پریسا غلامیزاده؛ محمدحسین آدابی؛ محبوبه حسینی برزی؛ عباس صادقی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
رسوبات میوسن در گستره نیریز در پهنه برخوردی زاگرس، میان گسل اصلی زاگرس و پهنه افیولیتی زاگرس رخنمون دارند. به منظور مطالعه محیط رسوبی دیرینه این رسوبات، دو برش کوه آسکی و هورگان اندازهگیری و نمونهبرداری شده است. ستبرای این دو برش به ترتیب 424 و 440 متر است و از ماسهسنگ، کنگلومرا و مارن سرخ و سبز رنگ تشکیل شده و بهصورت ناپیوسته میان ...
بیشتر
رسوبات میوسن در گستره نیریز در پهنه برخوردی زاگرس، میان گسل اصلی زاگرس و پهنه افیولیتی زاگرس رخنمون دارند. به منظور مطالعه محیط رسوبی دیرینه این رسوبات، دو برش کوه آسکی و هورگان اندازهگیری و نمونهبرداری شده است. ستبرای این دو برش به ترتیب 424 و 440 متر است و از ماسهسنگ، کنگلومرا و مارن سرخ و سبز رنگ تشکیل شده و بهصورت ناپیوسته میان سازند جهرم و کنگلومرای بختیاری قرار گرفتهاند. بر پایه مطالعات صحرایی و سنگنگاری، 14 رخساره مربوط به کمربندهای رخسارهای بخش نزدیک به منشأ دلتای بادبزنی، بخش میانی دلتای بادبزنی، رخسارههای حدواسط، رخسارههای شیب دلتا و انتهای دلتا برای توالی میوسن از حاشیه به سوی مرکز حوضه تشخیص داده شده است. با توجه به رخسارههای شیب که در اثر جریانهای توربیدایتی، جریانهای ریزشی دانهای و جریانهای خردهدار تشکیل شدهاند و دانهدرشت بودن و جورشدگی بد رسوبات، مدل رسوبی دیرینه برای توالی میوسن گستره نیریز، یک دلتای بادبزنی پیشنهاد میشود. همچنین گسترش رخسارههای شیب نشاندهنده وجود شیب دیرینه و دلتای بادبزنی ژرف نوع شیبی است. وجود ناپیوستگیهای درونسازندی فراوان، تغییرات نامنظم اندازه دانهها و جریانهای ثقلی نشاندهنده زمینساخت فعال حوضه رسوبی و ورود ناگهانی رسوبات درشتدانه (رویدادهای شدید ناگهانی کوتاهمدت (Catastrophic events)) به بخش نزدیک به منشأ حوضه زاگرس در زمان میوسن است.
انیسالسادات خلیفه سلطانی؛ سیداحمد علوی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
تحلیل فرکتالی آبراههها و شکستگیها ابزار سودمندی در راستای تعیین بلوغ ساختاری یک گستره است. این پژوهش به کمک هندسه فرکتالی، به بررسی و مقایسه ابعاد فرکتالی شکستگیها و آبراههها در بخش جنوب باختری لنجان میپردازد و پس از تعیین پویاترین بخش این گستره، نقش ساختارهای زمینشناسی را در این امر بررسی میکند. در تحلیل فرکتالی شکستگیها ...
