معصومه علیمحمدی؛ سعید علیرضایی؛ مجید قادری؛ دانیل کنتاک
چکیده
کمان ماگمایی سنوزوییک ارومیه- دختر، میزبان اصلی ذخایر مس± مولیبدن± طلای نوع پورفیری در ایران است. تمرکز اصلی این ذخایر، در بخش جنوبی این کمان رخ داده است که با نام کمربند مس کرمان شناخته میشود. محدودههای اکتشافی درآلو و سرمشک در بخش جنوبی کمربند کرمان و در امتداد یک پهنه گسلی با روند شمال باختر- جنوب خاور با طول 10 کیلومتر ...
بیشتر
کمان ماگمایی سنوزوییک ارومیه- دختر، میزبان اصلی ذخایر مس± مولیبدن± طلای نوع پورفیری در ایران است. تمرکز اصلی این ذخایر، در بخش جنوبی این کمان رخ داده است که با نام کمربند مس کرمان شناخته میشود. محدودههای اکتشافی درآلو و سرمشک در بخش جنوبی کمربند کرمان و در امتداد یک پهنه گسلی با روند شمال باختر- جنوب خاور با طول 10 کیلومتر و عرض 5/0 تا 1 کیلومتر قرار گرفتهاند. در این دو محدوده، روانههای گدازه آندزیتی- بازالتی و بازالتی و نیز سنگهای آذرآواری ائوسن، مورد هجوم تودههای نفوذی گرانودیوریتی گرانولار ائوسن پایانی- الیگوسن و تودههای تونالیتی- گرانودیوریتی پورفیری میوسن قرار گرفتهاند. همه این واحدها توسط دایکهای پس از کانیسازی با ترکیب دیاباز، آندزیت و ریولیت قطع شدهاند. هر دو نوع سنگهای آتشفشانی و نفوذی، گرایش زمینشیمیایی کالکآلکالن دارند؛ گروه نخست بیشتر متاآلومین و گروه دوم پرآلومین هستند. در نمودار بهنجار شده با مقادیر گوشته اولیه و کندریت، همه واحدهای سنگی غنیشدگی آشکاری در عناصر لیتوفیل درشتیون و عناصر خاکی کمیاب سبک نسبت به عناصر با شدت میدان بالا و عناصر خاکی کمیاب سنگین نشان میدهند. این الگوی توزیع، همراه با بیهنجاریهای منفی نیوبیم، تانتالم و تیتانیم، از ویژگیهای ژئوشیمیایی ماگمای مرتبط با محیطهای فرورانش است. تودههای تونالیتی بیشترین تفریق را دچار شدهاند، که با نسبت Lan/Ybn میان81/7 تا 21/18 مشخص میشود. این نسبت در سنگهای آتشفشانی برابر با 52/1 تا 16/5 است که نشانگر تفریق پایین ماگمای مادر آنهاست. تودههای گرانیتوییدی با نسبت Lan/Ybn میان 61/6 تا 56/7 مشخص میشوند. ویژگیهای زمینشیمیایی تودههای نفودی هر دو منطقه درآلو و سرمشک، نشانگر سهم بیشتر رسوبات و مواد پوستهای در ناحیه ذوب، در مقایسه با سیالهای آزاد شده از تختال فرورونده است. ماگمای مادر سنگهای آتشفشانی، کمترین تأثیر را از مواد پوستهای پذیرفته است و ممکن است تنها کمی متأثر از سیالهای آزاد شده از تختال فرورونده شده باشد. ویژگیهای زمینشیمیایی سنگهای آتشفشانی و نفوذی در محدوده مورد مطالعه، نشانگر گذار از محیط کمان جزیرهای در پالئوسن- ائوسن به محیط کمان حاشیه قارهای در نئوژن است که این مسئله با دادههای مربوط به برخی نقاط دیگر کمربند کرمان هماهنگ است.
محمدعلی قربانی؛ محمد محجل؛ محسن پورکرمانی؛ معصومه علیمحمدی؛ حسن خیرالهی
چکیده
ناحیه معدنی هیرد در خاور خرد قاره ایران مرکزی و حاشیه خاوری پهنه لوت و در منتهیالیه باختری پهنه زمیندرز سیستان واقع شده است. بخش شمالی پهنه زمیندرز سیستان با راستای شمالباختر ـ جنوبخاور با پیچیدگیهای ساختاری زیاد، محل تشکیل چند کانسار معدنی مهم بوده و از این لحاظ مطالعه آن از اهمیت چشمگیری برخوردار است. در این مقاله، به مطالعه ...
