حمید جوانبخت جبارآبادی؛ سید احمد علوی
چکیده
گستره مورد مطالعه در شمال خاوری استان کرمانشاه و در محل زمیندرز اصلی زاگرس قرار گرفته است. برای انجام تحلیلهای ساختاری در این بخش، شش برش ساختاری عمود بر روند ساختارها ترسیم شده است. ساختارها و گسلهای مختلف با سازوکارهای متفاوت در این برشها نشان میدهد که گستره مورد مطالعه از دوره کرتاسه تاکنون، دو گامه (فاز) زمینساختی ...
بیشتر
گستره مورد مطالعه در شمال خاوری استان کرمانشاه و در محل زمیندرز اصلی زاگرس قرار گرفته است. برای انجام تحلیلهای ساختاری در این بخش، شش برش ساختاری عمود بر روند ساختارها ترسیم شده است. ساختارها و گسلهای مختلف با سازوکارهای متفاوت در این برشها نشان میدهد که گستره مورد مطالعه از دوره کرتاسه تاکنون، دو گامه (فاز) زمینساختی را پشت سر گذاشته است. گامه نخست که یک گامه فشارشی بوده که از کرتاسه شروع شده و حداقل تا میوسن ادامه داشته است. گسلهای ایجاد شده در این گامه بهصورت راندگیهای با جابهجایی زیاد هستند که مهمترین آنها راندگی اصلی زاگرس است. گامه دوم زمینساختی که بسیار جوان و فعال بوده؛ بهصورت یک سامانه ترافشارشی عمل کرده است. اصلیترین ساختارهای ایجاد شده در این گامه دو گسل راستبر صحنه و میانراهان هستند. این دو گسل از تکههای گسل جوان اصلی زاگرس هستند و عملکرد آنها باعث ایجاد ساختارهای ثانویه مانند حوضه واگشوده دینور و ساختار گلساخت مثبت بر روی گسل صحنه شده است. در نهایت با توجه به ارتباط بین ساختارها و چینههای با سنهای مختلف مدل فرگشت ساختاری گستره در شش مرحله بیان شده است. در طی این مراحل گسلهای همراستا اما با سازوکار متفاوت ایجاد شدهاند که نشاندهنده چرخش محور تنش 1σ در خلاف جهت عقربههای ساعت از کرتاسه تاکنون است.
لیلا عبادی؛ سید احمد علوی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
در این مقاله بخشی از گستره شهربابک، در شمال باختر استان کرمان مطالعه میشود که از دید زمینشناسی بخشی از ایران مرکزی و کمربند ارومیه- دختر است. واحدهای سنگی این حوضه در دوران میوسن تحت تأثیر تنشهای فشاری با روند شمال خاوری قرار گرفتهاند و دگرشکلی با گسترش چینها وگسلها با روند شمال باختری- جنوب خاوری مشخص میشود. هدف این ...
بیشتر
در این مقاله بخشی از گستره شهربابک، در شمال باختر استان کرمان مطالعه میشود که از دید زمینشناسی بخشی از ایران مرکزی و کمربند ارومیه- دختر است. واحدهای سنگی این حوضه در دوران میوسن تحت تأثیر تنشهای فشاری با روند شمال خاوری قرار گرفتهاند و دگرشکلی با گسترش چینها وگسلها با روند شمال باختری- جنوب خاوری مشخص میشود. هدف این مقاله رمزگشایی دگرشکلی چند مرحلهای و تاریخچه تنش دیرینه در بخشی از ایران مرکزی در گستره شهربابک است و اینکه چطور ابعاد مختلف زمینشناسی با میدانهای تنش در طول زمان ارتباط پیدا میکنند. از سوی دیگر نشان داده میشود که چگونه دگرشکلیهای شکننده و تحلیل تنش دیرینه میتواند در تفسیر تکامل زمینساخت پس از برخورد سودمند باشند. رمزگشایی توالی رویدادها دگرشکلی، که ساختارهای امروزه گستره مورد مطالعه را شکل دادهاند؛ با استفاده از تحلیل زمینساخت شکننده صورت میگیرد که شامل وارونسازی تنسور تنش است و از دادههای لغزش گسل به دست میآید. از این رو مطالعه آماری روی رابطه میان میدانهای تنش مختلف و چینخوردگیها صورت گرفت تا از این راه، درک بهتری از تاریخ دگرشکلی فشاری حاکم بر گستره به دست آید. بازسازی سامانهای زمینساخت شکننده اجازه میدهد تا یک چرخش پادساعتگرد در مسیر اصلی فشارش در طول زمان مشخص شود. بهطوری که دو مسیر فشاری N55E و N84E از اواخر کرتاسه تا اواخر میوسن پیش از چینخوردگی ایجاد شده و فشارش همزمان با چینخوردگی N40E در اواخر میوسن شکل گرفته است. پس از چینخوردگی، در پلیوسن مسیر فشارش به N29E تغییر وضعیت داد و در پایان در زمان پلیستوسن مسیر فشارش به N3E رسید. اگر چه این چرخش پادساعتگرد مسیر تنش فشاری، در طول زمان پیشرونده بوده است؛ تحلیلها نشان میدهد که سه رژیم تنشی مشخص؛ پیش، همزمان و پس از چینخوردگی وجود داشته و با رویداد فشاری منطبق است. از این رو با تحلیل تنش و مشاهدات صحرایی مشخص شد که بسیاری از گسلهای راستالغز راستبر نسل اول به عنوان گسلهای معکوس با روند شمال باختر- جنوب خاور در بخش جنوب باختر ایران مرکزی از ناحیه شهربابک فعال شدهاند. این نتایج میتواند توسط فرضیه تغییر چرخش پادساعتگرد در مسیر صفحه عربی با توجه به صفحه اوراسیا و چرخش بلوکی ایران مرکزی حمایت شود.
لطفالله آقاجری؛ سید احمد علوی؛ محمدرضا قاسمی؛ محمدعلی کاوسی
چکیده
ویژگیهای گوناگون زمینشناختی، ساختاری و ریختشناسی در پهنه کپهداغ خاوری در شمال خاور ایران، به شناسایی چندین زیرپهنه ریختزمینساختی انجامیده است که با گسلهای بزرگ و بنیادی از هم جدا شدهاند. در این پژوهش بر پایه دادههای میدانی، نیمرخهای بازتاب لرزهای، تصاویر ماهوارهای و رسم برشهای ساختاری، بخشهای چینخورده ...
