per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
3
16
10.22071/gsj.2010.54577
54577
Original Research Paper
تحلیل دینامیکی شکستگیهای شمال منطقه ترود- معلمان(ایران مرکزی، جنوب خاور دامغان)
Dynamic Analysis of Fractures in North of Torud – Moalleman Area (Central Iran, East South of Damghan)
آناهیتا کینژاد
anahita.keynezhad@gmail.com
1
محسن پورکرمانی
mohsen.pourkermani@gmail.com
2
مهران آرین
mehranariyan@yahoo.com
3
عبداله سعیدی
4
محمد لطفی
mo_lotfi@iautnb.ac.ir
5
دانشکده علومپایه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، تهران، ایران
دانشکده علومپایه، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
بر پایه مطالعات مقدماتی تا تفصیلی زمینشناسی، ساختاری و زمینساختی منطقه شمال ترود- معلمان (ایران مرکزی) حد فاصل گسل انجیلو در شمال وگسل ترود در جنوب، عناصر زمینساختی شاملگسلها، شکستگیها و چینخوردگیهای این گستره شناسایی و ساز وکار هر یک و ارتباط آنها با پهنه برشی راستالغز چپگرددو گسل اصلی نام برده شده در بالا، بررسی شد و نقشه شکستگیهای منطقه به تصویر درآمد. افزون بر آن، در این پژوهش به بررسی سامانه جنبش در گسلهای چالو- گندی و حافظ پرداخته شد. بر مبنای دادههای بهدست آمده و با روشهای نوین تحلیل لغزش گسل که در آن، موقعیت سطوح لغزش و بردار لغزشی، فاکتور شکل بیضوی تنش و زاویه اصطکاک درونی توده سنگ دخالت دارند، میدان تنش و جهتگیری محورهای اصلی تنش در گستره مورد مطالعه، تحلیل شد. موقعیت تنشهای اصلی ،وپس از تعیین میزان زاویه اصطکاک درونی برای هر پهنه گسل، محاسبه شد و در نهایت، با دادههای ترکیبی برای تمامی منطقه، جهتگیری تنشهای اصلی ،و به ترتیب برابر با 104/07, 339/78, 195/10 تعیین شد. شکل بیضوی تنش نیز بر مبنای فاکتور شکل )]-) / (-( [R= تعریف شده توسط Angelier (1975) تعیین شد. مقدار R برای همه محدودهها در حدود 5/0 و نوع دگر ریختی، ترافشارشی (Transpressional) چپگرد با مؤلفه کوچک شاغولی بهدست آمد. این نتیجه، نشان از وجود میدان تنش با سوی رو به شمال و در نتیجه حرکت رو به شمال پوسته در این پهنه از کشور دارد که با نتایج بهدست آمده از بررسی شکستگیها وگسلهای منطقه و تعیین ساز و کار هر یک از آنها در این پهنه برشی بهطور کامل همخوانی دارد.
Detailed geological and structural analysis of north of Torud-Moalleman area (Central Iran), between Anjilu fault in north and Torud fault in the south, led to tectonic elements of this limit such as fractures and relative of their mechanism with left lateral sheared zone of two main faults. This study provides a movement system of Chalu, Gandi and Hafez faults in this shear zone. On the basis of kinematics findings and using general methods of fault slip analysis (orientation of slip plane, slip vector, shape of stress ellipsoid and angle of internal friction) region stress field were calculated after determining the angle of internal friction for each one of fault limits. Then, the main stress orientation determinates for combination data that values of ،وwere 195/10, 339/78 and 104/07 respectively. The shape of stress ellipsoid was defined on the basis of shape factor, [R= (-) / (-)], (Angelier, 1975). The R-value for whole studied regions was about 0.5 and deformation type was mainly left lateral transpressional with reverse component. Such results are evident from N-NE (N195) trending in the region and northward movement of the lithosphere. These finding are in line with field research results of fractures, faults and mechanism in this general shear zone.
http://www.gsjournal.ir/article_54577_0198986105a3ee9b6f377861a47da56c.pdf
شکستگی
تحلیل دینامیکی
ترود
تنش
ایران مرکزی
معلمان
fracture
Dynamic analysis
Torud
Stress
Central Iran
Moalleman
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
17
26
10.22071/gsj.2010.54580
54580
Original Research Paper
رویکرد روشهای مختلف مطالعاتی برای ریزپهنهبندی لرزهای شهر بم
Multi Disciplinary Approach for Seismic Microzonation of Bam City
سعید هاشمی طباطبایی
htabatabaei@bhrc.ac.ir
1
اشکان محمدی
2
امیرسعید سلامت
3
مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، تهران، ایران
مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، تهران، ایران.
مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن، تهران، ایران.
زمینلرزه ویرانگر شهر بم در 5 دیماه 1382 به وقوع پیوست. بررسیهای ریزپهنهبندی لرزهای شهر بم با هدف برآورد ویژگیهای زمینشناسی مهندسی و ژئوتکنیک لرزهای به منظور کاهش خطرات ناشی از زلزله پس از این رخداد، آغاز شد. ریزپهنهبندی لرزهای شهر بم در قالب بررسیهای ژئوالکتریک، ژئوسیسمیک، ژئوتکنیک، مطالعات لرزه زمینساخت، تحلیل خطر و ژئوتکنیک لرزهای در شهر انجام گرفت. بر اساس بررسیهای ژئوسیسمیک و استاندارد 2800 آبرفت شهر بم از نوع I و II بوده و در بیشتر مناطق ژرفای سنگ بستر لرزهای کمتر از 30 متر است. وجود 10 نوع خاک و نحوه گسترش سطحی و ژرفایی آنها بر مبنای کاوشهای ژئوتکنیکی و حفاری ماشینی به صورت خشک و مغزهگیری پیوسته، مشخص شد. نقشههای پربندی شتاب بیشینه افقی و قائم و ارائه طیفهای خطر یکنواخت در سطوح مختلف لرزهای در سنگ بستر، تهیه شد. با تحلیل پاسخ ساختگاه، متغیرهای مختلف حرکت در سطح زمین شامل بیشینه شتاب، دوره تناوب متناظر با بیشترین تشدید، ضریب بزرگنمایی و ...منطقه مورد مطالعه برای دوره بازگشتهای مختلف پهنهبندی شد. بر اساس نتایج، محدوده شهر بم به چهار ناحیه کلی افراز و برای هر کدام از آنها به صورت جداگانه طیفهای طراحی پیشنهاد شد. برخی از طیفهای حاصل با طیفهای طراحی آییننامه اروپا و استاندارد 2800 مقایسه شد.
Earthquake struck Bam city on 12/26/2004. Seismic microzonation of Bam city started with the aim to determine engineering geological and geotechnical characteristic in order to reduce the future earthquake disasters. The seismic microzonation included geoelectric, geoseismic, geotechnic, seismotechtonic, hazard analysis and geotechnical earthquake engineering. Based on seismic results and Standard No. 2800, Bam city can be classified as "Site class I" and " II" .Depth of the seismic bedrock throughout the city approximately is less than 30 m except some portion of central part. The subsurface geotechnical investigation was carried by continuous coring, ten types of soil were identified and their surface and subsurface distributions were mapped. Site response analysis was performed to determine various parameters such as peak acceleration, period corresponding to maximum resonance and coefficient of amplification for various return periods throughout the study area. Results indicated that Bam city can be divided in to four zones with different designed spectra. Some of the design spectra of Bam city were compared with Eurocode and Standard No. 2800.
http://www.gsjournal.ir/article_54580_f6067ecf4e30a6b7e617a2660be84947.pdf
ریزپهنهبندی لرزهای
زمینلرزه بم
نوع زمین
متغیرهای حرکت
طیف طراحی
Seismic micozonation
Bam earthquake
Soil type
Motion parameters
Design spectrum
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
27
34
10.22071/gsj.2010.54585
54585
Original Research Paper
تعیین ژرفای دیرینه طبقات ماستریشتین پسین در برش زیارت کلا، البرزمرکزی با استفاده از روزنبران پلانکتونیک و بنتیک
Palaeobathymetry of the Ziarat-Kola Section at the Upper Maastrichtian, Central Alborz, through Planktonic and Benthic Foraminifera
مسعود اصغریان رستمی
masood.rostami@yahoo.com
1
ابراهیم قا سمی نژاد
eghaseminejad@khayam.ut.ac.ir
2
میثم شفیعی اردستانی
shafieescientist@gmail.com
3
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
دانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران
در این بررسی رسوبات کرتاسه پسین در منطقه زیارت کلا, البرز مرکزی به منظورتعیین ژرفای دیرینه و چگونگی تغییرات نسبی سطح آب مورد مطالعه قرار گرفتند. این رسوبات با 200 متر ستبرا متشکل از طبقات مارنی و مارن آهکی بوده و بر اساس روزنبران پلانکتونیک، دارای سن ماستریشتین پسین (زون Abathomphalus mayaroensis) هستند. به منظور تعیین ژرفا و تغییرات نسبی سطح آب در طی انبایش این طبقات از سه روش متداول شامل مورفوتایپهای روزنبران پلانکتون، نسبت روزنبران پلانکتونیک به بنتیک وتعیین جنسها وگونههای روزنبران بنتیک شاخص ژرفا استفاده شده است. مطالعه آماری مورفوتایپها نشان داد که مورفوتایپ نوع سوم که شاخص مناطق ژرفتر است در بخشهای ابتدایی برش و مورفوتایپ نوع اول که شاخص مناطق کمژرفااست در بخشهای میانی برش فراوانی بیشتری دارند. همچنین تغییرات ژرفا با استفاده از دو جنس Globotruncana(ژرفازی) و Pseudoguembelina (سطحیزی) بررسی شد. به منظور تعیین ژرفای دیرینه در منطقه مورد مطالعه، نسبت روزنبران پلانکتونیک به کل اجتماع روزنبران منهای انواع روزنبران بنتیک درونزی تعیین وازمعادله Depth = e (3. 58718 + (0. 03534× %*p)) استفاده شد. بررسی جنسها و گونههای روزنبران بنتیک شاخص ژرفای و نیز نتایج به دست آمده در روشهای بیان شده نشان میدهد که این رسوبات در محدودی بخش نریتیک خارجی تا باتیال میانی نهشته شدهاند. همچنین نتایج به دست آمده نشان میدهد که ابتدا و انتهای برش مورد مطالعه ژرفتر از بخش میانی آن بوده است.
