حسن زمانیان؛ شهرام رحمانی؛ محمدرضا جاننثاری؛ رضا زارعی سهامیه؛ بهروز برنا
چکیده
کانسار مس طلادار لهنه در شمال باختر ایران، 100 کیلومتری شمال استان زنجان قرار گرفته است. ناحیه معدنی لهنه بخشی از حوزه فلززایی پهنه طارم در پهنه ساختاری البرز باختری- آذربایجان است. وجود آثار معدنی بسیار، سربارههای ذوب، آثار فعالیتهای معدنی (کند و کاوها از قبیل چاله اکتشافی،تونل) در محل قلعه ارمنیها (توسط معدن کاران ارمنی) نشاندهنده ...
بیشتر
کانسار مس طلادار لهنه در شمال باختر ایران، 100 کیلومتری شمال استان زنجان قرار گرفته است. ناحیه معدنی لهنه بخشی از حوزه فلززایی پهنه طارم در پهنه ساختاری البرز باختری- آذربایجان است. وجود آثار معدنی بسیار، سربارههای ذوب، آثار فعالیتهای معدنی (کند و کاوها از قبیل چاله اکتشافی،تونل) در محل قلعه ارمنیها (توسط معدن کاران ارمنی) نشاندهنده مورد توجه بودن ذخیره معدنی لهنه توسط معدن کاران کهن بوده است. 9 رگه سیلیسی طلادار در منطقه وجود دارد. دو رگه سیلیسی اصلی دارای طول 500 متر و ستبرای یک متر (قابل دید در روی زمین) است. سنگهای منطقه بهصورت رسوبی- آتشفشانی و آتشفشانی (توف، توف برش و تراکی آندزیت) و توده نفوذی (گرانودیوریت، کوارتز مونزونیت، مونزونیت) است. بر پایه مطالعات پتروژئوشیمیایی توده نفوذی از نوع I و ماگمای سنگهای گدازههای آتشفشانی از نوع آلکالن و سابآلکالن هستند. از دید موقعیت زمینساختی نیز مربوط به محیط فرورانش هستند. سنگهای توف برشی توسط توده نفوذی با ترکیب کوارتزمونزونیتی، قطع و دچار دگرسانی شدهاند. از دگرسانیهای مهم میتوان به انواع سیلیسی، آرژیلی و سریسیتی اشاره کرد. کانیزایی اصلی طلا در سنگهای توف برش و مقدار کمی در سنگهای کوارتزمونزونیتی رخ داده است. کانیزایی از نوع شکافه پرکن، رگه- رگچهای و برشهای گرمابی است. بر پایه تجزیه نمونههای مینرالیزه، عیار طلا از دست کم 002/0 تا 10 گرم در تن متغیر است. میانگین عیار طلا 35/4 گرم در تن است. از دید کانیشناسی، محدوده معدنی دارای کانیهای فلزی (سولفیدی- اکسیدی) و غیرفلزی (سیلیکاتی و کربناتی) طی دو فاز درونزاد و برونزاد است. کانیهای فلزی شامل ذرات طلا (بهصورت آزاد در باطله سیلیسی و قابل دیدن در زیر میکروسکوپ و مطالعات SEM)، نقره (بهصورت آزاد و درگیر در شبکه گالن و تتراهدریت) پیریت، کالکوپیریت، بورنیت، گالن، اسفالریت و تتراهدریت است. کانیهای غیرفلزی یا باطله شامل کوارتز، فلدسپار قلیایی گرمابی (آدولاریا)، سریسیت، کانیهای رسی، کلسیت، و به مقدار کم باریت است. بر پایه مطالعات ژئوشیمیایی (جدول همبستگی عناصر، نمودار خوشهای، شکل فضایی تجزیه فاکتوری) طلا با عناصر نقره (78/0)، مس (81/0)، آرسنیک (7/0)، سرب (64/0)، روی (6/0)، گوگرد (4/0)، بیسموت (45/0)، اورانیم (3/0) و مولیبدن (25/0) دارای همبستگی معنیداری است. این همبستگی ژئوشیمیایی با شواهد کانهنگاری (پاراژنز و توالی پاراژنزی کانیها) و مطالعات SEM همخوانی دارد. مطالعه میانبارهای سیال روی سیالهای اولیه درشت (بزرگتر از 20 میکرون) و غنی از مایع در کانی کوارتز (همراه و همزاد با کانیهای سولفیدی و میزبان ذرات طلا) انجام گرفت. دادههای میانبارهای سیال، دمای میان 125 تا 290 درجه سانتیگراد و شوری میان 1 تا 5/6 درصد وزنی NaCl و ژرفای کمتر از 1000 متر را نشان میدهد. شواهد میانبارهای سیال پدیدههای سرد شدگی، مخلوط شدن با آبهای جوی و جوشش، تشکیل سیالهای با شوری و چگالی بالا را در کانسار لهنه را نشان میدهد. از شواهد جوشش وجود کانی آدولاریا، کلسیت، کوارتز تیغهای و برشهای گرمابی است. شواهدی از جمله حضور بافتهای اپیترمال نواری، شانهای، تیغهای، برش گرمابی و دگرسانی سریسیتی و وجود کانیهای سولفیدی گالن، اسفالریت، کالکوپیریت، تتراهدریت و شواهد میانبارهای سیال (دما، شوری، دانسیته، میانبارهای غنی از بخار) گویای ماهیت اپیترمال سولفیداسیون متوسط است.
مرضیهالسادات میرجلیلی؛ فرزین قائمی؛ بهنام رحیمی؛ محمدرضا مشرفیفر؛ مریم غلامزاده
چکیده
منطقه مورد مطالعه بخشی از بلوک یزد (باختریترین زیرپهنه بخش مرکزی ایرانمرکزی) بوده که در خاور شهر یزد واقع شده است. وجود دو سیستم گسلی اصلی انار و خرانق به ترتیب به طول تقریبی 100 و 62 کیلومتر و گسلهای فرعی متعدد، نشاندهنده ظهور پدیدههای مهم زمینساختی در این منطقه است. بنابراین، هدف از این پژوهش بررسی وضعیت نوزمینساخت ...
بیشتر
منطقه مورد مطالعه بخشی از بلوک یزد (باختریترین زیرپهنه بخش مرکزی ایرانمرکزی) بوده که در خاور شهر یزد واقع شده است. وجود دو سیستم گسلی اصلی انار و خرانق به ترتیب به طول تقریبی 100 و 62 کیلومتر و گسلهای فرعی متعدد، نشاندهنده ظهور پدیدههای مهم زمینساختی در این منطقه است. بنابراین، هدف از این پژوهش بررسی وضعیت نوزمینساخت در این حوضه با استفاده از شاخصهای ریختزمینساختی است. برای دستیابی به این هدف از هفت شاخص ریختزمینساختی انتگرال ارتفاعسنجی (HI)، عدم تقارن حوضهی آبریز (AF)، شاخص طول- گرادیان (SL)، شاخص پیچ و خم پیشانی کوهستان (Smf)، شاخص نسبت پهنای کف دره به عمق دره (Vf)، شاخص خمش کانال رودخانه (S) و شاخص شکل حوضه زهکشی (Bs) بهره گرفته شده است. بر اساس شاخصهای ریختزمینساختی (Active Tectonics indices (Iat)) منطقه مطالعاتی از لحاظ نرخ فعالیت زمینساختی به چهار رده تقسیم میشود؛ رده 1 (فعالیت زمینساختی خیلی بالا، 4/7 % در منطقه)، رده 2 (بالا، 74 %)، رده 3 (متوسط، 11 %) و رده 4 (کم، 4/7 %). شاخصهای فعالیت زمینساختی و شواهد ریختزمینساختاری، نرخ فعالیت زمینساختی را در منطقه مطالعاتی عمدتأ متوسط تا بالا نشان میدهند. بر اساس همین شاخص، قسمت شمالی گسل خرانق و قسمت جنوب باختری گسل انار میزان فعالیت زمینساختی بالاتری نسبت به سایر قسمتها نشان میدهند.
سنگ شناسی
َشهرام خلیلی مبرهن؛ سجاد خسروی مشیزی
چکیده
توده نفوذی قلعه گبری با سن ژوراسیک بالایی به داخل سنگ های رسوبی ژوراسیک زیرین تزریق شده است. بر اساس مطالعات صحرایی، کانی شناسی و ژئوشیمی ترکیب سنگ شناسی منطقه شامل گرانودیوریت، مونزوگرانیت، سینوگرانیت، گرانیت غنی از کوارتز و دیوریت-گابرو می باشد. نمودارهای ژئوشیمیایی بررسی تغییرات اکسیدی و عناصر سازگار و ناسازگار نشان دهنده عملکرد ...