بیشتر
تحلیل فرکتالی آبراههها و شکستگیها ابزار سودمندی در راستای تعیین بلوغ ساختاری یک گستره است. این پژوهش به کمک هندسه فرکتالی، به بررسی و مقایسه ابعاد فرکتالی شکستگیها و آبراههها در بخش جنوب باختری لنجان میپردازد و پس از تعیین پویاترین بخش این گستره، نقش ساختارهای زمینشناسی را در این امر بررسی میکند. در تحلیل فرکتالی شکستگیها و آبراههها از روش مربع شمار استفاده شده است، بدین منظور چهار بخش A، B، C و D در گستره با تراکم ساختاری بالا شناسایی شده، و ابعاد فرکتالی آبراههها و شکستگیها در این چهار بخش محاسبه و سپس با یکدیگر مقایسه شده است. نتایج تحلیل فرکتالی شکستگیها بخش B را به عنوان پویاترین بخش گستره معرفی میکند، در حالی که نتایج تحلیل فرکتالی آبراههها فعالیت زمینساختی را در بخش A بیشتر نشان میدهد، ولی با توجه به بیشتر بودن تعداد زمینلرزهها و تراکم بالای شکستگیها در بخش B، میتوان این بخش را پویاترین بخش گستره مورد مطالعه دانست و پاسخ مغایرت نتایج ابعاد فرکتالی آبراههها با نتایج ابعاد فرکتالی شکستگیها را در گوناگونی سنگشناسی این بخش از گستره یافت. بررسیهای ساختاری انجام شده در گستره نشان از وجود یک پهنه ترافشارشی راستبر در گستره مورد مطالعه دارد، که این پهنه ترافشارشی سبب برخاستگی زمینساختی بخش B و ایجاد گلساخت مثبت در این بخش از گستره شده است. بنابراین افزایش فعالیت زمینساختی بخش B به دلیل شکلگیری گلساخت مثبت و برخاستگی زمینساختی حاصل از آن است.
علی ملائکه؛ محمدرضا قاسمی؛ سعید حکیمی؛ عباس بحرودی
چکیده
تاقدیس ویژنان در بخش ساده چینخورده از کمربند چین و راندگی زاگرس، در جنوب شهرستان گیلان غرب و در استان کرمانشاه قرار گرفته است. برای تحلیل هندسه و جنبششناسی این تاقدیس ابتدا نقشه زمینشناسی گستره مورد مطالعه با استفاده از تصاویر ماهوارهای گوناگون، نقشههای زمینشناسی موجود و عملیات صحرایی در گستره مورد مطالعه تهیه و سپس ...
بیشتر
تاقدیس ویژنان در بخش ساده چینخورده از کمربند چین و راندگی زاگرس، در جنوب شهرستان گیلان غرب و در استان کرمانشاه قرار گرفته است. برای تحلیل هندسه و جنبششناسی این تاقدیس ابتدا نقشه زمینشناسی گستره مورد مطالعه با استفاده از تصاویر ماهوارهای گوناگون، نقشههای زمینشناسی موجود و عملیات صحرایی در گستره مورد مطالعه تهیه و سپس 4 برش عرضی (A1-A2, B1-B2, C1-C2, D1-D2) عمود بر راستای محور چین به روش شکن (Kink)، در محیط نرمافزار اتوکد رسم شده است. برای تحلیل هندسه و جنبششناسی این چین میزان کوتاهشدگی افقی برای دو برش عرضی به دست آمده است. میانگین کوتاهشدگی در این برشها 11 درصد است. تحلیل جنبشی تاقدیس ویژنان بر پایه مدل Pablet & McClay (1996) نشان داد که تاقدیس ویژنان یک چین فراکنشی است. نمودار ارائه شده توسط Jamison (1987) نیز این نتیجه را تأیید میکند. برای اطمینان از نتایج به دست آمده از فاکتوری به نام نسبت اندازه (aspect ratio) که توسط Sattarzadeh et al. (2000) ارائه شده است، استفاده شد. محاسبه این فاکتور نیز نشان میدهد تاقدیس ویژنان در دسته چینهای فراکنشی قرار میگیرد.
نرگس افسری؛ فتانه تقیزاده فرهمند؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
رشتهکوههای البرز بخشی از کوهزاد آلپ- هیمالیا است که در جنوب دریای کاسپین و شمال ایران مرکزی قرارگرفته است. دگرریختی پوسته در این کوهستان حاصل کوتاهشدگی بین شمال ایران مرکزی و صفحه سخت کاسپین جنوبی است. به منظور بررسی ساختار پوسته در بخش خاوری رشتهکوه البرز، از دادههای مربوط به بازه زمانی سالهای 2004 تا 2010 میلادی که در شبکههای ...