At this research are studied late cretaceous sediments at Ziarat-kola section, Central Alborz, in order to Palaeobathymetry and sea level change. These sediments are with about 200m thickness consist of monotonous Marl and limy marl. Based on Planktonic foraminifera gain Upper Maastrichtian stage (Abathomphalus mayaroensis zone). In order toPalaeobathymetry and sea level change used to three methods common consisting of morphotype Planktonic foraminifera, ratio Planktonic foraminifera to benthic foraminifera and assigning genus and benthic foraminifera species. With morphotype analysis was indicated that third morphotype which are more deep index increase at the initial part and first morphotype that are shallow index increasing at middle section. In this manner, depth change was examinated to use two genus, Globotruncana (deep dweller) and Pseudoguembelina (Mixed layer dweller). In orther to assign paleodepth at this area used to Planktonic foraminifera to total foraminifera minus infaunal Benthic foraminifera and the regression equation [Depth = e (3. 58718 + (0. 03534 × %*p)].examination genus and Benthic foraminifera species depth index and such results gain at above method were indicating that this sediments in upper bathyal and middle bathyal. Thus, results indicate that beginning and end of are deeper from middle section.
http://www.gsjournal.ir/article_54585_3035decb31d357c2438104db30f7c152.pdf
ژرفای دیرینه
برش زیارت کلا
البرز مرکزی
ماستریشتین پسین
روزنبران
تغییرات سطح آب
Palaeobathymetry
Ziarat-kola section
Central Alborz
Late maastrichtian
Foraminifera
Sea level change
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
35
46
10.22071/gsj.2010.54586
54586
Original Research Paper
تکوین چینخوردگی در سنگهای دگرگون منطقه لایبید، پهنه سنندج- سیرجان
Folding History in Laibid Metamorphic Rocks, Sanandaj-Sirjan Zone
مهتاب افلاکی
aflaki@iasbs.ac.ir
1
محمد محجل
mohajjel@tmu.ac.ir
2
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی، تهران، ایران.تربیت مدرس، تهران، ایران
گروه تکتونیک، بخش زمین شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
سنگهای دگرگون منطقه لایبید (شمال باختر اصفهان) در زیرپهنه با دگرریختی پیچیده پهنه سنندج- سیرجان قرار دارد که در آن سنگهای دگرگونی با سن پرمین توسط مرزهای گسلی در نزدیکی سنگهای دگرگونی جوانتربا سن تریاس- ژوراسیک قرار گرفته است. مطالعه ساختاری این سنگها مشخص میکند که در طی یک دگرریختی پیشرونده، سه گامه چینخوردگی در آنها روی داده است. دگرریختی گامه اول را چینهای فشرده تا یال موازی، گامه دوم را چینهای بسته تا باز و گامه سوم را چینهای باز تا آرام تشکیل میدهند. با حرکت از دگرریختی گامه اول به گامه سوم به تدریج طول موج چینها افزایش مییابد به گونهای که نسبت نمود این چینها از محدوده چینهای کوتاه و بلند در گامه اول تا چینهای پهن در گامه دوم و چینهای فراخ در گامه سوم تغییر میکند. این تغییر هندسی در طول دگرریختی پیشرونده، نشاندهنده انتقال تدریجی سنگها از محیط تغییرشکل با شکلپذیری بیشتر به محیطی با شکلپذیری کمتر در اثر کاهش ژرفا در پوستهاست. فرانهادگی گامههای مختلف چینخوردگی، سبب ایجاد الگوهای تداخلی از نوع هممحور است. به نظر میرسد در اواخر ژوراسیک چینهای گامه اول، دوم و سوم، با کاهش تدریجی ژرفای پوسته در دگرریختی پیشرونده، به طور متوالی تشکیل و به صورت غیرفعال دچار چرخش شدهاند. دایکها به طور متناوب در گسستگیهای کششی و سطوح ضعف برگوارگی سطح محوری چینها تزریق شده و به تدریج به شکل چین، بودین، بودین چینخورده و چین بودین شده دگرریخت شدهاند.
Laibid (northwest Esfahan) metamorphic rocks are situated in complexly deformed sub zone of the Sanandaj-sirjan zone, in which bounding faults emplaced Permian metamorphosed, beside the younger Triassic-Jurassic metamorphic rocks. Structural study of these units reveals three deformation stages of a progressive deformation in this area. The first stage includes tight to isoclinal folds, the second stage includes open to close folds and the third one includes gentle to open folds. From the first to the third stage, fold's wavelength gradually become longer, so that their aspect ratio change respectively from tall and short, for the first stage, to broad, for the second stage, and to wide, for the third one. Superposition of these fold generations caused in coaxial interference patterns. It seems that during Late Jurassic, these three folding stages consequently formed and passively rotated in a continuous deformation condition, by gradually decreasing deformation depth. Dikes alternatively injected into the extensional fractures and through the axial plane foliation and gradually deformed in to the fold, boudin, folded boudin, and boudined fold.
http://www.gsjournal.ir/article_54586_35e40c0c510061ea1718764e13561343.pdf
لایبید
سنگهای دگرگون
چینخوردگی دوباره
تکوین ساختاری
دگرریختی پیشرونده
پهنه سنندج-سیرجان
Laibid
Metamorphic rocks
Poly-folding
Structural history
Progressive Deformation
Sanandaj-Sirjan zone
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
47
52
10.22071/gsj.2010.54588
54588
Original Research Paper
بررسی ژئوتکتونیکی فعالیت ماگمایی پالئوزوییک زیرین در زون ارومیه- دختر (جنوب کاشان)
Geotectonic Investigation of Early Paleozoic Magmatism inUrumieh- Dokhtar Zone (South of Kashan)
سید محسن طباطبایی منش
tabataba@sci.ui.ac.ir
1
همایون صفایی
safaei@sci.ui.ac.ir
2
اکرم السادات میرلوحی
3
گروه زمینشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
گروه زمینشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
گروه زمینشناسی، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایران
در جنوب کاشان، سنگهای آتشفشانی پالئوزوییک زیرین (سیلورین) بخشی از ارتفاعات کوهستان قهرود را تشکیل دادهاند. از نظر تقسیمبندیهای زمینشناسی ساختمانی- رسوبی ایران، این آتشفشانیها در کمربند ماگمایی ارومیه- دختر برونزد دارند. این سنگها بازی تا نیمه بازی و بیشتر، بازالت هستند. بررسیهای ژئوشیمیایی این سنگها حاکی از ماهیت قلیایی و محیط زمینساختی کافت درون قارهای در زمان تشکیل این سنگها است. گسل اصفهان با راستای شمالی- جنوبی زون سنندج- سیرجان را قطع میکند. این گسل یکی از گسلهای دیرین و پیسنگی است که دستکم از اوائل پالئوزوییک فعال بوده است. حضور منحصر به فرد برونزدهای آتشفشانی سیلورین در این منطقه را میتوان به فعالیت بخش شمالی این گسل نسبت داد که به دنبال حرکات کششی پس از فاز کوهزایی کالدونین ایجاد شده است.
In south of Kashan, early Paleozoic volcanic rocks are a part of Ghohrudmountains. In Iran structural- sedimentary division, these volcanic rocks located inUrumieh- Dokhtar zone. These volcanic rocks are basic to semibasic and mostly involved basalt. Geochemical investigations of these rocks show the alkaline nature and the intra-continental rift geotectonic setting in their formation time. The Isfahan fault is a north-trending fault across the Sanandaj-Sirjan zone. This fault is one of the old and basement fault that was active in the early Paleozoic. The unique present of Silurian volcanic rocks in this area can refer to the activation of the north part of this fault that was created by extension phases after Caledonian orogeny.
http://www.gsjournal.ir/article_54588_f401f20c064d0a939903d322ccdea9ea.pdf
ژئوتکتونیک
ماگماتیسم
سیلورین
ارومیه- دختر
کاشان
Geotectonic
Magmatism
Silurian
Urumieh- Dokhtar
Kashan
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
53
60
10.22071/gsj.2010.54592
54592
Original Research Paper
یافتههای نوین در چینهنگاری زیستی سازند ایلام در کوه عسلویه (حوضه زاگرس)
New Founds in Biostratigraphy of Ilam Formation at Kuhe Assaluyeh. (Zagros Province)
خسرو خسروتهرانی
1
داریوش باغبانی
2
فریده کشانی
3
مهدی عمرانی
m_amravani@yahoo.com
4
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران.
مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت، تهران، ایران
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران.
دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران.
برای مطالعه زیستچینهنگاری نهشتههای سنومانین تا کامپانین پایینی (بخش بالایی سازند سروک، سازند ایلام و بخش پایینی سازند گورپی)، برش چینهشناسی کوه عسلویه انتخاب شد. رسوبات مربوط به زمانهای یاد شده شامل تناوبی از سنگآهک، سنگآهک رسی، دولومیت و مارن به ستبرای 162 متر است. در این برش سازند ایلام به سن سانتونین با ناپیوستگی فرسایشی (disconformity) بر روی سازند سروک و به صورت پیوسته در زیر مارنهای سازند گورپی قرار دارد. 55 مقطع نازک از نظر سنگوارههای ذره بینی به دقت مورد مطالعه قرار گرفت که بر همین اساس، 5 جنس و 9 گونه از روزنبران پلانکتونیک، 16 جنس و 13 گونه از روزنبران بنتونیک شناسایی شد. از میان روزنبران شناسایی شده، بویژه خانواده روتالیده مورد بررسی و بازنگری قرارگرفت که 5 جنس و 6 گونه از روزنبران بنتونیک شبه روتالیدها (Rotalid forms) برای نخستین بار در ایران (برش عسلویه) شناسایی شدند که عبارتند از:
Rotorbinella mesogeensis,Rotorbinella campaniola,Iberorotalia reicheli,Calcarinella schaubi, Pararotalia tuberculifera and Pyrenerotalia longifolia
بر اساس روزنبران شناسایی شده، سن سازند ایلام سانتونین در نظر گرفته شد. گسترش چینهشناسی روزنبران بنتونیک در برش مورد مطالعه با زونهای زیستی ارائه شده توسط (Martinez (2007 بر اساس روزنبران بنتونیک شبه روتالیدها برای ناحیه پیرنه اسپانیا، مقایسه شد و بر اساس همین مقایسه چهار زون زیستی برای بخش بالایی سازند سروک و سازند ایلام معرفی شد.
In order to study Biostratigraphy of Cenomanian – Late Campanian deposits (upper part of Sarvak Fm.,Ilam Fm. and lower part of Gurpi Fm.), kuhe Assaluyeh stratigraphic section selected. Sediments of this interval consist of limestone, argillaceous limestone and marl with thickness of 162 m. In this section Ilam Fm. in age of Santonian overlies Sarvak Fm. disconformably and is underlain by Gurpi Fm. conformably. By micropaleontological study on 55 thin sections, 5 genus and 9 species of planktonic and 16 genus and 13 species of benthic foraminifers were identified. Among distinguished foraminifers, Rotaliidae family forms were studied carefully and revised. It should be mentioned that, 5 genus and 6 species of benthic foraminifers (Rotaliid forms) were recognized in Iran for the first time (in Assaluyeh section) which consist of: Rotorbinella mesogeensis,Rotorbinella campaniola,Iberorotalia reicheli,Calcarinella schaubi, Pararotalia tuberculifera and Pyrenerotalia longifolia. Santonian age was determined for Ilam Fm. by identified foraminifers. In studied section, stratigraphy development of benthic foraminifers was compared by Martinez Biozones Martinez (2007). This biozones were presented on the base of Rotaliid forms for Pyrenees area in Spain. By this comparison, four biostratigraphy zones for upper part of Sarvak and Ilam Fm. are suggested.
http://www.gsjournal.ir/article_54592_34611ccd1cc43678c3c261ad14f503e0.pdf
سازند ایلام
چینهنگاری زیستی
شبه روتالیدها
ناپیوستگی فرسایشی
Ilam Formation
Biostratigraphy
Rotaliid forms
Disconformity
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
61
68
10.22071/gsj.2010.54598
54598
Original Research Paper
بررسی ساختاری پهنه زاگرس بلند با تأکید بر سامانه گسلهای جنوب خاور کرمانشاه
Structural Style of High Zagros Zone Based on Thrust Fault System in Southeast Kermanshah
رامین الیاس زاده
ramin403@yahoo.com
1
محمد محجل
mohajjel@tmu.ac.ir
2
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی، تهران، ایران
دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی، تهران، ایران.
