سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Microstructural Evolution of the Mantle Lithosphere in the Khoy Ophiolites - NW of Iranتکامل ریزساختاری سنگکره گوشتهای افیولیتهای دگرگونی خوی، شمال باختر ایران2175827210.22071/gsj.2008.58272FAمحمد رهگشایدانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانایمان منصفدانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانهادی شفائی مقدمدانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحمد محجلگروه زمین شناسی تکتونیک، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20060311Petrofabric, structural and geochemical study of the ultramafic tectonites in the Khoy ophiolitic complex suggest that these tectonites including low-temperature NW-SE shear zones cut the high-temperature to medium-temperature NE-SW mantle flow direction. Microstructures in these tectonites, record a fabric transition from oblate porphyroclastic and oblong porphyroclastic textures (related to the high- and medium-T deformations in mantle sections) to mylonitic textures (with low-T deformation in the shear zones). The study of olivine LPO patterns in high- and medium-T deformation samples of mantle shows slip on the (010) [100] high-temperature-low stress and (0kl) [100] moderate-temperature systems (up to 1000o) while olivine LPO patterns in the low-T deformation samples within the shear zones indicate gliding along (001) [100] low-temperature slip system (800-900o). Spinels in these peridotites show high variations in Cr number (10 to 90) and Mg number (50 to 90). Cpxs rich in Cr suggest a low degree of partial melting in these peridotites. The very variable composition of the spinels may be the result of partial melting process and recrystallization of these minerals in the mantle lithosphere during the detachment phase and the development of the shear zones.
مطالعات پتروفابریکی، ساختاری و ژئوشیمیایی تکتونیتهای الترامافیک زون دگرگونی خاوری مجموعه افیولیتی خوی نشان میدهد که این سنگها حاوی پهنههای برشی دما پایین با امتداد شمال باختری - جنوب خاوری هستند که جهت جریان گوشتهای دما بالا تا دما متوسط با امتداد شمال خاوری - جنوب باختری را قطع کردهاند. ریزساختارها در این تکتونیتها، یک تحول فابریکی را از بافتهای پورفیروکلاستیک تخت و دوکی شکل (مربوط به دگرشکلیهای دما بالا تا دما متوسط بخشهای گوشتهای) به سمت بافتهای میلونیتی (با دگرشکلی دما پایین درون پهنههای برشی) نشان میدهند. مطالعه الگوهای جهتیابی ترجیحی شبکهای کانی الیوین در نمونههای با دگرشکلی دما بالا و دما متوسط گوشتهای لغزش را بر روی سیستمهای (010) [100] دما بالا و تنش پایین و (0kl) [100] دما متوسط (بیش از 1000 درجه سانتیگراد) نشان میدهند در حالی که الگوهای جهتیابی ترجیحی شبکهای کانی الیوین در نمونههای با دگرشکلی دما پایین درون پهنههای برشی، گویای سیستم لغــزش (001) [100] دمای پایین (1000 درجه سانتیگراد) است. اسپینلهـــای همراه این پریدوتیتها با تغییرات چشــــمگـیر عدد کروم (10 تا 90 Cr # =) و عدد منیزیم (90 تا 50Mg # = ) همراه میباشند. کلینوپیروکسنها عموماً غنی از کروم بوده که نشاندهنده ذوب بخشی محدود این پریدوتیتهاست. تغییرات شدید ترکیب شیمیایی اسپینلها میتواند به فرایند ذوب بخشی و تبلور دوباره این کانی طی فاز جداشدگی سنگکره گوشتهای و توسعه پهنههای برشی مرتبط باشد.سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Investigation of Manganese Mineralization in Jokandy,Southwest of Hashtroodبررسی کانیزایی منگنز در جوکندی، جنوب باختر هشترود18295843410.22071/gsj.2008.58434FAفرهاد ملک قاسمیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه تبریز، ایرانوارطان سیمونزگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه تبریز، ایرانJournal Article20051029The purpose of this study is to determine the genesis of the manganese occurrences around the Hashtroud city, with special regard to Idahlu- Jokandy region. In this region Mn mineralization is sparse and rather extensive. Mineralization has originated from hot springs and precipitated on the earth surface. The mineralization is mainly massive and vein form. Due to the presence of hot springs and their traces in the study area, it can be concluded that Fe and Mn components were in the hot springs as solution and precipitated on the earth surface or penetrated into existing fractures and faults of the region by the hot springs and consequently caused the mineralization. The main Mn minerals are pyrolusite and psylomelane accompanied by gypsum, travertine, barite and jasperهدف از این مطالعه، تعیین زایش رخدادهای منگنز اطراف هشترود، با نگرشی ویژه به منطقه ایدهلو ـ جوکندی است. در این منطقه کانیسازی پراکنده و نسبتاً گسترده منگنز صورت گرفته که منشأ آن از نوع چشمههای آبگرم و به شکل سطحی است. کانیسازی عمدتاً به شکل تودهای و رگهای است. به خاطر وجود چشمههای آبگرم و آثار آنها در محدوده مطالعاتی، میتوان نتیجهگیری کرد که ترکیبهای آهن و منگنز به صورت محلول در ترکیب آبهای گرم منطقه شرکت داشتهاند و توسط همین چشمهها بر سطح زمین نهشته شده و یا به داخل شکستگیها و گسلهای موجود در بین سنگهای منطقه نفوذ کرده و سبب کانیسازی شدهاند. نوع کانی منگنز به طور عمده پیرولوزیت و پسیلوملان، و کانیهای همراه آن، ژیپس، تراورتن، باریت و ژاسپر میباشند.
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Depositional Environments & Sequence Stratigraphy of the Kazhdomi and Sarvak Formations in the Northwest of Fars Province, Southwest Iranمحیطهای رسوبی و چینهنگاری سکانسی سازندهای کژدمی و سروک در شمال باختر فارس، جنوب باختر ایران30395843710.22071/gsj.2008.58437FAحسین اصیلیان مهابادیمدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایرانیعقوب لاسمیگروه زمین شناسی، دانشگاه تربیت معلم، تهران، ایرانJournal Article20060116The Kazhdomi and Sarvak Formations (Bangestan Group) are mainly composed of carbonate rocks. In order to study facies, depositional environments and sequence stratigrphy of these formations in the northwest of FarsProvince, 4 stratigraphic sections including Namak Kangan, Khartang, Khormonj (Coastal Fars) and Shah neshin (Sub-coastal Fars) have been studied.
Carbonate rocks of the Kazhdomi and Sarvak Formations have been deposited in tidal flat (A), lagoon (B), barrier (C) and open marine (D) facies belts. The sandstone facies of the Kazhdomi Formation (Sandstone tongues equivalent to Burgan Sandstone) are quartzarenite, which were probably deposited in a beach environment. Facies analysis and comparison with modern and ancient environments indicate that the Kazhdomi and Sarvak Formations were deposited in a ramp platform.