بیشتر
توده نفوذی قلعه گبری با سن ژوراسیک بالایی به داخل سنگ های رسوبی ژوراسیک زیرین تزریق شده است. بر اساس مطالعات صحرایی، کانی شناسی و ژئوشیمی ترکیب سنگ شناسی منطقه شامل گرانودیوریت، مونزوگرانیت، سینوگرانیت، گرانیت غنی از کوارتز و دیوریت-گابرو می باشد. نمودارهای ژئوشیمیایی بررسی تغییرات اکسیدی و عناصر سازگار و ناسازگار نشان دهنده عملکرد توامان پدیده های تفریق ،هضم ، اختلاط و آلایش ماگمایی است. سنگ های مورد مطالعه از لحاظ تقسیم بندی های ژنتیکی از نوع I و سری مگنتیتی می باشند و با توجه به نمودارهای مختلف تمایز محیط تکتونیکی، در محیط قوس های آتشفشانی (VAG) قرار می گیرند. بر پایه مطالعات ژئوشیمیایی، دارای سرشت متاآلومین تا پرآلومین و از دید سری ماگمایی از نوع کالک آلکالن پتاسیم پایین می باشد. در بررسی نمودارهایREE ، غنی شدگی از LREE نسبت به HREE و غنی شدگی از LILE، تهی شدگی از عناصر Nb و Ti می تواند به دلیل آلایش و وابستگی آنها به مناطق فرورانش باشد. بر پایه موقعیت قرارگیری منطقه در پهنه سنندج- سیرجان به نظر می رسد که توده نفوذی مورد مطالعه حاصل فرورانش پوسته اقیانوسی نئوتتیس به زیر پوسته قاره ای ایران مرکزی باشد. واژه های کلیدی: قلعه گبری، گرانیتوئید، ژئوشیمی، اختلاط ، تفریق،آلودگی، فرورانش قاره ای، جیرفت، استان کرمان.
زمین شناسی اقتصادی
فردین موسیوند؛ فایق هاشمی؛ مهدی رضایی کهخائی؛ امیر پاکیزه
چکیده
کانسار سرب (نقره) درهامرود در منطقه قهرود و در کمان ماگمائی ارومیه- دختر در واحد توفسیلیسی سبز- خاکستری رنگ و کریستال لیتیک توف با سن ائوسنمیانی تا پسین رخ داده است. شکلهندسی پیکره معدنی عمدتاً بصورت چینه-کران و نامنظم، نیمه همخوان تا ناهمخوان بوده و ساخت و بافت غالب ماده معدنی از نوع نیمه تودهای، برشی، نواری و رگه- رگچه ای میباشد. ...
بیشتر
کانسار سرب (نقره) درهامرود در منطقه قهرود و در کمان ماگمائی ارومیه- دختر در واحد توفسیلیسی سبز- خاکستری رنگ و کریستال لیتیک توف با سن ائوسنمیانی تا پسین رخ داده است. شکلهندسی پیکره معدنی عمدتاً بصورت چینه-کران و نامنظم، نیمه همخوان تا ناهمخوان بوده و ساخت و بافت غالب ماده معدنی از نوع نیمه تودهای، برشی، نواری و رگه- رگچه ای میباشد. کانیهای اولیه و غالب در ماده معدنی شامل گالن، پیریت، کالکوپیریت و کانیهای ثانویه بیشتر از نوع کوولیت، گوتیت و هماتیت هستند. کانیهای باطله عمدتاً شامل اپیدوت، کلریت، کانیهای رسی، کوارتز، کلسیت و باریت است. دگرسانیهای عمده شامل اپیدوتی- کلریتی و سریسیتی میباشد. عدم شباهت الگوی عناصر نادر خاکی (REE) ماده معدنی در کانسار درهامرود با الگوی سنگ-های آتشفشانی میزبان در کمرپایین و کمربالای کانسار با مدل تشکیل بصورت جانشینی زیر کف دریا سازگار می باشد. آنومالی منفی Ce در مواد معدنی حاکی از نقش آب دریا در تشکیل کانسار است. بر اساس مطالعات ساختاری، چینه-شناسی، پتروگرافی، بافت و ساخت، کانیشناسی، دگرسانی و ژئوشیمیایی بنظر میرسد کانهزائی سرب (نقره) درهامرود بصورت سولفید تودهای آتشفشانزاد (VMS) تیپ بایمدال فلسیک یا کوروکو رخ داده و ماده معدنی بصورت جانشینی در سنگهای آتشفشانی زیر کف دریا نهشته شده است. شایان ذکر است کانسار دره امرود اولین رخداد سولفید تودهای غنی از فلزات پایه و فقیر از باریت میباشد که در پهنه ارومیه- دختر معرفی میگردد و اهمیت اکتشاف اینگونه ذخایر در این پهنه را آشکار میسازد.
اعظم زاهدی؛ محمد بومری؛ محمدعلی مکیزاده
چکیده
گارنتهایاسکارنخوت در باختر یزد در نتیجه فعالیت گرمابی تودههای نفوذی کالکآلکالن الیگومیوسن تشکیل شدهاند. ترکیب شیمیایی گارنتها دراسکارن خوت به دو نوع متفاوتمحلول جامد گروسولاریت-آندرادیت و آندرادیت تقریباً خالص تقسیمبندی میشوند. گارنتهای غنی از آهن (And>96)همسانگرد بوده در حالی که گارنتهای گروسولاریت- آندرادیت (And74.3Gr24.8-And32.1Gr66.6)ناهمسانگرد ...
بیشتر
گارنتهایاسکارنخوت در باختر یزد در نتیجه فعالیت گرمابی تودههای نفوذی کالکآلکالن الیگومیوسن تشکیل شدهاند. ترکیب شیمیایی گارنتها دراسکارن خوت به دو نوع متفاوتمحلول جامد گروسولاریت-آندرادیت و آندرادیت تقریباً خالص تقسیمبندی میشوند. گارنتهای غنی از آهن (And>96)همسانگرد بوده در حالی که گارنتهای گروسولاریت- آندرادیت (And74.3Gr24.8-And32.1Gr66.6)ناهمسانگرد بوده و زونبندی ترکیبی و ماکل قطاعی را نشان میدهند. زونبندیترکیبی گارنتهای ناهمسانگرد میتواند در نتیجه برهمرشدیهای گرمابی بر روی کانیهای دگرگونی مجاورتی، تغییرات در دما، فشار، اکتیویته CO2 تغییرات غلظتAl و Fe3+ و عوامل سینتیک رخ دهد. نتایجLA-ICP-MSنشان داد که گارنتهای همسانگرد روندهای غنیشدگی از LREE و تهیشدگی از HREE همراه با بیهنجاری مثبت یوروپیم را نشان میدهند. این نوع گارنتها در نسبتهای بالای آب به سنگ (W/R)از سیالهای مشتقشده ماگمایی در طی متاسوماتیسم تراوشی به سرعت رشد میکنند در حالی که گارنتهای ناهمسانگرد غنیشدگی کمتری از عناصر کمیاب خاکی سبک داشته و بیهنجاری منفی ضعیفی از یوروپیم را نشان میدهند. این نوع گارنتها توسط برهمکنش طولانی مدت سیالهای منفذی با سنگهای میزبان در طی فرایند متاسوماتیسم انتشاری شکل میگیرند.
فاطمه واعظ جوادی
چکیده
سازند هجدک گسترش خوبی در محدوده کفه طبس دارد. پالینوفلورای گوناگون و به نسبت حفظ شدهای در سازند هجدک چاه شماره 210 اکتشافی زغالسنگ منطقه کوچکعلی جنوبی در جنوب باختر طبس وجود دارد. این پژوهش بر پایه سیستداینوفلاژلهها صورت گرفت؛ بهطوری که 12 گونه داینوسیست متعلق به 5 جنس و 2 گونه اکریتارک شناسایی شد. بر پایه اولین و آخرین حضور ...
بیشتر
سازند هجدک گسترش خوبی در محدوده کفه طبس دارد. پالینوفلورای گوناگون و به نسبت حفظ شدهای در سازند هجدک چاه شماره 210 اکتشافی زغالسنگ منطقه کوچکعلی جنوبی در جنوب باختر طبس وجود دارد. این پژوهش بر پایه سیستداینوفلاژلهها صورت گرفت؛ بهطوری که 12 گونه داینوسیست متعلق به 5 جنس و 2 گونه اکریتارک شناسایی شد. بر پایه اولین و آخرین حضور دیده شده (LOO, FOO) گونههای شاخص داینوفلاژله، یک زیستزون تجمعی به نام Nannoceratopsis triceras-Pareodinia ceratophora Assemblage Zone شناسایی شد. همچنین، یک زیرزیستزون Nannoceratopsis gracilis Total Range Subzone در بخش بالایی سازند هجدک تشخیص داده شد. این زیستزونها قابل تطابق با مناطق مختلف ایران و جهان بهویژه در نیمکره شمالی هستند. حضور گونههای گوناگون Nannoceratopsis در این منطقه از کوچکعلی جنوبی نشاندهنده مرز ساحل جنوبی دیرینه کفه طبس در خلال آالنین- باژوسین بوده است.
ژئوفیزیک
علی رمضانی؛ میرستار مشین چی اصل؛ محسن اویسی موخر
چکیده
روشهای ژئوفیزیک برای مطالعات منابع آب کارستی و فهم بهتر ارتباط تکتونیک منطقه با پدیده کارستی شدن، در روستای زوباران از توابع شهر قوچان و در داخل آهکهای سازند تیرگان انجام شد. روشهای مغناطیسسنجی کاربردهای گستردهای در اکتشاف گسلها و شکستگیها دارد. گسلها به عنوان یکی از فاکتورهای فعال کننده پدیده کارستی شدن مورد ...
