رسوب شناسی
محدثه جانباز؛ حسن محسنی؛ علیرضا پیریایی؛ رودی سونن؛ بیژن یوسفی یگانه؛ حسن سرادقی صوفیانی
چکیده
سازند شهبازان به سن ائوسن میانی تا پسین در شمال شرق پهنه لرستان گسترش دارد. برای مطالعه فرایندهای دیاژنزی سازند شهبازان پنج برش سطحی و چهار برش زیر سطحی در شرق پهنه لرستان انتخاب شدهاند. مطالعه پتروگرافی بر روی 700 مقطع نازک، کاتدولومینسانس بر روی 40 نمونه، مطالعه با میکروسکوپ الکترونی بر روی شش نمونه وآنالیز میکروپروب بر روی 11 ...
بیشتر
سازند شهبازان به سن ائوسن میانی تا پسین در شمال شرق پهنه لرستان گسترش دارد. برای مطالعه فرایندهای دیاژنزی سازند شهبازان پنج برش سطحی و چهار برش زیر سطحی در شرق پهنه لرستان انتخاب شدهاند. مطالعه پتروگرافی بر روی 700 مقطع نازک، کاتدولومینسانس بر روی 40 نمونه، مطالعه با میکروسکوپ الکترونی بر روی شش نمونه وآنالیز میکروپروب بر روی 11 نمونه از دولومیتها و برخی سیمانها صورت گرفته است. فرایندهای دیاژنزی سازند شهبازان شامل دولومیتی شدن، سیمانی شدن، نوشکلی، فشردگی فیزیکی و شیمیایی، انحلال و دولومیتزدایی است. گستردهترین این فرایندها دولومیتی شدن است. نحوه توسعه دولومیتها جهت جریان سیال دولومیتساز را به سمت جنوب غرب محدوده مطالعاتی نشان میدهند. از آنجا که دولومیتهای سازند شهبازان زیر سازند آسماری قرار دارند، دولومیتی شدن در ائوژنز پیش از نهشت سازند آسماری روی داده است. سیمانهای کلسیتی به جز بخشی از کلسیت بلوکی که در تلوژنز و کلسیت پوییکیلوتاپیک که در مزوژنز تشکیل شدهاند، مربوط به پیش از دولومیتی شدن در ائوژنز متئوریک تا دریایی هستند. نوشکلی کاهشی در مرحله ائوژنز در قلمرو دریایی رخ است. فشردگی در ائوژنز توسط فشار روباره ناشی از نهشت سازند شهبازان ایجاد و در مرحله با نهشت سازندهای آسماری و گچساران توسعه یافته است. بخشی از انحلال در مرحله ائوژنز در قلمرو وادوز متئوریک و بخش دیگر با دولومیتزدایی و تشکیل سیمان کلسیت بلوکی در مرحله تلوژنز، پس از بالا آمدن زاگرس رخ داده است. به جز دولومیتزدایی و نوشکلی، دیگر فرایندهای دیاژنزی در همه برشها مشاهده میشوند.
حسین شهبازی؛ حسن برجسته؛ علیاصغر سپاهی؛ عاطفه متقی توانا
چکیده
باتولیت الوند در جنوب شهرستان همدان و بخش شمالی زون دگرگونی سنندج- سیرجان واقع شده است. گرانیت پورفیروییدی، کوارتزدیوریت و دیوریت، واحدهای سنگی گرانیتوییدهای مزوکرات الوند را تشکیل میدهند. گرانیت پورفیروییدی دانهدرشت حجم اصلی باتولیت الوند را تشکیل میدهد. برای بررسی شیمی کانی و ترموبارومتری گرانیتوییدهای مزوکرات ...
بیشتر
باتولیت الوند در جنوب شهرستان همدان و بخش شمالی زون دگرگونی سنندج- سیرجان واقع شده است. گرانیت پورفیروییدی، کوارتزدیوریت و دیوریت، واحدهای سنگی گرانیتوییدهای مزوکرات الوند را تشکیل میدهند. گرانیت پورفیروییدی دانهدرشت حجم اصلی باتولیت الوند را تشکیل میدهد. برای بررسی شیمی کانی و ترموبارومتری گرانیتوییدهای مزوکرات الوند آنالیز نقطهای بر روی کانیهای ارتوکلاز، پلاژیوکلاز و بیوتیت موجود در گرانیتهای پرفیروییدی و بر روی کانیهای آمفیبول، پلاژیوکلاز و بیوتیت در کوارتزدیوریتها و دیوریتها انجام پذیرفت. مطالعه شیمی کانیها نشان میدهد که آمفیبولهای موجود در کوارتزدیوریتها بیشتر از نوع مگنزیوهورنبلند و در دیوریتها از نوع مگنزیوهورنبلند و چرماکیت هستند. پلاژیوکلازهای موجود درگرانیتهای پورفیروییدی از نوع آلبیت و الیگوکلاز، در کوارتزدیوریتها از نوع الیگوکلاز و در دیوریتها از نوع آندزین هستند. بیوتیتهای تشکیلدهنده این سنگها اولیه هستند و در محدوده آنیت قرار میگیرند. نتایج حاصل از مطالعه ترموبارومتری آمفیبولها نشان میدهد که میانگین دمای تشکیل آمفیبولهای موجود در گرانیتوییدهای مزوکرات باتولیت الوند 787 ~ درجه سانتیگراد و فشار تشکیل آنها 46/1 ~کیلوبار است. نتایج حاصل از ترموبارومتری نشان میدهد که بیوتیتهای موجود در گرانیتهای پورفیروییدی مزوکرات باتولیت الوند 679 ~ درجه سانتیگراد و فشار تشکیل آنها 56/1 ~کیلوبار است. عمق تشکیل گرانیتوییدهای مزوکرات الوند با توجه به فشار تشکیل آنها (5/1~ کیلوبار) 7/4~ کیلومتری از سطح زمین است.
فاطمه زعیم نیا؛ علی کنعانیان؛ مژگان صلواتی
چکیده
سنگهای قلیایی جنوب شهرستان املش، استان گیلان، به صورت تودههای کوچک و پراکنده در داخل مجموعه سنگهای منسوب به کرتاسه در جنوب دریای خزر قرار دارند و از لحاظ تقسیمات زمینشناسی ایران در زون گرگان- رشت واقع شدهاند. این گروه از سنگها شامل حجم بزرگی از بازالتهایی با ریختشناسی بالشی و گابروهای ریز تا درشت دانه همگن هستند. ...
بیشتر
سنگهای قلیایی جنوب شهرستان املش، استان گیلان، به صورت تودههای کوچک و پراکنده در داخل مجموعه سنگهای منسوب به کرتاسه در جنوب دریای خزر قرار دارند و از لحاظ تقسیمات زمینشناسی ایران در زون گرگان- رشت واقع شدهاند. این گروه از سنگها شامل حجم بزرگی از بازالتهایی با ریختشناسی بالشی و گابروهای ریز تا درشت دانه همگن هستند. کانیهای اصلی سنگهای قلیایی شامل کلینوپیروکسن (نوع اوژیت)، پلاژیوکلاز و سوزنهای کوچک آپاتیت هستند. سنگهای قلیایی آشکارا از LREE غنیشدگی نشان میدهند و بیهنجاری مثبت Nb و Ti دارند و از لحاظ ژئوشیمیایی ویژگیهای سنگهای ماگمایی با منشأ درون صفحهای نوع جزایر اقیانوسی (OIB) را عرضه میکنند. با توجه به نسبت LREE/HREE و نسبت عناصر ناسازگار به نظر میرسد که این سنگهای قلیایی از یک گوشته گارنت لرزولیتی منشأ گرفتهاند.
زمین ساخت
مسعود بیرالوند؛ محمد محجل؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
در منطقه تخت سلیمان، در فرودیواره گسل چهارطاق، تراورتن ها گسترش قابل توجهی دارند. در شکل گیری تراورتن های این منطقه سه عامل موثر است، عامل اول ماگماتیسم و گرادیان زمین گرمایی بالا در منطقه است، و عامل دوم رسوبات کربناته در فاصله بین منشا گرما در عمق، و چشمه های تراورتن ساز در سطح زمین است، که محلول گرمابی می تواند مواد لازم جهت تشکیل ...
