محمدجعفر محمدزاده؛ مجید محبوبیاقدم؛ پریا محبی
چکیده
نهشته مس سولفید تودهای قزلداش خویدر شمال باختری ایران قرار دارد. این منطقه در بخشی از پهنه آمیزه رنگین و افیولیتی شمال باختر کشور موسوم به افیولیت ملانژ خوی- ماکو جای گرفته است. کانیسازی مس در بخشی از متاولکانیکهای بازالتی رخ داده و در نتیجه آن مناطق دگرسانی گستردهای همچون کلریتی- اپیدوتی به مقدار زیاد و کربناتی و ...
بیشتر
نهشته مس سولفید تودهای قزلداش خویدر شمال باختری ایران قرار دارد. این منطقه در بخشی از پهنه آمیزه رنگین و افیولیتی شمال باختر کشور موسوم به افیولیت ملانژ خوی- ماکو جای گرفته است. کانیسازی مس در بخشی از متاولکانیکهای بازالتی رخ داده و در نتیجه آن مناطق دگرسانی گستردهای همچون کلریتی- اپیدوتی به مقدار زیاد و کربناتی و سریسیتی به مقدار کم تشکیل شده است. هدف این مقاله شناسایی دگرسانیهای گرمابی بهویژه پهنه کلریتی مرتبط با نهشته سولفید تودهای از نوع قبرسی دارای کانیزایی مس و همچنین محاسبه و تعیین میزان غنیشدگی و تهیشدگی عناصر در طی دگرسانی است. بدین منظور باکس دگرسانی طراحی شد که سبب تأیید روند شماره 4 کلریت- کربنات در بیشتر نمونههای برداشت شده از منطقه و روند شماره 5، کربنات- سریسیت در شمار کمی از نمونهها شد. مطالعه مقاطع نازک نیز نتایج مشابهی نشان داد که تأییدی بر روش به کار گرفته شده است. سپس از روش مکلین برای بررسی و تحلیل تغییرات جرم ایجاد شده میان سنگ درونگیر و مناطق دگرسانی کلریتی و سریسیتی به عنوان یک ابزار مفید شناسایی مناطق کانهدار استفاده شد. نتایج بررسی روش مکلین روی دگرسانیهای کلریتی و سریسیتی نشان از غنیشدگی قوی عناصر آهن و منیزیم و تهیشدگی عناصر کلسیم، پتاسیم و سدیم در پهنه های دگرسانی کلریتی دارد که در نتیجه تجزیه فلدسپارهای سنگ منشأ در طول کلریتی شدن رخ داده است؛ عناصری همچون Cu، Co و V غنیشدگی وZn غنیشدگی متوسط پیدا کردهاند؛ در حالی که دگرسانی سریسیتی نیز غنیشدگی متوسطی از Fe وMg نشان میدهد. بنابراین تفکیک مناطق دگرسانی با نمودار باکسپلات و محاسبه تغییر جرم درپهنههای دگرسانی بااستفادهازروش مکلین امکان شناسایی مناطق کانهدار را در سولفید تودهای قزلداش خوی میسر ساخت. بر پایه این مطالعه، شاخصهای آشکار دگرسانی و شواهد ﮊئوشیمیایی، منطقه قزلداش نشان از کانیزایی مس تودهای نوع قبرسی همراه با غنیشدگی Cu-Zn و بیشتر تهیشدگی Ca وNa و در برخی موارد غنیشدگی بسیار جزیی K در پهنه سریسیتی دارد. بررسی کلی این کانسار نشان میدهد که خوشه ای بودن و در یک امتداد بودن نهشته نشاندهنده کنترل شدن به وسیله گسلهاست. وجود سنگهای آتشفشانی افیولیتی مافیک، افقهای اخرا و چرتهای بروندمی و همچنین افقهای پیریت ناحیهای از راهنماهای اکتشافی این نهشته به شمار میرود.
