شیرین چیذری؛ حمید نظری؛ علیرضا کریمی باوندپور؛ مسعود فتوت؛ مهتاب ملک محمودی
چکیده
دشت صحنه- بیستون با روند عمومی شمال باختری- جنوب خاوری، در شمال خاوری استان کرمانشاه جای دارد و کموبیش با روند اصلی پهنه ساختاری زاگرس همراستاست. همجواری این گستره با گسل اصلی جوان زاگرس (Main Recent Fault) اهمیت مطالعه آن را افزایش میدهد. در این پژوهش، ضمن بازخوانی و شناساندن گسلهای تأثیرگذار در دشت صحنه-بیستون، چگونگی شکلگیری ساختار ...
بیشتر
دشت صحنه- بیستون با روند عمومی شمال باختری- جنوب خاوری، در شمال خاوری استان کرمانشاه جای دارد و کموبیش با روند اصلی پهنه ساختاری زاگرس همراستاست. همجواری این گستره با گسل اصلی جوان زاگرس (Main Recent Fault) اهمیت مطالعه آن را افزایش میدهد. در این پژوهش، ضمن بازخوانی و شناساندن گسلهای تأثیرگذار در دشت صحنه-بیستون، چگونگی شکلگیری ساختار دشت با توجه به عملکرد گسلهای جنبای پیرامونی بررسی شده است. نتایج کلی نشان میدهد که ریختشناسی این دشت، بر آمده از کارکرد دو گسل نهان و جنبای بدربان (Badrban) و برناج (Barnaj) بوده است؛ بدین گونه که به سبب حرکت عادی گسل برناج در خاور کوهستان بیستون- تاق بستان و سازوکار راندگی گسل بدربان، حوضه صحنه- بیستون تشکیل شده است. الگوی ساختاری آبخوان دشت هرسین- بیستون، با توجه به آهنگ و همسنجی ساختار گسلهای جنبای پیرامونی به عنوان گسلهای کنترل کننده حوضه کواترنری با استفاده از دادههای کمی ژئوالکتریکی و تحلیل کیفی رفتار آبخوان تعیین شد. ستبرای آبخوان دشت، در بخشهای گوناگون آن مشخص شد؛ به گونهای که ستبرترین بخش آبرفت آبخوان در بخش مرکزی دشت قرار دارد و به سوی شمال باختری یا جنوب خاوری و با نزدیک شدن به واحدهای سنگی پیرامونی، از ستبرای آن کاسته میشود.
رسوب شناسی
یزدان گلستان؛ امید کاک مم؛ محمدحسین آدابی؛ احسان دهیادگاری
چکیده
توالی کربناته- تبخیری، همراه با رسوبات سیلیسی آواری و نهشته های مخلوط سیلیسی آواری- کربناته مخزن آسماری/پابده با سن الیگو-میوسن در میدان نفتی کرنج به منظور بررسی دیاژنز، ریزرخسارهها و تعیین کانیشناسی اولیه هدف این مطالعه بوده است. میکرایتیشدن، انحلال، تراکم، نئومورفیسم، سیمانیشدن و دولومیتیشدن از جمله فرایندهای دیاژنزی ...
بیشتر
توالی کربناته- تبخیری، همراه با رسوبات سیلیسی آواری و نهشته های مخلوط سیلیسی آواری- کربناته مخزن آسماری/پابده با سن الیگو-میوسن در میدان نفتی کرنج به منظور بررسی دیاژنز، ریزرخسارهها و تعیین کانیشناسی اولیه هدف این مطالعه بوده است. میکرایتیشدن، انحلال، تراکم، نئومورفیسم، سیمانیشدن و دولومیتیشدن از جمله فرایندهای دیاژنزی موثر بر توالی آسماری/پابده بودهاند. بر اساس مطالعات پتروگرافی 3 نوع دولومیت شامل دولومیکرایت، دولومیکرواسپارایت و دولواسپارایت شناسایی شد که در مجموع موجب ارتقاء کیفیت مخزنی شدهاند. در این توالی یازده ریزرخسارهی کربناته- تبخیری که در چهار محیط اصلی شامل پهنه جذرومدی، لاگون، شول کربناته و دریای باز نهشته شدهاند مشخص گردید. محیط رسوبی سازند آسماری یک پلاتفرم کربناته از نوع رمپ همشیب معرفی شده است. مطالعات دیاژنتیکی نشاندهنده تاثیر هر سه محیط دیاژنزی دریایی، متئوریکی و تدفینی بر روی این نهشتهها میباشد. ژئوشیمی عناصر اصلی و فرعی بیانگر کانیشناسی اولیه آراگونیتی برای کربناتهای سازند آسماری میباشد. نسبت بالای Sr/Mn و نیز بالا بودن نسبت Sr/Ca و پایین بودن میزان منگنز حاکی از سیستم دیاژنتیکی بسته با نسبت تبادل آب به سنگ (W/R) کم برای کربناتهای سازند آسماری است.
سیدعلی حسینی؛ سیدوحید شاهرخی؛ پیمان افضل؛ طاهر فرهادی نژاد؛ حمید ایمانزاده
چکیده
با استفاده از دادههای برداشت شده ژئوشیمیایی رسوب آبراههای، میتوان اکتشاف ناحیهای در مراحل شناسایی و پیجویی را انجام داد. در این مقاله به منظور مطالعات اکتشاف ناحیهای از روشهای فرکتالی عیار- مساحت و عیار- تعداد استفاده و ناهنجاریهای عناصر شاخص شامل آرسنیک، آنتیموان، طلا و مس بررسی شد. 855 نمونه از رسوبات آبراههای ...
بیشتر
با استفاده از دادههای برداشت شده ژئوشیمیایی رسوب آبراههای، میتوان اکتشاف ناحیهای در مراحل شناسایی و پیجویی را انجام داد. در این مقاله به منظور مطالعات اکتشاف ناحیهای از روشهای فرکتالی عیار- مساحت و عیار- تعداد استفاده و ناهنجاریهای عناصر شاخص شامل آرسنیک، آنتیموان، طلا و مس بررسی شد. 855 نمونه از رسوبات آبراههای در برگه 1:100000 آلوت در استان کردستان مورد تجزیه ICP-MS قرار گرفت. سپس پردازشهای آماری و نمودار ستونی روی این عناصر صورت پذیرفت. در ادامه با استفاده از روشهای فرکتالی عیار- تعداد و عیار- مساحت بیهنجاریهای این عناصر در این برگه انجام و نقشههای هنجاریها رسم شد. همچنین مقایسه میان دو روش فرکتالی عیار- تعداد و عیار- مساحت در برگه آلوت با توجه به جایگاه زمینشناسی، ساختارهای موجود و سنگشناسی چیره انجام گرفت. بهطور کلی نتایج حاصل از دو روش نشان داد که در مناطق مرکزی و جنوب خاوری محدوده میزان عیار این عناصر افزایش مییابد و در این مناطق احتمال وجود مناطق امیدبخش کانساری بالاست. هر چند که روش عیار- تعداد با ایجاد هالههای ژئوشیمیایی گستردهتر و با دربرگرفتن کانسار شناخته شده باریکا و پیروی از روند مورد انتظار کانهزایی در پهنه سنندج- سیرجان، مناطق پرپتانسیل محتملتری را برای عناصر مورد مطالعه نشان داد.
رضا علیپور؛ امیرحسین صدر؛ سحر قمریان
چکیده
هدف از این پژوهش تحلیل خطوارههای ساختاری، شکستگیها و گسلهای پنهان منطقه آوج- آبگرم و تعیین الگوی فرکتالی حاکم بر آنها با استفاده از روشهای سنجش از دور است. نقشه خطوارهها، با استفاده از الگوریتم مناسب از دادههای مکانی، تصاویر ماهوارهای لندست 8 و الگوی سایه ارتفاعی به روش نیمهاتوماتیک استخراج و سپس برای مشخص کردن خطوارههای ...
بیشتر
هدف از این پژوهش تحلیل خطوارههای ساختاری، شکستگیها و گسلهای پنهان منطقه آوج- آبگرم و تعیین الگوی فرکتالی حاکم بر آنها با استفاده از روشهای سنجش از دور است. نقشه خطوارهها، با استفاده از الگوریتم مناسب از دادههای مکانی، تصاویر ماهوارهای لندست 8 و الگوی سایه ارتفاعی به روش نیمهاتوماتیک استخراج و سپس برای مشخص کردن خطوارههای ساختاری، از برداشتهای صحرایی و زمینلرزههای دستگاهی ثبت شده استفاده شد. با استفاده از تحلیلهای فرکتالی، الگوی شکستگیها و خطوارههای ساختاری منطقه به روش مربع شمار و بعد فرکتالی در دو پهنه گسلی حسنآباد و آوج از نمودارهای Log – Log، بهدست آمده است. با توجه به ابعاد فرکتالی خطوارههای ساختاری، موقعیت گسلهای طولی منطقه و مرکز سطحی زمینلرزه مخرب چنگوره - آوج (1381)، میتوان بیان کرد که گسلهای آبدره و خررود، از گسلهای پنهان و فعال در زیر رسوبات آبرفتی در منطقه مورد مطالعه هستند. چگالی گسلها در پهنهگسل حسنآباد و بالاتر بودن بعد فرکتالی شکستگیها در این پهنه در قیاس با پهنه گسل آوج نشاندهنده فعالیت نسبی بالاتر گسلهای حسنآباد و خررود است.
