چینه شناسی و فسیل شناسی
زهرا خواجه جواران؛ غلامرضا قدمی؛ محمد پوستی؛ عباس مرادیان شهر بابکی؛ بهروز کریمی
چکیده
آندزیتهای اطراف آتشفشان مساحیم در شمال شهربابک در پهنه ایران مرکزی و در کمربند ارومیه–دختر واقع شده است. اغلب دارای بافت پورفیریاند و کانیهای اصلی آنها پلاژیوکلاز (آندزین تا لابرادوریت)، پیروکسن (اوژیت) و آمفیبول (چرماکیت و مگنزیوهورنبلند) است. این سنگها مربوط به سری ماگمایی کالک آلکالن و در محیط کمان آتشفشانی تشکیل ...
بیشتر
آندزیتهای اطراف آتشفشان مساحیم در شمال شهربابک در پهنه ایران مرکزی و در کمربند ارومیه–دختر واقع شده است. اغلب دارای بافت پورفیریاند و کانیهای اصلی آنها پلاژیوکلاز (آندزین تا لابرادوریت)، پیروکسن (اوژیت) و آمفیبول (چرماکیت و مگنزیوهورنبلند) است. این سنگها مربوط به سری ماگمایی کالک آلکالن و در محیط کمان آتشفشانی تشکیل شده اند. براساس بررسی های ژئوشیمیایی، از لحاظ LREE در مقایسه با HREE غنیشدگی دارند. نبود بیهنجاری مشخص Eu در الگوی عناصر نادر خاکی، نشان دهنده شرایط اکسایش ماگما طی تبلور است. بررسی شیمیایی کانیهای کلینوپیروکسن نشان میدهد که دارای ترکیب اوژیت بوده و ماگمایی که این کلینوپیروکسنها از آن تشکیل شدهاند در حدود 10 درصد آب داشته است. میزان آهن سه ظرفیتی کلینوپیروکسنها نشان دهنده میزان بالای اکسیژن در ماگماست. مطالعات زمین دما- فشارسنجی کلینوپیروکسنها گویای آن است که میزان فشار تبلور کلینوپیروکسنها حدود 10-6 کیلوبار و در گستره دمایی 900-1100 درجه سانتیگراد متبلور شدهاند. کلینوپیروکسنهای بررسی شده متعلق به سری کالک آلکالن کوهزایی میباشند. دمای به دست آمده از تبلور بلورهای پلاژیوکلاز در حدود 650 تا 750 درجه سانتیگراد می باشد. بر اساس مطالعه حاضر، سنگهای منطقه احتمالا حاصل فرورانش سنگکره اقیانوسی نئوتتیس به زیر پهنه سنندج-سیرجان، در زمان ائوسن و در محیط کمان آتشفشانی است.
سنگ شناسی
سیدعلی اکبر اسدی؛ حبیب اله قاسمی؛ محسن مباشری
چکیده
توده اولترامافیک- مافیک سرگز- آبشور (سیخوران) در جنوب خاور پهنه دگرگونی- ماگمایی سنندج - سیرجان در منطقه اسفندقه در داخل سنگهای دگرگونی پالئوزوییک بالایی- تریاس نفوذ کرده و توسط سنگهای رسوبی ژوراسیک پوشیده شدهاست. این توده از هارزبورژیت و دونیت پورفیروکلاستی تفاله گوشتهای (واحد تکتونیت)، سنگهای اولترامافیک ...
بیشتر
توده اولترامافیک- مافیک سرگز- آبشور (سیخوران) در جنوب خاور پهنه دگرگونی- ماگمایی سنندج - سیرجان در منطقه اسفندقه در داخل سنگهای دگرگونی پالئوزوییک بالایی- تریاس نفوذ کرده و توسط سنگهای رسوبی ژوراسیک پوشیده شدهاست. این توده از هارزبورژیت و دونیت پورفیروکلاستی تفاله گوشتهای (واحد تکتونیت)، سنگهای اولترامافیک –مافیک انباشتی لایهای، توده بزرگ گابروی ایزوتروپ و دایکهای پراکنده میکروگابرویی-دیابازی تشکیل شده و فاقد بخشهای خروجی و رسوبی (دسته دایکهای دیابازی، بازالتهای تودهای و بالشی، هیالوکلاستیت، چرت، رادیولاریت و آهک پلاژیک) یک مجموعه افیولیتی است. همچنین به صورت یک توده نفوذی بزرگ به درون دگرگونههای پالئوزوییک بالایی- تریاس میزبان تزریق شده و سبب ایجاد دگرگونی همبری شدید و ذوب آمفیبولیتهای میزبان گردیده و از این رو، یک توالی افیولیتی کامل نیست. دونیتهای پورفیروکلاستی و اولترامافیک –مافیکهای انباشتی لایهای مهمترین بخشهای این توده هستند. کروم اسپینل با ترکیبات غنی تا فقیر از کروم و منشأهای ماگمایی تا تفالهای بازماندی در بخشهای اولترامافیک گوشتهای و انباشتی لایهای این توده یافت میشود. بلورهای خودشکل این کانی غالباً با بافت انباشتی تودهای و لایهای در داخل و در بین دانههای الیوین دیده میشوند. ترکیب کروم اسپینل در این مجموعه از نوع کرومیت، منیزیوکرومیت، هرسینیت و اسپینل و منطبق با کروم اسپینلهای پریدوتیتهای تهی شده نواحی فرافرورانشی به ویژه سنگهای حوضههای فرافرورانشی کمانی است که با ماگماهای بونینیتی برهمکنش داشتهاند. برداشت های دقیق صحرایی به همراه نتایج سن سنجی ایزوتوپی پیشین و این پژوهش بر روی زیرکنهای استخراج شده از نمونه پگماتوییدی حاصل از ذوب بخشی آمفیبولیتهای میزبان توده گابروی ایزوتروپ (187.2 ± 2.6 Ma) نشان می دهند که توده اولترامافیک- مافیک آلپی سرگز-آبشور به صورت یک ستون (دیاپیر) گوشتهای آستنوسفری در حال صعود و ذوب بخشی در زمان تریاس پسین- ژوراسیک پیشین در یک حوضه کششی فرافرورانشی درون/ پیشکمانی جنینی در داخل نوار دگرگونی- ماگمایی نوع آندی سنندج- سیرجان جایگزین شده است.
چینه شناسی و فسیل شناسی
احمد لطف آباد عرب
چکیده
به منظور شناسایی، ردهبندی و مطالعه بومشناسی دیرینه خارداران موجود در نهشتههای کرتاسه زیرین در شمال باختر کرمان، برش چینهشناسی سیریز انتخاب و نهشتههای آن مورد مطالعه و نمونهبرداری قرار گرفت. این نهشتهها، شامل مجموعه متنوعی از ماکروفسیلها (خارداران، بازوپایان، دوکفهایها، شکمپایان، مرجانها) و میکروفسیلها (روزنبران ...
