سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Feasibility Study on Electrical Separator Efficiency Increment for Kahnooj Titanium Mineral Processing Pilot Plantمطالعة امکان پذیری افزایش راندمان جداکنندة الکتریکی نیمه صنعتی برای فرآوری کانة تیتانیم کهنوج2145783410.22071/gsj.2009.57834FAسید محمَد جواد کلینیگروه فرآوری مواد معدنی، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمود عبداللهیگروه فرآوری مواد معدنی، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمهدی نصرآبادیگروه فرآوری مواد معدنی، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20051221 In this paper, a study on efficiency increment (operation efficiency) of Kahnooj titanium pilot plant electrical roll separator with optimization of variable and effective parameters (crona voltage intensity, feed temperature and size distribution, rolls speed, crona electrodes position and splitter position) on operation efficiency is investigated and obtained results are presented. To achieve this aim, parameters were classified and then tests designed with Taguchi method. Feed size distribution tests in laboratory scale and the other tests in pilot plant scale were performed. Optimized values of crona intensity voltage, feed temperature, rolls speed was found to be 22 kv, 109, 154 rpm. However, the optimum position of crona electrodes, the first, second and third splitters were obtained to be 6, 8, 10 and 10 cm. In the position of optimum values, operation efficiency was increased from 35.9% to 46.1%. Moreover, operation efficiency in laboratory scale with d<sub>80 </sub>of 259 microns feed was maximized and operation efficiency of 46.0% obtained.در این مقاله نتایج مطالعه افزایش راندمان (کارایی عملیاتی) جداکنندة الکتریکی غلتکی واحد نیمهصنعتی تیتانیم کهنوج با بهینهسازی پارامترهای مؤثر بر کارایی عملیاتی ارائه شده است. در این راستا پس از انجام مطالعات در مورد جداکنندة مذکور و پارامترهای مؤثر در کارایی عملیاتی جداکنندة الکتریکی، پارامترهای قابل تغییر یعنی شدت ولتاژ کرونا، دمای مواد ورودی، دانهبندی مواد ورودی، سرعت غلتکها، موقعیت الکترودهای کرونا و موقعیت تقسیمکنها تنظیم و بهینه شد. برای این منظور، پارامترها دستهبندی و سپس طراحی آزمایشها با روش تاگوچی انجام شد. آزمایشهای مربوط به پارامترهای مذکور به استثنای دانهبندی مواد ورودی در مقیاس نیمهصنعتی صورت گرفت و آزمایشهای مربوط به دانهبندی در مقیاس آزمایشگاهی انجام شد. مقادیر بهینة پارامترهای شدت ولتاژ کرونا، دمای مواد ورودی، سرعت غلتکها به ترتیب 22 کیلوولت، 109 درجة سانتیگراد، 154 دور در دقیقه و همچنین موقعیت الکترودهای کرونا 10 سانتیمتر و موقعیت تقسیمکن اول، دوم و سوم به ترتیب 6، 8 و 10 سانتیمتر بهدست آمد. در این شرایط کارایی عملیاتی از مقدار 9/35% به 1/46% افزایش یافت. همچنین کارایی عملیاتی جداکننده الکتریکی در مقیاس آزمایشگاهی با d<sub>80</sub> مواد ورودی 259 میکرون، دارای بیشترین مقدار و برابر 0/46% حاصل شد.http://www.gsjournal.ir/article_57834_e71c105053b41b186d994083830c5386.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Introducing of Calpionellid Zonation at the Jurassic-Cretaceous Boundary in the Shal Section (South-East of Khalkhal)معرفی زیستزونهای کالپیونلید در مرز ژوراسیک-کرتاسه در برش شال(جنوب خاور خلخال)16255783510.22071/gsj.2009.57835FAرقیه عظیمیگروه معدن، دانشکده فنی و مهندسی دانشگاه تهران، تهران، ایرانکاظم سید امامیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانعباس صادقیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20060722 The calpionellid biozonation within Shal and Kolur Formations in Shal region, SE Khalkhal are accomplished based on standard biozonation of Allemann et al. (1977). In this study, 5 biozones are introduced from Tithonian to Hauterivian:biozone. Biozone 1 belongs to Shal Formation and biozones 2 to 5 to Kolur Formation: 1- <em>Crassicollaria</em><em> intermedia</em> Taxon Range Zone; Late Tithonian, 2- <em>Calpionella</em><em> alpina</em> Acme Zone; Early Berriassian, 3- <em>Calpionellopsis simplex - Calpionellites darderi </em>Interval Zone; Late Berriassian to Early Valanginian, 4- <em>Calpionellites darderi - Tintinopsella longa </em>Interval Zone; Valanginian, 5- <em>Tintinopsella longa - Tintinopsella carpathica</em> Interval Zone; Late Valanginian- Hauterivian. Biozone 2 is also subdivided into the <em>Calpionella alpina</em> and <em>Calpionella elliptica</em> Subzones. Biozone 3 is subdivided into the <em>Calpionellopsis</em><em> simplex</em> and <em>Calpionellopsis oblonga</em> Subzones. Based on this zonation, the Jurassic /Cretaceous boundary (Tithonian/ Berriassian) is defined at the Lower boundary of the <em>Calpionella alpina</em> zone which is equivalent to the Shal and Kolour Formations boundary.
<strong> </strong><strong>در ناحیه شال، زونبندیزیستی کالپیونلیدها در دو سازند شال و کلور بر اساس زونبندی زیستی استاندارد(Allemann et al.( 1971 صورت گرفته است. در این مطالعه، 14گونه کالپیونلید در قالب7 جنس، بهصورت 5 زیستزون متعلق به زمانهای تیتونین تا هوتریوین معرفی شده است که زیستزون1 مربوط به سازند شــــــــال و زیستزونهای2تا 5 به سازندکلـــــور تعـــلق دارد: 1- <em>Crassicollaria intermedia </em>Taxon Range Zone در تیتــونین پایانی، 2-<em> Calpionella alpina</em> Acme Zone در بریازین آغــــازین، 3-<em>Calpionellopsis simplex</em> - <em>Calpionellites darderi</em> Interval Zone در بــــــریــــــازیـــــن پایانی- والانــــژینین آغـــازین، 4<em>-</em><em> Calpionellites darderi</em> - <em>Tintinopsella longa</em> Interval Zone در والانــــــژینین و 5-<em>Tintinopsella longa</em> - <em>Tintinopsella carpathica</em> Interval Zone در ردیف رسوبی متعلق به والانژینین پایانی- هوتریوین معرفی شده است.همچنین،زیستزون 2 به دو زیرزون <em>Calpionella alpina</em> و <em>Calpionella elliptica</em> و زیست زون 3 به دو زیرزون<em>Calpionellopsis simplex</em> و <em>Calpionellopsis oblonga</em> تقسیم شده است. در نهایت مرز ژوراسیک-کرتاسه بر اساس مطالعه کالپیونلیدها، در قاعده زیستزون2(زیستزون کالپیونلا آلپینا)تعییــــــن شـــده است که کم و بیش منطبق بر مرز سازندهای شال وکلور است.</strong>http://www.gsjournal.ir/article_57835_c12a9d91eb34326775ab4f75b3ac8e9a.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Petrology of Quaternary Basalts of Tabas (East of Iran)سنگشناسی بازالتهای کواترنری طبس (خاور ایران)26395783610.22071/gsj.2009.57836FAسیدمحمد هاشمیدانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، ایرانمنصور وثوقی عابدینیدانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحمد پورمعافیدانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمنصور قربانیدانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20061018In southeastern Tabas there is a 400 square kilometer area of Quaternary basalts, which is geologically located in Lut zone. According to petrographic studies and EMPA analysis, the textures of these rocks are generally porphyric and some times aphyric. The phenocrysts of these basalts are generally chrisolite, augite, and plagioclase (andesine to labradorite), which are embedded in a texture of plagioclase microlites and small blades of pyroxene. According to the diagrams of accumulative amount of alkaline against the amount of SiO<sub>2</sub>, the nature of the magma is alkaline to sub-alkaline. The reason for the sub-alkaline character of some of these rocks is that the alkaline magma has been contaminated with crust materials. One of the most important reasons for this is the reduction of niobium in rocks enriched with SiO2. The alkaline samples have normative nepheline and the sub-alkaline samples normative quartz. The studies of Nd and Sr isotopes have confirmed the crust contamination and also the source for early magma of basalts is the upper parts of mantle. Based on the field studies and tectono- magmatic diagrams, these basalts are of intercontinental type because of the activities of great fault of Nayband in Quaternary and separation in their cross point reaching the earth's surface. در جنوب خاور شهر طبس منطقهای به وسعت حدود 400 کیلومتر مربع از بازالتهای مربوط به کواترنری پوشیده شده است که از نظر زمینشناسی جزء زون لوت بهشمار میآیند. براساس مطالعات سنگنگاری و تجزیه میکروپروب الکترونی (EMPA) ، بافت این سنگها بیشتر پورفیری و گاهی آفیریک است. درشت بلورهای این بازالتها به طور عمده اولیوین از نوع کریزولیت، اوژیت و پلاژیوکلاز (لابرادوریت تا آندزین) است که در خمیرهای از میکرولیتهای پلاژیوکلاز و بلورهای ریز پیروکسن و گاه شیشه قرار دارند. براساس نمودارهای مقدار مجموع قلیاییها در مقابل مقدارSiO<sub>2</sub> ماهیت ماگمای این سنگها قلیایی تا نیمه قلیایی تعیین شد و علت ویژگیهای نیمه قلیایی برخی از سنگها، پدیده آغشتگی ماگمای قلیایی با مواد پوستهای است. فقر نیوبیم در سنگهای غنیتر از Si<sub>6</sub>O<sub>2</sub> یکی از دلایل مهم این پدیده است. نمونههای قلیایی دارای نفلین نورماتیو و نمونههای نیمه قلیایی دارای کوارتز نورماتیو هستند. مطالعات ایزوتوپهای Sr و Nd این آغشتگی پوستهای را تأیید کردهاند و به علاوه نشاندهنده این است که منشأ ماگمای اولیه بازالتها از بخشهای بالای گوشته است. براساس مطالعات صحرایی و نمودارهای زمینساختی - ماگمایی این بازالتها از نوع درون قارهای است که در کواترنری در اثر فعالیت گسل بزرگ نایبند و بازشدگی در محل تقاطع با شاخههای فرعی این گسل به سطح زمین راه یافتهاند .