بیشتر
در منطقه تخت سلیمان، در فرودیواره گسل چهارطاق، تراورتن ها گسترش قابل توجهی دارند. در شکل گیری تراورتن های این منطقه سه عامل موثر است، عامل اول ماگماتیسم و گرادیان زمین گرمایی بالا در منطقه است، و عامل دوم رسوبات کربناته در فاصله بین منشا گرما در عمق، و چشمه های تراورتن ساز در سطح زمین است، که محلول گرمابی می تواند مواد لازم جهت تشکیل تراورتن را از آنها تامین نماید، و عامل سوم، وجود گسل و شکستگی در پوسته، با مکانیسم کششی برای رسیدن محلول های حاوی کربنات کلسیم به سطح زمین است. تشکیل نشدن تراورتن در روی پی سنگ دگرگونی، حتی در فرودیواره گسل چهارطاق، نشان از نقش ضروری عامل دوم در تشکیل تراورتن هاست. کربناتهای واحد جانگوتاران و کربنات هایی که در سازند قم وجود دارند منشاء کربنات کلسیم تراورتنهای این منطقه هستند که البته با توجه به شواهد موجود سازند قم نقش بیشتری دارد. کشش با راستای شمال شمال باختری در پایانه جنوب خاوری گسل چهارطاق که حاصل از مولفه امتدادلغز راستگرد این گسل است نقش مهمی در تشکیل تراورتن ها دارد اما تنها عامل نیست زیرا شواهدی از گسل های عادی با راستای شمال باختری در کل منطقه وجود دارد و کشش ناحیه ای با راستای شمال خاوری را نشان می دهند، که عامل این کشش با توجه به مطالعات اخیر احتمالا در ارتباط با برگشتن به عقب (slab rollback) و شکسته شدن پوسته فرورونده(slab breakoff) نئوتتیس و یا لایه لایه شدن لیتوسفر(lithosphere delamination) و یا حاصل دگرشکلی ستبرپوست در پی سنگ منطقه است.
رضا علیپور
چکیده
تاقدیس نفتی کوپال یکی از مهمترین ساختارهای فروافتادگی دزفول است که در شمال خاوری اهواز و شمال میدان مارون جای گرفته است. نهشتههای عهدحاضر و بخش لهبری سازند آغاجاری رخنمون سطحی این تاقدیس را تشکیل میدهند و سازند آسماری مهمترین سنگ مخزن این میدان به هفت لایه مخزنی تقسیم شده است. در این مطالعه بر پایه اطلاعات چاهها، نقشههای ...
بیشتر
تاقدیس نفتی کوپال یکی از مهمترین ساختارهای فروافتادگی دزفول است که در شمال خاوری اهواز و شمال میدان مارون جای گرفته است. نهشتههای عهدحاضر و بخش لهبری سازند آغاجاری رخنمون سطحی این تاقدیس را تشکیل میدهند و سازند آسماری مهمترین سنگ مخزن این میدان به هفت لایه مخزنی تقسیم شده است. در این مطالعه بر پایه اطلاعات چاهها، نقشههای زیرسطحی و نیمرخهای لرزهنگاری شکستگیهای سازند آسماری در این تاقدیس مورد بررسی قرار گرفته است. تاقدیس نفتی کوپال یک چین مرتبط با گسل (چین جدایشی) و نامتقارن است و در بخشهای میانی ساختار که خمش محوری آشکار است؛ مستعد مناطق با شکستگی بالاست. یال جنوب باختری در بیشتر نواحی و یال شمال خاوری در نواحی مرکزی تراکم بالای شکستگی دارند و خمش محوری تاقدیس کوپال ناشی از پهنه برشی حاصل از عملکرد گسلهای ژرف است.
زینب داودی؛ علی یساقی
چکیده
در این مقالـه هندسـه و تحـول جنبشی سـاختـارهای توسعـه یافته در راستــای یکی از پهنههای گسلـی عرضی (ایذه) در کمربنــد چینخورده- رانده زاگرس ارائه شده تا از این راه منشأ این گسلها و اثر آنها بر ساختارهای کمربند تحلیل شود. دگرریختیهای سطحی بر روی پوشش رسوبی در امتداد پهنه گسلی ایذه شامل تغییر روند ساختارهای اصلی زاگرس و توسعه ...
بیشتر
در این مقالـه هندسـه و تحـول جنبشی سـاختـارهای توسعـه یافته در راستــای یکی از پهنههای گسلـی عرضی (ایذه) در کمربنــد چینخورده- رانده زاگرس ارائه شده تا از این راه منشأ این گسلها و اثر آنها بر ساختارهای کمربند تحلیل شود. دگرریختیهای سطحی بر روی پوشش رسوبی در امتداد پهنه گسلی ایذه شامل تغییر روند ساختارهای اصلی زاگرس و توسعه ساختارهای فرعی بهصورت ریزچینها و ریزگسلها بر روی ساختارهای اصلی زاگرسی هستند. برداشتهای دقیق ساختاری از پهنه گسلی نشان داد که نحوه پراکندگی و الگوی این ساختارهای فرعی بر روی پوشش رسوبی در پهنه زاگرس چینخورده- رانده، بهگونهای است که میتوان سه پهنه فشارشی میان گسلهای زیرسطحی با آرایش نردبانی را در امتداد پهنه گسلی ایذه تحلیل کرد. با بررسی منحنیهای همستبرا، تغییرات رخسارهای سازندهای مختلف و برشهای لرزهای بازتابی مشخص شد که این گسلهای زیرسطحی مراتب جوانتر فعالیت گسل ایذه هستند که بهعنوان یک گسل پیسنگی در اثر همگرایی مایل کوهزاد زاگرس، فعالیت دوباره یافته و سبب شکلگیری چنین دگرریختیهایی در پوشش رسوبی شده است. با توجه بهشواهد زمینلرزهای، اثر این فعالیت تا عهد حاضر نیز ادامه دارد. چنین تحلیلی میتواند قابل همگانی کردن برای اثر دگرریختی دیگر گسلهای مایل بر پوشش رسوبی کمربند چینخورده- رانده زاگرس باشد.
حسین غلامعلیان؛ رویا فناطی رشیدی؛ سید هادی سجادی
چکیده
سازند میشان در برش گهره (شمال بندرعباس) جهت مطالعه خارداران مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه سیستماتیک خارداران نشان دهنده وجود دو راسته اسپاتانگوئیدا و کلیپ آستروئیدا در برش مورد مطالعه میباشد. پنج گونه خاردار شناسایی شده در این منطقه عبارتند از: Clypeaster sp., Clypeaster goirensis, Schizaster granti, Moira adamthi, Maretia ranjitpurensis. وجود سنگوارههای همراه ...
بیشتر
سازند میشان در برش گهره (شمال بندرعباس) جهت مطالعه خارداران مورد بررسی قرار گرفته است. مطالعه سیستماتیک خارداران نشان دهنده وجود دو راسته اسپاتانگوئیدا و کلیپ آستروئیدا در برش مورد مطالعه میباشد. پنج گونه خاردار شناسایی شده در این منطقه عبارتند از: Clypeaster sp., Clypeaster goirensis, Schizaster granti, Moira adamthi, Maretia ranjitpurensis. وجود سنگوارههای همراه با این مجموعه از جمله روزنبران شاخص مانند Orbulina universaوGlobigerinoides trilobus، سن میوسن میانی را برای لایههای حاوی خارداران ثابت کرده است.
سجاد مغفوری؛ ابراهیم راستاد؛ فردین موسیوند؛ یه لین
چکیده
کانسار مس- روی نوده و اندیسهای فریزی،گراب، چون و کلاته لالا (نیران) در جنوبباختر سبزوار در توالی آتشفشانی- رسوبی کرتاسه پسین، در یک محیط کافتی(ریفتی) تشکیل شدهاند. سنگ میزبان کانسار مس- روی نوده شامل گدازه آلکالی الیوین بازالت و ماسهسنگ سیلتی توفی بوده و سنگ میزبان اندیسهای معدنی فریزی و گراب آندزیت و سنگ میزبان کلاته لالا ...