Sequence stratigraphy of the Bangestan Group in the study area indicate that the Kazhdomi Formation (except for Namak Kangan, which consists of one depositional sequence) include two depositional sequences (sequences 1 and 2) of early to late Albian age. The Sarvak Formation consists of one depositional sequence in Namak Kangan (sequence 3) and four sequences (sequences 3 to 6) of late Albian to Turonian age in other sections.The lower contact of sequence 1, the lower contact of sequence 2 in Namak Kangan and the lower and upper contacts of sequence 6 are type 1 unconformity (SB1) but the contact of other sequences are type 2 unconformity (SB2).سازندهای کژدمی و سروک (گروه بنگستان) به طور عمده از سنگهای کربناتی تشکیل شدهاند. به منظور بررسی رخسارهها، محیطهای رسوبی و چینهنگاری سکانسی سازندهای یاد شده در شمال باختری فارس، 4 برش چینهنگاری برداشت شده است که شامل برشهای نمک کنگان، خارتنگ، خورموج (فارس ساحلی) و شاهنشین (فارس نیمه ساحلی) هستند.
رخسارههای کربناتی سازندهای کژدمی و سروک در کمربندهای رخسارهای پهنه کشندی (A)، تالاب (B)، سدی (C) و دریای باز (D) نهشته شدهاند. رخسارههای ماسهسنگی سازند کژدمی (زبانههای معادل سازند بورقن) از نوع کوارتزآرنایت است که به احتمال زیاد در محیط ساحلی رسوبگذاری شدهاند.
بررسی رخسارههای سازندهای مطالعه شده در شمال باختر منطقه فارس و مقایسه آنها با محیطهای رسوبی امروزی و قدیمی نشان میدهد که رخسارههای سازندهای کژدمی و سروک در سکوی کربناتی از نوع رمپ (Ramp) نهشته شدهاند.
چینهنگاری سکانسی سازندهای کژدمی و سروک نشان میدهد که سازند کژدمی در ناحیه مورد مطالعه بجز کوه نمک کنگان که دارای یک توالی رسوبی(توالی 2) است، در بردارنده دو توالی رسوبی (توالیهای 1 و 2 ) به سن آلبین پیشین تا پسین است. سازند سروک در کوه نمک کنگان دارای یک توالی (توالی 3) به سن آلبین پسین تا سنومانین پیشین و در برشهای دیگر دربردارنده چهارتوالی رسوبی (توالیهای 3 تا 6) به سن آلبین پسین تا تورونین است. مرز زیرین توالی1، مرز زیرین توالی2 در نمک کنگان و مرزهای زیرین و بالایی توالی 6 ناپیوستگی نوع 1 و بقیه مرزها ناپیوستگی نوع 2 است.
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Sag Ponds on Tabriz Fault: Landforms Produced by Active Tectonicsآبگیرهای فرونشستی راستای گسل تبریز، نمونههایی از زمینریختهای حاصل از زمینساخت فعال40495843810.22071/gsj.2008.58438FAداود مختاریگروه پژوهشی جغرافیای دانشگاه تبریز، ایرانJournal Article20060118 Tabriz fault, oriented NW to SE, on its NW continuation that includes Mishow northern fault, is a right- lateral strike-slip fault and one of the most seismically active zones in Azerbaijan of Iran. Studies on different parts of this fault indicate that there are numerous geomorphologic features due to tectonic activities along it. Sag ponds are one of the features that in spite of their importance from geologic, geomorphologic and tectonic point of view have not been studied in this area. Therefore, this paper attempts to study several sag ponds along Tabriz and northern Mishow faults including Bostan-Abad Ghouri-ghol, Payam, Aralan, and Mishow Ghouri-ghol dry sag ponds. An introduction to sag ponds as a geomorphic effect of the strike-slip faults to recognition of active faults is the main goal of the paper.
All of these sag ponds are bounded by stike-slip and normal faults, subjects for previous investigations, field observations and geomorphic indices such as offset and deflected drainage and displaced terraces and alluvial fans. Obtained results from sag ponds and infilling of these basins by young Quaternary deposits indicate that Tabriz and northern Mishow faults are active faults, capable of generating relatively strong earthquakes in the future.
گسل تبریز که در ادامه شمال باختری خود گسل شمالی میشو را نیز شامل میشود با روند شمال باختری- جنوب خاوری خود دارای سازوکاری راستالغز با مؤلفه راستبر است و یکی از لرزهخیزترین گسلهای ایران در ناحیه آذربایجان است. مطالعات به عمل آمده در قسمتهای مختلف این گسل حاکی از وجود آثار ریختشناختی متعدد ناشی از فعالیتهای زمینساختی در راستای آن است. آبگیرهای فرونشستی از جمله این آثار هستند که با وجود اهمیت آنها از نظر زمینشناختی، زمینریختشناختی و زمینساختی مطالعهای در ایران در مورد آنها صورت نگرفته است. لذا، بررسی آبگیرهای فرونشستی به عنوان یکی از آثار زمینریختی گسلهای راستالغز برای شناسایی گسلهای فعال، مهمترین هدف این مقاله است که با بررسی آبگیر قوری گل بستان آباد، آبگیر خشک گردنه پیام، آبگیر خشک ارلان و آبگیر خشک قوری گل میشوداغ، سعی شده است این مهم حاصل گردد.
تمامی این آبگیرها به وسیله گسلهای راستالغز و عادی محصور شدهاند که سازوکار آنها بر پایه اطلاعات حاصل از بررسی منابع و مشاهدات میدانی و مطالعه آثار زمینریختی آنها از قبیل انحراف رودخانهها، پادگانههای رودخانهای نامتقارن و مخروط افکنهها مورد شناسایی قرار گرفته است. با توجه به یافتههای این پژوهش در مورد هر یک از حوضههای انباشتی فوق و پرشدگی این حوضهها با نهشتههای بسیار جوان کواترنری، میتوان آبگیرهای دایر و یا خشک تشکیل شده در راستای گسل تبریز و شمالی میشو را دلیلی بر فعال بودن این گسلها دانست و رویداد زمین لرزههای نسبتاً قوی را در چنین مناطقی پیشبینی نمود.سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Petrography, Geochemistry, Genesis and Tectonic Setting of Bibi Maryam Granitoid (Afzal Abad-Nehbandan)سنگنگاری، ژئوشیمی، منشأ و جایگاه زمینساختی توده گرانیتوییدی بیبی مریم (افضلآباد- نهبندان)60715844010.22071/gsj.2008.58440FAسید سعید محمدیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانمنصور وثوقی عابدینیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحمد پورمعافیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیسازمان زمین شناسی واکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحمدمهدی خطیبگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانJournal Article20050507Bibi Maryam Granitoid body with 5 km<sup>2</sup> exposure area is located in the east Iranian ophiolite mélange belt in Sistan suture zone. This intrusive body consists of tonalite- quartzdiorite and granodiorite. The main mafic minerals are hornblende and biotite in quartzdiorite-tonalite. Existence of microdioritic enclave in tonalite and its absence in granodiorites is one of the main characteristics of the body. Perthitic and granophyric textures in granodiorites represent low water vapor pressure and relatively fast crystallization, respectively. <br />Geochemical study of rock samples shows that the body is calc-alkaline and metaluminous to peraluminous. Trace element patterns in spider diagrams represent a trough for Nb and enrichment for K, Rb, Ba and Th that indicate contamination by crustal materials. Although Bibi Maryam intrusive body cuts the ultramafic rocks, it lacks petrographic and geochemical characteristics of oceanic plagiogranites. The geochemistry of the body is comparable with I-type granitoids and based on tectonic setting it can be classified as orogenic and VAG type. توده گرانیتوییدی بیبی مریم با وسعت حدود 5 کیلومترمربع درون نوار افیولیت ملانژ خاور ایران، در پهنه ساختاری سیستان واقع شده، این توده نفوذی از تونالیت- کوارتزدیوریت وگرانودیوریت تشکیل شده است. کانیهای مافیک شامل هورنبلند و بیوتیت در کوارتزدیوریت- تونالیت هستند. وجود آنکلاوهای میکرودیوریتی درتونالیتها و نبود آن درگرانودیوریت از ویژگیهای توده مورد مطالعه است. بافتهای پرتیتی و گرانوفیری در گرانودیوریتها به ترتیب بیانگر کم بودن فشار بخار آب و سرد شدن به نسبت سریع در ژرفای کم است.