http://www.gsjournal.ir/article_57836_2a077d4d9c5600db97903abb84f788c3.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Structural Evolution of the Basement and Activity of Salt Structures in Firuzabad Area, Farsفرگشت ساختاری پیسنگ و فعالیت ساختارهای نمکی در ناحیه فیروزآباد فارس40555783710.22071/gsj.2009.57837FAمرتضی پیروزدانشکده زمینشناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، ایرانعباس بحرودیدانشکده فنی دانشگاه تهرانمحمدرضا قاسمیپژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی واکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانعبدالله سعیدیپژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی واکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20060405 The study area is located in Zagros simply folded belt, south of Firuzabad city. We have considered sedimentary basin floor deformation, initial time of folding and salt structure upwelling by using isopach data. Moreover, these data can be used to indicate the expanding development. We have used NIOC isopach data for the Permian to Paleocene and Oligomiocene. If isopach data values are reversed and the 3D patterns calculated, they can show sedimentary basin floor shape. According to the 3D patterns, sedimentary basin evolution pattern, primary time of salt structures movements and basement faults movement in Firouzabad area were obtained. Mengharak basement fault with N-S trend activated with vertical displacement in the Permian and its movement changed left lateral strike slip after Triassic. In addition, extensional structures formed in the east of Mengharak fault continued to middle Cretaceous. At the same time, Neothetys was closed and the extension structures were converted to compression structures and also Mengharak fault movement changed to right lateral strike slip. Activity of salt structures (Jahani and Firuzabad) began in Permian and its activation increased during the Cretaceous in the Mengharak fault zone. منطقه مورد مطالعه در کمربند ساده چین خورده زاگرس در جنوب فیروزآباد فارس قرار دارد. با استفاده از منحنیهای همستبرای واحدهای سنگی ناحیه میتوان فرگشت شکل بستر حوضه رسوبی و زمان آغاز شکلگیری ساختارهای چین خورده، ساختهای نمکی و گسلها را بررسی کرد. همچنین از این اطلاعات میتوان برای تعیین چگونگی ایجاد ساختارها استفاده کرد. در این پژوهش، از منحنیهای همستبرای رسوبات واحدهای سنگی گوناگون با سن پرمین تا پالئوسن و الیگومیوسن که توسط شرکت ملی نفت ایران تهیه شده، برای رسم الگوهای سه بعدی بستر حوضه استفاده شده است. اگر این الگوهای سه بعدی بر اساس ارزشهای منحنیهای همستبرا با علامت منفی محاسبه شوند، نشاندهنده شکل بستر حوضه رسوبی خواهند بود. با استفاده از این الگوهای سه بعدی، الگویی برای فرگشت حوضه رسوبی، زمان شروع حرکات ساختهای نمکی و نحوه عملکرد گسلهای پی سنگی در ناحیه فیروزآباد پیشنهاد شده است .بر روی گسل پی سنگی منقــــارک، با رونـــد شمالی ـ جنوبی، در زمان پرمین جابهجایی قائم روی داده و از تریاس به بعد عملکرد آن به صورت راستالغز چپبر تغییر کرده است. ساختهای کششی نیز در خاور گسل منقارک شکل گرفتهاند و تا کرتاسه میانی فعال بودهاند. همزمان با بسته شدن نوتتیس، ساختهای کششی به ساختهای فشارشی تبدیل شده و عملکرد گسل منقارک نیز به صورت راستالغز راستبر تغییر یافته است. فعالیت ساختهای نمکی در راستای پهنه گسل منقارک، مانند دیاپیر کوه جهانی و دیاپیر فیروزآباد، در پرمین فعال بوده و در کرتاسه فعالیت آنها افزایش یافته است.http://www.gsjournal.ir/article_57837_328a579f805abe9b96233a4958eb855b.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822SPT - Based Liquefaction Assessment of Alluvial Foundation atChapar-Abad Damارزیابی پتانسیل روانگرایی پیآبرفتی ساختگاه سد مخزنی چپرآباد بر اساس نتایح آزمایش نفوذ استاندارد (SPT)56675783810.22071/gsj.2009.57838FAقدرت برزگریگروه زمین شناسی مهندسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانعلی ارومیهایگروه زمین شناسی مهندسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20061128Development of liquefaction in saturated cohesionless deposits is one of the most dramatic causes of damage in civil structures during earthquakes. The potential damage caused by liquefaction includes: 1) loss of bearing capacity, 2) excessive settlement, 3) lateral spreading, 4) flow failure, and 5) ground oscillation.
The liquefaction susceptibility of a specific deposit is affected by many factors for example, wave-induced liquefaction characteristics, soil type, geological history, confining pressure, permeability, relative density, water content, and properties of the soil grain size.
Chapar-Abad Dam is an inhomogeneous earth-fill dam with height and crest length of 44.5 and 427 meters, respectively. The reservoir capacity is 127 million cubic meters. The dam which is under construction is located about 75 km southeast of UromiehCity, in West-Azerbaijan province. The foundation materials include 60 meters of alluvium deposits overlying the bedrock layers of carbonate units. The abutments consist of carbonate and schistose layers of Precambrian age. In this paper the potential of liquefaction of the site is evaluated according to the SPT results form in-situ tests performed in boreholes driven into the depth of alluvial deposits. Furthermore, recently modified relations of correction factors such as stress reduction factor (r<sub>d</sub>), earthquake magnitude scaling factor for cyclic stress ratios (MSF), overburden correction factor for cyclic stress ratios (K<sub>s</sub>), and the overburden normalization factor for penetration resistances (C<sub>N</sub>) are presented and used in liquefaction assessment of alluvial foundation at Chapar-Abad Dam. The results indicate the possibility of liquefaction and instability of granular soils during earthquake and any types of strong motions.یکی از دلایل برجسته ویرانی سازههای مهندسی در حین زمینلرزه، گسترش پدیده روانگرایی در پیهای خاکی با مصالح غیرچسبنده و اشباع است. عـلل خرابی در اثر پدیده روانگرایی شامل 1) کاهش ظرفیت باربــری، 2) نشست زیـاد (غیرمجاز)، 3) گسترش جانبی، 4) جریان خاک و 5) نوسان زمین است.