بیشتر
ویژگیهای گوناگون زمینشناختی، ساختاری و ریختشناسی در پهنه کپهداغ خاوری در شمال خاور ایران، به شناسایی چندین زیرپهنه ریختزمینساختی انجامیده است که با گسلهای بزرگ و بنیادی از هم جدا شدهاند. در این پژوهش بر پایه دادههای میدانی، نیمرخهای بازتاب لرزهای، تصاویر ماهوارهای و رسم برشهای ساختاری، بخشهای چینخورده در میان گسلهای بنیادی که ویژگیهای گوناگونی با هم دارند، بهعنوان زیرپهنههای ساختاری شناسایی شدهاند. این زیرپهنهها بهترتیب از جنوب باختر به شمال خاور بهنام «هزار مسجد»، «درهگز- سرخس» و «پیشژرفای کپهداغ» نامگذاری و با گسلهای کشفرود، مزدوران و شمال کپهداغ در بر گرفته شدهاند. زیرپهنههای نام برده از زمان ژوراسیک میانی و همزمان با آغاز گامه کششی در پهنه کپهداغ و روی صفحهی توران پدید آمدند. گسلهای در بر گیرنده آنها در آغاز بهگونه گسلهای کششی بودند که فروبوم (graben) و نیمفروبومهایی (half grabens) را در حوضه نهشتگی ساخته بودند. بیشترین کشش و فرونشینی در زمان ژوراسیک میانی و همزمان با نهشته شدن سازند کشفرود رخ داد. نرخ فرونشست متفاوت و پیکربندی پدید آمده در حوضه رسوبی سبب تغییر جانبی سنگرخساره و ستبرای سازند کشفرود در جاهای گوناگون حوضه شد. در پی آغاز بسته شدن اقیانوس تتیس جوان در میان صفحههای ایران و عربی در زمان ائوسن پسین، گامه فشارشی در پهنه کپهداغ آغاز شد که سبب وارونگی زمینساختی، کارکرد دوباره گسلهای کششی کهن و تبدیل آنها به گسلهای وارون و چینخوردگی نهشتهها شد.
بهزاد دریکوند؛ سید احمد علوی؛ حسین حاجیعلی بیگی؛ ایرج عبداللهیفرد
چکیده
در حوضه پیشبوم نئوژن زاگرس، فروبار دزفول به عنوان حوضه پیشژرفا حجم زیادی از رسوبات سازندهای آغاجاری و بختیاری را در خود جای داده است. در این مقاله، با استفاده از دادههای سطحی و زیرسطحی و مدلسازی تجربی به مطالعه تأثیر این رسوبات بر هندسه و آرایش ساختارها در بخش مرکزی کمربند چینخورده- رانده زاگرس پرداخته شده است. مدلسازی تجربی ...
بیشتر
در حوضه پیشبوم نئوژن زاگرس، فروبار دزفول به عنوان حوضه پیشژرفا حجم زیادی از رسوبات سازندهای آغاجاری و بختیاری را در خود جای داده است. در این مقاله، با استفاده از دادههای سطحی و زیرسطحی و مدلسازی تجربی به مطالعه تأثیر این رسوبات بر هندسه و آرایش ساختارها در بخش مرکزی کمربند چینخورده- رانده زاگرس پرداخته شده است. مدلسازی تجربی نشان میدهد عملکرد همزمان فرسایش و رسوبگذاری همزمان با زمینساخت مانع از پیشروی دگرریختی به سوی پیشبوم و سبب تمرکز آن در ساختارهای شکل گرفته در سوی پسبوم میشود. در این راستا، تاقدیسهای تشکیل شده در سوی پسبوم بهصورت بالاآمدگی، گسلش و چرخش یالها به این فرایند پاسخ میدهند. در ادامه با افزایش کوتاهشدگی، ساختار تاقدیسی بزرگمقیاس پس از رسوبات همزمان با زمینساخت به سوی پیشبوم شکل میگیرند. بر پایه مدلسازی تجربی وجود رسوبات آواری سازندهای آغاجاری و بختیاری در فروبار دزفول سبب تمرکز دگرریختی بهصورت یالهای پرشیب تا برگشته و گسلهای راندگی در بخشهای جنوبی پهنههای ایذه و لرستان شده است. همچنین حجم زیاد این رسوبات در بخش میانی فروبار دزفول اجازه شکلگیری تاقدیسهای بزرگ مقیاس را در این بخش از فروبار نداده و سبب تشکیل تاقدیسهای فروبار دزفول در دو بخش شمالی و جنوبی شده است.
لیلا عبادی؛ سید احمد علوی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
گسترهی مورد مطالعه در جنوبباختری شهرستان رفسنجان واقع شده است و بخشی از ایران مرکزی میباشد که درآن گسلهای راستالغز واحدهای سنوزوئیک را تحت تاثیر قرار دادهاند. هدف از این مطالعه بررسی دادههای جمعآوری شده از پهنههای آسیب وابسته به سامانههای گسلی ،تحلیل معماری جنبشیِ زیرشاخههای گسلی، تاثیر شکستگیها در جایگیری ...
