سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Mineral chemistry of the Permian basalts from North of Baladeh Central Alborz: Geothermobarometry and tectonomagmatic settingشیمی کانیهای سنگهای بازالتی پرمین شمال بلده (البرز مرکزی): بحث زمیندمافشارسنجی و جایگاه زمینساخت- ماگمایی3145831610.22071/gsj.2018.58316FAفرزانه رستمیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده علوم زمین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانمرتضی دلاوریگروه زمین شناسی دانشگاه خوارزمیصدر الدین امینیاستاد، دانشکده علوم زمین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایراناصغر دولتیاستادیار، دانشکده علوم زمین، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایرانJournal Article20160514The Permian volcanic rocks of Central Alborz (northeast of Baladeh- Siahbisheh) crop out between Ruteh and Nesen Formations. The volcanic rocks are predominantly basaltic and plagioclase- phyric. Ferromagnesian minerals such as clinopyroxene and olivine are not modally abundant and sometimes are totally altered. Based on microprobe data, clinopyroxene and plagioclase are diopside (En<sub>34.2-36.4 </sub>Wo<sub>43.1-47.2 </sub>Fs<sub>14.9-18.1</sub>) and labradorite (50<An%<55), respectively. Clinopyroxene and plagioclase geothermobarometric calculations shows the temperature and pressure ranges of 1050 to 1200 °C and 2 contents (4.94- 7.24 wt. %). Clinopyroxene chemical data display that the parent melt was alkaline basalt, generated in a within plate setting. On the basis of our findings it can be stated that, Central Alborz was a continental passive margin in middle- late Permian at south of Paleo-Tethys and its magmatism was likely triggered by late Paleozoic extensional tectonism of northern margin of Gondwana during the early stages of Neo-Tethyan development.سنگهای آتشفشانی پرمین البرز مرکزی (شمال خاور بلده- سیاهبیشه) در میان سازندهای روته و نسن رخنمون دارند. ترکیب این سنگها بیشتر در محدوده بازالت هستند و از دید بافتی بیشتر پلاژیوکلاز- فیریک هستند. کانیهای فرومنیزین همچون کلینوپیروکسن و الیوین فراوانی مودال زیادی ندارند و در مواردی کاملاً دگرسان شدهاند. بر پایه تجزیه نقطهای کانیها، شیمی کلینوپیروکسن در محدوده دیوپسید جای دارد و ترکیب پلاژیوکلاز لابرادوریتی (50<An%<55) است. نتایج زمیندمافشارسنجی کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز نشانگر فشار کمتر از 5/2 کیلوبار و دمای 1050 تا 1200 درجه سانتیگراد است. همچنین شیمی کلینوپیروکسنها با میزان بالای TiO<sub>2</sub> (94/4 تا 24/7 درصد وزنی) مشخص میشود. دادههای شیمیایی کلینوپیروکسن نشانگر مذابی با ترکیب بازالتی آلکالن است که در یک جایگاه زمینساخت- ماگمایی درون صفحهای تشکیل شده است. بر پایه دادههای این پژوهش میتوان گفت که در زمان پرمین، البرز مرکزی بهصورت یک حاشیه غیرفعال در جنوب پالئوتتیس جای دارد و فعالیت ماگمایی آن با زمینساخت کششی اواخر پالئوزوئیک در حاشیه شمالی گندوانا و مقارن با مراحل آغازین گسترش نوتتیس قابل تفسیر است.http://www.gsjournal.ir/article_58316_ca6eb10f7f02a308c88a5efa18f09713.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Paleoenvironmental study of the marly beds of the Farrokhi Formation (Central Iran) based on their ostracods contentمطالعه محیط دیرینه بخش مارنی سازند فرخی بر پایه استراکدا (ایران مرکزی)15245831710.22071/gsj.2018.58317FAمحسن علامهدانشگاه آزاد اسلامی، واحد مشهدJournal Article20161211The Farrokhi Formation is the youngest sedimentary unit in Upper Cretaceous of Khur and Biabanak area. Its lithology is mainly consists of limestone, marl, marly limestone with intercalations of fossiliferous limestone. For environmental interpretation of this formation, 23 specimens of marly beds are sampled and washed.. The study led to identification of 23 genera and 29 specious of ostracods. More than 87% of determined Ostracods have straight shell, without any ornamentation and connected to each other. It is concluded that the high rate in sedimentation led to well preservation of this fauna. According to the determined Ostracods, four ecofacies "i.e. littoral, inner neritic, outer neritic and outer neritic with low to high salinity and warm" are identified for the marly beds under study.سازند فرخی جوانترین واحد رسوبی کرتاسه بالایی است که در منطقه خور و بیابانک جای گرفته است. ترکیب سنگی آن شامل 250 متر آهک، مارن و آهک مارنی با میانلایههایی از سنگآهک فسیلدار است. به منظور شناسایی استراکدا و مطالعه محیط رسوبی سازند فرخی بر پایه آنها، 23 نمونه از بخشهای مارنی سازند برداشت و با استفاده از روش شستشو نمونهها آماده شد که در پایان به شناسایی 29 گونه متعلق به 23 جنس از استراکدا انجامیده است. بیش از 87 درصد استراکدای شناسایی شده دارای صدف صاف، بدون تزیین و متصل به هم هستند و میزان رسوبگذاری به نسبت بالا را تایید میکند که سبب حفظشدگی بسیار خوب استراکدا شده است. با توجه به استراکدای شناسایی شده، میتوان چهار رخساره اکولوژیکی لیتورال، نریتیک داخلی، نریتیک خارجی، نریتیک خارجی تا ابتدای باتیال با شوری کم تا زیاد و گرم برای بخشهای مختلف مارنهای سازند فرخی در زمان رسوبگذاری پیشنهاد کرد.http://www.gsjournal.ir/article_58317_80c89ad9164c57dd367cdd60d0504a0f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Optimization determine of petrophysical facies class using Fast independent component analysis and discrete cosine transform based k-nearest neighbors in the Marun oil field, Asmari reservoirبهینه سازی تعیین رده رخسارههای پتروفیزیکی با تحلیل سریع مؤلفه های مستقل و تبدیل کسینوسی گسسته پایه K نزدیک ترین همسایه در میدان مارون مخزن آسماری25345831810.22071/gsj.2018.58318FAسیدعلی هاشمینژادکارشناسی ارشد، گروه مهندسی نفت، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانکامیار احمدیدکترا، گروه مهندسی نفت، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20171130This paper aims to optimally determine petrophysical facies according to well log data. Using the automatic classification method of K-NN (K-Nearest Neighbours), petrophysical facies can be determined even though not optimally. For optimal determination of facies, the K-NN method is combined with FastICA (Fast Independent Component Analysis) and DCT (Discrete Cosine Transform) methods. This increases the success rate of the K-NN method. It also brings about optimal determination of petrophysical facies after which modelling and description of hydrocarbon reservoirs can be done. The research is performed in two different ways: In the first approach, the FastICA method is applied to data and then classified by the K-NN method. In the second approach, FastICA and DCT methods are applied to data and then classified by the K-NN method. Finally, the success rate of classification by the K-NN method is evaluated in both approaches to optimally determine petrophysical facies. Such evaluations indicate that application of the second method to data significantly enhances the success rate of the classification by the K-NN method, thereby leading to optimal determination of petrophysical facies, which is the very aim of this study. The utilized data including sonic log (DT), gamma rays (SGR), density (FDC or RHOB), neutron porosity (CNL or NPHI), and deep induction logs (ILD), belongs to the Marun oil field in southern Iran.هدف از انجام این پژوهش، تعیین بهینه رخسارههای پتروفیزیکی از روی دادههای نموداری چاه است. با استفاده از روش دستهبندی خودکار K نزدیکترین همسایه میتوان رخسارههای پتروفیزیکی را تعیین کرد؛ اما نه بهصورت بهینه. برای تعیین بهینه رخسارهها، روش K نزدیکترین همسایه با روشهای تحلیل سریع مؤلفههای مستقل و تبدیل کسینوسی گسسته تلفیق میشود که این امر موجب افزایش نرخ موفقیت روش K نزدیکترین همسایه و تعیین بهینه رخسارههای پتروفیزیکی میشود که به دنبال آن میتوان مدلسازی و توصیف مخازن هیدروکربنی را انجام داد. پژوهش در دو مسیر متفاوت انجام میشود. در مسیر اول، روش تحلیل سریع مؤلفههای مستقل روی داده اعمال و سپس توسط روش K نزدیکترین همسایه دستهبندی میشود و در مسیر دوم روشهای تحلیل سریع مؤلفههای مستقل و تبدیل کسینوسی گسسته روی دادهها اعمال و سپس توسط روش K نزدیکترین همسایه دستهبندی میشود. در پایان نرخ موفقیت دستهبندی توسط K نزدیکترین همسایه در هر دو مسیر به منظور تعیین بهینه رخسارههای پتروفیزیکی مورد ارزیابی قرار میگیرد. ارزیابی انجام شده نشان میدهد که اعمال روش مسیر دوم روی دادهها بهطور معنیداری نرخ موفقیت دستهبندی توسط روش K نزدیکترین همسایه را افزایش میدهد که این امر موجب تعیین بهینه رخسارههای پتروفیکی میشود که همان هدف از انجام این پژوهش است. دادههای مورد استفاده، نمودارهای صوتی (Sonic Log)، پرتوی گاما (Gamma Ray)، چگالی (FDC یا RHOB)، تخلخل نوترون (CNL یا NPHI) و نگارهای القایی ژرف (ILD) از میدان نفتی مارون در جنوب کشور ایران هستند.http://www.gsjournal.ir/article_58318_137b552f6fc96c0cb0611b39cd2761bf.