پتانسیل روانگرایی پیهای خاکی به مشخصات موج ناشی از زمینلرزه، نوع خاک، تاریخچه زمینشناسی، فشار محصورکننده، نفوذپذیری، چگالی نسبی، میزان رطوبت، ویژگیهای دانهبندی خاک و غیره بستگی دارد.
سد چپرآباد، از نوع خاکی با هسته رسی و ارتفاع 5/44 متر از پی با ظرفیت مخزن 127 میلیون مترمکعب است که در 75 کیلومتری جنوب شهرستان ارومیه واقع در استان آذربایجانغربی در حال اجراست. بستر ساختگاه سد از رسوباتآبرفتی با ستبرایی حدود60 متر تشکیلشده است و تکیهگاههای آن روی سنگهایآهکی و شیستی با سن پرکامبرین و اینفراکامبرین قرار میگیرد. در این مقاله، ضمن بررسی ویژگیهای زمینشناسی مهندسی ساختگاه، پتانسیل روانگرایی پی آبرفتی، بر پایه نتایج حاصل از آزمایش نفوذ استاندارد (SPT) نیز بررسی شده است. در این رابطه، ضمن معرفی آخرین یافتهها و روابط موجود برای محاسبه ضرایب اصلاح (r<sub>d</sub>)، (MSF)، (K<sub>s</sub>) و (C<sub>N</sub>) همچنین از آنها در ارزیابی پتانسیل روانگرایی پیآبرفتی ساختگاه نیز استفاده شده است. نتیجه بررسیها نشان میدهد که ضریب اطمینان پی آبرفتی ساختگاه سد چپرآباد در مقابل روانگرایی، در بیشتر نقاط کمتر از یک بوده و با توجه به بافت دانهبندی مصالح که بیشتر ماسهای است وقوع پدیده روانگرایی در هنگام زمینلرزه بسیار محتمل است.http://www.gsjournal.ir/article_57838_8a9b75f1b58b2e50d25952086968fcdb.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Evaluation of Reservoir Parameters for Burgan Formation in One of the Iranian Southwest Oil Fieldارزیابی پارامترهای مخزنی سازند بورگان در یکی از میدانهای نفتی جنوب باختر ایران68795783910.22071/gsj.2009.57839FAسروش نظاموفاگروه زمین شناسی نفت، دانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران.محمد رضا رضاییگروه زمین شناسی نفت، دانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران.رضا موسویحرمیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد.محمود برگریزانشرکت ملی نفت ایران، شرکت نفت فلات قارهعلی چهرازیشرکت ملی نفت ایران، شرکت نفت فلات قارهJournal Article20070123 Investigation and detail recognition of hydrocarbon reservoirs can have a good help in management of production wells, and field development. Burgan formation is deltaic sandstone from lower-median Cretaceous that is divided into three zones, A, B, and C. This formation in its type section (Kuwait) makes the second biggest world reservoir, with up to 72 billion barrels of in situ oil. In this study, evaluation of reservoir parameters has been made for this formation. Volume of shale, porosity, permeability, saturation, determination of oil water contact (OWC), net/gross and hydrocarbon column thickness, are the main reservoir parameters, that have been calculated with deterministic and problistic method using different logs and core data of 36 wells.
All of these parameters in problistic method have been calculated by professional petrophysic software, Geolog. Results of calculations show that despite of B zone lower thickness; this zone has a very high reservoir quality than the other two zones. This high quality arises from clean sand and high porosity (intergranualr) and permeability of this zone. Higher thickness of Burgan formation and its reservoir zones in the west of study field, and reservoir high quality in these horizons, show that the original source of clastic sediments is form the Arabian Shield toward Iran. بررسی و شناخت دقیق ویژگیهای مخازن هیدروکربنی میتواند کمک بسیار زیادی در مدیریت بهرهبرداری از چاههای تولیدی و توسعه میدانها داشته باشد. سازند بورگان یک سازند ماسه سنگی- شیلی است که در سامانه دلتایی برجای گذاشته شده و سن آن کرتاسه پیشین تا میانی میباشد که به سه زون مخزنی A , B و Cتقسیم شده است.
در این مطالعه ارزیابی پارامترهای مخزنی این افقها شامل حجم شیل، تخلخل، تراوایی، اشباع شدگی، تعیین سطح تماس آب- نفت، نسبت ستبرای خالص به ناخالص و ستبرای ستون هیدروکربن با استفاده از دادههای مختلف نگارهها و مغزههای بهدست آمده از 36 حلقه چاه توسط روشهای قطعی و احتمالی محاسبه شدهاند. تمامی محاسبات، تصحیحات و رسم نموداری نگارچاهها (لاگها) در روش احتمالی توسط نرم افزار تخصصی ژئولاگ (Geolog) انجام گرفته است.
تعیین نوع کانیهای رسی مخزن نشاندهنده وجود کانیهای کائولینیت، کلریت و مونت موریلونیت در مخزن است. نتایج محاسبات انجام گرفته نشاندهنده این است که با وجود ستبرای کمتر زون B ، این زون دارای کیفیت مخزنی بسیار بالاتری نسبت به دو زون A وC میباشد که این کیفیت بالا ناشی از تمیز بودن و بالا بودن تخلخل (بیندانهای) و تراوایی در این زون است. ستبرای افقهای مخزنی از سمت خاور میدان به سمت باختر افزایش مییابد، بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که منشأ رسوبات آواری در این سامانه دلتایی از سمت سپر عربستان به سمت ایران بوده است. این مسئله را مطالعات و بررسیهای پتروفیزیکی انجام گرفته نیز تأیید میکند، به این صورت که نوار جنوبی میدان (سپر عربستان) کیفیت مخزنی بالاتری نسبت به نوار شمالی (سپر ایران) دارد.http://www.gsjournal.ir/article_57839_07fbf2d007224c5a1cc49969e4a9f3f0.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Determination of P-T Conditions of Metamorphism of Mahneshan Complex NW Iranتعیین شرایط دما و فشار کمپلکس دگرگونی ماهنشان، شمال باختر ایران80935784810.22071/gsj.2009.57848FAعادل ساکیگروه زمین شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز ، ایران
گروه زمین شناسی دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانمحسن مؤذنگروه زمین شناسی دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانمنصور مجتهدیگروه زمین شناسی دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانرولند اوبرهانسلیموئسسه تحقیقاتی علوم زمین، دانشگاه پتسدام، آلمانJournal Article20070115 Mahneshan Complex in the northwest of Iran was affected by regional and contact metamorphism. Microstructural and petrographical features as well as field relations show that Mahneshan Metamorphic Complex has been affected by four episodes of metamorphism (M<sub>1</sub> to M<sub>4</sub>) and at least two deformational phases (D<sub>1</sub> and D<sub>2</sub>). The M<sub>2</sub> metamorphic stage is characterized by a strong preferential orientation of minerals (S<sub>2</sub>) and development of a peak metamorphic assemblage. This metamorphismis temporally associated with D<sub>2</sub> deformational phase. The M<sub>3</sub> metamorphism was contact metamorphism and M<sub>4</sub> metamorphism is retrograde. The mineral assemblages of peak metamorphism M<sub>2</sub> are muscovite, biotite, garnet, staurolite, andalusite and sillimanite. Pressure and temperature of metamorphism in the Mahneshan Complex were estimated by multiple equilibria calculations, cation exchange reaction thermometry and net transfer reaction in order to determine the geothermal gradients and type of metamorphism. The temperature of M<sub>1</sub> metamorphism is estimated 420-450ºC and pressure of 3-4 kbar. M<sub>2</sub> (peak metamorphism) temperature is 600-620ºC and pressure of 5-7 kbar. The temperature of M<sub>3</sub> metamorphism is 520-560 ºC and pressure of 2.