بیشتر
به منظور شناسایی، ردهبندی و مطالعه بومشناسی دیرینه خارداران موجود در نهشتههای کرتاسه زیرین در شمال باختر کرمان، برش چینهشناسی سیریز انتخاب و نهشتههای آن مورد مطالعه و نمونهبرداری قرار گرفت. این نهشتهها، شامل مجموعه متنوعی از ماکروفسیلها (خارداران، بازوپایان، دوکفهایها، شکمپایان، مرجانها) و میکروفسیلها (روزنبران (فرامینیفرها) و استراکدها) بوده که از این میان، خارداران مورد مطالعه و شناسایی قرار گرفتند. برای نخستین بار، تعداد 16 جنس و گونه از خارداران از این منطقه گزارش میشوند که تعداد 6 گونه از آنها جدید بوده و پیشتر، از منطقه کرمان گزارش شده و نشاندهنده اشکوب آپتین میباشند. حضور همزمان خارداران و دیگر مجموعههای فسیلی در برش سیریز نشاندهنده یک محیط سکوی (پلاتفرمی) کمژرفا با شرایط بومشناسی مناسب در زمان تهنشست رسوبات میباشد.
رسوب شناسی
سارا ابراهیمی میمند؛ حامد زندمقدم؛ محمد خانه باد؛ اسداله محبوبی؛ غلامرضا حسین یار
چکیده
نبکاها از جمله تپههای بادی هستند که با تثبیت رسوبات در اطراف گیاهان نقش مهمی در فرسایش بادی ایفا میکنند. در قسمتهای شمالی دشت شهداد (شرق کرمان) به علت فروافتادگی منطقه، تأثیر شدید باد، نرخ بالای تامین رسوب و حضور گیاهان بیابانی، نبکاها از پراکندگی بالایی برخوردار هستند. در این تحقیق جهت دستیابی به ساز و کار تشکیل نبکاهای دشت ...
بیشتر
نبکاها از جمله تپههای بادی هستند که با تثبیت رسوبات در اطراف گیاهان نقش مهمی در فرسایش بادی ایفا میکنند. در قسمتهای شمالی دشت شهداد (شرق کرمان) به علت فروافتادگی منطقه، تأثیر شدید باد، نرخ بالای تامین رسوب و حضور گیاهان بیابانی، نبکاها از پراکندگی بالایی برخوردار هستند. در این تحقیق جهت دستیابی به ساز و کار تشکیل نبکاهای دشت شهداد، پارامترهای رسوب شناسی و تأثیر پوشش گیاهی بر ژئومورفولوژی نبکاها بررسی شده است. با توجه به گسترش ناحیه مورد مطالعه و ژئومورفولوژی متفاوت نبکاها، تعداد 30 نبکا به همراه رسوبات بین آنها نمونه برداری شده است. آنالیز این رسوبات نشان می دهد که رسوبات نبکا اغلب در اندازه ماسه ریز بوده که از جورشدگی و گرد شدگی خوبی نیز برخوردار هستند. در حالی که رسوبات بین نبکاها اغلب دامنهای بین سیلت ریز تا گراول (پبل) دارند که به دو صورت رسوبات سطحی و زیر سطحی (عمق بیش از 2 سانتیمتر) تقسیم بندی می شوند. اغلب رسوبات سطحی دانه درشت (ماسه درشت، گرانول) بوده و از گرد شدگی و جورشدگی نسبتاً خوبی برخوردار هستند. مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی نشان می دهد که جنس و گونه گیاهی در ژئومورفولوژی نبکاهای دشت شهداد حایز اهمیت است این امر به گونه ای است که از سه نوع پوشش گیاهی شناسایی شده (گز، ترات و کهور) مرتفع ترین نبکاها مربوط به نبکاها با پوشش گز بوده اما تأثیر نوع پوشش گیاهی در پارامترهای رسوبشناسی ناچیز است و تغییر قابل ملاحظهای را نشان نمیدهد.
سنگ شناسی
مریم درانی؛ محسن آروین؛ رولند اوبرهنسلی؛ هادی عمرانی؛ سارا درگاهی
چکیده
کمپلکس بجگان بخشی از زمینشناسی مکران در ایران را تشکیل میدهد که شامل انواع سنگهای متاپلیت، متابازیت، کالک سیلیکات، آمفیبولیت، مرمر، متاولکانوسدیمنت، نفوذی های اسیدی، بازیک و اولترابازیک است. کالک سیلیکات های موجود در کمپلکس بجگان به انواع اپیدوت شیست های آمفیبول دار، اپیدوت-آمفیبول شیست ها، اپیدوت-آمفیبول-گارنت شیست ها ...
بیشتر
کمپلکس بجگان بخشی از زمینشناسی مکران در ایران را تشکیل میدهد که شامل انواع سنگهای متاپلیت، متابازیت، کالک سیلیکات، آمفیبولیت، مرمر، متاولکانوسدیمنت، نفوذی های اسیدی، بازیک و اولترابازیک است. کالک سیلیکات های موجود در کمپلکس بجگان به انواع اپیدوت شیست های آمفیبول دار، اپیدوت-آمفیبول شیست ها، اپیدوت-آمفیبول-گارنت شیست ها و میکاشیست های کربنات دار تقسیم بندی میشوند. اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها بالاترین درجه دگرگونی را در بین تمامی نمونههای کالک سیلیکاته نشان می دهندو دارای گردهمایی کانیاییگارنت، آمفیبول، اپیدوت، کلسیت، کوارتز، کلریت ثانویه و مقادیر فرعی و پراکنده تیتانیت، آپاتیت، میکای سفید ومگنتیت هستند. در این پژوهش ترکیب شیمی کانی ها در اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها بررسی و دما، فشار و اکتیویته فاز سیال ها در مراحل مختلف دگرگونی تعیین شده است. بر اساس داده های شیمی کانی های اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها، کانیهای گارنت دارای انحلال جامد آلماندین، گروسولار، اسپسارتین و پیروپ (Alm 35-50, Grs 23-31, Sps 14.6-36, Prp 2.6-9.8 ; mol%) و منطقه بندی رشدی هستند، به طوریکه آلماندین و اسپسارتین، به ترتیب، افزایش و کاهش چشمگیری از مرکز به سمت حاشیه کانی نشان می دهند. کانیهای آمفیبول در گروه آمفیبول های سدیک- کلسیک قرار میگیرند و از نوع باروسیت هستند. کانیهای کلریت در زیرگروه ریپیدولیت قرار میگیرند و کانیهای گروه اپیدوت ، در زیر گروه کلینوزوئیزیت تقسیم بندی میشوند. دما و فشار اوج دگرگونی در اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها به ترتیب، 610 درجه سانتیگراد و حدود 8 کیلو بار بوده و اکتیویته سیالات در این شرایط، به صورت کسر مولی CO2 در حدود 32/0 و کسر مولی H2O در حدود 68/0 برآورد شده است. در شرایط دگرگونی برگشتی، دما، فشار و اکتیویته سیال ها، به ترتیب 525 درجه سانتیگراد، حدود 5/4 کیلو بار، کسر مولی CO2 در حدود 306/0 و کسر مولی H2O در حدود 69/0 محاسبه شدهاند. روند تغییرات دما و فشار در اپیدوت- آمفیبول-گارنت شیست ها، نشان دهنده یک مسیر ساعتگرد دما- فشار در طی دگرگونی پیشرونده و پسرونده این سنگهاست.
