سنگ شناسی
سعید ثمربخش؛ محمد هاشم امامی؛ سید مجبتی مرتضوی؛ منصور وثوقی عابدینی
چکیده
منطقه مورد مطالعه به لحاظ ساختاری متعلق به گستره زمینساختی البرز مرکزی بوده و در فاصله 50 کیلومتری شمال شهرستان قائمشهر قرار دارد. طیف ترکیبی سنگهای آتشفشانی منطقه، متشکل از بازالت، آندزیت، تراکی آندزیت و دولریت حاصل عملکرد فرایندهای تبلور تفریقی و گاه آلودگی بوده است. بافت های پورفیریتیک تا مگاپورفیریتیک با خمیره میکرولیتی، ...
بیشتر
منطقه مورد مطالعه به لحاظ ساختاری متعلق به گستره زمینساختی البرز مرکزی بوده و در فاصله 50 کیلومتری شمال شهرستان قائمشهر قرار دارد. طیف ترکیبی سنگهای آتشفشانی منطقه، متشکل از بازالت، آندزیت، تراکی آندزیت و دولریت حاصل عملکرد فرایندهای تبلور تفریقی و گاه آلودگی بوده است. بافت های پورفیریتیک تا مگاپورفیریتیک با خمیره میکرولیتی، گلومروپورفیریتیک و آمیگدالوییدال در این سنگ ها دیده می شود. کلینوپیروکسن، الیوین و پلاژیوکلاز، کانی های اصلی این سنگها را تشکیل میدهند. بهطورکلی شیمی کل سنگ های منطقه حاکی از غنیشدگی از عناصر LIL و LREE و تهیشدگی از عناصر HFS است. بررسی نسبت های عناصر کمیاب و عناصر نادر خاکی نیز نشان می دهد که بازالتهای منطقه مورد مطالعه می توانند از ذوب بخشی یک گارنت پریدوتیت در ژرفا و فشارهای بالا بهوجود آمده باشند. بیهنجاری منفی Ce، بیهنجاری منفی Nb، غنیشدگی از Pb نقش لیتوسفر و بهویژه پوسته قاره ای را در آلایش منابع ماگمایی سنگهای آتشفشانی منطقه مورد مطالعه تداعی می کند. نسبت Pb/Ce شبیه به منابع OIB، یعنی گوشته آستنوسفری در تکوین اولیه ماگمای بازالتی را القا می کند. سنگ های آتشفشانی منطقه در محدوده درون ورقه ای در یک محیط کششی تشکیل شده اند.
اکبر جباری؛ اصغر دولتی؛ علیرضا شهیدی؛ امین بهروز
چکیده
چکیده کمربند کوهزایی البرز حاصل برخورد صفحههای ایران مرکزی با اوراسیا در زمان اواخر تریاس میباشد. بررسیهای رخسارهای در البرز و ایران مرکزی، حاکی از رسوبگذاری در یک محیط آرام و کم عمق در حاشیه غیر فعال گندوانا در زمان پالئوزییک را پیشنهاد میکند. این مطالعه جهتگیری و تجزیه و تحلیل تنش دیرین (Paleostress) دورههای کربونیفر و ...