بیشتر
کانسار مس- روی نوده و اندیسهای فریزی،گراب، چون و کلاته لالا (نیران) در جنوبباختر سبزوار در توالی آتشفشانی- رسوبی کرتاسه پسین، در یک محیط کافتی(ریفتی) تشکیل شدهاند. سنگ میزبان کانسار مس- روی نوده شامل گدازه آلکالی الیوین بازالت و ماسهسنگ سیلتی توفی بوده و سنگ میزبان اندیسهای معدنی فریزی و گراب آندزیت و سنگ میزبان کلاته لالا و اندیس چون، ماسهسنگهای سیلتی توفی هستند. کانهزایی سولفیدی در کانسار نوده و اندیسهای معدنی در 3 افق ، به شکل صفحهای کشیده رخ داده است. بر اساس ماهیت کانهزایی سولفیدی، بافت و کانیشناسی سولفیدها، میتوان 3 رخساره کانهدار را در کانسار نوده از هم متمایز نمود. که عبارتند از: الف) رخساره رگه- رگچهای (Stringer zone): این رخساره شامل رگهها و رگچههای سیلیسی و سولفیدی است که به صورت قطعکننده لایهبندی سنگ میزبان در بخش زیرین رخساره کانسنگ تودهای تشکیل شده است. بافتهای رگه- رگچهای و جانشینی سولفیدها سیمای اصلی این رخساره را تشکیل میدهند. ب) رخساره کانسنگ تودهای که بخش ستبر، پرعیار و تودهای کانسار را تشکیل میدهد، ماهیتی ناهمگون و تقریباً چینهکران دارد که فقط محدود به گدازه آلکالی الیوین بازالت است و ج) رخساره کانسنگ لایهای که با سیمای لایهای و نواری و عیار پایین ماده معدنی قابل تشخیص است. سنگ دربرگیرنده این رخساره کانهدار ماسهسنگهای سیلتی توفی است. این رخساره بهصورت سولفیدهای لامینه و نواری همروند با لایهبندی سنگ میزبان و به صورت چینهسان در بخش خاوری کانسار تشکیل شده است. کانیهای تشکیل دهنده کانسار نوده شامل کالکوپیریت، پیریت، بورنیت، اسفالریت، مگنتیت و بولانژریت میباشد دگرسانیهای سنگ دیواره به طور عمده دگرسانیهای سیلیسی، کلریتی، اپیدوتی و سریسیتی را شامل میشوند. با توجه به ویژگیهای اساسی کانهزایی کانسار نوده، از جمله محیط زمینساختی، سنگ دربرگیرنده، کانیشناسی، محتوای فلزی و دگرسانی آن و مقایسه این ویژگیها با ویژگیهای اساسی ذخایر مس سولفید تودهای آتشفشانزاد (تیپ VMS) ، میتوان کانسار مس- روی نوده را به عنوان نمونهای از کانسارهای VMS تیپ پلیتیک- مافیک (Pelitic Mafic) یا تیپ بشی (Besshi Type)، در ایران معرفی نمود.
حبیب اله بیابانگرد؛ عباس مرادیان
چکیده
آتشفشان تفتان در جنوب خاوری ایران، در استان سیستان و بلوچستان و حدود 100 کیلومتری جنوب - جنوب خاوری شهر زاهدان و 45 کیلومتری شمال خاش قراردارد. از دیدگاه زمینشناختی، این آتشفشان در انتهای زون ساختاری فلیش نهبندان - خاش و شمال زون مکران واقع شده است. تاکنون مطالعات چینهشناسی آتشفشانی جامعی در مورد این آتشفشان انجام نشده است. ...
بیشتر
آتشفشان تفتان در جنوب خاوری ایران، در استان سیستان و بلوچستان و حدود 100 کیلومتری جنوب - جنوب خاوری شهر زاهدان و 45 کیلومتری شمال خاش قراردارد. از دیدگاه زمینشناختی، این آتشفشان در انتهای زون ساختاری فلیش نهبندان - خاش و شمال زون مکران واقع شده است. تاکنون مطالعات چینهشناسی آتشفشانی جامعی در مورد این آتشفشان انجام نشده است. چینهشناسی تفتان را به طور کلی میتوان به سه بخش، سنگهای قدیمیتر از فعالیت، سنگهای حاصل از فعالیت و سنگهای پس از فعالیت آتشفشانی تفتان تقسیمبندی کرد. گروه نخست، پیسنگ آتشفشان بوده و بهطورعمده از سنگهای رسوبی چون ماسهسنگ، شیل، سنگآهک و مارن (رخساره فلیش)، مجموعه آمیزه رنگین شامل سنگهای اولترامافیک (پریدوتیتها)، بازی (گابروها و بازالتها)، سنگ آهکهای پلاژیک، رادیولاریت و به مقدار کمتر مجموعه سنگهای دگرگونی (متاگریواکها، فیلیتها، اسلیتها و شیستها) تشکیل شدهاند. گروه دوم بهطور عمده سنگهای آذرآواری و جریانهای گدازهای هستند که بدنه اصلی این آتشفشان را تشکیل میدهند وگروه سوم بیشتر جابهجاییهای محصولات آتشفشانی و زونهای دگرسانی را شامل میشوند. این مطالعات نشان میدهد که آتشفشان تفتان دارای بیش از 5 مرحله فورانی مرحله خروج گدازههای الیوین بازالتی، فعالیت از محل دهانه قدیمی انجرک، فعالیت فورانی دهانه قدیمی جم چین، فعالیت فورانی کوه انار، فعالیت فورانی پیرامون قلل اصلی، فوران مرتبط با فعالیت پیشین و فعالیت پایانی میباشد.
زمین ساخت
زینب اعتمادخواه؛ محمدمهدی خطیب؛ محمدحسین زرین کوب
چکیده
تودههای گرانیتوئیدی اواخر پالئوسن- اوایل ائوسن در شمال پهنهی جوش خورده سیستان، به عنوان ابزارهایی بالقوّه جهت ثبت رویدادهای زمینساختی در نظر گرفته میشوند. بررسیهای ساختاری بر روی توده گرانیتوئیدی زهری بر پایهی فن ناهمسانگردی پذیرفتاری مغناطیسی(AMS)، دادههای تازهای جهت دستیابی به ساختارهای درونی و بازسازی کینماتیکی ...
بیشتر
تودههای گرانیتوئیدی اواخر پالئوسن- اوایل ائوسن در شمال پهنهی جوش خورده سیستان، به عنوان ابزارهایی بالقوّه جهت ثبت رویدادهای زمینساختی در نظر گرفته میشوند. بررسیهای ساختاری بر روی توده گرانیتوئیدی زهری بر پایهی فن ناهمسانگردی پذیرفتاری مغناطیسی(AMS)، دادههای تازهای جهت دستیابی به ساختارهای درونی و بازسازی کینماتیکی فراهم میکند. این توده با روند کلی شمال باختر- جنوب خاور دربردارندهی گرانیت تا لوکوگرانیت است. بر پایهی نتایج برآمده از واکاوی بیش از 360 نمونه تهیه شده از 36 ایستگاه، این توده پذیرفتاری مغناطیسی پایینی را نشان داده است و مشاهدات سنگنگاری روشنگر نقش آشکار کانی-های پارامغناطیس همچون بیوتیت و آمفیبول به عنوان مهمترین کانی آهندار و عامل اصلی ناهمسانگردی پذیرفتاری مغناطیسی است. برگوارگیهای مغناطیسی با میانگین شیبی متوسط به موازات کشیدگی کلّی توده و خطوارگیهای مغناطیسی نیز با راستای غالب NE-SW تا N-S به سمت جنوب باختر (با سوگیری میانگینN197°, 32°)، طی جایگیری و تبلور ماگما گسترش یافتهاند. توده زهری در یک خاستگاه کششی تحت کنترل راستای بازشدگی NNE-SSW در فضاهای برآمده از فعّالیت پهنههای برشی چپگرد واقع در پایانه-های سامانه گسلی نهبندان در اوایل ائوسن جایگیری شده است.
Mojtaba Arjomandi؛ Ali Saremi؛ Amir Pouya Sarraf؛ Hossien Sedghi؛ Mahasa Roustaei
چکیده
During recent years, groundwater exploitation and thereby decreasing hydraulic head in the compressible sedimentary aquifer which is placed in the district 19 of Tehran have been caused noticeable land subsidence. The land subsidence has been damaging the infrastructures which have been being built in the south of Tehran Basin, especially in the district 19 of Tehran. A finite-difference groundwater flow model (MODFLOW) and a synthetic aperture radar (SAR) method have been used to estimate and predict the rate of land subsidence in this area, and help hydrogeologists manage the vital groundwater ...
بیشتر
During recent years, groundwater exploitation and thereby decreasing hydraulic head in the compressible sedimentary aquifer which is placed in the district 19 of Tehran have been caused noticeable land subsidence. The land subsidence has been damaging the infrastructures which have been being built in the south of Tehran Basin, especially in the district 19 of Tehran. A finite-difference groundwater flow model (MODFLOW) and a synthetic aperture radar (SAR) method have been used to estimate and predict the rate of land subsidence in this area, and help hydrogeologists manage the vital groundwater resource correctly. The data have been imported into the model, and the change of the amount of land subsidence and head have been obtained for 39 years. Then the available radar images have been processed. Afterwards, the head calibration and subsidence calibration have been done. The results of the calibrations confirmed the accuracy of the results obtained by the model. Finally, this study suggests that 118 mm of land subsidence and an 11.6 m piezometric head decline are likely to occur from 2014 until 2043.
رعنا صمدیمقدم؛ رضا نوزعیم؛ مریم دهبزرگی؛ محمد محجل
چکیده
منطقه کوه درنجال در پهنه زمینساختی ایران مرکزی، در شمال باختری بلوک طبس و در سمت خاوری گسل کلمرد با روند شمال خاوری- جنوب باختری قرار دارد. در این منطقه تنها واحدهای سنگی پالئوزوییک (به سن کامبرین تا دونین) به همراه برونزد بسیار کمی از سنگآهک به سن کرتاسه دیده میشود. سنگهای آذرین منطقه شامل توده آندزیتی لنزی شکل شمال کوه درنجال ...
