سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621فهرست مطالبفهرست مطالب1143740FAJournal Article20140621فهرست مطالبفهرست مطالبhttp://www.gsjournal.ir/article_43740_a8968e7734c09fef1ef5c062f823a5bc.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621سخن سردبیرسخن سردبیر2243741FAJournal Article20140621سخن سردبیرسخن سردبیرhttp://www.gsjournal.ir/article_43741_8c29386e2cd7901c707e16c31a733b1f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621داورانداوران3343743FAJournal Article20140621داورانداورانhttp://www.gsjournal.ir/article_43743_4f57cca3f73658290bf991c5f8d78e7c.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Application of the Monte Carlo Simulation in Analysis of Earthquake-Induced Landslides (Case Study: the Manjil Earthquake)کاربرد شبیهسازی مونتکارلو در تحلیل خطر زمینلغزشهای ناشی از زمینلرزه (مطالعه موردی: زمینلرزه منجیل)3104374410.22071/gsj.2014.43744FAعلی محمد رجبیاستادیار، گروه مهندسی عمران، دانشکده فنی مهندسی، دانشگاه قم، قم، ایرانماشاءاله خامهچیاندانشیار، گروه زمینشناسی مهندسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمدرضا مهدویفراستادیار، پژوهشکده ژئوتکنیک، پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله، تهران، ایرانJournal Article20101002One of the most important effects of the Manjil earthquake (M=7/7, 20/6/1990) has been triggering of the numerous landslides in the area affected by the earthquake. To predict landslides locations during the future earthquakes, it is essential to analyze the distribution of landslides triggered by the Manjil earthquake. In this paper, by employing the Monte Carlo Simulation, an area with 309 km<sup>2</sup> including Chahar – Mahal and Chalkasar rectangles (near the Manjil Epicentre) was investigated in order to achieve a probabilistic model to predict earthquake-induced landslides. There is a good correlation between the provided map and the inventory map of landslides occurred during the Manjil earthquake. یکی از مهمترین اثرات زمینلرزه 31 خرداد 1369 منجیل (7/7M=)، ایجاد و تحریک زمینلغزشهای بیشمار در مناطق زلزلهزده بوده است. بررسی و تحلیل این زمینلغزشها در محدوده متأثر از این زلزله در شناخت مناطق مستعد زمینلغزش، در زمینلرزههای آینده اهمیت بالایی دارد. در این مطالعه با استفاده از شبیهسازی مونتکارلو محدودهای شامل چهارگوشهای چلکاسر و چهار محل (منطقهای در نزدیکی رومرکز زمینلرزه منجیل) به مساحت 30/309 کیلومتر مربع، مورد بررسی احتمالاتی برای پیشبینی زمینلغزشهای ناشی از زمینلرزه قرارگرفته است. مقایسه پهنههای با خطر بالا در نقشه احتمالاتی بهدست آمده با استفاده از شبیهسازی مونتکارلو، با زمینلغزشهای ناشی از زمینلرزه منجیل در محدوده مورد مطالعه همپوشانی قابل ملاحظهای نشان میدهد. http://www.gsjournal.ir/article_43744_a4c6aee8b1d1af3f59cd853fcf119333.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Mineralogical, Geochemical and Genetic Aspects of Mineralization in Now-Chun Porphyry Mo-Cu Deposit, Kerman Province, Iranجنبههای کانیشناختی، زمینشیمیایی و زایشی کانیسازی کانسار مولیبدن- مس پورفیری نوچون، استان کرمان، ایران11244374610.22071/gsj.2014.43746FAسیما سلطانینژادکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران.بهنام شفیعیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه گلستان، گرگان، ایران.Journal Article20110213The Now-Chun deposit, in the Kerman porphyry copper belt, with proved reserve of 268 Mt ore grading 0.034% Mo (100 ppm cut off) and 62 Mt ore grading 0.43% Cu (0.25 cut off), is the first known occurrence of Mo-rich,relatively Cu-poor porphyry mineralization in Iran which is studied from the mineralogical, l, and genetic point of view. The alteration and mineralization of the Now-Chun deposit is related to the highly differentiated porphyritic stock (rhyodacite) belonging to the Oligo-Miocene Mamzar batholith. Based on the present study, the main part of Mo and Cu mineralization in the Now-Chun deposit occurred more in the form of cross-cutting veinlets (stockwork) and less as dissemination type. The presence of molybdenite with/without chalcopyrite association in quartz-anhydrite-orthoclase-biotite potassic veinlets and chalcopyrite occurrence in primary quartz-magnetite veinlets is indicative of the priority of part of the Cu mineralization respect to the Mo during the primary stage of mineralization. The initial mineralization of Mo in the form of molybdenite occurred in quartz-anhydrite-orthoclase-biotite-pyrite-chalcopyrite. The weak correlation between Mo and Cu in the potassic alteration zone (r= -0.2) especially in the high grade ores indicates the difference between the enrichment conditions of both elements in responsible hydrothermal fluids for this alteration and mineralization zone. The presence of thick quartz-pyrite-chalcopyrite veinlets with sericitic halo and quartz-molybdenite without alteration halo either as independent or as intruded within early veinlets (quartz-molybdenite-anhydrite-orthoclase-biotite) have been associated with increasing of Mo and Cu grades in moderately phyllic alteration zone (sericitic and silicified rocks). The positive correlation between Mo and Cu in moderate phyllic zone (r≥ 0.0 to +0.5) which affected potassic ores indicates the similar behavior of both Mo and Cu during formation and evolution of the hydrothermal solution, which is responsible for the alteration and mineralization in the phyllic zone. This study revealed that the main concentration of Mo occurred in deep parts (potassic zone) of the deposit; whereas, Cu is associated with the shallow parts, especially with moderate phyllic zone which affected the potassic zone. As a result, the high grade Mo ores are not Cu-rich and vice versa. The present study indicated that the Now-Chun deposit in comparison with the Sar Cheshmeh deposit (Cu-Mo porphyry) is categorized within the Mo-Cu porphyry deposits. This sub-group of porphyry Cu and Mo deposit is attributed to the function of the Mo-rich and relatively Cu-poor hydrothermal fluids. The more differentiated composition of the ore-hosting porphyry in the Now-Chun deposit (rhyodacite) in comparison with the Sar Cheshmeh porphyry stock (granodiorite-quartzmonzonite), which indicates the late water saturation in its parent magma, was probably the factor of generating such fluids that could segregate the significant proportion of Mo in respect to Cu from the residual melts into H<sub>2</sub>O, alkalies and silica-enriched fluid phase which ultimately resulted in forming the Mo-Cu porphyry deposit. کانسار نوچون، با ذخیره قطعی 268 میلیون تن با عیار میانگین 034/0 درصد مولیبدن (در رده عیار حد ppm100) و 62 میلیون تن با عیار متوسط 43/0 درصد مس (در رده عیار حد 25/0 درصد) اولین رخداد شناخته شده از کانیسازی پورفیری سرشار از مولیبدن، ولی بهنسبت فقیر از مس در ایران است که از دید کانیشناسی، زمینشیمیایی و زایشی مورد مطالعه قرار گرفته است. دگرسانی و کانیسازی در کانسار نوچون در پیوند با یک استوک بسیار تفریق یافته پورفیری (ریوداسیت) وابسته به باتولیت الیگو- میوسن ممزار رخ داده است. بر پایه این مطالعه ، بیشتر کانیسازی مولیبدن و مس در کانسار نوچون به شکل رگچههای متقاطع (استوک ورک) و بسیار کمتر بهصورت افشان رخ داده است. حضور مولیبدنیت با یا بدون همراهی کالکوپیریت در رگچههای پتاسیک کوارتز- انیدریت- ارتوکلاز- بیوتیت و رخداد کالکوپیریت در رگچههای کوارتز- مگنتیتی اولیه نشاندهنده تقدم زمانی بخشی از کانیسازی مس بر مولیبدن در مراحل اولیه کانیسازی است. همبستگی ضعیف (2/0- =r) میان مقادیر مولیبدن و مس در دگرسانی پتاسیک و بهویژه در عیارهای بالا، متفاوت بودن شرایط غنیشدگی و رفتار این دو عنصر در سیالهای گرمابی مسئول کانیسازی در دگرسانی یادشده را نشان میدهد. حضور رگچههای ستبر کوارتز- کالکوپیریت- پیریت با هاله سریسیتی که گاه مستقل هستند و گاه درون رگچههای مراحل اولیه کانیسازی مولیبدن (رگچههای کوارتز- مولیبدنیتی با هاله بیوتیتی) نفوذ کردهاند و همچنین رخداد رگچههای کوارتز- مولیبدنیت بدون هاله دگرسانی بهویژه در بخشهای سیلیسیشده افزایش نسبی عیار مس و تا حدودی مولیبدن را در کانسنگهای موجود در پهنه دگرسانی فیلیک (سریسیتی و سیلیسی) به همراه داشته است. وجود همبستگی مثبت (5/0+ - 0 ≤r) میان عیارهای مولیبدن و مس در کانسنگهای با دگرسانی فیلیک که منطقه دگرسانی پتاسیک را متأثر کرده است میتواند نشاندهنده رفتار یکسان این دو عنصر در طی تشکیل و تکامل محلولهای گرمابی مسئول دگرسانی و کانیسازی منطقه دگرسانی فیلیک کانسار باشد. بر پایه این مطالعه مشخص شد که تمرکز اصلی کانیسازی مولیبدن در بخشهای ژرفتر (دگرسانی پتاسیک) نسبت به مس (دگرسانی فیلیک پوشاننده پهنه پتاسیک) رخ داده است؛ در نتیجه کانسنگهای پرعیار از مولیبدن، مس خیلی بالایی ندارند. این مطالعه نشان داد که کانسار نوچون در مقایسه با کانسار سرچشمه (مس- مولیبدن) در گروه کانسارهای نوع مولیبدن- مس پورفیری ردهبندی میشود. رخداد این زیرگروه از کانسارهای پورفیری به عملکرد سیالهای گرمابی سرشار از مولیبدن ولی بهنسبت فقیر از مس ارتباط داده شده است. ترکیب تفریقیافتهتر پورفیری میزبان کانسار نوچون (ریوداسیت پورفیری) در مقایسه با استوک پورفیری سرچشمه (گرانودیوریت- کوارتزمونزونیت) که اشباع دیرهنگام از آب ماگمای مولد آن را نشان میدهد، احتمالاً عامل زایش چنین سیالهایی بوده است که توانسته است مولیبدن را به مقدار قابل توجهی نسبت به مس از درون مذاب پایانی به فاز سیال سرشار از آب، عناصر قلیایی و سیلیکا وارد کند که نتیجه آن زایش کانسار مولیبدن- مس پورفیری نوچون بوده است.http://www.gsjournal.ir/article_43746_416ba2a76c9cf2e7bfab0075dc3f628b.