زمین شناسی اقتصادی
علیرضا زراسوندی؛ فاطمه داودیان رنجبر؛ محسن رضایی؛ مجید طاشی؛ هوشنگ پورکاسب
چکیده
کانسار مس پورفیری سرکوه در 180 کیلومتری غرب استان کرمان، 6 کیلومتری جنوب غرب کانسار مس پورفیری سرچشمه و در 10 کیلومتری شمال شرق شهرستان پاریز واقع شده است. از لحاظ تقسیمات زمینشناسی بخشی از کمان ماگمایی ارومیه – دخترمیباشد. سنگهای رخنمون یافته در این منطقه عمدتا متشکل از واحدهای آتشفشانی، توف، آندزیت و آندزیت بازالت میباشد. ...
بیشتر
کانسار مس پورفیری سرکوه در 180 کیلومتری غرب استان کرمان، 6 کیلومتری جنوب غرب کانسار مس پورفیری سرچشمه و در 10 کیلومتری شمال شرق شهرستان پاریز واقع شده است. از لحاظ تقسیمات زمینشناسی بخشی از کمان ماگمایی ارومیه – دخترمیباشد. سنگهای رخنمون یافته در این منطقه عمدتا متشکل از واحدهای آتشفشانی، توف، آندزیت و آندزیت بازالت میباشد. همچنین واحدهای نفوذی این منطقه شامل گرانیت تا گرانودیوریت و به میزان کمتر کوارتزدیوریت میباشد. دگرسانیهای عمده این کانسار شامل پتاسیک، فیلیک، آرژیلیک و پروپیلیتیک و نیز دگرسانیهای حدواسط نظیر پتاسیک - آرژیلیک و یا پتاسیک – فیلیک میباشد. هدف از این پژوهش، مطالعه شیمی کانی بیوتیت و کلریت به منظور بررسی شرایط فیزیکوشیمیایی طی روند تدریجی تغییرات ماگمایی به گرمابی در زون دگرسانی پتاسیک این کانسار میباشد. بر مبنای دماسنجی بیوتیتهای تعادل مجدد یافته، در زمان تغییر شرایط ماگمایی به گرمابی این کانسار، دما از کمینه 343 تا بیشینه 397 درجه سانتیگراد متغیر بوده است. همچنین سرشت پر منیزیم (High-Mg)، قرارگیری بیوتیتهای تعادل مجدد یافته در مرز بین محدوده بافری هماتیت مگنتیت( HM) و نیکل-نیکل اکسید (NNO) و نیز تبلور مگنتیت با حاشیه هماتیتی حاکی از شرایط فوگاسیته اکسیژن بالا در زمان شروع فرایندهای گرمابی این کانسار میباشد.
سنگ شناسی
سیما پیغمبری؛ مهدیه محمدی؛ حمید احمدی پور
چکیده
کرومیتیتهای نیامی در اندازههای متفاوت همراه با غلافهای دونیتی در قسمتهای مختلف مجموعه اولترامافیک آب بید واقع در قسمت جنوب شرقی کمربند افیولیتی زاگرس رخنمون دارند. تودههای کرومیتیت آب بید اغلب به شکل عدسی یا لایهای بوده ساختهای ماگمایی مختلفی مانند توده ای، پراکنده و لایه ای را نشان میدهند. میزان Cr#، Al2O3 و TiO2 در کرومیتیتهای ...
بیشتر
کرومیتیتهای نیامی در اندازههای متفاوت همراه با غلافهای دونیتی در قسمتهای مختلف مجموعه اولترامافیک آب بید واقع در قسمت جنوب شرقی کمربند افیولیتی زاگرس رخنمون دارند. تودههای کرومیتیت آب بید اغلب به شکل عدسی یا لایهای بوده ساختهای ماگمایی مختلفی مانند توده ای، پراکنده و لایه ای را نشان میدهند. میزان Cr#، Al2O3 و TiO2 در کرومیتیتهای آب بید به ترتیب از 43/58 تا 36/65، 03/18 تا 58/22 و 20/0 تا 39/0 متغیر است. مقادیر Al2O3، TiO2 و FeO/MgO محاسبه شده برای مذاب مادر کرومیتیتهای آب بید در طیف مذابهای تولهایتی قرار میگیرد. ویژگیهای ساختاری از قبیل مرز ناگهانی کرومیتیت و دونیت های غلافی با هارزبورژیتهای میزبان، عدم انطباق ضخامت دونیت و کرومیتیت و وجود ساختهای مختلف، نشاندهنده مدل ماگمایی-متاسوماتیک در طول شبکهای از کانالهای بهم پیوسته دونیتی است. ویژگیهای شیمی کانی کرومیتیتها و ترکیب مذاب مادر کرومیتیتهای مجموعه آب بید نشانگر آن است که توده اولترامافیک آب بید بخشی از یک سکانس افیولیتی در زون سوپراسابداکشن میباشد. هارزبورژیتهای میزبان تحت تاثیر درجات مختلف ذوب بخشی و واکنش مذاب/سنگ واقع شده که سبب ایجاد کانالهای دونیتی گردیده که خود عبور و چرخش مذاب مادر کرومیتیت ها را تسهیل نموده است. درجات متوسط ذوب بخشی گوشته و سایر شواهد از جمله شیمی کانی کرومیت میتواند نشاندهنده محیطهای گسترش اقیانوسی پشت کمانی باشد. بنابراین میتوان هارزبورژیتهای مجموعه آب بید را بخشی از گوه گوشته ای بالای اقیانوس فرورونده نئوتتیس در نظر گرفت که در زیر یک مرکز گسترش در حوضه پشت کمانی با سن احتمالی تریاس بالایی تا کرتاسه واقع شده است.
آرمین بهرامپور؛ غلامرضا قدمی؛ حبیبه عطاپور؛ محمد پوستی؛ حمید احمدیپور
چکیده
در 60 کیلومتری شمال خاور شهر کرمان و در مجاورت روستای سراشک راور، مجموعهای از دایکهای لامپروفیری در راستای گسل کوهبنان دیده میشوند که سازندهای رسوبی منطقه با سن کربنیفر تا کرتاسه را قطع کردهاند. این لامپروفیرها از نظر سنگنگاری شامل 2 گروه کامپتونیت و سانائیت هستند. کانیهای الیوین، کلینوپیروکسن، پلاژیوکلاز و ...