بیشتر
روشهای ژئوفیزیک برای مطالعات منابع آب کارستی و فهم بهتر ارتباط تکتونیک منطقه با پدیده کارستی شدن، در روستای زوباران از توابع شهر قوچان و در داخل آهکهای سازند تیرگان انجام شد. روشهای مغناطیسسنجی کاربردهای گستردهای در اکتشاف گسلها و شکستگیها دارد. گسلها به عنوان یکی از فاکتورهای فعال کننده پدیده کارستی شدن مورد توجه هستند. در مرحله اول مطالعات مغناطیسسنجی زمینی با رزولوشن بالا خطوارهای مغناطیسی را در منطقه آشکارسازی کردند. در مرحله بعد مطالعات توموگرافی الکتریکی عمیق، بر اساس نتایج مرحله اول انجام شد. سه مقطع توموگرافی الکتریکی دوبعدی با آرایش الکترودی ونر- شلومبرگر و حداکثر عمق اکتشافی 250 متر به صورت عمود بر گسلهای احتمالی (به دست آمده از نتایج مغناطیسسنجی) برداشت شد. ابتدا با مدلسازی معکوس دوبعدی دادههای مقاومت ویژه الکتریکی و سپس با نرمافزارهای درونیابی، نمایش سهبعدی انجام شد. نتایج مطالعات نشاندهنده 2 منطقه با مقاومت الکتریکی پایین است که مربوط به زونهای خرد شده یا انحلالی هستند و موقعیت آنها با گسلهای اکتشاف شده در مرحله قبل مطابقت دارد. در این مطالعه هدف معرفی و صحتسنجی یک فرایند اکتشافی بهینه در مطالعات منابع آب کارستی است. در مرحله اول مغناطیسسنجی به عنوان یک روش سریع و ارزانقیمت انجام و موقعیت زونهای مستعد احتمالی با دقت بالایی تعیین میشود. در مرحله دوم مطالعات دقیق توموگرافی الکتریکی با صرف زمان و هزینه بالاتر در زونهای مستعد متمرکز و عمق و نحوه گسترش نواحی کارستی شده آشکارسازی میشود.
معصومه منصوری؛ کورش شیرانی؛ اکبر قاضیفرد؛ سیدنعیم امامی
چکیده
در این مطالعه دو مدل دو متغیره شامل وزن شاهد (WOE) و شاخص آنتروپی (IOE)، برای شناسایی مناطق دارای خطر زمینلغزش منطقه دوآب صمصامی مورد استفاده قرار گرفته است. برای این منظور ده لایه عامل شامل شیب، سوی شیب، میزان بارش، شتاب ثقل افقی زمینلرزه، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از نقاط شهری و روستایی، سنگشناسی و کاربری ...
بیشتر
در این مطالعه دو مدل دو متغیره شامل وزن شاهد (WOE) و شاخص آنتروپی (IOE)، برای شناسایی مناطق دارای خطر زمینلغزش منطقه دوآب صمصامی مورد استفاده قرار گرفته است. برای این منظور ده لایه عامل شامل شیب، سوی شیب، میزان بارش، شتاب ثقل افقی زمینلرزه، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از نقاط شهری و روستایی، سنگشناسی و کاربری زمینها انتخاب شد. نقشه پراکنش لغزشها با استفاده از لغزشهای ثبت شده، تصاویر ماهوارهای Google Earth و مشاهدات صحرایی تهیه شده است. نقشه خطر لغزش با استفاده از وزن بهدست آمده توسط هر مدل و نرمافزار ArcGIS تهیه و برای ارزیابی آنها از شاخص سطح سلول هسته (SCAI) و سطح زیر منحنی (AUC) ویژگی عملگر گیرنده (ROC) استفاده شد. نتایج بهدست آمده برآورد خوبی از خطر لغزش در منطقه مورد مطالعه نشان میدهد؛ بهطوری که سنگشناسی، بارش و کاربری زمین نقش مهمی در ایجاد لغزشها در منطقه دارند و بهطور کلی هر دو مدل برای پهنهبندی خطر زمینلغزش منطقه مناسب بوده است. فرایند اعتبارسنجی با استفاده از 30 درصد نقاط لغزشی نشان داد که مقدار سطح زیرمنحنی ROC در روش وزن شاهد برابر با (79/0) بوده و نسبت به روش شاخص آنتروپی با سطح زیر منحنی (73/0) پیشبینی بهتری در رخداد زمینلغزشها داشته است. نقشههای حاصل میتواند برای برنامهریزی مکانی و کاربری زمین مورد استفاده قرار گیرد.
لیلا طالبی؛ میرعلی اصغر مختاری؛ محمد ابراهیمی؛ حسین کوهستانی
چکیده
رخداد معدنی سرب- روی- مس آرپاچای در پهنه فلززایی تکاب- انگوران- تختسلیمان و در فاصله 60 کیلومتری شمال تکاب جای دارد. سنگهای رخنمون یافته در منطقه شامل مجموعهای از سنگهای آتشفشانی، آتشفشانی- رسوبی و رسوبی الیگومیوسن است که توسط تودههای گابرویی و گرانودیوریتی مورد هجوم قرار گرفتهاند. کانهزایی در این منطقه بهصورت ...
بیشتر
رخداد معدنی سرب- روی- مس آرپاچای در پهنه فلززایی تکاب- انگوران- تختسلیمان و در فاصله 60 کیلومتری شمال تکاب جای دارد. سنگهای رخنمون یافته در منطقه شامل مجموعهای از سنگهای آتشفشانی، آتشفشانی- رسوبی و رسوبی الیگومیوسن است که توسط تودههای گابرویی و گرانودیوریتی مورد هجوم قرار گرفتهاند. کانهزایی در این منطقه بهصورت رگههای سیلیسی کانهدار درون توده گابرویی رخ داده است. نتایج مطالعات سنگنگاری توده گابرویی نشان میدهد که بافت چیره در این سنگها هتروگرانولار با درشتبلورهای پلاژیوکلاز و کلینوپیروکسن است. بر پایه مطالعات زمینشیمیایی، این سنگها مربوط به محیطهای حاشیه فعال قارهای هستند و ماهیت کالکآلکالن دارند. نتایج این مطالعات بیانگر آلایش ماگمای مادر این سنگها با مواد پوستهای است. بر پایه مطالعات میکروسکوپی، کانههای موجود در کانیسازی منطقه مورد مطالعه شامل گالن، اسفالریت، کالکوپیریت و به مقدار کمتر پیریت و کانیهای باطله شامل کوارتز و کلسیت هستند. ساخت و بافت مواد معدنی و باطله شامل رگه- رگچهای، دانهپراکنده، بِرشی، پُرکننده فضای خالی، جعبهای، شانهای، پَر مانند، کاکُلی و جانشینی است. دگرسانی گرمابی به بخشهای سیلیسی، سریسیتی- آرژیلیکی و کربناتی پهنههای کانهدار محدود میشود. در بیرون از پهنههای کانهدار، دگرسانی بهصورت سریسیتی و کلسیتی- کلریتی شدن (دگرسانی پروپلیتیک) گابروی میزبان رخ داده است. چهار مرحله کانهزایی در رخداد معدنی آرپاچای قابل تفکیک است. این مراحل با بِرشی و سیلیسی شدن سنگهای میزبان (مرحله اول) آغاز و به ترتیب با تهنشست کوارتز، کالکوپیریت و پیریت در رگهها و سیمان گرمابی بِرشها (مرحله دوم)، رگه و رگچههای کوارتز- گالن- اسفالریت (مرحله سوم) و سرانجام تشکیل رگه و رگچههای منفرد تا دسته رگچههای نیمهموازی تا متقاطع کوارتزی- کربناتی تأخیری بدون کانهزایی (مرحله چهارم) ادامه یافته است. مقایسه الگوی عناصر REE در بخشهای کانهدار و گابروی میزبان بدون کانهزایی، بیانگر تهیشدگی مشخص در میزان این عناصر در بخشهای کانهدار است. این امر میتواند بیانگر میزان بالای واکنش میان سیالهای کانهزا و سنگ میزبان در آرپاچای باشد. ویژگیهای زمینشناسی، کانیشناسی و ساخت و بافت رخداد معدنی آرپاچای با نوع سولفیداسیون حدواسط کانسارهای اپیترمال فلزات پایه قابل مقایسه است.
شیرین فتاحی؛ علی اصغر کلاگری؛ علی عابدینی؛ هاشم باقری
چکیده
ذخیره بنتونیت چاهریسه، در فاصله 55 کیلومتری شمال خاور اصفهان در پهنه ساختاری ایران مرکزی جای گرفته است. این ذخیره، شکل لایهای و تودهای دارد و شامل 6 رخنمون مجزاست. مشاهدات صحرایی نشان میدهند که کانسنگها از دید ژنتیکی در ارتباط با برشهای توفی الیگومیوسن هستند. مطالعات کانیشناسی گواهی بر حضور کانیهای مونتموریلونیت، ساپونیت، ...