بیشتر
رشتهکوههای البرز بخشی از کوهزاد آلپ- هیمالیا است که در جنوب دریای کاسپین و شمال ایران مرکزی قرارگرفته است. دگرریختی پوسته در این کوهستان حاصل کوتاهشدگی بین شمال ایران مرکزی و صفحه سخت کاسپین جنوبی است. به منظور بررسی ساختار پوسته در بخش خاوری رشتهکوه البرز، از دادههای مربوط به بازه زمانی سالهای 2004 تا 2010 میلادی که در شبکههای لرزهنگاری کوتاه دوره ساری و سمنان ثبت شده بود، برای مدلسازی تابع گیرنده موجهای P استفاده شد. بررسی ما تبدیلهای روشنی از مرز ناپیوستگی موهو در تابعهای گیرنده P را آشکار کرد که برای تعیین مدل پوسته از آنها استفاده شد. نتایج مدلسازی مستقیم تابع های گیرنده P نشان میدهد که ژرفای پوسته از حدود 2 ± 51 کیلومتر در زیر بخش شمالی البرز خاوری به حدود 2 ± 62 کیلومتر در زیر بخش مرکزی گستره میرسد و سپس ژرفای پوسته به حدود 2 ± 52 کیلومتر در جنوب کوههای البرز خاوری میرسد.
نیره صبور؛ محمدرضا قاسمی؛ معصومه اسکندری؛ علی نظری فهندری؛ منوچهر قرشی؛ فریدون سیناییان
چکیده
گسلههای لرزهزا بسته به رسیدگی ساختاری (structural maturity) خود ممکن است در یک تکه و یا تکههای چندگانه گسیخته شوند، همچنین میتوانند لغزشهای متفاوتی را بر روی آن تکهها از خود نشان دهند. گسلههای رسیده به گونه گسیختگیهای دراز با دامنه لغزش کم و گسلههای نارس به گونه گسیختگیهای کوتاهتر اما پرانرژیتر میشکنند. از سوی دیگر گسلههای ...
بیشتر
گسلههای لرزهزا بسته به رسیدگی ساختاری (structural maturity) خود ممکن است در یک تکه و یا تکههای چندگانه گسیخته شوند، همچنین میتوانند لغزشهای متفاوتی را بر روی آن تکهها از خود نشان دهند. گسلههای رسیده به گونه گسیختگیهای دراز با دامنه لغزش کم و گسلههای نارس به گونه گسیختگیهای کوتاهتر اما پرانرژیتر میشکنند. از سوی دیگر گسلههای رسیده در تکرار فعالیت لرزهخیزی خود به صورت خوشهای رفتار میکنند در حالیکه این پدیده را در گسلههای نارس نمیتوان یافت. همچنین جنبش زمین حاصل از فعالیت گسلهای نارس، شدیدتر از جنبش مربوط به گسلهای رسیده است. در این پژوهش ما به ارزیابی رسیدگی برخی گسلههای مهم گستره خاور ایران بر اساس تکهبندی، درازای گسیختگی، میزان جابهجایی بر روی گسله و الگوی تکرار رویداد زمینلرزه بر روی گسلهها پرداختیم. طیف پاسخ جنبش زمینلرزههای بزرگی که بر روی این گسلهها روی دادهاند و در میدان نزدیک ثبت شدهاند، مورد تحلیل قرار گرفت. زمینلرزهها با سازوکارهای گوناگون و با بزرگایی در محدوده 1/7<Mw<7/5 انتخاب شدند و طیف پاسخهای به دست آمده از آنها با طیفهای استخراج شده از رابطه تجربی بور و همکاران، به عنوان مبنا، مقایسه شد. به باور ما بررسی این فراسنج (factor) میتواند به شناسایی بهتر توان جنبشی این گسلهها کمک کند و گنجاندن آن در روابط کاهندگی باعث افزایش سطح دقت در ارزیابی خطر زمینلرزه شود. در پایان، با توجه به رسیدگی ساختاری گسلههای خاور ایران، تلاش شد تا الگویی برای فرگشت (evolution) فعالیت لرزهخیزی در میان گسلههای آن گستره ارائه شود.
