فرناز کامرانزاد؛ عماد محصل افشار؛ مسعود مجرب؛ حسین معماریان
چکیده
زمینلغزش یکی از پدیدههای طبیعی است که هر سال سبب ایجاد خسارات مالی و جانی فراوانی در سطح کشور میشود. از این رو تشخیص مناطق مستعد لغزش، برای بهکارگیری روشهای پیشگیری یا مقابله با ناپایداری دامنهها به منظور کاهش خطر و ریسک حاصل از آنها، بسیار اهمیت دارد. پهنهبندی خطر زمینلغزش یکی از روشهای غیرمستقیم و کارآمد در شناسایی ...
بیشتر
زمینلغزش یکی از پدیدههای طبیعی است که هر سال سبب ایجاد خسارات مالی و جانی فراوانی در سطح کشور میشود. از این رو تشخیص مناطق مستعد لغزش، برای بهکارگیری روشهای پیشگیری یا مقابله با ناپایداری دامنهها به منظور کاهش خطر و ریسک حاصل از آنها، بسیار اهمیت دارد. پهنهبندی خطر زمینلغزش یکی از روشهای غیرمستقیم و کارآمد در شناسایی این مناطق است. هدف از این مطالعه، استفاده از روشهای تحلیل آماری (دادهمحور) و قضاوت کارشناسی (تحلیل سلسله مراتبی) برای تعیین میزان خطر و تهیه نقشه پهنهبندی در محدوده استان تهران است. به این منظور، ابتدا از میان مهمترین عوامل مؤثر بر زمینلغزش، 6 عامل مقدار شیب، جهت شیب، جنس مصالح زمینشناسی، فاصله از گسل، شتاب زمینلرزه و میزان بارندگی که تهیه دادههایشان برای همه استان تهران امکانپذیر بود، بر پایه قضاوت مهندسی در محیط GIS کلاسهبندی شدند. در روش دادهمحور، با قطع لایههای اطلاعاتی با نقشه پراکنش زمینلغزشها و در روش AHP، بر پایه قضاوت کارشناس خبره، لایهها و زیرلایههای اطلاعاتی، وزندهی و با هم تلفیق شدند و سپس برای هر روش، نقشه پهنهبندی خطر زمینلغزش در محیط GISتهیه شد. مقایسه و اعتبارسنجی نتایج نشان داد که در روش دادهمحور، 9/92% از زمینلغزشها در محدوده خطرناک (مجموع پهنههای پرخطر و بسیار پرخطر نقشه) با مساحت 15/7135 کیلومترمربع (2/37% از مساحت کل استان تهران) و در روش AHP، 5/96% از زمینلغزشها در محدوده خطرناک با مساحت7/10344 کیلومترمربع (9/53% از مساحت کل استان تهران) قرار گرفتهاند. در پایان با تقسیم درصد تعداد زمینلغزش در پهنه خطرناک به درصد مساحت پهنه خطرناک در کل مساحت استان تهران، نسبت عددی 5/2 برای روش دادهمحور و نسبت عددی 79/1 برای روش AHP محاسبه شد. مقایسه مقادیر نسبت عددی دو روش فوق نشان داد که روش دادهمحور با نسبت عددی بزرگتر، جواب بهتری داشته است. زیرا نشاندهنده آن است که در مقایسه با روش AHP، درصد بالایی از زمینلغزشها را در مساحت کوچکتری بهعنوان پهنه خطرناک پوشش داده و بنابراین در تعیین پهنه خطرناک نسبت به روش AHP دقت بالاتری داشته است.
فرناز کامرانزاد؛ لاله سادات موسوی؛ مسعود مجرب؛ حسین معماریان
چکیده
در پژوهش حاضر رفتار کاهندگی توالی پسلرزههای زمینلرزههای متوسط تا بزرگ رخداده در فلات ایران براساس رابطه تجربی Omori (1894) مورد مطالعه قرار گرفته است. با توجه به پوشش دستگاهی مناسب از سال 1990 به بعد، زمینلرزههای مهم رخداده در فلات ایران در این فاصله بررسی شدند. پس از تعیین پسلرزههای هر زمینلرزه براساس پنجرهزمانی- مکانی ...