بیشتر
در 60 کیلومتری شمال خاور شهر کرمان و در مجاورت روستای سراشک راور، مجموعهای از دایکهای لامپروفیری در راستای گسل کوهبنان دیده میشوند که سازندهای رسوبی منطقه با سن کربنیفر تا کرتاسه را قطع کردهاند. این لامپروفیرها از نظر سنگنگاری شامل 2 گروه کامپتونیت و سانائیت هستند. کانیهای الیوین، کلینوپیروکسن، پلاژیوکلاز و فلدسپار پتاسیم در هر 2 دسته حضور دارند. دادههای شیمی کانی نشان میدهد که الیوینها از نوع کریزولیت (Fo= 72.35-79.85)، کلینوپیروکسنها از نوع اوژیت (Fs= 9.24-14.6; En= 37.06-44.4 ;Wo= 44.3-50.2) و آمفیبولها از نوع کرسوتیت (Ca+Na= 2; Na+K= 0.59-0.95; Mg/(Mg+Fe2)= 0.63-0.76) هستند. بررسیهای فشارسنجی و دماسنجی و نمودارهای محیط زمینساختی کلینوپیروکسنهای موجود، نشاندهنده ماگمای مادر قلیایی است که در فشار 11 تا 15 کیلوبار و دمای 1150 تا 1300 درجه سانتیگراد از آن متبلور شدهاند. نتایج تجزیه شیمیایی سنگ کل نیز معرف ماگماهای قلیایی است که از یک گوشته لیتوسفری گارنت- اسپینل لرزولیتی متاسوماتیسم شده توسط گوشته عمیق آستنوسفری منشأ گرفته و در یک محیط پس از برخورد جایگزین شدهاند.
علیرضا نجفزاده
چکیده
کمپلکس فرابازی رودان به سن پالئوزوییک در منتهیالیه جنوب استان کرمان جای گرفته و از هارزبورژیتهای تودهای (massive)، عدسیهای کوچک تا متوسط دونیتی و مقادیر بسیار کمی از دایکهای باریک الیوین وبستریتی با درجه سرپانتینی شدن متوسط تشکیل یافته است. بافت گرانولار و پروتوگرانولار از جمله بافتهای چیره در هارزبورژیتها و دونیتهاست ...
بیشتر
کمپلکس فرابازی رودان به سن پالئوزوییک در منتهیالیه جنوب استان کرمان جای گرفته و از هارزبورژیتهای تودهای (massive)، عدسیهای کوچک تا متوسط دونیتی و مقادیر بسیار کمی از دایکهای باریک الیوین وبستریتی با درجه سرپانتینی شدن متوسط تشکیل یافته است. بافت گرانولار و پروتوگرانولار از جمله بافتهای چیره در هارزبورژیتها و دونیتهاست و الیوین، ارتوپیروکسن و به میزان بسیار کمتری کلینوپیروکسن و کروماسپینل از جمله کانیهای موجود در این سنگها به شمار میآیند. مقدار فورستریت الیوین موجود در دونیتها (Fo92.5) در مقایسه با هارزبورژیتها (Fo91) کمی بالاتر است. مطالعات میکروپروب انجام شده در زمینه کروماسپینلهای موجود در پریدوتیتهای رودان مقادیر متوسط Cr# (33/0 تا 56/0)، مقادیر به نسبت بالای Mg# (59/0 تا 75/0) و مقادیر بسیار پایین TiO2 (متوسط 01/0 درصد وزنی) را نشان میدهد. مقدار Fe3+# در کروماسپینلهای موجود در پریدوتیتهای کمپلکس رودان بسیار پایین (09/0> درصد وزنی) و منعکسکننده تبلور در شرایط فوگاسیته پایین اکسیژن است. همچنین، بیشتر پریدوتیتهای رودان از عناصر خاکی کمیاب (REE) به شدت تهی شدهاند. در پریدوتیتهای کمپلکس رودان، مجموع عناصر گروه پلاتین بسیار پایین (متوسط ppb25) است و در مقایسه با کندریتها بسیار تهی شدهاند. الگوی PGE در دونیتها تفریق نیافته و نسبت PdN/IrN در این سنگها بهطور میانگین 02/1 است. در حالی که هارزبورژیتها کمی شیب مثبت به همراه بیهنجاری مثبت کوچکی از Ru، Pd و Au نشان میدهند و نسبت PdN/IrN در آنها بیش از 75/2 است. همچنین، الگوهای PGE بهنجار شده با کندریت و گوشته اولیه در هارزبورژیتهای کمپلکس رودان به نسبت پهن است که قابل مقایسه با پریدوتیتهای گوشتهای تهی شده هستند و درجات به نسبت بالای ذوب بخشی (17 تا 22 درصد) منبع گوشتهای را نشان میدهند. دادههای شیمی کانی و ژئوشیمی فلزات نوبل نشان از آن دارد که هارزبورژیتهای کمپلکس فرابازی رودان ماهیت تفالهای و دونیتها ماهیت جانشینی دارند و از دید زمینساختی در یک محیط جلوی کمان در بالای پهنه بالای مناطق فرورانش به وجود آمدهاند.
سوده صدیقیان؛ سارا درگاهی؛ محسن آروین
چکیده
کمپلکس نفوذی خونرنگ به عنوان یکی از بزرگترین کمپلکسهای موجود در بخش جنوبی پهنه سنندج- سیرجان، در شمال باختری شهرستان جیرفت در استان کرمان جای گرفته است. این کمپلکس از مجموعهای از سنگهای اسیدی و حدواسط مانند دیوریت، کوارتزدیوریت، تونالیت، گرانودیوریت، گرانیت و اعضای مافیکتر مانند هورنبلندگابرو و میکروگابرو تشکیل یافته است. ...
بیشتر
کمپلکس نفوذی خونرنگ به عنوان یکی از بزرگترین کمپلکسهای موجود در بخش جنوبی پهنه سنندج- سیرجان، در شمال باختری شهرستان جیرفت در استان کرمان جای گرفته است. این کمپلکس از مجموعهای از سنگهای اسیدی و حدواسط مانند دیوریت، کوارتزدیوریت، تونالیت، گرانودیوریت، گرانیت و اعضای مافیکتر مانند هورنبلندگابرو و میکروگابرو تشکیل یافته است. مطالعات صحرایی همراه با شواهد کانیشناسی و ژئوشیمیایی نشان میدهد که کمپلکس نفوذی خونرنگ در سری کالکآلکالن جای میگیرد و اعضای فلسیک این مجموعه از نوع متاآلومینوس تا کمی پرآلومینوس و از نوع I هستند. نمودارهای عنکبوتی بهنجار شده نمونههای مورد مطالعه نسبت به گوشته اولیه، غنیشدگی از عناصر سنگدوست با شعاع یونی بزرگ (LILE) مانند Rb، Cs و K و نیز کاهیدگی از عناصر با قدرت یونی زیاد (HFSE) مانند Ti، Ta و Nb را نشان میدهند که از ویژگیهای اصلی ماگماهای مرتبط با فرورانش است. بر پایه شواهد ژئوشیمیایی، به نظر میرسد بخش مافیک در اثر ذوب گوه گوشتهای متاسوماتیسم شده رخ داده باشد؛ اما بخش فلسیک در اثر ذوب سنگهای متابازیک پوسته زیرین بهعلت تزریق ماگماهای مافیک مشتق از گوشته ایجاد شده است. تشکیل این سنگها میتواند به دلیل فرورانش پوسته اقیانوسی نوتتیس به زیر خردهقاره ایران مرکزی در زمان ژوراسیک میانی، در یک محیط کمان آتشفشانی بوده باشد.