محمد ناظمی؛ منوچهر قرشی؛ محمدرضا قاسمی؛ مهران آرین
چکیده
مطالعه ویژگیهای زمینریختی بادزنهای آبرفتی در پهلوهای باختری و خاوری کوهستان شتری واقع در خاور طبس دو دسته مختلف از این بادزنها را آشکار میسازد. دسته اول از این بادزنها کهنتر و دارای گسترش بیشتری هستند و رأس آنها در پای کوهستان شتری و پایشان تا بخشهای میانی دشت هم میرسد. این بادزنها که در حال حاضر رسوبگذاری مجرای ...
بیشتر
مطالعه ویژگیهای زمینریختی بادزنهای آبرفتی در پهلوهای باختری و خاوری کوهستان شتری واقع در خاور طبس دو دسته مختلف از این بادزنها را آشکار میسازد. دسته اول از این بادزنها کهنتر و دارای گسترش بیشتری هستند و رأس آنها در پای کوهستان شتری و پایشان تا بخشهای میانی دشت هم میرسد. این بادزنها که در حال حاضر رسوبگذاری مجرای اصلی بر روی آنها انجام نمیشود، اغلب شامل رسوبات آبرفتی کهن با پوشش نازکی از رسوبات آبرفتی جوانتر هستند. دسته دوم که بهصورت یک بادزن جوان و پویا میباشند در انتهای بادزنهای دسته اول و یا در پای کوهستان شتری- در بخشهای جنوبی - قرارگرفتهاند. میتوان گفت در مورد دسته اول فرایند رسوبگذاری پویا و جدید توسط مجرای اصلی ایجادکننده بادزن به بخشهای پایینتر و پای بادزن منتقل شده است ولی در مورد دسته دوم این عمل در رأس بادزن و بر روی رسوبات کهنتر انجام میشود. بهعبارتدیگر دسته اول بادزنها شامل دو بخش آشکار کهن و پویا(نوین) است ولی دسته دوم همگی بادزنهای جدید و پویا هستند. مطالعه انجامشده نشان میدهد که الگوی زمینریختی دو نوع بادزن یادشده ارتباط آشکاری با موقعیت و سازوکار گسلهای جنبا و نیز سطوح زمینریختی موجود در دشت طبس و دامنههای خاوری کوهستان شتری داشته است و بهعبارتدیگر با سازوکار فرگشت ساختاری این کوهستان مرتبط است. الگوی یادشده به گونهای است که هر جا گسل جنبای زمینلرزه ویرانگر سال 1357 طبس در مرز کوه و دشت قرار دارد و در راستای آن کوهستان شتری فراخاست مینماید، بادزنهای جوان نوع دوم و هر جا که گسل یادشده در اثر پیشرفت پیشانی جنبش های ساختاری در بخشهای میانی دشت قرارگرفته است و در راستای آن بخش کهن بادزن و کوهستان باهم در حال فراخاست هستند، بادزنهای نوع اول-با دو بخش مجزا- تشکیل یافته است. این فراخاست بهصورت گسلش و چینخوردگی پویا همراه با لغزشهای بینلایهای در حال انجام است. پیشرفت پیشانی جنبشهای ساختاری در طی فرگشت زمینشناختی کوهستان شتری سبب ایجاد چهار سطح زمینریختی متفاوت همراه با سه نسل از بادزنهای آبرفتی مختلف شده است. بدین ترتیب بامطالعه الگوی زمینریختی بادزنهای آبرفتی میتوان دادههای پر ارزشی را در مورد موقعیت گسلهای جنبای کواترنری در دشتهای آبرفتی بهدست آورد. بهطوری که این الگو وجود یک گسل جنبا در نزدیکی شهر بشرویه -خاور کوهستان شتری- را نشان میدهد. اگر چه از این گسل هیچ زمینلرزه مهمی تاکنون گزارش نشده ولی شواهد ریختزمینساختی نشان از پویایی آن داشته و از این رو، رخداد زمینلرزههای بزرگ در آینده در اثر جنبش آن دور از انتظار نیست .