بیشتر
گسترهی مورد مطالعه در جنوبباختری شهرستان رفسنجان واقع شده است و بخشی از ایران مرکزی میباشد که درآن گسلهای راستالغز واحدهای سنوزوئیک را تحت تاثیر قرار دادهاند. هدف از این مطالعه بررسی دادههای جمعآوری شده از پهنههای آسیب وابسته به سامانههای گسلی ،تحلیل معماری جنبشیِ زیرشاخههای گسلی، تاثیر شکستگیها در جایگیری دایکها و رابطه بین شکستگیهای ردههای متفاوت با عناصر ساختاری از جمله محور چینخوردگیها و نقش میدانهای تنش متفاوت در تحولات ساختاری جنوبباختری شهرستان رفسنجان میباشد. در تحلیل معماری جنبشیِ زیرشاخههای گسلی در مقابل راستای آنها، 5 روند با چیرگی دو سازگار راستالغز راستبُر و معکوس را مشخص شد؛ که دو روند NW-SEو E-W در گسلهای معکوس مشخص شده، به ترتیب زیرشاخه رده اول (1rev) و زیرشاخه رده دوم(2rev) نامگذاری شدند، در حالیکه زیرشاخههای رده اول (1rl)، رده دوم (2rl) و رده سوم(3rl) شناخته شدهِ در گسلهای راستالغز راستبُر، روندهای NW-SE، NNW-SSE وE-W دارند. در تحلیلهای صورت گرفته، همراستایی زیرشاخههای 1revو 1rl آشکار شد و این همراستایی موقعیت پهنهی جابهجایی اصلی(PDZ) را نشان میدهد، که بر موقعیت شکستگیهای از قبل موجود ( مهمترین آنها گسل رفسنجان) منطبق میباشد. آزیموت زیرشاخهها در مدل معماری جنبشی با مدل برش ساده ریدل هماهنگی دارد. در این مقاله با بررسی و تحلیل پهنههای آسیب گسلی مشخص گردید که پهنههای آسیب ارتباطی نقش بسیار موثری در ایجاد فضای خالی و افزایش نفوذپذیری داشته و دایکها اغلب در این فضاهای خالی حاصل از پهنههای آسیب ارتباطی جایگیری نمودهاند.در تحلیل تنش صورت گرفته بر روی گسلهای گستره تبدیل رژیم برشی به برشی- فشاری مشخص گردید که تغییر جهت محور تنش بیشینه از موقعیت E20Nبه N-S از زمان ائوسن تا کواترنری صورت گرفته است. تنش با روند شمالخاور-جنوبباختر با جهتگیری PDZ(شکستگیهای رده اول) سازگار است و از سوی دیگر جهتگیری تنش با روند شمالی- جنوبی؛ تشکیل گسلها و چینها با روند خاوری- باختری، که زیر شاخههای رده سوم شکل میدهند، را توجیه مینماید. زیرشاخههای رده دوم و سوم در گسلهای راستالغز راستبُر و معکوس در اثر تغییر رژیم تنش در گستره شکلگیری نمودهاند ، از این رو تغییر جهت محور بیشینه تنش اصلی میتواند به علت فعال شدن گسلهای از قبل موجود از جمله گسل رفسنجان در گستره باشد.
ربابه انتظاری؛ سید احمد علوی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
مجموعه دگرگونی جنوب سلماس که در شمال باختریترین بخش از پهنه ساختاری سنندج- سیرجان جای گرفته است، دربردارنده سنگهای گوناگون با درجه دگرگونی و دگرشکلی متفاوت است. این پژوهش با استفاده از مشاهدات صحرایی و مطالعات کانیشناسی و سنگنگاری، به توصیف و تفسیر ریزساختاری گستره میپردازد. واحدهای سنگی گستره بر پایه سنگ مادر به سه ...
بیشتر
مجموعه دگرگونی جنوب سلماس که در شمال باختریترین بخش از پهنه ساختاری سنندج- سیرجان جای گرفته است، دربردارنده سنگهای گوناگون با درجه دگرگونی و دگرشکلی متفاوت است. این پژوهش با استفاده از مشاهدات صحرایی و مطالعات کانیشناسی و سنگنگاری، به توصیف و تفسیر ریزساختاری گستره میپردازد. واحدهای سنگی گستره بر پایه سنگ مادر به سه دسته سنگهای متابازیتی، سنگهای کوارتز- فلدسپاری و سنگهای مرمری تقسیم میشوند. ریزساختار چیره در بیشتر سنگها، میلونیتی است اما درجه و میزان میلونیتی شدن در آنها متفاوت است. وجود برگوارگی و خطوارگی میلونیتی به همراه ریزساختارهایی مانند انواع پورفیروکلاستهای دنبالهدار، ماهی میکا، ساختار S-C و S-C نشانگر پهنههای میلونیتی در این گستره است. تفاوت در میزان نرخ کرنش، نوع سنگ مادر و ژرفای تشکیل سبب تفکیک 3 پهنه میلونیتی اصلی در این مجموعه شده است. میلونیتهای ایجاد شده بیشتر از نوع میلونیتهای درجه پایین تا متوسط هستند و از خاور به باختر و مرکز گستره درجه میلونیتی شدن آنها افزایش مییابد. وجود اولترامیلونیتها در بخشهای مرکزی گستره نشانگر افزایش نرخ کرنش هستند. همچنین وجود میلونیتهای درجه بالا (دمای بیش از 650 درجه سانتیگراد) و تشکیل میگماتیتها، نشانه ژرفای تشکیل در حد پوسته میانی تا پوسته پایینی است. در این مجموعه دگرگونی میتوان آثار 2 گامه دگرگونی (M1, M2) و 6 گامه دگرریختی (D1, D2, D3, D4, D5, D6) را دید. گامه دگرریختی فشارشی D1 پس از فعالیت ماگمایی پرکامبرین رخ داده و پس از آن در واپسین کامبرین گامه دگرگونی M1 بر این مجموعه اعمال شده است. گامههای دگرریختی D2 و D3 با مؤلفه اصلی برش ساده به شدت بر سنگهای دگرگونی اثر کرده و سبب ایجاد پهنههای میلونیتی در طی واپسین پرمین تا اوایل کرتاسه شدهاند. همزمان با گامه دگرریختی D2، گامه دگرگونی پسروندهای (M2) این مجموعه را متأثر کرده است. گامه دگرریختیD4 سبب فرارانده شدن واحد افیولیتی بر مجموعه دگرگونی در واپسین کرتاسه- پالئوسن شده است و پس از آن گامههای D5 و D6 بهصورت دگرریختی شکننده، همه واحدهای سنگی را تحت تأثیر قرار دادهاند.
عارف شمس زاده؛ سید احمد علوی؛ مهدی ولینژاد؛ مهدی توکلی یرکی
چکیده
میدانهای نفتی باباحبیب و سرکان در جنوب باختری استان لرستان و در 10 کیلومتری باختر شهرستان پلدختر قرار گرفته اند. این گستره مطالعاتی در ناحیه زمینساخت- چینهنگاری (تکتونواستراتیگرافی) لرستان در شمال باختری زیرپهنه ساختاری زاگرس چینخورده ساده واقع شده است. با وجود اینکه ناحیه لرستان بخشی از حوضه رسوبی زاگرس به شمار میرود ولی ...