مجتبی سلطانینژاد؛ حمید احمدیپور؛ عباس مرادیان؛ بهنام زابلی سروتمین
چکیده
مجموعه اولترامافیک حاجیآباد در شمال استان هرمزگان، جزیی از نوار آمیزه رنگین ارزوییه- دولتآباد است و در لبه شمالی راندگی زاگرس جای دارد. این مجموعه شامل هارزبورژیت، لرزولیت، دونیت و کرومیتیت است و هارزبورژیتها، بیشترین حجم سنگها را به خود اختصاص دادهاند. شواهدی همچون مرزهای منحنی، کشیدگی کروماسپینلها و پیروکسنها، ...
بیشتر
مجموعه اولترامافیک حاجیآباد در شمال استان هرمزگان، جزیی از نوار آمیزه رنگین ارزوییه- دولتآباد است و در لبه شمالی راندگی زاگرس جای دارد. این مجموعه شامل هارزبورژیت، لرزولیت، دونیت و کرومیتیت است و هارزبورژیتها، بیشترین حجم سنگها را به خود اختصاص دادهاند. شواهدی همچون مرزهای منحنی، کشیدگی کروماسپینلها و پیروکسنها، شواهد ذوب نامتجانس ارتوپیروکسن و وجود تیغههای جدایشی کلینوپیروکسن، نشان میدهد که سنگهای این مجموعه، ابتدا دگرشکلیهای دمای بالای گوشته بالایی را تحمل کرده و سپس در پوسته جایگزین شدهاند. در همه واحدهای سنگی مجموعه میتوان کانی کرومیت را به مقادیر و اشکال مختلف دید. در هارزبورژیتها و لرزولیتها، بلورهای قهوهای و پراکنده کرومیت، یا به شکل منفرد و شکلدار دیده میشوند و یا بهصورت بیشکل و میاندانهای در میان کانیهای دیگر هستند. در دونیتها نیز این کانی بهصورت بلورهای شکلدار تا نیمهشکلدار سیاه رنگ و بهطور پراکنده درون الیوینها یا در مرز آنها متبلور شدهاند. در کرومیتیتهای پرعیار منطقه، بلورهای درشت، شکلدار و سیاه رنگ کرومیت، بافتهای انباشتی دارند؛ مرز آنها بیشتر صاف است و مرز اتصال سه گانه دارند؛ اما در کرومیتیتهای کمعیار، کرومیتها، پراکنده و شکلدار هستند و در یک زمینه سیلیکاتی قرار گرفتهاند. بررسی شیمی بلورهای کرومیت در سنگهای منطقه نشان میدهد که در این بلورها، بیشترین مقدار Cr# به کرومیتهای موجود در کرومیتیتهای پر عیار (80-84) و کمترین مقدار آن نیز به انواع موجود در لرزولیتها (45-52) تعلق دارد. استفاده از نمودارهای تشخیص محیط زمینساختی، نشان میدهد که ترکیب شیمیایی کرومیتهای پراکنده موجود در هارزبورژیتها و لرزولیتهای مجموعه حاجیآباد، به انواع موجود در پریدوتیتهای گوشتهای منطقه بالای فرورانش شباهت دارد و سنگهای میزبان، به عنوان بخشی از افیولیتهای وابسته به این محیط، دچار 15 تا 20 درصد ذوب بخشی شدهاند. کرومیتهای پراکنده موجود در دونیتها و کرومیتیتهای منطقه نیز در همین محیط زمینساختی و در اثر تبلور مذابهای بونینیتی به وجود آمدهاند. این شواهد بیانگر آن است که احتمالاً پریدوتیتهای حاجیآباد و آمیزه افیولیتی میزبان، به بخشهایی از گوشته بالایی در بالای یک منطقه فرورانش، تعلق دارند و تحولات مربوط به این منطقه، همچون واکنش مذاب- پریدوتیت و ذوب بخشی، در ترکیب کانیها و بافت آنها ثبت شده است.
زهرا سلیمانیمارشک؛ نادر تقی پور
چکیده
منطقه اولنگ در فاصله 70 کیلومتری شمال خاوری شاهرود واقع شده است. این منطقه در ناودیس اولنگ ـ قشلاق قرار دارد و جزو حوضه زغالی البرز خاوری است. مشاهدات میکروسکوپی، آنالیز اشعه مجهول(XRD) نمونه زغالسنگ و خاکستر آن و همچنین آنالیز نقطهای (EDX) و تصاویر تهیه شده توسط میکروسکوپ الکترونی (SEM) از زغالسنگ نشاندهنده حضور کانیهای کائولینیت، ...
بیشتر
منطقه اولنگ در فاصله 70 کیلومتری شمال خاوری شاهرود واقع شده است. این منطقه در ناودیس اولنگ ـ قشلاق قرار دارد و جزو حوضه زغالی البرز خاوری است. مشاهدات میکروسکوپی، آنالیز اشعه مجهول(XRD) نمونه زغالسنگ و خاکستر آن و همچنین آنالیز نقطهای (EDX) و تصاویر تهیه شده توسط میکروسکوپ الکترونی (SEM) از زغالسنگ نشاندهنده حضور کانیهای کائولینیت، کوارتز، سیدریت، پیریت، بیوتیت، ایلیت، آناتاز و کلریت در لایههای زغالسنگی معادن منطقه اولنگ است. پیریت در این لایهها از دو نوع اولیه (فرامبوییدال و شکلدار) و ثانویه (پرکننده رگهها، رگچهها و حفرات سلولی یا جانشین شده) است. فراوانی کنکرسیونهای سیدریتی (اولیه) و نبود کانیهای سولفاتی مانند ژیپس در این زغالسنگها نشان میدهد که لایههای زغالسنگی منطقه اولنگ اساساً تحت شرایط غیر دریایی یا حداقل تحت تأثیر باتلاقها یا آبهای سازندی با مقدار سولفات کم نهشته شدهاند. بررسی مقدار 15 عنصر دارای پتانسیل محیطی خطرناک (PHTEs) بر حسب PPM شامل (78/4, (Sn ® (56/19, (Mo ® (1600(Mn ® ,(3/129(Cu ® ,(1/161, (Cr ® (32/51, (Co ® (7/1054(Ba ® ,(6500, (P ® (78/101, (Zn ® (9/232(V ® ,(45/9, (U ® (6/27(Th ® ,(36/1, (Tl ® (48(Pb ® ,(7/139(Ni ® در خاکستر نهشتههای زغالسنگی منطقه اولنگ و مقایسه آنها با مقدار این عناصر در خاکستر زغالسنگهای جهان، شیلها، خاکها و نیز با عدد کلارک پوسته نشان میدهد که زغالسنگهای منطقه اولنگ غنی از عناصر Mn, Mo, U, Pb, Zn و P هستند و تمرکز این عناصر در این زغالسنگها، خطرناک است.
پژواک دیدار؛ نیما نظافتی؛ محمدهاشم امامی؛ علی سلگی
چکیده
گرانیتهای جنوب مشهد به مساحت تقریبی 40 کیلومترمربع در استان خراسان رضوی قرار دارند. این گرانیتها از نوع S، پرآلومین و از نظر خاستگاه زمینساخت ماگمایی از نوع برخوردی و کوهزایی هستند که میزبان پگماتیتهایی هستند که آنها را قطع کردهاند. در این نوشتار به نتایج بررسیها، روی پگماتیتهای موجود در این گرانیتها از نظر کانیسازی ...
بیشتر
گرانیتهای جنوب مشهد به مساحت تقریبی 40 کیلومترمربع در استان خراسان رضوی قرار دارند. این گرانیتها از نوع S، پرآلومین و از نظر خاستگاه زمینساخت ماگمایی از نوع برخوردی و کوهزایی هستند که میزبان پگماتیتهایی هستند که آنها را قطع کردهاند. در این نوشتار به نتایج بررسیها، روی پگماتیتهای موجود در این گرانیتها از نظر کانیسازی لیتیم پرداخته شده است. پگماتیتهای جنوب مشهد که از نوع ساده (غیر پیچیده) هستند، 7 رخساره پگماتیتی تشخیص داده شد که همگی این رخسارهها از نوع LCT (لیتیم- سزیم- تانتالیم) هستند. میکاهای این پگماتیتها از نوع لپیدولیت - مسکوویت و بیوتیت بوده که مقادیر Li در این میکاها بالاست و حدوداً بهطور میانگین میان ppm2145 تا 5745 متغیر است. گارنتهای درون پگماتیتها، از نوع آهن- منگنزدار (آلماندن- اسپسارتین) است به رنگ سرخ- قهوهای در نمونه دستی دیده میشوند. تورمالینهای درون این پگماتیتها بیشتر از نوع سری شورل- دراویت و البائیت- شورل هستند که در نمونه دستی به رنگ تیره دیده میشوند. آپاتیتهای این پگماتیتها ریزدانه و از نوع هیدروکسی آپاتیت و به مقدار کمتر فلوئورآپاتیت هستند. میانگین شاخص A/CNK در این پگماتیتها، 3/1 تا 6/1 و میانگین نسبت Mg/Li، 8/0 الی 9/10 است. میانگین فراوانی مقادیر Li در این پگماتیتها، ppm 5/96 در رخساره "کوارتز+ تورمالین± مسکوویت" و ppm 886 در رخساره "کوارتز+ فلدسپار پتاسیک+ پلاژیوکلاز+ مسکوویت+ لپیدولیت+ گارنت" است. با توجه بهمطالعات صورت گرفته در سطح رخنمونها، پگماتیتهای مورد مطالعه دارای مقادیر کم Mg/Li، مقادیر بالای لیتیم و کانیسازی لپیدولیت بوده و از نظر کانیزایی لیتیم، دارای پتانسیل مناسبی هستند.