پهنه زاگرس بلند در بخش جنوب خاوری کرمانشاه، بین دو پهنه رادیولاریتی در شمال خاور و زاگرس چینخورده در جنوب باختر محدود شده است. گسلهای راندگی و چینها در این منطقه، ساختارهای اصلی در زاگرس بلند را تشکیل میدهند. روند این ساختارها شمال باختر- جنوب خاور و همروند با ساختارهای کمربند چینخورده زاگرس است. برای تحلیل دگرریختی این منطقه، چندین برش ساختاری عمود بر روند ساختارهای منطقه پیمایش و رسم شده است. گسلهای اصلی راندگی، در بعضی جاها به علت جابهجایی متفاوت در بخشهای مختلف با گسلهای عرضی امتدادلغزبریده میشوند. گسل کوه سفید (FA)، حوضه رادیولاریتی را از حوضه زاگرس جدا میکند. این گسل در موقع تشکیل حوضه رادیولاریتی، دیواره جنوبی حوضه رادیولاریتی را تشکیل داده است. در موقع بسته شدن حوضه رادیولاریتی در کرتاسه پایانی، گسل کوه سفید به صورت گسل معکوس عمل کرده و مجموعه چین خورده حوضه رادیولاریتی را به سمت جنوب باختر (پیش بوم) رانده است. تشکیل سازند فلیشی امیران با سن پالئوسن که دارای قطعات رادیولاریتی است این موضوع را تأیید میکند. این حادثه احتمالاً منجر به عملکرد سازند گرو به صورت سطح جدایشی در توسعه گسلهای پهنه زاگرس بلند در این منطقه شده است. گسلهای انتشار یافته شامل کلیه گسلهای اصلی در راستای شمال باختر- جنوب خاور است که از گسل (FC) در شمال خاور تا گسل (FI) در جنوب باختر در ارتباط با فعالیت این سطح جدایشی است. به نظر میرسد که حوضه زاگرس پس از این زمان به صورت آرام باقیمانده و زمانی که برخورد نهایی بین ایران مرکزی و ورق عربی روی میدهد، گسلخوردگی و چینخوردگی نیز در سازندهای زاگرس چینخورده شکل میگیرد.
High Zagros zone in southeast Kermanshah is bordered between two Radiolarite and Zagros Fold Belt and consist of abundant NW-SE trending thrust faults and folds sub-parallel to Zagros fold belt. Several structural cross-sections were prepared in NE-SW direction perpendicular to the trend of the structures. Main thrusts were cut by some local strike-slip faults due to difference in their displacement. The Kohsefid thrust fault (FA) is one of the main thrusts that divide the northern Radiolarite zone from the High Zagros Zone. This fault is limiting the southern boundary of the Radiolarite zone. It displaced as a reverse fault during contraction tectonic in Late Cretaceous. The flysh facies of Amiran formation in Zagros Fold Belt with Paleocene age contain radiolarite fragments and confirms this event. It seems that the Garo Formation plays a detachment surface role for these thrusts in the High Zagros zone. The foreland in Zagros, commenced to deform by thrusting and folding in Late Cretaceous in the High Zagros zone and by later collision of the Arabian plate with the Iranian plate, rock units in the Zagros Fold Belt were deformed.
http://www.gsjournal.ir/article_54598_5ec3e6c9b69c732325fc02adba22646e.pdf
زاگرس بلند
گسل کوه سفید
کرمانشاه
الگوی ساختاری
سطح جدایشی
High Zagros
Kohsefid fault
Kermanshah
Structural style
detachment
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
69
78
10.22071/gsj.2010.54599
54599
Original Research Paper
سنگزایی سنگهای قلیایی جنوب املش در جنوب دریای خزر، شمال ایران
Petrogenesis of Southern Amlash Alkaline Rocks in the South Caspian Sea, North of Iran
فاطمه زعیم نیا
1
علی کنعانیان
kananian@khayam.ut.ac.ir
2
مژگان صلواتی
3
دانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران
دانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران
گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان، لاهیجان، ایران
سنگهای قلیایی جنوب شهرستان املش، استان گیلان، به صورت تودههای کوچک و پراکنده در داخل مجموعه سنگهای منسوب به کرتاسه در جنوب دریای خزر قرار دارند و از لحاظ تقسیمات زمینشناسی ایران در زون گرگان- رشت واقع شدهاند. این گروه از سنگها شامل حجم بزرگی از بازالتهایی با ریختشناسی بالشی و گابروهای ریز تا درشت دانه همگن هستند. کانیهای اصلی سنگهای قلیایی شامل کلینوپیروکسن (نوع اوژیت)، پلاژیوکلاز و سوزنهای کوچک آپاتیت هستند. سنگهای قلیایی آشکارا از LREE غنیشدگی نشان میدهند و بیهنجاری مثبت Nb و Ti دارند و از لحاظ ژئوشیمیایی ویژگیهای سنگهای ماگمایی با منشأ درون صفحهای نوع جزایر اقیانوسی (OIB) را عرضه میکنند. با توجه به نسبت LREE/HREE و نسبت عناصر ناسازگار به نظر میرسد که این سنگهای قلیایی از یک گوشته گارنت لرزولیتی منشأ گرفتهاند.
South Amlash alkaline rocks, located in south of Caspian Sea, occur like small and discrete bodies within the Cretaceous igneous rock association which is a small part of Gorgan-Rasht tectonic zone. These rocks crop out as large-volume pillow lavas and homogeneous fine- to coarse- grained gabbros and are essentially composed of Clinopyroxene (augite), plagioclase and relatively abundant small apatite needles. Geochemical data clearly identifies an enrichment of LREE and positive anomalies of Nb and Ti suggesting an intra-plate ocean island (OIB) tectonic setting. Considering the LREE/HREE ratio and some of other incompatible element contents, it seems that the alkaline rocks are probably derived from a garnet lehrzolitic mantle.
http://www.gsjournal.ir/article_54599_dba93a26db26011fe014871de08beec4.pdf
سنگهای قلیایی
جزایر اقیانوسی
گارنت لرزولیت
املش
دریای خزر
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
79
86
10.22071/gsj.2010.54602
54602
Original Research Paper
پتروژنز سنگهای آتشفشانی پتاسیک و فوق پتاسیک پس از برخوردی پلیو کواترنری در شمال باختر مرند
Petrogenesis of Plio-Quaternary Post-Collisional Potassic and Ultra-Potassic Rocks in Northwest Marand
غلامرضا احمدزاده
gholamrezaahmadzadeh@yahoo.com
1
احمد جهانگیری
a_jahangiri@tabrizu.ac.ir
2
منصور مجتهدی
3
دیوید لنتز
dlentz@unb.ca
4
گروه آبیاری، دانشکده کشاورزی، دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل، ایران
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم طبیعی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
دانشکده زمین شناسی دانشگاه New Brunswick کانادا
در این پژوهش به بررسی ماگماتیسم پس از برخورد پلیوکواترنری در شمال باختر ایران و شمال باختر مرند پرداخته شده است. سنگهای این منطقه شامل سنگهای قلیایی پتاسیک و فوق پتاسیک هستند که در بخش شمالی نوار آتشفشانی ارومیه- دختر بیرون ریخته است. این سنگهای آتشفشانی دارای بافت میکرولیتی پورفیری هستند که شامل درشتبلورهای کلینوپیروکسن، پلاژیوکلاز، اولیوین، لویسیت و بیوتیت هستند. سنگهای فوق پتاسیک غیر اشباع از سیلیس بوده و در نورم آنها نفلین ظاهر میشود. همچنین دارای نسبت بالای K2O/Na2O و نیز مقدار عدد منیزیم بالا (83/59 تا 38/75) هستند. این سنگها از نظر ژئوشیمیایی در عناصر LILEs و LREEs غنیشدگی نشان میدهند و دارای تهیشدگی نسبی در عناصر انتخابی HFSEs مانند Ta، Nb و Ti هستند. این سنگها دارای نسبتهای بالای Ba/Nb (41-60) و Ba/Ta هستند که از ویژگیهای شاخص ماگماتیسم مرتبط با فرورانش یا تأثیر آلودگی پوستهای در حین بالا آمدن ماگما است. با توجه به زمان خاتمه فرورانش (کرتاسه پسین) و نیز سن نسبی سنگهای منطقه (پلیو کواترنر) میتوان گفت که این سنگها در یک محیط پس از برخورد تشکیل شدهاند و گوشته متاسوماتیسم شده در اثر اضافه شدن مواد فرار و عناصر ناسازگار عامل غنیشدگی این ماگما بوده است و در حقیقت میتوان گفت ویژگیهای فرورانشی مشهود در این سنگها از یک فرورانش قدیمی به ارث مانده است. از طرفی، مقادیر بالای عناصر LILEs مانند توریم و باریم و نسبتهای بالای Ba/Nb و Ba/Ta نشاندهنده تأثیر اجزای پوستهای در ژنز این سنگها از روش فرایند آغشتگی ماگمایی در طول صعود ماگما از داخل سنگهای پوستهای است. استفاده از عناصر کمیاب خاکی در بررسیهای مدلهای مختلف ژنز ماگمایی نشان میدهد که این سنگها از ذوب بخشی با نرخ پایین گوشته سنگکرهای با ترکیب منشأ گارنت اسپینل پریدوتیت حاصل شده است.