بیشتر
ذخیره بنتونیت چاهریسه، در فاصله 55 کیلومتری شمال خاور اصفهان در پهنه ساختاری ایران مرکزی جای گرفته است. این ذخیره، شکل لایهای و تودهای دارد و شامل 6 رخنمون مجزاست. مشاهدات صحرایی نشان میدهند که کانسنگها از دید ژنتیکی در ارتباط با برشهای توفی الیگومیوسن هستند. مطالعات کانیشناسی گواهی بر حضور کانیهای مونتموریلونیت، ساپونیت، بیدلیت، کریستوبالیت، آنورتیت، کلسیت، دولومیت، آلبیت، ورمیکولیت، اکتینولیت، پیروفیلیت، کوارتز، سانیدین، نانترونیت، اورتوکلاز، میکروکلین، تریدیمیت و هماتیت در مقادیر سنگساز در نمونههای بنتونیتی هستند. بر پایه بررسیهای شیمی کانی، ذخیره بنتونیت چاهریسه را میتوان به عنوان نوع وایومینگ ردهبندی نمود. نتایج محاسبات تغییرات جرم (با فرض Hf بهعنوان عنصر شاخص کمتحرک) نشان میدهند که پیشرفت فرایند بنتونیتزایی در چاهریسه با تهیشدگی عناصری مانند Al، Fe، K، Ti، Mn P، Ba، Co، Zn، Cs، Rb، Y، Zr، Ni، Sr و Cu، غنیشدگی U و شستشو- تثبیت عناصری مانند Na، Mg، Ca و Si همراه شده است. تجزیه و تحلیلهای زمینشیمیایی آشکار میسازند که تغییرات بیهنجاری منفی Eu (27/0-90/0) و منفی ضعیف تا مثبت ضعیف Ce (97/0- 22/1) در چاهریسه بهترتیب توسط درجه دگرسانی فلدسپارها و تغییر در میزان پتانسیل اکسایش محیط کنترل شده است. با توجه به نتایج به دست آمده از روابط صحرایی، کانیشناسی و زمینشیمیایی به نظر میرسد که عواملی همچون شرایط فیزیکوشیمیایی محیط دگرسانی، سازوکار جذب، اختلاف در میزان شدت دگرسانی مواد منشأ، میزان دسترسی به لیگاندهای فلوریدی، کلریدی و سولفاتی، تلفیق در ساختار بلوری، تبادلات یونی، تمرکز فیزیکی و حضور در فازهای کانیایی مقاوم بهترتیب نقش مهمی در توزیع و تمرکز عناصر در این ذخیره ایفا کردهاند.
زمین شناسی اقتصادی
محمد جباریان؛ مهرداد کریمی؛ محمد لطفی؛ کمال نوری خانکهدانی
چکیده
گنبد نمکی دهکویه در فاصله حدود 30 کیلومتری شمال شرق لار در استان فارس واقع شده است. این گنبد نمکی از سازند هرمز به سن اینفراکامبرین و در پهنه زاگرس چین خورده تشکیل شده است. هسته این گنبد بیشتر از جنس نمک و گچ و سطح گنبد نمکی بوسیله، مارن، گچ و رسوبات آهکی و دولومیتی پوشیده شده است. کانیسازی آهن به همراه آثاری از مس در بخشهای آهکی -دولومیتی ...
بیشتر
گنبد نمکی دهکویه در فاصله حدود 30 کیلومتری شمال شرق لار در استان فارس واقع شده است. این گنبد نمکی از سازند هرمز به سن اینفراکامبرین و در پهنه زاگرس چین خورده تشکیل شده است. هسته این گنبد بیشتر از جنس نمک و گچ و سطح گنبد نمکی بوسیله، مارن، گچ و رسوبات آهکی و دولومیتی پوشیده شده است. کانیسازی آهن به همراه آثاری از مس در بخشهای آهکی -دولومیتی بخش پوش سنگ گنبد نمکی در سازند هرمز صورت گرفته است. کانیسازی بصورت ساده و شامل کانیهای هماتیت کمی گوتیت و گاه آثاری از ماگنتیت و ندرتاً اثرات کانی های مس است در این پژوهش مطالعه میانبارهای سیال، بر روی نمونه های گرفته شده ازکوارتزهای همراه با کانی های سولفیدی و کربناته مس وآهن صورت گرفته است. بر این اساس دمای همگن شدگی (TH) محلول کانه ساز در محدوده ی( 172 تا 374 ) و میانگین 236 درجه سانتیگراد میباشد که معرف شرایط اپی ترمال تا ابتدای هیپوترمال و بطور میانگین ابتدای مزوترمال است. عمق تشکیل کانسار بین 50 تا 1500 متر و بطور میانگین حدود 200 متر تعیین گردید. محلول های گرمابی تشکیل دهنده کانسار به دلیل شوری بالا منشاء شورابه های ماگمایی را دارند که در اثر چگالی پایین و فشارهای تکتونیکی به حرکت در می آیند. این محلول ها پس از اختلاط با آب های جوی در امتداد گسل ها و شکستگی های موجود به سمت بالا صعود کرده و کانه زایی دیرزاد به وجود آمده است.
مهراج آقازاده
چکیده
معدن سرچشمه، جزو معادن مس پورفیری بزرگ دنیا به شمار میآید که در پهنه فلززایی کرمان قرار گرفته است. رخنمونهای سنگی در محدوده معدن شامل سنگهای بازالتی، آندزیت بازالتی تا آندزیتی ائوسن و تودههای گرانولار و پورفیری گرانودیوریتی الیگوسن و استوک پورفیری گرانودیوریتی سرچشمه، توده تأخیری دانهریز گرانیتی و انواع دایکهای هورنبلند، ...
بیشتر
معدن سرچشمه، جزو معادن مس پورفیری بزرگ دنیا به شمار میآید که در پهنه فلززایی کرمان قرار گرفته است. رخنمونهای سنگی در محدوده معدن شامل سنگهای بازالتی، آندزیت بازالتی تا آندزیتی ائوسن و تودههای گرانولار و پورفیری گرانودیوریتی الیگوسن و استوک پورفیری گرانودیوریتی سرچشمه، توده تأخیری دانهریز گرانیتی و انواع دایکهای هورنبلند، پلاژیوکلاز و بیوتیت پورفیری آندزیتی تا داسیتی میوسن هستند. در نمودارهای عنکبوتی، نمونههای مورد مطالعه از واحدهای مختلف، الگوهای غنیشدگی از LILE و تهیشدگی از HFSE همانند ماگماهای مربوط به کمانهای آتشفشانی را نشان میدهند. سنگهای آتشفشانی ائوسن و تودههای گرانولار و پورفیری گرانودیوریتی الیگوسن ویژگیهای معمول در ماگماهای کمانهای آتشفشانی را نشان میدهند؛ در حالی که تودههای سرچشمه پورفیری، تأخیری دانهریز گرانیتی و دایکها ویژگیهای ماگماهای آداکیتی را دارند. میزان نسبت N(La/Yb) در سنگهای آتشفشانی 1 تا 5، در تودههای گرانودیوریت پورفیری و گرانودیوریت گرانولار 7 تا 11 و در تودههای سرچشمه پورفیری و تأخیری دانهریز گرانیتی و انواع دایکها به بیشینه مقدار 20 تا40 میرسد. با توجه به فراوانی پایین عناصر HREE در تودهها و دایکهای میوسن، به نظر میرسد که در منشأ ماگماهای آنها گارنت حضور داشته است. تشکیل گارنت در منشأ این سنگها به دلیل افزایش ستبرای پوسته پهنه کرمان در طی الیگوسن و میوسن صورت گرفته است. بر پایه سنسنجی بلورهای زیرکن به روش U-Pb، استوک پورفیری سرچشمه در 12.97 ± 0.23، توده تأخیری دانهریز گرانیتی در 12.37 ± 0.17 و هورنبلند دایکها در 12.16 ± 0.8 میلیون سال پیش جایگزین شدهاند. بر پایه ویژگیهای عناصر کمیاب در بلورهای زیرکن، تودههای نفوذی و دایکهای میوسن از منشأ یکسان منشأ گرفتهاند. تودههای سرچشمه پورفیری، تأخیری دانهریز گرانیتی و انواع دایکها، در میوسن میانی از درصد متفاوت ذوب بخشی پوسته زیرین آمفیبولیتی با مقادیر متفاوت گارنت در محیط پس از برخورد تشکیل شدهاند.
زهرا تشکری؛ منوچهر قرشی؛ محسن پورکرمانی
چکیده
حوضه کپهداغ با توجه به شباهتهای ساختاری و رسوبی با پهنه زاگرس، مورد توجه زمینشناسان قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از شواهد سنجش از دور، مطالعات صحرایی، تغییرات چینهشناسی و فعالیتهای زمین لرزهای، سامانه گسل اصلی جوزک- قتلیش معرفی میشود. مطالعات نشان میدهد از دیدگاه لرزهخیزی، زمینلرزههای اوت 943 میلادی ...