بیشتر
چکیده کمربند کوهزایی البرز حاصل برخورد صفحههای ایران مرکزی با اوراسیا در زمان اواخر تریاس میباشد. بررسیهای رخسارهای در البرز و ایران مرکزی، حاکی از رسوبگذاری در یک محیط آرام و کم عمق در حاشیه غیر فعال گندوانا در زمان پالئوزییک را پیشنهاد میکند. این مطالعه جهتگیری و تجزیه و تحلیل تنش دیرین (Paleostress) دورههای کربونیفر و پرمین در البرز مرکزی را بر اساس مشخصات هندسی و جنبشی گسلها، همچون امتداد، شیب صفحه گسل، جهتگیری خشلغز و نوع عملکرد آن، برآورد نموده است. به دلیل وجود رویدادهای تکتونیکی متعدد از بازه زمانی کربنیفر-پرمین تا عهد حاضر در این منطقه، تنها از دادههای گسلی همزمان با رسوبگذاری جهت تعیین تنش دیرین مورد استفاده قرار گرفته است.در مجموع 15 ایستگاه مشتمل بر 148 داده گسلی در طول جاده تهران-چالوس از دورههای زمانی کربنیفر و پرمین جهت تجزیه و تحلیل تنش دیرین برداشت شد. دادههای برداشتی بر اساس محور چینخوردگی به حالت اولیه برگردانده شده و بر اساس نرم افزار FSA پردازش شد و تنشهای اصلی بدست آمد. نتایج اولیه به دست آمده یک رژیم تکتونیکی کششی محض با جهتگیری تنش اصلی کمینه شمالی- جنوبی برای هر دو دوره کربونیفر و پرمین، با توجه به موقعیت امروزی این کوهزاد، را نشان میدهد. ایران مرکزی و بلوکهای همجوار از زمان جدا شدن از صفحه گندوانا و حرکت آنها به سوی صفحه اوراسیا، دارای چرخشهایی حول محور قائم داشته است. با در نظر گرفتن این چرخشها، جهتگیری تنش اصلی کششی در زمان پرمین، شمالخاوری- جنوبباختری و در زمان کربونیفر تقریباً خاورشمالخاوری- باخترجنوبباختری برآورد شده است.
ژئوفیزیک
شاهرخ پوربیرانوند؛ محمد تاتار
چکیده
البرز به عنوان یکی از ایالتهای لرزهزمینساختی مهم در ایران به دلیل استقرار کلانشهر تهران در بخشهای جنوبی آن از نظر سوانح طبیعی، به خصوص زمینلرزه، دارای خطرپذیری بالایی است. اهمیت این ناحیه همچنین باعث توسعۀ شبکهای نسبتاً متراکم از ایستگاههای GPS در اطراف آن شده است. در این مطالعه از دادههای سازوکار کانونی زمینلرزهها ...
بیشتر
البرز به عنوان یکی از ایالتهای لرزهزمینساختی مهم در ایران به دلیل استقرار کلانشهر تهران در بخشهای جنوبی آن از نظر سوانح طبیعی، به خصوص زمینلرزه، دارای خطرپذیری بالایی است. اهمیت این ناحیه همچنین باعث توسعۀ شبکهای نسبتاً متراکم از ایستگاههای GPS در اطراف آن شده است. در این مطالعه از دادههای سازوکار کانونی زمینلرزهها که از منابع مختلف به دست آمدهاند، برای وارونسازی تانسور تنش در البرز مرکزی استفاده شده است. از سوی دیگر در این مطالعه درونیابی بردارهای سرعت GPS بر روی یک شبکه مستطیلشکل و مشتقگیری در مرکز هر سلول برای مطالعۀ آهنگ کرنش در این ناحیه مورد استفاده قرار گرفت. نتایج این مطالعات نشان از تغییرات مکانی در محورهای اصلی تنش و آهنگ کرنش در قسمتهای مختلف البرز مرکزی داشت که بیانگر پیچیدگیهای ژئودینامیکی منطقۀ مورد مطالعه است. در نهایت اختلاف زاویهای بین راستاهای تنش بیشینۀ افقی و راستای فشارشی محورهای آهنگ کرنش در محل خوشههای زمین لرزهها محاسبه شد. این مطالعه نشان داد که میزان افراز دگرشکلی در قسمتهای میانی البرز مرکزی، جایی که حرکات راستالغز بر روی گسلهای مشا و فیروزکوه مشاهده میشود، سهم بیشتری در فرایندهای جاری دگرشکلی البرز مرکزی بر عهده دارد. در عوض در شمال رشته کوه، جایی که حرکتهای عمدتاً شیب لغز بر روی راندگی خزر و گسل شمال البرز اتفاق میافتد، افراز دگرشکلی نقش کمرنگتری را ایفا می کند.
فرزانه رستمی؛ مرتضی دلاوری؛ صدر الدین امینی؛ اصغر دولتی
چکیده
سنگهای آتشفشانی پرمین البرز مرکزی (شمال خاور بلده- سیاهبیشه) در میان سازندهای روته و نسن رخنمون دارند. ترکیب این سنگها بیشتر در محدوده بازالت هستند و از دید بافتی بیشتر پلاژیوکلاز- فیریک هستند. کانیهای فرومنیزین همچون کلینوپیروکسن و الیوین فراوانی مودال زیادی ندارند و در مواردی کاملاً دگرسان شدهاند. بر پایه تجزیه نقطهای ...