بیشتر
میدانهای نفتی باباحبیب و سرکان در جنوب باختری استان لرستان و در 10 کیلومتری باختر شهرستان پلدختر قرار گرفته اند. این گستره مطالعاتی در ناحیه زمینساخت- چینهنگاری (تکتونواستراتیگرافی) لرستان در شمال باختری زیرپهنه ساختاری زاگرس چینخورده ساده واقع شده است. با وجود اینکه ناحیه لرستان بخشی از حوضه رسوبی زاگرس به شمار میرود ولی در مقایسه با حوضه فروبار دزفول و فارس تفاوتهای عمدهای از دید نوع و شرایط رسوبگذاری، شدت چینخوردگی و طبقات دارد. اطلاعات ژرفایی به دست آمده از ناحیه لرستان با استفاده از مقاطع لرزهای، اطلاعات چاه و رسم چهار مقطع عرضی (AA´ تا DD´) در راستای عمود بر روند ساختاری منطقه، نشاندهنده تأثیر سطوح جدایشی بر هندسه چینهای آن است. از مهمترین اطلاعات مورد استفاده در این پژوهش استفاده از خطوط لرزهای دو و سهبعدی و همچنین اطلاعات چاههای منطقه بود که در تحلیل هندسی ساختارهای زیرسطحی مورد استفاده قرار گرفت. در بخش مرکزی ناحیه لرستان با توجه به هندسه ساختاری چینهای شکل گرفته در ژرفا و سطح، دو سطح جدایشی 1) سازند شیلی گرو به عنوان سطح جدایشی میانی و 2) سازند فلیشی امیران به عنوان سطح جدایشی بالایی به ترتیب بر هندسه چینخوردگی تاقدیسهای ژرفی (گروه بنگستان) و تاقدیسهای کوچک سطحی اثرگذار هستند. ستبر شدن سطح جدایش بالایی در بخش باختری منطقه مورد مطالعه سبب شکلگیری تاقدیسهایی با طول موج و دامنه کوتاه در رخنمون سطحی شده است. این تغییر ستبرا سبب چینخوردگی ناهماهنگ تاقدیسهای سطحی در بالای تاقدیسهای ژرفایی میشود. هندسه چینخوردگی تاقدیسهای ژرفی سرکان و باباحبیب بهصورت چین جدایشی نامتقارن است که با افزایش تنش در میانههای تاقدیس وعدم گسترش پس راندگی در پس یال، هندسه چین جدایشی گسلخورده مدل یک Mitra (2002) را ایجاد میکند. این مدل به سبب اختلاف مقاومت زیاد میان واحدهای شیلی گرو در قاعده و سازندهای مقاوم گروه بنگستان در بالا تشکیل میشود. هندسه رلهای راندگیها که از رسوبات کم قوام زیرین منشأ گرفتهاند از عوامل اصلی کنترل کننده آرایه پلکانی تاقدیسهای ژرفایی در گستره مورد مطالعه است. هندسه سطحی تاقدیسهای منطقه نیز بیشتر توسط سطح جدایشی بالایی مهار شده است.
جعفر حسن پور؛ سید احمد علوی؛ سلمان جهانی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
دیاپیر نمکی دادنجان، در هسته تاقدیس دادنجان، متمایل به یال جنوب باختری آن و در ناحیه فارس کمربند ساده چینخورده کوهزاد زاگرس رخنمون یافته است. این دیاپیر در حال حاضر در یک پهنه تراکششی واقع در میان قطعات همپوشان پهنه گسل راستبر کرهبس قرار گرفته است. منشأ این دیاپیر، سری تبخیری هرمز به سن پرکامبرین پایانی-کامبرین آغازی است. هندسه ...
بیشتر
دیاپیر نمکی دادنجان، در هسته تاقدیس دادنجان، متمایل به یال جنوب باختری آن و در ناحیه فارس کمربند ساده چینخورده کوهزاد زاگرس رخنمون یافته است. این دیاپیر در حال حاضر در یک پهنه تراکششی واقع در میان قطعات همپوشان پهنه گسل راستبر کرهبس قرار گرفته است. منشأ این دیاپیر، سری تبخیری هرمز به سن پرکامبرین پایانی-کامبرین آغازی است. هندسه چینههای پیرامون دیاپیر، فعالیت دراز مدت نمک را پیش از کوهزایی زاگرس بهواسطه پدیده فروسازش (downbuilding) پیشنهاد میکند، که در آن چینخوردگی برآویخته (drape folding) کمژرفا و همزمان با رسوبگذاری منجر به تشکیل چینههای نازکشده و چرخیده در نزدیکی دیاپیر در حال خیزش شده است. توالیهای نمکجنبش (halokinetic sequences) در نزدیکی این دیاپیر، در دو سوی آن از لحاظ هندسی بهطور کامل متفاوت هستند. این تفاوت نشاندهنده برهمکنشهای متفاوت خیزش نمک-انباشتگی رسوب در دو سوی دیاپیر است. دیاپیر نمکی دادنجان و تاقدیس مرتبط با آن، از دو سو با ناودیسهای گسترده با پوشش رسوبی ستبرتر نسبت به تاقدیسهای همسایه محدود میشوند. این ناودیسها به عنوان مراکز رسوبگذاری برای دیاپیر در حال خیزش دادنجان در زمانهای پیش از کوهزایی عمل کردهاند، بهگونهای که با انباشت حجم قابل توجهی از رسوبات وارده، خیزش نمک بهوسیله سازوکار فروسازش را آسان کردهاند. در طول چینخوردگی نئوژن زاگرس، پوشش رسوبی ستبر در درون این ناودیسها در برابر چینخوردگی مقاومت کرده و تا حدی انتقال عادی تنش را به طور محلی آشفته کرده است. بنابراین این ناودیسها از پیشروی عادی و گسترش شکل منظم تاقدیسها، چه به صورت طولی و چه به صورت عرضی جلوگیری کردهاند. چینخوردگی زاگرس در زمان نئوژن، دیاپیر نمکی را چلانده (squeezing) و سبب تشدید فعالیت و خروج بخشی از نمک موجود در ستون ساختار نمکی شده است.
حسین حاجیعلیبیگی؛ سید احمد علوی؛ جمشید افتخار نژاد؛ محمد مختاری؛ محمد حسین آدابی
چکیده
تاقدیس کاسهماست از جمله تاقدیسهای کوچک مقیاس جنوب منطقه لرستان است که در کمربند چینخورده-رانده زاگرس واقع شده است. این تاقدیس در حاشیه گسل جبهه کوهستانی قرار دارد. گسل جبهه کوهستانی به عنوان یک جبهه توپوگرافیک شناخته شده و کمربند چینخورده-رانده زاگرس را به چندین منطقه شامل ایذه، فارس، لرستان و فروافتادگی دزفول تقسیم میکند. ...