-3.5 kbar. The Geothermal gradients for the peak of metamorphism show high value for the upper crust (33° C/ km) indicating a Barrovian type of metamorphism for the study area. Tectonic setting of metamorphism is related to continental crust and magmatic arc.کمپلکس ماهنشان در شمالباختر ایران تحت تأثیر دگرگونی ناحیهای و همبری قرار گرفته است. ریز ساختها، سیماهای سنگنگاری و روابط صحرایی نشان میدهد که کمپلکس دگرگونی ماهنشان، چهار فاز دگرگونیM<sub>1</sub> تاM<sub>4</sub> و دستکم دو فاز( D<sub>1</sub>و D<sub>2</sub>) دگرشکلی را تجربه کرده است. دگرگونی فازM<sub>1</sub> تحت تأثیر دگرگونی فاز M<sub>2</sub> قرار گرفته است. دگرگونی مرحله دوم بهوسیله جهتگیری ترجیهی کانیها (تشکیل شیستوارگی (S<sub>2</sub> و توسعه مجموعه کانیهای اوج دگرگونی مشخص می شود. این فاز دگرگونی، همزمان با فاز دگرشکلی D<sub>2</sub> بوده است. دگرگونی فاز سوم (M<sub>3</sub>)یک دگرگونی همبری و دگرگونی((M<sub>4</sub> به صورت دگرگونی پسرونده است. مجموعه کانیهای اوج دگرگونی M<sub>2</sub> عبارت است از مسکوویت، بیوتیت، گارنت، استارولیت، آندالوزیت و سیلیمانیت. فشار و دمای دگرگونی کمپلکس ماهنشان به منظور تعیین گرادیان زمینگرمایی پوسته و نوع دگرگونی با استفاده از روشهای تعادلهای فازی چندگانه، دماسنجهای تبادل کاتیونی و واکنشهای انتقالی محض، مشخص شده است. دما و فشار دگرگونی M<sub>1</sub> به ترتیب 420تا 450 درجه سانتیگراد و 3 تا 4 کیلوبار است. دگرگونی M<sub>2</sub> (اوج دگرگونی) دمای 600 تا 620 درجه سانتیگراد و فشار 5 تا 7 کیلوبار را نشان میدهد. همچنین دما و فشار برای دگرگونی M<sub>3</sub> (دگرگونی همبــــــری) به ترتیب520 تا 560 درجه و2 تا 5/3 کیـــــلوبار است. گرادیان گرمایی محاسبه شــــــــده برای اوج دگرگونی ° C km<sup>-</sup><sup>1</sup>5/28-25 است که با دگرگونی نوع بارووین سازگاری دارد. جایگاه زمینساختی دگرگونی مرتبط با پوسته قارهای وکمان است.http://www.gsjournal.ir/article_57848_c2bb5a4043f58837e4ef41399fe4e1a6.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Stratigraphy of the Cretaceous Deposits in Haftad Gholleh(East of Arak)چینه نگاری نهشتههای کرتاسه در منطقه هفتادقله خاور اراک941075785010.22071/gsj.2009.57850FAپروانه رضایی روزبهانیدانشگاه آزاد اسلامی، واحد خرم آباد، خرم آباد، ایرانبهاءالدین حمدیپژوهشکده علوم زمین، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20051221 Cretaceous deposits are outcropped in Haftad Gholleh area, 25 km in the east of Arak city. In this study three stratigraphic sections were measured in the northeast, southeast and center of the area. Based on detailed study of stratigraphy and paleontology, in contrast to some other geologists' opinion, it has been concluded that the Cretaceous deposits in this area can be divided into lower Cretaceous and upper units and distiguished well by their microfauna assemblages. The age of the Upper Cretaceous deposits is Early Cenomanian which conformably overlies the Early Cretaceous deposits. Also the Early Cretaceous succession is divided into basal part (detrial-carbonate) and upper part (carbonate with Urgonian facies). The age of basal part, a barren zone, overlies dark shale and sandstone of Shemshak group with angular unconformity is Early Cretaceous (Neocomian?-Barremian) based on stratigraphic position and microfauna assemblage of the lowermost part of the Cretaceous carbonate sediments.
The upper part of the Early Cretaceous succession based on identified fossil assemblages is devided into four biostratigraphic units and consists of 9 biozones. The age of this part is Albian-Barremian.
The beginning of transgrassive sea can be considered in Neocomian?-Barremian that lasted until Cenomanian. Tectonic occurrence of the Middle Cimmerian leads to considrable angular unconformity in the basal part of the Lower Cretaceous deposits. رخنمونهایی از نهشـتههای کرتـاسه در منـطقه هفتادقله در25 کیلومتری خاور اراک برونزد داردکه به منظور بررسیهای سنـگچینهای و زیـسـتچینـهای آن، 3 برش زمینشناسی مناسب از آن انتخاب و بررسی شد : یکی در شمال خاور، یکی در جنوب خاور و دیگری در مرکزمنطقه. مطالعات دقیق چینهشناسی و فسیلشناسی به عمل آمده برروی نهشتههای کرتاسه منطقه مورد مطالعه نشان داد که این نهشتهها برخلاف نظر عدهای از زمین شناسان، شامل رسوبات کرتاسه پیشین و پسین است که توسط مجموعه ریززیای (میکروفونا) موجود بهخوبی قابل تفکیک است. نهشتههای کرتاسه بالایی سن سنومانین پیشین دارد که بهطور همشیب روی نهشتههای کرتاسه پیشین قرار گرفته است. توالی رسوبی کرتاسه پیشین نیز به دو بخش قاعدهای(آواری - کربناتی ) و بالایی(کربناتی با رخساره اورگونین) تفکیک شده است. بخش قاعدهای (پی) با همبری آشکار دگرشیبی زاویهدار بر روی شیل و ماسهسنگهای تیره رنگ گروه شمشک قرار گرفته و فاقد هرگونه فسیل است از این رو سن آن بر اساس موقعیت چینهشناسی و سن مجموعه ریززیای لایههای آهکی پایینترین قسمت بخش کربناتی برشهای مورد مطالعه، کرتاسه پیشین (Neocomian ?-Barremian) پیشنهاد میگردد. بخش بالایی(کربناتی) توالی رسوبی کرتاسه پیشین نیز بر اساس مجموعههای فسیلی شناخته شده (Fossil assemblages) به 4 واحد زیستچینهای و 9 زیستزون (Biozone)قابل تقسیم بوده، سن بارمین ـ آلبین دارد . بر اساس مطالعات صورت گرفته، آغاز پیشروی دریای کرتاسه در ناحیه مورد مطالعه Neocomian ?-Barremian در نظر گرفته میشود که این پیشروی دریا بهطور پیوسته تا زمان سنومانین ادامه داشته است. دگرشیبی زاویهدار بخش قاعدهای نهشتههای کرتاسه منطقه نیز به رویداد زمینساختی سیمـــرین میانی (آقانباتی،1354) نسبت داده شده است.http://www.gsjournal.ir/article_57850_8cde703f4ff91311715d9f2e4c1427f2.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Gold Mineralization in Ductile – Brittle and Brittle Shear Zones, Zartorosht Deposits, Sanandaj-Sirjan Zone,
Southwest of Sabzevaranکانهزایی طلا در پهنه های برشی شکل پذیر شکنا و شکنای منطقه معدنی زرترشت، پهنه سنندج سیرجان، جنوب باختر سبزواران1081295785110.22071/gsj.2009.57851FAغلامرضا راستگوی مقدمبخش زمینشناسی دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایرانابراهیم راستادبخش زمینشناسی دانشگاه تربیتمدرس، تهران، ایراننعمت الله رشیدنژاد عمرانبخش زمین شناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمد محجلبخش زمین شناسی دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20060125 Zartorosht gold deposit is located in southeastern part of the Sanandaj-Sirjan zone. Rock units exposed in the area include mafic to intermediate volcanic series, metamorphosed volcano-sedimentary rocks and meta-basites intruded by basic to felsic dikes. These late Paleozoic units have been metamorphosed under lower to medium green-schist facies. Due to several phases of intense deformation, rock sequence indicates new fabrics. The intensity and types of deformation are not the same in the area, so that rock units illustrate ductile-brittle to brittle shear zones.