بیشتر
حوضه کپهداغ با توجه به شباهتهای ساختاری و رسوبی با پهنه زاگرس، مورد توجه زمینشناسان قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از شواهد سنجش از دور، مطالعات صحرایی، تغییرات چینهشناسی و فعالیتهای زمین لرزهای، سامانه گسل اصلی جوزک- قتلیش معرفی میشود. مطالعات نشان میدهد از دیدگاه لرزهخیزی، زمینلرزههای اوت 943 میلادی با بزرگای 6/7 و 14 فوریه 1976 با بزرگای 3/4 از مهمترین زمینلرزههایی هستند که روی این سامانه گسلی ثبت شدهاند. از دیدگاه چینهشناسی تغییر سازند شوریجه به سازند زرد از خاور به باختر گسل جوزک- قتلیش روشنترین تغییر سازندی در خاور و باختر گسل یاد شده است. نقشههای تغییر ستبرای سازند شوریجه نیز نشان داد ستبرای این سازند در نزدیکی گسل جوزک- قتلیش از خاور به باختر به صفر میرسد و در امتداد آن ستبرای سازند زرد از باختر گسل یاد شده به سوی باختر حوضه به تدریج افزایش پیدا میکند. از شواهد کارکرد چپبر این گسل وجود آبراهههای منحرف و جابهجا شده در بخش جنوبی این گسل است. آبراههها در جنوب آشخانه که از کوههای یمنداغ سرچشمه میگیرد در میانه راه در پهنه گسلی مورد بحث به سوی باختر منحرف میشوند و برخی از آنها جابهجایی حدود 60 تا 130 متر را نشان میدهند. در بخش شمالی در میان مخزن سد شیریندره جابهجایی محور ناودیسی که مخزن سد در آن قرار میگیرد در واحدهای ماسهسنگی آیتامیر بهصورت چپبر دیده میشود. در سوی شمال خاور، جابهجایی محور ناودیسهای امیرآباد، تاقدیس میانسو و حتی ناودیس گیفان میتواند از شواهد کارکرد چپبرگسل جوزک-قتلیش در منطقه باشد. این گسل با روند شمال خاور- جنوب باختر و کارکرد چپبر و تأثیرات آن بر زمینساخت محدوده میتواند به عنوان مرز میان کپهداغ خاوری و باختری مورد توجه قرار گیرد و همچنین با توجه به تغییر ستبرا و رخساره سازندها (مانند سازند زرد و شوریجه به عنوان سنگ پوش مخازن) میتواند کلیدی برای دریافت مخازن نفتی حوضه کپهداغ باشد.
سنگ شناسی
زینب قرامحمدی؛ علی کنعانیان؛ محسن الیاسی
چکیده
توده نفوذی دهبالا در محدوده 45 کیلومتری جنوب باختر شهرستان بویینزهرا در استان قزوین رخنمون دارد. این توده دارای انکلاوهای میکروگرانولار مافیک بسیار با اشکال گرد شده و بیضوی و با اندازه های 2 تا بیشینه 30 سانتی متر است. انکلاوها از مونزودیوریت، دیوریت و گابرودیوریت و سنگ های میزبان بیشتر از گرانودیوریت تشکیل شده اند. حضور بافت های ...
بیشتر
توده نفوذی دهبالا در محدوده 45 کیلومتری جنوب باختر شهرستان بویینزهرا در استان قزوین رخنمون دارد. این توده دارای انکلاوهای میکروگرانولار مافیک بسیار با اشکال گرد شده و بیضوی و با اندازه های 2 تا بیشینه 30 سانتی متر است. انکلاوها از مونزودیوریت، دیوریت و گابرودیوریت و سنگ های میزبان بیشتر از گرانودیوریت تشکیل شده اند. حضور بافت های عدم تعادل همچون درشت بلورهای پلاژیوکلاز با سطوح تحلیلی و بافت غربالی، کوارتز اوسلی و آپاتیت های سوزنی در انکلاوها می تواند نشانگر رخداد آمیختگی ماگمایی در توده نفوذی دهبالا باشد. توزیع عناصر اصلی و فرعی و خاکی کمیاب به روشنی تبادل میان ماگماهای فلسیک میزبان و انکلاوها را در طی آمیختگی ماگمایی بازتاب می دهد. غنیشدگی غیر عادی REE در انکلاوها نسبت به سنگ فلسیک میزبان، نشانه ماهیت متفاوت دو ماگمای فلسیک و مافیک به وجود آورنده این دو سنگ و ناهمگنی شکلی ایجاد شده در انکلاوها (ابعاد فرکتال) ناشی از فرایندهای آمیختگی ماگمایی است. ابعاد فرکتال انکلاوها میان 14/1 تا 29/1متغیر است. رده 29/1 بالاترین فراوانی را در نمودار ستونی نشان می دهد. بر پایه بعد فرکتال (Dbox) انکلاوها، نسبت لگاریتم گرانروی گرانودیوریت میزبان به انکلاو، طیفی از 56/0 تا 96/0 را نشان می دهد و مد آن در نمودار ستونی 96/0 است. بیشتر انکلاوها در توده نفوذی دهبالا با محتوای سیلیس نزدیک به 56 درصد و مقادیر بالای ابعاد فرکتال مشخص می شوند. این مسئله آمیختگی کم ماگمای مافیک انکلاوها با ماگمای فلسیک میزبان را تأیید میکند و نشانه افزایش اختلاف گرانروی میان ماگماهای گرانودیوریت میزبان و انکلاوهاست.
رسوب شناسی
زینب شیخ الاسلامی؛ محمود رضا مجیدی فرد؛ سید محسن آل علی؛ محمد جوانبخت؛ مرتضی طاهرپور خلیل آباد
چکیده
رخنمون منحصر به فرد پیسنگ حوضه رسوبی کپه داغ (دنباله پیسنگ هرسینین توران با پوسته قارهای توران) در منطقه آقدربند در شمال خاور ایران دیده شده است. دومین سازند از گروه آقدر بند در این منطقه، به نام سازند نظرکرده می باشد که با سنگشناسی کربناته –شیلی (در بخش زیرین و کربناته در بخش بالایی) شناخته میشود. سازند نظرکرده به سن ...
بیشتر
رخنمون منحصر به فرد پیسنگ حوضه رسوبی کپه داغ (دنباله پیسنگ هرسینین توران با پوسته قارهای توران) در منطقه آقدربند در شمال خاور ایران دیده شده است. دومین سازند از گروه آقدر بند در این منطقه، به نام سازند نظرکرده می باشد که با سنگشناسی کربناته –شیلی (در بخش زیرین و کربناته در بخش بالایی) شناخته میشود. سازند نظرکرده به سن آنیزین در قسمت زیرین با یک مرز تدریجی بر روی سازند سفیدکوه به سن اسکیتین پسین و در قسمت بالایی با یک مرز مشخص در زیر سازند سینا به سن لادینین قرار میگیرد. در این پژوهش، چهار برش به منظور انجام مطالعات سنگنگاری، چینهنگاری سکانسی، تعیین ریز رخسارهها و محیط رسوبی سازند نظرکرده اندازه گیری ، 200 نمونه برداشت و حدود 100 مقطع نازک تهیه شده است. 11 ریز رخساره کربناته بههمراه 1رخساره هیبریدی و 2 رخساره آواری شناسایی شده در این سازند متعلق به محیطهای لاگون، شول و دریای باز هستند. با توجه به نتایج بهدست آمده در این بررسی، محیط نهشته شدن سازند نظر کرده، یک محیط حد واسط بین سازند سقیدکوه (رمپ کربناته) در زیر و سازند سینا (شلف حاشیهدار) در بالا میباشد، از این رو، محیط رسوبی این سازند گذر از یک رمپ کربناته به شلف حاشیهدار میباشد. وجود رخسارههای سیلیسی آواری و هیبریدی نشاندهنده فعالیتهای زمینساختی در زمان نهشته شدن این سازند هستند. وجود افق کنگلومرایی منومیکتیک و درونحوضهای در انتهای برخی از برشها نیز گویای تغییرات شیب کف حوضه و ایجاد رخسارههای ریزشی است. نوسانات سطح آب دریا در برشهای A, B, C, D در مقایسه با منحنی تغییرات سطح آب دریا در زمان آنیزین (تریاس میانی)، نشاندهنده وجود یک سکانس رسوبی رده سوم میباشند که با یک مرز از نوع غیر فرسایشی SB2در زیر و در بالای برشهای A, B, C, D قابل شناسایی میباشد.
مریم السادات سجادی نسب؛ منصور وثوقی عابدینی؛ محمدهاشم امامی؛ منصور قربانی
چکیده
توده گرانیتوییدی مورد مطالعه با گسترش تقریبی 50 کیلومتر مربع در جنوب باختر کلاردشت از توابع استان مازندران قرار دارد و از تودههای نفوذی پهنه البرز مرکزی به شمار می آید. این توده با سن 4± 54 تا 3± 56 میلیون سال (پالئوسن بالایی تا ائوسن زیرین) در سازندهای مبارک و شمشک نفوذ کرده و از دید سنگشناسی دربردارنده دو واحد ...