بیشتر
تاقدیس کاسهماست از جمله تاقدیسهای کوچک مقیاس جنوب منطقه لرستان است که در کمربند چینخورده-رانده زاگرس واقع شده است. این تاقدیس در حاشیه گسل جبهه کوهستانی قرار دارد. گسل جبهه کوهستانی به عنوان یک جبهه توپوگرافیک شناخته شده و کمربند چینخورده-رانده زاگرس را به چندین منطقه شامل ایذه، فارس، لرستان و فروافتادگی دزفول تقسیم میکند. منطقه گسلی بالارود که به صورت یک گسل رانده مدفون فعال بخشی از گسل جبهه کوهستانی است، در حد فاصل منطقه لرستان (جنوب) و منطقه فروافتادگی دزفول (شمال) قرار دارد. این منطقه گسلی با عبور از حاشیه جنوبی تاقدیس کاسهماست، این تاقدیس و تاقدیسهای همجوار را تحت تأثیر عملکرد خود قرار داده است. برداشتهای صحرایی و انجام تجزیه و تحلیل پارامترهای هندسی تاقدیس کاسهماست نشان میدهد که این تاقدیس با محور دارای روند متغیر، یک چین نامتقارن، غیراستوانهای، غیرهارمونیک، با همگرایی به سوی جنوبباختر است. این تاقدیس در زیررده 1C طبقهبندی رمزی قرار میگیرد. برای تعیین سبک یا هندسه آن از نظر فشردگی واژه باز و با توجه به نسبت ابعادی محاسبه شده واژه پهن و برای توصیف خمیدگی نسبی واژه نیمهگردشده پیشنهاد میگردد. همچنین این تاقدیس با مدلهای هندسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بر این اساس مقدار شیب و موقعیت سطح راندگی مدفون، مسیر حرکت و جابهجایی صورت گرفته بر روی منطقه گسلی بالارود از طریق مطالعه مشخصات هندسی این تاقدیس پیشبینی شده است. مقایسه برش عرضی تهیه شده برای تاقدیس کاسهماست با انواع مدلهای ارائه شده برای چینهای مرتبط با گسلش، نشان میدهد که تاقدیس را میتوان به عنوان نمونهای از چینهای جدایشی نامتقارن (Asymmetrical Detachment Fold) که متأثر از عملکرد منطقه گسلی بالارود است، پیشنهاد نمود. در این صورت این احتمال وجود دارد که تاقدیس در مراحل اولیه و شرایط آغاز تشکیل یک چین جدایشی قرار داشته باشد. این در حالی است که سازوکار چینخوردگی تاقدیسهای همجوار (از جمله تاقدیسهای سیاهکوه و چناره) از نوع چینخوردگی انتشار گسلی است. احتمالا تغییر سازوکار چینخوردگی از چینخوردگی جدایشی، در تاقدیس کاسهماست به چینخوردگی انتشار گسلی در تاقدیسهای همجوار (از جمله سیاهکوه و چناره) را میتوان به عواملی همچون: چگونگی عملکرد راندگی، محل قرار گرفتن تاقدیس کاسهماست در کمربند چینخورده-رانده زاگرس، فاصله تاقدیس نسبت به منطقه گسلی بالارود و قابلیت تبدیل سازوکار چینخوردگی سهگانه مرتبط با گسلش به یکدیگر، نسبت داد.
لیلی ایزدیکیان؛ محمد محجل؛ سید احمد علوی
چکیده
منطقه همدان در شمال باختری پهنه سنندج- سیرجان قرار دارد و متشکل از سنگهای مختلف درونی است که توسط سنگهای دگرگونی گوناگون (ناحیهای و مجاورتی) در برگرفته شده است. 4 مرحله دگرریختی شکلپذیر در این منطقه شناسایی شدهاند که در هر مرحله با تشکیل چین، برگواره و خطواره همراه بودهاند. در اولین مرحله دگرریختی منطقه (D1) برگواره ...
بیشتر
منطقه همدان در شمال باختری پهنه سنندج- سیرجان قرار دارد و متشکل از سنگهای مختلف درونی است که توسط سنگهای دگرگونی گوناگون (ناحیهای و مجاورتی) در برگرفته شده است. 4 مرحله دگرریختی شکلپذیر در این منطقه شناسایی شدهاند که در هر مرحله با تشکیل چین، برگواره و خطواره همراه بودهاند. در اولین مرحله دگرریختی منطقه (D1) برگواره (S1) و چینهای نسل اول (F1) در منطقه تشکیل شده است. مرحله دوم دگرریختی بهوسیله چینخوردن دوباره سطح محوری چینهای نسل اول و تشکیل چینهای نسل دوم (F2) دیده میشود. برگواره دوم (S2) نیز از نوع سطح محوری بوده و موازی سطح محوری چینهای نسل دوم در منطقه شکل گرفته است. در این مرحله، دگرریختی چیره بوده و برگواره اصلی منطقه را تشکیل داده است. میل محور چینهای نسل دوم منطقه متغیر است و از حالت کاملا" افقی تا قائم تغییر میکند. سوی میل این چینها از فرم توده الوند پیروی میکند. سطح محوری چینهای نسل دوم نیز پراکندگی گستردهای را نشان میدهد و امتداد برگوارگیها در بیشتر بخشها کموبیش از فرم توده الوند پیروی میکنند. در مرحله سوم دگرریختی، چینهای ملایم تا باز به همراه برگواره نوع سطح محوری تشکیل شدهاند. این برگوارگی در بخشهایی از خاور توده الوند برگوارگی چیره را تشکیل میدهند. بیشترین میل محور چینهای نسل سوم بهسوی جنوب خاور با روند N165 است. وجود طرحهای تداخلی چینهای نسل اول، دوم و سوم در سنگهای دگرگونی ناحیهای و مجاورتی بــهصورت چینخوردگی دوباره نوع سـوم، هممحور بودن دگرریختی اول، دوم و سوم را نشان میدهد. دگرریختی چهارم (D4) خود را به صورت برگوارگی کنگرهای (S4) و خطواره کانیایی (L4) حاصل از رشد سیلیمانیت در منطقه نشان میدهد. این خطوارهها (L4) در کل منطقه راستای شمال خاور - جنوب باختر را نشان میدهند. خطواره نسل چهارم در هورنفلسها دیده نمیشود. چرخش محور چینهای نسل دوم و همچنین برگوارگی نسل دوم در پیرامون توده الوند آشکارا دیده میشود. این چرخش نشان میدهد میدان کرنش نهایی در این بخش از پهنه سنندج- سیرجان از فرم توده الوند پیروی و احتمالا" توده اصلی گرانیتوییدی الوند همزمان با دگرریختی دوم به منطقه نفوذ کرده است.