بیشتر
سنگهای آتشفشانی پرمین البرز مرکزی (شمال خاور بلده- سیاهبیشه) در میان سازندهای روته و نسن رخنمون دارند. ترکیب این سنگها بیشتر در محدوده بازالت هستند و از دید بافتی بیشتر پلاژیوکلاز- فیریک هستند. کانیهای فرومنیزین همچون کلینوپیروکسن و الیوین فراوانی مودال زیادی ندارند و در مواردی کاملاً دگرسان شدهاند. بر پایه تجزیه نقطهای کانیها، شیمی کلینوپیروکسن در محدوده دیوپسید جای دارد و ترکیب پلاژیوکلاز لابرادوریتی (50<An%<55) است. نتایج زمیندمافشارسنجی کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز نشانگر فشار کمتر از 5/2 کیلوبار و دمای 1050 تا 1200 درجه سانتیگراد است. همچنین شیمی کلینوپیروکسنها با میزان بالای TiO2 (94/4 تا 24/7 درصد وزنی) مشخص میشود. دادههای شیمیایی کلینوپیروکسن نشانگر مذابی با ترکیب بازالتی آلکالن است که در یک جایگاه زمینساخت- ماگمایی درون صفحهای تشکیل شده است. بر پایه دادههای این پژوهش میتوان گفت که در زمان پرمین، البرز مرکزی بهصورت یک حاشیه غیرفعال در جنوب پالئوتتیس جای دارد و فعالیت ماگمایی آن با زمینساخت کششی اواخر پالئوزوئیک در حاشیه شمالی گندوانا و مقارن با مراحل آغازین گسترش نوتتیس قابل تفسیر است.
نادر کهنسال قدیم وند؛ شیما قلی پوری؛ محمودرضا مجیدیفرد
چکیده
سازند مبارک به سن کربونیفر پیشین در دو برش آرو و سیدآباد واقع در یال جنوبی تاقدیس آیینه ورزان- دلیچای در خاور تهران مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی با هدف تعیین ریزرخسارهها، تفسیر محیطهای رسوبی و چینه نگاری سکانسی سازند مبارک صورت گرفته است. در برش آرو و سیدآباد این سازند به ترتیب با ستبرای 133 متر و 65 متر شامل سنگآهک ...
بیشتر
سازند مبارک به سن کربونیفر پیشین در دو برش آرو و سیدآباد واقع در یال جنوبی تاقدیس آیینه ورزان- دلیچای در خاور تهران مورد بررسی قرار گرفته است. این بررسی با هدف تعیین ریزرخسارهها، تفسیر محیطهای رسوبی و چینه نگاری سکانسی سازند مبارک صورت گرفته است. در برش آرو و سیدآباد این سازند به ترتیب با ستبرای 133 متر و 65 متر شامل سنگآهک با میان لایههای شیل و مارن بوده و بر اساس ویژگیهای سنگچینهای به چند واحد سنگی تقسیم شده است. در این برشها سازند مبارک با یک ناپیوستگی فرسایشی بر روی سازند جیرود قرار گرفته و به صورت ناپیوسته و همشیب توسط سازند دورود پوشیده شده است. بر اساس یافتههای رسوبی و مطالعات سنگنگاری، 10 رخساره مربوط به چهار کمربند رخسارهای ساحلی/ جزرومدی، تالاب، سد/ برجستگیهای ماسهای و دریای باز شناسایی شده است. این رخسارهها در یک پلتفرم کربناته از نوع رمپ همشیب نهشته شدهاند. تغییرات عمودی رخسارهها نشان دهنده وجود دو سکانس رسوبی در این نهشتهها است.
سمیه سلیمانی؛ بهاءالدین حمدی؛ علیرضا کریمی باوندپور
چکیده
برش مطالعه شده، در دامنه جنوبی البرز مرکزی، در 5 کیلومتری شمال شهمیرزاد در استان سمنان قرار دارد. محل این برش در مختصات˝40 ʹ 48˚ 35 عرض شمالی و ˝59 ʹ 16˚ 53 طول خاوری میباشد. سازند میلا تنها در برش الگو (میلاکوه دامغان) و در این برش دارای 5 پارهسازند قابل اندازهگیری است. این سازند بر روی سازند ماسهسنگی لالون به سن کامبرین پیشین ...