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Sequence Stratigraphy of Members 1, 2, and 3 of the Mila Formation in Eastern Central Alborzچینهنگاری سکانسی بخشهای 1 تا 3 سازند میلا در خاور البرز مرکزی25384375110.22071/gsj.2014.43751FAهادی امین رسولیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایرانیعقوب لاسمیدانشیار، سازمان زمینشناسی ایلینوی، دانشگاه ایلینوی، ایالت ایلینوی، امریکاشرمین ظاهریدبیر، دبیرستان فرزانگان1، سنندج، ایرانJournal Article20110404The middle Cambrian-early Ordovician transgression in the AlborzMountains resulted in the deposition of members 1 through 3 of the Mila Formation showing an overall transgressive trend. This succession is bounded unconformably by the Top-Quartzite of the Lalun Formation at the below and member 4 of the Mila Formation at the top. It consists of tidal flat to open marine facies, which have been deposited in an extensive ramp on the Proto-Paleotethys passive margin of northern Gondwana. It is composed of six depositional sequences aged middle to early- late Cambrian, related to Sauke 2 supersequence. These sequences are correlated with those recognized in other parts of the world including Oman, China, and North America suggesting that they were formed as the consequence of global relative sea level fluctuation.پیشروی دریای کامبرین میانی- اردوویسین آغازین به ساختن توالی پیشرونده سازند میلا (بخشهای 1 تا 3) در کوههای البرز انجامیده است. این توالی با ناپیوستگی همشیب در میان واحد کوارتزیت بالایی سازند لالون و بخش 4 سازند میلا جای دارد. بخشهای 1 تا 3 از سنگهای کربناتی و آواری ساخته شدهاند و دربردارنده رخسارههای وابسته به پهنه کشندی تا دریای باز هستند. نهشتههای یاد شده در حوضه گسترده رمپ در حاشیه واگرای شمال گندوانا ساخته شدهاند. این نهشتهها دربردارنده 6 سکانس رده سوم وابسته به ساک 2، به سن کامبرین میانی- کامبرین پسین پایینی هستند. بودن سکانسهای همسان در جاهای دیگر دنیا (عمان، چین و امریکای شمالی) بیانگر پدید آمدن آنها ناشی از تغییرات جهانی سطح نسبی دریاها است.http://www.gsjournal.ir/article_43751_7d09a6d70cbc529b0c84de93f1d214c4.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Ammonites of the Aitamir Formation in the Zawin Section (E Kopeh Dagh) and the First Record of Marine Dinosaurs from the Cretaceous of Iranآمونیتهای سازند آیتامیر در برش زاوین (خاور کپهداغ) و گزارش اولین فسیل دایناسور دریایی از کرتاسه ایران39454376110.22071/gsj.2014.43761FAعبدالمجید موسوینیااستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیامنور، واحد مشهد، مشهد، ایرانکاظم سیدامامیاستاد، گروه مهندسی معدن، دانشکده فنی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانعلیاصغر آریاییدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد مشهد، مشهد، ایرانJournal Article20110918The Aitamir Formation follows conformably but with a sharp boundary the dark shales of Sanganeh Formation (Aptian-early Albian) and is followed discontinuously by the whitish marls and chalky limestones of the Abderaz Formation (Turonian-Coniacian). 7 species, 13 genera and 2 subgenera of ammonites are reported in this paper. The following genera and species, found in the Iranian Kopeh Dagh region, are reported for the first time: Anahoplites cf. praecox Spath, 1925, Anahoplites mantelli Spath, 1925, Epihoplites aff. trifidus (Spath, 1923) and Hysteroceras orbignyi (Spath, 1922). The described specimen of Dinosauria comes from the upper part of the Aitamir Formation in Zawin Section. The fragment of the Dino was found on the topmost sandstone layer of the section, together with a number of mortonoceratid ammonites, indicating a late Albian (Mortoniceras inflatum Zone) age. So far, it is the first record of marine Dinosauria from the Certaceous of Iran.سازند آیتامیر بهصورت همشیب و تدریجی روی شیلهای تیره رنگ سازند سنگانه (آپسین-آلبین پیشین) و با ناپیوستگی در زیر مارن های سفیدرنگ سازند آبدراز (تورونین، کنیاسین) قرار گرفته است. در این گزارش 7 جنس، 13 گونه و 2 زیر جنس از آمونوییدا معرفی میشود. از آن میان <em> </em><em>Anahoplites</em> <em>mantelli</em> Spath, 1925 <em>Anahoplites</em> cf. <em>praecox</em> Spath ,1925 <em>Epihoplites</em> aff. <em>trifidus</em> (Spath, 1923), و <em>Hysteroceras</em> <em>orbignyi</em> (Spath, 1922) برای اولین بار از کپهداغ ایران گزارش میشوند. از بخش زبرین سازند آیتامیر در برش مورد مطالعه تکههایی از یک خزنده دریایی بهدست آمده است که دربردارنده یک مهره و بخشی از استخوان فمور (Femur) است (شکل 3). خردههای بهدست آمده مربوط به نوعی دایناسور دریایی است که با توجه به آمونیتهای همراه (زیر خانواده Mortoniceratinae) متعلق به آلبین پسین و زون <em>M. inflatum</em> است. این اولین دایناسور گزارش شده از دریای کرتاسه ایران است.http://www.gsjournal.ir/article_43761_181d57e3db116b6018ef6ebd5cc1bd01.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621The Study of Influence of Bubble Surface Area Flux on Flotation Rate Constant of Coal Particlesبررسی نقش شار مساحت سطح حباب در ثابت آهنگ فلوتاسیون ذرات زغالسنگ45524376310.22071/gsj.2014.43763FAبهزاد شهبازیدکترا، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، گروه فرآوری مواد معدنی، تهران، ایرانبهرام رضاییاستاد، دانشکده مهندسی معدن و متالورژی، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، تهران، ایرانسید محمد جواد کلینیدانشیار، بخش مهندسی معدن، دانشکده فنی و مهندسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمحمد نوع پرستاستاد، دانشکده مهندسی معدن، پردیس دانشکدههای فنی، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20110828In this research the effect of bubble surface area flux on flotation rate constant of coal particles was investigated and the results showed that flotation rate constant increased with increasing bubble surface area flux. The obtained Maximum flotation rate constant was 3.30 /min while the particle size and bubble surface area flux were -37mm and 25.891/s, respectively. The bubble-particle collision, attachment and detachment efficiency were calculated in order to analyze the results. The obtained Maximum Stokes collision efficiency was 81.57% while the particle size, bubble surface area flux, and flotation rate constant were -500+420mm, 27.431/s, and 1.17/min, respectively. The obtained Maximum Yoon, Stokes and Potential efficiency were 94.66, 56.74 and 45.61%, respectively. Moreover, the obtained maximum detachment efficiency was 34.57% while the particle size, bubble surface area flux and flotation rate constant were -500+420mm, 16.771/s, and 0.85 /min. The collection efficiency increased with increasing of the bubble surface area flux. The collection efficiency was high for the particle size range of -106+37mm and for out of this particle size range it decreased steadily. So, the low efficiency of floating coarse particles can be attributed to the high efficiency of detachment while the low efficiency of floating of the fine particles was due to the low efficiency of collision.در این پژوهش تأثیر شار مساحت سطح حباب در آهنگ شناورسازی ذرات زغالسنگ مورد بررسی قرار گرفت، به گونهای که نتایج نشاندهنده افزایش ثابت آهنگ فلوتاسیون ذرات با افزایش شار مساحت سطح حباب بود. بیشترین ثابت آهنگ فلوتاسیون برابر با 30/3 در دقیقه به دست آمد؛ در حالی که اندازه ذرات 37- میکرون و شار مساحت سطح حباب 89/25 در ثانیه بود. برای تحلیل نتایج از کارایی برخورد، اتصال و انفصال حباب- ذره استفاده شد. بیشترین کارایی برخورد استوکس برابر با 57/81 درصد به دست آمد، در شرایطی که دانهبندی ذرات 420+500- میکرون، شار مساحت سطح حباب 43/27 در ثانیه و آهنگ شناورسازی 17/1 در دقیقه بود. بیشترین کارایی اتصال یون، استوکس و پتانسیل به ترتیب برابر با 66/94%، 74/56% و 61/45% به دست آمد. همچنین بیشترین کارایی انفصال برابر با 57/34% به دست آمد، در شرایطی که دانهبندی ذرات 420+500- میکرون و شار مساحت سطح حباب 77/16 در ثانیه و آهنگ شناورسازی 85/0 در دقیقه بود. کارایی گردآوری ذرات با افزایش شار مساحت سطح حباب افزایش یافت. کارایی گردآوری ذرات در محدوده دانهبندی 37+106- میکرون بالا بود و در دانهبندیهای بیرون از این محدوده، کارایی گردآوری ذرات به آرامی کاهش یافت. بنابراین میتوان پایین بودن کارایی گردآوری ذرات درشت را به بالا بودن کارایی انفصال نسبت داد تا هنگامی که پایین بودن کارایی گردآوری ذرات دانهریز ناشی از پایین بودن کارایی برخورد حباب- ذره بود. http://www.gsjournal.ir/article_43763_39882c9d7d40351ac5d1d9219aae0969.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621A New Genus and Species of Rugosa Coral from the Late Visean Mobarak Formation in the Vali-Abad Section (Central Alborz, N Iran)جنس و گونه جدید مرجان رگوزا از سازند مبارک، ویزین پسین (برش ولیآباد، البرز مرکزی، شمال ایران)53564376810.22071/gsj.2014.43768FAکاوه خاکساراستادیار، گروه آب و خاک، مرکز آموزش عالی امام خمینی، مؤسسه آموزش عالی علمی- کاربردی جهاد کشاورزی، کرج، ایرانفاطمه رضوان نیاکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه و کشاورزی، دانشگاه پیام نور مرکز تهران، تهران، ایرانمحمدرضا کبریاییزادهاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه پیام نور دامغان، دامغان، ایرانJournal Article20100928The rugose coral <em>Marzanophyllum chalusense</em> gen. and sp. nov. from late Visean (early Carboniferous) in the Vali-Abad section (Central Alborz, N Iran) is described in detail. This solitary coral has thick wall and thick septa with no dissepiment. The genus <em>Zaphrentoides</em> has similar structure, but it possesses well developed cardinal septum. The new genus is placed in the Subfamily Zaphrentoidinae because of the fossula shape, structure of its septa and incompleted tabulae. This small and undissepimented solitary rugose coral belongs to Cyathaxonia family. They are found at oolitic limestone level. The corals of member C of the Mobarak Formation have endemic character and based on the accompanied fauna and stratigraphic position they are attributed to late Visean.مرجان رگوزای<em>Marzanophyllum chalusense</em> جنس و گونه جدیدی است که از ویزین پسین (کربنیفر پیشین)برش ولیآباد (البرز مرکزی،شمال ایران) به دست آمده است. این مرجان انفرادی دارای دیواره و سپتای ستبر و بدون دیساپیمنت است. جنس <em> </em><em>Zaphrentoides</em> نیز ساختمان همانندی دارد، ولی دارای سپتای کاردینال توسعه یافته است. جنس جدید به دلیل شکل فسولا، ساختمان سپتا و تابولای ناکامل در زیر خانواده Zaphrentoidinae قرار داده شد. این مرجان کوچک، بدون دیساپیمنت و منفرد به زیای Cyathaxonia تعلق داشته و در سنگآهکهای االیتی یافت شده است. مرجانهای بخش C سازند مبارک در برش ولیآباد خصلت بومی دارند و بر پایه زیای همراه و موقعیت چینهای به ویزین پسین نسبت داده شدهاند. http://www.gsjournal.ir/article_43768_6a4a0c298c5a08354e3765a2cd63506a.