بیشتر
منطقه کوه درنجال در پهنه زمینساختی ایران مرکزی، در شمال باختری بلوک طبس و در سمت خاوری گسل کلمرد با روند شمال خاوری- جنوب باختری قرار دارد. در این منطقه تنها واحدهای سنگی پالئوزوییک (به سن کامبرین تا دونین) به همراه برونزد بسیار کمی از سنگآهک به سن کرتاسه دیده میشود. سنگهای آذرین منطقه شامل توده آندزیتی لنزی شکل شمال کوه درنجال (به سن احتمالی ژوراسیک میانی) و تودههای نفوذی با ترکیب دیابازی نفوذ کرده در سازند کالشانه است. چرخش بلوکهای ایران مرکزی، برخورد صفحه عربی با ایران و همچنین اندرکنش ساختاری میان بلوکهای ایران مرکزی در طی تکامل زمین ساختی خود، سبب تغییر در جهتگیری محورهای تنش جنبشی (Kinematic Stress Tensor, P-T-B) و در نتیجه شکلگیری ساختارهای جدید و تغییر در ساختارهای کهن در طول تاریخ زمینشناسی منطقه بوده است. گسل کلمرد به عنوان یک گسل پیسنگی ایران مرکزی و نیز به عنوان پهنه اصلی جابجایی (PDZ) سبب شکلگیری گسلهای امتدادلغز و وارون در منطقه کوه درنجال شده است. مشاهدات و برداشتهای صحرایی نشاندهنده وجود گسلهای همسو (R, P)، ناهمسو (R’, X) و فشارشی رده C2و نیز چینخوردگیهای رده F1 در منطقه کوه درنجال هستند. موقعیت و سازوکار ساختارهای ناحیه کوه درنجال، نشانگر تغییر جهت راستای محور فشارش (P Axis) بهصورت پادساعتگرد از حالت عمود بر گسل کلمرد تا موازی با آن در بازه زمانی پالئوزوییک پایانی تا سنوزوییک پایانی است که سبب تشکیل گسلها و تغییر سازوکار جنبشی برخی از گسلهای مهم منطقه شده است.
زمین شناسی اقتصادی
میثم نیک فرجام؛ اردشیر هزارخانی؛ کاوه پازند
چکیده
منطقه موردمطالعه (ورقه یکصد هزار ورزقان) در استان آذربایجان شرقی و در زون اهر- ارسباران واقع است. این منطقه شاهد ماگماتیسم گسترده بوده که نتیجه آن وجود کانسارهای پراهمیتی نظیر مس سونگون در این منطقه میباشد. با توجه به اهمیت منطقه موردمطالعه ازنظر کانیسازی مس- مولیبدن پورفیری، از روشهای ساختاری مانند روشهای چندفرکتال ...
بیشتر
منطقه موردمطالعه (ورقه یکصد هزار ورزقان) در استان آذربایجان شرقی و در زون اهر- ارسباران واقع است. این منطقه شاهد ماگماتیسم گسترده بوده که نتیجه آن وجود کانسارهای پراهمیتی نظیر مس سونگون در این منطقه میباشد. با توجه به اهمیت منطقه موردمطالعه ازنظر کانیسازی مس- مولیبدن پورفیری، از روشهای ساختاری مانند روشهای چندفرکتال جهت تعیین بیهنجاریهای ژئوشیمیایی عناصر مس و مولیبدن، بهعنوان عناصر شاخص این کانسارها استفاده شد تا برتری این روشها بر یکدیگر مشخص شود. در این مقاله از دو روش C-A (عیار- مساحت) و N-S (اندازه- تعداد) که از روشهای چندفرکتال میباشند، جهت تفکیک بیهنجاریهای ژئوشیمیایی از زمینه استفاده گردید و با استفاده از ماتریس logratio مشخص گردید که روش عیار- مساحت از دقت بیشتری در همپوشانی آنومالیها با کانسارهای مس پورفیری دارد. بدین منظور ابتدا حوضههای مربوط به 1067 نمونه رسوب آبراههای با استفاده از مدل ارتفاع دیجیتالی و الگوریتم PFS (Priority-First-Search)، ترسیم گشتند. در روش C-A، تعداد چهار جامعه برای هر دو عنصر مس و مولیبدن شناسایی شد. همینطور برای روش N-S، تعداد چهار جامعه برای مس و پنج جامعه برای عنصر مولیبدن به دست آمد. در هر دو روشهای انجام شده بهخوبی میتوان مطابقت مکانهای بیهنجار را با کانسارهای شناخته شده موجود نظیر کانسار سونگون، مشاهده کرد که با توجه به راستی آزمایی انجام شده، روش عیار- مساحت از دقت بیشتری برخوردار میباشد. همچنین میتوان نقش جنس سنگ را که یکی از فاکتورهای مهم در شناسایی کانسارهای پورفیری است، در مکانهای ناهنجار بهخوبی مشاهده کرد.
یوسف رحیم سوری؛ عبدالمجید یعقوب پور؛ سروش مدبری
چکیده
مقایسه متغیرهای فیزیکوشیمیایی(pH، Eh،EC ،TDS ،TH ، TA، دما و شوری) اندازهگیری شده و تجزیههای شیمیایی نمونههای آب چشمهها و آبهای آشامیدنی روستاهای واقع در حوضه آبریز رودخانه آغدره در شمالباختری شهرستان تکاب تفاوتهای چشمگیری را نشان داده است. بر اساس این نتایج، در میان چشمههای آب نمونهبرداری شده کمترین مقادیر pH و ...
بیشتر
مقایسه متغیرهای فیزیکوشیمیایی(pH، Eh،EC ،TDS ،TH ، TA، دما و شوری) اندازهگیری شده و تجزیههای شیمیایی نمونههای آب چشمهها و آبهای آشامیدنی روستاهای واقع در حوضه آبریز رودخانه آغدره در شمالباختری شهرستان تکاب تفاوتهای چشمگیری را نشان داده است. بر اساس این نتایج، در میان چشمههای آب نمونهبرداری شده کمترین مقادیر pH و بیشترین مقادیر TDS، EC، شوری، سختی کل، قلیائیت کل، غلظت کاتیونها، آنیونها و عناصر بالقوه سمناک As وSb به چشمه واقع در پاییندست معدن متروکه آنتیموان آغدره بالا (چشمهAq.D1-1) و چشمه واقع در پاییندست سدهای باطله واحد استحصال طلای آغدره (چشمه Aq.D5) تعلق دارد. غلظت کل As وSb در چشمهAq.D1-1 بهترتیب g/lμ 3753 و g/lμ 320 و در چشمه Aq.D5 بهترتیب g/lμ 162 و g/lμ 3 است. در میان نمونههای آب آشامیدنی روستاهای محدوده مورد مطالعه بالاترین غلظت As0 بهآب آشامیدنی روستای آغدره پایین با غلظت کل As g/lμ 29 و در مورد Sb به آب آشامیدنی روستای آغدره وسط با غلظت کل Sb g/lμ 5 تعلق دارد. بر اساس مقادیر مجاز اشاره شده در استانداردهای بینالمللی، غلظت کاتیونها و آنیونهای اصلی و مقادیر پارامترهای فیزیکوشیمیایی (به غیر از سختی کل) نمونههای آب چشمهها و آبهای آشامیدنی روستاهای محدوده مورد مطالعه در دامنه مقادیر مجاز تعیین شده قرار دارند. با توجه به بررسیهای صورت گرفته مشخص شده است که آلودگی As وSb چشمه Aq.D1-1 منشأ زمینزاد (geogenic) دارد و از شیلهای سیاه با غلظت بالایی از عناصرAs وSb ناشی شده است، در حالی که آلوده شدن آب چشمه Sp.5 منشأ انسانزاد (anthropogenic) دارد و از نشت پساب ذخیره شده در پشت سدهای باطله واحد استحصال طلای آغدره و نفوذ آن بهآب چشمههای پاییندست ایجاد شده است.
سید محمود حسینی نژاد؛ مهدی یزدی؛ منصوره قبادیپور؛ حسین غلامعلیان
چکیده
نهشتههای سازند جیرود در برش کلاریز با توالی نسبتاً ستبری از ماسهسنگ، شیل و سیلتستون سرخ، سفید و قهوهای رنگ آغاز میشود و در ادامه به لایههای دولومیتی زرد رنگ، آهک، آهکهای شیلی و مارنی فسیلدار تبدیل میگردد. این سازند با ناپیوستگی فرسایشی بر روی سازند میلا واقع شده و به طور پیوسته با آهکهای سازند مبارک پوشیده میشود. ...