اسعد پیره؛ سید احمد علوی؛ محمدرضا قاسمی؛ علی شبان
چکیده
در کمربند چینخورده زاگرس، بخش مهمی از سنگهای منشأ در نئوکومین نهشته شدهاند؛ در زیرپهنه لرستان، پایینترین بخش سازند گرو سامانه نفتی کرتاسه پیشین را تغذیه میکند. این سنگهای منشأ بهطور گسترده در زیرپهنه لرستان و شمال باختری فروافتادگی دزفول گسترش یافتهاند. تاقدیس کبیرکوه یکی از ساختارهای مهم زیرپهنه لرستان است که با ...
بیشتر
در کمربند چینخورده زاگرس، بخش مهمی از سنگهای منشأ در نئوکومین نهشته شدهاند؛ در زیرپهنه لرستان، پایینترین بخش سازند گرو سامانه نفتی کرتاسه پیشین را تغذیه میکند. این سنگهای منشأ بهطور گسترده در زیرپهنه لرستان و شمال باختری فروافتادگی دزفول گسترش یافتهاند. تاقدیس کبیرکوه یکی از ساختارهای مهم زیرپهنه لرستان است که با طول بیش از 200 کیلومتر، رخنمون سازند گرو را در خود جای داده است. سامانههای شکستگی طبیعی مهمترین فراهمکننده تراوایی و گاه روزنگی در بسیاری از مخزنهای کربناتی هستند و در مهاجرت اولیه هیدروکربنها از سنگ منشأ به سنگ مخزن اهمیت دارند. این پژوهش دادههای صحرایی در زمینه میزان تراکم دستههای شکستگی و انواع آنها در برونزد سـازند گرو و بخشی از سازند سروک در تاقدیس کبیرکوه گردآوری و تحلیل شد. تحلیل این دادهها 8 دسته شکستگی را آشکار ساختند: 1) 2 دسته شکستگی عرضی با راستای NNE-SSW (دستههای A و B)، 2) 2 دسته شکستگی طولی با راستای ESE-WNW (دستههای C و D)، 3) دو دسته شکستگی مایل با راستاهای NNW-SSE و NE-SW(دستههای E و F) و 4) 2 دسته شکستگی مایل دیگر با راستاهای ENE-WSW و SE-NW (دستههای G و H). شکستگیهای عرضی به همراه استیلولیتهای عمود بر آنها، شکستگیهای با سن کرتاسه پیشین تا پیش از میوسن پسین هستند در حالی که دسته شکستگیهای طولی و مایل از پس از میوسن پسین تشکیل شدهاند. شماری از شکستگیهای عرضی، پرشدگی با کلسیت را نشان میدهند. پیشنهاد میشود دو گامه چرخش پادساعتگرد در سامانه تنش مؤثر در تشکیل شکستگیها وجود داشته است؛ 1) سامانه تنش مؤثر در تشکیل شکستگیهای بدون پرشدگی نسبت به شکستگیهای دارای پرشدگی در سوی پادساعتگرد چرخش داشته است. 2) سامانه تنشی مؤثر در شکلگیری دستههای شکستگی مایل (دستههای E و F)، نسبت به سامانه تنشی مؤثر در شکلگیری شکستگیهای باز (دستههای A و B) و استیلولیتها در سوی پادساعتگرد چرخش داشته است. این چرخشهای میدان تنش احتمالاً بر اثر چرخش صفحه تازی در هنگام همگرایی به اوراسیا روی دادهاند.
لیلا عبادی؛ سید احمد علوی؛ شهرام شفیعی بافتی
چکیده
کانسارهای رگهای گرمابیو مس پورفیری گسترش چشمگیری در واحدهای آتشفشانی ائوسن منطقهشهر بابک دارند. در اینمقاله، الگوهای ساختاری، ارتباط میان این عناصر با جایگیری دایکها و تشکیل کانسارهای رگهای گرمابی و مس پورفیری در این منطقه مطالعه شده است. بررسی تصاویر ماهوارهای و مشاهدات صحرایی، سه روند گسلی WNW-ESE، N-S و NE-SW چیره ...
بیشتر
کانسارهای رگهای گرمابیو مس پورفیری گسترش چشمگیری در واحدهای آتشفشانی ائوسن منطقهشهر بابک دارند. در اینمقاله، الگوهای ساختاری، ارتباط میان این عناصر با جایگیری دایکها و تشکیل کانسارهای رگهای گرمابی و مس پورفیری در این منطقه مطالعه شده است. بررسی تصاویر ماهوارهای و مشاهدات صحرایی، سه روند گسلی WNW-ESE، N-S و NE-SW چیره را در منطقه مشخص میسازد. گسلهایبا روند WNW-ESEو N-S، با سازوکار عادی و گسلهای با روندNE-SW ، با سازوکار راستالغز چپگرد با مؤلفهی عادی در منطقه، فراوانی قابل توجهی دارند. دو روند WNW-ESE (T2) و N-S (T1) برای دایکها قابل تشخیص است که از روند شکستگیهای ناحیهای در منطقه پیــروی میکند.الگوی رگههای کششی و رگههای پرچم سهگوش که ارتباط مستقیم با تنشناحیهای دارند، سامانه درزههای کششی، دایکها و گسلهای عادی، حضوریک سامانه کششی چیره را در منطقه نشان میدهد. از سوی دیگر تغییر روند تنش اصلی (1σ) از NE-SW بهN-S ،وجود چرخش را اثبات میکند. چرخش در یک سامانه ترافشاری باعث ایجاد ساختارهای کششی شده است و ساختارهای کششی فضای مناسب را برای حرکت سیالهای کانهدار و جایگیری کانسارهای رگهای چندفلزی و مس پورفیری در شمالخاور شهر بابک فراهم کردهاند.