<br /> بررسی ژئوشیمیایی سنگهای مورد مطالعه نشاندهنده ویژگی کلسیمی- قلیایی و متاآلومین تا پرآلومین است. بررسی عناصر کمیاب در نمودارهای عنکبوتی بیانگر کاهش Nbو تمرکز بالای عناصر K، Rb، Ba و Thاست که میتواند نشاندهنده آغشتگی ماگمای اولیه حاصل از ذوب بخشی گوشته با مواد پوستهای باشد. با وجود اینکه توده نفوذی بیبی مریم سنگهای اولترامافیک را قطع نموده است، ویژگیهای سنگنگاری و ژئوشیمیایی پلاژیوگرانیتهای اقیانوسی را نداشته و بیشتر ویژگیهای آن با گرانیتوییدهای نوع Iقابل مقایسه است. از نظر جایگاه زمینساختی در رده گرانیتوییدهای کوهزایی و در گروه VAGقرار میگیرد.<br /> <br /> سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Paleoecology and Biozonation of Late Paleocene to Early Miocene Benthic Foraminifers in North & South East Shirazزونبندی زیستی و دیرینهبومشناسی روزنداران کفزی پالئوسن پسین تا میوسن پیشین در شمال و جنوب خاوری شیراز50695844110.22071/gsj.2008.58441FAخسرو خسرو تهرانیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، ایرانمسیح افقهگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، ایرانوحید احمدیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، ایرانJournal Article20060424In this research, two stratigraphic sections were chosen from the late Paleocene to early Miocene (Jahrum and Asmari Formations). These sections includes Sadra and Dodaj plus 645 meters of late Paleocene to early Miocene scdiments. For this investigation 360 thin sections were prepared and 12 samples analysed by XRF. We studied Biotope that includes biozone. These index biozones and percentage of elements that appears in biotope are identified. Principally index foraminifers, identified in the studied sections, are listed bellow: <em>Miscellanea</em><em> </em><em>sp. Kathina sp., Fallotella alavensis Mangin, Opertorbitionlites sp. Alveolina sp. Lituonella ruberti Stache, Rhapydionina urensis Sirel, Orbitolites complanatus Lamark, somalina Stefaninii Silvestri, Dictyoconus sp. Coskinolina liburnica Atache., Nummulites fabianii Prever, Silvestriella tetraedra Gumbel., Nummulites fichteli Michelotti, Austrotrillina howchini Schlumberger, Meandropsina anahensis Henson.</em>
Regarding the frequency, type of wall and biotope percentage ratio of each foraminiferal biozone, there are different biotopes that indicate change in the trend of paleoecologic conditions of the late Paleocene to Oligocene sediments.در این تحقیق دو مقطع چینهشناسی از رسوبات سازندهای جهرم و آسماری انتخاب شده است. این مقاطع شامل برشهای صدرا و دودج بوده که در مجموع 645 متر از رسوبات پالئوسن پسین تا میوسن پیشین میانی را نشان میدهد. با مطالعه رخسارههای میکروسکوپی 360 مقطع میکروسکوپی و بررسی 12 نمونه تجزیه کیفی و کمی عناصر موجود با استفاده از روش X.R.F شرایط محیطی بیوتوپهای در برگیرنده هر یک از زیست زونهای شاخص روزنداران به دقت شناسایی شده است. به طور کلی روزنداران شاخص شناخته شده در این مقاطع به ترتیب از قدیم به جدید عبارتست از:
<em>Miscellanea</em><em> </em>sp<em>., Kathina </em>sp<em>., Fallotella alavensis </em>Mangin<em>, Opertorbitolites </em>sp<em>., Alveolina </em>sp<em>., Lituonella ruberti </em>Stache<em>, Rhapydionina urensis </em>Sirel<em>, Orbitolites complanatus </em>Lamark<em>, Somalina stefaninii </em>Silvestri<em>, Dictyoconus </em>sp<em>., Coskinolina liburnica </em>Atache<em>., Nummulites fabianii </em>Prever<em>, Silvestriella tetraedra </em>Gumbel<em>., Nummulites fichteli </em>Michelotti<em>, Austrotrillina howchini </em>Schlumberger<em>, Meandropsina anahensis </em>Henson<em>.</em>
با توجه به فراوانی، نوع پوسته و نسبت درصد عناصر موجود در بیوتوپ هر زیستزون روزنداران در مقاطع فوق به لحاظ نوع روند تغییرات دیرینهبومشناسی محیط رسوبات پالئوسن پسین تا الیگوسن میانی میباشد.
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Iron Removal studies of Low Grade Diasporic Bauxite by Using Thermochemical Treatmentمطالعات آهن زدایی بوکسیت دیاسپوری کم عیار با استفاده از روش گرماشیمیایی72765844210.22071/gsj.2008.58442FAمهدی معظمی گودرزیدانشکده مهندسی معدن متالورژی و نفت، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایرانبهرام رضاییدانشکده مهندسی معدن متالورژی و نفت، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایراناحمد امینیسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی، تهران، ایرانJournal Article20060226In this paper, iron removal studies on high iron diasporic bauxite by thermochemical treatment was investigated for the first time. For this purpose, bauxite samples were calcined in temperatures between 600 and 1100°C and then leached with hydrochloric acid. Obtained results revealed, in spit of gradual decrease in both iron and aluminum extraction with rising calcination temperature, iron extraction to aluminum extraction is selective at calcination temperature above 900°C. Leaching studies of calcined sample at 900°C proved that leaching temperature is the most important parameter for iron dissolution in acid and rising leaching temperatures from 20 to 95°C increases iron extraction over 70%. The other optimum parameters are: leaching time120 minutes, acid concentration 50% V/V, grinding size of 210 µm, pulp density of 15% solid by weight. As a result of optimizing parameters, 96.5% of bauxite iron content removed successfully with 88.5% aluminum recovery and solid residue iron content, i.e., the obtained concentrate, decreased from 27.02 to 1.59%.
در این تحقیق، امکان آهن زدایی نمونه بوکسیت دیاسپوری پرآهن با استفاده از روش گرماشیمیایی برای نخستین بار مطالعه شده است. بدین منظور، نمونه در دماهای 600 تا 1100 درجه سانتیگراد کلسینه گردید و آزمایشهای اسیدشویی با استفاده از اسید کلریدریک بر روی آن انجام شد. بر اساس نتایج به دست آمده با افزایش دمای کلسیناسیون، به تدریج انحلال پذیری آلومینیم و آهن در اسید کاهش مییابد ولی افزایش دمای کلسیناسیون تا بیش از 900 درجه سانتیگراد سبب انحلال انتخابی آهن نسبت به آلومینیم در اسید میشود. بررسی عوامل موثر بر اسیدشویی نشان داد که دمای انحلال اثر گذارترین پارامتر بر بازیابی آهن از نمونه به محلول اسیدی است به نحوی که با افزایش آن از 20 تا 95 درجه سانتیگراد، میتوان با حفظ ماهیت انتخابی فرایند، بازیابی آهن را از 89/7 درصد به 02/81 درصد افزایش داد. در ادامه مدت زمان 120 دقیقه، غلظت اسید 50 درصد، ابعاد خردایش کوچکتر از 210 میکرون و درصد جامد 15 به عنوان مقادیر بهینه دیگر پارامترها انتخاب شد که در نتیجه بازیابی آهن در محلول تا 5/96 درصد افزایش یافت.