طیبه احمدی؛ واچیک هایراپطیان؛ حسین غلامعلیان؛ محمدرضا وزیری؛ محمد داستانپور
چکیده
مطالعه نهشتههای دونین پسین-کربنیفر پیشین در کرمان منجر به شناسایی بیش از چهارده تاکسا از قطعات میکروسکوپی ماهیهای غضروفی Chondrichthyes)) در این منطقه گردید. فراوانی قطعات بهخصوص در نهشتههای فامنین قابل توجه بود. فراوانی قابل توجه protacrodonts و phoebodonts خاص فلات قاره کمعمق نسبت به انواع عمیقزی، بیانگر عمق کم محیط رسوبی در زمان فامنین ...
بیشتر
مطالعه نهشتههای دونین پسین-کربنیفر پیشین در کرمان منجر به شناسایی بیش از چهارده تاکسا از قطعات میکروسکوپی ماهیهای غضروفی Chondrichthyes)) در این منطقه گردید. فراوانی قطعات بهخصوص در نهشتههای فامنین قابل توجه بود. فراوانی قابل توجه protacrodonts و phoebodonts خاص فلات قاره کمعمق نسبت به انواع عمیقزی، بیانگر عمق کم محیط رسوبی در زمان فامنین میباشد. مجموعه کندریکتینهای فامنین برش هوتک با زیای موجود در برش چاهریسه اصفهان قابل مقایسه میباشند که حاکی از شرایط یکسان محیطی در زمان فامنین در حوضه ایران مرکزی است. حضور گونه Deihim mansureae در لایههای duplicata Zone نشان میدهد که گستره سنی این گونه تا تورنزین پیشین ادامه مییابد.
مهین رفوسه؛ علیرضا شاکر اردکانی؛ حجتاله رنجبر
چکیده
در شمال و شمال خاور کرمان در بلوک کلمرد سنگهای آتشفشانی، نیمهژرف (دایک) و آذرآواری (آگلومرا و توف) ائوسن وجود دارند. از دید سنگنگاری، گدازهها ترکیب بازالتی، آندزیتی، ریوداسیتی و ریولیتی، دایکها ترکیب آندزیتی و آذرآواریها ترکیب توف بلورین دارند. سنگهای آتشفشانی دارای بافتهای اصلی پورفیری، میکرولیتیک پورفیری و جریانی ...
بیشتر
در شمال و شمال خاور کرمان در بلوک کلمرد سنگهای آتشفشانی، نیمهژرف (دایک) و آذرآواری (آگلومرا و توف) ائوسن وجود دارند. از دید سنگنگاری، گدازهها ترکیب بازالتی، آندزیتی، ریوداسیتی و ریولیتی، دایکها ترکیب آندزیتی و آذرآواریها ترکیب توف بلورین دارند. سنگهای آتشفشانی دارای بافتهای اصلی پورفیری، میکرولیتیک پورفیری و جریانی و از دید تجمع کانیایی دارای کانیهای پلاژیوکلاز± کوارتز± فلدسپار پتاسیم± بیوتیت± آمفیبول± کلینوپیروکسن± الیوین+ کِدِر هستند. پلاژیوکلازها دارای بافتهای غیرتعادلی مانند بافت غربالی، تحلیلیافتگی و منطقهبندی هستند. کوارتزها حواشی تحلیلیافته دارند و آمفیبولها و بیوتیتها نیز بیشتر دچار فرایند اپاکی شدهاند. تشکیل این بافتها را میتوان به فرایندهایی مانند آمیختگی ماگمایی، تغییرات فشار بخار آب و کاهش فشار همراه با از دست دادن جزیی گرما در هنگام بالا آمدن ماگما ربط داد. مطالعات زمینشیمی مشخص کرد که سنگهای آتشفشانی منطقه مورد مطالعه جزو سری ماگمایی سابآلکالن با طبیعت کالکآلکالن هستند. افزون بر این، سنگهای آتشفشانی اسیدی متاآلومینوس تا پرآلومینوس هستند و مشخصه گرانیتوییدهای نوع I را دارند. نمودارهای توصیفی عناصر کمیاب به همراه الگوی عناصر خاکی کمیاب بهنجار شده با کندریت نشان میدهد که سنگهای آذرین منطقه مورد مطالعه در یک محیط کمان فعال قارهای تشکیل شدهاند.
احمدلطف آباد عرب؛ محمدرضا وزیری
چکیده
توالی نسبتا ستبری از نهشتههای کرتاسه میانی (آپتین) در ناحیه باغین، باختر کرمان رخنمون دارد. این نهشتهها سرشار از گروههای مختلف فسیلی از جمله دوکفهایها، خارداران، شکمپایان، مرجانها و بازوپایان است. از میان دوکفهایایایها، گونه پکتینید Neithea notabilis در نهشتههای مورد مطالعه حضوری نسبتا چشمگیر دارد. مطالعات انجام شده نشاندهنده ...
بیشتر
توالی نسبتا ستبری از نهشتههای کرتاسه میانی (آپتین) در ناحیه باغین، باختر کرمان رخنمون دارد. این نهشتهها سرشار از گروههای مختلف فسیلی از جمله دوکفهایها، خارداران، شکمپایان، مرجانها و بازوپایان است. از میان دوکفهایایایها، گونه پکتینید Neithea notabilis در نهشتههای مورد مطالعه حضوری نسبتا چشمگیر دارد. مطالعات انجام شده نشاندهنده تغییرات شکلشناسی گستردهای در این گونه میباشد. علاوه بر این، مطالعات بایومتری نشان میدهند که تغییرات درون گونه در نمونهها نسبتا چشمگیر است. عدم تنوع گونهای در جنس Neithea در ناحیه باغین میتواند بهدلیل جدا افتادگی این حوضه و عدم ارتباط کامل آن با سایر تودههای آبی در کرتاسه میانی بوده و یا ممکن است بهدلیل پیروی از الگوی کلی تنوع این جنس در ناحیه مدیترانه باشد.
نصرالله عباسی؛ مهناز پروانهنژاد شیرازی؛ محمد علی حسینزاده
چکیده
نهشتههای آواری-کربناته آلبین-سنومانین در شمال باختری راین واقع در جنوب کرمان، به ستبرای 526 متر، قابل تفکیک به سه واحد سنگچینهشناسی غیررسمی است. واحد یک از رسوبات کنگلومرا، ماسهسنگ و سیلتسنگ با میانلایههای آهک و مارن میباشد. واحد دو شامل آهکهای اوربیتولیندار با خردههای فسیل رودیست، بلمنیت و آمونیت است. واحد سوم ...