لیلی ایزدی کیان؛ سید احمد علوی؛ محمد محجل
چکیده
پهنه برشی سیمین - دره مرادبیک با طول حدود 10 و پهنای 5کیلومتر در جنوب شهر همدان برونزد دارد. این پهنه برشی بخشهایی از سنگهای دگرگونی مجاورتی و سنگهای گرانیتویید الوند و همچنین میگماتیتهای منطقه را تحتتأثیر قرار داده است. حداقل سه مرحله دگرشکلی توسط چینها و برگوارگیهای هر نسل در این منطقه تشخیص داده شده است که با ...
بیشتر
پهنه برشی سیمین - دره مرادبیک با طول حدود 10 و پهنای 5کیلومتر در جنوب شهر همدان برونزد دارد. این پهنه برشی بخشهایی از سنگهای دگرگونی مجاورتی و سنگهای گرانیتویید الوند و همچنین میگماتیتهای منطقه را تحتتأثیر قرار داده است. حداقل سه مرحله دگرشکلی توسط چینها و برگوارگیهای هر نسل در این منطقه تشخیص داده شده است که با توجه به طرح تداخلی چینها در این منطقه چینخوردگی در هر سه مرحله هممحور بوده است. شواهد جنبشی فراوانی از عملکرد تنشهای برشی و کششی در این منطقه دیده میشود که همه آنها نشاندهنده عملکرد یک پهنه برشی با برگوارگی میلونیتی با شیب متوسط به سمت شمال خاور و شمال باختر و خطواره کششی به سمت شمال خاور با سازوکار اصلی عادی در این منطقه است. این پهنه به صورت باندهای برشی بوده و باعث تغییر شکل لوکوسم میگماتیتها گشته و در هورنفلسها موجب بودین شدن درشت بلورهای آندالوزیت شده و گرانیتویید خاکو را به میلونیت تبدیل کرده است. پراکندگی قطب برگوارگی میلونیتی در کل منطقه نشان میدهد که این پهنه برشی پس از تشکیل شدن در دگرشکلی مرحله بعد دچار چینخوردگی شده است. با توجه به تاریخچه تکوین دگرریختی در تکتونیتهای منطقه همدان، به احتمال، این پهنه همزمان تا پس از دگرشکلی دوم (D2) در منطقه شکل گرفته است.
حسین حاجیعلیبیگی؛ سید احمد علوی؛ جمشید افتخار نژاد؛ محمد مختاری؛ محمد حسین آدابی
چکیده
تاقدیس چناره جنوب پهنه لرستان و در شمال پهنه فروبار دزفول، در کمربند چین خورده- رانده زاگرس قرار دارد. در این مقاله ایجاد و توسعه شکستگیها در این تاقدیس مورد بررسی قرار گرفته و از آنها برای تحلیل وضعیت جنبشی این تاقدیس استفاده شده است. نتایج حاصل از تعیین سن نسبی شکستگیها، نوع (انبساطی یا برشی بودن) آنها و موقعیت ساختاری شکستگیها ...
بیشتر
تاقدیس چناره جنوب پهنه لرستان و در شمال پهنه فروبار دزفول، در کمربند چین خورده- رانده زاگرس قرار دارد. در این مقاله ایجاد و توسعه شکستگیها در این تاقدیس مورد بررسی قرار گرفته و از آنها برای تحلیل وضعیت جنبشی این تاقدیس استفاده شده است. نتایج حاصل از تعیین سن نسبی شکستگیها، نوع (انبساطی یا برشی بودن) آنها و موقعیت ساختاری شکستگیها و مقایسه و تلفیق این نتایج با دیگر اطلاعات به دست آمده از جمله اطلاعات حاصل از مقاطع عرضی زمینشناسی ساختمانی رسم شده از تاقدیس، این امکان را فراهم ساخت تا دربارة وضعیت جنبشی این تاقدیس نظراتی ارائه شود: الگوی شکستگیهای این تاقدیس بر اساس اندازهگیریهای صحرایی انجام شده بر روی سازند آسماری، به صورت شش گروه شکستگی اصلی دستهبندی شده است. شکستگی گروه اول (A) با میانگین امتداد ◦68 به عنوان شکستگیهای پیش از فرایند چینخوردگی در نظر گرفته شدهاند. شکستگیهای گروه دوم (B) با میانگین امتداد ◦30 از نوع شکستگیهای کششی عمود بر راستای محور چین پیشنهاد شدهاند. تراکم کم این گروه در یال جلویی را میتوان به آشفتگی میدان تنش ناشی از لغزش تاقدیس بر روی گسل راندگی مدفون بالارود نسبت داد. سومین گروه شکستگیها (C) با میانگین امتداد ◦110 از نوع شکستگیهای انبساطی بوده و عمود بر راستای فشارش و قبل و در حین رشد چین و به موازات محور آن در هر دو یال شکل گرفتهاند. شکستگیهای گروه چهارم (D) با امتداد ◦10 و ◦70 از نوع شکستگیهای مزدوج (Conjugate) بهشمار رفته و در طی مراحل چینخوردگی و بعد از گروه C در هر دو یال تشکیل شدهاند. پنجمین گروه شکستگیها (E) با میانگین امتداد ◦140 و ◦80 از نوع شکستگیهای مزدوج بوده و جزء آخرین شکستگیهای رخ داده در مراحل چینخوردگی بهشمار میروند. ششمین گروه شکستگیها (F) شامل شکستگیهایی با میانگین امتداد ◦55 هستند. این شکستگیها در واقع همان شکستگیهای گروه A بوده که بعداً دچار فعالیت دوباره شده و برخی از آنها درههای ژرف و طویلی را ایجاد کردهاند. تاقدیس چناره با تمایل (Vergence) به سوی جنوب باختر یک تاقدیس نامتقارن است. این تاقدیس از انواع چینهای غیراستوانهای با میل محور به سوی جنوب خاور، و متأثر از عملکرد گسل راندگی مدفون بالارود است. اندازه گیری پارامترهای مربوط به یک سطح چینخورده، تاقدیس را به عنوان یک چین باز، نیمه زاویهدار،گسترده، غیرهارمونیک و پیچیده معرفی کرده و آن را در رده 1C (Ramsay & Huber (1987 قرار میدهد. اتصال دو تاقدیس اولیه مفروض، به یکدیگر منجر به Z شکل شدن منطقه لولای تاقدیس امروزی شده است.
