زینب جورکش؛ رسول اجللوئیان؛ امیرحسین صادقپور؛ محمدجواد کلانتر هرمزی
چکیده
در این پژوهش تأثیر شوری بر ویژگیهای مهندسی ماسهسنگها بررسی شده است. بدین منظور دو نوع ماسهسنگ مربوط به تکیهگاه و سنگچین محافظ سد ونیار (در استان آذربایجان شرقی) و سه نوع آب (آشامیدنی، نیمهشور و شور) برای اشباع ماسهسنگهای اشاره شده مورد استفاده قرار گرفت. آزمایشهای جذب آب، مقاومت تراکمی تکمحوری، بار نقطهای، ذوب ...
بیشتر
در این پژوهش تأثیر شوری بر ویژگیهای مهندسی ماسهسنگها بررسی شده است. بدین منظور دو نوع ماسهسنگ مربوط به تکیهگاه و سنگچین محافظ سد ونیار (در استان آذربایجان شرقی) و سه نوع آب (آشامیدنی، نیمهشور و شور) برای اشباع ماسهسنگهای اشاره شده مورد استفاده قرار گرفت. آزمایشهای جذب آب، مقاومت تراکمی تکمحوری، بار نقطهای، ذوب و انجماد، سرعت صوت و دوام در برابر خشک و تر شدن در بازههای زمانی مختلف روی نمونههای سنگی اشباع انجام شد. پس از 5 ماه قرارگیری نمونه ماسهسنگهای نوع 1 و2 در آب شور، مقاومت تراکمی تکمحوری به ترتیب 13 و 4 درصد و پس از 10 ماه به ترتیب 12و 2/0 درصد کاهش مقاومت نسبت به حالت آب آشامیدنی نشان داد. میزان کاهش دوام پس از 10 چرخه، با افزایش شوری (از آب آشامیدنی تا شور) برای سنگ نوع 1 از 3/2 % تا 2/4 % و برای سنگ نوع 2 از 8/1 % تا 2/3 % تغییر کرد. سرعت صوت در نمونههای خشک ماسهسنگهای نوع 1 و 2 به ترتیب 4450 و 4950 متر بر ثانیه اندازهگیری شد که با بالا رفتن شوری به 4699 و 5255 متر بر ثانیه رسید. آب شور روی دوام در برابر ذوب و انجماد تقریباً بدون تأثیر بوده است.
رضا فرخنژاد؛ بیژن اسفندیاری؛ احمد معتمد
چکیده
در این مقاله واحد سنگچینهای سازند فجن به سن پالئوسن در شمال باختر شاهرود (البرز خاوری) مورد مطالعه قرار گرفته است. ترکیب سنگی اصلی سازند مزبور در مقطع مطالعه شده کنگلومرا و ماسهسنگ و ستبرای آن برابر با 5/172 متر است که با همبری از نوع ناپیوستگی فرسایشی موازی، لایههای آهکی کرتاسه پایانی را میپوشاند و همبری بالایی آن با سنگآهک ...
بیشتر
در این مقاله واحد سنگچینهای سازند فجن به سن پالئوسن در شمال باختر شاهرود (البرز خاوری) مورد مطالعه قرار گرفته است. ترکیب سنگی اصلی سازند مزبور در مقطع مطالعه شده کنگلومرا و ماسهسنگ و ستبرای آن برابر با 5/172 متر است که با همبری از نوع ناپیوستگی فرسایشی موازی، لایههای آهکی کرتاسه پایانی را میپوشاند و همبری بالایی آن با سنگآهک زیارت به سن ائوسن تدریجی است. بخش گسترده سازند فجن در مقطع مورد مطالعه را ارتوکنگلومرای پلیمیکتیک و پلیمودال با دانههای گرد شده تا نیمهگرد شده تشکیل میدهد. جنس این دانههای آواری که بهطور کلی کروی تا بیضوی شکل هستند، سنگآهک، ماسهسنگ و چرت است. سنگرخسارههای کنگلومرایی پالئوسن با دو رخساره گراولی دانهپشتیبان (با گستردگی دانهای بیشتر) به اشکال تودهای (Gcm) و همراه با لایهبندی افقی (Gh) مشخص میشوند که در سامانه رودخانهای بریده بریده تشکیل شدهاند. این موضوع با وجود شواهدی مانند فراوانی و بافت متراکم گراولها، فابریک ایمبریکاسیون که نشان از جریان دیرینه یکسویه دارد، نبود فسیل به دلیل ماهیت اکسیدکنندگی محیط رسوبی، وجود عدسیهای ماسهسنگی دارای لایهبندی مورب ناوهای شکل (St) و گرد تا نیمه گرد بودن بیشتر گراولهای موجود که نشان از دور از منشأ بودن آنها دارد، تفسیر میشود. فراوانی بار بستر بیشتر در اندازه پبل تا کابل، وجود گراولهایی در حد بولدر، نبود رسوبات گلی دشت سیلابی و تداوم جانبی زیاد لایههای کنگلومرایی، دلایلی هستند که محیط رسوبی شناسایی شده را از نوع رودخانه مئاندری متمایز میکنند. لایههای ماسهسنگی مورد بررسی با رخسارههای دارای ریپلمارک (Sr) و لایهبندی مورب مسطح (Sp) تبیین شده، از نوع سابلیتارنایت و کوارتزآرنایت هستند و در سامانه دلتایی تحت نفوذ کشند نهشته شدهاند. معیارهای این تشخیص عبارتند از: وجود ساختار ریپلمارک تداخلی که نمایانگر تغییر در سوی جریان حامل ذرات آواری است، نیمهگرد شده تا گرد شده بودن دانههای ماسه که میتواند معرف جابهجایی مکرر دانهها پس از تهنشست در محیط رسوبی باشد، جورشدگی خوب، بلوغ بافتی بالا، ناچیز بودن مقدار ماتریکس که وجه تمایز دلتای مشخص شده از انواع دیگر دلتاهاست و لایهبندی مورب درهم که آشکارترین نشانه از وجود جریانهای رفت و برگشتی کشندی است.