جعفر حسن پور؛ سید احمد علوی؛ سلمان جهانی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
دیاپیر نمکی دادنجان، در هسته تاقدیس دادنجان، متمایل به یال جنوب باختری آن و در ناحیه فارس کمربند ساده چینخورده کوهزاد زاگرس رخنمون یافته است. این دیاپیر در حال حاضر در یک پهنه تراکششی واقع در میان قطعات همپوشان پهنه گسل راستبر کرهبس قرار گرفته است. منشأ این دیاپیر، سری تبخیری هرمز به سن پرکامبرین پایانی-کامبرین آغازی است. هندسه ...
بیشتر
دیاپیر نمکی دادنجان، در هسته تاقدیس دادنجان، متمایل به یال جنوب باختری آن و در ناحیه فارس کمربند ساده چینخورده کوهزاد زاگرس رخنمون یافته است. این دیاپیر در حال حاضر در یک پهنه تراکششی واقع در میان قطعات همپوشان پهنه گسل راستبر کرهبس قرار گرفته است. منشأ این دیاپیر، سری تبخیری هرمز به سن پرکامبرین پایانی-کامبرین آغازی است. هندسه چینههای پیرامون دیاپیر، فعالیت دراز مدت نمک را پیش از کوهزایی زاگرس بهواسطه پدیده فروسازش (downbuilding) پیشنهاد میکند، که در آن چینخوردگی برآویخته (drape folding) کمژرفا و همزمان با رسوبگذاری منجر به تشکیل چینههای نازکشده و چرخیده در نزدیکی دیاپیر در حال خیزش شده است. توالیهای نمکجنبش (halokinetic sequences) در نزدیکی این دیاپیر، در دو سوی آن از لحاظ هندسی بهطور کامل متفاوت هستند. این تفاوت نشاندهنده برهمکنشهای متفاوت خیزش نمک-انباشتگی رسوب در دو سوی دیاپیر است. دیاپیر نمکی دادنجان و تاقدیس مرتبط با آن، از دو سو با ناودیسهای گسترده با پوشش رسوبی ستبرتر نسبت به تاقدیسهای همسایه محدود میشوند. این ناودیسها به عنوان مراکز رسوبگذاری برای دیاپیر در حال خیزش دادنجان در زمانهای پیش از کوهزایی عمل کردهاند، بهگونهای که با انباشت حجم قابل توجهی از رسوبات وارده، خیزش نمک بهوسیله سازوکار فروسازش را آسان کردهاند. در طول چینخوردگی نئوژن زاگرس، پوشش رسوبی ستبر در درون این ناودیسها در برابر چینخوردگی مقاومت کرده و تا حدی انتقال عادی تنش را به طور محلی آشفته کرده است. بنابراین این ناودیسها از پیشروی عادی و گسترش شکل منظم تاقدیسها، چه به صورت طولی و چه به صورت عرضی جلوگیری کردهاند. چینخوردگی زاگرس در زمان نئوژن، دیاپیر نمکی را چلانده (squeezing) و سبب تشدید فعالیت و خروج بخشی از نمک موجود در ستون ساختار نمکی شده است.