In this paper the study of Plio-Quaternary post-collisional magmatism in northwest of Iran and northwest of Marand is considered. The studied Potassic and ultrapotassic (UP) alkaline rocks were erupted at northern part of Urumieh-Dokhtar magmatic arc (UDMA). The studied rocks dispaly microlithic porphyritic texture with phenocrysts of clinopyroxene, leucite, and plagioclase ± biotite ± olivine. The UP volcanic rocks are mostly silica undersatuated with normative nephline, high Mg# and high K2O/Na2O ratios. They characterized with significant enrichment in LILEs and LREEs and depletion in high field strength elements such as Nb, Ta and Ti. Exhibit high Ba/Nb (41-60) and Ba/Ta (682-1139) ratios, which are a typical feature of subduction. With considering end of subduction (upper cretaceouse) and stratigraphic age of studed rocks (plio-quaternary), we can say that these rocks has formed in post collisional environment and metasomatic mantle due to addition of volatiles and incompatible elements lead to enrichment of these magmas. And in fact we can say that the subduction properties of these rocks inherited from an ancient subduction. On the otherhand, high contents of LILE such as Th and Ba and Ba/Nb, Ba/Ta ratios indicate the involvement of crustal components in genesis of these rocks by addition of crustal components to source and contamination through ascent of magma. Rare earth elements modeling indicate that they can be generated from low degree partial melting of lithospheric mantle with garnet-spinel peridotite source.
http://www.gsjournal.ir/article_54602_be0094eb0863154ef74db386594b4c6a.pdf
فوق پتاسیک
لویسیت
فرورانش
متاسوماتیسم
مرند
Ultrapotassic
Leucite
Subduction
Metasomatism
Marand
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
87
96
10.22071/gsj.2010.54608
54608
Original Research Paper
تحلیل شکستگیهای مخزن آسماری میدان نفتی مارون (زاگرس)
Analysis of Fractures in the Asmari Reservoir of Marun Oil Field (Zagros)
مهران آرین
mehranarian@yahoo.com
1
روح انگیز محمدیان
2
هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی - واحد علوم و تحقیقات تهران
اداره مطالعات زمینشناسی، شرکت ملی نفت ایران، مناطق نفت خیز جنوب ایران، اهواز، ایران
میدان نفتی مارون در بخش خاوری منطقه ساختاری فروافتادگی دزفول (زاگرس) واقع شده است. رخنمون سطحی این میدان، سازند آغاجاری بوده و سازندهای آسماری و گروههای بنگستان و خامی، مخازن نفتی موجود در این میدان هستند. سازند آسماری مهمترین سنگ مخزن این میدان بوده که به شش لایه مخزنی تقسیم شده است. لایههای مخزنییک، دو، سهبه طور عمده از کربناتهای دولومیتی تشکیل شدهاند، بنابراین تراکم شکستگیها بویژه در لایه یک (90 درصد دولومیت) بیشتر است. در لایههای مخزنی چهار و پنج و شش این میدان به دلیل افزایش لایههای شیلی و مارنی و کاهش شکنندگی، تراکم شکستگیهای کمتر میشود. براساس این پژوهش، تاقدیس مارون یک چین مرتبط با گسل راندگی است و مجموعه ویژگیهای این تاقدیس، سازوکار چینهای جدایشی گسل را پیشنهاد میکند. بررسیهای موجود دو سامانه شکستگی با منشأ ناحیهای و محلی را مشخص ساختهاند. شکستگیهای ناحیهای امتداد خاوری- باختری دارند و شکستگیهای محلی مربوط به شکستگیهای مرتبط با چینخوردگی و خمش ساختاری هستند . بررسی تغییرات انحنا با استفاده از روشهای مشتقگیری ریاضی و رسمی، محدودههای مستعد شکستگی در تاقدیس مارون را، به طور عمده در یال جنوبی و محدودههای از بخشهای خاوری یال شمالی نشان میدهد. مقایسه دادههای مخزنی بر اساس نقشههای همتراوایی، فشار (RFT) و شاخص تولید (PI) با نتایج به دست آمده از بررسی شکستگیهای تاقدیس مارون، هماهنگی بسیار خوب مناطق مستعد شکستگی را نشان میدهند.
Marun oil field is situated on the eastern part of Dezful Embayment zone (Zagros).Aghajari Formation is cropping out on the surface. Asmari formation, Bangestan and Khami Groups are the Main reservoirs in this field. Asmari formation with six reservoirs layers is the most important reservoir. Dolomitic carbonates are dominant lithology in the 1,2,3layers and so, fracture density is high, especially in the first layer(90% Dolomite).Increasing of shale and Marle Layers in the 4,5,6 layers caused to decreasing of brittle property and fracture density is low. According to this research, Marun Anticline is a fault (thrust) related fold with faulted Detachment Fold mechanism. Two major fractures system in the Marun oil field could be recognized which are regional fractures (with east-west trending) and local fractures (fold and bending related fractures). The main fractured sectors, Marun Anticline are being seen in the southern limb and the eastern part of northern limb by curvature investigation (by Differential and Graphical methods).The results of Isopermeability, RFT, PI maps are consistable with the results of fracture study in order to identification of fractured sectors in the Marun Anticline
http://www.gsjournal.ir/article_54608_ad127ad2c0b221748b624c028d1b8799.pdf
سازند آسماری
میدان نفتی مارون
شکستگی
تراوایی
چین جدایشی
خمش ساختاری
Asmari Formation
Marun Oil Field
fracture
Permeability
Detachment Fold
Structural Bending
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
97
104
10.22071/gsj.2010.54611
54611
Original Research Paper
ویژگیهای فلززایی (متالوژنیکی) کانسار سرب و روی (مس) باریک آب با سنگ میزبان توف اسیدی، رشته کوههای طارم، جنوبخاور زنجان، شمالباختر ایران
Metalogenic Properties of Barik-Ab Pb-Zn (Cu) Ore Deposit with Acidic Tuff Host-Rock, west Central Alborz, Northwest of Iran
کمال الدین بازرگانی گیلانی
1
محمد پرچکانی
parchekani@khayam.ut.ac.ir
2
دانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
دانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
کانسار سرب و روی (مس) باریک آب در 2 کیلومتری شمال خاور روستای باریک آب در شمال شهرستان ابهر، در 75 کیلومتری جنوبخاور استان زنجان واقع شده است. از نظر تقسیمبندی زمینشناسی ایران، ناحیه مورد بررسی در کوههای طارم، زون البرز-آذربایجان و یا باختر البرز مرکزی با روند شمالباختر- جنوبخاور، بر روی نوار ماگمایی کرتاسه بالایی- سنوزوییک قرار گرفته است. در کوههای طارم به طور عمده سنگهای آذرآواری و آتشفشانی رخنمون دارند که سازند کرج معرفی شده و به عضو زیرین با نام کردکند (2400 متر) و عضو بالایی با نام آمند (1400 متر) تقسیم شدهاند. عضو اخیر به 6 بخش Ea1 , Ea2 , Ea3 , Ea4 , Ea5 , Ea6تقسیم شده است، در باریک آب بخشهای Ea4 ، Ea5 و Ea6رخنمون داشته و کانسار باریک آب در بخش Ea4 جای گرفته است و به طور کلی این بخشها شامل گدازههای آندزیت، داسیت، ریوداسیت، ریولیت، توف برشی، توف و ایگنمبریت است. کانیزایی کانسار سرب و روی (مس) باریک آب به دو نوع هیپوژن شامل اسفالریت، گالن، کالکوپیریت،پیریت و بورنیت و غنیسازی سوپرژن شامل مالاکیت، آزوریت، کوولیت، هماتیت، لیمونیت و گوتیت است. با توجه به بالا بودن مقدار Cdو پایین بودن نسبتZn/Cd در اسفالریت و نیز بالا بودن مقدار Ag وSb، پایین بودن نسبت Se/S*10-4 در گالن، مقایسه با دیگر تیپهای کانهزایی سرب و روی، وجود کانیزایی با بافت رگچهای، رگهای، پرکننده شکافها و گسلها، دگرسانیهای سیلیسی و سریسیتی و نیز تمرکز در گسلهای کششی نشاندهنده کانیزایی پس از ائوسن و در اثر فعالیت سیالهای گرمابی درجه حرارت متوسط است.
Barik-Ab Pb-Zn (Cu) ore deposit located in 2 km for front Barik-Ab village in north of Abhar town, south eastern of Zanjan province. According to the geological classification of Iran , this area located in Taroum mountains and is a part of west Alborz range , Alborz-Azarbaidjan zone or west of central Alborz with the trend of NW – SE, located in Upper Cretaceous magmatic belt. In the Taroum Mountains, the main outcrops are volcanic and pyroclastic rocks which this sequence is comparable with Karaj Formation and divided into two members. The lower member is called Kordkand (2400 m) and the Upper member named Amand (1400 m).Amand member is divided to 6 submembers. Submembers are Ea1, Ea2, Ea3, Ea4, Ea5, and Ea6. Outcrops in the studied Area are Ea4, Ea5 and Ea6. Barik-Ab ore deposit occurred in Ea4 which is included andesite, rhyolite, breccia tuff, tuff and sandstone and tuffacouse mudstone rocks. Host rocks are rhyolitic, dacitic and rhyodacitic tuffs. Mineralization in Barik-Ab Pb-Zn(Cu( ore deposit divided in two stages: in the first stage mineralized hypogen ore minerals including sphalerite, galena, chalcopyrite, pyrite, bornite and, in second stage formed covelite , malachite , azurite hematite, goethite and limonite by enrichment processes. According to the increase of Cd and decrease of Zn/Cd in the sphalerite and galena and up value of Ag and Sb and decrease of Se/S*10-4 in the galena and the correlate with other Pb-Zn mineralization types, Barik-Ab Pb-Zn(Cu) ore deposit formed by influence of medium temperature? Hydrothermal fluids into tuff host rocks after the Eocene and mineralization occurred with veinlets and vein formed in the joints, fracture and faults with Silicification alteration in host rock.
http://www.gsjournal.ir/article_54611_f988f5da3279a579d277d9f379091031.pdf
سرب و روی (مس)
کانسار باریک آب
توف
کوههای طارم
زنجان
ایران
Pb-Zn (Cu)
Barik-Ab Ore Deposit
Tuff
Taroum Mountains
Zanjan
Iran
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
105
110
10.22071/gsj.2010.54613
54613
Original Research Paper
بررسی ناهمگنیهای تنش با استفاده از ضریب b در زمینلرزههای القایی مخزن در گستره سد مسجد سلیمان (جنوب باختر ایران)
Investigation of the Stress Heterogeneities Using b-value in Reservoir Induced Seismicity in the Masjed Soleyman Dam Area
(South West of Iran)
محمدرضا ابراهیمی
1
محمد تاتار
mtatar@iiees.ac.ir
2
پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، تهران
معاون پژوهشی/پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله
رابطه Gutenberg & Richter (1942) یکی از روابط تجربی شناخته شده در زلزلهشناسی است که ارائه دهنده بسامد وقوع زمینلرزهها به عنوان تابعی از بزرگا است: مقدار ضریب به مدت زمان مشاهده، ابعاد محدوده مورد مطالعه و میزان لرزهخیزی منطقه بستگی دارد، در صورتی که ضریبb با نسبت زمین لرزههای دارای بزرگای کم به زمینلرزههای دارای بزرگای زیاد در ارتباط است. در این تحقیق با به کارگیری ضریب b به بررسی ناهمگنیهای تنش پوسته در زیر مخزن سد مسجد سلیمان پرداختیم. قرار گرفتن سد مسجد سلیمان در زون لرزهزمینساختی زاگرس که یکی از فعالترین زونهای لرزهزمینساختی ایران است، ضرورت انجام بررسیهای گسترده و بویژه بررسی اثر دریاچه سد آن (ارتفاع 177 متر و حجم 261 میلیون متر مکعب) بر تغییرات آهنگ لرزهخیزی منطقه را بیش از پیش آشکار میسازد. در حدود 1924 رویداد تعیین محل شده با دقت مطلوب برای انجام این بررسیها در فاصله زمانی 15 ماهه از ماه ژوئن 2006 تا اوت 2007 برای انجام محاسبات به کار گرفته شدند. بررسیهای انجام شده نشان می دهد که در مناطقی که زمینلرزههای القایی مخزن رخ میدهند شاهد ضریب b بالاتری نسبت به دیگر مناطق هستیم. ضریب b برای منطقه سد در دو حالت سطحی و ژرفی به صورت دو بعدی مورد بررسی قرار گرفت. مقادیرb بالا در جنوب دریاچه سد مسجد سلیمان، نشاندهنده ناهمگنیهای شدید تنش در پوسته زیرین مخزن به علت ایجاد بار وزنی دریاچه و نفوذ آب در این مناطق هستند.