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140522Evaluation of Geomechanical Properties of the Asmari Formation (Zagros, W Shiraz) with Incorporation of Laboratory Tests and Numerical Modelingبرآورد ویژگیهای ژئومکانیکی سازند آسماری (زاگرس، باختر شیراز) با تلفیق آزمونهای آزمایشگاهی و مدلسازی عددی57624377010.22071/gsj.2014.43770FAالهه حاجیزاده ندافکارشناسی ارشد، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی واکتشافات معدنی کشور، تهران، ایران؛ گروه زمینریاضی، مرکز پژوهشهای کاربردی کرج، کرج، ایرانبهنام اویسیدکترا، گروه لرزهزمینساخت و زلزلهشناسی، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحمدرضا قاسمیدانشیار، پژوهشکده علومزمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحمد جواد بلورچیکارشناسی ارشد، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20100127The analytical models in rock mechanics represent suitable analysis of deformation and failure conditions of the samples bearing simple geometry and mechanical properties. Nowadays different methods of numerical modeling, like finite difference method (FDM), are used for analysis of continuous, non- and quasi- continuous behavior. This paper represents logical estimate of geomechanical properties of the Asmari formation with usage of the results of triaxial tests on intact rock samples of the upper limy part of this formation and also the finite difference methods. For this purpose, we designed some models containing simple boundary condition and only one rheological unit. To simulate the failure conditions of the samples, a geomechanical simulative software (Flac 2D) was used. The failure of samples under the experienced stress conditions in laboratory were of basic data for simulation of failure conditions by finite difference method. The results show that the cohesion coefficient and uniaxial tensile strength are of sensitive parameters in controlling the failure conditions. This study suggests that the values of Young's and Bulk modulus are 260GPa, 23GPa, respectively, when the uniaxial tensile strength and cohesion coefficient are considered 29MPa and 26MPa, respectively. در مکانیک سنگ مدلهایی که از راه جبری قابل حل و تفسیر هستند، تحلیل مناسبی از تغییرشکل و شرایط شکست برای نمونههایی که هندسه و ویژگی مکانیکی ساده ای دارند ارائه میکنند. امروزه روشهای متفاوت مدلسازی عددی، همچون روش تفاضل محدود (FD: Finite Difference) در تحلیل رفتار پیوسته، ناپیوسته و شبه پیوسته، در کنار مدلهای تحلیلی کاربرد بسیار دارد. در این نوشتار تلاش شده است تا با کاربری از نتایج آزمایشهای سه محوری روی نمونههای دست نخورده (Intact rock samples) و همچنین با به کار بردن روش تفاضل محدود، برآوردی منطقی از ویژگیهای ژئومکانیکی بخش بالایی واحد آهکی آسماری ارائه شود. برای این منظور، مدلهایی با شرایط مرزی ساده و تنها یک واحد رئولوژیکی طراحی و تحلیل شده است. برای شبیهسازی شرایط شکست در نمونهها، مدلساز ژئومکانیکی Flac 2D به کار برده شده است. شرایط تنش تجربه شده در هنگام شکست نمونهها در آزمایشگاه از دادههای اصلی برای شبیهسازی شرایط شکست توسط روش تفاضل محدود بوده است. نتایج نشان میدهد که ضریب چسبندگی و مقاومت تک محوری کششی از متغیرهای حساس در کنترل شرایط شکست هستند. از این رو اگر ضریب چسبندگی و مقاومت کششی به ترتیب 26MPa و 29MPa اختیار شود، آنگاه برای بخش بالایی سازند آسماری در گستره باختری شیراز مقدار ضریب یانگ و ضریب بالک به ترتیب 260GPa و 23GPa برآورد میشود.http://www.gsjournal.ir/article_43770_5671ceca321c96061ceac429bd6f517c.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Geology and Petrology of the Soltan Maydan Basaltic Complex in North-Northeast of Shahrud, Eastern Alborz, North of Iranزمینشناسی و سنگشناسی مجموعه بازالتی سلطانمیدان در رخنمونهای شمال و شمال خاور شاهرود، البرز خاوری، شمال ایران63764377110.22071/gsj.2014.43771FAمرتضی درخشیدانشجوی دکترا، دانشکده علوم زمین، دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایران.حبیبالله قاسمیدانشیار، دانشکده علوم زمین، دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایران.0000000154469961طاهره سهامیکارشناسی ارشد، دانشکده علوم زمین، دانشگاه صنعتی شاهرود، شاهرود، ایران.Journal Article20110903The Soltan Maydan Basaltic Complex indicates the most important, thickest, and most voluminous early Paleozoic magmatic activity in Iran outcropping in the eastern Alborz structural zone, in the north-northeast of Shahrud. This complex overlies the late Ordovician Ghelli Formation and is overlain by the early Devonian Padeha Formation. The field evidences show more than 50 lava flows erupting frequently in the sub-aerial and submarine environments. This complex comprises of a continuous fractional spectrum including basalt, basaltic andesite, trachybasalt and basaltic trachyandesite that has undergone medium to high degrees of alteration. The geochemical data and diagrams signify transitional to alkaline nature of the primary magma, genetic relationship among all rocks of this complex due to fractional crystallization, none or weak role of magmatic contamination in magma evolution, and generation of primary magma by 15-17 percent partial melting of an enriched garnet peridotitic mantle source in an intra-continental extensional rift setting. This tectonic setting is concordant with the known extensional rift setting governed on the Alborz and Central Iran zones during the early Paleozoic, especially late Ordovician-Silurian, primary stages of generation and development of the Paleotethys.مجموعه بازالتی سلطانمیدان نمایانگر مهمترین، ستبرترین و حجیمترین فعالیت ماگمایی پالئوزوییک پیشین ایران است که در پهنه البرز خاوری در شمال و شمال خاور شاهرود رخنمون دارد. این مجموعه، روی سازند قلی به سن اردوویسین پایانی و در زیر سازند پادها به سن دونین پیشین قرار دارد. نشانههای میدانی بیانگر حضور بیش از 50 روانه گدازه است که بهطور متناوب در محیط خشکی و زیر آبی فوران کردهاند. این مجموعه دربر دارنده یک طیف تفریقی پیوسته از بازالت، آندزیتبازالتی، تراکیبازالت و تراکیآندزیت بازالتی است که دچار درجات متوسط تا شدید دگرسانی شده است. نمودارها و دادههای ژئوشیمیایی بیانگر ماهیت انتقالی تا قلیایی ماگمای اولیه، ارتباط زایشی سنگهای این مجموعه از راه فرایند تبلور تفریقی با یکدیگر، تأثیر نداشتن و یا نقش ناچیز آلایش ماگمایی در تحول آنها و تشکیل ماگمای اولیه سازنده آنها از ذوب بخشی 15 تا 17 درصدی یک منشأ گوشتهای غنیشده گارنت پریدوتیتی در یک محیط کششی کافتی درون قارهای هستند. این جایگاه، با محیط کششی کافتی حاکم بر البرز و ایران مرکزی در پالئوزوییک پیشین و بهویژه اردوویسین پسین- سیلورین در مراحل آغازین تشکیل و گسترش تتیس کهن سازگار است.http://www.gsjournal.ir/article_43771_1c2ecacd1f2bc36a2c1d2a25d6b087c3.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Geological Evidences and Ore Body Facies of Tangedezan Zn – Pb (Ag) Deposit in a Jurassic-Cretaceous Carbonate Sequence, Booeen Miandasht (Isfahan, Iran)رخسارههای کانهدار کانسار روی - سرب (نقره) تنگِدِزان در توالی کربناتی ژوراسیک– کرتاسه، بویین میاندشت (اصفهان)77884377710.22071/gsj.2014.43777FAسید تقی دلاوردکترا، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانایرج رسادانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحمد لطفیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، تهران، ایرانگرگور بورگاستاد، دانشکده علومزمین، دانشگاه مارتین لوتر، هاله، آلماننعمتاله رشید نژاد عمراناستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانپیمان افضلاستادیار، گروه مهندسی معدن، دانشکده مهندسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب، تهران، ایرانJournal Article20110611Tangedezan Zn-Pb deposit is located in 22 km west of Booeen Miandasht city, in western part of Isfahan province and in Malayer–Isfahan Pb-Zn mineralization belt. This deposit is one of the stratabound deposits in a Jurassic-Cretaceous carbonate sequence. Two main ore body geometries have been recognized in the deposit: 1-layers and lenses, concordant with layering; and 2-discordant secondary forms along the fractures. In Tangedezan deposit two mineralized carbonate facies have been distinguished: 1- dolomitic limestone facies (Microsparite) containing three major mineralization horizons with simple ore mineral paragenesis such as galena, sphalerite and pyrite replacing the host rock and filling the porosities and fractures; and 2- crystallized argillaceous limestone facies with very weak Zn-Pb mineralization in disseminated form. The deposit includes two parts of supergene in surface and sulfides in depth. The simple ore paragenesis comprises of hemimorphite, smithsonite, cerussite, galena, sphalerite and pyrite. Ag and Cd elements have noticeable grade and could be contemplated as by product. All accomplished investigations and evidences such as geological characteristics, mineralized facies, supergene and sulfide development, ore body geometry, ore minerals paragenesis, texture and structures in different scale, existing alterations specially dolomitization and lithogeochemical studies all reveal that Tangedezan deposit is a Zn-Pb Mississippi Valley Type (MVT) deposit.