فرامرز طوطی؛ سیما یزدانی؛ کمالالدین بازرگانی گیلانی
چکیده
در منطقه جنوب کهریزک، سنگهای آتشفشانی ائوسن در بخش شمالی زون ایران مرکزی رخنمون دارند. این مجموعه شامل سنگهای آذرآواری (توف و ایگنیمبریت) و گدازهها (ریولیت، تراکیآندزیت، تراکیآندزیت بازالتی و بازالت) است. سنگهای آتشفشانی در محدودة مورد مطالعه، شواهد سنگنگاری (زونبندی، بافت غربالی و گردشدگی سطح بلور در بلورهای پلاژیوکلاز ...
بیشتر
در منطقه جنوب کهریزک، سنگهای آتشفشانی ائوسن در بخش شمالی زون ایران مرکزی رخنمون دارند. این مجموعه شامل سنگهای آذرآواری (توف و ایگنیمبریت) و گدازهها (ریولیت، تراکیآندزیت، تراکیآندزیت بازالتی و بازالت) است. سنگهای آتشفشانی در محدودة مورد مطالعه، شواهد سنگنگاری (زونبندی، بافت غربالی و گردشدگی سطح بلور در بلورهای پلاژیوکلاز و پیروکسن) عدم تعادل ماگما هنگام تبلور را نشان میدهند. بررسیهای زمینشیمیایی نشان میدهد که گدازههای منطقه در قلمرو نیمه قلیایی و قلیایی قرار میگیرند. غنیشدگی LREE در مقایسه با HREE و بالا بودن مقدار عناصر ناسازگار LILE نسبت به HFSE همچنین بیهنجاری شاخص Nb، Ti و Ta در گدازههای منطقه، از نشانههای سنگهای مربوط به فرورانش است. گرایش گدازههای منطقه به سمت سری قلیایی، به گمان نشانگر یک رژیم کششی مشابه حوضههای پشتکمان است.
احمد رشیدی؛ محمدمهدی خطیب؛ سیدمرتضی موسوی؛ یحیی جمور
چکیده
در منطقه جنوب و باختر بلوک لوت، نرخ گشتاور ژئودتیک بیشتر از نرخ گشتاور لرزهای و زمینشناسی است. بر پایه نوع دگرشکلی و هندسه گسلها، منطقه مورد مطالعه به چهار بخش شمالی، مرکزی، جنوبی و جنوب خاوری (جنوب بلوک لوت) تقسیمبندی شد. در این مناطق، مقادیر به دست آمده از هر سه نوع نرخ گشتاور با همدیگر مقایسه شدند. بیشترین مقدار نرخ گشتاور ...
بیشتر
در منطقه جنوب و باختر بلوک لوت، نرخ گشتاور ژئودتیک بیشتر از نرخ گشتاور لرزهای و زمینشناسی است. بر پایه نوع دگرشکلی و هندسه گسلها، منطقه مورد مطالعه به چهار بخش شمالی، مرکزی، جنوبی و جنوب خاوری (جنوب بلوک لوت) تقسیمبندی شد. در این مناطق، مقادیر به دست آمده از هر سه نوع نرخ گشتاور با همدیگر مقایسه شدند. بیشترین مقدار نرخ گشتاور ژئودتیک به ترتیب در بخش شمالی، مرکزی، جنوبی، جنوب خاوری به دست آمد. مقادیر نرخ گشتاور ژئودتیک در بخش شمالی: 2.28E+18 Nm.yr، بخش مرکزی: 1.86E+18 Nm.yr، بخش جنوبی: 1.20E+18 Nm.yr و بخش جنوب خاوری: 1.10E+18 Nm.yr است. بیشترین مقدار نرخ گشتاور لرزهای به ترتیب در بخش مرکزی، جنوب خاوری، جنوبی، شمالی به دست آمد. مقادیر نرخ گشتاور لرزهای در بخش مرکزی: 5.62316E+17 Nm.yr، جنوب خاوری: 2.05331E+17 Nm.yr، جنوبی: 1.18984E+17 Nm.yr و شمالی: 1.03408E+17 Nm.yr است. بر پایه پهنهبندی گشتاور لرزهای صورت گرفته، بیشترین مقدار گشتاور لرزهای به ترتیب در امتداد گسلهای گوک، راندگیهای شهداد، گسلهای داوران، خاور کرمان، ماهان، بم، کوهبنان، داهوئیه و شمال فاریاب است که همه آنها مسبب زمینلرزههای بزرگ در منطقه مورد مطالعه بودهاند. بیشترین مقدار نرخ گشتاور زمینشناسی به ترتیب در بخش جنوبی، شمالی، مرکزی و جنوب خاوری به دست آمد. مقادیر نرخ گشتاور زمینشناسی برای بخش جنوبی 4.16246E+15 Nm.yr، بخش شمالی 2.74157E+15 Nm.yr، بخش مرکزی 2.5895E+15 Nm.yr و بخش جنوب خاوری 1.08894E+15 Nm.yr است. در منطقه مورد مطالعه بیشترین نرخ گشتاور زمینشناسی به ترتیب مرتبط با گسل باختر سبزواران، جیرفت، راور، دلفارد، کوهبنان، نایبندان، بم، گوک و داوران است. با توجه به مقادیر نرخ گشتاور زمینشناسی و ژئودتیک در بخشهای چهارگانه منطقه مورد بررسی و آزاد شدن بیشترین انرژی لرزهای در بخشهای مرکزی و جنوب خاوری، به نظر میرسد، در آینده بیشترین احتمال رخداد لرزهای و آزاد شدن ناگهانی انرژی به ترتیب مرتبط باشد با بخشهای شمالی، جنوبی، مرکزی، جنوب خاوری. بیشترین مقدار گشتاور لرزهای یا به عبارتی انرژی آزاد شده در منطقه (بر پایه سالهای موجود در کاتلوگ لرزهای) عبارتند از: سال 1981، 1998، 2003، 2010، 2011، 1999 و 2005. در منطقه مطالعاتی، نسبت نرخ گشتاور ژئودتیک به نرخ گشتاور لرزهای بیش از 9/7 به دست آمد. این نسبت بیانگر نقش مهم دگرشکلی میانلرزهای در منطقه است. بر پایه نسبت نرخ گشتاور لرزهای به ژئودتیک میتوان به این نتیجه رسید که بخش شمالی و جنوبی به ترتیب با نسبت بیش از 04/0 و 09/0 جزو مناطق با واتنش کند و بخش مرکزی و بخش جنوب خاوری به ترتیب با نسبت 30/0 و 18/0 جزء مناطق با واتنش به نسبت سریع هستند. نسبت نرخ گشتاور لرزهای به نرخ گشتاور زمینشناسی برای زمینلرزههای دستگاهی 93/0 درصد است. این مقدار نشاندهنده این است که 93/0 درصد از انرژی پتانسیل گسلهای منطقه بهصورت انرژی لرزهای در طی سالهای موجود در کاتالوگ زمینلرزهای (از سال 1911 تا 2015) آزاد شده و هنوز بخش زیادی از انرژی الاستیکی موجود در منطقه آزاد نشده است و منطقه پتانسیل لرزهخیزی بالایی دارد.
منیژه اسدپور؛ ثریا هویس
چکیده
توده نفوذی لویکوگرانیتی قالقاچی به وسعت تقریبی 2 کیلومتر مربع، در باختر دریاچه ارومیه و 70 کیلومتری شمال شهر ارومیه قرار گرفته است. این توده بهصورت یک استوک کوچک در درون سنگهای دگرگونی منسوب به پرکامبرین شامل گنایس، شیست و آمفیبولیت نفوذ کرده است. این محدوده شمالیترین بخش زون سنندج- سیرجان است. سن لویکوگرانیت قالقاچی برای اولین ...