بیشتر
در پژوهش حاضر رفتار کاهندگی توالی پسلرزههای زمینلرزههای متوسط تا بزرگ رخداده در فلات ایران براساس رابطه تجربی Omori (1894) مورد مطالعه قرار گرفته است. با توجه به پوشش دستگاهی مناسب از سال 1990 به بعد، زمینلرزههای مهم رخداده در فلات ایران در این فاصله بررسی شدند. پس از تعیین پسلرزههای هر زمینلرزه براساس پنجرهزمانی- مکانی Gardner & Knopoff (1974)، نمودار کاهندگی پسلرزههای 14 توالی از زمینلرزهها که دارای رکورد کافی بوده و در سراسر فلات ایران گسترده شدهاند، تحلیل شد. بنابراین نمودار و پارامترهای رابطه آموری شامل p، c و k برای هر توالی لرزهای محاسبه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که برای زمینلرزههای ایران مقدار پارامتر p در محدوده 7/2-39/0، پارامتر c در محدوده 5-01/0 و پارامتر k در محدوده 4/1427-10 است که این تغییرپذیری زیاد معرف تنوع الگوی رخداد پسلرزهها در فلات ایران و البته ناقص و ناهمگن بودن کاتالوگ زمینلرزههای ایران است. بنابراین با دادههای موجود، تفکیک یا پهنهبندی نواحی از نظر رفتار کاهندگی زمانی فعالیت پسلرزهها در منطقه گستردهای چون فلات ایران بهطوردقیق امکانپذیر نیست؛ بااینحال از برآورد نرخ کاهندگی پسلرزهها بهطورجداگانه برای هر منطقه فعال لرزهای میتوان برای مطالعات تحلیل خطر زمینلرزه استفاده کرد. بهطورکلی میتوان گفت که مقدار پارامتر p و بنابراین سرعت کاهندگی پسلرزهها برای نواحی البرز و زاگرس بیشتر از نواحی مرکزی و خاوری ایران است. هرچه نرخ کاهندگی بیشتر باشد، نرخ تخلیه انرژی و سرعت رسیدن به میزان لرزهخیزی زمینه بیشتر است که نتیجه حاصل با نرخ تخلیه انرژی پهنههای لرزهزمینساختی ایران همخوانی دارد. افزون بر این 7 توالیاز زمینلرزهها دارای رخداد پسلرزههای ثانویه بوده و بنابراین دو مقدار برای پارامترهای رابطه آموری اختیار کردند. نتایج نشان داد که هرچه بزرگای زمینلرزه بیشتر باشد، احتمال رویداد زمینلرزه بزرگ بعدی و رخداد پسلرزههای ثانویه در توالی وجود دارد. افزون بر برای 7 زمینلرزه موجود دارای توالی ثانویه، روندی در تغییرات P2 قابل مشاهده است؛ بهگونهای که برای 3 مورد از این 7 زمینلرزه با بزرگای بیش از 7 که در مرز فعال ورقهایران نیز هستند، مقدار P2 بیشتر از 5/2 و برای 4 زمینلرزه درونورقهای دیگر با بزرگای کمتر از 7، مقدار P2 کمتر از 2 است و این مساله ممکن است بهدلیل بزرگای زمینلرزه یا محیط زمینساختی و فاصله کانون زمینلرزه تا گرههای گسل اصلی است. نتایج این بررسی همچنین نشان داد که مقدار پارامترهای c وk بهشدت تحتتأثیر تعداد رکورد در کاتالوگ است و هرچه دادهها کاملتر باشند، مقدار پارامترهای یادشده و بنابراین تحلیل لرزهخیزی و فیزیک ناحیه گسلش دقیقتر خواهد بود.