بیشتر
نهشتههای آواری-کربناته آلبین-سنومانین در شمال باختری راین واقع در جنوب کرمان، به ستبرای 526 متر، قابل تفکیک به سه واحد سنگچینهشناسی غیررسمی است. واحد یک از رسوبات کنگلومرا، ماسهسنگ و سیلتسنگ با میانلایههای آهک و مارن میباشد. واحد دو شامل آهکهای اوربیتولیندار با خردههای فسیل رودیست، بلمنیت و آمونیت است. واحد سوم از تناوب آهکهای پلاژیک و ماسهسنگ تشکیل شده است. در لایههای واحدهای اول و سوم مجموعهای از اثرفسیلهای قارهای تا دریایی یافت شدند. این اثرفسیلها شامل Koilosoma isp.، Ophiomorpha isp.، Palaeophycus isp.، Planolites isp.، Skolithos isp.، Taenidium isp. و Thalassinoides suevicus هستند. این اثر فسیلها در سه اثر رخساره اسکوئنیا، اسکولیتوس و کروزیانا قابل گروهبندیاند. در واحد سوم این توالی اثرفسیل همافزایThalassinoides-Phycodesبه فراوانی یافت شد. دهلیزهای داربستی با انشعابهای Y و Tریخت تالاسینوئیدسی به یک دسته دهلیزهای پرانشعاب فیکودسی ختم میشوند. نمونههای همافزای Thalassinoides-Phycodes در توالی مورد مطالعه یک ساختار حفاری-تغذیهای داشته به نحوی که بخش تالاسینوئیدسی آن بیشتر عملکرد حفاری و بخش فیکودسی آن جستجوی تغذیهای را نشان میدهد. این اثر فسیل در محیط دریایی و در کفههای دور از ساحل (offshore shelf) نسبتاً ژرف گسترش داشته است. با توجه به دادههای اثرشناسی و گسترش اثر رخسارهها، میتوان چنین نتیجه گرفت که حوضه رسوبی کربناته-تخریبی آلبین-سنومانین شمال باختری راین در برش گزک، یک حوضه ژرفشونده به طرف بالا بوده است.
فوزیه فولادی؛ محمد داستانپور
چکیده
بهمنظور مطالعه سیستماتیک و بومشناسی دیرینه بازوپایان کرتاسه(آپتین – سنومانین پیشین)، برش استخروئیه در شمال باختر باغین و باخترکرمان به ستبرای 190 متر مورد مطالعه و نمونهبرداری قرار گرفت. قسمت میانی این برش سرشار از گروههای مختلف ماکروفسیلی از جمله (بازوپایان، خارداران، شکمپایان، دوکفه ایها و مرجانها) است که، جنس و ...
بیشتر
بهمنظور مطالعه سیستماتیک و بومشناسی دیرینه بازوپایان کرتاسه(آپتین – سنومانین پیشین)، برش استخروئیه در شمال باختر باغین و باخترکرمان به ستبرای 190 متر مورد مطالعه و نمونهبرداری قرار گرفت. قسمت میانی این برش سرشار از گروههای مختلف ماکروفسیلی از جمله (بازوپایان، خارداران، شکمپایان، دوکفه ایها و مرجانها) است که، جنس و گونههای آنها بسیار فراوان و متنوع میباشند. بررسیهای زیستچینهنگاری، به شناسایی 5 جنس و 10گونه بازوپایان از خانواده Sellithyrididae برای نخستین بار از این منطقه انجامیدهاست. بر اساس مطالعه بازوپایان، برای نهشتههای این برش، سن آپتین – سنومانین پیشین در نظر گرفته شد. اجتماعات جانوری موجود دراین برش بههمراه یکدیگر، ژرفای کم محیط و شرایط مناسب برای زندگی موجودات را نشان میدهد.
لیلا اصغری؛ محمدرضا وزیری؛ احمد لطف آباد عرب
چکیده
نهشتههای آپتین پسین- سنومانین پیشین با ستبرای زیاد و لیتولوژی غالب مارن و آهک، در شمال باختری شهرستان کرمان مورد نمونهبرداری و مطالعه و بررسی قرار گرفتند. توالی مطالعه شده در منطقه بساب، دارای ضخامت 380 متر بوده و با توجه به ویژگیهای سنگشناسی به 4 واحد غیررسمی و مجزا به نام مارنهای بساب زیرین، آهک بساب زیرین، مارنهای بساب ...
بیشتر
نهشتههای آپتین پسین- سنومانین پیشین با ستبرای زیاد و لیتولوژی غالب مارن و آهک، در شمال باختری شهرستان کرمان مورد نمونهبرداری و مطالعه و بررسی قرار گرفتند. توالی مطالعه شده در منطقه بساب، دارای ضخامت 380 متر بوده و با توجه به ویژگیهای سنگشناسی به 4 واحد غیررسمی و مجزا به نام مارنهای بساب زیرین، آهک بساب زیرین، مارنهای بساب بالایی و آهک بساب بالایی تقسیم شده است. برش بساب با ناپیوستگی همشیب روی ماسهسنگهای ژوراسیک (لیاس) قرار گرفته و مرز بالایی از نوع فرسایشی و بوسیله نهشتههای نئوژن پوشیده شده است. از مجموع ماکروفسیلهای موجود در این برش، اویسترها که متعلق به سه خانواده Palaeolophidae, Gryphaeidae و Ostreidae میباشند، از همه فراوانترند. خانواده Gryphaeidae با 81 درصد، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص میدهدکه در این مقاله به آن پرداخته میشود. در این تحقیق، از این خانواده، 7 جنس و گونه گزارش میشود. مطالعات بومشناسی دیرینه و بررسی آثار تافونومی موجود در سطح نمونهها، نشان میدهد محیط رسوبگذاری آن زمان، محیطی گرم، کم عمق (لیتورال و ساب لیتورال) و دارای انرژی بالا بوده است. اویسترهای منطقه مورد مطالعه شباهت بسیاری با مجموعههای گزارش شده از مصر از حوضه Wadi Qena دارند.
سارا لعلیفاز؛ بهنام شفیعی؛ غلامحسین شمعانیان؛ حسین تقیزاده
چکیده
پژوهش حاضر اولین گزارش از دادههای ایزوتوپی رنیم و اُسمیم در سولفیدهای مس- آهن ژرفزاد (کلکوپیریت و پیریت) کانسارهای مس پورفیری کرمان است. هر چند که در این مطالعه مجموعه داده محدود بود، ولی تفسیر آنها به شناخت منبع احتمالی فلز برای کانیسازی در سامانه پورفیری کمک کرده است. بر پایه این پژوهش، مقدار 188Os/187Os آغازین در این کانسارها از ...
