بهرام بهرامبیگی؛ داود رییسی؛ سیدکاظم علوی پناه؛ سیدحسامالدین معینزاده
چکیده
منطقه گندمبریان یا ریگ سوخته در شمال باختر کرمان و در کویر لوت واقع شده است. این ناحیه همواره از دید دمای زیاد مورد توجه بوده است. در این مطالعه با بهرهگیری از مطالعات سنجش از دور گرمایی و با استفاده از نرمافزارENVI و تصاویر گرمایی سنجنده ETM+ دمای سطحی منطقه گندمبریان اندازهگیری شده است (ساعت تصویربرداری 10 صبح روز چهارشنبه ...
بیشتر
منطقه گندمبریان یا ریگ سوخته در شمال باختر کرمان و در کویر لوت واقع شده است. این ناحیه همواره از دید دمای زیاد مورد توجه بوده است. در این مطالعه با بهرهگیری از مطالعات سنجش از دور گرمایی و با استفاده از نرمافزارENVI و تصاویر گرمایی سنجنده ETM+ دمای سطحی منطقه گندمبریان اندازهگیری شده است (ساعت تصویربرداری 10 صبح روز چهارشنبه 7 مهرماه 1389). توزیع غیر یکنواخت سنگهای بازالتی و فرسایش و شکستگی سنگها در منطقه گندمبریان سبب شده است تا دمای سطحی محاسبه شده در بخش جنوبی گندمبریان که پوشیده از سنگهای بازالتی تیره رنگ است، شدت بازتاب گرمایی بیشتری نسبت به بخش شمالی منطقه از خود نشان دهد. از سوی دیگر بررسی فاکتور خطوارگی در این ناحیه نشان میدهد که مناطق با شدت شکستگی بیشتر دمای سطحی کمتری نسبت به پیرامون خود دارند. وجود رشتهکوهها در همه جهات کویر لوت (شمال، جنوب، خاور و باختر)، نفوذ رطوبت دریایی بهویژه از سوی اقیانوس هند به درون آن را محدود میسازد و این امر سبب افزایش خشکی و تعداد ساعات آفتابی و کاهش ابرناکی منطقه شده است. به طور کلی موقعیت کویری، عرض جغرافیایی و ارتفاع پایین منطقه از عواملی هستند که در کنار جذب سطحی ویژه بازالت، دمای بسیار بالای سطح سرتخت بازالتی یادشده را سبب میشوند. با احتساب تصحیحات روزانه و ماهانه، دمای پایانی محاسبه شده به عنوان بالاترین دمای برآوردی سرتخت بازالتی گندمبریان در سال دست کم 76 درجه سانتیگراد است که بر پایه بررسیهای صورت پذیرفته میتوان این ناحیه را به عنوان یکی از قطبهای گرمایی کره زمین در نظر گرفت.
سیدحسام الدین معین زاده
چکیده
در محاسبه شدت گسلش یک منطقه میتوان عوامل مختلفی را در نظر گرفت. شاخص خطوارگی تابعی از طول، تعداد و تقاطع گسلها در واحد سطح است و روشی مناسب در جهت کمّی سازی دادههای ساختاری به حساب میآید. به طور طبیعی اغلب دگرسانیها با گسلها و شکستگیهایی که راه نفوذ سیالات را تسهیل میکنند ارتباط دارند. مقایسه موقعیت محدوده های با بیشترین ...
بیشتر
در محاسبه شدت گسلش یک منطقه میتوان عوامل مختلفی را در نظر گرفت. شاخص خطوارگی تابعی از طول، تعداد و تقاطع گسلها در واحد سطح است و روشی مناسب در جهت کمّی سازی دادههای ساختاری به حساب میآید. به طور طبیعی اغلب دگرسانیها با گسلها و شکستگیهایی که راه نفوذ سیالات را تسهیل میکنند ارتباط دارند. مقایسه موقعیت محدوده های با بیشترین تمرکز خطواره ها در مناطق آتشفشانی، در کالدراهای مساحیم و بیدخوان و بررسی دگرسانیهای رخساره مرکزی کالدراها نشانگر ارتباط بیشتر دگرسانیهای سوپرژن با خطوارههای منطقه میباشد و این در حالی است که دگرسانی فیلیک که بیشتر منشأ درونزاد دارد دارای ارتباط ضعیفتری با خطوارگیها است. دگرسانی آرژیلیک میتواند منشأ درونزاد یا برونزاد داشته باشد. در کالدرای مساحیم منشأ کانیهای رسی بیشتر آبهای فرو رو بوده و کائولن کانی عمده آن است. بر اساس نتایج حاصل از آزمایش XRD کانیهایی از قبیل پیروفیلیت و دیکیت در بخشهای عمدهای از کالدرای مساحیم دیده نمیشوند؛ بنابراین اکثر دگرسانیهای منطقه آتشفشان مساحیم عمدتاً آرژیلیک با منشأ برونزاد هستند، حال آنکه در منطقه کالدرای بیدخوان با وجود غالب بودن دگرسانی آرژیلیک اما دگرسانی فیلیک نیز که غالبا منشأ درونزاد دارد دارای وسعت قابل توجهی است. رسم ماتریس انطباق دگرسانیها و کران بالای شاخص خطوارگی در مناطق مساحیم و بیدخوان به ترتیب ضرایب انطباق 8/37 و 29 درصد برای دگرسانی آرژیلیک و ضرایب 1/1 و 7/10 را برای دگرسانی فیلیک در مناطق مذکور نشان میدهد. ارتباط مثبت دگرسانی آرژیلیک با شاخص خطوارگی و ارتباط ضعیفتر دگرسانی فیلیک با این فاکتور در مرکز کالدراهای مساحیم و بیدخوان در کنار ارتباط نزدیکتر رژیم کلی (عمدتاً برونزاد) دگرسانیهای منطقه مساحیم با شاخص خطوارگی، نشانگر تأثیر شدیدتر گسلها در فرایندهای سوپرژن نسبت به فرایندهای هایپوژن در سطح این نواحی است.