بیشتر
برش مطالعه شده، در دامنه جنوبی البرز مرکزی، در 5 کیلومتری شمال شهمیرزاد در استان سمنان قرار دارد. محل این برش در مختصات˝40 ʹ 48˚ 35 عرض شمالی و ˝59 ʹ 16˚ 53 طول خاوری میباشد. سازند میلا تنها در برش الگو (میلاکوه دامغان) و در این برش دارای 5 پارهسازند قابل اندازهگیری است. این سازند بر روی سازند ماسهسنگی لالون به سن کامبرین پیشین با همبری عادی و همشیب قرار دارد و با کنگلومراهای سرخ رنگ دونین پیشین با ناپیوستگی فرسایشی پوشیده میشود. کنودونتهای مطالعه شده در این برش از نوع پروکنودونت و از گروه مخروطی هستند. 14 جنس و 6 گونه از این کنودونتها به دست آمده که فاصله زمانی کامبرین میانی ـ پسین و اردویسین پیشین را تأیید میکنند. این کنودونتها به شرح ذیل هستند: Proconodontus serratus, Proconodontus muelleri, Proconodontus rotundatus, Prooneotodus sp?, Prooneotudus tenuis, Furnishina furnishi,Furnishina asymmetrica,Furnishina sp.,Furnishina obliqus-Hirsutodontus?, Westergardodina cf. mossebergensis, Westergardodina fossa, Cordylodus sp., Cordylodus intermedius, Cordylodus lindstromi, Cordylodus proavus, Oneotodus nakamurai و Problematoconites sp. نکته قابل توجه، وجود جنس و گونه tenuis Prooneotudus از پارهسازند دوم این برش است؛ زیرا تا کنون از این پاره سازند کنودونتی گزارش نشده است. همراه با این عناصر کنودونتی، گروههای دیگر فسیلی نیز به دست آمده که وابسته به تریلوبیتها، براکیوپوداها، هیولیتس، ائوکرینوییدا، رزوفیکوس، کروزیانا، پالئواسکولهییدا واسفنجها و نشاندهنده رسوبگذاری سازند میلا در دریایی کم ژرفا هستند. این مجموعه فسیلی با مناطق دیگر ایران و کشورهای همجوار قابل مقایسه است.
سجاد انصاری؛ فرزام یمینیفرد؛ محمّد تاتار
چکیده
در این پژوهش تانسور ممان 23 زمینلرزه در منطقه البرز باختری و مجاور آن، با روش وارونسازی شکلموج در حوزه زمان تعیین شده است. در حاشیه جنوبی دریای خزر و در مجاورت گسلهای خزر و البرز، سازوکارهای معکوس محاسبه شده، با در نظر گرفتن شیب بهسوی جنوب این گسلها، معرف راندگیهای نسبتاً کمشیب بهسوی جنوب خواهند بود. همچنین این شواهد ...
بیشتر
در این پژوهش تانسور ممان 23 زمینلرزه در منطقه البرز باختری و مجاور آن، با روش وارونسازی شکلموج در حوزه زمان تعیین شده است. در حاشیه جنوبی دریای خزر و در مجاورت گسلهای خزر و البرز، سازوکارهای معکوس محاسبه شده، با در نظر گرفتن شیب بهسوی جنوب این گسلها، معرف راندگیهای نسبتاً کمشیب بهسوی جنوب خواهند بود. همچنین این شواهد میتواند تأیید دیگری بر غالب بودن مؤلفه فشاری در شمال البرز مرکزی باشد. در مجاورت منطقه زمینلرزه 31 خرداد 1369 رودبار ـ طارم، سازوکارهای محاسبه شده ترکیبی از سازوکارهای امتدادلغز بوده و حکایت از یک گستره گسلی پیچیده دارند. در منطقه تالش و در مجاورت گسلهای ماسوله، سنگاور و بزقوش سازوکارهای حل شده غالباً امتدادلغز هستند که تأییدی بر وجود گستره امتدادلغز مهم در این منطقه است. تنها سازوکار حل شده در حاشیه جنوبی البرز باختری، با در نظر گرفتن امتداد قطعه باختری گسل شمال تهران بهعنوان صفحه اصلی، معرف حرکت امتدادلغز چپگرد در این منطقه خواهد بود. دو سازوکار محاسبه شده در جنوب البرز باختری دارای مؤلفه غالب معکوس و سازوکاری مشابه با سازوکار زمینلرزه 2002 میلادی چنگوره ـ آوج دارند. 5 سازوکار حل شده در مجاورت گسلهای کوشک نصرت و سلطانیه با در نظر گرفتن امتداد این گسلها بهعنوان صفحه اصلی، معرف حرکت امتدادلغز راستگرد در این منطقه هستند. ژرفای کانونی بهدست آمده برای زمینلرزههای مورد مطالعه، میان 2 تا 20 کیلومتر بوده که نشاندهنده شکننده بودن تمام پوسته بالایی در این منطقه است.