کانسار روی - سرب تنگِدِزان در انتهاییترین گوشه باختری استان اصفهان و در 22 کیلومتری باختر شهرستان بویین میاندشت، در محور کانهزایی سرب و روی ملایر- اصفهان قرار دارد. این کانسار یکی از کانسارهای چینهکران (استراتاباند) در توالی کربناتی ژوراسیک --کرتاسه است. ماده معدنی در این کانسار با دو ژئومتری رخنمون دارد؛ 1) لایهای و عدسیشکل و همخوان با لایهبندی؛ 2) قطعکننده و در امتداد شکستگیها به صورت ثانویه. در کانسار تنگِدِزان دو رخساره کانهدار تشخیص داده شده است؛ 1- رخساره سنگآهک دولومیتی (میکرواسپاریت) که دارای 3 افق اصلی کانهدار است و کانههای اصلی آن ساده و دربردارنده گالن، اسفالریت، پیریت هستند که به صورت جانشینی و پرکننده فضای خالی و همچنین در شکستگیها حضور دارند؛ 2- رخساره سنگآهک بلورین مارنی که آثار کانهزایی روی و سرب بهصورت خیلی ضعیف، دانه پراکنده و بسیار ریز در آن دیده میشود. کانسار دربردارنده دو بخش برونزاد در سطح و سولفید در ژرفاست و همبود کانهای آن گالن، اسفالریت، پیریت، همیمورفیت، اسمیتزونیت، سروزیت و کمتر هیدروزنسیت و باریت است. عناصر نقره و کادمیم در این کانسار عیار قابل توجهی دارند و به عنوان محصول فرعی مطرح هستند. بررسیهای انجامشده و وجود شواهدی چون ویژگیهای زمینشناسی و رخسارههای کانهدار، گسترش پهنههای برونزاد و سولفیدی، ژئومتری ماده معدنی، همبود کانیایی، ساخت و بافت ماده معدنی در مقیاسهای مختلف، دگرسانیهای موجود بهویژه دولومیتی شدن و مطالعات لیتوژئوشیمیایی همگی نشان از آن دارد که کانسار روی- سرب تنگِدِزان در ردیف کانسارهای نوع دره میسیسیپی قرار میگیرد.http://www.gsjournal.ir/article_43777_c892d4aca63a6d552b4520dcadc3258f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Introduction and Distribution of the Hyaline Foraminifera in Persian Gulf Coastal Sediments (from Bandar-e Lengeh to Bushehr)معرفی روزنداران با پوسته آهکی هیالین و بررسی پراکنش آنها در رسوبات ساحلی خلیجفارس (از بندر لنگه تا بندر بوشهر)89954377810.22071/gsj.2014.43778FAمعصومه سهرابی ملایوسفیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علومپایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، تهران، ایرانمریم صهباکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علومپایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، تهران، ایرانJournal Article20111103The study area includes a part of the northern strip of Persian Gulf coast, a distance of approximately 650 kilometers. The Persian Gulf is a marginal, semi-closed, and shallow sea with salty and warm water. It has a circular flow in a clockwise direction along the coast of Iran, caused by the high range of evaporation. The ecology characteristics of The Persian Gulf have created special microfauna among which the hyaline foraminifera were studied in this research. In addition to sampling of coastal sediments, physicochemical properties of water were measured. It was determined that the physicochemical factor affecting the development, abundance, and diversity of foraminifera is dissolved oxygen. In general, 29 genera and 35 species of foraminifera were identified among them the most common foraminifera contain calcareous hyaline shell. The ratio of biocenosis to taphocenosis has a direct relationship with the amount of environmental pollutants. However, as the pollution rate is increased, the quantity and diversity of biocenosis species is decreased and the taphocenosis is upgraded. Another important factor in the abundance of foraminifera is the bed sedimentological characteristics, as the frequency of biocenosis and taphocenosis is higher within the fine-grained beds, whereas, in the low or absence of pollution, the abundance of protoplasm-containing shells within the silty-muddy beds is much higher than the other areas.منطقه مورد مطالعه شامل بخشی از نوار شمالی ساحل خلیجفارس است که مسافتی در حدود 650 کیلومتر را دربرمیگیرد. خلیج فارس که دریایی حاشیهای، نیمه بسته، کم ژرفا با آب گرم و شور است، جریان آبی چرخشی دارد که در اثر اتلاف شدید آب از طریق تبخیر ایجاد شده و در سوی عکس عقربههای ساعت در طول سواحل ایران پیش میرود. ویژگیهای بومشناختی خلیج فارس جامعه ریززیای ویژهای را ایجاد کرده که در این پژوهش روزنداران هیالین بررسی شدهاند. همزمان با نمونهبرداری از رسوبات ساحلی، ویژگیهای فیزیکوشیمیایی آب نیز سنجیده و مشخص شد عامل فیزیکوشیمیایی مؤثر بر توسعه روزنداران، میزان اکسیژن محلول در آب است که فراوانی و تنوع آنها را کنترل میکند. به طور کلی در بررسیهای مربوط به روزنداران، 29 جنس و 35 گونه شناسایی شدند که بیشترین فراوانی مربوط به روزنداران دارای پوسته آهک هیالین است. نسبت جامعه زنده (بیوسنوز) به جامعه غیرزنده (تافوسنوز) روزنداران ایستگاههای پژوهش شده ارتباط مستقیمی با میزان آلایندههای محیطی دارند. به گونهای که هر چه میزان آلودگیها افزایش یابد از شمار و تنوع جامعه بیوسنوز موجودات کاسته شده و به تعداد جامعه تافوسنوز افزوده میشود. عامل تعیین کننده مهم دیگردر فراوانی روزنداران، ویژگیهای رسوبی بستر است. چنانچه در بسترهای دانهریز فراوانی جوامع بیوسنوز و تافوسنوز بیشتر است ولی در صورت نبود و یا کم بودن آلایندهها، در بسترهای دانه ریز (سیلتی – گلی) فراوانی صدفهای دارای پروتوپلاسم به مراتب بیشتر از دیگر مناطق است.http://www.gsjournal.ir/article_43778_ac80027306148020aaaa0753f799affb.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Erosion and Geomorphologic Analysis of Drainage Basins in Damavand Volcano Coneتحلیل فرسایشی و زمینریختشناختی حوضههای زهکشی در مخروط آتشفشانی دماوند951004377910.22071/gsj.2014.43779FAبهرام آزادبختاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شهرری، تهران، ایرانمژگان زارعینژاددکترا، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20101123Water causes erosion of different forms in nature and creates diverse landforms on the earth’s surface depending on the manner it appears in nature. Although water is itself a former factor, it flows under the morphological effect of earth’s surface (Ramasht, 2005). The difference of earth’s surface topography and its consequent of water movement on it, cause the formation of sub-basins. In order to recognition of morphology and morphometry of Damavand cone, the region drainage basins must be distinguished. Therefore, in this study 5 drainage basins were identified based on the main criteria including topographic contours with 10 m intervals, drainage system (main and subsidiary rivers, main and subsidiary streams), DEM map of the region, slope map, aspect map and satellite images. Area, perimeter, height classification for classifying the morphological landforms in different levels, hypsometric, drainage density, etc. were then calculated by using the ArcGIS software. The Damavand cone, with a height more than 5,000 m above the sea level, has a very hard-pass slopes. Our purpose in this paper is to identify the effect of drainage basins conditions on the erosion and formation of geomorphological landforms by using of SPOT and ASTER satellite images as well as data analysis o in GIS environment.آب در طبیعت به صورتهای گوناگون سبب فرسایش میشود و بر حسب آنکه چگونه در سطح زمین جاری شود، لندفرمهای گوناگونی را ایجاد میکند. اگر چه آب در طبیعت خود عامل شکلزایی است، ولی در اثر ریختشناسی (مورفولوژی) سطح زمین، جریان مییابد. تفاوت توپوگرافی سطحی زمین و در پی آن حرکت آب روی آن، سبب به وجود آمدن زیرحوضهها میشود. برای شکلشناسی و ریختسنجی مخروط آتشفشان دماوند، باید حوضههای زهکشی منطقه شناسایی شود. بنابراین، در این نوشتار با تکیه بر شاخصهای اصلی شامل خطوط منحنیمیزان با فواصل 10 متر، شبکه آبی (رودخانه اصلی، فرعی وآبراهههای اصلی و فرعی)، نقشه DEM منطقه، نقشه شیب، جهت شیب و تصاویر ماهوارهای، 5 حوضه زهکشی شناسایی شد. پس از آن مساحت، محیط، طبقهبندی ارتفاعی برای ردهبندی لندفرمهای ریختشناختی در سطوح مختلف، محاسبات هیپسومتری، تراکم زهکشی و... در نرمافزار ArcGIS محاسبه شد. مخروط آتشفشان دماوند با ارتفاعی بیش از 5000 متر از سطح دریا، دامنههایی بسیار سخت گذر دارد. هدف این نوشتار این است که با استفاده از تصاویر ماهوارهای ASTER و SPOT و تحلیل اطلاعات در محیط GIS ، تأثیر وضعیت حوضههای زهکشی منطقه برروی چگونگی فرسایش و پیدایش شکلهای زمینریختشناختی شناسایی شود.http://www.gsjournal.ir/article_43779_0f5acd65c61fc6d2c493690afa35824a.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Guri Limestone (Early Miocene) Oysters in North of Bandar-e-Abbas, Zade Mahmoud Area, Southeast of Zagros Basinاویسترهای سنگآهک گوری (میوسن پیشین) در شمال بندرعباس، ناحیه زاده محمود،جنوب خاوری حوضه زاگرس1011104378010.22071/gsj.2014.43780FAفاطمه حسینی پوراستادیار، دانشگاه پیام نور، واحد زنگیآباد، کرمان، ایرانمحمدجواد حسنیاستادیار، گروه اکولوژی، پژوهشگاه علوم و فناوری پیشرفته و علوم محیطی، دانشگاه تحصیلات تکمیلی صنعتی و فناوری پیشرفته، کرمان، ایرانمحمد داستانپوراستاد، مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی کرمان، کرمان، ایرانJournal Article20110920The Guri limestone member of the Mishan formation in SE of Zagros Basin (N of Bandar-e-Abbas) consists of the thick bedded limestone bearing oyster shells. Seven species of Ostreidae and Gryphaeidae belonging to four genera of <em>Crassostrea, Cubitostrea, Ostrea and Hyotissa</em> were identified as: <em>Cubitostrea frondosa, Ostrea </em>(cubitostrea) <em>dubertreti, Cubitostrea digitalina, Crassostrea gryphoides, Hyotissa virleti, Ostrea vesitata </em>and<em> Ostrea plicatula</em>. These fossils are reported from the Zagros Basin for the first time. These deposits assign to a Burdigalian age based on the presence of <em>Borelis melo curdica.</em> The reclining mode of life, adjacent right and left valves and rare erosion traces on shells indicate an in situ buried in hyper saline shallow and near shore water with moderate to low sedimentation rate. The early Miocene oyster assemblages similar to this studied assemblage have been reported from the other parts of Tethys showing a seaway connected to Tethys during the early Miocene. Therefore, the oysters can be used for the Paleogeographical correlation in the early Miocene deposits.عضو سنگ آهک گوری از سازند میشان در جنوب خاوری حوضه زاگرس (شمال بندرعباس) از لایههای سنگآهک مارنی دارای پوستههای اویسترها تشکیل شده است. 7 گونه از Ostreidae و Gryphaeidae<em> </em>شناسایی شدهاند که متعلق به چهار جنس <em>(</em><em>Crassostrea, Cubitostrea, Ostrea and Hyotissa</em><em> و </em>شامل<em> </em><em>Cubitostrea frondosa, Cubitostrea</em> <em>dubertreti, Cubitostrea digitalina, Crassostrea gryphoides, Hyotissa virleti, Ostrea vesitata</em><em> </em>و <em>Ostrea plicatula</em>هستند. این فسیلها برای اولین بار از حوضه زاگرس گزارش میشوند. سن این نهشتهها با توجه به حضور <em>Borelis melo curdica</em> بوردیگالین تعیین شده است. روش زندگی خوابیده (Recliner)، همراه بودن کفههای راست و چپ با هم و کم بودن آثار فرسایش در سطح پوسته این دوکفهایها نشان از دفن این مجموعه بهصورت درجا، در محیطی کمژرفا با شوری بالا، نزدیک ساحل و با نرخ متوسط تا کم رسوبگذاری دارد. مجموعههایی از اویسترهای میوسن پیشین همانند مجموعه مورد مطالعه، از دیگر نقاط تتیس نیز گزارش شده که نشاندهنده وجود یک راه ارتباطی آبی در طول زمان میوسن پیشین با تتیس است. بنابراین از اویسترها میتوان برای تطابق گسترش جغرافیای دیرینه نهشتههای میوسن پیشین استفاده کرد.http://www.gsjournal.ir/article_43780_be1077ae22766ba549cace5c3ca231be.