مجید نعمتی؛ عبدالرضا قدس؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
در نبود یک سنجه (مقیاس) مناسب، برای برآورد ML در گستره البرز خاوری، 1113 بیشینه دامنه مصنوعی وود- اندرسون از 215 زمینلرزه برداشت شده با 23 ایستگاه در البرز خاوری- میانی بررسی شدند. این دادهها همامیختی از دادههای دو شبکه لرزهنگاری محلی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور و دادههای شبکههای لرزهنگاری مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه ...
بیشتر
در نبود یک سنجه (مقیاس) مناسب، برای برآورد ML در گستره البرز خاوری، 1113 بیشینه دامنه مصنوعی وود- اندرسون از 215 زمینلرزه برداشت شده با 23 ایستگاه در البرز خاوری- میانی بررسی شدند. این دادهها همامیختی از دادههای دو شبکه لرزهنگاری محلی سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور و دادههای شبکههای لرزهنگاری مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران میباشند. دو شبکه لرزهنگاری محلی یاد شده به مدت 9 ماه به صورت ناپیوسته در سالهای 2007 و 2008 در البرز خاوری- میانی راهاندازی شده بودند. پس از پردازش دادهها با برازش یک رابطه پارامتریک که در آن پخش هندسی، میرایی ذاتی و تصحیحات ایستگاهی در نظر گرفته شدهاند، رابطه کاهندگی تجربی زیر برآورد شد:
Log Aij=-1.986log (Rij/100)-0.00452(Rij-100)-3+Sj
که در آن Rij فاصله کانونی میان جفت ایستگاه jام و زمینلرزه i اُم به کیلومتر و Sj مقادیر تصحیح ایستگاهی برای ایستگاه jام است. رابطه بهدست آمده به روشنی میرایی بیشتر امواج برشی برای فواصل کانونی کمتر از 20 کیلومتر را نشان میدهد. بر پایه نتایج ما بهکاربردن روابط تجربی بزرگای محلی برآورد شده برای شبکههای محلی در پژوهشهای گذشته که بیشتر خوانشهای دامنه آنها دارای فاصله کانونی کمتر از 20 کیلومتر هستند، بیش برآورد (Over estimation) بزرگاهای محلی خردلرزهها را به اندازه نیم درجه بزرگا به همراه دارد. پیشنهاد میشود که در نبود سنجههای بزرگای محلی برای شبکههای محلی در یک گستره خاص، به جای روابط تجربی پژوهشهای گذشته، سنجه بزرگای محلی بهدستآمده در این بررسی به کار برده شود.
رعنا رضوی پش؛ محمدرضا قاسمی؛ حجت اله صفری
چکیده
گستره رستمآباد در پهنه ساختاری البرز باختری قرار دارد و بخشی از سامانه گسلی راستالغز چپبر پهنه گسله لاهیجان به شمار میآید. این گستره به صورت یک حوضه فرونشسته بر روی مدلهای رقومی ارتفاع دیده میشود. این پژوهش، با انجام عملیات صحرایی، استفاده از فناوریهای سنجش از دور و روشهای آماری، به بررسی هندسه و تحلیل جنبششناختی گسلهای ...
بیشتر
گستره رستمآباد در پهنه ساختاری البرز باختری قرار دارد و بخشی از سامانه گسلی راستالغز چپبر پهنه گسله لاهیجان به شمار میآید. این گستره به صورت یک حوضه فرونشسته بر روی مدلهای رقومی ارتفاع دیده میشود. این پژوهش، با انجام عملیات صحرایی، استفاده از فناوریهای سنجش از دور و روشهای آماری، به بررسی هندسه و تحلیل جنبششناختی گسلهای گستره رستمآباد میپردازد و تلاش دارد تا با بهرهگیری از شواهد ساختاری و ریختشناسی موجود به معرفی یک حوضه واگشوده در گستره بپردازد. بنا بر نتایج حاصل از این پژوهش، رستم آباد در محل همپوشانی دو پاره گسل با سازوکار حرکتی راستالغز چپبر و آرایش چپگام نسبت به هم، قرار گرفته است. گسلهای عادی فراوان، شکستگیهای کششی، الگوی رمبوئدری، نهشتگی گسترده آبرفتها و تزریق دایکهای آذرین در سنگ ماسههای جوان گستره فروافتاده رستم آباد بیانگر رژیم زمینساختی کششی محلی در این گستره میباشند.