زهیدا حمیدی بهشتی؛ حبیب علیمحمدیان؛ مرتضی طالبیان؛ علیرضا شهیدی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
دانش زمینمغناطیس یکی از پرکاربردترین شاخههای دانش ژئوفیزیک به شمار میرود. این دانش امروزه گستره وسیعی از کاربردها، همانند مطالعات فابریک مغناطیسی، دیرینهمغناطیس و مغناطیس محیطی را در برمیگیرد که هر کدام از این روشهای مغناطیسی، مناسب لیتولوژیهای خاصی است. ماسهسنگهای گروه شمشک در خلال دو رویداد مهم زمینساختی ...
بیشتر
دانش زمینمغناطیس یکی از پرکاربردترین شاخههای دانش ژئوفیزیک به شمار میرود. این دانش امروزه گستره وسیعی از کاربردها، همانند مطالعات فابریک مغناطیسی، دیرینهمغناطیس و مغناطیس محیطی را در برمیگیرد که هر کدام از این روشهای مغناطیسی، مناسب لیتولوژیهای خاصی است. ماسهسنگهای گروه شمشک در خلال دو رویداد مهم زمینساختی سیمرین پیشین و میانی تشکیل شدهاند و نه تنها در منطقه مورد مطالعه، بلکه در گستره وسیعی از ایران نیز پوشش مناسبی دارند. از این رو، برای ارزیابی پتانسیل این واحد سنگی در پاسخگویی به کاربرد روشهای زمینمغناطیس، مورد مطالعه قرار گرفتند. از 18 ایستگاه، 135 نمونه مغزه جهتدار در این واحد، برداشت شد. در این مطالعه از تلفیق دادههای حاصل از آزمایشات مغناطیسی و دادههای سنگنگاری استفاده شد. منحنیهای ترمومگنتیک حاصل از آزمایش کانیشناسی مغناطیسی همه نمونهها از تمامی ایستگاهها (به جز ایستگاههای 10 و 15) نشان داد که از نوع برگشتناپذیر بوده و کانیهایی مانند هماتیت و مگنتیت در اثر دگرسانی نمونهها، در طی مرحله گرمادهی تولید شدهاند. نتایج آزمایش مغناطیسزدایی حرارتی نشان داد که کانیهای فریمغناطیس موجود در نمونهها (به جز نمونههای ایستگاههای 10، 14 و 15) پس از دمای 400 درجه سلسیوس باز مغناطیس شدهاند که این مسئله به صورت زیگزاگی شدن یا افزایش غیر عادی پسماند مغناطیسی، در منحنیهای پسماند مغناطیسی- دما در مرحله افزایش دما دیده میشود و بیانگر این است که این کانیها از ترکیب شیمیایی کانیهای مغناطیسی با دمای کوری پایین (حدود 400 درجه سلسیوس) با اکسیژن و در اثر افرایش دما به وجود آمدهاند. اندازهگیری پذیرفتاری مغناطیسی (Km) نشان دادکه این مقدار برای بیشتر ایستگاههای منطقه در محدوده SI 6-10×400-200 میباشد که نشان از فراوانی کانیهای پارامغناطیس در این واحد سنگی دارد. مطالعه سنگنگاری مشخص کرد که تمامی ماسهسنگهای منطقه از دسته آرنایتها بوده و در آنها نسبت کوارتز به قطعات سنگی و فلدسپار، نسبتا پایین است که نشاندهنده بلوغ کانیشناسی پایین نمونهها است. مقایسه دادههای آزمایش کانیشناسی مغناطیسی با آزمایش مغناطیسزدایی حرارتی برای دو ایستگاه S10 و S15 نشان داد که بین میزان کانیهای فریمغناطیس پایدار یک نمونه و میزان دگرسانی آن در طی مرحله گرمادهی، یک رابطه احتمالی عکس برقرار است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که ماسهسنگهای شمشک به دلایلی مانند پایین بودن بلوغ کانیشناسی و عبور جریان آب از درون آنها که احتمال به دست آوردن پسماند مغناطیسی شیمیایی (CRM) را بالا میبرند، سرعت رسوبگذاری بالا که احتمال افزایش خطای میل و انحراف مغناطیسی را تقویت میکند، پایین بودن کسر کانیهای فریمغناطیس که عدم ثبت دقیق جهتهای مغناطیسی را سبب میشود و حضور کانیهای فریمغناطیس با دمای کوری پایین که توانایی ثبت و حفظ جهتهای دیرینهمغناطیسی را ندارند، از اعتبار بسیار ضعیفی برای مطالعات دیرینهمغناطیس برخوردار هستند، با این حال فراوانی کانیهای پارامغناطیس مانند بیوتیت در این رسوبات قابلیت کاربرد آنها رابرای مطالعات فابریک مغناطیسی به اثبات میرساند.