Masjed Soleyman reservoir is located in Zagros Mountain of western Iran, which is one of the most seismically active zones of the Alpe-Hymalaya belt. So, it seems to be necessary to carry out widespread studies, especially on the impact of this reservoir with 177 m height and 261 million m3 capacity on occurrence of induced seismicity in the surrounding region. The Gutenberg-Richter relation is one of the well-fitted empirical relations in seismology: it represents the frequency of occurrence of earthquakes as a function of magnitude: , where N is the cumulative number of earthquakes with magnitude larger than M and A and b are constants. In this paper we used b-value to study the heterogeneities in the crust beneath and around the Masjed Soleyman reservoir. In order to better understanding of the impact of this reservoir on seismic activity, a local seismic network of 5 seismological stations was installed in the area on June 2006. About 1924 Seismic events recorded during a period of 15 month were used in this study. We maped both surface and cross-section view of b-value in the region using the computer program ZMAP. The study area was divided into grids with spacing of 0.01o in latitude and longitude. A circle was drawn around each grid point and its radius was increased until it included N=50 earthquakes. The b-value was calculated by using a maximum likelihood method for the selected 50 earthquakes and the grid point was colored corresponding to the b-value. The results show high value of b-value due to reservoir induced earthquakes beneath the Masjed Soleyan lake. The most important factors known responsible for increased heterogeneity in this area, are reservoir loading and increased pore fluid pressure that cause occurrence of swarms and heterogeneous stresses in the area.
http://www.gsjournal.ir/article_54613_54cab4ddeff0b826c6617548b303660c.pdf
زمینلرزهالقایی
سد مسجد سلیمان
ضریب b
فشار منفذی
لرزهخیزی
Induced Earthquake
Masjed Soleyman Dam
b-value
Pore Fluid Pressure
Seismicity
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
111
116
10.22071/gsj.2010.54614
54614
Original Research Paper
ترکیب و کیفیت زغالسنگهای لاویج، البرز مرکزی، ایران
Composition and Quality of Coals in the Lavij Coal Deposit,Central Alborz, Iran
پدرام ناوی
1
محمد یزدی
m-yazdi@sbu.ac.ir
2
رعنا اسماعیل پور
3
احمد خاکزاد
khakzad@yahoo.com
4
مدیریت تضمین کیفیت، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
مدیریت تضمین کیفیت، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
زغالسنگهای منطقه لاویج در 48 کیلومتری جنوب باختری آمل، در شمال پهنه ساختاری البرز مرکزی قرار دارند. لایههای زغالسنگی این منطقه در سازند شمشک با سن تریاس بالایی تا ژوراسیک زیرین تشکیل شدهاند و بیشتر شامل ماسهسنگ، شیل، ماسهسنگ آهکی، سیلت و آرژیلیت است. حد زیرین سازند زغالدار لاویج، محدود به دولومیت تودهای تا آهک دولومیتی زرد تا خاکستری الیکای بالایی با سن تریاس میانی است. حد بالایی لایههای زغالدار در بخش باختری به سنگآهک چرتدار سازند نسن (پرمین) محدود میشود و در بخش خاوری به آهک مارنی نازکلایه (ورمیکوله) الیکای زیرین (تریاس پیشین) محدود میشود. با توجه به وجود ویترینیتهایی که در آب شیرین بیشتر تشکیل میشوند و فراوانی و نوع رسوبات تخریبی و گسترش آنها (کم داشتن پیریت) و بررسیهای شریعت نیا (1994) (نقل شده توسط Goodarzi et al.,2006) این زغالسنگها در شرایط دریاچهای آب شیرین و تالابی تشکیل شدهاند. از نظر سنگنگاری، زغالسنگهای منطقه لاویج از نوع دروکلارن نیمهشفاف دارای فوزینیت گازدار هستند. ماسرالهای تشکیلدهنده این زغالسنگ ها شامل ویترینیت، فوزینیت، اکسینیت، سمی ویترینیت، سمی فوزینیت و میکسینیت است. کانیهایی که در این زغالسنگها به صورت ناخالصی وجود دارند شامل کانیهای رسی نظیر ایلیت، کائولینیت، مونتموریلونیت، آرژیلیت وکربناتهایی همچون سیدریت، دولومیت، کلسیت و مقدار کمی پیریت است. افزون بر مطالعات سنگنگاری، 7 نمونه از خاکستر لایههای اصلی زغالسنگدار منطقه با دستگاه XRF و ICP–OES برای تعیین عناصر اصلی و فرعی تجزیه شیمیایی شدند. مطالعات ژئوشیمیایی نشان داد که منشأ K، Ti، Al و Si سنگهای دارای کوارتز و کانیهای رسی، منشأ Fe کانیهای سولفیدی همچون پیریت و منشأ Ca و Mg کانیهای کربناتی است. عناصرکمیاب همچون V، Nb، Ta، Ga، Th، Cr وRb درکانیهای رسی وPb ، Se، Mo و As به احتمال از پیریت منشأ گرفتهاند. منشأ Sr، Ba، Ta و Ga از کانیهای فسفاتی همچون آپاتیت و فلوئورآپاتیت است. همچنین نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که این زغالسنگها دارای رطوبت 4/1درصد، خاکستر کم (17 درصد) و مواد فرار زیادتری (32 درصد) نسبت به دیگر زغالسنگهای البرز مرکزی هستند.
Lavij coal deposit is situated at a distance of 48 km SW of Amol, in Central Alborz coalfield, North of Iran. Lavij coal-bearing strata in Central Alborz zone are within the Upper Triassic– Lower Jurassic formation. The coal-bearing sediments in this area are called Shemshak Formation (Upper Triassic –Lower Jurassic). This Formation consists mainly of sandstone, shale, calcareous sandstone, argillite and siltstone. Several coal seams with different thickness are interbeded with these sediments. The Shemshak Formation is underlain by the Upper Middle Triassic (thick bedded to massive dolomitic limestone) oolitic limestone (Elika Formation). It is also overlain in western section by the Upper Permian cherty limestone (Nesen Formation). The present paper deals with maceral, mineral and geochemical composition of these coals. Petrographical studies showed that the main macerals of these coals are vitrinite to semivitrinite, fusinite and exinite. The minerals of these coals are mainly clays like argillite, carbonates like calcite and sulphides like pyrite.
Seven samples were analyzed from ash of coal seam in the Lavij area. The samples were analyzed by XRF and ICP-OES for major and minor elements. The data processing showed K, Si, Al, Ti indicating presence of quartz and clay minerals, Fe, As, Mo, Se, Pb indicating presence of sulphides like pyrite, Ca and Mg indicating the presence of carbonates and Rb, Cr, Th, Ga, Ta, Nb, V indicating presence of clay minerals. The coal contained in low ash (17%) and low moisture (1.4%) and high volatile matter (32%) as compared to other coals in central Alborz.
http://www.gsjournal.ir/article_54614_aea1c82ac1fa5797f2513ba2f70f3622.pdf
ماسرال
کانی
ترکیب ژئوشیمیایی
زغالسنگ لاویج
البرز مرکزی
Maceral
Mineral
Geochemical Composition
Lavij Coals
Central Alborz
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
117
122
10.22071/gsj.2010.54621
54621
Original Research Paper
زیستچینهنگاری نهشتههای سیستم کربنیفر در منطقه کیاسر بر پایه حضور عناصر کنودونتی و معرفی 7 زیستزون مطابق با استانداردهای جهانی
Carboniferous Conodonts Biostratigraghy in Kiyasar Region and Introduction 7 Biozones Comparable to World Standard Conodont Zonation
عباس فلاح
fallah.abbas1980@yahoo.com
1
بهاءالدین حمدی
hbahaedin@yahoo.com
2
حسین مصدق
mosaddegh@du.ac.ir
3
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور
دانشکده علوم زمین، دانشگاه دامغان، دامغان، ایران
برش مورد بررسی (کیاسر) در منطقه کیاسر، 75 کیلومتری جنوب خاوری ساری و در البرز مرکزی واقع است .نهشتههای کربنیفر (سازند مبارک) 385 متر ستبرا داشته و شامل سنگآهکهای نازک لایه در قاعده و سنگهای آهکی با ستبرای مختلف (به طور عمده متوسط لایه) با میان لایههای شیلی در بخشهای بالاتر است. مرز بین نهشتههای متعلق به دونین و نهشتههای متعلق به کربنیفر توسط عناصر کنودونتی معین شده است. این مرز در ظاهر یک مرز همشیب و موازی بوده که سنگهای زیرین این مرز متعلق به سازند خوش ییلاقهستند. این مرز در فاصله بین نمونههای 4.1 (متعلق به انتهای دونین) و 4.3(شروع و قاعده کربنیفر) قرار دارد و فاصله این دو نمونه نیز 4 متر است. محدوده مرز با انقراض انواعیچون Pelekysgnathus sp., Icriodus costatus و Polygnathus semicostatus در اواخر دونین (نمونه4.1) و با پیدایش انواع و گونههایی مانند Polygnathus spicatus, Clydagnathus gilwernensis, Polygnathus thomassiوSpathognathodus crassidentathus در اوایل کربنیفر (نمونه4.3 ) مشخص شده است.در مجموع، سنگ آهک در تناوب با شیل به سن فامنین پسین و متعلق به Lower-Middle costatus zone بخش زیرین سنگهای کربنیفر را در منطقه تشکیل میدهند که بیشترین گسترش این زون تا آغاز Siphonodella presulcata zone است. یعنی در واقع زونSiphonodella presulcata را نداریم که میتواند بیانگر نبود کوچکی در حدفاصل دونین تا کربنیفر باشد. در واقع این نبود میتواند با حادثه Hangenberg مرتبط باشد. بر روی سنگهای سازند مبارک نیز تناوبی از ماسهسنگ و شیل متعلق به سازند دورود به سن پرمین زیرین با یک ناپیوستگی(Disconformity) قرار دارد. با مطالعه عناصر کنودونتی (20جنس، 36 گونه و 7 زیرگونه)، 7 زیستزون در نهشتههای متعلق به کربنیفر پیشین (سازند مبارک) تشخیص داده شده است که عبارتند از: 1) sulcata zone 2) duplicata zone 3) sandbergi-L. crenulata zone 4) Gn. typicus zone 5) anchoralis-latus zone 6) texanus- A.scalenus zone 7) Gnathodus bilineatus zone این زیستزونها بیانگر محدوده سنی تورنزین پیشین تا ویزین پسین هستند.