بیشتر
پژوهش حاضر اولین گزارش از دادههای ایزوتوپی رنیم و اُسمیم در سولفیدهای مس- آهن ژرفزاد (کلکوپیریت و پیریت) کانسارهای مس پورفیری کرمان است. هر چند که در این مطالعه مجموعه داده محدود بود، ولی تفسیر آنها به شناخت منبع احتمالی فلز برای کانیسازی در سامانه پورفیری کمک کرده است. بر پایه این پژوهش، مقدار 188Os/187Os آغازین در این کانسارها از کمینه 1/0تا بیشینه 10 ثبت شد که این دامنه تغییرات برای نسبت یادشده بسیار بزرگتر از دامنه آشکارشده در کانسار مس پورفیری شیلی (15/0 تا 2/5) است. ثبت مقادیر غیررادیوژن تا بسیار رادیوژن از اُسمیم آغازین در سولفیدهای اولیه کانسارهای مس پورفیری کرمان ناهمگنی ایزوتوپی و گوناگونی در منبع فلز برای کانیسازی در این کانسارها را آشکار ساخته است. ثبت مقادیر غیررادیوژن از 188Os/187Os آغازین (15/0-10/0) در سولفیدهای کانسارهای میدوک و نوچون، در محدوده مقادیر جبهای (15/0-13/0)، نشاندهنده نقش بنیادین سیالهای گرمابی کانهساز مشتقشده از ماگمای جبهای (توده نفوذی) در تأمین فلز مورد نیاز برای کانیسازی در این کانسارهاست. در مقایسه، انحراف بسیار بزرگ دیدهشده در مقادیر 188Os/187Os آغازین سولفیدهای کانسارهای کرور (10) و آبدر (1) از مقادیر جبهای سهم بیشتر منابع پوستهای (قارهای) نسبت به منابع جبهای را در تأمین فلز برای کانیسازی مس پورفیری در این کانسارها نشان میدهد. کانسار سرچشمه با آشکار کردن مقادیر کم رادیوژن از نسبت اُسمیم آغازین در سولفیدهای پتاسیک (22/0) نسبت به سولفیدهای فیلیک (79/0) دخالت هر دو منبع جبهای و پوستهای را در تأمین فلز برای کانیسازی نشان میدهد. هر چند که نقش پوسته در طی مراحل پایانی کانیسازی پراهمیتتر بوده است. روند کلی دیدهشده در رادیوژنترشدن مقادیر 187Os/188Os از کانسارهای پُرعیار میوسن میانی به کانسارهای کمعیار جوانتر (میوسن بالایی- پلیوسن) در کمربند مس پورفیری کرمان به دخالت فزاینده منابع پوستهای در زایش ماگماهای نیمهبارور تا نابارور جوان و همچنین در تأمین فلز برای کانهزاییهای ضعیف همراه نسبت دادهشده است. این ارتباط میتواند به عنوان کلیدی برای شناسایی و اکتشاف کانسارهای مس پورفیری با عیارهای اقتصادی پیشنهاد شود؛ کانسارهایی که سهم بیشتری از منبع جبهای را در تشکیل ماگمای مولد و همچنین فلز مورد نیاز برای کانیسازی در سامانه پورفیری به ارث بردهاند.
محمدرضا کبریاییزاده
چکیده
برش هجدک در فاصله 62 کیلومتری شمال کرمان قرار دارد. سازند بهرام در این برش به طور همشیب روی سازند پادها با سن دونین میانی قرار گرفته است و سازند جمال (پرمین پسین) نیز با مرزی از نوع ناپیوستگی موازی آن را میپوشاند. مطالعه بازوپایان سازند بهرام در این برش به شناسایی 32 گونه و زیرگونه بازوپا انجامید که عبارتند از: Schizophoria striatula, Schizophoria cf. ...
بیشتر
برش هجدک در فاصله 62 کیلومتری شمال کرمان قرار دارد. سازند بهرام در این برش به طور همشیب روی سازند پادها با سن دونین میانی قرار گرفته است و سازند جمال (پرمین پسین) نیز با مرزی از نوع ناپیوستگی موازی آن را میپوشاند. مطالعه بازوپایان سازند بهرام در این برش به شناسایی 32 گونه و زیرگونه بازوپا انجامید که عبارتند از: Schizophoria striatula, Schizophoria cf. iowaensis, Devonoproductus sp., Productella cf. subaculeata, Strophodonta sp., Cyphoterorhynchus koraghensis, Cyphoterorhynchus koraghensis interpositus, Ripidiorhynchus elburzensis, Ripidiorhynchus kermanensis, Ripidiorhynchus minutissimus, Paropamisrhynchus kotalensis, Lateralatirostrum esfehensis, Spinatrypina chitralensis, Spinatrypina bodini, Spinatrypina cf. robusta , Desquamatia (Desquamatia) sp., Desquamatia (Serateypa) sp., Athyris chitralensis, Athyris sp., Anathyris e. g. helmersenii, Gypidula sp., Cyrtospirifer verneuili echinosus, Cyrtospirifer kermanensis, Cyrtospirifer schelonicus, Cyrtospirifer sp., Uchtospirifer multiplicatus, Uchtospirifer multiplicatus minor, Tenticospirifer cyrtinaformi, Tenticospirifer cf. tenticulum, Indospirifer sp., Rigauxia hutkensis, Cranaena cf. rigauxi, سن سازند بهرام در برش هجدک با توجه به ارزش زیستچینهای بازوپایان شناسایی شده فرازنین پیشین- پسین تعیین میشود.
بهنام شفیعی؛ سارا لعلی فاز؛ غلامحسین شمعانیان؛ حسین تقیزاده؛ مرضیه حسینی؛ ریان مَسور
چکیده
در پژوهش حاضر، غلظت رنیوم در 30 نمونه مولیبدنیت هگزاگونال (2H) و تریگونال (3R) متعلق به رگچههای مراحل مختلف کانیسازی ژرفزاد از 7 کانسار پورفیری مس و مولیبدن کرمان تعیین شد. غلظت رنیوم در مولیبدنیتهای این کانسارها از 49 تا 1449 گرم در تن متغیر بود که در محدوده غلظت رنیوم در کانسارهای پورفیری مس و مولیبدن دیگر مناطق جهان است. مولیبدنیت ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، غلظت رنیوم در 30 نمونه مولیبدنیت هگزاگونال (2H) و تریگونال (3R) متعلق به رگچههای مراحل مختلف کانیسازی ژرفزاد از 7 کانسار پورفیری مس و مولیبدن کرمان تعیین شد. غلظت رنیوم در مولیبدنیتهای این کانسارها از 49 تا 1449 گرم در تن متغیر بود که در محدوده غلظت رنیوم در کانسارهای پورفیری مس و مولیبدن دیگر مناطق جهان است. مولیبدنیت نوع 3R (میانگین حدود 563 گرم در تن) عموماً غلظت بالاتری از رنیوم را نسبت به مولیبدنیتهای 2H (میانگین 479 گرم در تن) نشان داده است. تغییرات غلظت رنیوم در انواع مولیبدنیتهای نهشته شده در طی مراحل مختلف کانیسازی ژرفزاد، غلظت بیشتر رنیوم در مولیبدنیت نهشته شده با رگچههای مراحل انتقالی و پایانی کانیسازی (نوع B و نوع D) نسبت به مولیبدنیت رگچههای مراحل اولیه (نوع A) را نشان میدهد. این پراکندگی پیشنهاد میکند که رنیوم با سیالهای گرمابی اسیدیتر و سردتر در مراحل میانی تا پایانی تکامل سامانه پورفیری در دگرسانی سیلیسی، سریسیتی و رسی بیشتر تمرکز یافته است. مطالعه حاضر نشان داد که مولیبدنیتهای با مقدار زیاد رنیوم با کانسارهای مس پورفیریی همراه هستند که با عیار میانگین کم از مولیبدن، مقادیر محدود مولیبدنیت و توده نفوذی مولد، حاصل دخالت بیشتر ماگماهای مشتق از جبه نسبت به مواد پوستهای مشخص میشوند. افزون بر ویژگیهای یادشده، فراوانی پلیمورف 3R مولیبدنیت در کانسارها، ترکیب کمتر تفریق یافته و کلسیمیتر تودههای نفوذی مولد کانسارها با مقادیر کمتر رادیوژنی نسبتهای ایزوتوپی استرانسیم و سرب آنها و همچنین رخداد فرایندهای تأخیری دگرسانی و کانیسازی گرمابی کمدما و اسیدی در تاریخچه شکلگیری و تکامل کانسارها از ویژگیهای کانسارهای پورفیری مس و مولیبدن با محتوای زیاد از رنیوم هستند.