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Stratigraphy of the Upper Devonian Rocks in the Kalariz Sectionچینهنگاری سنگهای دونین بالایی در برش کلاریز78855844310.22071/gsj.2008.58443FAسید محمود حسینی نژاددانشکده علوم زمین، دانشگاه علوم پایه دامغانمهدی یزدیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهانمنصوره قبادیپورگروه زمین شناسی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگانحسین غلامعلیانگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه هرمزگان0000-0002-1752-6872Journal Article20051219 Geirud formation deposits of Kalariz in the Eastern Alborz start with a relatively thick sequence of sandstone, shale, and red, white and brown colored siltstone changing into yellow dolomitic layers, fossiliferous limestone and shaly or marly limestone. This formation lies over Mila formation with a disconformity and covered transitionally by limestones of Mobarak formation. In the above mentioned sequence, numerous and various conodonts and brachiopods were identified. Based on the distribution of brachiopoda, two assemblage zones and based on the conodonts, four assemblage zones were recognized with Famennian and Strunian age. The first brachiopoda biozone, equivalent to the first and second conodont biozones, belongs to early Famennian age (older than late crepida zone and romboidea to late trachytera zone) and the second Brachiopoda biozone which is equivalent to conodont biozone of number three and four has the late Famennian age (postera to late expansa zone and praesulcata zone). Paleontological and stratigraphical evidence indicates that Frasnian sediments are absent in the study area.نهشتههای سازند جیرود در برش کلاریز با توالی نسبتاً ستبری از ماسهسنگ، شیل و سیلتستون سرخ، سفید و قهوهای رنگ آغاز میشود و در ادامه به لایههای دولومیتی زرد رنگ، آهک، آهکهای شیلی و مارنی فسیلدار تبدیل میگردد. این سازند با ناپیوستگی فرسایشی بر روی سازند میلا واقع شده و به طور پیوسته با آهکهای سازند مبارک پوشیده میشود. در این توالی، فسیلهای فراوان و متنوعی از کنودونتها و بازوپایان شناسایی شد. بر اساس پخش و پراکندگی بازوپایان دو زیستزون تجمعی، و بر مبنای کنودونتها چهار زیستزون تجمعی با سن فامنین و استرونین تعیین شد. ضمن اینکه زیستزونهای محلی بازوپایان با زیستزونهای محلی کنودونتی تطابق داده شده است. زیستزون شماره 1 بازوپادار معادل زیستزونهای کنودونتی Older than late crepida zone and romboidea to late trachytera zone با سن فامنین زیرین است. زیستزون شماره 2 بازوپادار معادل زیستزونهای کنودونتی postera to late expansa zone and praesulcata zone با سن فامنین بالایی است.
شواهد دیرینهشناسی و چینهنگاری نشان میدهد که رسوبات فرازنین در این منطقه وجود ندارد. سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Investigation and Modeling of Joints Dipping Effects on Drilling Rate in Open Pit Minesبررسی و مدلسازی تأثیر شیبداری درزهها بر سرعت چالزنی در معادن روباز86925844410.22071/gsj.2008.58444FAسید هادی حسینیدانشکده مهندسی معدن و ژئوفیزیک دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایرانحمید آقاباباییدانشکده مهندسی معدن ، دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ایرانیاشار پور رحیمیاندانشکده مهندسی معدن ، دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ایرانJournal Article20051024 Drilling is one of the most expensive stages of open pit mining and has more complexity. In drilling process many parameters influence simultaneously, where studying each parameter requires recognition of the effects of the characteristics of the rock mass and its material. <br />In this paper, the main aim was directed to investigate the joints dipping among the structural parameters of the rock mass. In the course of study, geometrical condition of penetration and transition of drill bit from joint surface were analyzed and different conditions of dips considered mathematically. This was followed by physical modeling of each of the geometrical conditions and penetration rate of cross bit measured by using rotary drilling system. Based on the numerical results obtained from experiments, mathematical equation between angles of joint dip with respect to drilling prolongation and penetration rates was presented. Furthermore, in conformity with the presented equation, by decreasing relative angle of joints dip, penetration rate of drill bit in jointed rock masses decreases linearly.چالزنی به عنوان یکی از پرهزینهترین مراحل معدن کاری روباز، از پیچیدگی بسیار زیادی برخوردار است. پارامترهای فراوانی به طور همزمان بر فرایند چالزنی تأثیر میگذارند که مطالعه هر پارامتر نیازمند شناخت تأثیر ویژگیهای ماده سنگ و توده سنگ است.<br /> در مقاله حاضر، از میان پارامترهای ساختاری توده سنگ، شیبداری سامانه درزهها مورد مطالعه قرار گرفته است. طی مطالعات ابتدا با تحلیل هندسی شرایط نفوذ و عبور مته از سطح درزه و شرایط مختلف شیبداری به صورت ریاضی مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه با انجام مدلسازی فیزیکی هر یک از شرایط هندسی، آهنگ نفوذ مته چهار پره صلیبی با استفاده از روش دورانی اندازهگیری شده است. در پایان با توجه به نتایج عددی حاصل از آزمایشها، رابطه ریاضی بین زاویه شیب درزه نسبت به امتداد چالزنی وآهنگ نفوذ ارائه شده است. بر اساس رابطه ارائه شده، با کاهش زاویه بین سطح درزه و امتداد چالزنی، آهنگ نفوذ مته در توده سنگهای درزهدار به صورت خطی کاهش مییابد.<br /> سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Petrography and Joint Study of Bisotoun Area, Implications for Deciphering Factors Controlling Damages on Bisotoun Iscriptionمطالعه سنگنگاری و سیستم درزه منطقه بیستون به منظور پی بردن به علل فرسایش سنگنوشته بیستون92965844610.22071/gsj.2008.58446FAحسن محسنیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانسعید خدابخشگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانامیر حسین صدرگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانفرهاد آلیانیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بوعلی سینا، همدان، ایرانJournal Article20040918Bisotun inscription located on the mid-way of Hamedan- Kermanshah road (40 km to Kermanshah city), is carved on limestone cliffs exposed in the area. Dissolution of the inscription caused serious damage to the most important heritage of the country. The area comprises massive gray limestones of the Lower Cretaceous as a part of high Zagros thrust belt. Accordingly, the limestones are extensively tectonized and two main joint sets are developed in the area. Joint study was performed in an area of one km around the inscription. Thereby, it is revealed that these joint sets had impact on the dissolution of limestones. Limestone beds containing inscription are composed of mudstone to bioclastic algal wackestones. Original mineralogy of these algal bioclasts was aragonite. A few foraminifers and pellet also occur in some samples. Extensive jointing and unstable original mineralogy of limestone components lead to the dissolution of limestones in a meteoric condition. Evidences such as moldic, vuggy, canal, and cavern porosity