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Application of clinopyroxene in petrogenesis of volcanic rocks at north of East Alloun Abad village (East of Isfahan)کاربرد کلینوپیروکسن در تعیین پتروژنز سنگهای آتشفشانی شمال خاور روستای علونآباد (خاور اصفهان)35445831910.22071/gsj.2018.58319FAزهرا نصراصفهانیدکترا، گروه زمین شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیدانشیار، گروه زمین شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، تهران، ایرانسید جمال شیخ ذکریاییاستادیار، گروه زمین شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانسید حسن طباطباییدانشیار، دانشکده مهندسی معدن، دانشگاه صنعتی اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20161119The study area is located in the Isfahan province and at the north of East Alloun Abad village. This area is a part of Urmia - Dokhtar belt in Central Iran. A large part of the area is formed from Eocene igneous rocks. These rocks include basaltic andesite and pyroclastic rocks of ignimbrite and tuff. These rocks show porphyritic and microlithic texture with plagioclase, amphibole and clinopyroxene as the main mineral constituents. The secondary minerals such as chlorite, calcite, epidote and iron oxide are formed due to alterations. Electron microprobe analyses reveals that clinopyroxenes are diopside - augite. The study of clinopyroxene chemistry showed that the water was between 2 to 10% during clinopyroxene crystallization. The parental magma was calc-alkaline and tectonic setting is a subduction-related environment, based on clinopyroxene composition. Geothermobarometry of clinopyroxene gives temperature range of 925-1091°C and pressures range of 2-10 kbars for the formation of clinopyroxene in these rocks. <br /><strong> </strong>منطقه مورد مطالعه در استان اصفهان و در شمال خاور روستای علونآباد جای گرفته است. این ناحیه بخشی از کمربند ارومیه- دختر در ایران مرکزی است. بیشتر این ناحیه را سنگهای آذرین به سن ائوسن تشکیل داده است که شامل آندزیت بازالت به همراه سنگهای آذرآواری از نوع ایگنیمبریت و توف است. بافت آنها بیشتر پورفیری، میکرولیتی است. پلاژیوکلاز، آمفیبول و کلینوپیروکسن از کانی<sub></sub>های اصلی قابل تشخیص است. به دلیل عملکرد دگرسانی، کانی<sub></sub>های ثانویه<sub></sub>ای مانند کلریت، کلسیت، اپیدوت و اکسیدآهن در این سنگها ایجاد شده است. تجزیه الکترونمیکروپروپ نشاندهنده ترکیب دیوپسید- اوژیت برای پیروکسن<sub></sub>هاست. بر پایه ترکیب شیمیایی کلینوپیروکسن، ماگمای مادر دارای روند کالکآلکالن و جایگاه زمینساختی تشکیل آن، در ارتباط با فرورانش است. مطالعه شیمی کلینوپیروکسن بیانگر میزان درصد آب ماگمای میان 2 تا 10 درصد است. زمیندمافشارسنجی کلینوپیروکسن<sub></sub>ها دمای تشکیل 925 تا 1091 درجه سانتیگراد و فشار 2 تا 10 کیلوبار را برای تشکیل سنگهای مورد مطالعه نشان می<sub></sub>دهد.http://www.gsjournal.ir/article_58319_47ce9d99eae9c262420461188485acbe.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Facies, depositional environments and sequence stratigraphy of the Lower Jurassic Neyriz Formation in the Fars regionرخساره ها، محیط رسوبی و چینه نگاری سکانسی سازند نیریز (ژوراسیک زیرین) در منطقه فارس45565832010.22071/gsj.2018.58320FAعلی حسین جلیلیاناستادیار، گروه زمین شناسی دانشگاه پیام نور، ایرانJournal Article20161020The Neyriz Formation comprises the lowermost Jurassic strata in Fars area and the last lithostratigraphc unit of the Kazerun Group in the Zagros fold-thrust belt. This study focuses on facies analysis, reconstruction of depositional environments and sequence stratigraphy analysis of the Lower Jurassic Neyriz Formation in its type locality with a thickness of 233m and Surmeh Mountain with a thickness of 68m in Fars region. Results indicate that the Neyriz Formation consists mainly of carbonates and shale with minor constituents of limestone conglomerates and glauconite-arenite in the middle part of the type section and calclithite sandstones in Surmeh section. Available evidences confirm that this carbonate-clastic succession deposited in various part of a confined and shallow sea (epicontinental) in south of the Main Zagros Reverse fault line. The lower part of the Neyriz Formation is composed of dolomudstone and shale facies with subordinate limestones deposited in a ramp platform due to the first transgression of Jurassic sea over the eastern part the Zagros fold-thrust belt. The subsequent sea-level fall resulted in increased clastic influx and led to development of coastal plain and restriction of carbonate production to the southern part of the platform. This drastic change of sedimentary regime led to the expanding of a tide-dominated estuary system in the High Zagros Belt and the deposition of clastic facies in the middle part of the Neyriz Formation. The clastic unit that pinches out towards the southwest is thought to have received its clastic input from the northeast and it may well be related to the Lower Jurassic continental siliciclastics (Shemshak equivalent) of the Sanandaj-Sirjan Zone. As evidenced by the limitation of clastic influx and reestablishment of the carbonate factory, during the subsequent Early Jurassic sea level had risen steadily and platform flooded again. Vertical facies variations and comparison with global sea level curve reveal that the Neyriz Formation encompasses a second-order depositional sequence that correlates with the lower part of Farhad Supersequence (Jurassic of the Zagros Basin). The given sequence by itself includes two unconformity bounded third-order sequences deposited in the middle Liassic time (Sinemurian-Pliensbachian).سازند نیریز دربر گیرنده کهنترین نهشتهسنگهای ژوراسیک منطقه فارس و آخرین واحد سنگچینهای گروه کازرون در حوضه زاگرس است. در این پژوهش رخسارهها، محیط رسوبی و چینهنگاری سکانسی بُرش الگوی این سازند به ستبرای 233 متر در تاقدیس خانهکت و کوه سورمه به ستبرای 68 متر مورد مطالعه و مقایسه قرار گرفتهاند. یافتههای این پژوهش نشان داد سازند نیریز بیشتر از رخسارههای کربناته و شیل تشکیل شده است که در بخش میانی بُرش الگو با لایههای کنگلومرای آهکی و ماسهسنگ گلوکونیتی و در تاقدیس سورمه با ماسهسنگ آهکی همراه است. شواهد موجود گواهی میدهند که این مجموعه رسوبی کربناته- آواری در زیرمحیطهای مختلف یک دریای کمژرفا و محدود (اپیکانتیننتال) در جنوب راندگی اصلی زاگرس نهشته شده است. بخش زیرین سازند نیریز متشکل از دولومادستون و شیل با همراهانی از سنگهای آهکی است که با نخستین پیشروی دریای ژوراسیک در خاور حوضه زاگرس در یک رمپ هموکلینال نهشته شده است. افزایش واردات آواری حاصل از فرسایش مناطق شمال خاوری حوضه به دلیل پایین بودن سطح آب دریاها در لیاس سبب گسترش دشت ساحلی و محدود شدن تولید کربنات در سکو شد. با این تغییر قابل توجه در رژیم رسوبگذاری یک سامانه خلیج دهانهای متأثر از جریانهای کشندی در محدوده زاگرس بلند فعال شد که رخسارههای آواری میانه بُرش الگوی سازند نیریز محصول آن است. این واحد آواری در پوشش رسوبی مزوزوییک زاگرس منحصر به فرد است و با گسترش نهشتههای قارهای معادل سازند شمشک (ژوراسیک زیرین) در منطقه سنندج- سیرجان ارتباط دارد. افزایش کربناتهای دریایی کمژرفا همراه با آثار تبخیریها در بخش بالایی بُرشهای مختلف سازند نیریز نمایانگر پیشروی تدریجی دریا، کاهش واردات آواری و تثبیت دوباره شرایط سکویی بهویژه محیط کشندی در آبوهوای خشک لیاس (سبخای ساحلی) است. تغییرات عمودی رخسارهها نشان داد که توالی رسوبی سازند نیریز در منطقه فارس از یک سکانس رسوبی رده دوم (5 تا 50 میلیون سال) همارز با بخش زیرین سوپرسکانس فرهاد (ژوراسیک زاگرس) تشکیل شده است. این سکانس به نوبه خود دو سکانس رده سوم (5/0 تا 5 میلیون سال) را شامل میشود که با ناپیوستگی نوع 1 محدود شده و در اواسط لیاس (سینمورین- پلینسباکین) پدید آمدهاند.http://www.gsjournal.ir/article_58320_7049efb3ba02ed561570ad0433f33201.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Origin and tectonomagmatic setting of Quaternary volcanism in Alamut Valleyمنشأ و جایگاه تکتونوماگمایی فعالیت آتشفشانی کواترنری دره الموت57665832110.22071/gsj.2018.58321FAبهناز حسینیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیام نورمریم محمدی سیانیمربی، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیام نوراحمدرضا احمدیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه پیام نورJournal Article20160829Quaternary volcanic activities in Alamut Valley occurred in three stages and covered Neogene red sedimentary rocks. The volcanic rocks are intermediate in composition and are classified as hornblende trachyandesite. The SiO<sub>2</sub> content of the rocks varies in a range from 55.48-61.88 wt%. Chondrite normalized REE patterns exhibit a steep arrangement of LREEs and MREEs (La/Ho)<sub>N</sub> =85 and a relatively flat HREE (Ho/Lu)<sub>N </sub>=1.3., Large ion lithophile elements (LILE) do not show strong enrichment compared to LREEs in mantle normalized multi-element spider diagrams. Nb andTa are slightly depleted compared to neighboring light rare earth elements. These rocks have high Sr/Y (140-205), La/Yb (113-142) ratios, accompanied by high K<sub>2</sub>O/Na<sub>2</sub>O (0.7-0.9) and resemble C-Type adakites. Geochemical evidence suggest that these rocks are resulted from partial melting of thickened eclogitic lower crust in presence of abundant residual garnet. Partial melting of lower continental crust probably triggered by thickening of crust as a result of late Cenozoic orogenic phases especially the Passadenian Orogenic phase.فعالیت آتشفشانی کواترنر در دره الموت در سه مرحله انجام پذیرفته است که گدازههای آن روی رسوبات سرخ نئوژن گسترده شده است. این سنگهای آتشفشانی با ترکیب حدواسط و با میزان SiO<sub>2</sub> 48/55 تا 88/61 درصد از نوع هورنبلند تراکیآندزیت هستند. نمودار عناصر خاکی کمیاب این سنگها دارای شیب تند در بخش LREE و MREE [(<sub>N</sub>(La/Ho)] در حدود 85 و شیب به نسبت کم در بخش HREE [<sub>N</sub>(Ho/Lu)] در حدود 3/1 است. در الگوی عناصر ناسازگار (اسپایدر دیاگرام) عناصر متحرک (LILE) در مقایسه با عناصر خاکی کمیاب سبک (LREE) غنیشدگی چندانی نشان نمیدهند. همچنین عناصر نامتحرک Nb و Ta در مقایسه با عناصر خاکی کمیاب سبک مجاور خود تهیشدگی کمی دارند. این سنگها با مقایر زیاد Sr/Y (140 تا 205) و La/Yb (113 تا 142) و K<sub>2</sub>O/Na<sub>2</sub>O 7/0 تا 9/0 از نوع سنگهای آداکیتی پتاسیک (C-Type adakite) به شمار میروند. بر پایه ویژگیهای ژئوشیمیایی، ذوب بخشی پوسته زیرین قارهای در رخساره اکلوژیت و با حضور گسترده گارنت عامل ایجاد این گدازههای آتشفشانی است. ذوب بخشی پوسته زیرین قارهای در اثر افزایش ستبرای پوسته و احتمالاً در اثر فازهای کوهزایی پایان سنوزوییک و بهویژه فاز کوهزایی پاسادنین است. <br /> <strong> </strong>http://www.gsjournal.ir/article_58321_6983c7588ed65cc0279e778526cac62e.