بیشتر
نهشتههای سازند جیرود در برش کلاریز با توالی نسبتاً ستبری از ماسهسنگ، شیل و سیلتستون سرخ، سفید و قهوهای رنگ آغاز میشود و در ادامه به لایههای دولومیتی زرد رنگ، آهک، آهکهای شیلی و مارنی فسیلدار تبدیل میگردد. این سازند با ناپیوستگی فرسایشی بر روی سازند میلا واقع شده و به طور پیوسته با آهکهای سازند مبارک پوشیده میشود. در این توالی، فسیلهای فراوان و متنوعی از کنودونتها و بازوپایان شناسایی شد. بر اساس پخش و پراکندگی بازوپایان دو زیستزون تجمعی، و بر مبنای کنودونتها چهار زیستزون تجمعی با سن فامنین و استرونین تعیین شد. ضمن اینکه زیستزونهای محلی بازوپایان با زیستزونهای محلی کنودونتی تطابق داده شده است. زیستزون شماره 1 بازوپادار معادل زیستزونهای کنودونتی Older than late crepida zone and romboidea to late trachytera zone با سن فامنین زیرین است. زیستزون شماره 2 بازوپادار معادل زیستزونهای کنودونتی postera to late expansa zone and praesulcata zone با سن فامنین بالایی است.
شواهد دیرینهشناسی و چینهنگاری نشان میدهد که رسوبات فرازنین در این منطقه وجود ندارد.
زمین شناسی اقتصادی
منا مهدوری؛ فردین موسیوند؛ محمود صادقیان؛ مهدی موحدنیا
چکیده
کانسار آهن-استرانسیم-(منگنز) کوهریگ در جنوب شاهرود و در بخش شمالی پهنه ساختاری ایران مرکزی واقع شده است. کانهزایی در توالی آتشفشانی- رسوبی ائوسن زیرین رخ داده که شامل تناوبی از کریستال لیتیک توف، آندزیتبازالتی میباشد. ماده معدنی در بخش فوقانی به-صورت عدسی و همروند با لایهبندی سنگ میزبان لیتیک توفی و در بخش زیرین بهصورت رگه-رگچهای ...
بیشتر
کانسار آهن-استرانسیم-(منگنز) کوهریگ در جنوب شاهرود و در بخش شمالی پهنه ساختاری ایران مرکزی واقع شده است. کانهزایی در توالی آتشفشانی- رسوبی ائوسن زیرین رخ داده که شامل تناوبی از کریستال لیتیک توف، آندزیتبازالتی میباشد. ماده معدنی در بخش فوقانی به-صورت عدسی و همروند با لایهبندی سنگ میزبان لیتیک توفی و در بخش زیرین بهصورت رگه-رگچهای که لایهبندی سنگ میزبان را قطع نمودهاند، رخ داده است. بر اساس موقعیت چینهشناسی، بافت و ساخت و کانیشناسی، از پایین به بالا میتوان سه رخساره کانسنگی رگه-رگچهای، برشی و نواری را از هم تمییز داد. کانیشناسی ماده معدنی شامل گوتیت، هماتیت، مگنتیت، سلستیت، پیرولوزیت، پسیلوملان، باریت و هیدروکسیدهای آهن میباشد که با کانیهای باطله کلسیت و کوارتز همراهی میشوند. دگرسانیهای سرسیتی و کلریتی در منطقه دارای گسترش هستند. کانسار آهن-استرانسیم-(منگنز) کوه ریگ از جهت داشتن توالی میزبان آتشفشانی-رسوبی، شکل هندسی همروند با لایهبندی، بافت و ساخت، رخسارههای کانه دار، کانیشناسی، پهنه بندی دگرسانی و ویژگیهای ژئوشیمیایی، شباهت زیادی با کانسارهای آهن آتشفشانی- بروندمی دارد. قابل ذکر است که بالا بودن میزان سلستیت از ویژگیهای خاص این کانهزایی بوده و تاکنون مورد مشابه آن در ایران و جهان گزارش نشده است.
علی شعله؛ ابراهیم راستاد؛ علیرضا باباخانی
چکیده
کانسار تنگستن (مس-روی) چاهکلپ در محدوده بلوک لوت قرار دارد. این بلوک جزیی از سکوی پالئوزوییک ایران مرکزی است، که به شدت تحت تأثیر حرکات کوهزایی کیمرین پسین قرار گرفته است. توالی آتشفشانی- رسوبی تریاس بالایی- ژوراسیک که کانهزایی چاهکلپ را در بر دارد، تا حد رخساره شیست سبز- آمفیبولیت پایینی دگرگونشده است. این ...
بیشتر
کانسار تنگستن (مس-روی) چاهکلپ در محدوده بلوک لوت قرار دارد. این بلوک جزیی از سکوی پالئوزوییک ایران مرکزی است، که به شدت تحت تأثیر حرکات کوهزایی کیمرین پسین قرار گرفته است. توالی آتشفشانی- رسوبی تریاس بالایی- ژوراسیک که کانهزایی چاهکلپ را در بر دارد، تا حد رخساره شیست سبز- آمفیبولیت پایینی دگرگونشده است. این توالی، از قدیم به جدید شامل شیست متاپلیتی سیلیسی، توف فلسیک دگرگونشـده زیرین، آهک دگرگون شده با میان لایههایی از متاچرت (که افق کانهدار اصلی در قاعده آن تشکیل شده است)، تناوب سنگآهک میکریتی و اسپاریتی دگرگون شده، توف فلسیک دگرگون شده بالایی و ریولیت میلونیتی است. در سنگآهک دگرگونشده، سه رخساره مختلف تشخیص داده شد که کانهزایی محدود به بخشهای چرتی رخساره سنگآهک چرتدار است. در محدوده کانسار چاهکلپ، توده نفوذی برونزد نداشته و دو سامانه گسل امتداد لغز، با راستای شمال باختر-جنوب خاور و شمال خاور-جنوب باختر در منطقه دیده میشود.
کانهزایی در کانسار چاهکلپ بوضوح چینهسان بوده و با شکل لایهای و عدسی شکل تا دو کیلومتر قابل پیگیری است. بر اساس مطالعات انجام شده، شش افق کانهدار در توالی آتشفشانی-رسوبی منطقه معدنی چاه کلپ مشاهده شده است که از قدیم به جدید عبارتند از: افق کانهدار سولفیدی I با سنگ درونگیر شیست متاپلیتی سیلیسی، افق کانهدار سولفیدی II با سنگ درونگیر توف فلسیک دگرگونشده زیرین، افق کانهدار سولفید-شیلیت III که سنگ درونگیر آن سنگ آهک دگرگونشده حاوی عدسیها، ریزلایهها و نوارهای متاچرتی است که در قاعده آهکها قرار دارد. افق کانهدار سولفید- شیلیت IV که در بخشهای میانی سنگآهک دگرگون شده قرار دارد. افق کانهدار سولفید- شیلیت V که در بالاترین بخش سنگآهک دگرگونشده و در مرز بالایی سنگ آهک دگرگونشده و توف فلسیک قرار دارد و بالاخره افق کانهدار سولفیدی VI که در داخل ریولیت میلونیتی قرار میگیرد. کانهزایی اقتصادی کانسار چاهکلپ به ضخامت متغیر چند سانتیمتر تا 6 متر در مرز پایینی سنگآهک چرتدار دگرگونشده با توف فلسیک دگرگونشده و در داخل سنگآهک دگرگونی رخ داده است. بخشهای چرتدار دگرگونشده، که به صورت یک افق کلسیمی-سیلیکاتی، همراه با آهک دگرگون شده تشکیل شده، در اثر دگرگونی ناحیهای حاوی ترمولیت، اکتینولیت، دیوپسید، هدنبرژیت و گراسولار شده است. بافت ماده معدنی در افقهای کانهدار به صورت تودهای، دانه پراکنده، ریزلای، پر کننده فضاهای خالی و برشی بوده و کانیشناسی آن شامل شیلیت، کلکوپیریت، اسفالریت، پیریت، آرسنوپیریت، پیروتیت، کوولیت، بورنیت، کالکوسیت، آزوریت، مالاکیت و اکسید- هیدروکسیدهای آهن است. محیط تشکیل کانسار چاهکلپ، حوضه کافت درون قارهای بوده است که محیط مناسبی را برای فعالیت آتشفشانی زیر دریایی و نهشت مجموعههای آتشفشانی-رسوبی فراهم نموده است. در کانسار چاهکلپ، کانهزایی به صورت دور دست و همزمان با رسوبگذاری بروندمها (Exhalites) رخ داده است. فرایند دیاژنز موجب تبلور و تمرکز کانهها گردیده و سپس دگرگونی ناحیهای تمرکز بیشتر کانهها را موجب گردیده است.
لیلا آزاد شهرکی؛ حسین رحیمپور بناب؛ محسن رنجبران؛ عبدالحسین کنگازیان
چکیده
سازند کربناته فهلیان با سن کرتاسه زیرین (نئوکومین) یکی از سنگ مخزنهای مهم گروه خامی در حوضه نفتی زاگرس است. در این پژوهش، توالی رسوبی این سازند در تاقدیسهای لار (با ستبرای620 متر) و خامی (با ستبرای 517 متر) در پهنه ایذه به منظور شناسایی ریزرخسارهها، محیط رسوبی و فرایندهای دیاژنزی مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعات سنگنگاری به ...