suggest a meteoric diagenetic environment. Vugs up to centimeter scale in the field observations are evidences of karstification in the area. Jointing and dip direction of the bedding plane cut across the middle part of the inscription; conduct the corrosive rainfall precipitation toward the inscription surface. Consequently dissolution pit and holes were developed on it. Apparently the only practical way for remediation is to keep the inscription surface away from these corrosive waters. Considering the dip direction of the bedding plane, jointing on limestones and karstification in the area, it is recommended to drain the waters from bedding plane through a canal in a considerable distance from the inscription surface. سنگ نوشته بیستون در کناره شمالی جاده کرمانشاه به همدان و در فاصله 40 کیلومتری شهرکرمانشاه بر روی صخرههای آهکی کنار جاده نقش بسته است. انحلال سطح سنگنوشته سبب تخریب بخشی از این میراث بینظیرشده است. سن سنگهای مورد مطالعه در محدوده کتیبه یاد شده کرتاسه زیرین است و در پیرامون شبکه گستردهای از راندگیها بویژه در شمال- شمال باختری قرار گرفتهاند که از جمله آنها میتوان به راندگی پراوکه از روستای نژیواران تا حوالی کرمانشاه ادامه دارد و شبکه راندگیهای بین روستای نادرآباد تا اشرف آباد اشاره کرد. بدین خاطر، آهکهای منطقه به شدت تکتونیزه هستند. شبکه درزهها در این منطقه به شعاع یک کیلومتر به مرکزیت سنگنوشته اندازهگیری و تحلیل شدند. دو دسته درزه اصلی در این منطقه توسعه یافته و باعث تشدید انحلال آهکها در ناحیه بیستون شده است. لایه در بردارنده سنگنوشته متشکل از میکرایت فسیلدار (مادستون تا وکستون) با قطعات زیستآواری از جنس جلبکهای آهکی با ترکیب اولیه آراگونیتی بوده است و مقداری روزنداران و پلت نیز در بین آنها دیده میشود. به علت توسعه درزهها و وجود اجزای ناپایدار آراگونیتی، این آهکها در محیط دیاژنزی جوی متحمل انحلال شده و تشدید روند انحلال منجر به کارستی شدن آهکها شده است. تخلخل قالبی، حفرهای، کانالی، و غاری ازجمله شواهد تأیید کننده روند گسترش انحلال در منطقه است. مشاهده حفرههای انحلالی به ابعاد چند میلیمتر تا دهها سانتیمتردرسطح زمین گویای این موضوع است. توسعه درزهها به همراه شیب لایهبندی سبب هدایت سیالهای جوی به سوی سطح (دیواره) سنگ نوشته شده است. در نتیجه در محلهای ریزش آب، چندین حفره در سطح سنگنوشته ایجاد شده و باعث آسیب فراوان آن میشود. با توجه به جهت شیب لایهبندی و گسترش شبکه کارستی در آهکهای ناپایدار از لحاظ سنگشناسی، تنها راه حل ممکن دور نمودن سیالهای نفوذی خورنده از سطح سنگنوشته و انحراف مسیر تخلیه طبیعی آنهاست.سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Stratigraphy and Micropaleontology of the Permian Rocks in NW Iranچینهشناسی و دیرینهشناسی واحدهای سنگی پرمین در شمال باختر ایران981095844910.22071/gsj.2008.58449FAرحیم شعبانیاندانشگاه پیام نور ، تبریز، ایرانخسرو خسروخسروتهرانیدانشگاه آزاد ، واحد علوم و تحقیقات، گروه زمین شناسی، تهران، ایرانایرج مؤمنیدانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم زمین، گروه زمینشناسی، تهران، ایرانJournal Article20050516Various stratigraphical sections of the Permian rocks in the northwest of Iran (Azerbaijan) shows that this sequence consists of Doroud, Ruteh, and Nesen formations in the southern flanks and Doroud, Surmaq , Julfa and Ali-Bashi formations in Zal and Illanlu sections.
The analysis and study of forminifera assemblages in the carbonate sequence of the area and the comparison of these microfossils with other parts of Iran and neighbouring countries indicate that the age of carbonate units is Kubergandian to Dorashamian in Zal and Illanlu areas and Kubergandian to Djulfian in others sections. Throughout the Azerbaijan, Lower Permian shows a great hiatus.
Field investigation, rock and microfacies studies show many progressive and regressive phases in the Permian sequence of Azerbaijan.
مطالعه مقاطع مختلف چینهشناسی از سنگهای پرمین در شمال باختری ایران نشان میدهد که این توالی در بخش جنوبی از سازندهای دورود، روته، نسن و در برشهای زال و ایلانلو از سازندهای دورود، سورمق، جلفا و الی باشی تشکیل یافته است. از تحلیل جامعه فسیلی روزنداران در توالیهای کربناتی پرمین این ناحیه و مقایسه آن با تجمعات میکروفسیلی دیگر بخشهای ایران و کشورهای همجوار قلمرو تتیس، سن واحدهای آهکی در مقاطع چینهشناسی زال و ایلانلو، کوبرگاندین تا دوراشامین ودر برشهای دیگر کوبرگاندین تا جلفین است. نبود اشکوبهای یاختاشین، بلورین در تمام پهنه آذربایجان گسترش دارد.
بررسیهای صحرایی، مطالعات سنگشناسی و رخسارههای میکروسکوپی بیانگر چندین فاز پیشروی و خروج از آب در این توالیهاست.
مقایسه برشهای چینهای مورد مطالعه از نظر محتوا و ترکیب فسیلی، رخسارههای سنگی و ستبرای واحدهای سنگی بیانگر حاکم بودن شرایط متفاوت زمینشناسی در قسمتهای شمالی و جنوبی این بخش در طی دوره پرمین بوده است.
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Lithfacies Analysis and Depositional Model of Lateshur River,South East Tehranتجزیه رخسارههای سنگی و مدل رسوبی رودخانه لاتشور، جنوب خاور تهران1101235845010.22071/gsj.2008.58450FAمهدی خدامیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهداسداله محبوبیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهدرضا موسوی حرمیگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهدسادات فیض نیاگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20050805The Lateshur Watershed is a part of Central Iranian drainage basin located northeast of the city of Pakdasht in northeastern TehranProvince. This watershed has an elongate form and its surface area is more than 22.2 square kilometer. It is a part of central Alborz zone and geologically is composed of Neogen red beds units, Hezardareh Formation and Quaternary alluviums. Geomorphologic studies show that this watershed is within an anticline and surrounded by DahanehMountains in the south and Gara-aghajMountains in the north respectively. Structural and lithological variability have a very important role in the formation of this watershed; therefore, the watershed has the same trend as structures (NW-SE). Based on this study, the LateshurRiver has a braided pattern with gravelly bed. Sedimentological studies along rivers in Lateshur basin show that three basic factor (sudden changes in slope gradient, floods events and distributaries) are the main reasons for changes in texture of bed load sediments within the channel as well as the break in sedimentary links. Lithofacies identified in this watershed include gravelly (Gmm, Gmg, Gcm, Gt), sandy (Sp, Sm, St, Sh) and muddy (Fl, Fr). Based on lithofacies, Boundary surface and current direction architecture elements identified in main river of Lateshur basins include: (1) Gravel bars and Bed forms [Element GB], (2) Lateral Accretion deposits [Element LA], (3) Sandy bed forms [Element SB] and (4) Fine grain classtic deposits [Element FF]. Also, based an lithofacies and architectural elements, Facies models have been purposed for the Lateshur river from upstream toward downstream as fallows: Shallow gravel braided river, Gravel wandering river, Gravel bed meandering river, Sandy meandering rive and Fining grain meandering river.
