نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
دانشیار، گروه زمینشناسی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
چکیده
در محاسبه شدت گسلش یک منطقه میتوان عوامل مختلفی را در نظر گرفت. شاخص خطوارگی تابعی از طول، تعداد و تقاطع گسلها در واحد سطح است و روشی مناسب در جهت کمّی سازی دادههای ساختاری به حساب میآید. به طور طبیعی اغلب دگرسانیها با گسلها و شکستگیهایی که راه نفوذ سیالات را تسهیل میکنند ارتباط دارند. مقایسه موقعیت محدوده های با بیشترین تمرکز خطواره ها در مناطق آتشفشانی، در کالدراهای مساحیم و بیدخوان و بررسی دگرسانیهای رخساره مرکزی کالدراها نشانگر ارتباط بیشتر دگرسانیهای سوپرژن با خطوارههای منطقه میباشد و این در حالی است که دگرسانی فیلیک که بیشتر منشأ درونزاد دارد دارای ارتباط ضعیفتری با خطوارگیها است. دگرسانی آرژیلیک میتواند منشأ درونزاد یا برونزاد داشته باشد. در کالدرای مساحیم منشأ کانیهای رسی بیشتر آبهای فرو رو بوده و کائولن کانی عمده آن است. بر اساس نتایج حاصل از آزمایش XRD کانیهایی از قبیل پیروفیلیت و دیکیت در بخشهای عمدهای از کالدرای مساحیم دیده نمیشوند؛ بنابراین اکثر دگرسانیهای منطقه آتشفشان مساحیم عمدتاً آرژیلیک با منشأ برونزاد هستند، حال آنکه در منطقه کالدرای بیدخوان با وجود غالب بودن دگرسانی آرژیلیک اما دگرسانی فیلیک نیز که غالبا منشأ درونزاد دارد دارای وسعت قابل توجهی است. رسم ماتریس انطباق دگرسانیها و کران بالای شاخص خطوارگی در مناطق مساحیم و بیدخوان به ترتیب ضرایب انطباق 8/37 و 29 درصد برای دگرسانی آرژیلیک و ضرایب 1/1 و 7/10 را برای دگرسانی فیلیک در مناطق مذکور نشان میدهد. ارتباط مثبت دگرسانی آرژیلیک با شاخص خطوارگی و ارتباط ضعیفتر دگرسانی فیلیک با این فاکتور در مرکز کالدراهای مساحیم و بیدخوان در کنار ارتباط نزدیکتر رژیم کلی (عمدتاً برونزاد) دگرسانیهای منطقه مساحیم با شاخص خطوارگی، نشانگر تأثیر شدیدتر گسلها در فرایندهای سوپرژن نسبت به فرایندهای هایپوژن در سطح این نواحی است.
کلیدواژهها