طیبه سربندی فراهانی؛ محمود رضا مجیدی فرد؛ محمدرضا کبریائی زاده؛ مهین محمدی
چکیده
در محدوده البرز (واقع در نواحی شمالی ایران)، ردیفهای رسوبی ژوراسیک میانی- بالایی، رخنمون و گستردگی قابل توجهی دارند. در بخش میانی این سلسله جبال، در نزدیکی مهدیشهر (شمال سمنان)، سازند دلیچای معرف این توالی بوده و در حدفاصل ماسهسنگ و کنگلومرای سازند شمشک در زیر، و سنگآهکهای سازند لار در بالا قرار گرفته است. در این برش، سازند دلیچای ...
بیشتر
در محدوده البرز (واقع در نواحی شمالی ایران)، ردیفهای رسوبی ژوراسیک میانی- بالایی، رخنمون و گستردگی قابل توجهی دارند. در بخش میانی این سلسله جبال، در نزدیکی مهدیشهر (شمال سمنان)، سازند دلیچای معرف این توالی بوده و در حدفاصل ماسهسنگ و کنگلومرای سازند شمشک در زیر، و سنگآهکهای سازند لار در بالا قرار گرفته است. در این برش، سازند دلیچای ۱٢٢ متر ستبرا داشته و از نظر سنگشناسی به ۴ واحد سنگی تقسیم میشود که بیشتر از مارن و سنگ آهک مارنی خاکستری متوسط تا ستبر لایه تشکیل شده است. مرز زیرین آن با ردیفهای سیلیسی- آواری سازند شمشک از نوع ناپیوسته و فرسایشی بوده در حالی که مرز بالایی آن با کربناتهای صخرهساز سازند لار تدریجی است. سازند دلیچای در برش خاور مهدیشهر فسیلدار است. زیای آمونیتی شامل ۵ خانواده، ٢٢ جنس و زیر جنس، و ۴۰ گونه است که از این میان ۸ گونه برای اولین بار از ایران گزارش شده است. بر مبنای آمونیتها، ۹ زون زیستی آمونیتی تشخیص داده شده که محدوده زمانی سازند دلیچای در این برش را به سن باژوسین پسین؟ تا اکسفوردین پسین تعیین میکنند. از نقطه نظر پالئوژئوگرافی، آمونیتهای شناسایی شده ارتباط نزدیکی با زیای آمونیتی شمال باختر اروپا و ایالت ساب مدیترانه را نشان میدهند و بر این اساس میتوان به این نتیجه دست یافت که برش مورد مطالعه در زمان ژوراسیک میانی در نواحی شمالی تتیس قرار داشته است.
سعیده علیمردان؛ شهریار سلیمانی آزاد؛ منوچهر قرشی؛ محمدرضا قاسمی؛ بهنام اویسی؛ احمد حاتمی
چکیده
به دلیل رشد جمعیت شهرنشین کشور در چند دهه اخیر و لزوم تمرکززدایی از شهرهای دارای امکانات محدود و نیز افزایش حاشیهنشینی در اطراف کلانشهرها تدوین یک طرح نوین برای ایجاد شهرهای جدید در اطراف اینگونه شهرها مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهمترین معیارها برای ایجاد این گونه مراکز جمعیتی جدید را میتوان بررسی توان لرزهخیزی آنها ...