رضا حسن زاده؛ احمد عباس نژاد؛ اکبر علوی؛ ابراهیم شریفی تشنیزی
چکیده
در این پژوهش، لرزهخیزی شهر کرمان بررسی شده است. شهر کرمان در حاشیه شمالی دشت کرمان که یک فروزمین فشاری است قرار دارد و گسلهای متعددی در محدوده شهر، مرز کوه و دشت و مناطق نزدیک شهر قرار دارند که تعدادی از آنها میتوانند موجب بروز زلزلههای حتی قویتر از 7 ریشتر شوند. تاکنون زلزلههای تاریخی و سده بیستم متعددی در نزدیکی شهر کرمان ...
بیشتر
در این پژوهش، لرزهخیزی شهر کرمان بررسی شده است. شهر کرمان در حاشیه شمالی دشت کرمان که یک فروزمین فشاری است قرار دارد و گسلهای متعددی در محدوده شهر، مرز کوه و دشت و مناطق نزدیک شهر قرار دارند که تعدادی از آنها میتوانند موجب بروز زلزلههای حتی قویتر از 7 ریشتر شوند. تاکنون زلزلههای تاریخی و سده بیستم متعددی در نزدیکی شهر کرمان رخ دادهاند که باعث آسیب جزیی آن شدهاند. خطر زلزله به روش احتمالاتی و تحلیلی برای شهر کرمان بررسی شد، براساس ارزیابی خطر زلزله با روش تحلیلی، شتاب ناشی از 15 قطعه گسل میتواند در کرمان بیش از g2/0 باشد.شدت ناشی از گسلهای کرمان - زنگی آباد، شمال کرمان و اختیار آباد میتواند به 9 مرکالی اصلاح شده (IX MMI)برسد. برای تعیین میزان خطر نواحی مختلف شهری، مطالعات ریزپهنهبندی درجه 2 تشدید جنبش زمین صورت گرفت از تلفیق نقشههای دوره چیره میکروترمور و نوع رسوبات در سیستم GIS نقشه ریزپهنهبندی میزان تشدید جنبش نیرومند زمین در شهر کرمان و مناطق اطراف تهیه شد که با توجه به ستبرای زیاد رسوبات سست جوان در محدوده این شهر و تشدید ناشی از آنها به 5/10 مرکالی اصلاح شده (X+ MMI) هم خواهد رسید. بر اساس نقشه خطر به دست آمده از شهر کرمان (نقشه ریزپهنهبندی میزان تشدید جنبش زمین) میزان خطر در بخشهای مرکزی، باختری و همچنین بخشهایی از جنوب شهر به شدت افزایش مییابد که سازههای موجود در این بخشها در اثر زلزله احتمالی به شدت ویران خواهند شد.
پیمان افضل؛ احمد خاکزاد؛ پرویز معارفوند؛ نعمتاله رشیدنژاد عمران؛ یونس فداکار القلندیس
چکیده
شناسایی زونهای گوناگون در کانسارهای پورفیری، یکی از مهمترین اهداف اکتشاف این کانسارها است زیرا این امر، بویژه شناسایی درست زون برونزاد، نقشی بسزا در تعیین پتانسیل اقتصادی بودن کانسار ایفا میکند. روشهای سنتی مبتنی بر مطالعه دگرسانیها و کانیهای موجود در این زونها در بسیاری موارد جوابگوی نیازهای این کار نیستند، چون ...
بیشتر
شناسایی زونهای گوناگون در کانسارهای پورفیری، یکی از مهمترین اهداف اکتشاف این کانسارها است زیرا این امر، بویژه شناسایی درست زون برونزاد، نقشی بسزا در تعیین پتانسیل اقتصادی بودن کانسار ایفا میکند. روشهای سنتی مبتنی بر مطالعه دگرسانیها و کانیهای موجود در این زونها در بسیاری موارد جوابگوی نیازهای این کار نیستند، چون تنها بر پایه مطالعات سنگشناسی و کانهنگاری هستند. روشهای جدیدتری نیز که بر اساس مطالعه میانبارهای سیال و ایزوتوپها ارائه شدند، شواهدی غیرمستقیم هستند و بیشتر برای تفکیک دگرسانیها بهکار میروند. روشهای فرکتالی بهدلایلی چون استفاده از تمام دادهها، درنظر گرفتن پراکندگی فضایی آنها و نیز شکل هندسی بیهنجاریها، با وجود عمر کوتاهشان کاربرد مؤثری در بررسیهای سطحی زمینشناسی و ژئوشیمیایی دارند. در این پژوهش، برای نخستین بار روش فرکتالی عیار- حجم ارائه شده که براساس آن زونهای برونزاد، درونزاد و اکسیدان و نیز سنگ دیواره، با تکیه بر عیار عنصر اصلی در کانسارهای پورفیری، از یکدیگر جدا میشوند. پس از بررسی اساس ریاضی این روش، به کمک تابع توانی شاخص و تابع تقسیم برای مدلسازیهای فرکتالی و مولتیفرکتالی، روش عیار- حجم در کانسار مس پورفیری چاهفیروزه در شهربابک استان کرمان مورد بررسی قرار گرفته است. در این مطالعه، نخست پراکندگی عنصر مس در چاهفیروزه با استفاده از روشهای زمینآماری برآورد و نمودار لگاریتمی عیار- حجم برای این کانسار رسم شد و نقاط شکست نمایانگر مرزهای عیاری زونها و مرز کانیسازی با سنگ دیواره مشخص شدند. همزمان مدلهای توزیع دگرسانی، کانیشناسی و زونبندی بر اساس مشاهدات زمینشناسی نیز در چاهفیروزه ساخته شدند و با نتایج حاصل از این روش مورد مقایسه قرارگرفتند. نتایج نشانگر این است که زونهای جداشده با کمک روش فرکتالی عیار- حجم افزون بر همپوشانی با مدلهای زمینشناسی بهعلت استفاده از عامل عیار که مهمترین متغیر مستقیم و کمی است، کارآمدتر از دیگر روشهای جداسازی در شناخت این گونه کانسارها است.