بیشتر
ناحیه معدنی هیرد در خاور خرد قاره ایران مرکزی و حاشیه خاوری پهنه لوت و در منتهیالیه باختری پهنه زمیندرز سیستان واقع شده است. بخش شمالی پهنه زمیندرز سیستان با راستای شمالباختر ـ جنوبخاور با پیچیدگیهای ساختاری زیاد، محل تشکیل چند کانسار معدنی مهم بوده و از این لحاظ مطالعه آن از اهمیت چشمگیری برخوردار است. در این مقاله، به مطالعه و تفسیر دادههای مغناطیسهوایی و ماهوارهای موجود در کنار مشاهدات صحرایی برای بررسی ساختارهای سطحی و زیرسطحی و ارتباط آنها با عارضههای ساختاری عمده و تأثیرگذار در ناحیه (مانند پهنه زمیندرز سیستان)، پرداخته شده است. علاوه بر این پیوستگی واحدهای زمینشناسی و ساختاری با سن ائوسن و جوانتر که در بخشهایی توسط سنگپوشی مرکب از نهشتههای آبرفتی و خاک پوشیده شده است نیز مورد تحقیق قرار گرفته است. در مرحله پردازش دادههای مغناطیسهوایی، فیلترهای برگردان به قطب و مشتق قائم اول اعمال شده است. برای پردازش دادههای سنجنده ASTER و بارزسازی شکستگیها نیز از فیلترهای بالاگذر بارزکننده لبه استفاده شده است. تفسیر دادههای مغناطیسهوایی گویای وجود دو روند ساختاری اصلی شمال ـ جنوب و شمالباختر ـ جنوبخاور در منطقه میباشد که این روندها از جهتگیری بخش شمالی پهنه زمیندرز سیستان پیروی مینمایند. جالب توجه وجود رگههای کانهدار و پهنههای برشی ـ گسلی کانهدار و دگرسان شده در همین روندها و در محدوده همین شکستگیها است. علاوه بر این، محل تراکم و نیز تلاقی شکستگیها با محل کانیسازیها انطباق خوبی نشان میدهد. از دیگر نتایج مطالعه دادههای مغناطیسهوایی، باید به وجود یک ناهنجاری مغناطیسی حلقوی در خاور محدوده اشاره نمود که در بخشهای باختری این ناهنجاری به شدت متأثر از ساختارهایی با روند NNW شده و رخداد کانیسازی به صورت رگههای سیلیسی طلادار و نیز کانیسازی در پهنههای بُرشی گسلها، در همین محدوده به وقوع پیوسته است. تفسیر دادههای ماهوارهای در کنار مشاهدات و اندازهگیریهای صحرایی به عمل آمده از شکستگیها و گسلهای سطحی، علاوه بر تأیید و انطباق نسبی با دو روند ساختاری مذکور، دلالت بر وجود سومین روند ساختاری مهم شمالخاور ـ جنوبباختر در منطقه دارد که این روند اثر بسیار ضعیفی در نقشه مغناطیسهوایی از خود بر جای گذاشته است.
معصومه علیمحمدی؛ پوران بهنیا؛ احمد خاکزاد؛ محمدعلی قربانی
چکیده
ناحیه طلادار هیرد در حاشیه شمال خاوری پهنه لوت و در مجاورت زمیندرز سیستان (Sistan suture zone) یا زون فلیش خاور ایران واقع شده است. بخشی از تودههای نفوذی موجود در این منطقه با سن پس از ائوسن در واحدهای آتشفشانی(ولکانیکی) و آذرآواری(پیروکلاستیکی) ائوسن نفوذ کرده و سبب دگرسانی و کانهزایی طلا، مس، سرب و روی شدهاند. ...
بیشتر
ناحیه طلادار هیرد در حاشیه شمال خاوری پهنه لوت و در مجاورت زمیندرز سیستان (Sistan suture zone) یا زون فلیش خاور ایران واقع شده است. بخشی از تودههای نفوذی موجود در این منطقه با سن پس از ائوسن در واحدهای آتشفشانی(ولکانیکی) و آذرآواری(پیروکلاستیکی) ائوسن نفوذ کرده و سبب دگرسانی و کانهزایی طلا، مس، سرب و روی شدهاند. برای تشخیص کانیهای دگرسان همراه با کانهزایی طلا در محدوده هیرد، از دادههای سنجنده ASTER استفاده شده است. این سنجنده دارای 3 باند مرئی و مادون قرمز نزدیک(VNIR) ، 6 باند مادون قرمزکوتاه (SWIR) و 5 باند مادون قرمز حرارتی (TIR) است. جذب در محدوده طول موج 2/2 میکرومتر (معادل باند 6 ASTER)، با حضور کانیهای رسی(ایلیت، کائولینیت) و سریسیت مطابقت داردکه علت وقوع جذب در این محدوده، وجود عامل آنیونی Al-OH است. کانیهای دارای عامل آنیونی Mg-OH و کربناتها در طول موج 3/2 میکرومتر (معادل باند 8 ASTER) جذب مشخصی نشان میدهند. بنابراین با استفاده از باند 8 میتوان کانیهای کلریت، اپیدوت و کلسیت را تشخیص داد. در این تحقیق، از روشهای مختلف پردازش تصویر (ترکیب باندی، تبدیلات نسبت باندی و روشBinary Encoding ) برای شناسایی و تفکیک کانیهای دگرسانی مرتبط با کانیزایی طلا استفاده شد و روش Binary Encoding به عنوان یک روش موفق برای تفکیک دقیقتر کانیهای دگرسان تشخیص داده شد. به کمک تحلیل باندهای مادون قرمز حرارتی نیز میتوان اطلاعات سنگشناسی مفیدی بهدست آورد؛ زیرا شناسایی سنگهای سیلیسی در محدوده VNIR+SWIR امکانپذیر نمیباشد که علت این امر، عدم وجود اشکال جذبی مشخص برای کوارتز در این محدوده طول موجی میباشد. در این مطالعه برای شناسایی بخشهای سیلیسی همراه با کانهزایی طلا، از محدوده TIR سنجنده ASTER و از نسبت باندی Qi= (b11*b11)/(b10*b12) استفاده شده است. مقایسه نتایج حاصل از این پردازشها با نتایج به دست آمده از مطالعه مقاطع نازک و پراش پرتو اشعه ایکس (XRD) مربوط به نمونهها نشان داد که دادههای ASTER قابلیت خوبی در شناسایی مناطق دگرسان دارند.