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Design of a New Computer Code: Modification and Substantiation of a New Methodology in Determination and Analysis of Site Liquefaction Potentialطراحی یک کد کامپیوتری جدید در تعیین و تحلیل پتانسیل روانگرایی ساختگاه1111184379910.22071/gsj.2014.43799FAعباس عباسزاده شهریاستادیار، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد همدان، همدان، ایرانفریدون رضاییاستادیار، پژوهشکده علومزمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانکامبیز مهدیزاده فرسادکارشناسیارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد دماوند، دماوند، ایرانروشنک رجبلوکارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد همدان، همدان، ایراننعیم پنائیکارشناسیارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد دماوند، دماوند، ایرانJournal Article20111031Liquefaction is a process in which a soil suddenly loses its strength and most commonly occurs as a result of ground shaking during a large earthquake or other rapid loading. The aim of this study is providing and developing of a geotechnical- based computer code for nonlinear site response analysis, employing the field and laboratory tests and also combination of several softwares, represents a new method for evaluating the liquefaction potential. In order to verify the proposed method, the Avaj-Changureh earthquake of 2002 was applied on Korzan earth dam in Hamedan province and for determination of its accuracy; it was compared with several known techniques. The obtained results showed proper compatibility with other known methods. روانگرایی فرایندی است که در آن خاک بهطور ناگهانی مقاومت خود را از دست میدهد. این پدیده بیشتر ناشی از لرزش زمین در هنگام زمینلرزههای بزرگ یا دیگر انواع بارگذاری سرعتی است. هدف این مقاله تهیه و گسترش نرمافزاری ژئوتکنیک پایه برای تحلیل غیرخطی پاسخ ساختگاه است که به کمک آزمونهای صحرایی و آزمایشگاهی بههمراه ترکیب چند نرمافزار روشی جدید را برای ارزیابی پتانسیل روانگرایی ارائه میدهد. به منظور تایید روش ارائه شده، زمینلرزه 1381 آوج- چنگوره روی سد خاکی کرزان در استان همدان اعمال و برای تعیین دقت، روش پیشنهادی با چندین روش شناختهشده نیز مقایسه شد. نتایج نشان داد که پاسخ روش پیشنهادی سازگاری خوب و مناسبی با روشهای شناختهشده دارد. http://www.gsjournal.ir/article_43799_f46ec6277ecd5f23930f39139ecee7c5.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Structure of Shear Zone and Folds Interference Patterns in North Esfajerd, Sanandaj- Sirjan Zoneساختار پهنه برشی و الگوهای تداخلی چینها در شمال اسفاجرد، پهنه سنندج- سیرجان1191304380010.22071/gsj.2014.43800FAاحسان موسویدکترا، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحمد محجلدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانJournal Article20111102The North Esfajerd ductile shear zone is exposed in NE Golpaygan in the Sanandaj-Sirjan zone. The shear sense indicators are observed in the both outcrop and microscopic scales in this shear zone. These indicators are representing a NW striking dextral shear. The dynamic analysis and outcrop- scale indicators of extension direction exhibit a NW extension sub-parallel to the dextral shear and a compression perpendicular to it. The relative simultaneity and parallelism between North Esfajerd ductile shear zone and North Varzaneh thrust shear zone propose the partitioning of strain components in a transpressional deformation. Regarding the geochronologic data and the angular unconformity between the middle Cretaceous and Eocene rock units, the transpressional deformation and its related mylonitization occurred during the Laramide orogeny in late Cretaceous-Paleocene. The gently dipping mylonitic foliations with dextral shear imply an incompatibility between geometry and kinematics in the North Esfajerd ductile shear zone. However, the kinematic and dynamic characteristics of the North Esfajerd ductile shear zone are accommodated with lateral extrusion of material in a dextral domain.
Parallelism between the trends of dominant stretching lineations and the second generation large scale fold axes document that the major mylonitization in the North Esfajerd shear zone occurred during the second generation deformation. These mylonitic fabrics were folded due to the third generation deformation. Two generations of crenulation cleavages, respectively in relation to two refolding events, can be recognized in this shear zone. One of the refolding events with type III interference patterns (coaxial refolding) occurred during the second stage deformation in the late Cretaceous- Paleocene interval, caused the formation of the North Esfajerd shear zone, and can be observed in an outcrop scale. The other has emerged during the third stage of deformation, probably in the post Paleocene-pre Miocene interval, folded the North Esfajerd shear zone and formed the type II (boomerang shape) interference pattern in a map scale. پهنه برشی شمال اسفاجرد در شمال خاور گلپایگان در پهنه سنندج- سیرجان جای دارد. نشانگرهای سوی برش در این پهنه برشی در دو مقیاس رخنمون و میکروسکوپی دیده میشوند. این نشانگرها، سوی برش راستالغز راستبر در راستای شمال باختر را نشان میدهند. تحلیل حرکتی و نشانگرهای سوی کشش یک کشش شمال باختر به تقریب موازی با برش راستبر و یک فشارش عمود بر آن را به نمایش میگذارند. همزمانی و همسویی نسبی پهنه برشی شمال اسفاجرد پهنه برشی راندگی شمال ورزنه، جدایش مؤلفههای کرنش را در یک دگرریختی ترافشارشی پیشنهاد میکند. برپایه دادههای سن زمینشناسی و وجود دگرشیبی زاویهدار میان واحدهای سنگی کرتاسه میانی و ائوسن، دگرریختی ترافشارشی و میلونیتزایی وابسته به آن در خلال کوهزاد کرتاسه پسین - پالئوسن رخ داده است. کمشیب بودن برگوارگیهای میلونیتی با سازوکار جنبشی راستبر، یک ناهمسازی میان هندسه و سازوکار را در پهنهبرشی شمال اسفاجرد میرساند. به هرحال ویژگیهای جنبشی (Kinematic) و حرکتی (Dynamic) فابریکهای میلونیتی این پهنه با کشش موازی راستا یا بیرونریزی جانبی مواد در یک قلمروی راستبر سازگار است. موازی بودن روند بیشتر خطوارگیهای کشیدگی با محور چینهای بزرگ مقیاس نسل دوم ثابت میکند که میلونیتیشدن اصلی همزمان با دگرریختی دوم رخ داده است. گامه دگرریختی سوم، فابریکهای میلونیتی را در پهنه برشی شمال اسفاجرد چین داده است. دو نسل از رخهای کنگرهای به ترتیب مربوط به دو رخداد دوباره چینخوردگی را میتوان در این پهنه برشی شناسایی کرد. یکی از آنها دوباره چینخوردگی هممحور (الگوی تداخلی سوم) است که طی گامه دوم دگرریختی و همزمان با ایجاد پهنه برشی شمال اسفاجرد در بازه زمانی کرتاسه بالا- پالئوسن رخ داده است. دوباره چینخوردگی دیگر، الگوی تداخلی بومرنگی (یا الگوی تداخلی دوم) است که در گامه سوم دگرریختی، همزمان با چینخوردگی پهنه برشی شمال اسفاجرد به احتمال در بازه زمانی پس از پالئوسن- پیش از میوسن پدیدار شده است.http://www.gsjournal.ir/article_43800_933f4fc28cb92ef501d90dd814b494e0.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Mesoscopic and Microscopic Analyses of Paleostress and Strain Orientation of the Dasht-e-Arjan Graben: Using Calcite e-twin and c-axis of the Slickensides and Slikenlines Southwestern Iranتحلیل مزوسکوپی و میکروسکوپی روند دیرینه تنش و واتنش با استفاده از دوقلوییe- و محور c- کلسیتهای آینههای گسلی و خشلغزهای گسلی فروبوم دشت ارژن، جنوب باختر ایران1311404380110.22071/gsj.2014.43801FAخلیل سرکارینژاداستاد، بخش علوم زمین، دانشگاه شیراز، شیراز، ایران.زهرا کمالیدانشجوی دکترا، بخش علوم زمین، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران.Journal Article20111112The NE oriented Dasht-e-Arjan graben with orientation is located in 65 Km west of ShirazCity. This graben is resulted from the active Kare-e-Bas fault segmentations. This extensional graben system is part of the Zagros Simply Folded Belt and bounded by two boundary fault system perpendicular to the Shahneshin anticline and Salamati anticline. These two boundary faults were named the East-Arjan and West-Arjan faults in this paper. The oriented samples and slabs from slickensides and slickenlines of these two faults were collected in order to reconstruct paleostress orientations for the Dasht-e Arjan graben activities. The paleostress analysis based on the fault-slip inversion method was performed from the striations or the slickenlines data collected from the two faults planes. This showed that the orientations of the maximum principal stress (σ<sub>1</sub>) of the graben is 70°, N 26° E and the minimum principal stress (σ<sub>3</sub>) is 25°, S 40°E. Microscopic examination of the oriented thin sections (XY- and XZ- planes) indicated that they consist of the type І and type П calcite e-twins. The measurements of the e- twin and c- axis were carried out using an optical polarizing microscope equipped with 5-axis Universal Stage in order to determine orientations of "Compression"(P) and "Tension" (T) axes. The mean orientation of the sub-vertical maximum principal stress (σ<sub>1</sub>) is N 35° E ± 11. 72º and mean orientation of the minimum principal stress (σ<sub>3</sub>) is S 35° E ± 9،32°. The stress field around the boundary faults of the graben is related to the stress field of the Kare-e Bas fault activities.فروبوم دشت ارژن با جهت شمال خاور در 65 کیلومتری باختر شیراز در اثر فعالیت قطعههایی از گسل فعال کرهبس تشکیل شده است. این فروبوم کششی بخشی از کمربند چینخورده ساده زاگرس است که به وسیله سامانه گسل مرزی ارژن خاوری و باختری و عمود بر طاقدیس کوه شاهنشین و سلامتی دربرگرفته شده است. نمونهبرداری جهتدار از آینههای گسلی دو گسل مرزی برای بازسازی سوگیری دیرینه تنش در تشکیل فروبوم دشت ارژن انجام شده است. از بررسی مزوسکوپی شامل دادههای خشلغز گسلی برداشت شده از دو گسل موجود در منطقه که با روش وارونگی ((Inversion Method لغزش گسلی انجام شده است، روند دیرینه تنشهای فروبوم دشت ارژن بر پایه تجزیه خشلغزها به ترتیب برای <sub>1</sub>σ روند، E °26N،°70 و برای <sub>3</sub>σ روند E °40S،°25 به دست آمده است. بررسی میکروسکوپی مقاطع نازک صفحات XY و XZ نمونههای جهتدار نشاندهنده آن است که این مقاطع از کلسیتهای نمونه-І و نمونه-П دو قلوییe- تشکیل شده است. اندازهگیری دوقلویی e- و محورc- کلسیتها با استفاده از صفحه میکروسکوپ نوری قطبنده پنج محوری برای تعیین محورهای "تنش" (P) و "کشش" (T)انجام شده است. مقدار متوسط به دست آمده برای محور زیر- عمود بیشینه تنش اصلی°N35ºE±11/72 (σ<sub>1</sub>) است و مقدار متوسط به دست آمده برای محور اصلی کمینه تنش در اطراف فروبوم دشت ارژن °S35ºE±9/32 (σ<sub>3</sub>) است. میدان تنش اطراف گسلهای مرزی فروبوم وابسته به میدان تنش فعالیت گسل کرهبس است.http://www.gsjournal.ir/article_43801_bd691c07fd79b5ebecc7b082c62798ca.