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Structural analysis of Goshtasb Anticline In South of Sarvestan (Interior Fars, Zagros)تحلیل ساختاری ساختمان گشتاسب در جنوب دشت سروستان (ناحیه فارس داخلی _ زاگرس)67765832210.22071/gsj.2018.58322FAفاطمه متکیکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، تهران،ایرانحسین معتمدیدکترا، مدیریت اکتشاف، شرکت ملی نفت ایران، تهران،ایراننوید دهباشیدکترا، مدیریت اکتشاف، شرکت ملی نفت ایران، تهران،ایرانJournal Article20170104Goshtasb anticline is situated in southeast of Shiraz. The dimension of this anticline is about 54 km length and maximum width of 7 km in the level of the Asemari–Jahrum carbonates exposure. The general trend of the structure is NW-SE which swings to an E-W trend in its eastern plunge possibly offsetted by branches of the Sarvestan fault. The northern flank of the anticline is steeply dipping to overturned whereas the southern flanks dips about 25-35, and therefore the anticline shows a distinct asymmetry to northeast in surface. In this research we show that this geometry is a result of activation of intermediate detachment levels in the stratigraphy succession specially Triassic evaporates of the Dashtak Formation, and the surface culminations of this anticline are merged together at depth to form a single structure (the Mozaffari anticline) in the Dehram level below the Dashtak Formation. In this research, an integration of field survey and available subsurface combined with modern structural ideas have been used to study of the geometry of the Dehram horizon. For this purpose, 6 geological cross sections with the total length of 147 km and one 51-km-long longitudinal section have been constructed. Also an underground contour map of the Dehram horizon is produced using structural cross sections. According to this map, the areal and vertical closure of the Goshtasb anticline is 11.5X47 km² and 2000 m, respectively.ساختمان گشتاسب در جنوب خاور شیراز جای گرفته است. این ساختمان ابعاد 54 کیلومتر و بیشینه پهنای 7 کیلومتر دارد و روی رخنمون سازند آسماری- جهرم قرار گرفته است. روند عمومی این ساختار همگام با دیگر ساختارهای ناحیه زاگرس و فارس شمال باختر- جنوب خاور است و در انتهای پلانج خاوری احتمالاً به دلیل عملکرد شاخههای گسل سروستان روندی خاوری- باختری به خود میگیرد. شیب کلی یال شمالی تاقدیس زیاد تا برگشته است در حالی که شیب کلی در یال جنوبی 25 تا 30 است که این مسئله نبود تقارن به سوی شمال خاوری را بر خلاف دیگر ساختارهای این ناحیه نشان میدهد. مطالعه حاظر نشان داد که این هندسه نتیجهای از فعالیت افقهای گسسته میانی موجود در توالی چینهشناسی به ویژه تبخیریهای سازند دشتک به سن تریاس است و کوهانکهای سطحی ساختمان در زیر این سازند و در افق دهرم با یکدیگر ادغام میشوند و ساختمان واحدی به نام مظفری را تشکیل میدهند. این پژوهش با استفاده از روشهای هندسی نوین و برداشتهای صحرایی، به بررسی هندسه افق دهرم و ویژگیهای آن پرداخته است. در محدوده مطالعاتی 6 برش ساختاری عرضی، در جمع به طول 147 کیلومتر و یک برش طولی، به طول 51 کیلومتر رسیم شده است. همچنین نقشه خطوط هم تراز در افق مخزنی دهرم با استفاده از برشهای ساختاری رسم شده بازسازی شده است؛ که بستگی سطحی ساختمان در افق دهرم دارای ابعاد 47 × 11.5 کیلومتر و بستگی قائم ساختمان در این افق 2000 متر است.http://www.gsjournal.ir/article_58322_2415ee7845dbde20ce5531623b75cb6b.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Geochemistry, geodynamic setting and probable origin of orthogneiss in Belqeis Mountain (NW of Iran)ژئوشیمی، خاستگاه ژئودینامیکی و منشأ احتمالی ارتوگنیسهای کوهستان بلقیس، شمال باختری ایران77885832310.22071/gsj.2018.58323FAهاشم رهبریدانشیار، گروه زمین شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایراننعمتالله رشیدنژاد عمراندانشیار، گروه زمین شناسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایرانمرتضی خلعت بری جعفریدانشیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20140519As a part of Takab Metamorphic Complex (TMC), Belqeis Mountain has a variety of metamorphic rocks including orthogneiss, pelitic schists, meta-ultramafics and mafic rocks and dolomitic marbles. This complex was metamorphosed, faulted and folded during Late Neoproterozoic-Early Cambrian Pan-African orogeny and invaded by granitoid pertinent to the subduction of the Neo-Tethys oceanic crust beneath the Iranian crust during Tertiary. Geochemically, the protolith of orthogneiss of Belqeis Mountain is high K and has calc-alkaline affinity and both fractional crystallization and magma mixing have been incorporated significantly to produce the protolith of them. The pattern of trace elements normalized to chondrite and primitive mantle points to enrichment in LILE and LREE, depletion of HFSE and HREE and shows negative anomalies in Eu, Ba, Nb, Sr, Ti and P. Depletion in HFSE was accompanied with enrichment of LILEs and LREEs indicating the generation of protolith in subduction setting related to active continental margins. Tectonic discrimination diagrams suggest a combination of volcanic arc and continental collision settings for the studied samples. There are many evidence including La/Nb>1 and relatively high values of several ratios such as Zr/Nb (14.7), Th/Nb (1.5), Ba/Nb (58), La/Nb (3), Ti/Zr (14.9), Nb/Ce (0.24) and (La/Sm)<sub>n </sub>(3.76),close to crust values, confirming that mantle was not incorporated solely but both crust and mantle sources were contributed in origin of these rocks. All aforementioned points in addition to occurrence of paleo-suture zone and ophiolitic rocks (i.e. serpentinites, meta-mafic and meta-ultramafic rocks) around these medium to high grade metamorphic rocks confirm that subduction of an oceanic lithosphere followed by collision in the study area. <br /><strong> </strong>منطقه مورد مطالعه در شمال خاوری تکاب به عنوان بخشی از مجموعه دگرگونی تکاب شامل سنگهای دگرگونی مختلف همانند شیستهای رسی، ارتوگنیس، متابازیتها و متااولترامافیکها و مرمر است. این سنگها بخشی از پوسته قارهای ایران زمین هستند که بر اثر عملکرد فازکوهزایی پانآفریکن در پروتوروزوییک پایانی- کامبرین آغازین دگرگون و دگرریخت شدهاند و بر اثر عملکرد فاز کوهزایی آلپ پایانی در ترشیاری، توسط تودههای نفوذی بسیاری با ترکیب حدواسط تا اسیدی مورد هجوم قرار گرفتهاند. بر پایه دادههای ژئوشیمیایی، سنگ مادر ارتوگنیسهای کوهستان بلقیس پتاسیمبالاست و به سری ماگمایی کالکآلکالن تعلق دارد و فرایندهای تفریق بلوری و آمیختگی ماگمایی نقش بسزایی در تحول آن داشته است. الگوی تغییرات عناصر کمیاب بهنجار شده با کندریت و گوشته اولیه نشاندهنده غنیشدگی این سنگها از LREE و LILE، تهیشدگی آنها از HREE و HFSE و وجود بیهنجاریهای منفی Eu, Nb, Ti, Ba, Sr, P در بیشتر نمونههاست که این در کنار موقعیت نمونهها در نمودارهای تمایز محیط زمینساختی و نیز میزان پایین TiO<sub>2</sub> و P<sub>2</sub>O<sub>5</sub> همراه با نسبت پایین Nb/Zr نشان از شکلگیری سنگهای مورد مطالعه در محیطی مرتبط با فرورانش و حاشیه فعال قارهای تا محیطی برخوردی دارد. همچنین شواهدی همچون نسبت La/Nb بزرگتر از 1 نمونههای مورد مطالعه، مقدار به نسبت بالای نسبتهایZr/Nb (14.7), Th/Nb (1.5), Ba/Nb (58), La/Nb (3) و Ti/Zr (14.9)، نسبتهای (La/Sm)<sub>n</sub>, Nb/Ce که به مقادیر ارائه شده برای پوسته (بهترتیب برابر با 23/0 و 52/4) بسیار نزدیک است (بهطور میانگین برابر با 24/0 و 76/3)؛ همگی منشأ گوشتهای محض را برای نمونههای مورد مطالعه رد میکنند و به نظر میرسد تلفیقی از ماگماهای پوستهای و گوشتهای در تکوین این نمونهها دخیل بوده است. همه این ویژگیهای ژئوشیمیایی در کنار رخنمون سنگهای افیولیتی و زمیندرزهای کهن (سرپانتینیتها، متامافیک و متا اولترامافیکها) در پیرامون این سنگهای دگرگونی درجه متوسط تا بالا نشان میدهد که پس از پایان فرورانش سنگکره اقیانوسی، رژیم برخوردی در منطقه حاکم شده است. http://www.gsjournal.ir/article_58323_01ee8ded728766afede8565e30aede20.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Landslide risk assessment in Qazvin-Rasht quadrangle zone (North of Iran)ارزیابی خطر زمینلغزش در منطقه چهارگوش قزوین- رشت (شمال ایران)89985822910.22071/gsj.2018.58229FAامیرحسین پاشاکارشناسی ارشد، گروه سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، دانشکده محیط زیست و انرژی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانعلی سربیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد کرج، کرج، ایرانسعید بهزادیاستادیار، گروه سنجش از دور و سیستم اطلاعات جغرافیایی، دانشکده محیط زیست و انرژی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایرانJournal Article20161009Mass movements, especially landslides, are one of the natural hazards that to a large extent occur, are controlled, or are prevented by human. It is obvious that human interferences in nature regardless of stability conditions and its natural balance leads to physical reactions from the environment to return the sustainability and balance. Damages caused by the landslides, which have been growing in recent decades, have made humans to find appropriate solutions to reduce and control this phenomenon. Zonation of areas susceptible to landslide is one of the most widely used methods to avoid hazardous areas or applying controlling methods in hazardous areas. This research uses artificial neural network for zonation of landslide susceptibility in the Qazvin-Rasht quadrangle area. The studied area is one of the most susceptible areas for landslide event in terms of topography, climate, and geology, as the history of the area shows 338 recorded landslides. Fifteen variables studied in other researches as effective variables in occurrence of landslides were selected to investigate this area. By combining these variables and the map of existing landslides, value of each of the 15 variables was extracted for sliding points. In the next stage, a number of points (1000 points) were randomly selected from the area and values of these variables were extracted for them. Each of the two data sets was divided into two training (70%) and test (30%) categories. We combined each of the two training and test categories, and used their output for training and testing the network. The number of internal layers of the neural network was determined to be 9 layers based on trial and error method and calculation of the root mean square error value (RMSE = 0.4041). The constructed neural network is of feedforward networks type with back-propagation algorithm and its training algorithm is of Levenberg-Marquardt back-propagation training algorithm type. After training and testing the network and conducting necessary corrections on it, the constructed neural network was used to predict the sensitivity of landslides in studied area. We placed results of this prediction in a range from 0 to 1 and obtain the best zonation map of the landslide susceptibility by choosing a threshold. Final evaluation of the zonation map of landslide susceptibility in the Qazvin-Rasht quadrangle shows an error of approximately RMSE = 0.4164 and the constructed neural network identifies 298 out of 338 occurred landslides in the high-risk zone, indicating the accuracy of 88.1%.