بیشتر
سازند کربناته فهلیان با سن کرتاسه زیرین (نئوکومین) یکی از سنگ مخزنهای مهم گروه خامی در حوضه نفتی زاگرس است. در این پژوهش، توالی رسوبی این سازند در تاقدیسهای لار (با ستبرای620 متر) و خامی (با ستبرای 517 متر) در پهنه ایذه به منظور شناسایی ریزرخسارهها، محیط رسوبی و فرایندهای دیاژنزی مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعات سنگنگاری به شناسایی 16 ریزرخساره مربوط به 5 کمربند رخسارهای پهنه کشندی، کولاب، پشته کربناته، رمپ میانی و بیرونی انجامید. ریزرخسارههای گرینستونی در برش لار در مقایسه با برش خامی فراوانتر بودهاند. نبود رسوبات توربیدایتی و رخسارههای ریفی و وجود تغییرات تدریجی در رخسارهها نشان میدهد که سازند فهلیان در محیط رمپ کربناته همشیب نهشته شده است که ویژگیهای رخسارهای مانند گلغالب بودن و گسترش کم رخسارههای پرانرژی (همچون رخسارههای پشته کربناته) نشان از پشت به باد بودن این رمپ دارد. بر پایه مطالعات سنگنگاری، مهمترین فرایندهای دیاژنزی که کربناتهای این سازند را تحت تأثیر قرار دادهاند، میکریتی شدن، سیمانی شدن، انحلال، نوشکلی، فشردگی، شکستگی و دولومیتی شدن هستند. به دلیل نهشت در پهنه نوری کمژرفا و نرخ بالای رسوبگذاری کربنات، ستبرای سازند فهلیان در هر دو برش قابل توجه است؛ ولی نقشه همستبرای رسم شده (برای پهنه ایذه و پهنههای همجوار)، بیشترین ستبرای سازند فهلیان را در برش لار نشان میدهد. از این رو، کانون رسوبگذاری فهلیان در ناحیه لار در نظر گرفته میشود. تغییرات در ستبرای توالی رسوبی فهلیان در برشهای لار و خامی، به گمان قوی ناشی از فعالیت همزمان با رسوبگذاری گسلهای پیسنگی شمالی- جنوبی (همچون گسل کازرون) بوده است. تفاوت در میزان فشردگی تدفینی نهشتهها (ناشی از تفاوتهای رخسارهای و دیاژنزی) نیز موجب تغییرات ثانویه (تدفینی) ستبرای سازند فهلیان شده است.
زمین شناسی اقتصادی
رئوف امیرخانی؛ محمد ابراهیمی؛ میرعلیاصغر مختاری؛ امیر مرتضی عظیمزاده
چکیده
منطقه مورد مطالعه که در این نوشتار با عنوان کانهزایی مگنتیت- آپاتیت همیجان معرفی شده، بخشی از بلوک پشت بادام در پهنه ایران مرکزی است و در فاصله حدود 12 کیلومتری جنوب باختر شهر بهاباد جای دارد. رخنمونهای سنگی این منطقه عبارت از واحدهای آتشفشانی- رسوبی و تودههای نفوذی اسیدی تا بازیک به سن پرکامبرین و کامبرین هستند. کانهزایی ...
بیشتر
منطقه مورد مطالعه که در این نوشتار با عنوان کانهزایی مگنتیت- آپاتیت همیجان معرفی شده، بخشی از بلوک پشت بادام در پهنه ایران مرکزی است و در فاصله حدود 12 کیلومتری جنوب باختر شهر بهاباد جای دارد. رخنمونهای سنگی این منطقه عبارت از واحدهای آتشفشانی- رسوبی و تودههای نفوذی اسیدی تا بازیک به سن پرکامبرین و کامبرین هستند. کانهزایی مگنتیت- آپاتیت بهصورت عدسیهایی در مجاورت جنوب باختری روستای همیجان و درون سنگ میزبان توفی حدواسط- اسیدی و دولومیتها رخنمون یافته است. مگنتیت، اولیژیست (هماتیت)، پیریت و کالکوپیریت کانههای اصلی تشکیلدهنده کانهزایی آهن منطقه همیجان و آپاتیت، پیروکسن، ترمولیت- اکتینولیت، کلسیت و کوارتز کانیهای اصلی مواد باطله در این کانهزایی هستند.مطالعات صحرایی و میکروسکوپی نشان از این دارد که ساخت و بافتهای موجود در کانهزایی مگنتیت- آپاتیت منطقه همیجان شامل تودهای، برشی، رگه- رگچهای و جانشینی است. نتایج تجزیه نمونهها بیانگر این است که این کانهزایی دارای تمرکز بالایی از عناصر خاکی کمیاب است و عیار مجموع عناصر خاکی کمیاب (∑REE) در بلورهای آپاتیت به 5/2 درصد میرسد. مطالعات ژئوشیمیایی نشان میدهد که Fet دارای همبستگی منفی قوی با P2O5، SiO2 و ∑REE و P2O5 دارای همبستگی مثبت قوی با ∑REE است. تجزیه کیفی و بررسی طیفهای تهیه شده به روش SEM -EDS نمونههای آپاتیتدار نشانگر وجود 2 نوع کانی عناصر خاکی کمیاب مونازیت و آلانیت به صورت ادخال در داخل آپاتیت است. همچنین، این مطالعات ماهیت فلوئوردار بودن آپاتیتها را تأیید میکند. مطالعه میانبارهای سیال در بلورهای آپاتیت بیانگر شوری بیشتر سیالها در محدوده 86/7 تا 9/13 درصد وزنی NaCl و بیشترین فراوانی دمای همگنشدگی مربوط به محدوده دمایی 240 تا 370 درجه سانتیگراد است. مقایسه الگوی توزیع عناصر خاکی کمیاب در کانهزایی مگنتیت- آپاتیت منطقه همیجان با دیگر کانسارهای اکسیدی آهن- آپاتیت بلوک پشت بادام و کانسارهای آهن تیپ کایرونا، همانندی میان این الگوها را نشان میدهد. به طور کلی، با توجه به شواهد مطالعات صحرایی و ژئوشیمیایی میتوان کانهزایی مگنتیت- آپاتیت منطقه همیجان را در گروه کانسارهای آهن نوع کایرونا ردهبندی کرد.
رسوب شناسی
محمود شرفی؛ ارسلان زینل زاده؛ ئارام بایت گل؛ بیژن بیرانوند؛ مهران مرادپور؛ فرید طاعتی
چکیده
رسوبات آواری میوسن با ضخامت 338 متر در جنوب نکا در یال شمالی البرز مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعات دقیق رسوب شناسی منجر به شناسایی چهار مجموعه رخساره ای دشت دلتایی، کانال های شاخه ای، پیشانی و انتهای دلتا گردید. مجموعه دشت دلتایی و پهنه جزر و مدی از رسوبات ناجور سنگی شیل-سیلت-ماسه و سنگ آهک های با فابریک فنسترال تشکیل شده اند. مجموعه ...
بیشتر
رسوبات آواری میوسن با ضخامت 338 متر در جنوب نکا در یال شمالی البرز مورد مطالعه قرار گرفته است. مطالعات دقیق رسوب شناسی منجر به شناسایی چهار مجموعه رخساره ای دشت دلتایی، کانال های شاخه ای، پیشانی و انتهای دلتا گردید. مجموعه دشت دلتایی و پهنه جزر و مدی از رسوبات ناجور سنگی شیل-سیلت-ماسه و سنگ آهک های با فابریک فنسترال تشکیل شده اند. مجموعه کانال های شاخه ای و پیشانی دلتا از ماسه سنگ های نازک تا ضخیم لایه کانالی شکل تشکیل شده که به همراه مجموعه بخش انتهایی دلتا سیکل های ضخیم شونده روبه بالا را تشکیل میدهند. اثرفسیلهای پراکنده Ophiomorpha nodosa و Thalassinoides در این ماسه سنگ ها بیانگر شرایط پراسترس مانند بستر متحرک، آشفتگی و تغییرات مکرر درجه شوری در محیط رسوبی است. رسوبات شیلی انتهای دلتا/ دور از ساحل دارای مقادیر قابل توجه پیریت های خوشه ای و پرکننده حجرات و مواد آلی بوده که بیانگر شرایط احیایی در بستر رسوبی بوده است. با توجه به معرفی رسوبات میوسن منشا هیدروکربن در نواحی همجوار ایران از جمله ترکمنستان و روسیه و خصوصیات رسوب شناسی شیل های بخش انتهایی دلتا/ دور از ساحل در توالی مورد مطالعه، این رسوبات به عنوان کاندیدای منشا هیدروکربن معرفی میگردد.