بیشتر
به دلیل رشد جمعیت شهرنشین کشور در چند دهه اخیر و لزوم تمرکززدایی از شهرهای دارای امکانات محدود و نیز افزایش حاشیهنشینی در اطراف کلانشهرها تدوین یک طرح نوین برای ایجاد شهرهای جدید در اطراف اینگونه شهرها مورد توجه قرار گرفته است. یکی از مهمترین معیارها برای ایجاد این گونه مراکز جمعیتی جدید را میتوان بررسی توان لرزهخیزی آنها برشمرد. شهر جدید هشتگرد در دامنههای جنوبی البرز مرکزی (واقع در 65 کیلومتری شمال باختر تهران) و بر روی نهشتههای فرایشیافته پلایو-کواترنری در حال بنا شدن است. مؤلفه شاقولی جنبشهای زمینساختی در این گستره سبب شکلگیری اختلاف ارتفاعی به میزان حدود 300 متر در میان بلندیهای هشتگرد و دشت جنوبی آن شده است. با توجه به قرارگیری این شهر برروی نهشتههای آبرفتی یادشده و نبود شناخت از گسلههای جنبا در این گستره، برآن شدیم تا با بررسی تصاویر ماهوارهای، عکسهای هوایی، مدل رقومی زمین و برداشتهای میدانی ریختزمینساختی به مطالعه زمینساخت جنبا و گسلش جوان این منطقه رو به رشد بپردازیم. در پژوهش حاضر، پهنههای گسلی جنبا با روند شمال باختر- جنوب خاور شناسایی شده است که در وضعیت جنبششناختی حاکم بر این گستره، دارای جنبشهای کجلغز (راندگی به همراه مولفه راستالغز چپبر) هستند. راستای تنش شمال-شمال خاور نسبت به روند ساختاری یادشده مایل بوده و از این رو یک رژیم ترافشارشی را آشکار میسازد. شناسایی گسلههای جوان یادشده میتواند از اهمیت ویژهای در مطالعات برآورد خطر زمینلرزه برای این شهر جدید برخوردار باشد.
محمد تاتار؛ سید مالک مومنی؛ فرزام یمینیفرد
چکیده
پیچخوردگیVشکل رشتهکوههای البرز در جنوبیترین نقطه خود به شهر گرمسار در 100 کیلومتری جنوب خاور تهران میرسد. با نصب و راهاندازی شبکه لرزهنگاری محلی موقت، و ثبت خردزمینلرزههای ناحیه گرمسار با کیفیت و دقت بالا، و استفاده از زمینلرزههای محلی ثبت شده در شبکه لرزهنگاری کشوری وابسته به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران (IRSC) ...
بیشتر
پیچخوردگیVشکل رشتهکوههای البرز در جنوبیترین نقطه خود به شهر گرمسار در 100 کیلومتری جنوب خاور تهران میرسد. با نصب و راهاندازی شبکه لرزهنگاری محلی موقت، و ثبت خردزمینلرزههای ناحیه گرمسار با کیفیت و دقت بالا، و استفاده از زمینلرزههای محلی ثبت شده در شبکه لرزهنگاری کشوری وابسته به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران (IRSC) ، به تفسیر لرزهخیزی و لرزهزمینساخت گستره گرمسار پرداخته شد. نتایج مطالعه صورت گرفته نشان میدهد که بخشهای مرکزی و باختری گسل گرمسار، لرزهخیزی نسبتاً زیادی دارند و سه سازوکار کانونی به دست آمده در بخش مرکزی گسل، حرکات فشاری این بخش از گسل را آشکار نموده است. لرزهخیزی ناچیزی روی گسلهای ایونکی و پیشوا مشاهده شد. همچنین تنها سازوکار کانونی حل شده در تپههای شمالی گسل گرمسار، سازوکار نرمال را در این بخش نشان میدهد که به تخلیه کرنش بین دو گسل فشاری گرمسار و سرخه نسبت داده میشود. بیشتر سازوکارهای کانونی بهدست آمده در منطقه، در دو دسته فشاری و امتدادلغز جای میگیرند که روندهای محورP با آزیموت 10 تا 35 درجه برای آنها چیره هستند. محورP با روند شمال باختر-جنوب خاور در موقعیت گسل سرخه، با روند محورP سایر سازوکارهای کانونی (شمال شمال خاور-جنوب جنوب باختر) همخوان نیست و به چرخش ساختارها در این بخش از ناحیه، همانطور که مطالعاتGPS اخیر نشان داده است، دلالت دارد.