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Tectonic Activity Rate in Behabad Area According to Morphotectonic Indices, NE Yazd Province, Iranبررسی میزان جنبایی زمینساختی درگستره بهاباد (شمال خاور استان یزد) با استفاده از شاخصهای ریختزمینساختی1411524380210.22071/gsj.2014.43802FAمنصور شبانکارشناسی ارشد، دانشکده علوم پایه، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.فرزین قائمیدانشیار، دانشکده علوم پایه، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایران.احمد عباسنژاددانشیار، دانشکده علوم پایه، دانشگاه باهنر کرمان، کرمان، ایران.فرخ قائمیکارشناسی ارشد، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، مشهد، ایران.Journal Article20111119Neotectonics that is a major factor of landform development in tectonically active regions has significantly affected fluvial systems and mountain-front landscapes in the Behabad area of the Central Iran Zone. To assess tectonic activities in the area, we analyzed geomorphic indices including the mountain-front sinuosity (Smf), stream-gradient index (SL), valley floor width–valley height ratio (Vf), drainage basin shape (Bs) and drainage basin asymmetry (Af). These indices were combined to yield the relative active tectonics indices (Iat). Based on Iat values, the study area was divided into four parts: Class 1 (very high relative tectonic activity, 1.52% in area), Class 2 (high, 68.58%), Class 3 (moderate, 20%), and Class 4 (low, 9.9%). The results are consistent with field observations on landforms and geology. The active tectonics indices and geomorphological evidences indicate that the tectonic activity rate in the studied area is predominantly moderate to high. نوزمینساخت که عامل مهم گسترش زمینریختها در مناطق جنبای زمینساختی است، به طور قابل توجهی سامانههای رودخانهای و شکلهای ریختزمینساختاری پیشانی کوهستانی منطقه بهاباد در ایران مرکزی را تحت تأثیر قرار داده است. برای ارزیابی میزان جنبایی زمینساختی در منطقه، شاخصهای ریختزمینساختی پیچوخم پیشانی کوهستان، طول- گرادیان رود، نسبت عرض کف دره به ارتفاع دره، شکل حوضه زهکشی و شاخص عدم تقارن آبراههها در حوضه آبریز بررسی شد. از ترکیب این شاخصها با یکدیگر میتوان رابطه شاخص جنبایی زمینساختی (Active tectonics indices (Iat)) را به دست آورد. بر پایه مقادیر Iat، منطقه مطالعاتی را میتوان به 4 رده تقسیم کرد: رده 1 (جنبایی زمینساختی خیلی بالا، 52/1% در منطقه)، رده 2 (جنبایی زمینساختی بالا، 58/68%)، رده 3 (جنبایی زمینساختی متوسط، 20%) و رده 4 (جنبایی زمینساختی کم، 9/9%). نتایج با مشاهدات صحرایی بر روی زمینریختها و عوارض زمینشناسی سازگار است. شاخصهای جنبایی زمینساختی و شواهد ریختزمینساختاری، نرخ جنبایی زمینساختی را در منطقه مطالعاتی بیشتر متوسط و بالا نشان میدهند.http://www.gsjournal.ir/article_43802_f467a4fd1cddd8986397736c26d1e30f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Folding Style in Western Kopet Dagh Region (Northeast of Iran)الگوی چینخوردگی در بخش باختری کمربند چینخورده کپهداغ (شمال خاور ایران)1531604380910.22071/gsj.2014.43809FAامیر نصرالدین پورتقویدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علومزمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحسن پورکرمانیاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علومزمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران0000-0003-3445-760Xغلامرضا قرابیگلیکارشناس، مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران، تهران، ایرانشهرام شرکتیدکترا، مدیریت اکتشاف شرکت ملی نفت ایران، تهران، ایرانJournal Article20110531The western part of Kopet Dagh fold belt is located in NE of Iran. The southern half of this belt is located in Iran and the northern half in Turkmenistan. The Kopet Dagh fold belt can be considered as the second important hydrocarbon province of Iran. Sedimentation in this zone began in Middle Jurassic due to the intercontinental rifting. The Middle Jurassic sediments lay unconformably on the Paleozoic and Triassic sediments. The geometric pattern of the folds has been studied based on the field work, geological maps, and geophysical data. The results show a thick skin deformation with shortening of about 5% during the tectonic inversion caused by the Pasadenian orogeny phase, which governing the deformation of the region. کمربند چینخورده کپهداغ در شمال خاور ایران قرار گرفته است. نیمه جنوبی این کمربند در ایران و نیمه شمالی آن در ترکمنستان قرار دارد. این کمربند از دیدگاه هیدروکربوری به عنوان دومین حوضه مهم ایران به شمار میآید. رسوبگذاری در این پهنه ساختاری با پیشروی دریای ژوراسیک میانی و شکلگیری کافت درون قارهای آغاز و روی رسوبات پالئوزوییک و تریاس به صورت دگرشیب قرار میگیرد. این پژوهش با استفاده از گزارشهای زمینشناسی، نقشههای زمینشناسی، اطلاعات ژئوفیزیکی موجود و همچنین برداشت اطلاعات در عملیات صحرایی، انجام شده است. در این مطالعه الگوی هندسی چینخوردگی در ناحیه بررسی شد. نتایج به دست آمده بیانگر عملکرد دگرشکلی ستبر پوسته (Thick Skin) پس از وارونگی زمینساختی طی فاز کوهزایی پاسادنین و کوتاهشدگی در حد 5 درصد است. http://www.gsjournal.ir/article_43809_f32abccd0bfec977c647f3bee11f7331.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Provenance and Tectonic Setting of Eocene Turbidite Sandstones of Saravan, Southeast of Iranبرخاستگاه و جایگاه زمینساختی ماسهسنگهای توربیدیتی ائوسن سراوان،جنوب خاوری ایران1611724381310.22071/gsj.2014.43813FAکاظم شعبانی گورجیدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علومپایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانرضا موسوی حرمیاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایراناسداله محبوبیاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه فردوسی مشهد، مشهد، ایرانخسرو خسرو تهرانیاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علومپایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانJournal Article20111231The provenance and tectonic setting of the Eocene turbidite sandstones of the Saravan area in southeast of Iran have been studied based on petrography and geochemistry. These sandstones are very laterally extended and traceable at several kilometers. The sandstones are sharp-based and well-preserved and generally display Bouma sequences (T<sub>bcde</sub>, T<sub>abc</sub>, T<sub>bcd</sub>, T<sub>abcd</sub>) which consist of graded bedding, flute and groove casts, planar cross lamination, current ripples and parallel lamination. The deep water trace fossils (<em>Nereites</em> ichnofacies) are locally abundant. These characteristics support sedimentation by the turbidity current. The petrographical data show that these sandstones are fine to coarse grained, poorly to moderately-sorted, sub-angular to sub-rounded feldspatic litharenite. They contain mono- and poly-crystalline quartz grains, feldspar, volcanic and metamorphic rock fragments and represent Q<sub>55</sub>F<sub>14.7</sub>L<sub>30.3</sub> proportion. The major, trace and rare earth element concentrations indicate that the source of these sediments were intermediate to felsic igneous rocks. Mean value of chemical index of alteration in analyzed samples (CIA <sub>mean</sub> ≈ 62) indicate a low to moderate degree of chemical weathering of the source area or during the sediments transportation prior to deposition.The petrographic analysis revealed a recycled orogen and transitional recycled tectonic provenance. Tectonic setting discrimination based on the major, trace and rare earth elements suggest that the Saravan sandstones components derived from an active continental margin and continental arcs.در این پژوهش منشأ و موقعیت زمینساختی ماسهسنگهای توربیدیتی ائوسن سراوان در جنوب خاوری ایران، با استفاده از روشهای سنگنگاری و ژئوشیمیایی مورد مطالعه قرار گرفته است. این ماسهسنگها دارای گسترش جانبی زیادی بوده که در فواصل طولانی چندین کیلومتری قابل ردیابی هستند. مرز زیرین آنها تند بوده و توالی بوما (T<sub>bcde</sub>, T<sub>abc</sub>, T<sub>bcd</sub>, T<sub>abcd</sub>) به همراه ساختمانهای رسوبی مانند لایهبندی تدریجی، قالبهای جریانی و شیاری، لامیناسیون مورب مسطح، ریپلمارکهای جریانی و لامیناسیون موازی دیده میشوند. همچنین اثر فسیلهای مربوط به آبهای ژرف (رخساره اثر فسیلی نرئیتس)، گاه فراوان یافت میشوند. مجموعه ویژگیهای یادشده میتوانند نشاندهنده رسوبگذاری به وسیله جریانهای توربیدیتی باشد. بررسیهای سنگنگاری نشان میدهند که این ماسهسنگها دانهریز تا دانهدرشت بوده و بیشتر دانهها جورشدگی ضعیف تا متوسط داشته و نیمه زاویهدار تا نیمه گردشده با کرویت متوسط هستند. در این ماسهسنگها که از نوع فلدسپاتیک لیتآرنایت هستند، کوارتز تکبلوری و چندبلوری، فلدسپار و خردههای سنگی آتشفشانی و دگرگونی دیده میشود و ترکیب کلی آنها به صورت Q<sub>55</sub>F<sub>14.7</sub>L<sub>30.3</sub> است. ترکیب عناصر اصلی، فرعی و خاکی کمیاب در این نهشتهها نشان میدهد که منشأ آنها از سنگهای آذرین حدواسط تا فلسیک بوده است. میانگین شاخص دگرسانی شیمیایی (CIA) محاسبه شده تقریباً 62 است که نشاندهنده هوازدگی شیمیایی کم تا متوسط سنگ منشأ و یا رسوبات در طی حمل و نقل است. بر پایه دادههای سنگنگاری، مشخص شد که موقعیت زمینساختی نهشتههای مورد مطالعه، کوهزاییهای با چرخه مجدد و از نوع انتقالی بوده و نمودارهای تفکیککننده زمینساختی بر پایه عناصر اصلی و فرعی نیز محیط زمینساختی حاشیههای فعال قارهای و کمانهای ماگمایی قارهای را نشان میدهد.http://www.gsjournal.ir/article_43813_610080152379c04401ca386448ab92ec.