بیشتر
توده نفوذی لویکوگرانیتی قالقاچی به وسعت تقریبی 2 کیلومتر مربع، در باختر دریاچه ارومیه و 70 کیلومتری شمال شهر ارومیه قرار گرفته است. این توده بهصورت یک استوک کوچک در درون سنگهای دگرگونی منسوب به پرکامبرین شامل گنایس، شیست و آمفیبولیت نفوذ کرده است. این محدوده شمالیترین بخش زون سنندج- سیرجان است. سن لویکوگرانیت قالقاچی برای اولین بار بهروش LA-ICP-MS دانههای زیرکن، حدود Ma 8/3 ± 6/558 تعیین شد که فعالیت ماگمای اسیدی در پرکامبرین پایانی را نشان میدهد و بیانگر حضور پیسنگی مشابه پیسنگ پانآفریقای ایران مرکزی در شمال باختریترین بخش ایران است. حضور هستههای قدیمی با سن بین 900 تا 2500 میلیون سال در برخی دانههای زیرکن، بیانگر حضور سنگ منشأهای قدیمیتر در منطقه است. این سنگ دارای مقدار = -4.3 eNd (t) با TDM= 1.61 است. این دادهها گویای تشکیل آن از ذوب بخشی پوسته اولیه (با سن پالئوپروتروزوییک) در طول تشکیل سپر عربی در نئوپروترزوییک- کامبرین است. مقادیر 87Sr/86Sr و εNd سنگ کل و مقادیر Th/U در زیرکنهای این توده، مشارکت مواد پوستهای و اندکی ماگمای گوشتهای را در ژنز این سنگها در طول باز شدگی اقیانوس پالئوتتیس نشان میدهد.
زمین شناسی محیط زیست و مهندسی
الهام قدیری صوفی؛ سعید سلطانی محمدی؛ مهیار یوسفی؛ علی عالی انوری
چکیده
از آنجا که فعالیتهای معدنی بر روی کانسارهای فلزی بهعنوان یکی از راههای رهاسازی و ورود عناصر خطرناکی همچون آرسنیک به محیط زیست شناخته میشوند؛ پرداختن به مسائل آلودگی در خاک و رسوبات آبراهه ای در پیرامون کارگاههای معدنی حائز اهمیت است. برای درک توزیع فضایی آلودگی آرسنیک در منطقه ساردوییه و بافت در استان کرمان، به مساحت تقریباً ...
بیشتر
از آنجا که فعالیتهای معدنی بر روی کانسارهای فلزی بهعنوان یکی از راههای رهاسازی و ورود عناصر خطرناکی همچون آرسنیک به محیط زیست شناخته میشوند؛ پرداختن به مسائل آلودگی در خاک و رسوبات آبراهه ای در پیرامون کارگاههای معدنی حائز اهمیت است. برای درک توزیع فضایی آلودگی آرسنیک در منطقه ساردوییه و بافت در استان کرمان، به مساحت تقریباً 5000 کیلومترمربع، 1804 نمونه رسوبات آبراهه ای برداشت شد و آنالیز ژئوشیمیایی برای این نمونهها انجام گرفت و در نهایت غلظت عناصر مختلف از جمله آرسنیک در این نمونهها به دست آمد. حد مجاز توصیه شده توسط استانداردها در خاک برای آرسنیک ppm 20 میباشد. در نتیجه نمونههایی که مقدار آرسنیک در آنها از این مقدار بیشتر است؛ مناطق آلوده هستند که نیاز به بهسازی زمین دارند. اما از آنجا که تعداد نمونههای برداشت شده محدود است، برای تشخیص ریسک آلوده بودن مناطق از روش کریجینگ شاخص استفاده شد. در منطقه مورد مطالعه 32 اندیس شناخته شده مس وجود دارد؛ از این رو به منظور بررسی پتانسیل آلودگی آرسنیک حاصل از فعالیت های معدنی، با توجه به نقشه نهایی حاصل از به کارگیری روش کریجینگ شاخص بر روی غلظت آرسنیک موجود در دادههای رسوبات آبراهه ای، مشخص شد که در بخش شمال و شمال باختری منطقه آلودگی آرسنیک ممکن است در نتیجه فعالیت های معدنی مس پورفیری باشد اما در بخش خاوری منطقه اگر چه تراکم این اندیس ها بالاست؛ اما آلودگی خاصی دیده نشده است.
مینا بویری کناری؛ ابراهیم راستاد؛ محمد محجل؛ علی ناکینی؛ معصومه حقدوست
چکیده
کانسار روی- سرب- (نقره) تپهسرخ با سنگ میزبان سیلتستون، دولومیت و توف به سن کرتاسه زیرین در بخش شمالی رشته ایرانکوه در جنوب اصفهان قرار دارد. کانیهای سولفیدی در این کانسار شامل اسفالریت، گالن، تتراهدریت، پیریت و به مقدار کمتر کالکوپیریت، بورنیت و مارکازیت است. کانیهای باطله بیشتر شامل دولومیت، کوارتز و باریت است. رخسارههای سولفیدی ...
بیشتر
کانسار روی- سرب- (نقره) تپهسرخ با سنگ میزبان سیلتستون، دولومیت و توف به سن کرتاسه زیرین در بخش شمالی رشته ایرانکوه در جنوب اصفهان قرار دارد. کانیهای سولفیدی در این کانسار شامل اسفالریت، گالن، تتراهدریت، پیریت و به مقدار کمتر کالکوپیریت، بورنیت و مارکازیت است. کانیهای باطله بیشتر شامل دولومیت، کوارتز و باریت است. رخسارههای سولفیدی دیده شده در این کانسار را میتوان بر پایه ساخت و بافت و موقعیت قرارگیری آنها نسبت به گسل عادی همزمان با رسوبگذاری به رخسارههای رگه- رگچهای، لایهای و تودهای دستهبندی کرد. دگرسانی دولومیتی- سیلیسی، از دگرسانیهای اصلی دیده شده به همراه کانهزایی سولفیدی است. بیشترین شدت دگرسانی و کانهزایی سولفیدی همراه آن در مجاورت گسل عادی رخ داده است. بهطوری که با دور شدن از گسل از شدت دگرسانی و کانهزایی کاسته میشود. مطالعات ژئوشیمیایی گویای آن است که سیال کانهدار ماهیت اکسیدان دارد که پس از رسیدن به واحدهای میزبان دارای مواد آلی، احیا شده و عناصر همراه آن بهصورت سولفید نهشته شدهاند. مطالعه عناصر فرعی و کمیاب موجود در فازهای سولفیدی در رخسارههای کانیایی مختلف نشاندهنده آن است که سیال کانهدار، یک سیال واحد با ترکیب شیمیایی مشابه بوده است. حضور بافتهایی چون پیریت فرامبوییدال، چینخوردگی سیلتستون حاوی مواد آلی همراه با لامیناسیون سولفیدی در رخساره سولفیدی لایهای غنی از مواد آلی و ساختارهای دیاژنزی مانند لودکست در سیلتستون میزبان نمایانگر رخداد کانهزایی در زمان رسوبگذاری- دیاژنز است. در حالیکه کانهزایی در سنگ میزبان دولومیت ناحیهای به دلیل رخداد جانشینی دولومیت گرمابی در دولومیت ناحیهای، در دیاژنز کمژرفا صورت گرفته است. بنابراین کانسار تپهسرخ با توجه به داشتن ویژگیهایی از جمله تشکیل در محیط زمینساختی کششی، وجود سنگ میزبان سیلتستونی و دولومیتی و رخداد انواع رخسارههای سولفیدی رگه- رگچهای، لامینه و تودهای، همانند کانسارهای نوع سدکس است.
زمین ساخت
طهمورث یوسفی؛ کورس یزدجردی؛ منوچهر قرشی؛ علیرضا شهیدی
چکیده
شکل کنونی زاگرس چین خورده، حاصل برخورد اریب ورق عربی و ایرانی در سنوزوئیک بالایی میباشد. در این پژوهش، تغییرات میدان تنش سنوزوئیک در کمربند چینخورده ساده زاگرس و تکامل ساختاری پس از برخورد، در گستره شیراز مورد ارزیابی قرار گرفته است. سازندهای زمینشناسی مورد بررسی، در بازه زمانی کرتاسه بالایی تا نئوژن (سنوزوئیک بالایی) است. در ...
بیشتر
شکل کنونی زاگرس چین خورده، حاصل برخورد اریب ورق عربی و ایرانی در سنوزوئیک بالایی میباشد. در این پژوهش، تغییرات میدان تنش سنوزوئیک در کمربند چینخورده ساده زاگرس و تکامل ساختاری پس از برخورد، در گستره شیراز مورد ارزیابی قرار گرفته است. سازندهای زمینشناسی مورد بررسی، در بازه زمانی کرتاسه بالایی تا نئوژن (سنوزوئیک بالایی) است. در این راستا دادههای صفحه گسلی و خشلغزها، سطوح انحلال فشاری و دیگر شواهد زمینساختی و چینهشناختی در30 ایستگاه برداشت گردید و وضعیت محورهای اصلی تنش(σ3, σ2 , σ1) برای دسته داده های تفکیک شده به روش برگشتی، محاسبه شد. نتایج حاصل از بازسازی تنش دیرین، رژیم زمینساخت فشاری و امتدادلغز را حاکم در سنوزوئیک است و چرخش پادساعت گرد نزدیک به 60 درجه، مسیر اصلی تنش فشاری در طول زمان است چنانکه جهت بیشینه تنش اصلی (σ1) پیش از چینخوردگی جهتی نزدیک به N60E دارد و زمان آن میوسن و قبل از آن میباشد در حالی که جهت تنش همزمان با چینخوردگی N35E است و سن هم ارز سازند بختیاری قدیمی و پلیوسن دارد، تغییرات تنش بیشینه پس از چین خوردگی جهت N20E را نشان میدهد که هم ارز سنی بختیاری جوان و کواترنری (پلئیستوسن) است و در ادامه تا کنون راستای نزدیک به شمالی - جنوبی در گستره تأثیرگذار میباشد.