آینور ناصری؛ محمدجعفر محمدزاده؛ پریا محبی؛ پریناز جوانی
چکیده
منطقه قرهچمن- دوزدوزان در آذربایجان شرقی روی پهنه ارومیه- دختر قرار دارد و بیشتر از سنگهای آذرین درونی و بیرونی میانگین تا اسیدی با سن الیگوسن و رسوبات عهد حاضر تشکیل یافته است. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 394 نمونه رسوب رودخانهای در مقیاس ناحیهای شروع و با هدف تعیین مناطق پتانسیلدار برای 44 عنصر تجزیه شدند. آنچه در ...
بیشتر
منطقه قرهچمن- دوزدوزان در آذربایجان شرقی روی پهنه ارومیه- دختر قرار دارد و بیشتر از سنگهای آذرین درونی و بیرونی میانگین تا اسیدی با سن الیگوسن و رسوبات عهد حاضر تشکیل یافته است. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 394 نمونه رسوب رودخانهای در مقیاس ناحیهای شروع و با هدف تعیین مناطق پتانسیلدار برای 44 عنصر تجزیه شدند. آنچه در بیشتر کارهای اکتشافی مدنظر قرار میگیرد، آشکارسازی بیهنجاریها بهویژه هالههای مثبت عناصر کانساری است. ولی توجه بههالههای منفی بسیار کمتر مد نظر قرار میگیرد. این مقاله نشان میدهد که کاهش برخی عناصر همراه در منطقه نیز ممکن است در ارتباط با کانیزایی ویژهای باشد بنابراین هالههای منفی نیز میتوانند حائز اهمیت باشند. به طور معمول حد آستانه بیهنجاری های منفی نیز مشابه بیهنجاریهای مثبت برآورد میشود که این امر موجب پوشش هاله و عدم ثبت و کارآیی آنها میشود. در این مقاله اقدام به مدلسازی توأم هالههای مثبت و منفی و ارتباط آنها در ثبت الگوهای بهینه ژئوشیمیایی شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که هالههای منفی مهم ثبت شده بیشتر به تداعی از فرایندهای سینژنتیک و برخی نیز تحت تأثیر ورود سیالهای کانهدار در منطقه ایجاد شدهاند. از جمله آنها ثبت هالههای منفی عناصری مانند Sc, Sr, Na در کنار هالههای مثبت عناصری مانند Au, Cu, Pb, Zn, Mo, U که نشانگر کانیزایی عناصر پایه و دیگر عناصر مهم در منطقه است. بهطور کلی نتایج، نشان از سه مدل از همراهی هالههای مثبت و منفی ﮊئوشیمیایی در منطقه قره چمن بود: 1) مدل همپوشانی هالههای مثبت و منفی با همدیگر مثل هالههای عناصر (Rb, Sr)؛ 2) احاطه و حضور هالههای منفی در پیرامون هاله مثبت مانند هاله Sc محاطکننده هالههای مثبت Ce Rb/K, و هاله منفیSr محاط کننده نسبت Ba/Sr و پهنه فلسیک و کلریتی در منطقه؛ 3) مدل شاخص و کاملاً مجزای هالههای منفی از هالههای مثبت مانند (Mo-Sr)، (U-Sr) و (Cu-Sr). مطالعه توأم هالههای مثبت و منفی بهویژه در اکتشافات ژئوشیمیایی مقدماتی میتواند در ردیابی نهشتههای پنهان مؤثر باشد. انطباق پهنههای مرکب دگرسانی فلسیک و شاخص جمعی کلریتی با مدل شماره 2 نشان میدهد که این مدل در ارتباط با بیهنجاریهای مثبت Au و منفی Sr در منطقه است. نتایج نشانگر این واقعیت است که صرفاً بررسی تمرکز عناصر مثبت در راستای پهنه گسلش کافی نبوده بلکه انطباق مدلدار هالههای منفی با مثبت به انضمام نتایج حاصل از شاخص مرکب بیانگر تجمع کانیزایی قوی در راستای NW-SE است.