Gold mineralization occurs in ductile-brittle and brittle shear zones. In ductile-brittle shear zones, gold mineralization occurs parallel to the foliation with lenticular geometry along the strike and dip of the foliation. Analysis of samples from silicified parts of this zone indicates 0.5 to 7.95 ppm Au. In these zones, deformation fabrics can be observed as primary mylonitization in marginal and middle parts, and brittle fabrics in central parts. Gold mineralization in brittle type shear zones has occurred mainly along N70W to E-W and southern dipping normal faults. This type of mineralization includes gold-bearing veins and siliceous-sulfidic bands and can be followed in a 1.5 km long zone. Au grade in samples from siliceous-sulfidic zone is 17.2 ppm and sometimes it reaches up to 35.7 ppm. Mineralized rock units in shear zones indicate different types of alteration including chloritization, epidotization, sericitization, carbonatization, argilization, silicification and sulfidization. Siliceous-sulfidic alteration corresponds to ore-bearing zones within the shear zones.
Studies suggested temporal and spatial relation between alteration and deformation. Spatial relation is explained by overlapping alteration and deformation zones. Foliation parallel open spaces (generated during ductile deformation and mineralization processes) and also micro-fractures in porphyroclasts (generated during grain cataclastic flow) have been filled with hydrothermal - stage quartz and pyrite indicating temporal correlation of alteration and deformation. Au grade changes have close relation with deformation and alteration intensity. This relation has been distinguished by analysis of samples taken from trenches and tunnels perpendicular or parallel to general foliation of rock units. High gold content is related to intensely deformed (mylonitic and ultracataclasite) siliceous and sulfidic parts and Au-bearing siliceous-sulfidic parts coinciding with the inner parts of alteration zones.
Ore-mineral assemblages in the area are relatively simple including pyrite, arsenian-pyrite, rarely galena and sphalerite. Based on microscopic studies, Au occurs as free grains and electrum. Also electron-microprobe and electron-microscope analysis indicate that at least some of Au grains are in sulfide minerals lattice. According to these studies, gold has been observed with both pyrite and arsenian-pyrite phases. Ag has also been detected in sulfide minerals lattice and siliceous gangue.
Controlling parameters for mineral concentration in Zartorosht deposit are shear zones (ductile-brittle and brittle) and alteration (silicification and sulfidization). Based on the comparison of Zartorosht main characteristics with orogenic gold deposits, Zartorosht has the most similarities with orogenic gold mineralization; therefore, it is considered to be of this type.
کانسار طلای زرترشت در بخش جنوبخاوری پهنه سنندج- سیرجان قرار دارد. واحدهای سنگی رخنمونیافته در منطقه که در حد رخساره شیستسبز متوسط تا پایین دگرگون شدهاند، شامل مجموعهای از سنگهای آتشفشانی دگرگون شده با ترکیب مافیک تا حدواسط، واحدهای آتشفشانی- رسوبی دگرگونشده و متابازیت هستند که دایکهای نفوذی بازی تا اسیدی در آنها نفوذ کردهاند. سن این واحدها به پالئوزوییک پسین نسبت داده شده است. توالیهای سنگی، تحتتأثیر فازهای متعدد و شدید دگرشکلی، نظم اولیه خود را از دست داده و فابریکهای جدیدی را نشان میدهند. نوع و شدت دگرشکلی یکسان نبوده، بلکه انواع دگرشکلیها به صورت پهنههای برشی گذر از شکلپذیر به شکنا تا شکنا در منطقه مشاهده میشوند.
کانهزایی طلا در پهنههای برشی گذر از شکلپذیر به شکنا و شکنا روی داده است. کانهزایی طلا در پهنههای گذر از شکلپذیر به شکنا، دارای ژئومتری عدسی شکل و در جهت شیب و امتداد برگوارگی است. نتایج حاصل از تجزیه شیمیایی نمونههای بخشهای سیلیسیشده این پهنهها، میزان طلا را بین 5/0 تا 95/7 گرم در تن نشان داده است. دگرشکلی در این پهنهها به صورت فابریک میلونیتی اولیه در حاشیه و بخش میانی پهنه، و فابریک شکنا در مرکز پهنه است. در پهنههای برشی تیپ شکنا، بیشترین تمرکز طلا، در امتداد گسلههای عادی با روند N70W تا E-W و شیب به سمت جنوب است. این تیپ کانهزایی شامل رگهها و نوارهای سیلیسی- سولفیدی طلادار بوده و به صورت ناپیوسته در گسترهای به طول بیش از 5/1 کیلومتر مشاهده میشود. نتایج حاصل از تجزیه شیمیایی نمونههایی از پهنه سیلیسی- سولفیدی، میزان طلا را تا 2/17 گرم در تن و در مواردی تا 7/35 گرم در تن نشان داده است. واحدهای سنگی دربرگیرنده کانهزایی در پهنههای برشی، تحت تأثیر دگرسانی قرارگرفتهاند. شدت و نوع دگرسانی در واحدهای مختلف، متفاوت است. از مهمترین دگرسانیها، دگرسانی کلریتی، اپیدوتی، سریسیتی، کربناتی، آرژیلی، سیلیسی و سولفیدی هستند. دگرسانی سیلیسی- سولفیدی، بیشترین گسترش را در بخش داخلی پهنههای برشی داشته و منطبق بر پهنههای طلادار است.
بررسیهای انجامشده نشاندهنده ارتباط مکانی و زمانی دگرسانی با دگرشکلی است. از نظر مکانی، این ارتباط توسط انطباق پهنهبندی دگرسانی و دگرشکلی مشخص میشود. از سوی دیگر، فضاهای خالی که در طی دگرشکلی شکلپذیر و فرایند میلونیتیشدن همروند با برگوارگی به وجود آمدهاند و نیز ریزشکستگیهای موجود در پورفیروکلاستها که در حین جریان کاتاکلاستیکی بلورها ایجاد شدهاند، هر دو توسط کوارتز و پیریت مرحله گرمابی به طور همزمان پرشدهاند که این خود بیانگر همبستگی زمانی دگرسانی و دگرشکلی است. نکته جالب این که، تغییرات عیار طلا با دگرشکلی و دگرسانی ارتباط نزدیک دارد. این ارتباط توسط نتایج حاصل از تجزیه شیمیایی نمونههای برداشتشده از ترانشهها و تونلها که همروند و یا عمود بر برگوارگی واحدهای سنگی حفر شدهاند، مشخص میشود، به طوری که عیارهای بالای طلا به بخشهای سیلیسی و سولفیدی بهشدت دگرشکل (میلونیتی و اولتراکاتاکلاسیتی) و پهنههای سیلیسی- سولفیدی طلاداری که در بخش داخلی پهنههای دگرسانی قرارگرفتهاند، تعلق دارند.
کانیشناسی ماده معدنی تقریباً ساده بوده و شامل پیریت و پیریت آرسنیکدار و مقادیر بسیار ناچیزی گالن و اسفالریت است. بر اساس مطالعات میکروسکوپی، طلا به صورت آزاد و الکتروم وجود دارد. همچنین، تجزیه میکروپروب الکترونی و میکروسکوپ الکترونی، نشاندهندة حضور طلا در شبکه کانههای سولفیدی است. بر اساس این مطالعات، طلا با فاز پیریت و پیریتآرسنیکدار مشاهده میشود. همچنین این مطالعهها بیانگر حضور نقره در شبکه سولفیدها و درون باطله سیلیسی است.