حرکات دامنهای و بهطور خاص زمینلغزشها از جمله مخاطرات طبیعی هستند که تا حد زیادی رخداد، کنترل یا پیشگیری از آنها در اختیار بشر است. پر واضح است که دخالتهای انسان در طبیعت بدون در نظر گرفتن شرایط پایداری و تعادل طبیعی آن، سبب بروز واکنشهای فیزیکی از سوی این محیط برای بازگشت به حالت تعادلی و پایدار میشود. خسارتهای ناشی از رخداد زمینلغزشها که در دهههای اخیر روند رو به رشدی داشته؛ بشر را وادار به یافتن راهکارهای مناسب برای کاهش و کنترل این پدیده کرده است. پهنهبندی مناطق حساس به لغزش از جمله پرکاربردترین روشها برای دوری جستن از مناطق دارای خطر یا اعمال روشهای کنترلی در مناطق پرخطر است. این پژوهش برای پهنهبندی حساسیت زمینلغزش در منطقه چهارگوش قزوین-رشت از شبکه عصبی مصنوعی استفاده میکند. منطقه مورد بررسی به لحاظ شرایط توپوگرافی، اقلیمی و زمینشناسی، یکی از مستعدترین مناطق برای رخداد زمینلغزشهاست؛ چنان که تاریخچه منطقه 338 زمینلغزش ثبت شده را نشان میدهد. 15 متغیر که بهطور متناوب در دیگر پژوهشها بهعنوان متغیرهای مؤثر در رخداد زمینلغزشها مورد مطالعه قرار گرفتهاند؛ برای بررسی این منطقه انتخاب شد. با تلفیق این متغیرها و نقشه زمینلغزشهای موجود، مقادیر هر یک از این 15 متغیر برای نقاط لغزشی استخراج شد. در مرحله بعد تعدادی نقطه بهصورت تصادفی (1000 نقطه) از منطقه انتخاب و مقادیر این 15 متغیر نیز برای آنها استخراج شد. هر کدام از دو مجموعه داده به دودسته آموزش (70%) و امتحان (%30) تقسیم شد. هر کدام از دو دسته آموزشی و امتحان با یکدیگر ترکیب و از خروجی آنها برای آموزش و امتحان شبکه استفاده شد. تعداد لایههای داخلی شبکه عصبی با روش سعی و خطا و محاسبه مقدار خطای جذر میانگین مربعات (RMSE=0.4041) (9 لایه) تعیین شد. شبکه عصبی ساخته شده از نوع شبکه پیشخور با الگوریتم پسانتشار خطا و الگوریتم آموزشی آن از نوع الگوریتم آموزشی پس انتشار لونبرگ-مارکوارت است. پس از آموزش و امتحان شبکه و انجام تصحیحات لازم روی آن، از این شبکه عصبی ساخته شده برای پیشبینی حساسیت زمینلغزش در منطقه مورد مطالعه استفاده شد. نتایج حاصل از پیشبینی در بازه میان 0 تا 1 قرار داده شد و با انتخاب یک حد آستانه بهترین نقشه پهنهبندی حساسیت زمینلغزش به دست آمد. ارزیابی پایانی نقشه پهنهبندی حساسیت زمینلغزش در منطقه چهارگوش قزوین- رشت، خطایی در حدود (RMSE=0.4164) نشان میدهد و شبکه عصبی ساخته شده از 338 زمینلغزش رخ داده در منطقه، 298 مورد را در پهنه پرخطر و کاملاً پرخطر شناسایی میکند که نشان از دقت 1/88 % آن دارد.http://www.gsjournal.ir/article_58229_de8d0cd1317e1117282b630de3be45e2.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Mineralogy and geochemistry of Siriz iron deposit, northwest of Zarand, Kerman provinceکانیشناسی و زمینشیمی کانسار آهن سیریز، شمال باختر زرند، استان کرمان991165823310.22071/gsj.2018.58233FAسید جواد مقدسیدانشیار، گروه زمین شناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانجواد یزدیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زمین شناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانطاهره نامدار محمدیدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زمین شناسی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایرانJournal Article20160611Siriz iron deposit is located in Central Iran structural zone, 75 km northwest of Zarand, Kerman Province. Iron mineralization occurred mainly as irregular ore bodies, lenses and veins in Paleozoic metamorphosed dolomitic limestone known as Kuhbanan Formation and the skarn units at the contacts of Siriz granitoid pluton. The Siriz iron deposit shows a simple mineralogical composition including magnetite, pyrite, chalcopyrite, hematite and iron hydroxides. The Siriz granitoid pluton is composed of quartz syenite, quartz monzonite, syenite and syenogabbro, with a calc–alkaline origin. Based on geochemical studies and classification, this pluton shows A-type characteristics with A1 subclass, originated from a mantle source. The Siriz skarn mineralization system consists of Siriz granitoid pluton as heat and mineralization source, skarn zone, massive magnetite iron ore lenses and veins, and metamorphosed dolomitic limestone (marble). An advance contact metamorphism between Siriz pluton and the dolomitic limestone of Kuhbanan Formation originated a calcic marble with granoblastic texture with garnet-wollastonitemarble (calcite) assemblage in limestone and garnet-clinopyroxene-phlogopite assemblage in dolomitic limestone. The Ca(-Mg) silicate minerals formed at this stage are mainly anhydrous and are not associated with iron mineralization. The peripheral high temperature magmatic-hydrothermal system changed to lower temperature system during the progressive cooling of the Siriz granitoid pluton,. This stage was recognized by formation of epidote, tremolite–actinolite, biotite, muscovite, chlorite, talc, calcite and quartz mineral assemblage in the Siriz iron deposit skarn unit. The association of iron mineralization and the late retrograde mineral assemblages, suggests that the iron mineralization is probably related to the fluid mixing with cooler meteoric water and decline in ore fluid temperature.کانسار آهن سیریز در فاصله 75 کیلومتری شمال باختری شهرستان زرند (استان کرمان)، در پهنه ایران مرکزی جای گرفته است. کانیسازی آهن بیشتر به شکل تودههای نامنظم، عدسیها و رگههایی در واحدهای آهکی- دولومیتی دگرگونشده پالئوزوییک (سازند کوهبنان) و درون اسکارنهای تشکیل شده در همبری توده نفوذی گرانیتویید سیریز یافت میشود. کانسار آهن سیریز ترکیب کانیشناختی سادهای دارد. مگنتیت، پیریت، کالکوپیریت، هماتیت و هیدروکسیدهای آهن مهمترین کانههای موجود در این کانسار هستند. توده نفوذی گرانیتویید سیریز از دید سنگشناختی، شامل واحدهای سنگی مانند کوارتزسینیت، کوارتزمونزونیت، سینیت و سینوگابرو است و ماگمای سازنده آن از نوع کالک آلکالن است. گرانیتویید سیریز از دید زمینشیمیایی در رده گرانیتوییدهای نوع A با منشأ گوشتهای (زیررده A<sub>1</sub>) قرار میگیرد. با توجه به ویژگیهای سنگشناختی و کانیشناختی، اسکارن سیریز متشکل از گرانیتویید سیریز به عنوان موتور گرمایی و منشأ کانیسازی، پهنه اسکارنی، کانسنگ آهن مگنتیتی تودهای و رگهای، و سنگآهکهای دولومیتی دگرگون شده (مرمر) است. با نفوذ توده گرانیتویید سیریز، سنگهای میزبان آهکی- دولومیتی سازند کوهبنان دستخوش دگرگونی همبری شدهاند و مرمرهای بیشتر آهکی با بافت گرانوبلاستیک تشکیل شدهاند. در این مرحله، مجموعه پاراژنزی در سنگآهکهای خالص بیشتر شامل گارنت- ولاستونیت- مرمر (کلسیت) است. در حالی که در سنگآهکهای دولومیتی شامل گارنت- کلینوپیروکسن- فلوگوپیت است. کانیهای سیلیکات کلسیم (- منیزیم) تشکیل شده در این مرحله بیشتر بدون آب هستند و با کانیسازی آهن همراه نیستند. با گذشت زمان و سرد شدن توده نفوذی گرانیتویید سیریز، سامانه گرمابی- ماگمایی دمابالا دستخوش تغییر و بهتدریج کمرمق میشود. تشکیل کانیهای اپیدوت، ترمولیت- اکتینولیت، بیوتیت، مسکوویت، کلریت، تالک، کلسیت و کوارتز در پهنه اسکارنی کانسار آهن سیریز میتواند محصول این مرحله از تکامل توده نفوذی و سامانه گرمابی- ماگمایی باشد. کانیسازی آهن بیشتر با مجموعه کانیهای ناشی از واکنشهای پسرونده مرحله اخیر همراه است که نشانگر نهشت فلزات در ارتباط با کاهش دمای سیال کانهساز و آمیختگی احتمالی آن با سیالهای جوی است.http://www.gsjournal.ir/article_58233_e839cb1a1b2c2d63d2d160ec6e280f58.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Petrography, geochemistry and tectonic setting of Tertiary volcanic rocks in the Boshgaz area )northwest of Sarbisheh, Southern Khorasan(سنگنگاری، ژئوشیمی و جایگاه زمینساختی سنگهای آتشفشانی ترشیری منطقه بشگز (شمال باختر سربیشه، خراسان جنوبی)1171285832410.22071/gsj.2018.58324FAآزاده بهاروندیکارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانسیدسعید محمدیاستاد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانملیحه نخعیاستادیار، گروه مهندسی معدن، دانشگاه صنعتی بیرجند، بیرجند، ایرانJournal Article20170313In the Boshgaz area in 50 kilometers northwest of Sarbisheh and eastern margin of Lut block, Tertiary<br /> volcanic rocks with basaltic andesite, andesite and dacite composition are cropped out. The main texture <br />of these rocks are porphyry with microlithic-glass groundmass, glomeroporphyritic and vesicular. The main <br />minerals in andesite lavas are plagioclase, pyroxene, amphibole and biotite and in dacites are<br /> plagioclase, quartz, amphibole and biotite. Geochemical investigations show that these rocks have <br />medium to high-K calk alkaline nature. Enrichment of Sr, Zr, Cs, Th, K, depletion of Nb, Ti, P, Ba and <br />enrichment of LREE relative to HREE in the studied rocks show that these rocks are related to a subduction zone and active continental <br />margin setting. On the basis of trace elements diagrams, volcanic rocks of the <br />Boshgaz area are formed in an immature arc or early stage of subdution.