The studied section (Kiyasar)is situated in Central Alborz,75 Km. southeast of Sari. The thickness of Carboniferous sequences (Mobarak Formation) is 385 meter and consists of thin-bedded limestone at the base and various thickness of limestone (mostly with medium thickness) with intercalations of shales at the top. Because of lithological similarity and the lack of index microfossils in the uppermost of Devonian and lowermost of Carboniferous, deposits, determination of this boundary was impossible in the field and the approximate boundary has been identified after study of lab by conodont elements. Apparently, this boundary is conformable and continual that the rocks at the bottom of its attributed to Khoshyeilagh Formation. This boundary is located in the interval of samples 4.1(late Devonian) and 4.3(lower Carboniferous) which the distance between them is 4m.(thin to medium-bedded limestones).The limit of boundary is distinct with extinction of Genera and Species for example Icriodus costatus, Pelekysgnathus sp. and Polygnathus semicostatus in the late of Devonian(sample4.1)and appearance of species for example Polygnathus spicatus, Spa. crassidentathus, Po. thomasi and Cly. gilwernensis in early Carboniferous (sample4.3). in summery, limestone rocks in alternation with shale of upper Famenian is attributed to lower-middle costatus zone form lower part of Carboniferous rocks in the region. The top of Mobarak Formation is overlaid by alternations of sandstone, shales and limestone (in the middle part), belong of Dorud Formation (lower Permian) with a disconformity. Carboniferous conodonts (20 Genus, 36 Species, 7 Subspecies are reported from Mobarak Fm.,Kiyasar region, for the first time as well as the distinguished following 7 conodont zones: 1) sulcata zone 2) duplicata zone 3) sandbergi-L. crenulata zone 4) typicus zone 5) anchoralis-latus zone 6) texanus- A. scalenus zone 7) Gn. bilineatus zone. According to conodont data Carboniferous sequences in Kiyasar section were deposited from lower Tournaisian to upper Visean time interval.
http://www.gsjournal.ir/article_54621_367d07e90801a87a41a437d1a10921db.pdf
کیاسر
کربنیفر پیشین
البرز
تورنزین پیشین
ویزین پسین
سازند مبارک
عناصر کنودونتی
Kiyasar
Lower Carboniferous
Alborz
Lower Tournaisian
Upper Visean
Mobarak Formation
Conodont Elements
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
123
128
10.22071/gsj.2010.54624
54624
Original Research Paper
نقشهبرداری دگرسانی های گرمابی با استفاده از تصاویر ASTER در منطقه رابر، کرمان
Hydrothermal Alteration Mapping Using ASTER Imagesin the Rabor Area, Kerman
ملیحه عباس زاده
abbaszadeh@kashanu.ac.ir
1
اردشیر هزارخانی
ardehez@aut.ac.ir
2
دانشکده مهندسی معدن، متالورژی و نفت، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایران
گروه اکتشاف معدن، دانشکده معدن و متالورژی، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایران.
منطقه رابر در 160 کیلومتری جنوب کرمان و 40 کیلومتری خاور بافت واقع است. با توجه به وجود شواهدی حاکی از کانیسازی مس پورفیری در این ناحیه و بویژه قرارگیری این ناحیه در نوار آتشفشانی ارومیه- دختر که دهها استوک پورفیری را در خود جای داده است، شناسایی نواحی امید بخش معدنی و تهیه نقشه پتانسیل کانیزایی مس پورفیری در این منطقه ضروری است. از این رو، مناطق کانیسازی احتمالی و یا هالههای دگرسانی مرتبط با کانیسازی مس پورفیری در منطقه مورد مطالعه، شناسایی شد. در این مقاله، با استفاده از پردازش تصاویر ماهوارهای سنجنده ASTER و بهکارگیری روشهایی چون نسبت باندی، تجزیه مؤلفه اصلی (PCA)، تجزیه مؤلفه اصلی انتخابی (Crosta)، بهرهگیری از اطلاعات زمینشناسی استخراج شده از نقشه 1:100000 بافت و با تکیه بر تئوریهای فلززایی و مدلهای کانیسازی مس پورفیری، تصاویر و نقشههای فراوانی کانیهای رسی موجود در منطقه تهیه شد که بهعنوان یکی از شواهد کانیسازی مس پورفیری مطرح هستند. با بهکارگیری روش نسبت باندی، نواحی دگرسان شده و بکر از هم جدا و همچنین سنگشناسی منطقه، حدود کانسار مس پورفیری و کانیهای شاخصی چون کائولینیت، آلونیت و ایلیت در منطقه شناسایی شد. با استفاده از تجزیه مؤلفه اصلی انتخابی، نقشه فراوانی کانیهای رسی شاخص در منطقه رابر تهیه و نواحی امید بخش و آماده برای کانیسازی مس پورفیری در منطقه مورد مطالعه، شناسایی شد. قرارگیری نشانه معدنی پینگین در محدوده معرفی شده، نشاندهنده میزان دقت و کارایی روش تجزیه مؤلفه اصلی انتخابی بر روی دادههای ماهواره ای ASTER برای ثبت و جدایش نواحی دگرسانشده است.
Rabor area is located in 160 km south of Kerman city and 40 km east of Baft. There is some evidence illustrating some porphyry copper type mineralization, co-operated with tens of within Urumieh-Dokhtar volcanic belt stocks. Identification of the high potential localities and mapping the porphyry copper mineralization within these sites look very necessary. To aim for this goal, we aimed to identify the probable mineralization zones related porphyry copper mineralization alteration haloes in Rabor. In this research, by using the satellite image processing of ASTER sensor, applying the methods such as band ratioing, principal component analysis (PCA) and selective principal component analysis (Crosta) as well as the direct data from the Baft geological map (1:100000), available metallogenical theories and porphyry copper mineralization models, prepare images based on available clay mineral concentration maps from the region could provide evidences for an existence of a porphyry copper mineralization. Band ratioing was applied to discriminate the altered areas from the non-altered ones and also area lithology, porphyry copper deposit boundaries by identification of kaolinite, alunite and illite as indicator minerals within the studied area. Selective principal component analysis was also applied to produce the clay mineral concentration indicator maps to potential mining area recognition. Ore index cross matching called Pey Negin based recognition presumed area, demonstrates the selective principal component analysis method accuracy and its efficiency by using the satellite ASTER data from the altered area.
http://www.gsjournal.ir/article_54624_d34b0777d3d1510e1feaad1f45ccd0d2.pdf
رابر
سنجش از دور
استر
تجزیه مؤلفه اصلی انتخابی
نواحی امید بخش معدنی
Rabor
Remote Sensing
Aster
Selective Principal Component Analysis
Potential Mining Areas
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
129
138
10.22071/gsj.2010.54626
54626
Original Research Paper
بهینهسازی فرایند لیچینگ سیانیدی در کارخانه فرآوری پویازرکان آقدره به منظور افزایش بازیابی طلا، نقره و جیوه
Optimization of Cyanide Leaching Process in order to Increase Au, Ag and Hg Recovery in Pouya Zarkan Aghdareh Plant
محمود عبدالهی
minmabd@modares.ac.ir
1
سید محمد جواد کلینی
2
علی غفاری
3
گروه فرآوری مواد معدنی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
گروه فرآوری مواد معدنی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
گروه فرآوری مواد معدنی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
فرایند سیانیداسیون از مهمترین و گستردهترین فناوریهای هیدرومتالورژی مورد استفاده در استخراج طلا و نقره از کانسنگ و کنسانتره آنها است. از متغیرهای مؤثر بر لیچینگ سیانیدی، غلظت سیانید سدیم و اکسیژن محلول، درصد جامد، pH، ابعاد کانسنگ، زمان ماند و سرعت همزدن است. در این نوشتار، تأثیر این متغیرها بر روی بازیابی طلا، نقره و جیوه از کانسنگ خوراک پویازرکان آقدره، با استفاده از طراحی آزمایش به روش تاگوچی بررسی و سطوح بهینه آن تعیین شد. در مرحله غربال کردن با آزمایشهای انجام شده طبق آرایه L16 مشخص شد که میزان متغیرهای مؤثر سیانید سدیم، pH، درصد وزنی جامد در پالپ (Pulp)، محدوده دانهبندی کانسنگ و زمان ماند در بازیابی طلا، نقره و جیوه به ترتیب برابر g/t900 کانسنگ، 10، 42%، μm 53 و 30 ساعت است. در مرحله بهینهسازی با آزمایشهای انجام شده طبق آرایه L18 مشخص شد که مؤثرترین متغیر در بازیابی طلا، محدوده دانهبندی کانسنگ و در بازیابی نقره و جیوه، زمان ماند است. در این مرحله شرایط بهینه در بازیابی طلا، نقره و جیوه برای متغیرهای سیانید سدیم، pH، درصد جامد در پالپ، 80d کانسنگ و زمان ماند بهترتیب برابر g/t1000 کانسنگ، 3/10، 46%، μm 37 و 40 ساعت بهدست آمد. در این شرایط بازیابی طلا، نقره و جیوه به ترتیب برابر 02/1±42/91، 24/1±31/54 و 66/0±50/19درصد است.
Cyanidation process is one of the most important and widespread hydrometallurgical technologies used in the extraction of gold and silver from ores and concentrates. Some of the most effective parameters on cyanide leaching are sodium cyanide concentration, dissolved oxygen, solid percent, pH, particle size, retention time and agitation speed. In this article the effect of these parameters on the recovery of gold, silver and mercury from Pouya Zarkan Aghdareh ore has been studied to determine the optimum conditions using Taguchi exprimental design method. The experiments at the screening step based on L16 orthogonal array indicated that the effective parameters on gold, silver and mercury recovery such as sodium cyanide, pH, solid percent in pulp, d80 and retention time were obtained equal to 900 g/t ore, 10, 42%, 53 μm and 30 h, respectively. The experiments at the optimization step based on L18 orthogonal array indicated that d80 on gold recovery and retention time on silver and mercury recovery were the most effective parameters. Finally the optimum conditions for gold, silver and mercury recovery were obtained for parameters such as sodium cyanide, pH, solid percent in pulp, d80 and retention time equal to 1000 g/t ore, 10.3, 46%, 37 μm and 40 h, respectively. At this conditions gold, silver and mercury recovery were equal to 91.42±1.02, 54.31±1.24 and 19.50±0.66 percent, respectively.
http://www.gsjournal.ir/article_54626_9736143207a0c551ffdab2a4b98fe74d.pdf
بهینهسازی لیچینگ
سیانیداسیون
طلا
نقره
جیوه
طراحی آزمایش
تاگوچی
Optimization of Leaching
Cyanidation
Gold
Silver
Mercury
exprimental design
Taguchi
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
139
146
10.22071/gsj.2010.54634
54634
Original Research Paper
ارزیابی منشأ مگنتیت و سولفیدهای همراه در کانسار آهن گلگهر (سیرجان) با استفاده از دادههای ایزوتوپ اکسیژن و گوگرد
Evaluating the Origin of Magnetite and Sulfide Phasess from Gol-Gohar Iron Ore Deposit (Sirjan): Constrains from O and S Isotope Data
یلدا بیاتیراد
1
حسن میرنژاد
mirnejad@khayam.ut.ac.ir
2
جلیل قلمقاش
jalilghalamghash@gmail.com
3
پردیس علوم، دانشکده زمینشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
پردیس علوم، دانشکده زمینشناسی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران.