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Platinum- Group Elements (PGE) and Chromian Spinel Geochemistry in the Peridotites from the Abdasht Ultramafic Complex, Kerman, Southeastern Iranژئوشیمی عناصر گروه پلاتین (PGE) و کروم اسپینل در پریدوتیتهای کمپلکس فرابازی آبدشت کرمان، جنوب خاور ایران1731864381410.22071/gsj.2014.43814FAعلیرضا نجفزادهاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانحمید احمدیپوردانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید باهنر، کرمان، ایرانJournal Article20120222The Abdasht complex is one of the major ultramafic complexes in south-east Iran (Esfandagheh area). This complex is composed mainly of dunite, harzburgite, lherzolite, chromitite, and subordinate wehrlite. The detailed electron microprobe study revealed very high Cr# (48-86), Mg# (26-56) and very low TiO<sub>2</sub> content (averaging 0.07 wt %) for chromian spinels in peridotites. The Fe<sup>3+</sup># is very low (<0.08 wt%) in the chromian spinel of peridotites which reflects crystallization under the low oxygen fugacities. The harzburgite, dunite and lherzolite samples are highly depleted in PGE contents relative to the chondrites. The Pd<sub>N</sub>/Ir<sub>N</sub> ratios in dunites are unfractionated, averaging 0.72, whereas the harzburgites and lherzolites show slightly positive slopes PGE spidergrams, together with a small positive Ru anomaly, and their Pd<sub>N</sub>/Ir<sub>N</sub> ratio averages 2.4 and 2.3, respectively. Moreover, the PGE chondrite and primitive mantle normalized patterns of harzburgite, dunite and lherzolite of this complex are relatively flat which are comparable to the highly depleted mantle peridotites and indicating a high degree of partial melting (about 20-25%) of the mantle source. The mineral chemistry data and PGE geochemistry of Abdasht peridotites indicate that the Abdasht ultramafic complex was generated from an arc-related magma with boninitic affinity above a supra-subduction zone setting.کمپلکس آبدشت یکی از کمپلکسهای فرابازی بزرگ در جنوب خاور ایران (منطقه اسفندقه) است. کمپلکس آبدشت از دونیت، هارزبورژیت، لرزولیت، کرومیتیت و مقادیر کمی ورلیت تشکیل یافته است. مطالعات تفصیلی میکروپروب بر روی کروم اسپینلهای موجود در پریدوتیتها مقادیر بسیار بالای Cr# (86- 48)، Mg# (56- 26) و مقادیر بسیار پایین TiO<sub>2</sub> (متوسط 07/0 درصد وزنی) را نشان میدهد. مقدار Fe<sup>3+</sup># در کروم اسپینلهای موجود در پریدوتیتهای کمپلکس آبدشت بسیار پایین (08/0> درصد وزنی) است که نشاندهنده تبلور در شرایط فوگاسیته پایین اکسیژن است. نمونههای هارزبورژیت، دونیت و لرزولیت از نظر مقدار PGE، در مقایسه با کندریتها بسیار تهی شدهاند. نسبت Pd<sub>N</sub>/Ir<sub>N</sub> تفریق نیافته (متوسط 72/0)، در حالی که هارزبورژیتها و لرزولیتها در نمودارهای عنکبوتی PGE، کمی شیب مثبت به همراه بیهنجاری مثبت کوچکی از Ru نشان داده و نسبت Pd<sub>N</sub>/Ir<sub>N</sub> در آنها به ترتیب 4/2 و 3/2 است. همچنین، الگوهای PGE بهنجار شده نسبت به کندریت و گوشته اولیه در هارزبورژیتها، دونیتها و لرزولیتهای کمپلکس آبدشت نسبتا" پهن است که میتوان آن را با پریدوتیتهای گوشتهای به شدت تهی شده که درجات بالای ذوب بخشی (25- 20 درصد) منبع گوشتهای را نشان میدهند، مقایسه کرد. دادههای شیمیکانی و ژئوشیمی عناصر گروه پلاتین در پریدوتیتهای آبدشت نشاندهنده آن است که کمپلکس فرا بازی آبدشت از یک ماگمای مرتبط با کمان با ماهیت بونینیتی در بالای یک پهنه فرافرورانش بهوجود آمده است.http://www.gsjournal.ir/article_43814_5df1994a710356565ef8f5fd2707372e.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Investigation on Distribution of Radioactive Elements in SW Masuleh Based on the Airborne Radiometer Data, Gilan Province, Iranبررسی پراکندگی عناصر پرتوزا بر پایه دادههای ژئوفیزیک رادیومتری هوابرد در جنوب باختر ماسوله1871954381510.22071/gsj.2014.43815FAافشار ضیاظریفیاستادیار، گروه مهندسی معدن، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد لاهیجان، لاهیجان، ایرانسینا مهری سوخته کوهیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب، تهران، ایرانپیمان افضلاستادیار، گروه مهندسی معدن، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران جنوب، تهران، ایرانحمیدرضا جعفریاستادیار، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد جیرفت، جیرفت، ایرانJournal Article20120715Airborne radiometer data is the best to study the distribution of radioactive elements of an area. In this paper, separation of anomaly values have been performed by means of the classical statistics, the tables of frequency distribution of uranium, thorium and potassium have been produced, the frequency distribution histograms that are introducer of distribution and dispersion of these elements have been plotted, and the statistical parameters of these elements have been estimated. The separation of anomaly value has been done based on the dispersion around the average. The distribution maps of radioactive elements were drawn. These mentioned data were controlled in the field by the radiometric measurements and chemical analysis. Finally, the results of radiometric measurements and chemical analysis revealed non-economic mineralization in the region.برای بررسی پراکندگی عناصر پرتوزا در یک محدوده مورد مطالعه بهترین ابزار اکتشافی دادههای رادیومتری هوابرد هستند. در این نوشتار ابتدا به وسیله روش آمار کلاسیک و با استفاده از محاسبه متغیرهای آماری روی دادههای برداشتشده ژئوفیزیک هوایی منطقه، جدایش جوامع بیهنجاری انجام و سپس جداول پراکندگی فراوانی عناصر اورانیم، توریم و پتاسیم و نمودارهای ستونی پراکندگی فراوانی این عناصر رسم شده است. پس از رسم نمودارهای ستونی پراکندگی، متغیرهای آماری این عناصر محاسبه شده و در پایان جدایش جوامع بیهنجاری بر اساس پراکندگی پیرامون میانگین صورتگرفته است. نقشههای پراکندگی عناصر رادیواکتیو رسم شد. کنترل زمینی با برداشتهای رادیومتری و انجام تجزیه شیمیایی انجام شد. در پایان نتایج برداشتهای رادیومتری و تجزیههای شیمیایی تأکید بر غیراقتصادی بودن کانهزایی عناصر پرتوزا در منطقه داشتند.http://www.gsjournal.ir/article_43815_75678468771420fe729ca1aa3a734ea2.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Mineralization and Geochemistry of Rare Earth Elements of Heydar-Abad Laterite Horizon, South of Urmia, West Azarbaidjan Province, Iranکانیسازی و زمینشیمی عناصر خاکی کمیاب افق لاتریتی حیدرآباد، جنوب ارومیه، استان آذربایجان غربی1952044381610.22071/gsj.2014.43816FAصمد علیپوردانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران.0000-0001-5945-5307علی عابدینیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران.شهلا ابدالیکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران.Journal Article20120725The Heydar-Abad laterite horizon is located at 65 km south of Urmia, West Azarbaidjan province. This horizon was developed as stratiform bed within the carbonate rocks of the late Permian Ruteh Formation. Based on the petrographical and mineralographical studies,the ores of this horizon contain micro-granular, fluidal-collomorphic, panidiomorphic-granular, spastoidic, pelitomorphic, nodular, and ooidic textures and have an authigenic origin. According to the mineralogical investigations, the ores of this horizon include minerals such as diaspore, corundum, hematite, magnetite, goethite, rutile, paragonite, margarite, amesite, berthierine, montmorillonite, chlorite, chloritoid, muscovite-illite, quartz, pyrite, anhydrite, calcite, and dolomite. The presence of high quantities of silicate minerals indicates immaturity and poor draining system during the development of this residual horizon. The results of chemical analyses show that Eu and Ce anomalies in the ores are within the ranges of 0.67 to 2.74 and 0.86 to 2.16, respectively. The calculations of values of enrichment factor of elements in two selected profiles reveal that two processes of leaching and fixation are major regulators of concentrations of REEs in ores of this horizon. The results obtained from the mineralogical and geochemical studies show that changes of pH of weathering solution, fluctuations of level of ground-waters, alteration intensity, and function of carbonate bedrocks as a geochemical barrier, adsorption, and scavenging have played an important role in distribution of the rare earth elements (REEs) in this deposit. The correlation coefficients show that the secondary phosphates, rutile and muscovite-illite are potential hosts for REEs in the ore. افق لاتریتی حیدرآباد در فاصله 65 کیلومتری جنوب شهرستان ارومیه، استان آذربایجان غربی قرار دارد. این افق به شکل چینهسان درون سنگهای کربناتی سازند روته (پرمین بالایی) توسعه یافته است. بر پایه مطالعات سنگنگاری و کانهنگاری، کانسنگهای این افق بافتهای میگروگرانولار، پورفیری دروغین، جریانی- کلومورفی، ماکروپیزوییدی، پانایدیومورفیک- گرانولار، اسپاستوییدی، پلیتومورفیک، گرهکدار (نودولار) و اُاُییدی و یک منشأ برجازا دارند. با توجه به مطالعات کانیشناسی، کانسنگهای این افق شامل کانیهای دیاسپور، کرندوم، هماتیت، مگنتیت، گوتیت، روتیل، پاراگونیت، مارگاریت، آمسیت، برتیرین، مونتموریلونیت، کلریت، کلریتویید، مسکوویت - ایلیت، کوارتز پیریت، انیدریت، کلسیت و دولومیت هستند. حضور مقادیر بالای کانیهای سیلیکاتی نشاندهنده نارس بودن و سامانه زهکشی ضعیف در طی تکوین این افق بازماندی است. نتایج تجزیههای شیمیایی نشان میدهد که بیهنجاریهای Eu و Ce در کانسنگهای لاتریتی بهترتیب بازهای از 67/0تا 74/2 و 86/0 تا 16/2 دارند. محاسبات مقادیر ضریب غنیشدگی عناصر در دو پروفیل انتخابی آشکار میکند که دو فرایند شستشو و تثبیت، تنظیمکنندههای اصلی تمرکزات REEs در کانسنگهای این افق هستند. نتایج بهدست آمده از مطالعات کانیشناسی و زمینشیمیایی نشان از آن دارند که تغییرات pH محلولهای هوازده کننده، نوسانات سطح سفره آبهای زیرزمینی، شدت دگرسانی، عملکرد سنگ بستر کربناتی به عنوان یک سد زمینشیمیایی، جذب سطحی و روبش نقش مهمی در پراکندگی عناصر کمیاب خاکی در این نهشته داشتهاند. ضرایب همبستگی میان عناصر نشان میدهد که فسفاتهای ثانویه، روتیل و مسکوویت- ایلیت میزبانان احتمالیREEs در کانسنگها هستند. http://www.gsjournal.ir/article_43816_fb4ffe10330d9241fd15d5068a49d051.