<br /> Mg# values in volcanic rocks of the Boshgaz area are ~48 indicating the <br />role of mantle constituents in their formation. Low ratio of Sm/Yb(<2.5) <br />in the studied lavas show absence of garnet in the source. Low ratio of Zr/Ba <br />(average 0.34) and high ratio of La/Nb (2.22-3.19) for the studied lavas are <br />characteristics of lithospheric mantle source. MREE/HREE diagrams show <br />that lavas of the Boshgaz area originated from spinel-phlogopite lherzolite. <br />Low ratio of Ba/Rb (<20) and high ratio of Rb/Sr (>0.1), support<br /> the existence of phlogopite in the source. The uniform pattern of <br />REEs and medium values of La <br /><sub>N</sub> <br />/Lu <br /><sub>N </sub> <br />(8-14)inintermediate and <br />acidic rocks of Boshgaz indicate genetic relationbetween them. <br /> در منطقه بشگز در 50 کیلومتری شمال باختر سربیشه و در حاشیه خاوری بلوک لوت، واحدهای گدازهای ترشیری با ترکیب آندزیت بازالتی، آندزیت و داسیت رخنمون دارند. بافت چیره این سنگها، پورفیری با زمینه میکرولیتی- شیشهای، گلومروپورفیری و حفرهای است. کانیهای اصلی در گدازههای آندزیتی شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن، آمفیبول، بیوتیت و در داسیتها شامل پلاژیوکلاز، کواتز، آمفیبول و بیوتیت هستند. بررسیهای ژئوشیمیایی نشان میدهد که این سنگها، ماهیت کالکآلکالن پتاسیم متوسط تا بالا دارند. غنیشدگی Sr، Zr، Cs، Th، K، تهیشدگی Nb، Ti، P، Ba و غنیشدگی LREE نسبت به HREE در نمونههای بررسی شده، بیانگر شکلگیری آنها در محیط وابسته به فرورانش و حاشیه فعال قارهای است. بر پایه نمودار نسبتهای عناصر کمیاب، سنگهای آتشفشانی منطقه بشگز در گستره کمانهای آتشفشانی جوان یا مراحل آغازین فرورانش واقع شدهاند. میزان Mg# در سنگهای آتشفشانی منطقه بشگز بهطور میانگین حدود 48 است که بیانگر نقش اجزای گوشتهای در تشکیل آنهاست. نسبت پایین Sm/Yb (کمتر از 5/2) در گدازههای بررسی شده، بیانگر نبود گارنت در منشأ است. نسبت پایین Zr/Ba (میانگین34/0) و نسبت La/Nb بالا (19/3-22/2) در گدازههای منطقه مورد مطالعه، نشاندهنده خاستگاه گوشته سنگکرهای است. نمودارهای نسبت MREE/HREE، نشان از این دارد که گدازههای منطقه بشگز در قلمرو رخساره اسپینل لرزولیت فلوگوپیتدار جای میگیرند. نسبت پایین Ba/Rb (20<) و نسبت بالای Rb/Sr (1/0>)، حضور فلوگوپیت را در منشأ تایید میکند. الگوی یکنواخت عناصر خاکی کمیاب و مقادیر متوسط La<sub>N</sub>/Lu<sub>N</sub> (14-8) در سنگهای حدواسط و اسیدی بشگز، بیانگر ارتباط ژنتیکی آنهاست.http://www.gsjournal.ir/article_58324_afb61ab634241145d34c3f6befce718f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Depositional and post-depositional history of the Guri Member in the south-east of Zagros sedimentary basinتاریخچه رسوبگذاری و پس از رسوبگذاری عضو گوری در جنوب خاور حوضه رسوبی زاگرس1291425832710.22071/gsj.2018.58327FAافشین زهدیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه زنجان، زنجان، ایرانسید علی معلمیاستادیار، پژوهشکده ازدیاد برداشت از مخازن نفت و گاز، تهران، ایرانمحمد علی صالحیاستادیار، گروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانJournal Article20161220In the Zagros sedimentary basin, the maximum thickness of the Guri Member carbonates is belonging to the eastern parts of the Bandar-Abbas region. In this research, the Guri Member in five outcrops at the Bandar-Abbas region has been sedimentological and stratigraphic studied. The Guri Member mainly consists of limestone with interbedded marl with a variable thickness from 540 m at the Handun outcrop to 52 m at the Nakh outcrop. According to facies study and using the 87Sr/86 Sr isotopic ratio (amounts 0.708522 and 0.708790 values) of the basal carbonate layers of this member, the beginning sedimentation of these deposits occur during the Burdigalian and Langian times within the five carbonate facies. Fieldwork observations and facies distribution suggested a shelf carbonate platform for deposition of the Guri Member at the Bandar-Abbas region. Petrographic investigation in addition to trace elements (Sr, Mn and Fe) and isotopic (oxygen and carbon) geochemical analyses, also indicate the main influence of the marine to shallow-burial diagenetic process with the marine fluids after primary deposition of the Guri Member. The comparison of the oxygen and carbon isotope values of the Guri samples with the least-altered oxygen and carbon range for the early to middle Miocene marine calcite and also the more variations of the oxygen isotope values (between -1.19‰ to -5.39‰ PDB), and lees variations of carbon isotope values (between -1.05‰ to 2.2‰ PDB), indicate the effects of shallow-burial fluids (marine-phreatic) on the carbonate of the Guri Member. در حوضه رسوبی زاگرس، بیشترین ستبرا از کربناتهای عضو گوری در رخنمونهای خاور منطقه بندرعباس قابل اندازهگیری است. در این پژوهش، عضو گوری در پنج رخنمون در منطقه بندرعباس مورد مطالعه چینهشناسی و رسوبشناسی قرار گرفت. عضو گوری در رخنمونهای مورد مطالعه شامل سنگ آهک با میانلایههای مارن است و ستبرای آن از 540 متر در رخنمون هندون در خاور منطقه بندرعباس تا 52 متر در رخنمون نخ در باختر منطقه بندرعباس متغیر است. مطالعات رخسارهای و استفاده از نسبت <sup>87</sup>Sr/<sup>86</sup>Sr (مقادیر 708522/0 و 708790/0)، در لایههای سنگآهکی قاعده این عضو بیانگر شروع رسوبگذاری این نهشتهها در فاصله زمانی بوردیگالین و لانگین و در قالب 6 رخساره کربناته است. مطالعات صحرایی و توزیع رخسارهها بیانگر یک سکوی کربناته از نوع شلف برای رسوبگذاری نهشتههای کربناته عضو گوری در منطقه بندرعباس است. مطالعات سنگنگاری و تجزیههای ژئوشیمیایی عنصری (استرانسیم، منگنز و آهن) و ایزوتوپی (اکسیژن و کربن) نیز بیانگر تأثیر فرایندهای دیاژنزی دریایی و تدفین کمژرفا با منشأ سیالهای بیشتر دریایی روی نمونههای کربناته عضو گوری پس از رسوبگذاری است. مقایسه مقادیر ایزوتوپهای اکسیژن و کربن نمونههای عضو گوری با محدوده ایزوتوپهای اکسیژن و کربن متعلق به کربناتهای کلسیتی دریایی میوسن پیشین تا میانی و همچنین تغییرات بیشتر در مقادیر ایزوتوپ اکسیژن (میان 19/1- تا 39/5- بخش در هزار) و تغییرات کمتر در ایزوتوپ کربن (میان 2/2 تا 05/1- بخش در هزار)، بیانگر تأثیر سیالهای تدفینی کمژرفا (فریاتیک دریایی) روی نمونههای کربناته عضو گوری است.http://www.gsjournal.ir/article_58327_80bc8b9243c75de0e2958f6b43aeb3c5.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Investigations on Northern Urmia-Dokhtar travertines and comparison with north Sanandaj-Sirjan travertines using 18O and 13C stable isotopesبررسی تراورتنهای ارومیه- دختر شمالی و مقایسه آنها با تراورتنهای سنندج- سیرجان شمالی با استفاده از ایزوتوپهای پایدار 18O و 13C1431525823510.22071/gsj.2018.58235FAریحانه روشنکدانشجوی دکترا، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانعلیرضا زراسوندیاستاد، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانهوشنگ پورکاسبدانشیار، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید چمران اهواز، اهواز، ایرانفرید مُراستاد، بخش علوم زمین، دانشکده علوم پایه، دانشگاه شیراز، شیراز، ایرانJournal Article20160803Main Travertines of Iran are located in a NW-SE trending belt (Urmia-Dokhtar Belt), extending from Tabriz to Zahedan. Neo-tectonic activities (Plecene to now) with travertine deposits around hot springs and volcanic features can be seen along this belt. In this study, East Azerbaijan travertines (northern of Urmia-Dokhtar structural zone) is investigated and are compared with Kurdistan and West Azerbaijan travertine (northern of Sanandaj-Sirjan structural zone). The studied samples classify in thermogene category, using geochemical, mineralogical and <sup>18</sup>O and <sup>13</sup>C isotopes studies. Based on facies studies, northern Urmia-Dokhtar travertines fall in oncoid crystalline while Sanandaj-Sirjan travertines show oncoid, crystalline crust and pebbly facies. Using the measured δ<sup>13</sup>C values of travertine gives the δ<sup>13</sup>C of the CO<sub>2</sub> released from the water during travertine deposition. Source of the CO<sub>2</sub> in the water springs was crustal magmatic water. The stable isotope composition of two areas were compared with Turkey travertines and they show similar genesis, CO<sub>2 </sub>source and isotopic composition.بیشتر نهشتههای تراورتن ایران در کمربندی با امتداد شمال باختری- جنوب خاوری (کمربند ارومیه- دختر) از منطقه تبریز تا زاهدان گسترش یافته است. در طول این نوار فعالیتهای زمینساختی جوان (پلیوسن تا حال حاضر) به همراه چشمههای آبگرم و فعالیتهای آتشفشانی دیده میشود. در این پژوهش تراورتنهای منطقه آذربایجان شرقی که در شمال پهنه ساختاری ارومیه- دختر جای گرفتهاند؛ بررسی شدند و با تراورتنهای منطقه کردستان و آذربایجان غربی که در بخش شمالی پهنه سنندج- سیرجان جای گرفتهاند؛ مقایسه شدند. با استفاده از مطالعات کانیشناختی و ایزوتوپهای <sup>18</sup>O و <sup>13</sup>C، نمونههای هر دو منطقه مورد مطالعه در رده گرمازاد ردهبندی شدند. تراورتنهای شمال پهنه ارومیه- دختر از دید سنگرخساره بیشتر در رده قشرهای بلورین قرار گرفتهاند؛ در حالی که نمونههای سنندج- سیرجان در سه رده پیزولیت، قشرهای بلورین و تراورتنهای قلوهای جای میگیرند. با محاسبه <sub>( </sub><sub>CO2</sub><sub> )</sub>δ<sup>13</sup>C، مقدار CO<sub>2</sub>آزاد شده از آب در زمان تهنشست تراورتن به دست آمد و مشخص شد که CO<sub>2</sub>موجود در آب چشمههای تراورتنساز، از سیالهای ماگمایی پوستهای منشأ گرفتهاند. همچنین نتایج تجزیه ایزوتوپهای پایدار مناطق مطالعاتی با نهشتههای تراورتن کشور ترکیه مقایسه شد که نشان داد چگونگی تشکیل، منشأ CO<sub>2</sub>و ترکیب ایزوتوپی در تراورتنهای هر دو منطقه مشابه است.http://www.gsjournal.ir/article_58235_ed53de7b60f1c951c16a75ed65b2b5d8.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Post-collision magmatic activity in the Almogholagh area, Western Iranفعالیت ماگمایی پس از برخورد در منطقه آلموقلاق، باختر ایران1531685823810.22071/gsj.2017.58238FAمنوچهر امیریدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایراناحمد احمدی خلجیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانزهرا طهماسبیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانرضا زارعی سهامیهدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانحسن زمانیاندانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه لرستان، خرمآباد، ایرانJournal Article20160910The intrusive bodies of Almogholagh Batholith, in western Iran are emplaced into the Sanandaj–Sirjan magmatic-metamorphic zone and comprise three main groups: (1) gabbro-diorite, (2) quartz syenite, and (3) quartz monzonite, which crop out in most of the area. The quartz syenite and quartz monzonite rocks, having characteristics such as metaluminous, generally ferroan, alkalic to alkali-calcic types, high content of Na<strong><sub>2</sub></strong>O+K<strong><sub>2</sub></strong>O, Zr, Ce, Ga, Y, Nb, Ta, REE, and depletion in Eu, Sr and Ti, show the features of borderline between A<strong><sub>1</sub></strong> and A<strong><sub>2</sub></strong>-type granitoids with more A<strong><sub>1</sub></strong>-type affinity. On the basis of the results of the various diagrams, the gabbroic-dioritic rocks show between A<strong><sub>1</sub></strong> and I-type granitoids nature with more I-type affinity. Distinctive peak patterns in spider diagrams accompanied by (La/Yb)<strong><sub>CN</sub></strong> values of 2.4 to 6.1 and Ba/La ratio >3 indicate magmatic activity in a volcanic arc environment, and the characteristics (Ba/Rb)<strong><sub>CN</sub></strong><1, (Ba/Th)<strong><sub>CN</sub></strong> 143Nd/<sup>144</sup>Nd > 0.512638, ε<strong><sup>t</sup><sub>Nd</sub></strong> >0, ε<strong><sup>t</sup><sub>Sr</sub></strong> >0, high content of Nb, Ta and very high content of Zr (589 ppm) indicate that there was a subsidiary subduction after the initial collision for a long time and the magmas of Amogholagh batholiths were originated from mantle wedge, overlying the subduction zone or from mantle components around fragments resulting from delamination between continental crust and mantle lithosphere, demonstrating the involvement of subduction zone fluids, high flux of mantle-derived halogen-rich volatiles, and contamination within the crust during the petrogenesis of intrusions.