نازی مظهری؛ آزاده ملکزاده شفارودی؛ مجید قادری
چکیده
منطقه اکتشافی سنجدک I، از آنومالیهای خاوری مجموعه کانسارهای سنگآهن سنگان است. زمینشناسی این منطقه شامل ماسهسنگها و شیلهای ژوراسیک، واحدهای اسکارنی و توده نیمهژرف ترشیری با ترکیب بیوتیت سینوگرانیت و بیوتیت مونزونیت میباشد. بهدلیل دگرسانی شدید در توده بیوتیت مونزونیت پورفیری، مطالعات ژئوشیمیایی بر روی توده بیوتیت ...
بیشتر
منطقه اکتشافی سنجدک I، از آنومالیهای خاوری مجموعه کانسارهای سنگآهن سنگان است. زمینشناسی این منطقه شامل ماسهسنگها و شیلهای ژوراسیک، واحدهای اسکارنی و توده نیمهژرف ترشیری با ترکیب بیوتیت سینوگرانیت و بیوتیت مونزونیت میباشد. بهدلیل دگرسانی شدید در توده بیوتیت مونزونیت پورفیری، مطالعات ژئوشیمیایی بر روی توده بیوتیت سینوگرانیت متمرکز شده است. این توده گرانولار حاوی آلکالیفلدسپار، پلاژیوکلاز، کوارتز، بیوتیت و کانیهای فرعی زیرکن، اسفن، آپاتیت و مگنتیت بوده و دگرسانی ضعیف سریسیتی، آرژیلیکی، و بهندرت سیلیسی در این توده مشاهده میشود. توده بیوتیت سینوگرانیت، غنی از سیلیس (7/68 تا 2/77 درصد وزنی) و پرآلومینوس بوده و از تبلور تفریقی یک ماگمای گرانیتی I و فقیر از P (میانگین P2O5 1/0 درصد وزنی) منشاء گرفته است. این توده متعلق به گرانیتوئیدهای نوع I و اکسیدان میباشد. مقادیر REE نشاندهنده آنومالی منفی Eu، غنیشدگی ملایم از LREE، الگوی مثبت تا نزدیک به مسطح از HREE و آنومالی منفی Ba، Sr، La، Ce، Ti و Eu است. همچنین براساس مقادیر Rb، Nb، Yb، Hf و Ta موقعیت تکتونیکی نمونهها در محدوده زون فرورانش و بعد از تصادم قرار میگیرد.
مهمترین رخداد در منطقه اکتشافی سنجدک I نفوذ سیالات آهندار در سنگهای کربناته، تبلور دوباره آنها، اسکارنزایی (پیشرونده و پسرونده) و نهشته شدن کانسار آهن است که با حضور کانیهای کالکسیلیکاته توجیه میشود. اسکارنهای منطقه براساس فراوانی کانیهای کالکسیلیکاتی و نوع آنها به 4 زون گارنت اسکارن، فلوگوپیت اسکارن، اپیدوت اسکارن و آمفیبول اسکارن تفکیک شدهاند. ترکیب گارنتها براساس تجزیه ریزکاو الکترونی، آندرادیت- گروسولار (An 100-42.6 Gr 0-55.32 Sps 0-1.39) و پیروکسنها از نوع دیوپسیدی- هدنبرگیتی
(Di 63-92 Hd 4-35 Jo 0.5-3.9) است. کانیسازی در این منطقه بهصورت تودهای و چینهسان در سنگهای آهکی دولومیتی صورت گرفته وکانه اصلی مگنتیت است که با مقادیری پیریت، مالاکیت و اکسیدهای ثانویه آهن همراه می باشد. عیار آهن نیز 7/91 درصد بوده و مقدار گوگرد به 03/0 در صد میرسد.
آنومالی سنجدک I در امتداد خاوری کانسار دردوی (در بخش مرکزی معدن سنگان) قرار میگیرد و شباهتهای ژئوشیمیایی تودههای نفوذی، شیمی کانیهای اسکارن و ترکیب پیروکسنها و گارنتها در این منطقه مؤید این مهم است که آنومالی سنجدک I، ادامه کانسار دردوی بوده که توسط گسل اصلی با روند جنوبخاور- شمالباختر از آن جدا شده است.
حبیبالله قاسمی؛ مجتبی رستمی حصوری؛ محمود صادقیان؛ فاطمه کدخدای عرب
چکیده
فرورانش صفحه اقیانوسی نوتتیس به زیر لبه جنوبی ایران مرکزی سبب ایجاد حوضههای کششی پشت کمانی در طول مزوزوییک و سنوزوییک در پشت کمان ماگمایی ارومیه- دختر شده است. پژوهشگران مختلف به تشکیل حوضههای اقیانوسی پشت کمانی نایین، سبزوار و سیستان در ایران مرکزی در زمان مزوزوییک اشاره کردهاند. ولی درباره ایجاد چنین حوضههایی در زمان ...
بیشتر
فرورانش صفحه اقیانوسی نوتتیس به زیر لبه جنوبی ایران مرکزی سبب ایجاد حوضههای کششی پشت کمانی در طول مزوزوییک و سنوزوییک در پشت کمان ماگمایی ارومیه- دختر شده است. پژوهشگران مختلف به تشکیل حوضههای اقیانوسی پشت کمانی نایین، سبزوار و سیستان در ایران مرکزی در زمان مزوزوییک اشاره کردهاند. ولی درباره ایجاد چنین حوضههایی در زمان سنوزوییک، مطالعات کم هستند. حوضه کششی فروافتاده پشت کمانی الیگومیوسن ایران مرکزی، دربردارنده توالیهای رسوبی محیطهای کششی درون قارهای به همراه سنگهای ماگمایی با ترکیب بازیک قلیایی است. این سنگهای ماگمایی، به هردو صورت نفوذی (گابرویی) و خروجی (بازالتی) در میان مارنهای سرخ ژیپسدار الیگومیوسن (سازندهای سرخ) برونزد دارند. در این پژوهش، روانههای بازالتی موجود در توالی رسوبی تخریبی- تبخیری الیگومیوسن بخشهای گستردهای از حوضه رسوبی لبه شمالی ایران مرکزی، از شاهرود تا سبزوار به طول حدود 300 کیلومتر مورد مطالعه قرار گرفته است. این روانهها بهصورت میانچینهای با واحدهای رسوبی الیگومیوسن دیده میشوند و در منطقه کلاتهسادات در جنوب باختر سبزوار، دست کم 5 روانه بازالتی را بهصورت متناوب در میان مارنهای سرخ میتوان دید. این سنگهای بازالتی (با ترکیب الیوینبازالت تا بازالت)، دارای بافتهای پورفیری، گلومروپورفیری و جریانی هستند و از درشتبلورهای الیوین،کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز، در زمینهای شیشهای تا میکرولیتی تشکیل شدهاند. بر پایه دادههای ژئوشیمیایی، ماگمای سازنده این سنگها دارای ماهیت قلیایی سدیک، سرشار از عناصر سنگدوست بزرگ یون (LILEs) و عناصر خاکی کمیاب سبک (LREEs)، تهی از عناصر خاکی کمیاب سنگین (HREEs) و بدون ناهنجاری منفی از عناصر با شدت میدان بالا (HFSEs) بوده است. این بازالتها، ویژگیهای ژئوشیمیایی ماگماهای بازالتی منشأ گرفته از منابع گوشتهای تعدیل شده گارنت لرزولیتی غنیشده، در زیر مناطق قارهای محیطهای کششی پشتکمانی را نشان میدهند.
زمین شناسی نفت
محمد صادقی؛ مرتضی طبائی؛ بهنام راسخ؛ محمد رضا کمالی
چکیده
هدف از این پژوهش، مطالعات میکروبیولوژی و ژئوشیمیایی روی نمونههای خروجی، ورودی آب دریا و آب تزریقی به میدانهای سیوند (SIC C)، دنا (SIC D) و اسفند (SIC E) واقع در منطقه عملیاتی جزیره سیری از توابع شرکت نفت فلات قاره ایران در سکوهای نصر و ایلام، شناسایی منشأ گاز سولفید هیدروژن است. ازاینرو، جهت پی بردن به منشأ ترششدگی میادین نفتی جزیره سیری، ...