نصراله عباسی؛ عبدالحسین امینی
چکیده
توالی رسوبی مورد مطالعه در منطقه علی آباد قم با رخنمونی به ستبرای ٣٥/٢٥٥ متر و با سن اولیگوسن میانی از لایههای کربناتی/آواری و کربناتی/آذرآواری و آواری/آذرآواری فسیلدار تشکیل شده است که بهطور ناپیوسته بر روی نهشتـــــههای آذرآواری ائوسن و بهطور همشیب و با واسطه دو سیل آذرین در زیر لایههای دریاچـــــهای قدیمی قــــــرار ...
بیشتر
توالی رسوبی مورد مطالعه در منطقه علی آباد قم با رخنمونی به ستبرای ٣٥/٢٥٥ متر و با سن اولیگوسن میانی از لایههای کربناتی/آواری و کربناتی/آذرآواری و آواری/آذرآواری فسیلدار تشکیل شده است که بهطور ناپیوسته بر روی نهشتـــــههای آذرآواری ائوسن و بهطور همشیب و با واسطه دو سیل آذرین در زیر لایههای دریاچـــــهای قدیمی قــــــرار گرفته است. تنها اثر فسیلی تشخیـــــص داده شـــــــده در این رســوبات اثر گونة Thalassinoidessuevicus (Rieth, 1932) ، به شکل دهلیزهای لولهای شکل شاخهای با شبکه داربستی است. انشعابات بهصورتY شکل بوده و اندکی نیز T شکل هستند و با قطر ٣٠ تا ٥٠ میلیمتر مشخص میباشند که بهطور فعال توسط جانوران اثر ساز از رسوبات انباشته شدهاند. شدت فعالیت زیستی مختلف در لایه های رسوبی منجر به تشخیص پنج درجه زیستآشفتگی با شمارههای یک تا پنج شد که معادل شاخصهای ایکنوفابریکی استاندارد یک تا پنج هستند. این ایکنوفابریکها بهترتیب٣٧/٤٠، ٩/15،٨٥/٨، 97/٤ و ٩/٢٩ درصد از توالی را به خود اختصاص میدهند. تغییرات ایکنوفابریکی، 7 چرخه ایکنوفابریکی را نشان میدهند که بهطور کلی در دو نوع قابل ردهبندی هستند. نوع اول چرخههایی که بهتدریج به طرف بالا بر میزان آشفتگی آنها افزوده شده و در طول این افزایش تغییرات اندکی در وضعیت ایکنوفابریک لایهها مشاهده میشود و در عین حال گسترش و پایداری شرایط زیست آشفتگی درجه بالا قابل توجه است. چرخه نوع دوم چرخههایی را شامل است که در آنها مشابه چرخههای قبلی، بهطرف بالای توالی بر میزان زیستآشفتگی افزوده میشود، ولی تغییرات ایکنوفابریکی در آنها سریع است و میزان زیستآشفتگی درجه بالا، پایداری و دوام کمتری را در طی شکلگیری لایهها نشان میدهد. این وضعیت را میتوان در ایکنوگرام لایهها نیز مشاهده کرد بهطوریکه درصد فراوانی ایکنوفابریکها از درجه یک تا چهار به تدریج کاسته شده و در مقابل، میزان ایکنوفابریک درجه پنج قابل ملاحظه است. شاید این مسئله حاکی از آن است که در هنگام تشکیل رسوبات در دورههایی، پایداری نسبی شرایط زیستی، فیزیکی و شیمیایی رخ داده و محیط مساعد و مطلوب برای تجمع جانوران تالاسینوییدس ساز فراهم شده است؛ ولی در شرایط حد واسط که امکان تغییر و ناپایداری شرایط یاد شده وجود داشته است، جانداران اثرساز فرصت کافی برای فعالیت بیشتر در دسترس نداشتهاند. نمونههای تالاسینوییدس موجود در توالی مورد مطالعه در شرایطی مشابه ایکنوفاسیسهای کروزیانا تا گلاسیفانگیتس ایجاد شدهاند.
محمد معانی جو؛ ایرج رسا؛ دیوید لنتز
چکیده
کانسار مس چهلکوره، در منطقه کوه لونکا، در 120 کیلومتری شمال باختر زاهدان (جنوب خاور ایران) قرار دارد. سنگهای میزبان کانیسازی، توربیدیتهای ائوسن (فلیش)، شامل گریوک، سیلتستون و شیل است که در منطقه مورد مطالعه، یک تاقدیس با روند N-S را تشکیل دادهاند. پهلوی خاوری این چین دارای ریزچینهای متعددی است. چندین استوک و دایک گرانودیوریتی، ...
بیشتر
کانسار مس چهلکوره، در منطقه کوه لونکا، در 120 کیلومتری شمال باختر زاهدان (جنوب خاور ایران) قرار دارد. سنگهای میزبان کانیسازی، توربیدیتهای ائوسن (فلیش)، شامل گریوک، سیلتستون و شیل است که در منطقه مورد مطالعه، یک تاقدیس با روند N-S را تشکیل دادهاند. پهلوی خاوری این چین دارای ریزچینهای متعددی است. چندین استوک و دایک گرانودیوریتی، کوارتزمونزودیوریتی و گرانیتی در نهشتههای توربیدیتی نفوذ کردهاند و به طور محلی هورنفلس ایجاد شده است. این تودههای نفوذی به موازات گسلهای اصلی با جهت NW-SE قرار دارند. توده معدنی در چهلکوره، به صورت عدسیها و رگههای متعدد با شکل نامنظم است. محدوده ذخیره مس دارای امتداد کلی W°23 Nبا طول 1500متر است و توسط گسلهای خاوری- باختری جابهجا شده است. کانیسازی در مناطق شکستگی و گسلی صورت گرفته و شامل کوارتز، دولومیت، آنکریت، سیدریت و کلسیت، همراه با پیروتیت، ارسنوپیریت، پیریت، کلکوپیریت، اسفالریت، گالن، گالن غنی ازSe ، مارکازیت، مولیبدنیت، ایلمنیت و روتیل است. به رغم مقادیر بالای میانگین عیار فلزهای پایه شامل 4/1% مس، 77/1% روی، 85/0% سرب (1/4% Cu+Zn+Pb)، با توجه به دادههای حاصل از 35 گمانه، مقدار میانگین نقره ppm 22 و طلا ppm 14/0 (در 45 نمونه) است.
یک نمونه مرکب از سنگهای میزبان چهلکوره، شامل ماسهسنگ و شیل، به عنوان نمونهای با کمترین دگرسانی برای مقایسه با نمونههای کانیسازی شده به کار رفته است. محاسبات موازنه جرم (Mass balance) برای تعیین کمی تغییرات شیمیایی مراحل مختلف دگرسانی انجام شده است. با توجه به تحرک بسیار کم و تغییرات پایین(Al2O3) Al در سنگهای میزبان رسوبی نسبتاً دگرسان شده، این عنصر به عنوان جزء نامتحرک، برای محاسبه موازنه جرم به کار برده شده است. در دگرسانی کلریتی، یک افزایش جرم درFe2O3T و MgO و یک کاهش جرم در SiO2 و Na2O, CaO, K2O وجود دارد. دگرسانی کربناتی با افزایشFe2O3T و MgOو کاهش SiO2 وNa2O همراه بوده است که دلالت بر چیرگی آنکریت، سیدریت و دولومیت از میان کانیهای کربناتی دارد. SiO2 در نمونههای سیلیسی شده، غنی و در دیگر انواع دگرسانی، تهی شده است. همراه با کائولینیتی شدن، تغییری در Cu و Pb Zn, دیده نمیشود، اما این عناصر در سایر دگرسانیها غنی شدهاند. Hg در تمامی دگرسانیها به استثنای دگرسانی کائولینیتی غنی شده است و حتی در بعضی نمونهها تهیشدگی جزئی نشان میدهد. نمونههای گوسان، با دگرسانی سیلیسی، یک افزایش در SiO2 و Fe2O3T, Cu Pb, Hg, Zn, و یک کاهش درK2O وMgO, Na2O, CaO نشان میدهند. تغییرات بالای مقادیر بعضی از عناصر کمیاب و اصلی در دگرسانیهای مختلف، پیچیدهتر از آن هستند که تفسیر شوند، مانند Rb وP2O5, MnO, Ni, Co.
در نمونه مرکب چهلکوره، غنیشدگی از LREE در مقایسه با HREE صورت گرفته است و یک تهیشدگی نسبی در مقدار Eu وHo مشاهده میشود. به طور کلی، نمونههای همراه با دگرسانی کربناتی (سیدریت و آنکریت) و کائولینیتی به طور توأم، دارای غنیشدگی از REE هستند، ولی در دیگر دگرسانیهای سنگهای دیواره مانند دگرسانیهای دولومیتی، کلریتی، کائولینیتی، سیلیسی و سریسیتی از لحاظ REE تهیشدگی وجود دارد. بر اساس مطالعات انجام شده با دستگاه SEM-EDS، علت غنیشدگی REEدر دگرسانی توأم کربناتی (سیدریت و آنکریت) و کائولینیتی را میتوان حضور فسفاتهای حامل REE و Th، نظیر مونازیت دانست.