باتولیت آلموقلاق در باختر ایران و در پهنه دگرگونه- ماگمایی سنندج- سیرجان جای دارد و شامل سه گروه سنگی گابرودیوریت، کوارتزسینیت و کوارتزمونزونیت (با بیشترین بیرونزدگی) است. کوارتزسینیتها و کوارتزمونزونیتها دارای ویژگیهای متاآلومینی، بیشتر فروئنی، نوع آلکالی تا آلکالی کلسیک، مقادیر بالای Na<strong><sub>2</sub></strong>O+K<strong><sub>2</sub></strong>O، Zr، Ce، Ga، Y، Nb، Ta و REE و بیهنجاری منفی از عناصر Eu، Sr وTi هستند و ویژگیهای مرزی گرانیتوییدهای نوع A<sub>1</sub> و A<sub>2</sub> و با تمایل بیشتر به سوی A<sub>2</sub> را نشان میدهند. بر پایه نمودارهای مختلف، گابرودیوریتها ویژگیهای مرزی گرانیتوییدهای نوع A<sub>2</sub> و I دارند و تمایل آنها بیشتر به سوی نوع I است. الگوی قلهمیخی در نمودارهای تارعنکبوتی همراه با مقادیر (La/Yb)<sub>CN</sub> میان 4/2 تا 1/6 و Ba/La >3 به فعالیت ماگمایی منطقه در محیط کمان آتشفشانی اشاره دارد و ویژگیهای 1(Ba/Rb)<strong><sub>CN</sub></strong><، 1 (Ba/Th)<strong><sub>CN</sub></strong> <و نسبت Th/Ta میان 1 تا 20 نشان میدهد که فعالیت کمان آتشفشانی در موقعیت حاشیهی قارهای رخ داده است. تودههای نفوذی آلموقلاق دارای آمفیبول فراوان و بدون بیوتیت و متعلق به پس از برخورد هستند. همچنین وجود ویژگیهای همچون <sup>143</sup>Nd/<sup>144</sup>Nd > 0.512638، ε<strong><sup>t</sup><sub>Nd</sub></strong> >0، ε<strong><sup>t</sup><sub>Sr</sub></strong> >0، مقادیر بالای Nb و Ta و مقادیر خیلی بالای Zr (ppm589) نشان میدهد که پس از برخورد اولیه، یک فرورانش فرعی برای مدت طولانی در منطقه وجود داشته است و ماگماهای باتولیت آلموقلاق یا از گوه گوشتهای موجود در بالای پهنه فرورانش و یا از گوشته پیرامون قطعات حاصل از لایهلایهای شدن سنگکره به وجود آمدهاند و سیالهای پهنه فرورانش، گازهای غنی از هالوژن (از گوشته ژرف) و آلایش پوستهای در تشکیل و پتروژنز آنها دخالت کرده است.http://www.gsjournal.ir/article_58238_a93031e09f50a119cb8cb7dd7accad50.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Microfacies, depositional environments and biostratigraphy of Asmari Formation in Dashroom section (South of Yasuj)ریزرخسارهها، محیطهای رسوبی و چینهنگاری زیستی سازند آسماری در برش دشتروم (جنوب یاسوج)1691785823910.22071/gsj.2018.58239FAطیب بینازادهدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانعلی بینازادهدانشجوی کارشناسی ارشد، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانطهمورث وفائیکارشناسی ارشد، نمایندگی سازمان زمینشناسی ایران در استان کهگیلویه و بویراحمد، یاسوج، ایرانJournal Article20170104The Asmari Formation is a thick carbonate sequence in Zagros foreland basin (southwest of Iran). It was deposited during Oligocene – Early Miocene ages. The formation with a thickness of 233m cropped out in the Dashtroom section (15 km south of Yasuj). This formation was studied from microfacies, sedimentary environment and biostratigrarphy point of view. Study of benthic foraminifera led to recognition of 23 genera and 32 species. In general, three assemblage biozones were recognized in this formation, consisting of: <br />1. <em>Lepidocyclina</em>-<em> Operculina</em>- <em>Ditrupa</em> assemblage zone <br />2. <em>Miogypsina</em>–<em> Elphidium</em> sp., <em>Peneroplis</em> <em>farsensis</em> assemblage zone <br />3. <em>Borelis</em> <em>melo</em> <em>curdica</em>- <em>Meandropsina</em> <em>iranica</em> assemblage zone <br />An age of Early Oligocene (Rupelian- Chattian)- Early Miocene (Burdigalian) is suggested for the formation at the study area. Based on laboratory studies, nine microfacies related to three subenvironments (lagoon, bar and open marine) were identified. This study revealed that, the Asmari Formation deposited on a homoclinal epicontinental carbonate ramp.سازند آسماری توالی ستبر کربناتهای در حوضه فورلند زاگرس (جنوب باختر ایران) است که در زمان الیگوسن- میوسن پیشین نهشته شده است. سازند آسماری در برش دشتروم (۱۵ کیلومتری جنوب یاسوج) ستبرای 233 متر دارد. در این پژوهش ریزرخسارهها، محیط رسوبی و چینهنگاری زیستی سازند آسماری مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه روزنبران کفزی در این ناحیه به شناسایی 23 جنس و 32 گونه و مطالعه برش مورد نظر در مجموع به شناسایی سه مجموعه زیستی زیر انجامید:<br /> 1. <em>Lepidocyclina</em>-<em>Operculina</em>-<em>Ditrupa</em> assemblage zone<br /> 2. <em>Miogypsina</em>–<em>Elphidium</em> sp., <em>Peneroplis</em> <em>farsensis</em> assemblage zone<br /> 3. <em>Borelis</em> <em>melo</em> <em>curdica</em>- <em>Meandropsina</em> <em>iranica</em> assemblage zone <br /> روزنبران شناسایی شده سن الیگوسن پیشین (روپلین- شاتین) تا میوسن پیشین (بوردیگالین) را برای سازند آسماری در منطقه مورد مطالعه پیشنهاد میکنند. بر پایه مطالعات آزمایشگاهی ۹ ریزرخساره آهکی در سه زیر محیط لاگون، سد و دریای باز شناسایی شد. نهشتههای سازند آسماری در منطقه مورد مطالعه در یک سکوی کربناته دریایی اپیکانتیننتال از نوع رمپ هموکلینال رسوبگذاری کردهاند.<br /> <strong> </strong>http://www.gsjournal.ir/article_58239_0cd4573764c9cdaf57158bdf492dcca5.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Role of geoparks in tourism considerations of land use planing; case study: establishment of geopark in the Lorestan provinceنقش ژئوپارکها در ملاحظات گردشگری آمایش سرزمین؛ مطالعه موردی: ایجاد ژئوپارک در استان لرستان1791925824110.22071/gsj.2018.58241FAرضا جدیدیکارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت و اقتصاد، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانحسن کریمزادگاندانشیار، گروه مدیریت محیط زیست، دانشکده محیط زیست و انرژی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایراننازنین بدریدکترا، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20170218Tourism is a valuable and quick-impact on economic approach and is raised to land use considerations, and has fewer risks and costs in the field of investment due to the availability of resources compared to other projects. The purpose of land use planning is to balance geographical distribution of economic, social and cultural activities in the area toward natural and human resources, and therefore to achieve sustainable development. Tourism as one of the multi-dimensional aspects of spatial development of a region has the potential to be the first in the development planning. In the last decade, “geoparks” as geotourism targets are considered the main approach of development in many advanced countries and those that have limited resources or related industries. National and international introduction and registration of empowerment zones called “geoparks” is the new initiatives in the development of geotourism, and is important strategies in order to achieve goals such as sustainability and environmental protection, rehabilitation and economic stability of local communities (employment, income), creation of social welfare in rural areas and low population centers which are of low interest of industrial, mining and oil budgets. In this paper, with the use of descriptive survey method (review the attractions and potentials of the Lorestan province), using SWOT strategic plan, necessary strategies to establish eoparks have been developed and proposed. Based on IE matrix, the sum of total score of internal factors of geopark role in the province geotourism was obtained to be 3.916, which means strength of the internal factors in the province. Therefore, the province capabilities in the creation of eoparks has overcome the weaknesses. The sum of total score of external factors was obtained 3.674, which means opportunities overcome the threats in the creation of geoparks. So, the creation of geoparks as a preference option in empowerment in Lorestan province was proposed and studied, and aggressive strategy was determined as the prioritized strategy in this regard.گردشگری به عنوان بخشی ارزشمند و زودبازده در زمینه رهیافت اقتصادی در ملاحظات آمایش سرزمین مطرح است و با توجه به در دسترس بودن منابع در مقایسه با دیگر پروژهها، خطرات و هزینههای کمتری در زمینه سرمایهگذاری دارد. آمایش سرزمین به دنبال توزیع متوازن و هماهنگ جغرافیایی فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در پهنه سرزمین نسبت به داشتهها، منابع طبیعی و انسانی و در نتیجه رسیدن به توسعه پایدار است. گردشگری این شایستگی را دارد که به عنوان یکی از ابعاد چندبعدی توسعه فضایی یک منطقه، در عرصه برنامههای توسعهای آمایش سرزمین، رتبه بالایی را به خود اختصاص دهد. در دهه اخیر"ژئوپارکها" به عنوان سرزمینهای هدف زمینگردشگری، رویکرد اصلی توسعه در بسیاری از کشورهای پیشرفته و همچنین کشورهایی به شمار میروند که منابع و ذخایر محدود دارند و یا از دید صنایع و تولیدات وابسته به آن ضعیف هستند. معرفی و ثبت ملی و بینالمللی مناطق توانمند با نام "ژئوپارک" به عنوان ابتکاری نوین در زمینه توسعه گردشگری و از راهبردهای مهم برای برآورد اهدافی چون پایداری و حفاظت محیط، احیا و ثبات اقتصادی جوامع محلی (اشتغال، درآمدزایی)، ایجاد رفاه اجتماعی نسبی در روستاها و کانونهای کوچک جمعیتی کمبرخوردار صنعتی، معدنی و کمبهره از بودجههای نفتی است. در نوشتار پیش رو با تعیین عوامل داخلی (نقاط قوت، ضعف) و خارجی (فرصتها، تهدیدها) مبتنی به روش SWOT، ژئوپارک (به شرط داشتن مولفهها و ملزومات) به عنوان گزینه اولویتدار در توسعه گردشگری استان لرستان با توجه به ملاحظات آمایش سرزمین معرفی شد. همچنین بر پایه ماتریس IE، راهبرد بهینه در زمینه ایجاد ژئوپارک در استان لرستان، راهبرد یا راهبرد تهاجمی تعیین شد. به این معنی که مقوله ژئوپارک دارای مزایای بیشماری در زمینه رونق گردشگری استان از دید اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و کالبدی دارد. استان لرستان از نقاط قوت و فرصتهای محیطی بیشماری در زمینه راهاندازی ژئوپارک بهرهمند است؛ بنابراین شایسته است که با اجرای راهبرد تهاجمی در استان از نقاط قوت داخلی در راستای بهرهبرداری بیشتر از فرصتهای خارجی در زمینه معرفی و ایجاد ژئوپارک استفاده بهینه صورت پذیرد.http://www.gsjournal.ir/article_58241_0c15747a8a6942ba2be00cbac880c1ca.