مطالعات انجامشده در مقیاسهای مختلف، عوامل کنترلکننده تمرکز کانهزایی در کانسار زرترشت را پهنههای برشی (شکلپذیر- شکنا و شکنا) و دگرسانی (سیلیسی و سولفیدی) نشان میدهد. مقایسه ویژگیهای اصلی کانسار زرترشت با کانسارهای طلای تیپ کوهزایی حاکی از آن است که کانسار زرترشت از نظر ویژگیهای زمینشناسی و کانهزایی، بیشترین شباهت را با این تیپ از کانسارها دارد.http://www.gsjournal.ir/article_57851_5f1634ad15f949b6a3e2b3bb2a74a098.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Petrography, Geochemistry, and Petrogenesis of Lava Flows and Dykes in Abaregh Area (Kerman Province)سنگنگاری، زمینشیمی و سنگزایی گدازهها و دایکهای منطقه ابارق (استان کرمان)1301395785210.22071/gsj.2009.57852FAاعظم زاهدیدانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانحمید احمدی پوردانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانJournal Article20060628 The Abaregh area is located in 40 km northwest of Bam city in Kerman province. Rock units of the region consist of lava flows and dikes that crop out along a fault system trending NS. Mineralogically, the rocks contain plagioclase, augite, hypresthen, and minor olivine. Heterogenous mineralogy, field and textural evidences such as sieve texture in plagioclase, resorption rims in crystals, oscillatory zoning in plagioclase, high normative quartz and rounded enclaves suggest that the primary magma undergone magmatic evolution including fractionation, contamination, and magma mixing during ascending. The Y/Rb ratio and AFC (assimilation and fractionational crystalization) petrogenetic models confirm the occurrence of evolution in primary magma. Concentration of elements such as K, Pb, P, Zr, Sr, Ba, Rb shows that these rocks belong to the calcalkaline series. Similarity between the andesitic lava and dykes shows a considerable similarity with the calcakaline andesite from Turkey and from this point of view; these rocks belong to the post - collisional arcs. In this tectonic setting, magma ascent is controlled by strike - slip faulting and associated pull- apart extensional tectonics. This post - collisional magmatism may have been occurred due to the Arabian- Iranian collision events.
منطقة ابارق در 40 کیلومتری شمال باختر شهرستان بم دراستان کرمان واقع است. واحدهای سنگی در منطقه، شامل واحدهای گدازه و دایک هستند که در امتداد یک سری گسل شمالی جنوبی بیرون زده است. این سنگها از نظر کانیشناسی از پلاژیوکلاز، اوژیت، هیپرستن و مقدار کمی الیوین تشکیل یافتهاند. کانیشناسی ناهمگن، شواهد زمینشیمیایی، صحرایی و بافتی همچون بافت غربالی در پلاژیوکلازها، حاشیههای خلیجی در تمام بلورها، زونبندی نوسانی در پلاژیوکلازها، بالا بودن مقدار نورم کوارتز و وجود آنکلاوهای کاملاً گردشده نشاندهنده این مطلب است که ماگمای اولیه در حین صعود، دچار تحولات ماگمایی از جمله تفریق بخشی، آلایش و آمیختگی شده است. مدلهای سنگزایی )AFCهضم وتفریق بخشی) و نسبت Y/Rb رخداد این تحولات را در ماگمای اولیه تأیید میکند. بنابراین ماگمای اولیه در حین تبلور آلودگی و هضم پوستهای را متحمل شده است. مقادیر عناصر وابسته به پتاسیم (Pb، P، Zr ،Sr، Ba، (Rbدر سنگهای مورد مطالعه نشان میدهد که سنگها در سریکلسیمی- قلیایی قرار میگیرند و مقایسه آندزیتهای مورد مطالعه با انواع آندزیتهای کلسیمی- قلیایی موجود در دنیا نشان داد که آندزیتهای منطقه بیشترین شباهت را با آندزیتهای کلسیمی- قلیایی Erzurum-Kars ترکیه دارند. با توجه به این مسئله محیط زمینساختی این آندزیتها احتمالا ًمتعلق به یک کمان پس از برخورد میباشد که صعود ماگما و احتمالاً تولید آن، به وسیله گسلهای امتدادلغز و زمینساخت کششی همراه با آن کنترل میشود. این ماگماتیسم پس از برخورد، ممکن است در اثر برخورد پوسته عربستان با ایران مرکزی رخ داده باشد.http://www.gsjournal.ir/article_57852_1da126bdf75691974ad2b5b78410d76b.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Source and Tectonic Setting of Zarjebostan (NE of Qazvin) Paleogene Volcanic Rocks using REE and HFSE Elementsبررسی منشأ و محیط زمینساختی سنگهای آتشفشانی پالئوژن زرجهبستان(شمال خاور قزوین) با استفاده از REE و HFSE1401495785310.22071/gsj.2009.57853FAکیمیا کلانتریدانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایرانعلی کنعانیاندانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایرانعباس آسیابانهاگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بین المللی امام خمین، قزوین، ایرانمحسن الیاسیدانشکده زمین شناسی، پردیس علوم، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20061114 Paleogene basic to intermediate lava flows of Central Alborz, in the northeast of Qazvin city (Zarjebostan), include trachy-andesite, basaltic trachy-andesite and basaltic andesite. These volcanic rocks are high-K calc-alkaline rocks. Based on the high LILE/HFSE and LREE/HREE ratios and their similar composition to subduction volcanic rock suites; it seems that they have formed in a subduction zone. The subduction process has little effect on the concentration of Zr, Ta, Hf, Sm, Tb, Nd, Eu and Y elements, while it has strong influence on concentration of Th, U and La elements. Due to high Ba/La, Ba/Ta and La/Ta ratios and low TiO<sub>2</sub> content of lavas, they could be attributed to magmatic arc setting. Th/Yb vs. Ta/Yb diagrams and association of study suite with extensive volume of acidic tuffs, indicate that these rocks have been formed in an active continental margin.گدازههای بازی تا حد واسط پالئوژن البرز مرکزی، در شمال خاور شهر قزوین، از تراکی-آندزیت، تراکی-آندزی بازالتی و آندزی بازالتی تشکیل شدهاند. سنگهای منطقه، از لحاظ زمینشیمیایی، کلسیمی-قلیایی پرپتاسیم هستند. بالا بودن نسبتهای LILE/HFSE و LREE/HREE در نمونهها و شباهت ترکیب شیمیایی آنها با گدازههایی که در مناطق شاخص فرورانش تشکیل میشوند، احتمال شکلگیری سنگهای منطقه را در یک محیط فرورانشی تقویت میکند. به نظر میرسد فرایند فرورانش، تأثیر اندکی در تمرکز عناصر Zr، Ta، Hf، Sm، Tb، Nd، Eu و Y در سنگهای منطقه و در عوض تأثیر قابل ملاحظهای در تمرکز عناصر Th، U و تا اندازهای La در نمونهها داشته است. بالا بودن نسبت Ba/La، Ba/Ta و La/Ta و پایین بودن مقدار TiO<sub>2</sub> در نمونهها نشان میدهد که گدازههای منطقه در مناطق کمان ماگمایی تشکیل شدهاند. پراکندگی نمونهها بر روی نمودارهای Th/Yb در برابر Ta/Yb و همراه بودن آنها با حجم وسیعی از توفهای اسیدی، نشانه شکلگیری گدازهها در حاشیه فعال قاره است.http://www.gsjournal.ir/article_57853_551fb603379e9a4d2c6ab62d1046f289.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822History of Tsunami Occurrences and Assessment of Tsunami Generation Potential of Makran Subduction Zoneبررسی تاریخچه رخداد سونامی و ارزیابی پتانسیل سونامی خیزی منطقه فرورانش مکران در سواحل دریای عمان1501695785410.22071/gsj.2009.57854FAمحمد حیدرزادهدانشکده مهندسی عمران، پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهرانمحرم دولتشاهی پیروزدانشکده مهندسی عمران، پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهرانناصر حاجی زاده ذاکردانشکده مهندسی محیط زیست، دانشگاه تهرانمحمد مختاریپژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی ومهندسی زلزله، تهران، ایران0000-0001-5346-2709Journal Article20070106This research attempts to assess the history of tsunami occurrences and potential for tsunami generation at the southern coasts of Iran bordering the Indian Ocean by providing a list of historical tsunamis in this region and also, modeling of phases of tsunami generation and propagation. After the December 2004 mega-tsunami in the Indian Ocean, wide efforts were devoted to assess hazard of tsunami, and to develop tsunami warning and mitigation systems in the region. To assess the hazard of tsunami in any particular region, the compilation of historical records of tsunami is always the first primary task. Such a list may lead to useful information about the return period of tsunami events, and most vulnerable coastlines to the impact of possible tsunami. Regarding this fact, in the framework of this study, the first list of Makran historical tsunamis is provided. The Makran zone is located offshore Iran and Pakistan and any tsunami in this region would affect coastlines of Iran, Pakistan, Oman, and India. The last major tsunami in this region was produced following the occurrence of an 8.1 magnitude earthquake which took the lives of at least 4000 people all over the Makran coasts. Also, in this research, the potential for tsunami generation in the Makran subduction zone is quantitatively estimated through modeling of tsunami generation phase. In this regard, based on Mansinha and Smylie (1971) formulas a computer program has been developed to predict the ocean floor deformation due to the occurrence of underwater earthquakes in subduction zones. After the verification of model results, it has been employed to predict possible ocean floor deformation after the occurrence of underwater earthquake in the Makran subduction zone. Tsunami generation analysis shows that the risk of tsunami generation from Makran subduction zone can be classified into three main categories, as follows: (1) very little risk for tsunami generation in the case of occurrence of an earthquake having magnitude up to 7; (2) little to medium risk (Magnitude ranging 7 to 7.5); and (3) high risk (Magnitude greater than 7.5). In the next section of the paper, the tsunami propagation in the Makran zone was modeled. The results of tsunami propagation indicate that in the case of tsunami production in this region, the first tsunami waves will hit the nearest shoreline within 15 to 20 minutes. Finally, considering tsunami hazard assessment performed in this paper, the necessity for the development of a tsunami warning system in southern coasts of Iran was emphasized and its components and orderly sequences of tasks are proposed.
هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاریخچه رخداد سونامی و پتانسیل سونامیخیزی سواحل جنوبی ایران در حاشیه اقیانوس هند از طریق ارائه فهرستی از زمینلرزههای تاریخی رخ داده در این منطقه و نیز مدلسازی فازهای تولید و انتشار سونامی در این منطقه است. پس از رخداد سونامی بزرگ 26 دسامبر سال 2004 در سواحل اندونزی که حدود 225000 کشته برجای نهاد، تلاشهای گستردهای برای ارزیابی خطر سونامی و توسعه سامانههای کاهش اثرات زیان بار آن در منطقه اقیانوس هند صورت گرفته و در حال انجام است. اولین اقدام در جهت بررسی خطر سونامی در هر منطقهای، بررسی تاریخچه رخداد سونامی در آن منطقه و ارائه فهرستی از سونامیهای رخ داده در آن منطقه است. تهیه چنین فهرستی اطلاعات مفیدی در مورد میزان خطر سونامی، دوره بازگشت سونامی و نیز سواحل در معرض خطر در اختیار قرار می دهد. با توجه به این مسئله، در قالب این مطالعه، اولین فهرست سونامیهای تاریخی رخ داده در منطقه فرورانش مکران تهیه شده است. ناحیه فرورانش مکران در نزدیکی سواحل ایران، عمان، پاکستان و هند واقع شده و رخداد سونامی در این منطقه، کشورهای فوق را میتواند متاثر کند. آخرین سونامی بزرگ در منطقه مکران در 28 نوامبرسال 1945 اتفاق افتادکه دستکم 4000 کشته در سواحل ایران، پاکستان، هند، و عمان برجای گذاشت. همچنین، در این تحقیق از طریق مدلسازی فاز تولید سونامی در اثر رخداد زمینلرزههای زیردریایی، پتانسیل تولید سونامی در سواحل جنوبی ایران بهطورکمی برآورد شده است. در این راستا، در قالب این تحقیق برنامهای برای شبیهسازی و پیشبینی مقدار دگرشکلی بستر اقیانوس در اثر رخداد زمینلرزههای زیردریایی بر مبنای معادلاتMansinha & Smylie (1971) تهیه شده است. پس از حصول اطمینان از صحت عملکرد برنامه، از آن جهت شبیهسازی مقدار دگرشکلی بستر اقیانوس در اثر رخداد زمینلرزههای زیردریایی در منطقه مکران استفاده شده است. نتایج بیانگر آن است که بهطورکلی خطر سونامی در این منطقه را میتوان به سه سطح تقسیم کرد که عبارتند از : خطر نسبی خیلی کم برای تولید سونامی (در صورت رخداد زمینلرزهای با بزرگای تا 7)، خطر نسبی کم تا متوسط برای تولید سونامی (در صورت رخداد زمینلرزهای با بزرگای بین 7 تا 5/7) و خطر نسبی بالا (در صورت رخداد زمینلرزهای با بزرگای بیش از 5/7). در بخش دیگری از مقاله، با استفاده از تئوری انتشار امواج بلند، انتشار سونامی در منطقه مکران مدلسازی شد. نتایج مدلسازی انتشار سونامی نشان میدهد که در صورت رخداد سونامی در منطقه مکران، امواج سونامی در عرض 15 تا 20 دقیقه نزدیکترین ساحل را درخواهند نوردید. در پایان مقاله، با توجه به ارزیابیهای صورت گرفته در مورد خطر سونامی، ضمن تأکید بر لزوم توسعه یک سامانه هشدار سونامی برای سواحل جنوبی ایران، ساختار این سامانه، مؤلفهها و سازوکار آن ارائه شده است.
http://www.gsjournal.ir/article_57854_19de746296f33244ee80ecf5e6eef1b3.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Mineral Potential Mapping of Copper Minerals Using Geographical Information System (GIS)تهیه نقشه پتانسیل ذخایر معدنی مس با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)1701815789110.22071/gsj.2009.57891FAمحمد کریمیدانشکده مهندسی ژئودزی و ژئوماتیک، دانشگاه صنعتیخواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایرانمحمد جواد ولدانزوجدانشکده مهندسی ژئودزی و ژئوماتیک، دانشگاه صنعتیخواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایرانحمید عبادیدانشکده مهندسی ژئودزی و ژئوماتیک، دانشگاه صنعتیخواجه نصیرالدین طوسی، تهران، ایراننادر صاحب الزمانیشرکت ملی صنایع مس ایرانJournal Article20040516 Considering the vast area of Iran and extent of her potential mineral reserves (existence of volcanic belt of Urumieh-Dokhtar), a systematic view for mineral deposit exploration and mineral potential mapping is essential. Lack of a systematic view and appropriate models for collecting, managing and integrating various geo-spatial data from different sources based on various formats make it difficult to identify, evaluate and proioritize mineral potentials.
Since most of the data related to mineral deposit exploration activities are geo-spatial, Geographical Information System (GIS) can describe and analyze interactions, make predictions with models, and provide support for decision-makers. Mineral potential mappig composes of different steps including: identifying mineralization recognition criteria, data perparation and structuring, producing factor maps and integrating factor maps in the appropriate inference networks. In this research conventional models for integrating factor maps have been investigated. Index overlay and fuzzy logic models are selected to be appropriate models for mineral deposit exploration in semi-detailed (regional study) and detailed stages. An integrated model was also proposed based on Boolean, index overlay and fuzzy logic models . For experimental test, the mineral potential map of Rigan Bam copper deposit with appropriate methods in different inference networks have been produced and 3 appropriate inference networks (one network by Fuzzy Logic model and two networks by integrated models) were selected. Results of three selected networks are in a good accordance with drilling results (%75). Proposed model in Rigan Bam copper deposit capability with required variation can be used for other mineral potential areas and site selection of drilling wells. با توجه به وسعت زیاد کشور و گستردگی مناطق پتانسیلدار ذخایر معدنی (وجود کمربند آتشفشانی ارومیه ـ دختر در ایران)، وجود یک نگرش سامانمند برای شناسایی رخدادهای (اندیس) معدنی و تبدیل رخدادهای قابل تبدیل به معدن، ضروری بهنظر میرسد. نبود یک تفکر سامانمند و راهکارهای مناسب در تولید، آمادهسازی، پردازش و تلفیق حجم وسیع اطلاعات از منابع گوناگون، در مقیاسهای متفاوت و با قالبهای مختلف شناسایی، ارزیابی و اولویتبندی پتانسیلهای معدنی کشور را با مشکل مواجه میسازد.