بیشتر
توده گرانیتوییدی مورد مطالعه با گسترش تقریبی 50 کیلومتر مربع در جنوب باختر کلاردشت از توابع استان مازندران قرار دارد و از تودههای نفوذی پهنه البرز مرکزی به شمار می آید. این توده با سن 4± 54 تا 3± 56 میلیون سال (پالئوسن بالایی تا ائوسن زیرین) در سازندهای مبارک و شمشک نفوذ کرده و از دید سنگشناسی دربردارنده دو واحد فلسیک (گرانیت،کوارتزسینیت وکوارتزمونزونیت) و حدواسط تا مافیک (مونزونیت تا مونزودیوریت، دیوریت و گابرو) است. سنگهای گروه اول بهویژه گرانیتها و کوارتزمونزونیت ها همانندیهای کانیشناسی و بافتی زیادی نشان میدهند و شواهد اختلاط ماگمایی مانند بافت راپاکیوی، بافت پوییکیلیتیک، سوزنهای آپاتیت، میخهای پلاژیوکلاز کلسیک در پلاژیوکلازها و انکلاوهای میکروگرانولرمافیک در آنها دیده میشود. این سنگها ماهیت متاآلومین تا پرآلومین ضعیف (برخی از نمونههای گرانیتی) دارند و از نظر K2O، K2O+Na2O و عناصر Hf، Rb و Th نسبت به گروه دوم غنیتر هستند. بر پایه نمودار مربوط به عناصر خاکی کمیاب، سنگهای این گروه از LREE غنیشدگی قابل توجهی دارند و با توجه به رفتار Zr، Cr، Ba و Y در روند تفریق، ویژگیهای گرانیتهای نوع I دمای پایین را نشان میدهند. در سنگهای گروه دوم، مونزونیتها و مونزودیوریتها نیز شواهد مربوط به متاسوماتیسم آلکالن همراه با بافتهای اختلاط ماگمایی مانند سوزنهای آپاتیت و میخهای آنورتیت در پلاژیوکلازها، دیده میشود. این سنگها ماهیت متاآلومین دارند و از TiO2، FeOT، MgO، CaO و P2O5 و عناصر Y، Ba، V وSr نسبت به گروه اول غنیتر هستند و برخلاف گرانیتهای گروه اول ویژگیهای نوع I دمای بالا را نشان میدهند. با توجه به شواهد ژئوشیمیایی و سن توده مورد مطالعه مشخص شد که توده اشارهشده از نوع گرانیتهای پس از کوهزایی است که ویژگیهای حدواسط میان VAG و WPG دارند. بررسی ایزوتوپی Nd نشان میدهد که تنها گرانیتهای منطقه میتوانند دارای منشأ سنگکره (لیتوسفر) غنیشده باشند ( εNdمنفی) و بقیه سنگهای منطقه، منشأ گوشتهای تهی شده، دارند (εNd مثبت). با توجه به شواهد سنگنگاری و ژئوشیمیایی، اختلاط ماگمایی نقش مهمی در تکامل ماگمای منطقه داشته است و بنابراین، مدل ذوب پوسته به وسیله ماگمای مشتقشده از گوشته، برای زایش ماگمای منطقه پیشنهاد میشود.
بهزاد زمانی ق.؛ محمد جلیل پور؛ محسن مؤید؛ محمد فریدی
چکیده
در این تحقیق گنبد نمکی خواجه در استان آذربایجان شرقی از دیدگاه ساختاری بررسی شده و سپس امکان ذخیرهسازی گاز در این گنبد مورد ارزیابی قرار گرفته است. در اثر صعود این گنبد نمکی ساختارهای بسیار متنوعی همچون گسلهای معکوس حاشیهای، گسلهای نرمال شعاعی، چینها و کارست توسعه یافتهاند. در بخش شمالی گسل تبریز زنجیرهای از ساختارهای ...
بیشتر
در این تحقیق گنبد نمکی خواجه در استان آذربایجان شرقی از دیدگاه ساختاری بررسی شده و سپس امکان ذخیرهسازی گاز در این گنبد مورد ارزیابی قرار گرفته است. در اثر صعود این گنبد نمکی ساختارهای بسیار متنوعی همچون گسلهای معکوس حاشیهای، گسلهای نرمال شعاعی، چینها و کارست توسعه یافتهاند. در بخش شمالی گسل تبریز زنجیرهای از ساختارهای حوضه و گنبد وجود دارد که همگی دارای کشیدگی با روند شمال باختری – جنوب خاوری هستند. گنبد نمکی خواجه نیز در حاشیه جنوبی یکی از همین حوضهها تشکیل شده است. عوامل مختلفی در صعود این گنبد مؤثر بودهاند که از مهمترین آنها رژیم تکتونیکی فشاری حاکم بر منطقه است که منجر به تشکیل این حوضهها شده و در ضمن آن در محل تقاطع شاخه فرعی گسل تبریز و شاخه فرعی (شمال باختری- جنوب خاوری)گسل نهند پهنه ضعیف و مناسبی برای صعود و تشکیل گنبد نمکی خواجه فراهم کرده است. عوامل دیگری همچون نیروی شناوری، تداوم تنشهای فشارشی و بارگذاری تفاضلی نیز عامل تداوم صعود گنبد نمکی بودهاند. گنبد نمکی خواجه جوان بوده و امروزه نیز در حال صعود است و مدل سازی تحلیلی عمر آن را 31000 سال به دست داده است که این سن با آثار نئوتکتونیکی محدوده گنبد نمکی نیز سازگاری دارد. این گنبد نمکی از لحاظ میزان خلوص، دارای درصد NaCl بالا بوده و فاقد ناخالصیهای KCl و MgCl2 است و از این رو برای انجام فرایند انحلال جهت ایجاد فضای زیرزمینی برای ذخیرهسازی گاز مناسب است. در ارتباط با ذخیرهسازی گاز در این گنبد از نظر گسترش عمقی و برآورد حجم ذخیرهسازی نیاز به بررسیهای تحت الارضی است ولی از نظر دیگر عوامل مؤثر بر ذخیرهسازی مناسب برای ذخیره سازی گاز به نظر میرسد.
محمد نخعی؛ میثم ودیعتی؛ خالق محمدی
چکیده
در چند سال اخیر، هجوم آب شور به آبخوان ارومیه سبب بدتر شدن کیفیت آب زیرزمینی شده است. به دلیل اثرات زیست محیطی جبران ناپذیر و نامناسب بودن شرایط آبخوان، مطالعه آسیبپذیری آب زیرزمینی ناشی از نفوذ آب شور بسیار ضروری است. در این پژوهش بر کاربرد روش جدید گالدیت به منظور ارزیابی آسیبپذیری آبخوان، تحت تأثیر نفوذ آب شور دریاچه ارومیه تمرکز ...
بیشتر
در چند سال اخیر، هجوم آب شور به آبخوان ارومیه سبب بدتر شدن کیفیت آب زیرزمینی شده است. به دلیل اثرات زیست محیطی جبران ناپذیر و نامناسب بودن شرایط آبخوان، مطالعه آسیبپذیری آب زیرزمینی ناشی از نفوذ آب شور بسیار ضروری است. در این پژوهش بر کاربرد روش جدید گالدیت به منظور ارزیابی آسیبپذیری آبخوان، تحت تأثیر نفوذ آب شور دریاچه ارومیه تمرکز شده است. محاسبه شاخص گالدیت بر اساس شش شاخص ماهیت آبخوان (G)، هدایت هیدرولیکی آبخوان (A)، ارتفاع سطح آب زیرزمینی بالاتر از سطح دریا (L)، فاصله از ساحل (D)، تأثیر بزرگی و گستردگی آب شور نفوذ کرده (I) و ستبرای آبخوان (T) است. نتایج این پژوهش نشان داد، شاخص گالدیت در شمال خاوری آبخوان بسیار بالا و در جنوب خاور آبخوان بالا است. آسیبپذیری در شمال آبخوان متوسط و در خاور کم است. روش گالدیت کمک زیادی به مدیران برای مطالعه شرایط آبخوان میکند.
سید رضا موسوی حرمی؛ یعقوب نصیری؛ اسداله محبوبی؛ ئارام بایتگل
چکیده
رسوبات پالئوسن سازند امیران در پهنه زاگرس، لرستان، دارای مجموعه گوناگونی از اثر فسیلها با حفظ شدگی خوب است. مطالعه اثر فسیلها در سامانههای آواری مناطق ژرف دریایی این سازند نشان میدهد که اثرفسیلها ویژگی خوبی برای تفکیک مخروطهای زیردریایی و زیرمحیطهای مرتبط با آن هستند. رخسارههای سنگی در بر دارنده اثر فسیلها ...
بیشتر
رسوبات پالئوسن سازند امیران در پهنه زاگرس، لرستان، دارای مجموعه گوناگونی از اثر فسیلها با حفظ شدگی خوب است. مطالعه اثر فسیلها در سامانههای آواری مناطق ژرف دریایی این سازند نشان میدهد که اثرفسیلها ویژگی خوبی برای تفکیک مخروطهای زیردریایی و زیرمحیطهای مرتبط با آن هستند. رخسارههای سنگی در بر دارنده اثر فسیلها شامل کنگلومرا، ماسهسنگ، سیلتستون و شیل است. محیط رسوبی نهشتههای مورد بررسی به بخش پایینی تا بالایی مخروطهای زیردریایی ژرف نسبت داده میشود. رخسارههای درون کانال، توربیدایتهای ستبرلایه و نهشتههای بین کانالی به عنوان نهشتههای حاصل از جریانهای خردهدار و توربیدایتی با چگالی بالا تفسیر میشوند. بیشتر اثرفسیلها با حفظشدگی خوب و تنوع بالا در بخش Tcde توالی بوما حاصل از جریان توربیدایتی با چگالی بالا تشکیل میشود. بر اساس تنوع اثرفسیلها، ترکیب ایکنوتاکسونومیک، رفتارشناسی و طرح ریختشناسی، اثرفسیلهای سازند امیران به دو مجموعه پیش و پس از رسوبگذاری تفکیک میشوند. مجموعه پیش از رسوبگذاری دارای اثرفسیلهای گرافولیتها، گریزینگ و ساختارهای تغذیهای هستند. تنوع، رفتارشناسی و طرح ریختشناسی مجموعههای پیش از رسوبگذاری نشان از ایکنوفاسیس نریتس دارد. همچنین، مجموعه پس از رسوبگذاری با اثرات پناهگاهی و تغذیهای نشاندهنده ایکنوفاسیس اسکولایتوس است. ویژگیهای کلی اثرفسیلها نشان میدهد که از بخش نزدیک منشأ به سمت بخش دورتر، در نسبت الگوی رفتاری پناهگاهی کاهش و در نسبت الگوی رفتاری کشتی، تغذیهای و گریزینگ افزایش مییابد.