بیشتر
هدف از این پژوهش، مطالعات میکروبیولوژی و ژئوشیمیایی روی نمونههای خروجی، ورودی آب دریا و آب تزریقی به میدانهای سیوند (SIC C)، دنا (SIC D) و اسفند (SIC E) واقع در منطقه عملیاتی جزیره سیری از توابع شرکت نفت فلات قاره ایران در سکوهای نصر و ایلام، شناسایی منشأ گاز سولفید هیدروژن است. ازاینرو، جهت پی بردن به منشأ ترششدگی میادین نفتی جزیره سیری، پس از بررسی و مطالعات اولیه و کتابخانهای و همچنین مشخصات مخزنی، تاریخچه تزریق و تولید میادین، محتملترین فرضیه ترششدگی در این میادین میتواند ناشی از فرایندهای احیای باکتریایی سولفاتها باشد، ازاینرو، برای اثبات فرضیه، محیطهای کشت مورد نیاز رشد باکتریهای احیاکننده سولفات تهیه گردید و پس از نمونهبرداری میدانی، برخی آزمایشهای میکروبیولوژی روی نمونهها صورت گرفت، از آنجا که در مشاهدات اولیه نمونهبرداری، تغییر رنگ نمونهها از صورتی به سیاه آشکارا گویای آن بود که در نمونهها، باکتریهای احیاکننده سولفات وجود دارند، بدینمنظور، روی نمونههای آلوده، فرایند استخراج DNA صورت گرفت و در مرحله تکمیلی، نمونهها جهت ارزیابیهای مولکولی وارد فاز شناسایی مولکولی گردیدند که خروجی نتایج، باکتریای که بیشترین فراوانی (حدود 81 درصد) را داشته است، باکتری دسولفوویبریو هست که توانایی بسیار بالایی در مصرف هیدروژن در مخازن نفتی را دارد و آنها را به گاز سولفید هیدروژن که همانا منجر به ترششدگی مخازن نفتی میشود تبدیل میکند. بنابراین، فرضیه اولیه تحقیق که عامل اصلی ترششدگی میادین نفتی منطقه مورد مطالعه در جزیره سیری، فرایندهای مربوط به باکتریهای احیاکننده سولفات که باکتری دسولفوویبریو در آن نقش بسزایی بازی میکند به اثبات میرسد.
رحیم شعبانیان؛ مهناز پروانه نژادشیرازی؛ فاطمه جوادی نیا
چکیده
به منظور مطالعه توالیهای پرمین در برش چینهشناسی هرزند، توالی از سنگهای رسوبی پرمین به ستبرای 448 متر مورد نمونهبرداری و بررسی دقیق سنگشناسی و چینهشناسی قرار گرفته است،که82 متر قاعده آن شامل سازند دورود، 258 متر شامل سازند سورمق و 108 متر شامل سازند جلفا است. سنگشناسی عمده شامل ماسهسنگهای سفید تا سرخ رنگ، سنگ آهک ...
بیشتر
به منظور مطالعه توالیهای پرمین در برش چینهشناسی هرزند، توالی از سنگهای رسوبی پرمین به ستبرای 448 متر مورد نمونهبرداری و بررسی دقیق سنگشناسی و چینهشناسی قرار گرفته است،که82 متر قاعده آن شامل سازند دورود، 258 متر شامل سازند سورمق و 108 متر شامل سازند جلفا است. سنگشناسی عمده شامل ماسهسنگهای سفید تا سرخ رنگ، سنگ آهک زیستی تیره تا خاکستری رنگ، آهک مارنی تا آهکهای نازک لایه است. مرز زیرین توالی به طور ناپیوستگی آذرینپی، بر روی مجموعهای از سنگهای خروجی قرار گرفته و مرز بالای آن با ناپیوستگی فرسایشی توسط نهشتههای سرخ رنگ میوسن پوشیده میشود. در این مطالعه 52 گونه از 37جنس روزنبران و 8 گونه از 9 جنس جلبک مورد شناسایی قرار گرفته است. بر اساس محتوای فسیلی سن سازند سورمق کوبرگندین تا مورگابین و سازند جلفا میدین تا جلفین پیشین تشخیص داده شده است. بر مبنای پراکندگی روزنبران، چهار زیستزون تجمعی در سازندهای سورمق و جلفا تشخیص داده شده است.
اصغر اصغری مقدم؛ لیدا جلالی
چکیده
دشت خوی در شمال باختر کشور و در شمال استان آذربایجانغربی گسترده شده است. این منطقه جزو مناطق سرد و خشک محسوب شده و میانگین بارندگی آن 344 میلیمتر است. هدف از این پژوهش بررسی وضعیت هیدروشیمیایی منابع آبزیرزمینی دشت خوی، از نظر تعیین آلودگی آرسنیک در مناطق مختلف دشت است. با توجه به نتایج تجزیههای هیدروشیمیایی از 36 نمونه آبزیرزمینی ...
بیشتر
دشت خوی در شمال باختر کشور و در شمال استان آذربایجانغربی گسترده شده است. این منطقه جزو مناطق سرد و خشک محسوب شده و میانگین بارندگی آن 344 میلیمتر است. هدف از این پژوهش بررسی وضعیت هیدروشیمیایی منابع آبزیرزمینی دشت خوی، از نظر تعیین آلودگی آرسنیک در مناطق مختلف دشت است. با توجه به نتایج تجزیههای هیدروشیمیایی از 36 نمونه آبزیرزمینی دشت خوی، مقادیر عنصر آرسنیک در برخی مناطق دارای غلظت بالاتر از حد استاندارد سازمان بهداشت جهانی (WHO)برای آب شرب است. در نمونههای تجزیهشده، بهسوی خاور و جنوب خاور منطقه مورد مطالعه، غلظت آرسنیک افزایش نشان میدهد. بر پایه تجزیه خوشهای، نمونههای تجزیهشده در سه خوشه قرار گرفتهاند. هر کدام از خوشهها با توجه بهمحتوی عناصر سنگین از جمله آرسنیک و آهن نیز به زیرگروههای دیگری تقسیم شدهاند. در ماتریس ضریب همبستگی، آرسنیک همبستگی مثبتی با آهن، مس، سدیم، کلر، سولفات و EC نشان میدهد. همبستگی بالای آرسنیک با آهن و مس نشاندهنده تأثیر بالای اکسیدها و هیدروکسیدهای این عناصر در جذب آرسنیک در رسوبات و همراه بودن آنها را در رسوبات و به تبع آن در آب است. بیشترین اشباع شدگی آرسنیک به ترتیب برای ترکیبات FeAsO4:2H2O و Ca3(AsO4)2:4H2O را نشان میدهد که روند تغییر شاخص اشباع برای این دو ترکیب نیز مشابه است و تقریباً از مناطق تغذیه بهسوی مناطق تخلیه آبزیرزمینی افزایشی است. بر پایه روش تجزیه فاکتوری، سه عامل اصلی مؤثر بر هیدروشیمی منطقه مورد شناسایی قرار گرفت. در عامل نخست کلر، سدیم، سولفات، پتاسیم، آرسنیک، مس، آهن و هدایت الکتریکی مؤثرند که در واقع این عوامل منشأ زمینزاد دارد. با توجه به نتایج حاصل میتوان گفت منشأ آرسنیک منطقه مورد مطالعه زمینزاد (geogenic) است و مربوط بهعوامل زمینشناسی، سنگها و رسوبات حاصل از فرسایش این سنگهاست. با این وجود میتوان گفت انحلال کانیهای موجود در سازندهای میوسن (مارن، شیل و ماسه و کنگلومرای قرمز) و پلیوسن (کنگلومرای با میانلایههای مارن و ماسه) بر آرسنیک آبزیرزمینی این ناحیه تأثیر داشته است.
حسین حاجیعلیبیگی؛ سید احمد علوی؛ جمشید افتخار نژاد؛ محمد مختاری؛ محمد حسین آدابی
چکیده
تاقدیس کاسهماست از جمله تاقدیسهای کوچک مقیاس جنوب منطقه لرستان است که در کمربند چینخورده-رانده زاگرس واقع شده است. این تاقدیس در حاشیه گسل جبهه کوهستانی قرار دارد. گسل جبهه کوهستانی به عنوان یک جبهه توپوگرافیک شناخته شده و کمربند چینخورده-رانده زاگرس را به چندین منطقه شامل ایذه، فارس، لرستان و فروافتادگی دزفول تقسیم میکند. ...