علی ارزانی؛ سید احمد علوی؛ محمود پولاد زاده؛ علی رضا گلالزاده؛ ضرغام مهدیپور
چکیده
محدوده مطالعه شده، بین دو رژیم ساختمانی زاگرسی و عربی واقع شده و مطالعه لرزهای سه بعدی جامعی بر روی آن انجام شد. بخشی از این مطالعه، استخراج نشانگرهای لرزهای ساختمانی (Structural Seismic Attributes) از جمله First & Second Derivative Maps، Azimuth Maps، Variance Cube و Inversion است. در نهایت، استفاده از این نشانگــرها، پــدیــدههای ساختــمانـی تداخــلی همچـون Superimposed ...
بیشتر
محدوده مطالعه شده، بین دو رژیم ساختمانی زاگرسی و عربی واقع شده و مطالعه لرزهای سه بعدی جامعی بر روی آن انجام شد. بخشی از این مطالعه، استخراج نشانگرهای لرزهای ساختمانی (Structural Seismic Attributes) از جمله First & Second Derivative Maps، Azimuth Maps، Variance Cube و Inversion است. در نهایت، استفاده از این نشانگــرها، پــدیــدههای ساختــمانـی تداخــلی همچـون Superimposed Folding و حـــوضه ســاخــتمـانی (Structural Basin) را در پایانه شمــال باختــری چینخـوردگی (Folding NW Termination) نمایان ساخته است. بنابراین به نظر میرسد در محدوده مورد مطالعه ساختمانهای عربی و زاگرسی تداخل کرده و یک پهنه دوباره چینخورده (Refolding Belt) ملایم را تشکیل دادهاند. مطالعات تکمیلی ژئوفیزیک مخزن پتانسیل مخزنی نسبی خوبی را در موقعیت ساختمانی جدید نشان میدهند.
مهرناز سعادت؛ سید احمد علوی؛ عبداله سعیدی
چکیده
به منظور ارزیابی و تحلیل تنش دیرینه در منطقه سرخه حصار- خجیر، سطوح برشی دارای خش لغزش و صفحات گسلی اندازهگیری شده و تانسور تنش و تغییرات جهت تنش در واحدهای سنگی محاسبه شده است. برای این منظور، حدود 170 صفحه گسلی و خش لغزشهای مربوطه در 16 ایستگاه انتخاب شد و پس از اندازهگیری آنها، تحولات تنش از تریاس پسین تا الیگوسن به کمک روش وارون ...
بیشتر
به منظور ارزیابی و تحلیل تنش دیرینه در منطقه سرخه حصار- خجیر، سطوح برشی دارای خش لغزش و صفحات گسلی اندازهگیری شده و تانسور تنش و تغییرات جهت تنش در واحدهای سنگی محاسبه شده است. برای این منظور، حدود 170 صفحه گسلی و خش لغزشهای مربوطه در 16 ایستگاه انتخاب شد و پس از اندازهگیری آنها، تحولات تنش از تریاس پسین تا الیگوسن به کمک روش وارون سازی (Inversion Method) بررسی شده است.
پس از گردآوری اطلاعات لازم، دادهها برپایه رخدادهای زمینساختی دستهبندی شده و با استفاده از روش ذکر شده، محورهای اصلی تنش و جهت مربوط به کشش و فشارش در هر ایستگاه به دست آمده است.
با توجه به استریوپلاتها و نتایج حاصل، میتوان جهت تنش فشارشیNE-SW را در سازندهای مزوزوییک غالب دانست. از آنجا که این تنش در سنگهای جوانتر دوران سوم نیز دیده میشود، میتوان گفت که پس از مزوزوییک تا الیگوسن، این تنش سبب دگرشکلی لایههای مزوزوییک شده و در زمان ترشیری ادامه یافته است. از سوی دیگر تنش جدیدتر N-S که سنگهای کهنتر و جوانتر را تحت تأثیر قرار داده نیز مشاهده شده است که مربوط به یکی از فازهای کوهزایی آلپ پایانی است.
شهرام شفیعی بافتی؛ سید احمد علوی؛ محمد محجل
چکیده
منطقه فاریاب در انتهای جنوب خاوری پهنه سنندج- سیرجان در بخش داخلی کوهزاد زاگرس واقع شده و با واحدهای سنگشناسی پالئوزوییک، دو مرحله چینخوردگی را نشان میدهد. این دو مرحله چینخوردگی در شرایط دگرشکلی شکلپذیر و الگوی چینخوردگی مکرر، بهصورت پیشرونده رخ داده است. چینهای خوابیده نسل اول با سطح محوری دارای شیب متوسط به ...
بیشتر
منطقه فاریاب در انتهای جنوب خاوری پهنه سنندج- سیرجان در بخش داخلی کوهزاد زاگرس واقع شده و با واحدهای سنگشناسی پالئوزوییک، دو مرحله چینخوردگی را نشان میدهد. این دو مرحله چینخوردگی در شرایط دگرشکلی شکلپذیر و الگوی چینخوردگی مکرر، بهصورت پیشرونده رخ داده است. چینهای خوابیده نسل اول با سطح محوری دارای شیب متوسط به سمت شمال و میل محوری متغیر به سمت شمال باختر تا جنوب باختر در تمام واحدهای سنگشناسی منطقه مورد مطالعه دیده میشوند. در تداوم چینخوردگی نسل اول، راندگیهایی در یالهای برگشته چینها روی داده است. تأثیر بارز راندگیها در حوضه مرکزی در شمال اندیس طلای زرترشت و لبه جنوبی این حوضه با جایگیری ورقههای عظیم از کالک شیست با میان لایههای مرمری کمپلکس سرگز به خوبی مشخص است. چینخوردگی نسل اول تحت سازوکار جریانی- خمشی، یالهای برگشته بریده شده، پهنههای برشی وابسته به راندگیها و دگرگونی واحدهای سنگی در رخساره شیست سبز از ویژگیهای مرحله اول چینخوردگی است. مرحله دوم بهوسیله چین خوردن مجدد سطح محوری چینهای نسل اول در مقیاس بزرگ در سه تاقدیس پاسفید، زرترشت و زهمکان بهخوبی دیده میشود. در این مرحله از چینخوردگی، راندگیهای نسل قبلی نیز چین خوردهاند. دادههای ســاختاری، تنوع جهتیــــابی محورهای چیــــن خوردگــــی نســـــل دوم را از S45W تا N80W نشــــــان میدهــــد که الگوهای تـــــداخلی Z on S ، M on S وS on S بهخوبی معرف هم محور بودن دو نسل چین خوردگی هستند.