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Review and comparing geochemistry of barren and productive hypabbysal intrusive bodies considering evidence for adakitic rocks in the Dehaj-Meiduk area (North Shahrbabak)بررسی و مقایسه ژئوشیمی تودههای نیمهژرف باردار و نابارور با نگرشی بر شواهد آداکیتها در محور دهج- میدوک (شمال شهربابک)1932025824210.22071/gsj.2018.58242FAلیلا برهمنددانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمنصور قربانیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانسید محمد پور معافیدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20160830Dehaj-Meiduk area is located at North of Shahre-babak. There are nine porphyry intrusive bodies in this region, which include Meiduk, Parkam, Iejoo, Segino, Chah Firouzeh, Narkoh, Ayoub Ansar, Sara and Keder. Meiduk, Chah Firouzeh, Parkam, Iejoo and Segino are productive among them and Narkoh, Keder, Ayoub Ansar and Sara are barren. These intrusive bodies are mostly composed of porphyry diorite, quartzdiorite and granodiorite. Geochemical studies indicate that the magma of these rocks has the peraluminous to metaluminous nature and magma series are calc-alkaline with high potassium and shoshsonitic nature. The geochemical variation diagrams of major oxides and minor elements, illustrate the continuous spectrum of rock compositions for the studied samples, which indicates high crystallization differentiation during magmatic processes. Field observations, petrographic and geochemical studies suggest that the rocks in the Dehaj-Meiduk area are I type. All available data demonstrate that these rocks are result of subduction of Neotethyan oceanic crust beneath the central Iran continental crust. Flat subduction happened in some parts of the study area and because of that, partial melting rate has been low and as a result adakitic rocks are produced. The adakitic rocks have formed intrusive bodies in Pliocene. Since magma is depleted in metallic elements by forming earlier stage productive plutons, the later rocks do not contain metallic elements and are barren. محور دهج- میدوک در شمال شهر بابک جای دارد. در این منطقه، در مجموع 9 توده پورفیری نیمهژرف شامل میدوک، پرکام، ایجو، سقینو، چاهفیروزه، نرکوه، ایوب انصار، سرا و کدر با سن الیگوسن تا پلیوسن دیده میشود که از میان آنها تودههای پرکام، ایجو، سقینو، چاهفیروزه و میدوک باردار و تودههای نرکوه، ایوب انصار، سرا و کدر نابارور هستند. ترکیب این تودهها بیشتر شامل دیوریت پورفیری، کوارتزدیوریت و گرانودیوریت است. بر پایه مطالعات ژئوشیمیایی مشخص شد که ماگمای مجموعه مورد بررسی، سرشت پرآلومین تا متاآلومین دارد و سری ماگمایی آن از نوع کالکآلکالن پتاسیم بالا و شوشونیتی است. همچنین بررسی نمودارهای تغییرات اکسیدهای اصلی و عناصر فرعی، طیف پیوستهای میان ترکیبات سنگهای مورد مطالعه نشان میدهد که نشاندهنده انجام تفریق ماگمایی گسترده در طی تبلور است. شواهد صحرایی و ژئوشیمیایی نشان میدهد که فعالیت ماگمایی محور دهج- میدوک از نوع I است. همه دادهها نشان میدهند که سنگهای مورد مطالعه، حاصل فرورانش پوسته اقیانوسی نوتتیس به زیر پوسته قارهای ایران مرکزی هستند. در بخشهایی از منطقه مورد مطالعه، فرورانش تخت رخ داده و به همین سبب، نرخ ذوب بخشی نیز پایین است و در نتیجه سنگهای آداکیتی تشکیل شدهاند. این سنگهای آداکیتی، تودههای نفوذی زمان پلیوسن را تشکیل دادهاند و به سبب اینکه ماگما در مراحل پیشین فعالیت ماگمایی و در طی تشکیل تودههای باردار، عناصر فلزی خود را از دست میدهد، کانهزایی ندارد و نابارور است.http://www.gsjournal.ir/article_58242_3ec0eff329d9261fd26fb9b8e86a5379.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Tectonic analysis of the Avaj - Abegarm area using remote sensing techniques and fractal analysis, NW Iranتحلیل زمینساختی منطقه آوج– آبگرم با استفاده از روشهای سنجش از دور و تحلیل الگوی فرکتالی، شمال باختر ایران2032165824310.22071/gsj.2018.58243FAرضا علیپوراستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه بوعلیسینا، همدان، ایرانامیرحسین صدراستادیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه بوعلیسینا، همدان، ایرانسحر قمریانکارشناسارشد، گروه زمینشناسی، دانشگاه بوعلیسینا، همدان، ایرانJournal Article20161008This study aims at analyzing structural lineaments, fractures and blind faults of the Avaj - Abegarm region and determining the related fractal patterns using remote sensing techniques. The lineaments map was extracted using appropriate algorithms of spatial data, Landsat 8 satellite images and Shaded Relief Model with a semi-automatic method, and then field studies and instrumental recorded earthquakes have been used for identification of structural lineaments. The fractures pattern and structural lineaments of the study area were calculated using fractal analysis and Box Counting method and fractal dimension obtained in the Hassanabad and Avaj fault zones from Log–log plots. Based on calculated fractal dimensions of structural lineaments, location of the longitudinal faults and epicenter of destructive Changureh - Avaj 2002 earthquake, the Abdareh and Kharrud faults are active blind faults beneath the alluvial deposits of the study area,. The density of faults in the Hassanabad fault zones and the higher fractal dimension of fractures in this zone in comparison with the Avaj fault zone, indicate higher activity level of the Hassanabad and KharRud faults.هدف از این پژوهش تحلیل خطوارههای ساختاری، شکستگیها و گسلهای پنهان منطقه آوج- آبگرم و تعیین الگوی فرکتالی حاکم بر آنها با استفاده از روشهای سنجش از دور است. نقشه خطوارهها، با استفاده از الگوریتم مناسب از دادههای مکانی، تصاویر ماهوارهای لندست 8 و الگوی سایه ارتفاعی به روش نیمهاتوماتیک استخراج و سپس برای مشخص کردن خطوارههای ساختاری، از برداشتهای صحرایی و زمینلرزههای دستگاهی ثبت شده استفاده شد. با استفاده از تحلیلهای فرکتالی، الگوی شکستگیها و خطوارههای ساختاری منطقه به روش مربع شمار و بعد فرکتالی در دو پهنه گسلی حسنآباد و آوج از نمودارهای Log – Log، بهدست آمده است. با توجه به ابعاد فرکتالی خطوارههای ساختاری، موقعیت گسلهای طولی منطقه و مرکز سطحی زمینلرزه مخرب چنگوره - آوج (1381)، میتوان بیان کرد که گسلهای آبدره و خررود، از گسلهای پنهان و فعال در زیر رسوبات آبرفتی در منطقه مورد مطالعه هستند. چگالی گسلها در پهنهگسل حسنآباد و بالاتر بودن بعد فرکتالی شکستگیها در این پهنه در قیاس با پهنه گسل آوج نشاندهنده فعالیت نسبی بالاتر گسلهای حسنآباد و خررود است.http://www.gsjournal.ir/article_58243_3bc445950b00ef3825916e63dff71fd7.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Identification of probable porphyritic Au-Cu mineralization zones in the South Seachangi using AHP and FAHP methodsشناسایی مناطق مستعد مس- طلای پورفیری در برگه 1:100000 جنوب سهچنگی با استفاده از روشهای AHP و FAHP2172305824410.22071/gsj.2018.58244FAزهرا خواجهمیریدانشجوی دکترا، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید با هنر کرمان، کرمان، ایرانمحمدرضا شایستهفردانشیار، گروه مهندسی معدن، دانشکده فنی مهندسی، دانشگاه شهید با هنر کرمان، کرمان، ایرانحسامالدین معینزادهدانشیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه شهید با هنر کرمان، کرمان، ایرانJournal Article20161001Due to high cost, risk and time consuming nature of field operations and mineral explorations, the discovery of probable mineralization area is profoundly important. Thus, preparations of potential mineral map by means of GIS techniques for compilation all exploration factors is an essential matter. Various methods of mineral potential assessment have been developed. One of those most efficient techniques, based on nature of geology and mineral phenomena, is Analytical Hierarchy process (AHP) and Fuzzy Analytical Hierarchy process (FAHP). In this investigation, in order to prepare probable porphyritic gold copper zones map in 1:100000 sheet of south of Sehchangi, AHP and FAHP have been implemented. In the study area, the witness layers including geology layers (thermal source rock and host rock), alteration, tectonic and geochemical layers depending on target (porphyritic gold- copper mineralization) are weighted and then compiled by aid of AHP and FAHP. In final compiled map resulted by two mentioned methods, the anomalous zones are separated by fractal method. The comparison of final maps of probable porphyritic gold - copper mineralization zones indicate that the results derived byFAHP is significantly more precise than AHP. Anomalous zones derived by this method (FAHP) are evaluated, anomalous zone 1 derived by FAHP is approved by previous analysis. The analysis results of mineralized samples of anomaly 2 indicate that samples have experienced copper enrichment and moreover, gold and arsenic elements are enriched as well. The results presented here and results of previous analyses approve mineral potential assessment derived by Fuzzy Analytical Hierarchy process (FAHP).