بیشتر
تاقدیس کاسهماست از جمله تاقدیسهای کوچک مقیاس جنوب منطقه لرستان است که در کمربند چینخورده-رانده زاگرس واقع شده است. این تاقدیس در حاشیه گسل جبهه کوهستانی قرار دارد. گسل جبهه کوهستانی به عنوان یک جبهه توپوگرافیک شناخته شده و کمربند چینخورده-رانده زاگرس را به چندین منطقه شامل ایذه، فارس، لرستان و فروافتادگی دزفول تقسیم میکند. منطقه گسلی بالارود که به صورت یک گسل رانده مدفون فعال بخشی از گسل جبهه کوهستانی است، در حد فاصل منطقه لرستان (جنوب) و منطقه فروافتادگی دزفول (شمال) قرار دارد. این منطقه گسلی با عبور از حاشیه جنوبی تاقدیس کاسهماست، این تاقدیس و تاقدیسهای همجوار را تحت تأثیر عملکرد خود قرار داده است. برداشتهای صحرایی و انجام تجزیه و تحلیل پارامترهای هندسی تاقدیس کاسهماست نشان میدهد که این تاقدیس با محور دارای روند متغیر، یک چین نامتقارن، غیراستوانهای، غیرهارمونیک، با همگرایی به سوی جنوبباختر است. این تاقدیس در زیررده 1C طبقهبندی رمزی قرار میگیرد. برای تعیین سبک یا هندسه آن از نظر فشردگی واژه باز و با توجه به نسبت ابعادی محاسبه شده واژه پهن و برای توصیف خمیدگی نسبی واژه نیمهگردشده پیشنهاد میگردد. همچنین این تاقدیس با مدلهای هندسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بر این اساس مقدار شیب و موقعیت سطح راندگی مدفون، مسیر حرکت و جابهجایی صورت گرفته بر روی منطقه گسلی بالارود از طریق مطالعه مشخصات هندسی این تاقدیس پیشبینی شده است. مقایسه برش عرضی تهیه شده برای تاقدیس کاسهماست با انواع مدلهای ارائه شده برای چینهای مرتبط با گسلش، نشان میدهد که تاقدیس را میتوان به عنوان نمونهای از چینهای جدایشی نامتقارن (Asymmetrical Detachment Fold) که متأثر از عملکرد منطقه گسلی بالارود است، پیشنهاد نمود. در این صورت این احتمال وجود دارد که تاقدیس در مراحل اولیه و شرایط آغاز تشکیل یک چین جدایشی قرار داشته باشد. این در حالی است که سازوکار چینخوردگی تاقدیسهای همجوار (از جمله تاقدیسهای سیاهکوه و چناره) از نوع چینخوردگی انتشار گسلی است. احتمالا تغییر سازوکار چینخوردگی از چینخوردگی جدایشی، در تاقدیس کاسهماست به چینخوردگی انتشار گسلی در تاقدیسهای همجوار (از جمله سیاهکوه و چناره) را میتوان به عواملی همچون: چگونگی عملکرد راندگی، محل قرار گرفتن تاقدیس کاسهماست در کمربند چینخورده-رانده زاگرس، فاصله تاقدیس نسبت به منطقه گسلی بالارود و قابلیت تبدیل سازوکار چینخوردگی سهگانه مرتبط با گسلش به یکدیگر، نسبت داد.
امیرحسین صدر؛ محمد محجل؛ علی یساقی
چکیده
در پهنه برخوردی کوهزاد زاگرس سبک ساختاری از بخش درونی (پهنه سنندج - سیرجان) به سمت بخش بیرونی (زاگرس) به ترتیب از سبک ستبر پوسته به سبک نازک پوسته تغییر مینماید. در این پهنه، گسلهای راندگی با روند شمال باختر - جنوب خاور و شیب به سمت شمال خاوری، قدیمیترین واحدهای ترادف رسوبی را به سطح رساندهاند. بر اساس الگوی دگرشکلی، پهنه برخوردی ...
بیشتر
در پهنه برخوردی کوهزاد زاگرس سبک ساختاری از بخش درونی (پهنه سنندج - سیرجان) به سمت بخش بیرونی (زاگرس) به ترتیب از سبک ستبر پوسته به سبک نازک پوسته تغییر مینماید. در این پهنه، گسلهای راندگی با روند شمال باختر - جنوب خاور و شیب به سمت شمال خاوری، قدیمیترین واحدهای ترادف رسوبی را به سطح رساندهاند. بر اساس الگوی دگرشکلی، پهنه برخوردی کوهزاد زاگرس را میتوان به دو محدوده مشخص که توسط راندگی اصلی زاگرس از یکدیگر جدا شدهاند، تفکیک نمود، بخش بیرونی به طور عمده ساختار راندگی فلسی نازک پوسته دارد، اما بخش درونی دارای کوتاهشدگی بیشتر، دگرشکلی پیسنگ و ساختار دوپلکسی است. در بخش درونی سفرههای راندگی متعددی که از سنگهای دگرگونی منشأ گرفتهاند و تا پیشانی راندگی اصلی زاگرس پیشروی نمودهاند، گسترش یافته است. سازوکار حرکتی این سفرههای راندگی، گرانشی و زمینساختی بوده و تا مسافتهایی از 2 تا 20 کیلومتر جابهجا شدهاند. افزون بر گسلهای پیسنگی موازی روند زاگرس (گسل اصلی جوان زاگرس)، گسلهای پیسنگی عمود بر روند زاگرس (در اینجا به نام گسل پیسنگی ازنا معرفی میشود) نیز دگر شکلی منطقه را تحتتأثیر قرار دادهاند که سبب تغییر سبک دگرریختی در طول پهنه برخوردی شدهاند.
سوسن ابراهیمی؛ یوان مینگ پن؛ سعید علیرضایی؛ محمود مهرپرتو
چکیده
سامانه رگهای اپیترمال طلادار شرفآباد در شمال باختر ایران و در زون ماگمایی البرز-آذربایجان واقع است. سنگ میزبان اصلی رگههای طلادار، توف، برش و آندزیت پورفیری ائوسن است. دگرسانی شامل یک زون سیلیسی است که بیشتر به سمت خارج به زون آرژیلیک و پروپیلیتیک منتهی میشود. کانهزایی بهطور عمده به رگهها و رگچههای سیلیسی و سیلیسی-کربناتی ...
بیشتر
سامانه رگهای اپیترمال طلادار شرفآباد در شمال باختر ایران و در زون ماگمایی البرز-آذربایجان واقع است. سنگ میزبان اصلی رگههای طلادار، توف، برش و آندزیت پورفیری ائوسن است. دگرسانی شامل یک زون سیلیسی است که بیشتر به سمت خارج به زون آرژیلیک و پروپیلیتیک منتهی میشود. کانهزایی بهطور عمده به رگهها و رگچههای سیلیسی و سیلیسی-کربناتی محدود بوده و توسط زونهای گسلی کنترل شده است. هجده رگه معدنی تشخیص داده شده که طول و عرض آنها به ترتیب از 10 تا 1000 متر و از 5/0 تا 15 متر متغیر است. کانی اصلی پیریت همراه با مقادیری کالکوپیریت، اسفالریت و گالن است. طلا به صورت دانههای پراکنده و میکروسکوپی در پیریت و سیلیس و در مرز دانههای کالکوپیریت، اسفالریت و گالن قرار دارد. سیلیس بهصورت کوارتز خاکستری، کوارتز سفید، کوارتز شفاف، اوپال، کالسدونی و مقدار کمی آمتیست است. بر اساس مطالعات کانیشناسی و روابط بافتی، چهار مرحله قابلتشخیص است: پیش از کانهزایی، کانهزایی، پس از کانهزایی و سوپرژن، که طلا و کانیهای سولفیدی فلزهای پایه در مرحله کانهزایی تشکیل شدهاند. دادههای میانبارهای سیال از اسفالریت و کوارتز خاکستری مربوط به مرحله اصلی کانهزایی، کربنات، و کوارتز شفاف و آمتیست مربوط به مرحله آخر به دست آمده است. میانبارهای سیال در کوارتز خاکستری نشان میدهند که کانهزایی در دامنه دمای 170- 270 درجه سانتیگراد و شوری1– 7/8درصد وزنی معادلNaCl صورت گرفته است. میانبارهای موجود در اسفالریت، معرف دمای همگن شدن 215- 265 درجه سانتیگراد و شوری 8/10- 3/15 درصد وزنی معادل NaCl هستند. میانبارهای سیال در کربنات، در گستره دمایی 160-250 درجه سانتیگراد و شوری 5/1-8/3 درصد وزنی NaCl تشکیل شده است. مقادیر کمی آمتیست در مرحله آخر بهطور محلی ایجاد شده است که با طلا و فلزهای قیمتی همراه نیست. میانبارهای سیال در این آمتیست، معرف دمای همگن شدگی 173-203 درجه سانتیگراد و شوری 5/3–5/9 درصد وزنی NaCl هستند. همراهی میانبارهای غنی از مایع و غنی از بخار در برخی نمونههای کوارتز و اسفالریت نشان میدهد که جوشش رخ داده است. رخداد جوشش توسط شواهد بافتی مانند برشهای گرمابی، کلسیت تیغهای و آدولاریا تأیید میشود. دادههای میانبارهای سیال نشان میدهد که کانیسازی طلا و فلزهای پایه، در ژرفای میانگین 400 متری زیر سطح ایستابی دیرینه تشکیل شده است. چیرگی دگرسانی آرژیلیک حدواسط، همراهی طلا با کانیهای سولفیدی فلزهای پایه و شوری متوسط میانبارهای سیال در شرفآباد، نمایانگر یک سامانه اپیترمال طلا- نقره و غنی از فلزهای پایه از نوع سولفیدی شدن حدواسط است.
سید محمد حسین رضوی؛ علیرضا سیاره
چکیده
در شمال خاوری سنندج (جنوب بیجار) واقع در استان کردستان، و در پهنه ساختاری سنندج- سیرجان سنگهای آتشفشانی جوان رخنمون دارند. در این منطقه سنگهای وابسته به کرتاسه، الیگوسن، میوسن و پلیوسن نیز دیده میشوند. بررسیهای صحرایی نشان میدهد که در این منطقه، فعالیت آتشفشانی در دو مرحله صورت گرفته است. در مرحله نخست پرتاب مواد آذرآواری، ...
