حامد سعادتنیا؛ عبدالرحیم جواهریان؛ ایرج عبداللهی فرد؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
یکی از وظایف مفسر لرزهنگاری، تفسیر ساختارهای زمینشناسی است که در اعماق زمین قرار دارند. این ساختارها معمولاً نقشی اساسی در اکتشاف و تولید ذخایر هیدروکربنی ایفا میکنند. از آنجا که دادههای لرزهای همیشه کیفیت خوبی ندارند باید به گونهای تفسیر نهایی را معتبر و قابل قبول کرد. یکی از راههای بهبود کیفیت تفسیر لرزهای ...
بیشتر
یکی از وظایف مفسر لرزهنگاری، تفسیر ساختارهای زمینشناسی است که در اعماق زمین قرار دارند. این ساختارها معمولاً نقشی اساسی در اکتشاف و تولید ذخایر هیدروکربنی ایفا میکنند. از آنجا که دادههای لرزهای همیشه کیفیت خوبی ندارند باید به گونهای تفسیر نهایی را معتبر و قابل قبول کرد. یکی از راههای بهبود کیفیت تفسیر لرزهای ساختارهای زمینشناسی، به حالت اولیه باز گرداندن (restoration) تفسیر ساختار برای درک شکل آن قبل از دگرشکلی است. بهترین راه برای شرح این مطلب، استفاده از معادلات تبدیل است که انتقال و چرخش جسم صلب و همچنین دگرشکلی را با هم لحاظ میکند. یک مقطع لرزهای (seismic section) قابل بازگشت به حالت اولیه، معمولاً میتواند به وسیله روشهای مختلفی به حالت اولیه بازگردانده شود و روشهای مختلف تا حدی هندسههای متفاوتی ارائه میدهد. این بدان معنی است که استفاده از هرکدام از روشهای بازگرداندن، لزوماً هندسه پیش از دگرشکلی را به طور دقیق ارائه نمیدهد. اما به هر حال، بازگرداندن به هر شیوهای انجام شود، میتواند تفسیر حاصل را معتبر و قابل اطمینان سازد. هدف از این مطالعه، معرفی موازنه تفسیر مقاطع لرزهنگاری و استفاده از آن برای کاهش خطا در تفسیرهای لرزهنگاری است. به همین منظور، بر روی تفسیر یک مقطع لرزهنگاری نمونه از دادههای لرزهنگاری سه بعدی دو میدان نفتی در خاور خوزستان، عمل موازنه طولی و سطحی صورت گرفت. بر این اساس تفسیر اولیه بهبود یافت و در نهایت با تفسیر اولیه مقایسه شد. به دلیل وجود دادههای سطحی، چاههای فراوان و مقاطع عمقی لرزهای کنترل شده به وسیله اطلاعات چاهها در میدانهای نفتی مورد نظر، عمل موازنه پاسخ مناسبی ارائه داد. برای موازنه تفسیر مقاطع لرزهنگاری در این منطقه، سه روش طولی-خطی (line-length)، برش ساده قائم (vertical simple shear) و لغزش خمشی (flexural slip) مقایسه و بر اساس محاسبات، روش لغزش خمشی به عنوان روش بهینه انتخاب شد.
علیرضا جواهری نیستانک؛ عبدالرحیم جواهریان؛ نوید امینی
چکیده
یکی از ابزارهای مناسب که در تفسیر ناپیوستگیهای ساختاری و رخسارههای چینهشناسی درون مکعب دادههای لرزهای سهبعدی به مفسر کمک میکند، نشانگر لرزهای همدوسی است. اندازهگیریهای همدوسی در سه بعد، تشابه ردلرزه به ردلرزه را بیان میکنند و بنابراین تغییرات قابل تفسیر را در این گونه موارد نشان میدهند. ردلرزههای مشابه با ضرایب ...
بیشتر
یکی از ابزارهای مناسب که در تفسیر ناپیوستگیهای ساختاری و رخسارههای چینهشناسی درون مکعب دادههای لرزهای سهبعدی به مفسر کمک میکند، نشانگر لرزهای همدوسی است. اندازهگیریهای همدوسی در سه بعد، تشابه ردلرزه به ردلرزه را بیان میکنند و بنابراین تغییرات قابل تفسیر را در این گونه موارد نشان میدهند. ردلرزههای مشابه با ضرایب همدوسی بالا به نقشه در میآیند، در حالی که بیهنجاریها مانند ناپیوستگیها، ضرایب همدوسی پایینی دارند. همدوسی لرزهای معیار سنجش تغییرات جانبی در پاسخ لرزهای که علل آن میتواند ساختار زمینشناسی، چینهشناسی، سنگشناسی، تخلخل و وجود هیدروکربن باشد را نمایان میسازد. خروجی این نشانگر، مکعب همدوسی لرزهای سهبعدی است که ناپیوستگیهای ساختاری و رخسارههای چینهشناسی را با قدرت تفکیک بالاتری به تصویر میکشد. در این مقاله، کاربرد دو نشانگر لرزهای همدوسی متداول بر مبنای همبستگی عرضی و ساختار ویژه در شناسایی گسلها روی دادههای لرزهای مصنوعی و واقعی نشان داده میشود.
با بررسی نتایج بهدست آمده در این روش، میتوان مشاهده کرد که این روش برای مدلهای مصنوعی برای نسبت سیگنال به نوفههای پایین و برای داده واقعی پاسخ مناسبی میدهد. همچنین مقایسه روش همدوسی بر مبنای ساختار ویژه با روش همدوسی بر مبنای همبستگی عرضی نشان میدهد که قدرت تفکیک آن برای تشخیص گسلها بیشتر است.
علی غلامی؛ عبدالرحیم جواهریان
چکیده
مسائل معکوس به فراوانی در علوم تجربی ظاهر میشوند، که شامل استنباط اطلاعات در مورد سامانههای فیزیکی از دادههای اندازهگیری شدة غیر مستقیم و حاوی نوفه است. اطلاعات در مورد خطای موجود در دادهها، برای حل هر مسئله معکوسی ضروری است، در غیر این صورت بیان این مطلب که کدام مدل دادهها را بهخوبی پیشبینی میکند، ناممکن خواهد ...
بیشتر
مسائل معکوس به فراوانی در علوم تجربی ظاهر میشوند، که شامل استنباط اطلاعات در مورد سامانههای فیزیکی از دادههای اندازهگیری شدة غیر مستقیم و حاوی نوفه است. اطلاعات در مورد خطای موجود در دادهها، برای حل هر مسئله معکوسی ضروری است، در غیر این صورت بیان این مطلب که کدام مدل دادهها را بهخوبی پیشبینی میکند، ناممکن خواهد شد. در عمل، به ندرت تخمین مستقیمی از خطای موجود در دادهها در دست است. در این مقاله با ایجاد تعادل بین دادههای پیشبینی شده و ساختار دادهها یا مدل، مشخصات نوفه بر پایة مدل بهدست آمده برای یک مشاهدة منفرد از دادهها تخمین زده میشود. آنگاه مشخصات بهدست آمده برای ایجاد مجموعهای از مدلهای معقول به کار برده میشود. در اثر تداخل مجموعة بهدست آمده با مجموعة حاصل از اطلاعات اولیه در مورد پارامترهای مدل، مجموعة محدودتری از مدلها حاصل میشود که هم با دادهها و هم با اطلاعات اولیه موافق هستند. همچنین از این اطلاعات اولیه برای تعیین حدود انحراف مدل مورد استفاده قرار میشود. روشهای بیان شده بر روی دادههای مصنوعی نیمرخ لرزهای قائم نشان داده میشوند.