به دلیل پرهزینه و زمانبر بودن عملیات صحرایی و نیز احتمال خطر بالای آن در اکتشاف مواد معدنی، شناسایی مناطق مستعد کانهزایی مواد معدنی اهمیت به سزایی دارد. بنابراین تهیه نقشه پتانسیل معدنی با استفاده از سامانه اطلاعات مکانی برای تلفیق همه فاکتورهای اکتشافی امری ضروری است. روشهای مختلفی به منظور پتانسیلیابی مواد معدنی تاکنون گسترش یافتهاند که یکی از مؤثرترین آنها با توجه به طبیعت پدیدههای زمینشناسی و معدنی، روش سلسله مراتبی و سلسله مراتبی فازی است. در این پژوهش برای تهیه نقشه مناطق امیدبخش مس- طلای پورفیری در برگه 1:100000 جنوب سهچنگی از روشهای تصمیمگیری فرایند تحلیل سلسله مراتبی و تحلیل سلسله مراتبی فازی استفاده شده است. لایههای شاهد در محدوده مورد مطالعه همچون لایههای زمینشناسی (سنگ منشأ گرما و سنگ میزبان)، دگرسانی، زمینساخت و لایه ژئوشیمیایی با استفاده دو روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و تحلیل سلسله مراتبی فازی (FAHP) بسته به نوع هدف (مس- طلا پورفیری) وزندهی و سپس با یکدیگر تلفیق شدند. در نقشه تلفیق پایانی حاصل از این دو روش بخشهای دارای بیهنجاری با استفاده از روش فرکتال تفکیک شدند. مقایسه نقشه پایانی مناطق امیدبخش مس- طلای پورفیری حاصل از این دو روش نشان میدهد که نتایج حاصل از روش تحلیل سلسله مراتب فازی به مراتب دقیقتر از روش فرایند تحلیل سلسله مراتبی بوده است. بیهنجاریهای حاصل از این روش اعتبارسنجی شد؛ بیهنجاری شماره 1 حاصل از روش تحلیل سلسله مراتب فازی به واسطه پژوهشهای پیشین انجام شده، تأیید شد. نتایج تجزیه نمونههای سنگی برداشت شده از محل بیهنجاری شماره 2 نشان میدهد که نمونهها دارای غنیشدگی مس هستند و همچنین عناصر طلا و آرسنیک نیز غنیشدگی دارند. این نتایج به همراه کارهای پیشین انجام شده تأیید کننده نقشه پتانسیلیابی معدنی حاصل از روش فرایند تحلیل سلسله مراتب فازی است.http://www.gsjournal.ir/article_58244_6742ea13b22e69d99dbd4c8bd269fb62.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220Dolomitization and its relationship with sedimentary facies and reservoir quality of the upper Dalan and Kangan formations in southeast district of the Persian Gulfفرایند دولومیتیشدن و ارتباط آن با رخسارههای رسوبی و کیفیت مخزنی سازندهای دالان بالایی و کنگان در ناحیه جنوب خاور خلیج فارس2312425825210.22071/gsj.2018.58252FAرحیم کدخدائی ایلخچیدکترا، شرکت توسعه انرژی نارگان آمیتیس، تهران، ایرانبیژن نوریدکترا، شرکت نفت فلات قاره ایران، تهران، ایرانرعنا جدیری آقاییکارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، تهران، ایرانJournal Article20161224The Upper Dalan and Kangan formations with the late Permian- early Triassic age are considered as the main reservoir rocks of some fields in the Persian Gulf. These formations with carbonate-evaporate interval are composed of shoal, lagoon and tidal flat facies deposited in shallow parts of a carbonate ramp under the warm and arid climate condition. In these facies, dolomitization is a common diagenetic process which has been discussed in terms of the formation, distribution and its relationship with the reservoir quality. This process with regard to the original sedimentary properties, and also the effect of such diagenetic processes as dissolution and anhydrite cementation, has different effect on the reservoir characteristics. Dolomite has been mainly distributed as replacement with an insignificant part as cement. Fine crystalline replacive dolomites in mud dominated facies of tidal flats, have been formed by surface evaporation and pore water concentration in early diagenesis. In contrast, replacive dolomites in grain dominated facies, as fabric selective and non-fabric selective, have been developed by the effect of evaporate brines penetration during the burial diagenesis. In these facies, anhydrite has been formed as patchy and pervasive cement. Dolomitic facies with pervasive anhydrite, similar to fine crystalline facies of tidal flats, show low reservoir quality. Dolomitic facies with patchy anhydrite and also coarse crystalline replacive dolomites have higher reservoir quality. The results show that dolomitization when is associated with development of fabric destructive and coarse replacement dolomites, especially within the grain dominated facies, has an effective role on reservoir quality improvement.سازندهای دالان بالایی و کنگان با سن پرمین پسین- تریاس پیشین به عنوان سنگهای مخزن اصلی برخی میادین خلیج فارس شناخته میشوند. این سازندها با توالی کربناته- تبخیری، متشکل از رخسارههای پشته سدی، لاگون و پهنه کشندی هستند که در بخشهای کمژرفای یک محیط رمپ کربناته و در شرایط آبوهوایی گرم و خشک گسترش پیدا کردهاند. در این رخسارهها، دولومیتی شدن فرایند دیاژنزی متداولی است که از دید چگونگی تشکیل و توزیع و ارتباط آن با کیفیت مخزنی در این نوشتار مطالعه و بحث شده است. این فرایند با توجه به ویژگیهای بافتی اولیه و نیز تأثیر فرایندهای انحلال و سیمانی شدن انیدریت، تأثیر متفاوتی بر ویژگیهای مخزن دارد. بیشتر دولومیتها بهصورت جانشینی و بخشی ناچیزی نیز بهصورت سیمان گسترش دارند. دولومیتهای جانشینی ریزبلور در رخسارههای گلغالب پهنه کشندی، تحت شرایط تبخیر سطحی و تغلیظ آبهای منفذی طی دیاژنز اولیه شکل گرفتهاند. در صورتی که دولومیتهای جانشینی در رخسارههای دانهغالب، بهصورت حفظکننده و تخریبکننده فابریک بر اثر نفوذ شورابههای تبخیری طی دیاژنز تدفینی تشکیل شدهاند. در این رخسارهها انیدریت بهصورت سیمان کومهای و فراگیر گسترش دارد. رخسارههای دولومیتی با سیمان انیدریت فراگیر، مانند رخسارههای ریزبلور پهنه کشندی کیفیت مخزنی پایینی دارند. رخسارههای دولومیتی با سیمان انیدریت کومهای و رخسارههای با دولومیت جانشینی درشتبلور کیفیت مخزنی بالاتری دارند. نتایج نشان میدهد که فرایند دولومیتی شدن در صورتی که با ایجاد بلورهای درشت بهصورت تخریبکننده فابریک بهویژه درون رخسارههای دانه غالب همراه بوده، نقش مؤثری در بهبود کیفیت مخزنی داشته است.http://www.gsjournal.ir/article_58252_12de6d652e5f412dddcafe0ce559bd0f.pdfسازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشورفصلنامه علمی علوم زمین1023-74292710620180220geology, petrography, mineralization and fluid inclusion studies in the mesgarabad exploration area, southeast of tehranزمین شناسی، سنگ نگاری، کانه زایی و مطالعه میانبارهای سیال محدوده اکتشافی مسگرآباد (جنوب خاور تهران)2432565825310.22071/gsj.2018.58253FAمعصومه نوروزیکارشناسی ارشد، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانمحمد لطفیدانشیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور؛ دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، تهران، ایرانمحمدهاشم امامیدانشیار، پژوهشکده علوم زمین، سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور؛ دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اسلامشهر، اسلامشهر، ایرانحمایت جمالیاستادیار، گروه زمینشناسی، دانشکده علوم، دانشگاه اصفهان، اصفهان، ایرانعلی عابدینیدانشیار، گروه زمین شناسی، دانشکده علوم، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20150823Mesgarabad area is located in ~10 km southeast of Tehran, the Central- Alborz structural zone (CASZ) of Iran. The rock units exposed in the area consist of Eocene volcanics, volcano-sedimentary and sedimentary rocks intruded by post upper Eocene granodiorite to quartz monzo-diorite. These subvolcanic intrusive bodies show porphyroid to microgranular textures and have calc-alkaline magmatic nature. These bodies produced hydrothermal fluids causing extensive alteration zones developed along the Se-Darreh-e-Bozorg strike-slip fault. The effects of hydrothermal fluids on the entire Eocene rock units and subvolcanic intrusive bodies are remarkable. The main alterations are silicification, sericitization, chloritization, epidotizaton, actinolitization, argillization, carbonatization, and alunitization-jarositization, which provided suitable physico-chemical conditions for ore-mineralization. The penetration of subvolcanic intrusive bodies into the Eocene volcanics, volcano-sedimentary and sedimentary rocks brought about skarn mineralization and epithermal barite veins. Microscopic studies and advanced analysis showed that the principal mineral phases in the epithermal zones are magnetite, pyrite, chalcopyrite, bornite, chalcocite, barite, Cu+Sn+Fe alloy, hematite, psilomelane, jacobsite, martite, geothite, and lepidochrosite. The skarnification processes occurred at two distinct stages, (1) progressive and (2) retrogressive. The pyrometasomatic anhydrous minerals such as andradite-grossularite formed during progressive stage and the hydrous minerals like epidote, chlorite, tremolite- actinolite, calcite, quartz, pyrite, chalcopyrite and chalcocite were developed during retrogressive stage. Fluid inclusion studies on primary aqueous inclusions trapped in barite crystals revealed fluid that mixing of two fluids having different physico-chemical conditions played an important role for ore deposition.منطـقه مسـگرآباد در 10 کیلومتری جنـوب خاور تهران، زون ساخـتاری البرز مرکـزی قرار دارد. سنگهای برونزد یافته در این منطقه شامل واحدهای آتشفشانی، آتشفشانی- رسوبی و رسوبی به سن ائوسن هستند که توسط تودههای نفوذی نیمهژرف با ترکیب گرانودیوریت پورفیری تا کوارتز مونزودیوریت پورفیری پس از ائوسن پسین مورد هجوم قرار گرفتهاند. این تودههای آذرین حاوی بافتهای پورفیرویید تا میکروگرانولار بوده و دارای ماهیت کلسیمی- قلیایی میباشند. این تودهها ایجادکننده سیالات گرمابی هستند که بواسطه آنها سامانه دگرسانی وسیعی با روند شمال باختر- جنوب خاور در امتداد گسل امتداد لغز سه دره بزرگ توسعه یافته است. اثرات دگرسانی گرمابی بر روی کلیه واحدهای ائوسن و تودههای نفوذی نیمهژرف در منطقه دیده میشود. دگرسانیها شامل سیلیسی شدن، سریسیتی شدن، کلریتی شدن، اپیدوتیشدن، اکتینولیتیشدن، آرژیلیکی شدن، کربناتی شدن و آلونیتی- ژاروسیتی شدن هستند که شرایط فیزیکی - شیمیایی مناسبی را برای نهشت کانهها فراهم نمودهاند. جایگیری تودههای نفوذی نیمهژرف در سنگهای آتشفشانی، آتشفشانی- رسوبی و رسوبی ائوسن با تشکیل و توسعه ذخایر اسکارن، اپیترمال و رگه های باریت همراه شده است. مطالعات کانه نگاری و تجزیه ای پیشرفته نشان میدهند که کانه زایی اپیترمال شامل مگنتیت، پیریت، کالکوپیریت، بورنیت، کالکوسیت، باریت، آلیاژ مس - قلع- آهن، هماتیت، پسیلوملان، جاکوپسیت، مارتیت، گوتیت و لپیدوکروزیت است. اسکارنزایی در این منطقه در مرحله پیشرونده و پسرونده صورت گرفته است. کانیهای پیرومتاسوماتیک آندرادیت- گروسولاریت در مرحله پیشرفته ایجاد شدهاند و کانیهایی نظیر اپیدوت، کلریت، ترمولیت- اکتینولیت، کلسیت، کوارتز، پیریت، کالکوپیریت و کالکوسیت در مرحله پسرونده تشکیل شده اند. مطالعات ترمومتری بر روی رگههای باریت به عنوان تنها کانی حاوی میانبار سیال آشکار میکند که اختلاط سیالات با شرایط فیزیکوشیمیایی متفاوت عامل اصلی کانه زایی اپیترمال در منطقه بوده است.http://www.gsjournal.ir/article_58253_c454a195cd7edd98965063bb99815267.pdf