زهیدا حمیدی بهشتی؛ حبیب علیمحمدیان؛ مرتضی طالبیان؛ علیرضا شهیدی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
دانش زمینمغناطیس یکی از پرکاربردترین شاخههای دانش ژئوفیزیک به شمار میرود. این دانش امروزه گستره وسیعی از کاربردها، همانند مطالعات فابریک مغناطیسی، دیرینهمغناطیس و مغناطیس محیطی را در برمیگیرد که هر کدام از این روشهای مغناطیسی، مناسب لیتولوژیهای خاصی است. ماسهسنگهای گروه شمشک در خلال دو رویداد مهم زمینساختی ...
بیشتر
دانش زمینمغناطیس یکی از پرکاربردترین شاخههای دانش ژئوفیزیک به شمار میرود. این دانش امروزه گستره وسیعی از کاربردها، همانند مطالعات فابریک مغناطیسی، دیرینهمغناطیس و مغناطیس محیطی را در برمیگیرد که هر کدام از این روشهای مغناطیسی، مناسب لیتولوژیهای خاصی است. ماسهسنگهای گروه شمشک در خلال دو رویداد مهم زمینساختی سیمرین پیشین و میانی تشکیل شدهاند و نه تنها در منطقه مورد مطالعه، بلکه در گستره وسیعی از ایران نیز پوشش مناسبی دارند. از این رو، برای ارزیابی پتانسیل این واحد سنگی در پاسخگویی به کاربرد روشهای زمینمغناطیس، مورد مطالعه قرار گرفتند. از 18 ایستگاه، 135 نمونه مغزه جهتدار در این واحد، برداشت شد. در این مطالعه از تلفیق دادههای حاصل از آزمایشات مغناطیسی و دادههای سنگنگاری استفاده شد. منحنیهای ترمومگنتیک حاصل از آزمایش کانیشناسی مغناطیسی همه نمونهها از تمامی ایستگاهها (به جز ایستگاههای 10 و 15) نشان داد که از نوع برگشتناپذیر بوده و کانیهایی مانند هماتیت و مگنتیت در اثر دگرسانی نمونهها، در طی مرحله گرمادهی تولید شدهاند. نتایج آزمایش مغناطیسزدایی حرارتی نشان داد که کانیهای فریمغناطیس موجود در نمونهها (به جز نمونههای ایستگاههای 10، 14 و 15) پس از دمای 400 درجه سلسیوس باز مغناطیس شدهاند که این مسئله به صورت زیگزاگی شدن یا افزایش غیر عادی پسماند مغناطیسی، در منحنیهای پسماند مغناطیسی- دما در مرحله افزایش دما دیده میشود و بیانگر این است که این کانیها از ترکیب شیمیایی کانیهای مغناطیسی با دمای کوری پایین (حدود 400 درجه سلسیوس) با اکسیژن و در اثر افرایش دما به وجود آمدهاند. اندازهگیری پذیرفتاری مغناطیسی (Km) نشان دادکه این مقدار برای بیشتر ایستگاههای منطقه در محدوده SI 6-10×400-200 میباشد که نشان از فراوانی کانیهای پارامغناطیس در این واحد سنگی دارد. مطالعه سنگنگاری مشخص کرد که تمامی ماسهسنگهای منطقه از دسته آرنایتها بوده و در آنها نسبت کوارتز به قطعات سنگی و فلدسپار، نسبتا پایین است که نشاندهنده بلوغ کانیشناسی پایین نمونهها است. مقایسه دادههای آزمایش کانیشناسی مغناطیسی با آزمایش مغناطیسزدایی حرارتی برای دو ایستگاه S10 و S15 نشان داد که بین میزان کانیهای فریمغناطیس پایدار یک نمونه و میزان