از آنجا که بیشتر اطلاعات مرتبط با فعالیتهای اکتشاف ذخایر معدنی، مکانمرجع است، سامانه اطلاعات جغرافیایی(GIS) میتواند بهعنوان علم و فناوری بهینه برای تهیه نقشه پتانسیل معدنی قرار بگیرد. تعیین عوامل تشخیص کانیسازی، آمادهسازی اطلاعات، تهیه نقشههای عاملی و تلفیق نقشهها در یک شبکه استنتاجی مناسب از مراحل اصلی تهیه نقشه پتانسیل معدنی به شمار میروند. در این تحقیق با بررسی مدلهای متداول تلفیق نقشه، مدلهای همپوشانی شاخص و منطق فازی به عنوان مدلهای مناسب در اکتشاف ذخایر معدنی در مرحله نیمه تفصیلی (مقیاس ناحیهای) و تفصیلی تعیین شدند و یک مدل تلفیقی که ترکیبی از مدلهای بولین، همپوشانی شاخص و منطق فازی است، پیشنهاد شد. در آزمون عملی انجام شده، نقشه پتانسیل معدنی کانسار مس ریگان بم با استفاده از مدلهای منتخب در شبکههای استنتاجی مختلف تهیه شده و3 شبکه استنتاجی مناسب (یک الگو به روش فازی و دو الگو به روش تلفیقی) با 75 درصد تطابق انتخاب شدند. مدل پیشنهادی ارائه شده در کانسار مس ریگانبم، میتواند با تغییرات لازم در کانسارها و رخدادهای معدنی دیگر برای تعیین زونهای دارای پتانسیل بالای کانیسازی و سرانجام تعیین محل چاههای حفاری مورد استفاده بهینه قرار گیرد. http://www.gsjournal.ir/article_57891_054d147ac7dfded3a0f27673a0c0e685.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Active Faulting and Segmentation along Qom-Zefreh Fault System between Zerfreh and The North of Kashan, Central Iranگسلهای جنبا و قطعهبندی پهنه گسلی قم - زفره در گستره میان زفره تا شمال کاشان1821895789210.22071/gsj.2009.57892FAفرشاد جمالیپژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایرانخالد حسامی آذرپژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایرانمنوچهر قرشیسازمان زمینشناسی کشور و دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال0000-0002-1600-0350Journal Article20070110 The N-NW trending Qom-Zefreh fault system has long been recognized as one of the major faults in Central Iran. We have used observations of faulting, recognized on satellite images and aerial photos, in conjunction with field investigations, to infer fault activity along this structure in an area between Zefreh and the north of Kashan. Right-lateral strike-slip motion along this fault can be inferred from the associated lateral offset of stream beds and alluvial fan observed on aerial photographs and on the field. Morphological features and observations of fault exposure in several places also indicate that the western block is up-thrown relative to the eastern block across reverse component of the Qom-Zefreh fault system. Using changes in fault geomorphology and fault trace orientation we have defined two segment boundaries and structurally divided the Qom-Zefreh fault system into three segments in the region, namely Zefreh, Kashan and Ravand segments. The recognition of these segments is important because it may have implication in assessment of seismic hazard for the Kashan region. پهنه گسلی قم - زفره از دیرباز بهعنوان یکی از گسلهای اصلی گستره ایران مرکزی شناخته شده است. در این مقاله با استفاده از تصاویر ماهوارهای، عکسهای هوایی و بررسیهای صحرایی، هندسه و سازوکار قطعههای گسلی در راستای این پهنه در حدفاصل زفره تا شمال کاشان بررسی شده است.
جابهجایی بستر رودخانهها و مخروط افکنههای آبرفتی مشاهده شده بر روی تصاویر ماهوارهای و هوایی، همراه با بازدیدهای صحرایی، نشانگر وجود حرکت راستالغز راستبر در طول این پهنه گسلی است. افزون بر این، بررسی عوارض ریختشناختی همراه با برونزدهای گسلی بررسی شده در طول این پهنه گسلی بر وجود یک مؤلفه معکوس با شیب به سمت باختر دلالت دارد که در نتیجه آن، بلوک باختری نسبت به بلوک خاوری فرایش یافته است. بر پایه تفاوتهای ریختزمینساختی و تغییرات مشاهده شده در روند این ساختار، سه قطعه گسلی با نامهای زفره، کاشان و راوند در طول این پهنه گسلی در ناحیه مورد مطالعه شناسایی شده است. معرفی این سه قطعه گسلی از دیدگاه برآورد خطر زمین لرزه در ناحیه کاشان اهمیت بسیار دارد.
http://www.gsjournal.ir/article_57892_38783b29aeed37455046afe5fc1e4b8a.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429176820080822Biostratigraphic Study of Mila Formation in Shahmirzad Section, North of Semnan with Special Reference to Conodontsمطالعه زیستچینهشناسی سازند میلا در برش شهمیرزاد با نگرشی ویژه به کنودونتهای آن1901955789410.22071/gsj.2009.57894FAلیلا فضلیدانشگاه آزاد اسلامی واحد دماوند، تهران، ایرانبهاءالدین حمدیدانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، تهران، ایرانJournal Article20060529 The Mila formation from late Early Cambrain to Early Ordovician age is well exposed in the Shahmirzad section consists of 5 lithological members. Several biozones of conodonts have been identified in this section, several taxa of body and trace fossils have been collected from members 2 – 5 of this section.
Member 1, consisting of stromotolitic dolomite, indicates at least one paleosol in the middle part. The second lithological member which includes several beds of salt peseudomorphs does not indicate any condont, while trilobites as well as trace fossils such as <em>Rusophycus</em> sp. and<em> Cruziana</em> sp. have been found frequently. These trace fossils, characteristic of cruziana ichnofacies, occur only in shallow marine environments. Eocrinoids debris and epirelief of the root of this fossil strongly supports this fact. In addition, presence of storm beds and oriented deposition of Hyolithids indicate high degree of water agitation in environment of deposition. Biozones of Conodont have been identified from members 3-5. سازند میلا در برش شهمیرزاد به سن اواخر کامبرین پیشین تا اردوویسین پیشین برونزد دارد. این سازند شامل 5 پاره سازند است که شماری چند از زیستزونهای کنودونتی در این برش تشخیص داده شده است . افزون بر آن برخی از پیکرفسیلها و اثرفسیلها نیز از پاره سازندهای دوم تا پنجم بهدست آمده است .
پاره سازند اول شامل دولومیتهای استروماتولیتی بوده و یک دیرینه خاک در بخش میانی آن جای دارد.
پاره سازند دوم آهکی بوده و حاوی چندین لایه ریختنمای نمک (Saltpseudomorph) است. این لایهها فاقد عناصر کنودونتی هستند در حالیکه نمونههایی از تریلوبیتها و اثرفسیلهای مانند <em>Rusophycus</em> isp. (اثر استراحت تریلوبیت) و <em>Cruzianan</em> isp. (اثر حرکت تریلوبیت) جمع آوری و مطالعه شدند . اثرفسیلهای یاد شده که از نظر ژرفاسنجی و محیط رسوبی در اثر رخساره کریوزیانا(Cruziana inchnofacies) جای دارد، گویای محیطهای کمژرفای دریاست . ائوکرینوییدها(Eocrinoids) نیز گواه همین حقیقت هستند. لایههای توفانی (Strom beds) و همچنین هیولیتیدهای (Hyolithids) جهتدار در سطوح لایهها ، نشاندهنده شدت درجه آشفتگی آب در محیط رسوبی بوده است.
زیست زونهای کنودونتی از پاره سازندهای سوم تا پنجم بهدست آمده است.
http://www.gsjournal.ir/article_57894_5250346e8300bb13197996be87cc57b2.pdf