بیشتر
در شمال خاوری سنندج (جنوب بیجار) واقع در استان کردستان، و در پهنه ساختاری سنندج- سیرجان سنگهای آتشفشانی جوان رخنمون دارند. در این منطقه سنگهای وابسته به کرتاسه، الیگوسن، میوسن و پلیوسن نیز دیده میشوند. بررسیهای صحرایی نشان میدهد که در این منطقه، فعالیت آتشفشانی در دو مرحله صورت گرفته است. در مرحله نخست پرتاب مواد آذرآواری، سبب ایجاد مخروط آتشفشان و تشکیل دهانه شده و در مرحله بعد گدازه بیرون ریخته است. سنگهای آتشفشانی ترکیبی، در محدوده تراکیآندزیت، آندزیت، آندزیت- بازالت و بازالت دارند. فقیر بودن ماگما از سیلیس، وجودآنالسیم و اولیوین، و نبود ارتوپیروکسن و پیژونیت از ویژگیهای سنگهای منطقه است، که گواه بر وابسته بودن این ماگما به سری قلیایی است. شواهد سنگنگاری مانند وجود بیگانهسنگ (زینولیت) گنیسی و وجود بیگانهبلور کوارتز با حاشیه واکنشی در سنگهای منطقه دلیل بر آلایش ماگما با پوسته است. از نظر ژئوشیمیایی، تغییرات Rb، Sr، Pb و Hfنیز این پدیده را تأیید میکند. با توجه به وجود توپوگرافی پست سنگهای آتشفشانی، شکستگیها و گسلهای امتدادلغز و شواهد سنگشناسی، درجه کم ذوب بخشی و آلایش پوستهای میتوان محیط زمینساختی- ماگمایی کششی را برای منطقه در نظر گرفت. کشش محلی و باز شدگی در امتداد پهنه گسلهای امتدادلغز راهی برای صعود ماگما به سطح زمین فراهم کرده است.
امیر نصرالدین پورتقوی؛ محسن پورکرمانی؛ غلامرضا قرابیگلی؛ شهرام شرکتی
چکیده
کمربند چینخورده کپهداغ در شمال خاور ایران قرار گرفته است. نیمه جنوبی این کمربند در ایران و نیمه شمالی آن در ترکمنستان قرار دارد. این کمربند از دیدگاه هیدروکربوری به عنوان دومین حوضه مهم ایران به شمار میآید. رسوبگذاری در این پهنه ساختاری با پیشروی دریای ژوراسیک میانی و شکلگیری کافت درون قارهای آغاز و روی رسوبات پالئوزوییک ...
بیشتر
کمربند چینخورده کپهداغ در شمال خاور ایران قرار گرفته است. نیمه جنوبی این کمربند در ایران و نیمه شمالی آن در ترکمنستان قرار دارد. این کمربند از دیدگاه هیدروکربوری به عنوان دومین حوضه مهم ایران به شمار میآید. رسوبگذاری در این پهنه ساختاری با پیشروی دریای ژوراسیک میانی و شکلگیری کافت درون قارهای آغاز و روی رسوبات پالئوزوییک و تریاس به صورت دگرشیب قرار میگیرد. این پژوهش با استفاده از گزارشهای زمینشناسی، نقشههای زمینشناسی، اطلاعات ژئوفیزیکی موجود و همچنین برداشت اطلاعات در عملیات صحرایی، انجام شده است. در این مطالعه الگوی هندسی چینخوردگی در ناحیه بررسی شد. نتایج به دست آمده بیانگر عملکرد دگرشکلی ستبر پوسته (Thick Skin) پس از وارونگی زمینساختی طی فاز کوهزایی پاسادنین و کوتاهشدگی در حد 5 درصد است.
جهانبخش دانشیان؛ داریوش باغبانی؛ خسرو خسروتهرانی؛ لیلا فضلی
چکیده
در این تحقیق، روزنبران نهشتههای سازندهای گورپی و ایلام در برش کوه عسلویه در خاور بندر کنگان و چاهایوان در خلیج فارس مورد بررسی قرار میگیرند. نهشتههای سازند ایلام در برش کوه عسلویه با ستبرای 30 متر و در چاه ایوان با ستبرای 68 متر از سنگآهک و سنگآهک دولومیتی تشکیل شدهاند. سازند ایلام در برش کوه عسلویه و چاهایوان در مرزهای ...
بیشتر
در این تحقیق، روزنبران نهشتههای سازندهای گورپی و ایلام در برش کوه عسلویه در خاور بندر کنگان و چاهایوان در خلیج فارس مورد بررسی قرار میگیرند. نهشتههای سازند ایلام در برش کوه عسلویه با ستبرای 30 متر و در چاه ایوان با ستبرای 68 متر از سنگآهک و سنگآهک دولومیتی تشکیل شدهاند. سازند ایلام در برش کوه عسلویه و چاهایوان در مرزهای زیرین و بالایی خود به صورت ناپیوسته بر روی سازند سروک و ناپیوسته در زیر سازند گورپی قرار دارد. سازند گورپی در برش کوه عسلویه با ستبرای 73 متر و در چاهایوان با ستبرای 56 متر از سنگآهک رسی و سنگآهک ماسهای و شیل و سنگآهک تشکیل شده است. سازند گورپی در برشهای مورد مطالعه در مرز زیرین به صورت ناپیوسته بر روی سازند ایلام و در مرز بالایی به صورت ناپیوسته در زیر سازند پابده قرار دارد. به طور کلی مطالعه روزنبران 70 نمونه برداشته شده از برش کوه عسلویه و چاهایوان منجر به شناسایی 13 جنس و 19 گونه از روزنبران پلانکتونیک و 12 جنس و 12 گونه از روزنبران بنتویک شد. بر اساس گسترش روزنبران پلانکتونیک و بنتونیک شاخص، سن سازند ایلام در برش کوه عسلویه و چاهایوان سانتونین تا کامپانین Santonian-Campainan)) و سن سازند گورپی در برش کوه عسلویه کامپانین تا ماستریشین (Campainan-Maastrichtian) و در چاهایوان ماستریشین تعیین شد. بررسی محتویات روزنبران در مقطع کوه عسلویه و مقایسه آن با زیستزونبندی (Caron (1985 منجر به تشخیص 4 زیستزون Globotruncanita elevata Zone Globotruncana ventricosa Zone , Globotruncana falsostuarti Zone , Gansserina gansseri Zone, شد. به علت نبود گونههای شاخص، زیستزون Globotruncana falsostuarti به جای دو زیستزون Globotruncanella havanenesis و Globotruncana aegyptiaca معرفی شد. در برش چاهایوان نیز 3 زیستزون Globotruncana falsostuarti Zone وGansserina gansseri Zone و Contustruncana contusa Zone معرفی شد. در چاهایوان و کوه عسلویــه زیستزون Abathomphalus mayaroensis Zone وجود نداشته و Contusutruncana contusa Zone در برش چــاهایوان به جای آن معرفی شــد. همچنین با مقایســه برشهای مــورد مطالعه با زیستزونبنـــدی (Wynd,1965) 4 زیســتزون در برش کوه عسلویـــه و چاهایوان مشخــص شــد که عبارتنـــد از: Globotruncanita elevata zone, Archaecyclus midorientalis-Pseudedomia sp. assemblage zone, Rotalia sp.22, algae assemblage zone, Globotruncanita stuarti-Pseudotextularia varians assemblage zone.
علی قنبری؛ سید صدرالدین زرنگزاده؛ فریدون رضایی؛ سید جمال شیخ زکریایی
چکیده
کرج یکی از کلان شهرهای کشور است که در سالهای اخیر توسعه عمرانی و صنعتی قابل توجهی داشته است. بر همین اساس شناخت آبرفت آن که ساختگاه بسیاری از سازههای عمرانی و صنعتی است اهمیت ویژه ای دارد. در این پژوهش بر اساس نتایج آزمونهای فراوان صحرایی و آزمایشگاهی در محدوده 10 کیلومتری جهانشهر تا کمالشهر، بخش میانی رسوبات آبرفتی کرج مطالعه ...
بیشتر
کرج یکی از کلان شهرهای کشور است که در سالهای اخیر توسعه عمرانی و صنعتی قابل توجهی داشته است. بر همین اساس شناخت آبرفت آن که ساختگاه بسیاری از سازههای عمرانی و صنعتی است اهمیت ویژه ای دارد. در این پژوهش بر اساس نتایج آزمونهای فراوان صحرایی و آزمایشگاهی در محدوده 10 کیلومتری جهانشهر تا کمالشهر، بخش میانی رسوبات آبرفتی کرج مطالعه و در شش لایه مستقل طبقهبندی شده است. افزون بر این، ضمن معرفی ویژگیهای ژئوتکنیکی هریک از لایههای خاک در منطقه یادشده روابطی برای محاسبه مدول الاستیسیته و زاویه اصطکاک داخلی خاک ارائه شده است. همچنین بر اساس دادههای آزمایشگاهی، صحرایی و ابزار سنجی، ظرفیت باربری خاک در بخش میانی رسوبات آبرفتی کرج مورد بحث واقع و روابطی برای برآورد آن ارائه شده است.