حوضه آبخیز رودخانه لاتشور جزئی از حوضه آبخیز کویر مرکزی ایران است که در استان تهران و در شمال خاوری شهرستان پاکدشت واقع شده است. این حوضه شکلی کشیده داشته و مساحت آن بیش از 2/22 کیلومتر مربع است. منطقه مورد مطالعه در زون ساختاری البرز مرکزی قرار گرفته و واحدهای سنگی سازنده آن سازندهای سرخ نئوژن، هزاردره و پادگانههای آبرفتی هستند. همچنین براساس مطالعات انجام شده طرح کانال رودخانه لاتشور در بالادست از نوع بریده بریده با بستر گراولی و در پایین دست از نوع مآندری با پیچش کم و زیاد است. مطالعات رسوبشناسی در طول کانال اصلی این حوضه نشان میدهد که 3 عامل اصلی (تغییرات ناگهانی شیب بستر ناشی از تغییرات سنگشناسی، ورود سرشاخههای فرعی و رخداد سیلابهای مکرر) باعث تغییر در بافت رسوبات کف کانال و بر هم زدن پیوستگی طولی پارامترهای مختلف اندازه ذرات شده است. رخسارههای سنگی شناسایی شده در این حوضه شامل رخسارههای گراولی (Gmm, Gmg, Gcm, Gt)، ماسهای (St, Sp, Sl, Sh) و گلی (Fl, Fr) می باشند. با توجه به رخسارههای سنگی موجود در کانال اصلی رودخانه لاتشور، عناصر ساختاری شکل گرفته در این سامانه رسوبی شامل: 1) بار گراولی و اشکال لایهای (Element GB)، 2) رســوبات با رشـــــد جانبی (Element LA)، 3) ماسه با اشکال لایهای (Element SB) و 4) رسوبات ریز دانه (Element FF) میباشند. با توجه به رخسارههای رسوبی و عناصر ساختاری شناسایی شده در کانال اصلی رودخانه لاتشور، مدلهای رسوبی این رودخانه تفسیر و ارائه گردیده است که از بالادست به سمت پایین دست حوضه، شامل رودخانه بریده بریده با بار گراولی و کم ژرفا (Shallow gravel braided river)، رودخانه بریده بریده با بار گراولی (Gravel wandering river)، رودخانه مآندری با بار گراولی (Gravel meandering river)، رودخـــــانه مآنـــــــدری با بار ماســــــهای (Sandy meandering river) و رودخــــانه مآنـــدری با بــار ریـــزدانه (Fine grain meandering river) میباشد. این دادهها میتوانند در مطالعات رسوبشناسی و مدیریتی رودخانه در حوضههای مشابه در ایران مورد استفاده قرار گیرند.سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Estimation of Shear Wave Attenuation for Bam Earthquake, Strong Motion Records, Using Singular Value Decompositionتخمین کاهیدگی امواج برشی زمینلرزة بم با استفاده از معکوسسازی رکوردهای جنبش نیرومند به روش تجزیة مقادیر تکین1241295851910.22071/gsj.2008.58519FAهادی قاسمیپژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایراناحسان ذبیحیپژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایرانامین روشندل کاهومؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، ایرانمهدی زارعپژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایرانJournal Article20060222Strong motion records from the 2002 Bam Earthquake are used to investigate the shape of attenuation function in several frequencies ranging between 0.8 to 18 Hz. Amplitude spectra of the records are inverted to find source scaling factor and attenuation parameters using Singular Value Decomposition method (SVD). After correcting the obtained attenuation functions for geometrical spreading effect, the values of follow the frequency dependent relation, , which is in good agreement with similar results in other tectonically active regions in the world and could be served as a basic input parameter for future seismic hazard studies in the region of bam.
رکوردهای جنبش نیرومند زمینلرزه بم به منظور بررسی شکل تابع کاهیدگی در بسامدهای مختلف در محدودة 8/0 تا 18 هرتز، مورد استفاده قرار گرفتهاند. طیف دامنة رکوردهای مورد استفاده برای تخمین پارامتر چشمه و پارامترهای کاهیدگی با استفاده از روش تجزیة مقادیر تکین وارون شدهاند. بعد از تصحیح اثر گسترش هندسی توابع کاهیدگی، مقادیر ضریب کیفیت از تابع بسامد پیروی میکنندکه همبستگی خوبی با نتایج مشابه دیگر نواحی فعال زمینساختی جهان داشته و میتواند بهعنوان پارامتر ورودی پایه برای مطالعات آتی تحلیل خطر در منطقة بم لحاظ گرددسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Modify of Eugster & Hardie Brine Evolution Flow Diagram in the Base of Brine of Maharlou Lakeپیشنهاد تغییرات جزئی در نمودار تکامل شورابه، ارائه شده توسط اگوستر و هاردی با بررسی شورابه دریاچه مهارلو1301395852010.22071/gsj.2008.58520FAفرج اله فیاضیدانشگاه تربیت معلم، گروه زمین شناسی، تهران، ایرانمحمد نخعیدانشگاه تربیت معلم، گروه زمین شناسی، تهران، ایرانراضیه لکدانشگاه تربیت معلم، گروه زمین شناسی، تهران، ایران
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، گروه زمین شناسی دریایی، تهران، ایران0000-0003-3223-5528Journal Article20060507 Maharlou lake located in southwest of Iran is an intra-continental sedimentary basin. Its area is about 280 km2 extended with an average water depth of 1.5 m during wet seasons. The water level in the lake is controlled by several factors such as runoff volume from Maharlou catchment, underground water seepage, and direct rainfall over the lake and also evaporation. Generally, hydrochemical analysis of water resources showed that the water types are mainly bicarbonates and sulfates due to geology of the surrounding areas. Hydrochemical investigation has been carried out for a time period between 1975 and 2002 using previously published analyses together with new collected water samples. 230 samples were collected during summer 2001, summer 2002 and spring 2005. Results show a change in the brine type through time; with an Mg-SO4-Cl type in 1970 to an Mg-Cl-SO4 type in 2001 and currently Na-Mg-Cl brine type, in recent time, which is comparable with Great Salt Lake in USA. Due to changes in diluted water compositions from HCO3 ≥ (Ca + Mg) to HCO3 (Ca + Mg), the path of brine on the Eugster and Hardie flow diagram changes from row III to the path II, indicating that the bicarbonate water comes into the lake from a fault occurring in the lake floor.دریاچه مهارلو یک حوضه رسوبی درون قارهای بسته در جنوب باختر ایران است. وسعت دریاچه حداکثر 280 کیلومترمربع و ژرفای میانگین آن در زمان پرآبی 5/1 متر است. سطح آب دریاچه متأثر از حجم آبهای سطحی و زیرزمینی وارده به آن، بارندگی در سطح دریاچه و میزان تبخیر است. تیپ آبهای وارده به دریاچه به طور عمده سولفاتی و بیکربناتی و متأثر ازسازندهای زمین شناسی حوضه آبریز است. بررسی روند تکاملی دریاچه مهارلو با کمک دادههای منتشر شده از سال 1354 تا 1381و نتایج حاصل ازتجزیه تعداد 230 نمونه برداشت شده مربوط به سه وضعیت خشک، کم آبی و پر آبی(تابستان1380، تابستان 1381 و بهار1384) انجام گرفته است. تیپ شورابه در دورههای زمانی کوتاه مدت بسیار متغیر است. در مسیر تکاملی شورابه ابتدا مقادیر Na و Cl افزایش می یابد و تیپ شورابه از نوع Na-Mg-Cl میشود. در ادامه تبخیر و کاهش تراز آب، هالیت تهنشست میکنـد و مقدار سدیم و کلر کاهش مییابد و تیپ شـــورابه از نوع Mg-Cl-SO<sub>4</sub> میشود. اما مسیر تکاملی شورابه هنوز ادامه داشته و با ادامه تبخیر، شورابه از نوع Mg-SO<sub>4</sub>-Cl میشود. مسیر تکاملی شورابه دریاچه مهارلو در مسیرIII نمودار تکامل شورابهها است در نتیجه آبهای غالب وارده به حوضه، میبایست از نوعCa+Mg HCO<sub>3</sub> <sub> </sub><span style="text-decoration: underline;">></span> باشد. در حالی که در شرایط کنونی آبهای وارده و قابل مشاهده به دریاچه اغلب از نوع HCO<sub>3</sub><< Ca+Mg است علت آن آبهای بیکربناتی غیر قابل رؤیتی است که به صورت چشمههای کارستی از بستر دریاچه وارد آن میشود. به نظر میرسد، از محل گسل در کف دریاچه آبهای بیکربناتی خارج میشود.
سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Local and Marginal Mineralogy of Alteration Haloes around Mineralized Veins of Masjeddaghi Area, Jolfaبررسی کانیشناسی منطقهای و حاشیهای هالههای دگرسان شده اطراف رگههای کانهدار محدوده مسجدداغی جلفا1401535853010.22071/gsj.2008.58530FAافشین اکبرپورگروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانایرج رساگروه زمین شناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهیدبهشتی، تهران، ایرانمحمود مهرپرتوپژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20060114The Masjeddaghi area is a part of Alborz-Azarbaijan Zone and located in the Jolfa 1:100000 geological map sheet. The oldest rock units cropped out widely in the south and northeast of the area belong to the Eocene flysch-type sediments. The other outcrops consist mainly of volcanic rock complex of andesites and trachyandesites affected by quartz monzonite intrusion and caused alteration of phyllic and carbonate phyllic type. The mineralization in volcanic complex is also accompanied by quartz and barite veins. The study of alterated zone around veins shows sericite, silicified, prophillitic, chloritic and alunite (jarosite) alterations. Investigation of alteration zones around mineralized veins shows epithermal gold ore in which alunitic alteration (jarocite) is the most important characteristics. The result of the study on alteration and extension of altered zones in the whole study area give rise to the probability of porphyry type copper deposit (potassic, phyllic, argillic and prophylitic alteration zone).محدوده اکتشافی مسجد داغی جلفا در ورقه زمینشناسی 1:100000 جلفا قرار دارد. این محدوده، از نظر زمینشناسی ساختـــاری بخشی از زون البرز باختری- آذربایجان است. قدیمیترین رخنمونهای سنگی در محدوده مورد مطالعه مربوط به فلیشهای ائوسن است که به طور گسترده در بخش جنوبی و شمال خاوری محدوده دیده میشود. بخش دیگر رخنمونهای سنگی محدوده را به طور عمده مجموعه سنگهای آتشفشانی آندزیت- تراکی آندزیت تشکیل میدهدکه تحت تأثیر عملکرد تودههای نفوذی درونی کوارتز مونزونیتی قرار گرفته و دگرسانی فیلیک و فیلیک کربناتی را در محدوده مورد مطالعه ایجاد کردهاند. کانی سازیها به طور عمده در مجموعه آتشفشانی به صورت رگههای سیلیسی- باریتی نمود یافته وتوده کوارتزمونزونیتی نیز از نظر وجود کانیسازی مس پورفیری حائز اهمیت است.
نتایج دگرسانی در محدوده مورد مطالعه به دو بخش تفکیک شده است. بخش اول مربوط به دگرسانی در محدوده مورد مطالعه و بخش دوم مربوط به هالههای اطراف رگههای کانیسازی شده براساس ترانشههای حفر شده در محدودههای کانیسازی است که هر کدام به تفکیک مورد بررسی قرار گرفتهاند. بررسی نتایج در اطراف زونهای دگرسانی حاشیه رگهها نیز شامل دگرسانی سریسیتی، دگرسانی سیلیسی، دگرسانی پروپیلیتیک و کلریتی و دگرسانی آلونیتی (ژاروسیتی) است.
نتایج حاصل از مطالعات دگرسانی در اطراف رگههای کانی سازی شده با توجه به دگرسانی متنوع گسترش یافته نشاندهنده کانسار طلای اپی ترمال است که دگرسانی آلونیتی از نوع ژاروسیت یکی از نشانههای مهم وجود آن است .
نتایج حاصل از دگرسانی و گسترش زونهای دگرسانی به صورت منظم نشاندهنده احتمال وجود کانسار مس پورفیری (دگرسانی پتاسیک، دگرسانی فیلیک، دگرسانی آرژیلیک و دگرسانی پروپیلیتیک) است که توسط گمانه DH-8 این نتیجه قابل تصور است.سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Mineralogical-Geochemical characteristics of Potassic Granitoid in regard with other Granitoid in Kal-e Kafi complex (NE. Anarak )سنگزایی گرانیتوییدهای پتاسیک مجموعه نفوذی کال کافی (شمال خاوری انارک) با استفاده از شاخصهای کانیشناسی و ژئوشیمیایی1541635853410.22071/gsj.2008.58534FAجمشید احمدیاندانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمد هاشم امامیسازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحمدرضا قربانیدانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمامورو موراتابخش علوم زمین، دانشگاه ناروتو- ژاپنJournal Article20060206 Kal-e Kafi granitoid complex is a part of Central Iranian structural zone called Yazd block. This complex is composed of a wide spectrum of plutonic rocks ranging from gabbro to alkalike granite with age range of Upper Eocene-Lower Oligocene. Potassic granitoid shows geochemical and mineralogical characteristics distinct from other plutonic rocks in the complex. The potassic granitoids are peralkaline and ferroan while other plutonic rocks in the complex are alkaline to calc-alkaline and magnesian. With respect to REE abundances and patterns, the potassic rocks of the complex are different from other Kal-e Kafi granitoids. Low REE abundances of the potassic granitoids indicate that the rocks could not be related to other plutonic bodies through magmatic differentiation. This would probably demonstrate that different petrogenetic processes were involved in petrogenesis of the potassic granitoids. The potassic granitoids are likely to be the consequence of crustal partial melting.مجموعه گرانیتوییدی کال کافی ( شمال خاوری انارک) در زون ساختاری ایران مرکزی موسوم به بلوک یزد قرار دارند. این مجموعه، متشکل از طیف ترکیبی گستردهای از گابرو تا گرانیت قلیایی با سن ائوسن میانی است. بررسیهای سنگنگاری، ژئوشیمیایی و کانیشناسی نشانگر آن است که گرانیتوییدهای پتاسیک بهعنوان یکی از اعضای این مجموعه، ویژگیهای متمایزی را از خود نشان میدهند. از نظر ژئوشیمیایی گرانیتوییدهای پتاسیک با مقادیر بالاتر پتاسیم و مقادیر پایینتر سدیم،کلسیم، تیتانیم، باریم، استرانسیم و عناصر خاکی کمیاب از دیگر واحدهای کال کافی قابل تفکیک است. همچنین گرانیتوییدهای پتاسیک دارای ویژگی آهنی هستند، حال آن که دیگر واحدهای نفوذی مجموعه کال کافی از ماهیت منیزیمی برخوردارند. فراوانی پایین عناصر خاکی کمیاب در گرانیتوییدهای پتاسیم بالا حاکی از آن است که این سنگها نمیتوانند توسط فرایند تفریق ماگمایی با دیگر واحدها مرتبط باشند. این امر میتواند نشانگر نقش متفاوت فرایندهای سنگزایی در شکلگیری آنها باشد. گرانیتوییدهای پتاسیک احتمالاً از ذوب بخشی سنگهای پوستهای بهوجود آمدهاند.سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Lithofacies, sedimentary environment and provenance of mixed siliciclastic- carbonate- evaporate depositions of Asmari Formation in Ahwaz oil field with reference to mixing mechanismsرخسارههای سنگی، محیط رسوبی و خاستگاه نهشتههای مخلوط سیلیسیآواری-کربناتی- تبخیری سازند آسماری در میدان نفتی اهواز با نگرشی بر سازوکارهای مؤثر در آمیختگی1641825853810.22071/gsj.2008.58538FAمحبوبه حسینیبرزیدانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم زمین، گروه زمینشناسی، تهران، ایران.مهدی جعفرزادهدانشگاه شهید بهشتی، دانشکده علوم زمین، گروه زمینشناسی، تهران، ایران.Journal Article20060815Petrofacies analyses of Asmari Formation carried out on thin sections, obtained from oil wells of number 11, 85 and 89 in Ahvaz oil field, show 5 carbonate-evaporate microfacies associations (related to a carbonate ramp) and 2 siliciclastic petrofacies. Point counting data plotted on Qt<sub>93.34</sub>F<sub>4.10</sub>Lt<sub>2.59</sub> and Qm<sub>86.75</sub>F<sub>4.10</sub>L<sub>9.15</sub> diagrams imply the cratonic and recycled orogen tectonic provenance. Furthermore, these results and the other petrographic evidences indicate a source rock with sedimentary and low to medium degree metamorphic composition for Ahvaz sandstone. Combining the obtaind results with global sea level changes, variation in sediment supply and regional and local tectonic evolution, assisted us to recognize 6 evolutionary stages for Samara basin. In fact, Asmari Formation deposited in a carbonate-evaporate ramp with different amount of sediment influx through the time.
هدف این مطالعه، بررسی رخسارهای، محیط رسوبی و خاستگاه سازند آسماری (الیگو- میوسن)، به منظور تبیین سازوکار آمیختگی نهشتههای کربناتی- تبخیری با رسوبات آواری، در فروبار دزفول، در رشته کوه زاگرس است. بررسی مقاطع نازک بهدست آمده از این سازند در چاههای 11، 85 و 89، در میدان نفتی اهواز، نشاندهنده پنج رخساره کربناتی- تبخیری، مرتبط با یک رمپ کربناتی و 2 رخساره تخریبی گلسنگی و ماسهسنگی از بخش ماسهسنگی اهواز است. وارد کردن دادههای حاصل از نقطه شماری 50 نمونه انتخاب شده از ماسهسنگ اهواز، بر روی نمودارهای Qt<sub>93.34</sub>F<sub>4.10</sub>L<sub>2.59</sub> و Qm<sub>86.75</sub>F<sub>4.10</sub>Lt<sub>9.15</sub>، خاستگاه زمینساختی این بخش ماسهسنگی را کراتون عربستان دانسته و بر چرخه دوباره رسوبی دلالت میکند. از سوی دیگر، این دادهها، به انضمام شواهد سنگشناختی بهدست آمده، سنگ منشأ این ماسهسنگها را رسوبی- دگرگونی درجه پایین تا متوسط نشان میدهد. بدین ترتیب، نتایج مذکور در کنار دیگر شواهد مرتبط با سازوکارهای آمیختگی، مانند تغییرات در ورود رسوب به حوضه (sediment supply)، منحنی جهانی سطح آب دریاها و تکامل زمینساخت ناحیهای و محلی، شش مرحله تکاملی را در محیط رسوبی سازند آسماری، نشان میدهد. روند تکاملی به دست آمده مبتنی بر نهشت برروی یک رمپ کربناتی-تبخیری بوده که سازوکارهای متفاوتی، منجر به ورود رسوب آواری به این رمپ شده و در نهایت یک سری مخلوط سیلیسیآواری-کربناتی- تبخیری را ایجاد کرده است. زمانیابی دقیق وقایع، نیازمند مطالعات تکمیلی است.سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429166320070522Mineralogy of Shampoo-clay Deposit in Tafresh Area, Central Provinceکانیشناسی نهشتههای گل سرشور منطقه تفرش، استان مرکزی1801835854010.22071/gsj.2008.58540FAبهروز رفیعیدانشگاه بوعلی سینا، دانشکده علوم پایه، گروه زمینشناسی، همدان، ایرانعباس امینیمنشمرکز علوم و فنون پیشرفته و تحقیقات زیست محیطی، کرمان، ایرانJournal Article20051214Mineralogy of clay deposits named Gel-E-Sarshour, mainly mined in CentralProvince, Tafresh area, has been studied. This material is mined from Oligocene Lower Red Formation in wells up to 30 m depth. Clay layers have different thicknesses from 1 cm to 2 m in different parts. It comes in olive green and has a soapy touch. The clay will change to paste if mixed with water and used mainly as shampoo as well as treatment for some of the skin diseases. Grain size analysis has shown that 92.3% of the material is <2μ. XRD, IR and chemical analysis have established that the main constituents of < 2μ fractions of Gel-E-Sarshour are: 91 % high layer charge, dioctahedral mixed-layered illite/smectite and 9 % kaolinite.در این مقاله،کانسارگل سـرشـور در منطقه تفـرش، استان مرکزی، مـورد مطالعه قرارگرفته است. این مواد بخشی از سازند تخریبی سرخ زیرین متعلق به الیگوسن است که برای رسیدن به آنها چاههایی تا ژرفای 30 مترحفر میشود. ستبرای لایه گلی در نقاط مختلف متفاوت بوده و از 1 سانتیمتر تا 2 متر تغییر میکند. رنگ گل سبز زیتونی بوده، دارای لمس صابونی است و با جذب آب به حالت خمیری و ژلهای تبدیل میشود. از این خمیر و ژله به عنوان شامپو برای شستشوی سر و حتی بدن و نیز برای درمان برخی از بیماریهای جلدی مانند کهیر و جوش استفاده میشود. مطالعه دانهسنجی نشان میدهدکه 3/92 درصد از نمونه گل سرشــــــور کوچکتر از 2 میکرون است. تجزیههای شیمیــــایی، XRD و IR این بخش از نمونه بیانگر وجود حدود 91 درصد مخلوط لایه نامنظــــم ایلیت ـ اسمکتیت دوهشت وجهی با بار لایهای بالا و 9 درصد کائولینیت است.