جواد درویشی خاتونی؛ راضیه لک؛ علی محمدی
چکیده
دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه فوق شور در جهان است که یک حوضه بسته درون قارهای مستقل با گستردگی حدود 6000 کیلومتر مربع و متوسط ژرفای 6 متر است. از نظر هیدروشیمی منابع آب تأمین کننده حوضه آبریز غالباً تیپ کلروره و سولفاته را نشان می دهد که متأثر از سنگشناسی سازندهای زمینشناسی پیرامون دریاچه و حوضه آبریز است. میزان مجموع کلسیم ...
بیشتر
دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه فوق شور در جهان است که یک حوضه بسته درون قارهای مستقل با گستردگی حدود 6000 کیلومتر مربع و متوسط ژرفای 6 متر است. از نظر هیدروشیمی منابع آب تأمین کننده حوضه آبریز غالباً تیپ کلروره و سولفاته را نشان می دهد که متأثر از سنگشناسی سازندهای زمینشناسی پیرامون دریاچه و حوضه آبریز است. میزان مجموع کلسیم و منیزیم همه آبهای وارده به دریاچه بیشتر از میزان بیکربنات آن است. بررسی هیدروشیمی آب دریاچه ارومیه از سال 2007 تا 2012 با نمونهبرداری از آب دریاچه انجام شد. در طول این دوره شش ساله، 120 نمونه آب در فصول تر و خشک (فروردین و شهریور) مورد تجزیه قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که تیپ شورابه دریاچه ارومیه میان سالهای 2007 تا 2010 تغییرات کمی داشته است. این تغییرات برای سال 2011 بسیار زیاد است و در دورههای زمانی کوتاه مدت تغییرات بسیار زیادی در میزان آنیونها و کاتیونها رخ داده است. از سال 2007 تا 2010 تیپ شورابه از نوع Na-Mg-Clبوده است که قابل مقایسه با دریاچه بزرگ نمک در آمریکا است. از سال 2011 با افزایش قابل توجهی میزان شوری و چگالی آب دریاچه، تیپ شورابه نیز تغییر کرده است. در سال 2011 و 2012 با افزایش میزان سدیم و کلرید محلول و رسیدن به آستانه تبلور مستقیم هالیت از آب دریاچه، با ته نشست نمک در کف و حاشیه دریاچه میزان Na کاهش یافته و بواسطه کاهش میزان Na، میزان منیزیم افزایش یافته و تیپ شورابه از Na-Mg-Cl به Mg-Na-Cl تغییر یافته است. شورابه مسیر IIIB1bنمودار تکامل شورابه ارائه شده توسط Eugster و Hardie را طی نموده است. در نمودار تکامل شورابه اشاره شده ملاحظه میشود که تیپ Na-Mg-Cl مربوط به دوره پیش از خشک شدن دریاچه ارومیه و تیپ Mg-Na-Cl مربوط به دوره خشک می باشد. به نظر میرسد این حالت نیز یک حالت گذرا باشد و این دریاچه در نهایت با تبخیر بیشتر، به شوری بالاتر میرسد (اکنون شوری دریاچه بیش 400 گرم در لیتر است) و با ته نشست هالیت و سولفات سدیم، به تیپ Mg-SO4-Cl تکامل می یابد. بنا براین نمودار یادشده شامل اندکی تغییر می شود. تیپ فعلی شورابه در مسیرIII2b نمودار تکامل شورابه است. با گذشت زمان اختلاف ترکیب شیمیایی و شوری دریاچه در شمال و جنوب بزرگراه شهید کلانتری بیشتر میشود.
هاله عزیزی؛ حمیدرضا سیاهکوهی؛ برایان ایونز؛ ناصر کشاورز فرجخواه؛ عزتالله کاظمزاده
چکیده
در فیزیک سنگ، توصیف ویژگیهای فیزیکی سنگ مخزن مانند تخلخل و تراکمپذیری از تحلیل اطلاعات بهدست آمده از فرایند عبور امواج صوتی از داخل سنگ بهدست میآید. حساسیتسرعتامواجلرزهایبهمتغیرهایمهممخزنمانندتخلخل،رخسارهها،سیالهای منفذی، درجهاشباعوفشارمنفذیازسالهاپیششناختهشدهاست. از میان عوامل یادشده تغییرات دو متغیر تخلخل ...
بیشتر
در فیزیک سنگ، توصیف ویژگیهای فیزیکی سنگ مخزن مانند تخلخل و تراکمپذیری از تحلیل اطلاعات بهدست آمده از فرایند عبور امواج صوتی از داخل سنگ بهدست میآید. حساسیتسرعتامواجلرزهایبهمتغیرهایمهممخزنمانندتخلخل،رخسارهها،سیالهای منفذی، درجهاشباعوفشارمنفذیازسالهاپیششناختهشدهاست. از میان عوامل یادشده تغییرات دو متغیر تخلخل و درجه اشباع سهم بیشتری در تغییر سرعت امواج صوتی دارند و مطالعات بسیاری نیز در این زمینه انجام شده است. دامنه امواج صوتی نیز تابعی از امپدانسهای صوتی، شامل سرعت لرزهای و چگالی سنگهای مخزن است. بنابراین از میان متغیرهای نام برده شده، سنگشناسی، نوع سیال و درجه اشباع از تأثیرگذارترین متغیرها بر امواج لرزهای هستند. در این نوشتار روند تغییرات متغیرهای مهم موج یعنی سرعت، دامنه و بسامد نسبت به دو متغیر مهم مخزن یعنی تغییرات فشار محصوری و فشار منفذی سنجیده شدهاند. نمونه مورد مطالعه ماسهسنگی بوده و آزمایشها در شرایط فشار مخزن انجام شدهاند. امواج الاستیک با بسامدهای مشخص از نمونه گذر کرده و ثبت شدهاند؛ سپس متغیرهای موج عبوری استخراج و مورد تحلیل قرارگرفتهاند.
مرتضی خلعت بری جعفری؛ هادی سپهر
چکیده
افیولیت تکتونیزه جنوب دهشیر در انتهای شمالی کمربند افیولیتی شهربابک- دهشیر، در حاشیه جنوبی خرده قاره ایران مرکزی رخنمون دارد و دربردارنده پریدوتیتهای گوشتهای و توالی پوستهای است. پریدوتیتهای گوشتهای، سرپانتینیشده و دربردارنده هارزبورژیت کلینوپیروکسندار و لرزولیت هستند که توسط دایکهای دیابازی منفرد ...
بیشتر
افیولیت تکتونیزه جنوب دهشیر در انتهای شمالی کمربند افیولیتی شهربابک- دهشیر، در حاشیه جنوبی خرده قاره ایران مرکزی رخنمون دارد و دربردارنده پریدوتیتهای گوشتهای و توالی پوستهای است. پریدوتیتهای گوشتهای، سرپانتینیشده و دربردارنده هارزبورژیت کلینوپیروکسندار و لرزولیت هستند که توسط دایکهای دیابازی منفرد قطع شدهاند. توالی پوستهای گابروی لایهای ندارد و دربردارنده گابروهای ایزوتروپ با ویژگیهای کومولایی است که بهصورتی تدریجی و در بالا به کمپلکس دایکهای ورقهای دیابازی تبدیل و توسط ادخالهای ورلیتی، دایکها و پاکتهای کوارتزدیوریت-کوارتزمونزودیوریت و پگماتیتگابرو قطع شدهاند. توالی آتشفشانی این مجموعه نیز شامل تناوبی از چرت، رادیولاریت، سنگآهک پلاژیک دارای ریززیاهای (میکروفوناهای) کرتاسه بالایی در قاعده و برش هیالوکلاستیک، هیالوکلاستیت، توف، روانه صفحهای و گدازهبالشی در بالای توالیاست. بر اساس تجزیههای شیمیایی، سنگهای توالی پوستهای تنوع ترکیبی و روند ماگمایی تولئیتی تا کلسیمی- قلیایی نشان میدهند. در بررسی نمودارهای تکتونوماگمایی، این سنگها بیشتر در محدوده کمانهای آتشفشانی و گاهی در قلمرو اقیانوسی جای گرفتهاند. الگوهای بهنجارشده با مقادیر گوشته اولیه، ویژگیهای افیولیتهای فرافرورانش مانند تهیشدگی از عنصر Nb در بیشتر تجزیهها و Ti در برخی از آنها را دارد. این الگوها در ترازهای مختلفی جای گرفتهاند و غنیشدگی متفاوت از عناصر LILE نشان میدهند که میتواند نشان دهنده ناهمگونی منبع گوشتهای و درجات متفاوت ذوب بخشی باشد. بررسی رفتار عناصر در نمودارهای مختلف و مقایسه آنها با مناطق تکتونوماگمایی شاخص، در قلمروهایی به دور از مورب و نزدیک به کمان و بررسی مقادیر برخی از عناصر مانند Ba، Th، Nb و Yb و نسبتهای آنها نشاندهنده تأثیر متفاوت سیالهای برخاسته از صفحه فرورونده بر گوه گوشتهای دارد. این ویژگیهای ژئوشیمیایی و رخنمون ادخالهای(اینتروژن) ورلیتی و تودههای کوچک کوارتز دیوریتی- کوارتزمونزودیوریتی هورنبلنددار، نشان میدهد که افیولیت جنوب دهشیر، مراحل متوالی از حوادث شامل تولد، جوانی و بلوغ یک افیولیت را پشت سر گذاشته است که پیامد طبیعی تشکیل افیولیتها در سامانههای فرافرورانش است. به نظر میرسد که افیولیت جنوب دهشیر در محدودهای نزدیک به پیشانی کمان با فاصله اندکی از لبه آن تشکیل شده که با سناریوی فرورانش نئوتتیس، طی کرتاسه بالایی قابل توجیه است.