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Investigation of Tectonically Rotation of Gabbroic Blocks along the Sahneh Fault Based on the Analysis of Palaeomagnetic Data, Western Iranبررسی چرخش زمینساختی بلوک گابرویی بخشی از گسل صحنه (باختر ایران) بر پایه تجزیه و تحلیل دادههای دیرینهمغناطیسی2052154382210.22071/gsj.2014.43822FAمریم اسدیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانحبیب علیمحمدیاندکترا، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحسن اویسی موخراستادیار، دانشکده علوم، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایراننوربخش میرزاییدانشیار، مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20110403Palaeomagnetic analysis has been applied worldwide on active faults for decades. The palaeomagnetic investigation on the Sahneh Fault, at middle part of the Zagros Main Recent fault, is the main objective of this research. The length of the Sahneh fault, which is about 100 km in study area, cuts the gabbroic blocks exposed on the both sides with NW-SE trend and connects the Morvarid fault in the NW to the Nahavand fault in the SE of the study area. Tectonically, the mechanism of the Sahneh fault is high angle reverse with dextral strike slip component, and is compatible with the earthquakes focal mechanism solution, movement of the Arabian plate towards the Central Iran and the results of palaeomagnetic data. The paleomagnetic analysis results are based on the drilled oriented samples of 17 selected sites along and on both sides of the Sahneh fault. Nine to eighteen oriented samples were collected from each site. The conducted paleomagnetic analysis includes measurement of NRM, magnetic mineralogy (high temperature), and thermal/ AF demagnetizing. The declination, inclination and ChRM directions of each site separated from the overprint directions by means of the thermal demagnetization method. The mean direction of ChRM and VGP for each site is determined using statistics and palaeomagnetic analysis. For 7 sites the ChRM mean direction is calculated. The obtained mean ChRM directions then compared with the reference palaeomagnetic pole position of the ophioliths of Central Iran, and the sense of rotation were determined for all sites. The dextral strike-slip Movement of the Morvarid and Nahavand faults imposed a compressional and shear stress components on the Sahneh fault, resulted in the formation of transpressional stress regime in the study area. Under this tectonic stress regime, the Riedel of shear systematic fractures may be helpful to interpret the palaeomagnetic data. According to this model, the whole synthetic shear fractures (P, R, D) caused clockwise rotation and the antithetic shear fractures (Ŕ) caused counterclockwise rotation in gabbroic blocks. سالهای متمادی است که از مطالعات دیرینهمغناطیسی برای بررسی فعالیت زمینساختی گسلهای موجود در نقاط مختلف جهان استفاده میشود. هدف اصلی این پژوهش انجام تحقیقات دیرینهمغناطیسی روی گسل صحنه است که بخش میانی گسل اصلی عهد حاضر زاگرس در باختر ایران است. این گسل 100 کیلومتر طول دارد و گسل نهاوند در جنوب خاور را به گسل مروارید در شمال باختر پیوند میدهد. امتداد آن شمال باختری- جنوب خاوری است. بر پایه شواهد زمینشناسی، سازوکار گسل صحنه، وارون بزرگزاویه با مؤلفه امتدادلغز راستگرد است. این سازوکار بهخوبی با حرکت صفحه عربستان بهسوی ایران مرکزی، حل سازوکار کانونی زمینلرزهها و همچنین نتایج دادههای دیرینهمغناطیسی هماهنگی دارد. نتایج تجزیه و تحلیلهای دیرینهمغناطیسی برپایه دادههای برداشتشده از 17 سایت در راستای گسل صحنه استوار است. از هر سایت 9 تا 18 نمونه برداشت شده است. در این پژوهش از اندازهگیری پسماند مغناطیسی طبیعی، تعیین کانیهای فرومغناطیسی موجود در نمونهها به کمک آزمایش بررسی ناهمگنی خودپذیری در برابر تغییر درجه حرارت با استفاده از دستگاه (CS-3) و مغناطیسزدایی به روش حرارتی و میدان متغیر استفاده شده است. بهکمک روشهای آزمایشگاهی انجامشده، جهتهای پسماند مغناطیسی طبیعی یا به عبارتی زوایای میل (Inclination) و انحراف مغناطیسی (Declinat<strong>io</strong>n) نمونهها در زمان شکلگیری سنگ، میانگین جهتهای دیرینهمغناطیسی، قطب مجازی ژئومغناطیسیVGP (Virtual Geomagnetic polarity) هر سایت نمونهبرداری و قطبیتهای عادی و وارون (Normal & Reverse) در منطقه مورد مطالعه تعیین شد. همچنین، جهتهای مغناطیسی نمونهها و جهت میانگین مغناطیسی هر سایت رسم و عدم قطعیت یا حد اطمینان <sub>95</sub>α و ضریب دقت K تعیین شد. جهتهای محاسبهشده و جهتهای میانگین دیرینهمغناطیسی هر سایت با جهت قطب مرجع دیرینهمغناطیسی بینالمللی افیولیتهای ایران مرکزی مقایسه و مقدار چرخش سایتها تعیین شد. جهتهای چرخشبرای 9 سایت ساعتگرد و برای 4 سایت پادساعتگرد بهدست آمد. احتمال دارد که این چرخشها توسط حرکت امتدادلغز راستگرد گسلهای مروارید و نهاوند، که بهعنوان مؤلفههای تنش تراکمی و برشی روی گسل صحنه عمل میکنند و نشاندهنده رژیم تنشی فشاری هستند، به وجود آمده باشند. تحت تأثیر این میدان تنشی زمینساختی، شکستگیهای سیستماتیک برشی مدل ریدل میتواند برای تفسیر دادههای مغناطیسی مفید باشد. بر پایه این مدل، شکستگیهای برشی همسو (P,D,R) موجب چرخش ساعتگرد و شکستگیهای برشی ناهمسو(Ŕ) سبب چرخش پادساعتگرد بلوکهای سنگی شده است.http://www.gsjournal.ir/article_43822_fdc19359365fe4dd68a4ade10c84e1d8.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-7429239120140621Petrogenesis of Akapol granitoidic intrusion Kelardasht areaسنگ زائی توده ی گرانیتوئیدی اکاپل، منطقه کلاردشت2152294382410.22071/gsj.2014.43824FAمریم السادات سجادی نسبدکترا، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم تحقیقات، تهران، ایرانمنصور وثوقی عابدینیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، اسلامشهر، ایرانمنصور قربانیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علومزمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20110718The studied granitoidic intrusion with about 50 km2 area is located in the SW of Kelardasht, one of the regions in MazandaranProvince. It is one of the pluton masses of the Central Alborz structural zone. The mass has an age between 54±4 and 56±3 million years (late Paleocene to early Eocene) and has intruded in the Mobarak and Shemshak formations. Petrologically it contains of two units of felsic (granite, qz-syenite, and qz-monzonite) and intermediate to mafic (monzonite to monzodiorite, diorite, and gabbro). The rocks of the first group especially granites and q-monzonites show many mineralogical and textural similarities and in which the evidences of magma mixing like rapakivi texture, poikilitic texture, acicular apatite, calcic plagioclase "spikes" in plagioclase, and micro granular mafic enclaves can be seen. These rocks have weak metaaluminous to peralumine nature (granite samples) and are richer in K<sub>2</sub>O+Na<sub>2</sub>O, K2O and the elements of Rb, Th, Hf than the second group. Due to the diagram related to REE, the rocks of this group have remarkable enrichment of LREE and related to the behavior of Y, Ba, Ce, and Zr in segregation process, they show the properties of low temperature I-type granites. In the second group, monzonite and monzodiorite rocks also show the evidences of alkaline metasomatism, associated with magma mixing textures including acicular apatite, septum biotites and anortite spikes in plagioclases. These rocks have meta alumine nature and show more richness in FeOT, MgO, CaO, bP<sub>2</sub>O<sub>5</sub>, TiO<sub>2,</sub> and the elements such as Sr, Ba, V, and Y than the first group; and also they show the properties of the high temperature I-type granites. Due to the geochemical evidences and the age of the mass, it can be categorized as post <em>orogenic </em>granite types, which have the properties between VAG and WPG. The isotopic investigation of <sup>143</sup>Nd/<sup>144</sup>Nd revealed that only the granites of the region have can have enriched lithospheric source (negative εNd) and the other rocks have a depleted mantle source (positive). According to the petrographical and geochemical evidences, magma mixing has played an important role in magma evolution, and therefore, the crust melting model by mantle-derived magma is suggested for the magma generation of the area.توده گرانیتوییدی مورد مطالعه با گسترش تقریبی 50 کیلومتر مربع در جنوب باختر کلاردشت از توابع استان مازندران قرار دارد و از تودههای نفوذی پهنه البرز مرکزی به شمار می آید. این توده با سن 4± 54 تا 3± 56 میلیون سال (پالئوسن بالایی تا ائوسن زیرین) در سازندهای مبارک و شمشک نفوذ کرده و از دید سنگشناسی دربردارنده دو واحد فلسیک (گرانیت،کوارتزسینیت وکوارتزمونزونیت) و حدواسط تا مافیک (مونزونیت تا مونزودیوریت، دیوریت و گابرو) است. سنگهای گروه اول بهویژه گرانیتها و کوارتزمونزونیت ها همانندیهای کانیشناسی و بافتی زیادی نشان میدهند و شواهد اختلاط ماگمایی مانند بافت راپاکیوی، بافت پوییکیلیتیک، سوزنهای آپاتیت، میخهای پلاژیوکلاز کلسیک در پلاژیوکلازها و انکلاوهای میکروگرانولرمافیک در آنها دیده میشود. این سنگها ماهیت متاآلومین تا پرآلومین ضعیف (برخی از نمونههای گرانیتی) دارند و از نظر K<sub>2</sub>O، K<sub>2</sub>O+Na<sub>2</sub>O و عناصر Hf، Rb و Th نسبت به گروه دوم غنیتر هستند. بر پایه نمودار مربوط به عناصر خاکی کمیاب، سنگهای این گروه از LREE غنیشدگی قابل توجهی دارند و با توجه به رفتار Zr، Cr، Ba و Y در روند تفریق، ویژگیهای گرانیتهای نوع I دمای پایین را نشان میدهند. در سنگهای گروه دوم، مونزونیتها و مونزودیوریتها نیز شواهد مربوط به متاسوماتیسم آلکالن همراه با بافتهای اختلاط ماگمایی مانند سوزنهای آپاتیت و میخهای آنورتیت در پلاژیوکلازها، دیده میشود. این سنگها ماهیت متاآلومین دارند و از TiO<sub>2</sub>، FeOT، MgO، CaO و P<sub>2</sub>O<sub>5</sub> و عناصر Y، Ba، V وSr نسبت به گروه اول غنیتر هستند و برخلاف گرانیتهای گروه اول ویژگیهای نوع I دمای بالا را نشان میدهند. با توجه به شواهد ژئوشیمیایی و سن توده مورد مطالعه مشخص شد که توده اشارهشده از نوع گرانیتهای پس از کوهزایی است که ویژگیهای حدواسط میان VAG و WPG دارند. بررسی ایزوتوپی Nd نشان میدهد که تنها گرانیتهای منطقه میتوانند دارای منشأ سنگکره (لیتوسفر) غنیشده باشند ( εNdمنفی) و بقیه سنگهای منطقه، منشأ گوشتهای تهی شده، دارند (εNd مثبت). با توجه به شواهد سنگنگاری و ژئوشیمیایی، اختلاط ماگمایی نقش مهمی در تکامل ماگمای منطقه داشته است و بنابراین، مدل ذوب پوسته به وسیله ماگمای مشتقشده از گوشته، برای زایش ماگمای منطقه پیشنهاد میشود.http://www.gsjournal.ir/article_43824_13d038dc4a0c027c38ee38161b1bc861.pdf