پروانه رضایی روزبهانی؛ بهاءالدین حمدی
چکیده
رخنمونهایی از نهشـتههای کرتـاسه در منـطقه هفتادقله در25 کیلومتری خاور اراک برونزد داردکه به منظور بررسیهای سنـگچینهای و زیـسـتچینـهای آن، 3 برش زمینشناسی مناسب از آن انتخاب و بررسی شد : یکی در شمال خاور، یکی در جنوب خاور و دیگری در مرکزمنطقه. مطالعات دقیق چینهشناسی و فسیلشناسی به عمل آمده برروی ...
بیشتر
رخنمونهایی از نهشـتههای کرتـاسه در منـطقه هفتادقله در25 کیلومتری خاور اراک برونزد داردکه به منظور بررسیهای سنـگچینهای و زیـسـتچینـهای آن، 3 برش زمینشناسی مناسب از آن انتخاب و بررسی شد : یکی در شمال خاور، یکی در جنوب خاور و دیگری در مرکزمنطقه. مطالعات دقیق چینهشناسی و فسیلشناسی به عمل آمده برروی نهشتههای کرتاسه منطقه مورد مطالعه نشان داد که این نهشتهها برخلاف نظر عدهای از زمین شناسان، شامل رسوبات کرتاسه پیشین و پسین است که توسط مجموعه ریززیای (میکروفونا) موجود بهخوبی قابل تفکیک است. نهشتههای کرتاسه بالایی سن سنومانین پیشین دارد که بهطور همشیب روی نهشتههای کرتاسه پیشین قرار گرفته است. توالی رسوبی کرتاسه پیشین نیز به دو بخش قاعدهای(آواری - کربناتی ) و بالایی(کربناتی با رخساره اورگونین) تفکیک شده است. بخش قاعدهای (پی) با همبری آشکار دگرشیبی زاویهدار بر روی شیل و ماسهسنگهای تیره رنگ گروه شمشک قرار گرفته و فاقد هرگونه فسیل است از این رو سن آن بر اساس موقعیت چینهشناسی و سن مجموعه ریززیای لایههای آهکی پایینترین قسمت بخش کربناتی برشهای مورد مطالعه، کرتاسه پیشین (Neocomian ?-Barremian) پیشنهاد میگردد. بخش بالایی(کربناتی) توالی رسوبی کرتاسه پیشین نیز بر اساس مجموعههای فسیلی شناخته شده (Fossil assemblages) به 4 واحد زیستچینهای و 9 زیستزون (Biozone)قابل تقسیم بوده، سن بارمین ـ آلبین دارد . بر اساس مطالعات صورت گرفته، آغاز پیشروی دریای کرتاسه در ناحیه مورد مطالعه Neocomian ?-Barremian در نظر گرفته میشود که این پیشروی دریا بهطور پیوسته تا زمان سنومانین ادامه داشته است. دگرشیبی زاویهدار بخش قاعدهای نهشتههای کرتاسه منطقه نیز به رویداد زمینساختی سیمـــرین میانی (آقانباتی،1354) نسبت داده شده است.
فاطمه واعظ جوادی
چکیده
معدن زغالسنگ یورت شرقی در جنوب خاور آزادشهر در استان گلستان قرار دارد. این معدن دربردارنده یک افق گیاهی شامل 19 گونه ماکروفسیل گیاهی متعلق به 13 جنس از راسته اکوئیستالها، فیلیکالها، بنتیتالها، سیکادالها، گینکگوآلها و کنیفرآلهاست. با توجه به گونههای شاخصی همچون Pterophyllum bavieri، Pterophyllum nathorsti و Baiera muensteriana سن تریاس بالایی ...
بیشتر
معدن زغالسنگ یورت شرقی در جنوب خاور آزادشهر در استان گلستان قرار دارد. این معدن دربردارنده یک افق گیاهی شامل 19 گونه ماکروفسیل گیاهی متعلق به 13 جنس از راسته اکوئیستالها، فیلیکالها، بنتیتالها، سیکادالها، گینکگوآلها و کنیفرآلهاست. با توجه به گونههای شاخصی همچون Pterophyllum bavieri، Pterophyllum nathorsti و Baiera muensteriana سن تریاس بالایی (رتین) برای این مجموعه ماکروفسیل گیاهی خاطر نشان می شود. به این ترتیب، چینههای این معدن به سازند کلاریز از گروه شمشک اختصاص مییابد. این مجموعه فسیلی قابل تطابق با مجموعههای گیاهی منطقه نرگسچال، معدن تخت مینودشت، اَشتر، هیو، آبیک، جاجرم (البرز)، پارهسازند قدیر (بالاییترین بخش سازند نایبند) در منطقه پروده (جنوب باختر طبس) و داربیدخون (حوضه کرمان) است. همچنین، گیاهان فسیلی این مجموعه در اروپا (آلمان، اتریش، سوئد، گرینلند، فرانسه، دانمارک...)، چین، ترکستان و آسیای مرکزی نیز به خوبی گسترش داشتهاند. بدین ترتیب، ایران در «کمربند آبوهوایی یوروسینین» از تقسیمات وخرمیف در خلال رتین قرار داشته است. از سوی دیگر با توجه به حضور گونههای بومی و محلی ایران در محدوده «اقلیم آسیای میانه» از تقسیمات وخرمیف و «منطقه آسیای جنوب باختری» از تقسیمات دوبروسکینا با آبوهوایی نیمهگرمسیری- گرمسیری مرطوب جای میگیرد. این یکنواختی انتشار مجموعه فسیلی رتین نشاندهنده یکنواختی آبوهوایی و اقلیم دیرینه در این مناطق نیز است.
آب شناسی
اصغر اصغری مقدم؛ عطا الله ندیری؛ فریبا صادقی اقدم
چکیده
دشت نقده واقع در قسمت جنوبغربی دریاچه ارومیه دارای منابع آبی مناسب میباشد. طی سالیان اخیر، توسعه کشاورزی و افزایش واحدهای صنعتی همراه با دفع نامناسب فاضلابهای شهری، صنعتی و کشاورزی به رودخانه گدار، احتمال آلودگی آب زیرزمینی را افزایش میدهد. به منظور پایش منابع آب زیرزمینی این دشت درتیرماه سال آبی 96-1395، تعداد 33 نمونه آب از چاههای ...
بیشتر
دشت نقده واقع در قسمت جنوبغربی دریاچه ارومیه دارای منابع آبی مناسب میباشد. طی سالیان اخیر، توسعه کشاورزی و افزایش واحدهای صنعتی همراه با دفع نامناسب فاضلابهای شهری، صنعتی و کشاورزی به رودخانه گدار، احتمال آلودگی آب زیرزمینی را افزایش میدهد. به منظور پایش منابع آب زیرزمینی این دشت درتیرماه سال آبی 96-1395، تعداد 33 نمونه آب از چاههای بهرهبرداری جمعآوری گردید و پارامترهای هیدروشیمیایی و غلظت عناصر اصلی، فرعی و فلزات سنگین (Fe، Mn، Zn، Al، As و Cr) آنها اندازهگیری شد. به منظور شناسایی منشأ فلزات سنگین و منابع آلودگی زمینزاد و انسانزاد مرتبط با آنها، از دیاگرامهای هیدروشیمیایی، آنالیزهای آماری، نقشههای توزیع مکانی و تفاسیر زمینشناسی استفاده گردید. نتایج نشانگر بالا بودن مقادیر برخی پارامترها همچون EC، و فلزات سنگین Fe، Mn وAl نمونههای آب زیرزمینی از مقدار استاندارد بینالمللی (WHO) است. شاخص آلودگی فلزات سنگین (HPI) به منظور شناخت کیفیت کلی منابع آب زیرزمینی، بر پایه غلظت 6 فلز سنگین مورد استفاده قرار گرفت. نتایج ردهبندی نشان دهنده کیفیت مناسب 70 % نمونهها و کیفیت نامناسب 30 % نمونهها بوده است. شاخص HPI کلی دشت نقده 24/23 بود که پایینتر از مقادیر بحرانی آن (100) میباشد. همچنین بیشترین شاخص آلودگی نقاط نمونهبرداری شده با مقادیر 161، 220، 871 به عنوان تهدیدی برای سلامت انسان محسوب میگردد. غلظت بالای فلزات سنگین میتوان مرتبط با انحلال سازندهای زمینشناسی، استخراج معدن سنگ آهن، فعالیت واحدهای صنعتی و تغلیظ عناصر در آب زیرزمینی در نتیجه تبخیر بالا در مناطق با عمق کم سطح ایستابی باشد.