محمدرضا شیخ الاسلامی
چکیده
ویژگیهای متفاوت واحدهای سنگی، ارتباط آنها با یکدیگر و نیز فعالیتهای آذرین و دگرگونی در بخش جنوب خاوری پهنه سنندج- سیرجان منجر به شناسایی چندین واحد زمینساخت- چینهنگاری شده است. این واحدها در جریان باز و بسته شدن اقیانوس نوتتیس در جنوب ایران شکل گرفتهاند. واحدهای زمینساخت- چینهنگاری اصلی در این ناحیه عبارتند از: رسوبات ...
بیشتر
ویژگیهای متفاوت واحدهای سنگی، ارتباط آنها با یکدیگر و نیز فعالیتهای آذرین و دگرگونی در بخش جنوب خاوری پهنه سنندج- سیرجان منجر به شناسایی چندین واحد زمینساخت- چینهنگاری شده است. این واحدها در جریان باز و بسته شدن اقیانوس نوتتیس در جنوب ایران شکل گرفتهاند. واحدهای زمینساخت- چینهنگاری اصلی در این ناحیه عبارتند از: رسوبات نوع الاکوژنی مربوط به حاشیه جنوبی سکوی ایران مرکزی با سن عمومی پالئوزوییک تا تریاس میانی ؛ واحدهای آتشفشانی و توربیدایتهای به سن تریاس؛ رسوبات فلیشی دگرگون شده با سن عمومی ژوراسیک- کرتاسه پیشین مربوط به حوضه پیش کمانی؛ رسوبات کربناتی سکویی به سن کرتاسه پیشین؛ سنگهای مربوط به ناحیه زمیندرز شامل افیولیت، رادیولاریت و گلوکوفان شیست؛ رسوبات حوضه فلیشی ترشیری دارای قطعات اولیستولیتی از سنگ آهکهای کرتاسه، افیولیتها و برخی از سازندهای پهنه زاگرس که در حاشیه زاگرس مرتفع شکل گرفتهاند؛ رسوبات ناحیه پیشبوم پسکمانی که بهصورت دگرشیب سنگهای دگرشکل بخش شمالی پهنه سنندج- سیرجان جنوبی را میپوشانند؛ و در نهایت مولاسهای پس از کوهزایی که در اثر فرسایش بالاآمدگیهای ناشی از کوهزاد زاگرس در بخشهای درونی و حاشیهای سنندج- سیرجان جنوبی شکل گرفتهاند.
یوسف رضایی؛ محمد رضا مباشری؛ محمدجواد ولدان زوج
چکیده
برآورد نوفه موجود در تصاویر ابرطیفی یکی از راههای افزایش کیفیت اطلاعات استخراج شده و کاهش عدم قطعیت در نتایج است. تاکنون سادهترین روش بهکار گرفته شده در برآورد نوفه در این تصاویر، استفاده از روش اختلاف شیفت بوده است، اما این روش دارای دو نقطه ضعف است؛ اولاً مبتنی بر این فرض است که پیکسلهای همسایه دارای اطلاعات سیگنال یکسانی ...
بیشتر
برآورد نوفه موجود در تصاویر ابرطیفی یکی از راههای افزایش کیفیت اطلاعات استخراج شده و کاهش عدم قطعیت در نتایج است. تاکنون سادهترین روش بهکار گرفته شده در برآورد نوفه در این تصاویر، استفاده از روش اختلاف شیفت بوده است، اما این روش دارای دو نقطه ضعف است؛ اولاً مبتنی بر این فرض است که پیکسلهای همسایه دارای اطلاعات سیگنال یکسانی هستند که الزاما در دادههای ابرطیفی صدق نمیکند، ثانیاً برای محاسبه صحیح نوفه نیازمند استفاده از مناطق همگن است که غالبا این مناطق بهصورت نظارت شده، تعیین میشوند. در این پژوهش روشی جدید برای برآورد نوفه (NETAL) معرفی شده است. در این روش، با استفاده از فضای منحنی بازتابندگی طیفی مواد و باندهای جذبی و محل قرارگیری و ژرفای این باندها در طیف هر پیکسل، تصویر ماهوارهای به پهنههای همگنی تقسیمبندی شد. سپس در هر پهنه نوفه با استفاده از روش رگرسیون بین هر دو باند مجاور، محاسبه شده و در نهایت نوفه کل، از جمع نوفه در هریک از نواحی بهدست آمد. برای ارزیابی نتایج از دادههای شبیهسازی شده و دادههای ابرطیفی واقعی استفاده شد. نتایج بهدست آمده نشان داد که برآورد نوفه توسط الگوریتم NETAL سریعتر و دقت برآورد آن برابر با الگوریتم رگرسیون چندگانه و در بعضی حالتها بهتر از آن است.
سارا لعلیفاز؛ بهنام شفیعی؛ غلامحسین شمعانیان؛ حسین تقیزاده
چکیده
پژوهش حاضر اولین گزارش از دادههای ایزوتوپی رنیم و اُسمیم در سولفیدهای مس- آهن ژرفزاد (کلکوپیریت و پیریت) کانسارهای مس پورفیری کرمان است. هر چند که در این مطالعه مجموعه داده محدود بود، ولی تفسیر آنها به شناخت منبع احتمالی فلز برای کانیسازی در سامانه پورفیری کمک کرده است. بر پایه این پژوهش، مقدار 188Os/187Os آغازین در این کانسارها از ...
بیشتر
پژوهش حاضر اولین گزارش از دادههای ایزوتوپی رنیم و اُسمیم در سولفیدهای مس- آهن ژرفزاد (کلکوپیریت و پیریت) کانسارهای مس پورفیری کرمان است. هر چند که در این مطالعه مجموعه داده محدود بود، ولی تفسیر آنها به شناخت منبع احتمالی فلز برای کانیسازی در سامانه پورفیری کمک کرده است. بر پایه این پژوهش، مقدار 188Os/187Os آغازین در این کانسارها از کمینه 1/0تا بیشینه 10 ثبت شد که این دامنه تغییرات برای نسبت یادشده بسیار بزرگتر از دامنه آشکارشده در کانسار مس پورفیری شیلی (15/0 تا 2/5) است. ثبت مقادیر غیررادیوژن تا بسیار رادیوژن از اُسمیم آغازین در سولفیدهای اولیه کانسارهای مس پورفیری کرمان ناهمگنی ایزوتوپی و گوناگونی در منبع فلز برای کانیسازی در این کانسارها را آشکار ساخته است. ثبت مقادیر غیررادیوژن از 188Os/187Os آغازین (15/0-10/0) در سولفیدهای کانسارهای میدوک و نوچون، در محدوده مقادیر جبهای (15/0-13/0)، نشاندهنده نقش بنیادین سیالهای گرمابی کانهساز مشتقشده از ماگمای جبهای (توده نفوذی) در تأمین فلز مورد نیاز برای کانیسازی در این کانسارهاست. در مقایسه، انحراف بسیار بزرگ دیدهشده در مقادیر 188Os/187Os آغازین سولفیدهای کانسارهای کرور (10) و آبدر (1) از مقادیر جبهای سهم بیشتر منابع پوستهای (قارهای) نسبت به منابع جبهای را در تأمین فلز برای کانیسازی مس پورفیری در این کانسارها نشان میدهد. کانسار سرچشمه با آشکار کردن مقادیر کم رادیوژن از نسبت اُسمیم آغازین در سولفیدهای پتاسیک (22/0) نسبت به سولفیدهای فیلیک (79/0) دخالت هر دو منبع جبهای و پوستهای را در تأمین فلز برای کانیسازی نشان میدهد. هر چند که نقش پوسته در طی مراحل پایانی کانیسازی پراهمیتتر بوده است. روند کلی دیدهشده در رادیوژنترشدن مقادیر 187Os/188Os از کانسارهای پُرعیار میوسن میانی به کانسارهای کمعیار جوانتر (میوسن بالایی- پلیوسن) در کمربند مس پورفیری کرمان به دخالت فزاینده منابع پوستهای در زایش ماگماهای نیمهبارور تا نابارور جوان و همچنین در تأمین فلز برای کانهزاییهای ضعیف همراه نسبت دادهشده است. این ارتباط میتواند به عنوان کلیدی برای شناسایی و اکتشاف کانسارهای مس پورفیری با عیارهای اقتصادی پیشنهاد شود؛ کانسارهایی که سهم بیشتری از منبع جبهای را در تشکیل ماگمای مولد و همچنین فلز مورد نیاز برای کانیسازی در سامانه پورفیری به ارث بردهاند.