معدن آهن گلگهر سیرجان با تناژ کلی ١١٣٥ میلیون تن، یکی از منابع عظیم و ارزشمند آهن ایران به شمار می رود. کانه اصلی در این کانسار، مگنتیت و مقادیر کمتری هماتیت است. مگنتیتهای کانسار گلگهر دارای مقادیر δ18O از 8/3‰ تا 8/4‰ هستند. بر این اساس مقادیر δ18O برآورد شده برای سیالهایی که در تعادل ایزوتوپی با مگنتیت می باشند، از 10‰ تا 3/11‰ متغیر است که کمی بالاتر از دامنه معمول برای آبهای ماگمایی واقع میشود. نسبتهای ایزوتوپی اکسیژن در مگنتیتهای کانسار آهن گلگهر دلالت بر تشکیل آنها از سیالهایی با منشأ ماگمایی دارد و مقادیر δ18O به نسبت بالا در این سیالها نشان میدهد که برقراری تبادل دوباره ایزوتوپی اکسیژن مگنتیت با منابعی که از 18O غنی بودهاند (اعم از سیالها یا سنگهای غنی از18O)، رخ داده است. این فرضیه با محیط برشی تشکیل کانسار و حضور فراوان سنگهای رسوبی و آذرین دگرگون شده با مقادیر δ18O سنگین در منطقه تطابق کاملی دارد. مگنتیت گلگهر در بیشتر بخشها با فازهای سولفیدی همراه است، به طوری که با افزایش ژرفا بر میزان گوگرد افزوده میشود. اصلیترین فاز سولفیدی موجود در سنگآهن گلگهر کانی پیریت است که به صورت پر کننده فضای خالی میان دانههای مگنتیت به شکل تودهای یا به صورت رگههای باریک در درون شکستگیها وجود دارد. میانگین δ34S پیریت (33/24‰) در محدوده سولفات آب دریا (حدود 20‰) و سولفاتهای تبخیری (30‰-10‰) قرار میگیرد که این شباهت میتواند نشاندهنده منشأگیری گوگرد از چنین منابعی باشد. تهنشست سولفیدها با منشأ رسوبی به فازهای پسین بعد از تشکیل کانسار نسبت داده میشود. مطالعات سنگشناسی نشانگر این مطلب بوده و نشان میدهند بخش بیشتر پیریت موجود در نمونهها از نظر بافتی و همبود(پاراژنزی) پس از تشکیل مگنتیت به وجود آمده است.
Gol-Gohar iron mine in Sirjan with general tonnage of 1135 milion tons, is one of the most important iron sources in Iran. The main ore minerals in this ore deposit consist of magnetite and subordinate hematite. δ18O of magnetite ranges from 3.8‰ to 4.8‰, while the calculated δ18O of the fluids that are in isotopic equilibrium with magnetite, varies between 10‰ and 11.3‰. Such isotopic attributes indicates that magnetite originated from magmatic fluids that were also equilibrated with sources enriched in 18O. This theory completely corresponds with the breaciated environment of Gol-Gohar ore deposit and the presence of metamorphosed sedimentary and igneous rocks with high δ18O amounts. Magnetite in Gol-Gohar iron, particularly in lower levels, is associatd with sulfide phases, so that the amount of sulfur increases with depth. The main sulfide phase in Gol-Gohar ore is pyrite that occupies the spaces between the magnetite grains and occurs as narrow veinletss. The δ34S values of pyrite (23.46‰-25‰) are similar to those of seawater sulfate (~30‰) and evaporative sulfates (10-30‰) and thus suggest pyrite originated likely from such sources. Texture and pertogrephic studies also show that sulfides were deposited after the formation of magnetite ore in Gol-Gohar.
http://www.gsjournal.ir/article_54634_6b465ceccc615f699fcff4f237c7cb59.pdf
مگنتیت
سولفید
ایزوتوپ اکسیژن و گوگرد
گلگهر
سیرجان
منشأ ماگمایی
سولفاتهای آب دریا و تبخیری
Magnetite
Sulfide
Oxygen Isotope
Sulfur Isotope
Gol-Gohar
Sirjan
Magmatic source
Sea water and evaporative sulfates
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
147
158
10.22071/gsj.2010.54644
54644
Original Research Paper
برخاستگاه زمینساختی ماسهسنگهای سازند پادها در برش سمیرکوه، ایران مرکزی: با در نظر گرفتن تأثیر فرایندهای دیاژنزی بر ترکیب ماسهسنگها
Tectonic Provenance of Padeha Formation Sandstones in Samirkooh Section, Central Iran: with Refrence to Influence of
Diagenetic Processes on Sandstones Composition
محبوبه حسینی برزی
m_hosseini@sbu.ac.ir
1
معصومه سعیدی
2
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.
دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران
در این مطالعه ماسهسنگهای سازند پادها با ستبرای 390 متر در مقطع سیمرکوه، واقع در زرند کرمان، برای بررسی دیاژنز و حذف اثرات آن بر روی ترکیب ماسهسنگهاو همچنین تعیین سنگ مادر و برخاستگاه زمینساختی مورد مطالعه قرار گرفته است. در این مطالعه، 91 برش نازک، تجزیه مُدال 30 نمونه و بررسی توسط میکروسکوپ الکترونی و تجزیه EDX 6 نمونه ماسهسنگ انجام شده است. مطالعات سنگنگاری نشان میدهد که فرایندهای آشفتگی زیستی، فشردگی فیزیکی، پوششهای هماتیتی در اطراف دانههای کوارتز (مرحله ائوژنز)، پوششهای رسی کلریت و ایلیت، فشردگی شیمیایی، سیمان سیلیسی، سیمان دولومیتی، جانشینی دانهها بهوسیله سیمان دولومیتی، ددلومیتیشدن (مرحله مزوژنز) و همچنین شکستگیهای پر شده با کلسیت، سیلیس و اندریت (مرحله تلوژنز) ماسهسنگهای این سازند را تحت تأثیر قرار داده است. ایجاد ماتریکس بر اثر متلاشی شدن دانههای نرم در فشردگی فیزیکی، تغییرشکل دانههای نرم و انعطافپذیر، انحلال جزیی برخی از دانههای فلدسپار و جانشینی دانهها توسط سیمان دولومیتی در بررسی ترکیب ماسهسنگها باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس، مطالعات برخاستگاه زمینساختی ماسهسنگها با استفاده از نمودارهای Qt92 F7 L1، Qm77 F 7 Lt 16 و Qp92Lvm4Lsm4وپس از حذف اثرات فرایندهای دیاژنتیکی بر روی تجزیه مُدال صورت گرفته است. نتایج حاصل، نشاندهنده وجود دو رخساره کوارتزی/ قطعهسنگی در این ماسهسنگهاست. افزون بر این، با استناد به مثلثهای Qm77 F 7 Lt 16 و Qt92 F7 L1 میتوان برخاستگاه زمینساختی ماسهسنگهای سازند پادها را مرتبط با برخاستگاه زمینساختی کراتونی و کوهزایی با چرخه دوباره دانست. یادآوری میشود که مثلث برخاستگاهی Qp92Lvm4Lsm4 با تأکید بر قطعات سنگی، نشاندهنده جایگاه زمینساختی حاشیه قارهای کافتی (Rifted continental margin) برای این ماسهسنگهاست. جالب توجه این که، جایگاه زمینساختی حاشیه قارهای کافتی، با توجه به وجود لایه چهار متری از بازالت در این برش تأیید میشود. افزون بر این، با استفاده از نمودارهای خشتی که بر اساس ویژگیهای دانههای کوارتز رسم شده است و همچنین شواهد سنگشناختی در این ماسهسنگها، سنگ مادر چندگانه رسوبی، آذرین و دگرگونی را میتوان برای این ماسهسنگها پیشنهاد کرد. نمودار آبوهوایی log Qt/F+R در برابر Qt/F+RF log و همچنین مثلث QFRF نشاندهنده آبوهوای مرطوب در طی تهنشست ماسهسنگهای سازند پادها است.
The sandstones of Padeha Formation with 390m thickness in section of Samirkooh in Kerman, Zarand have been studied to illuminate their provenance, tectonic provenance, diagenesis by omitting the effect of diagenetic process on sandstone composition. In this direction, petrography of 91 thin sections, modal analysis of 30 appropriate samples, and use of SEM and EDX analyses of 6 sandstone samples were accomplished .We can point to diagenetic processes including mechanical compaction, coating hematite around the detrial grains (eogenetic stage) and growing up authigenic cholorite and illite, chemical compaction, quartz cementation, dolomite cementation, dedolomitization, albitization of feldspar and corrosion of grains by dolomite cement (mesogenetic stage) and fracturing as well as filling them by calcite, quartz and anhydrite cement (telogenetic stage). We studied tectonic provenance of these sandstones using Qt92 F7 L1, Qm77 F 7 Lt 16, Qp92Lvm4Lsm4, after recognition of diagenetic process and omitting their effect on the results of modal analysis. These results show quartzolithic facies with cratonic, recycled orogen and rifted continental margin tectonic provenance. Using diamond diagram drawn based on particulars quartz grains and also petrographic evidences in these sandstone, we can say that these sandstone derived from multi provenance. The log Qt/F+RF vs. Qt/F+RF climate diagram and QRRF triangle indicate humid climate during deposition of the Padeha Formation.
http://www.gsjournal.ir/article_54644_44de024981810026334c538fb875993a.pdf
دیاژنز
برخاستگاه زمین ساختی
سنگ مادر
آب و هوا
سازند پادها
Diagenesis
Tectonic provenance
Parent rock
Climate
Padeha Formation
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
159
166
10.22071/gsj.2010.54669
54669
Original Research Paper
نشانههای زمینریختی زمینساخت فعال حوضه طالقانرود، شاهرود و سفیدرود در البرز مرکزی، شمال ایران
Geomorphic Signatures of Active Tectonics in the Talaghan Rud, Shah Rud and SefidRud Drainage Basins in Central Alborz, N Iran
زهرا مردانی
mhmardani@yahoo.com
1
منوچهر قرشی
ghorashi_manouchehr@yahoo.com
2
مهران آرین
mehranariyan@yahoo.com
3
خسرو خسروتهرانی
4
دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال ، تهران، ایران پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
شاخصهای زمینریختشناسی زمینساخت فعال، ابزار مفیدی برای بررسی تأثیر فعالیت زمینساخت در یک ناحیه است، محاسبه این شاخصها به وسیله نرم افزارهایArcGIS، سنجش از دور (به عنوان ابزار شناسایی)، در یک منطقه بزرگ برای تشخیص ناهنجاریهای احتمالی مرتبط با زمینساخت فعال سودمند است. این روش بویژه در مناطقی که کار مطالعاتی کمی بر روی فعالیت زمینساختی آن با استفاده از این روش صورت گرفته (باختر البرز مرکزی )، میتواند روش نو و مفیدی باشد. بر اساس مقادیر شاخص طول- شیب رودخانه (SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، انتگرال فرازسنجی (Hi)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شکل حوضه زهکشی (Bs) و پیچ و خم پیشانی کوه (Smf) شاخصی به نام Iat ; Index of relative active tectonics) زمینساخت فعال نسبی( حاصل شد که ترکیبی از شاخصهای بالا بوده و خود به چهار رده تقسیم میشود. مقادیر به دست آمده برای شاخص Iat در منطقه مورد بررسی نشان دهنده، پهنهای با فعالیت زمینساختی متوسط (رده 3) در جنوب سد منجیل و پهنهای با فعالیت زمینساختی بالا (رده 2) در حوضه زهکشی شاهرود، سفیدرود و پهنهای با فعالیت خیلی بالا (رده 1) درحوضه زهکشی طالقانرود و الموترود است. الگوی تقارن توپوگرافی عرضی (T) نیز برای ناحیه مورد بررسی محاسبه و نتیجه آن به شکل نقشهای از بردارهای T تهیه شد. با مقایسه مقادیر این شاخص با نقشه ردهبندی زمینساخت فعال نسبی تطبیق نواحی رده بالا با پهنههای دارای مقادیر بالای عدم تقارن تأیید شد.