دگرسانی آن در طی مرحله گرمادهی، یک رابطه احتمالی عکس برقرار است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ماسهسنگهای شمشک به دلایلی مانند پایین بودن بلوغ کانیشناسی و عبور جریان آب از درون آنها که احتمال به دست آوردن پسماند مغناطیسی شیمیایی (CRM) را بالا میبرند، سرعت رسوبگذاری بالا که احتمال افزایش خطای میل و انحراف مغناطیسی را تقویت میکند، پایین بودن کسر کانیهای فریمغناطیس که عدم ثبت دقیق جهتهای مغناطیسی را سبب میشود و حضور کانیهای فریمغناطیس با دمای کوری پایین که توانایی ثبت و حفظ جهتهای دیرینهمغناطیسی را ندارند، از اعتبار بسیار ضعیفی برای مطالعات دیرینهمغناطیس برخوردار هستند، با این حال فراوانی کانیهای پارامغناطیس مانند بیوتیت در این رسوبات قابلیت کاربرد آنها رابرای مطالعات فابریک مغناطیسی به اثبات میرساند.
حجتاله صفری؛ محمدرضا قاسمی؛ محمود بهرامی
چکیده
این باور وجود دارد که پیسنگ پهنه ساختاری سنندج-سیرجان طی فازهای کوهزایی سیمیرین و لارامید سخت شده و به همین دلیل به عنوان پهنهای غیرلرزهزا (یا با لرزهخیزی پایین) مطرح شده است. گستره شهرضا در بخش مرکزی این پهنه ساختاری، به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شد تا صحت لرزهخیز بودن حرکات عهد حاضر این پهنه ساختاری و در نتیجه لرزهخیز بودن، ...
بیشتر
این باور وجود دارد که پیسنگ پهنه ساختاری سنندج-سیرجان طی فازهای کوهزایی سیمیرین و لارامید سخت شده و به همین دلیل به عنوان پهنهای غیرلرزهزا (یا با لرزهخیزی پایین) مطرح شده است. گستره شهرضا در بخش مرکزی این پهنه ساختاری، به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شد تا صحت لرزهخیز بودن حرکات عهد حاضر این پهنه ساختاری و در نتیجه لرزهخیز بودن، در آن مورد بررسی قرار گیرد. در این پژوهش با استفاده از فناوریهای زمینی (Geoinformatics) مانند سنجش از دور، GIS و بررسیهای صحرایی، سعی در شناسایی ساختارها، بررسی سازوکار حرکتی آنها، وضعیت کانونهای زمینلرزه رخداده، اثرات نوزمینساختی عملکرد گسلههای فعال گستره و علت بالا بودن فعالیت لرزهخیزی در این گستره شده است. نتایج نشان میدهد که گسل شهرضا (و گسل دهاقان در جنوبباختر گستره) با روند 140N و سازوکار راستالغز راستبر با مقدار قابل توجهی مؤلفه معکوس عمدهترین روند ساختاری در گستره میباشد. این پهنه گسلخورده توسط گسل نصرآباد (با روند70-50N) با سازوکار راستالغز چپبر با کمی مؤلفه کششی، بریده و گاهی جابهجا شده است. در محل برخورد این دو گسل اصلی، تعداد زیادی کانون زمینلرزه با حل سازوکار کانونی راستالغز قرار گرفته است. افزون بر تعداد زیاد زمینلرزهها در گستره شهرضا، اثرات حرکات نوزمینساختی مربوط به فعالیتهای عهد حاضر این گسلهها نیز قابل مشاهده میباشد.