Geomorphic indices of active tectonics are useful tools to analyze the influence of active tectonics.These indices have the advantage of being calculate from ArcGIS and remote sensing packages over large area as a reconnaissance tool to identify geomorphic anomalies possibly related to active tectonics.This is particulary valuable in west-central Alborz where relatively little work on active tectonics based on this method was done,so this method is new and useful. Based upon values of the stream length-gradient index (SL), drainage basin asymmetry (Af), hypsometric integral (Hi), ratio of valley-floor width to valley height (Vf), index of drainage basin shape (Bs), and index of mountain front sinuosity (Smf),we used an overall index(Iat) that is a combination of the other indices that divides the landscape into four classes of relative tectonic activity. The moderat class of Iat is mainly in the south of Manjel dam,while the rest of the study area has high active tectonics (shahrud drainage basin and sefidrud drainage basin),and high to very high(Taleghan and Alamut drainage basin). The stream network asymmetry (T)was also studied using morphometric measures of Tranverse Topographic Symmetry.Analysis of the drainage basins and subbasins in the study area results in a field of T-vectors that defines anomalous zone of the basin asymmetry.Acomparsion of T index clearly coincide with the values and classes of active tectonics indices and the overall Iat index.
http://www.gsjournal.ir/article_54669_af120623a1e0002ee1ed00b65706fd11.pdf
شاخصهای زمینریختی زمینساخت فعال
حوضه زهکشی
عدم تقارن
البرز مرکزی
Tectonic geomorphology
Geomorphic Indices of Active Tectonics
Drainage Basin
Asymmetry
Central Alborz
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
167
172
10.22071/gsj.2010.54675
54675
Original Research Paper
استفاده از روش فرکتالی عیار- حجم در جدایش زونها در کانسارهای پورفیری
Introduction to New Concentration-Volume Fractal Method for Separation Zones in Porphyry Deposits
پیمان افضل
paymanafzal@yahoo.com
1
احمد خاکزاد
khakzad@yahoo.com
2
پرویز معارفوند
3
نعمتاله رشیدنژاد عمران
rashid@modares.ac.ir
4
یونس فداکار القلندیس
5
گروه مهندسی معدن، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی
گروه زمینشناسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
دانشکده معدن، متالورژی و نفت، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایران.
گروه زمینشناسی، دانشکده علومپایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
مرکز پژوهش های زمین شناسی و معدن، دانشگاه بریسبین، استرالیا
شناسایی زونهای گوناگون در کانسارهای پورفیری، یکی از مهمترین اهداف اکتشاف این کانسارها است زیرا این امر، بویژه شناسایی درست زون برونزاد، نقشی بسزا در تعیین پتانسیل اقتصادی بودن کانسار ایفا میکند. روشهای سنتی مبتنی بر مطالعه دگرسانیها و کانیهای موجود در این زونها در بسیاری موارد جوابگوی نیازهای این کار نیستند، چون تنها بر پایه مطالعات سنگشناسی و کانهنگاری هستند. روشهای جدیدتری نیز که بر اساس مطالعه میانبارهای سیال و ایزوتوپها ارائه شدند، شواهدی غیرمستقیم هستند و بیشتر برای تفکیک دگرسانیها بهکار میروند. روشهای فرکتالی بهدلایلی چون استفاده از تمام دادهها، درنظر گرفتن پراکندگی فضایی آنها و نیز شکل هندسی بیهنجاریها، با وجود عمر کوتاهشان کاربرد مؤثری در بررسیهای سطحی زمینشناسی و ژئوشیمیایی دارند. در این پژوهش، برای نخستین بار روش فرکتالی عیار- حجم ارائه شده که براساس آن زونهای برونزاد، درونزاد و اکسیدان و نیز سنگ دیواره، با تکیه بر عیار عنصر اصلی در کانسارهای پورفیری، از یکدیگر جدا میشوند. پس از بررسی اساس ریاضی این روش، به کمک تابع توانی شاخص و تابع تقسیم برای مدلسازیهای فرکتالی و مولتیفرکتالی، روش عیار- حجم در کانسار مس پورفیری چاهفیروزه در شهربابک استان کرمان مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه، نخست پراکندگی عنصر مس در چاهفیروزه با استفاده از روشهای زمینآماری برآورد و نمودار لگاریتمی عیار- حجم برای این کانسار رسم شد و نقاط شکست نمایانگر مرزهای عیاری زونها و مرز کانیسازی با سنگ دیواره مشخص شدند. همزمان مدلهای توزیع دگرسانی، کانیشناسی و زونبندی بر اساس مشاهدات زمینشناسی نیز در چاهفیروزه ساخته شدند و با نتایج حاصل از این روش مورد مقایسه قرارگرفتند. نتایج نشانگر این است که زونهای جداشده با کمک روش فرکتالی عیار- حجم افزون بر همپوشانی با مدلهای زمینشناسی بهعلت استفاده از عامل عیار که مهمترین متغیر مستقیم و کمی است، کارآمدتر از دیگر روشهای جداسازی در شناخت این گونه کانسارها است.
Determination of different zones in porphyry deposits is on of important goals in their exploration because this operation especially determination supergene zone is important for economical study in these deposits. Traditional methods based on alterations and mineralogical studies are not proper in many cases because these methods are based on petrogaraphical and mineralographical studies, only. Later methods were introduced basis fluid inclusions and isotopes are indirect methods and applied for alterations separation. Fractal methods are applicable in surface geological and geochemical studies for many reasons such as using all data, according to spatial distribution and anomalies geometrical shapes. In this research, concentration-volume method entitled new fractal method is introduced for separation of supergene, hypogene, oxidant and host rock based on major element grade in porphyry deposits. Mathematical base of this method by using of power-law function and partition function for fractal and multifractal modeling, concentration-volume is used for zones separation in Chah-Firuzeh Cu porphyry deposit in Shahrbabak in Kerman province. First, Cu distribution in this deposit was evaluated by geostatistical methods and concentration-volume logarithmic diagram that break points show grade boundaries of different zones and boundary between mineralization and host rock. Also, alteration, mineralogical and zonation models were constructed based on geological observation and compared by results from concentration-volume fractal method. Separated zones by this fractal method are smaller and near to fact and correlated by geological models. Usage of grade parameter that is most important direct and quality parameter constructed reality results.
http://www.gsjournal.ir/article_54675_33abe04f2b1ee006f156c33fc388bbe2.pdf
روش فرکتالی عیار- حجم
کانسارهای پورفیری
زون برونزاد
چاهفیروزه
کرمان
Concentration-Volume fractal method
Porphyry deposits
Supergene zone
Chah-Firuzeh
Kerman
per
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور
فصلنامه علمی علوم زمین
1023-7429
2645-4963
2011-02-20
20
78
173
188
10.22071/gsj.2010.54677
54677
Original Research Paper
پلوتونیسم شوشونیتی، آداکیتی (C-type)و لامپروفیری پس از برخورد در توده خانکندی، ارسباران (شمال باختر ایران)
Post-Collisional Shoshonitic, C-type Adakitic and Lamprophyric Plutonism in the Khankandi Pluton, Arasbaran (NW Iran)
مهراج آقازاده
mehrajaghazadeh@yahoo.com
1
محمد هاشم امامی
hashememami@yahoo.com
2
حسین معین وزیری
3
نعمت الله رشیدنژاد عمران
rashid@modares.ac.ir
4
آنتونیو کاسترو
5
گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران
گروه زمینشناسی ، دانشکده علوم، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
گروه زمینشناسی ، دانشکده علوم، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
گروه زمینشناسی، دانشگاه هولوآ، هولوآ، اسپانیا
توده خانکندی در شمال باختر ایران و پهنه قره داغ (ارسباران)- ارمنستان جنوبی قرار دارد. رخنمونهای چیره شامل سنگهای گرانودیوریتی و مونزونیتی هستند که همراه با آنها گابروها و دایکهای داسیتی و لامپروفیری نیز رخنمون دارند. پلوتونیسم گرانودیوریتی در توده خانکندی با نفوذ مونزونیتها و گابروها دنبال شده است و در نهایت دایکهای داسیتی و لامپروفیری جایگزین شدهاند. مونزونیتها و گابروها، ماهیت شوشونیتی و گرانودیوریتها و داسیتها ماهیت کلسیمی- قلیایی پتاسیم بالا و ویژگیهای آداکیتهای نوع C (پتاسیمی یا قارهای) و گرانیتوییدهای سرشار از باریم و استرانسیم را نشان میدهند. لامپروفیرها ماهیت قلیایی و کامپتونیتی دارند. مونزونیتها از تحول گابروها همراه با مقدارکمی آلایش پوستهای و آمیختگی ایجاد شدهاند. ذوب منابع پوسته مافیک زیرین گارنتدار، گوشته سنگکرهای(لیتوسفری) متاسوماتیسم شده و نرمکره (استنوسفر)بالارونده، بهترتیب سبب ایجاد ماگماهای گرانودیوریتی و داسیتی، گابروی شوشونیتی و لامپروفیرها شده است. تولید انواع مختلف ماگماها در منطقه ارسباران در الیگوسن، در پاسخ به فرایندهای شکستهشدن قطعه فرورونده ویا پوستهپوستهشدن (Delamination) گوشته سنگکرهای و بالا آمدن نرمکره رخ داده است که پس از فرایند برخورد ورقههای ایران و عربستان و ستبرشدگی پوستهای، در یک محیط کششی پس از برخوردی تشکیل شدهاند.
Khankandi pluton is located in northwestren part of Iran, within Garadagh (Arasbaran) - south Armenia block. Main units of the pluton are monzonite and granodiorite associated with minor gabbro and lamprophyric and dacitic dykes. Granodioritic plutonism is followed by gabbro and monzonite. Lamprophyric and dacitic dykes are emplaced at the end of the granodioritic plutonism. Gabbro and monzonites are shoshonitic, and granodiorites and dacites have high K-calc alkaline nature and charactistics of C-type (potassic or continental) adakites and high Ba-Sr granitoides. Lamprophyres are alkaline and have camptonitic composition. The monzonites follow fractionation trend of gabbro with minor crustal assimilation and contamination. Melting of garnet bearing mafic lower crust, metasomatised lithospheric mantle and upwelling asthenosphere produced granodioritic and dacitic, shoshonitic gabbro and lamprophyric magma respectively. The production of various magma types in the Oligocene of the Arasbaran occurred in response to slab break off and/or delamination of lithospheric mantle and upwelling of asthenosphere. Plutonism occurred after collision between Iranian and Arabian plates and crustal thickening in the extensional post collisional tectonic setting.
http://www.gsjournal.ir/article_54677_58b7c85afeea4b1215c03681708afb3a.pdf
پلوتونیسم
پس از برخورد
شوشونیت
آداکیت (C-type)
لامپروفیر
خانکندی
ارسباران
شمال باختر ایران
Plutonism
Post-Collision
Shoshonitic
C-type Adakite
Lamprophyre
Khankandi
Arasbaran
NW Iran