محمدرضا امیدوار اشکلک؛ احمد خاکزاد؛ نیما نظافتی؛ میر علیاصغر مختاری؛ بهروز برنا؛ سرمد روزبه کارگر
چکیده
منطقه مورد مطالعه در بخش باختری پهنه البرز مرکزی قرار گرفته و دربرگیرنده افق بوکسیتی- لاتریتی در مرز سازندهای الیکا و شمشک است. افق یادشده به تریاس میانی تعلق دارد. افق بوکسیتی- لاتریتی در 4 محور زردکوه- لریته، شگل- سنگرود، عباسک- هیر و عرشهکوه- ذکابر با روند خاوری- باختری رخنمون یافته است. مقطع عرضی کامل افق بوکسیتی- لاتریتی ...
بیشتر
منطقه مورد مطالعه در بخش باختری پهنه البرز مرکزی قرار گرفته و دربرگیرنده افق بوکسیتی- لاتریتی در مرز سازندهای الیکا و شمشک است. افق یادشده به تریاس میانی تعلق دارد. افق بوکسیتی- لاتریتی در 4 محور زردکوه- لریته، شگل- سنگرود، عباسک- هیر و عرشهکوه- ذکابر با روند خاوری- باختری رخنمون یافته است. مقطع عرضی کامل افق بوکسیتی- لاتریتی از 3 بخش پایینی بهرنگ خاکستری تیره و پیزولدار، میانی با ماهیت لاتریتی و بهرنگ سرخ آجری و بالایی بهرنگ خاکستری روشن تشکیل شده است. هر چند که در برخی نقاط، تنها بخشهایی از افق رخنمون دارد. از دید کانیشناسی، کائولینیت و کوارتز، کانیهای اصلی سازنده افق بوکسیتی- لاتریتی است و کانیهای دیاسپور، بوهمیت، آناتاز، هماتیت و گوتیت در رده بعدی قرار دارند. بخشهای خاکستریرنگ، دارای عیارهای بالای Al2O3 و پایین Fe2O3 هستند در حالی که در بخش میانی، Fe2O3 عیار بالایی دارد و عیار Al2O3 کاهش نشان میدهد. میانگین عیار Al2O3، Fe2O3، SiO2 و TiO2 در کل نمونههای برداشته شده بهترتیب 35، 14، 35 و 5 درصد است. بیشترین عیار بهدست آمده برای Al2O3 در 4 محور یادشده بهترتیب 51، 61، 48 و 48 درصد بوده است. در افقهای بوکسیتی- لاتریتی، همبستگی منفی مشخص میان Al2O3 و Fe2O3، همبستگی مثبت میان Al2O3 و TiO2 و همبستگی منفی مشخصی میان Fe2O3 و SiO2 و همچنین میان Fe2O3 و TiO2 وجود دارد. نتایج مطالعات آزمایشگاهی نشان میدهد که بهترین محور افق بوکسیتی- لاتریتی از دید میانگین عیار اکسیدهای اصلی در منطقه مورد مطالعه، محور عباسک- هیر است.
آرمان هروی؛ حمید نظری؛ علیرضا شهیدی؛ مرتضی طالبیان
چکیده
گسـل گرمسـار با درازایی نزدیک به 75 کیـلومتـر بـا راسـتـای تقریبی خـاوری - بـاختری در شمال گرمسار و در دامنه جنوبی بخش خاوری البرز مرکزی با شیب رو به شـمال، در ادامه خـاوری گسـل ایـوانکـی دیده میشود. برپایه مطالعات ریختزمینساختی انجام شده در این پژوهش سـامانه گسـلی گرمـسار به 5 قطعه ساختاری قابل تقسیم است که از خاور (روستای ...
بیشتر
گسـل گرمسـار با درازایی نزدیک به 75 کیـلومتـر بـا راسـتـای تقریبی خـاوری - بـاختری در شمال گرمسار و در دامنه جنوبی بخش خاوری البرز مرکزی با شیب رو به شـمال، در ادامه خـاوری گسـل ایـوانکـی دیده میشود. برپایه مطالعات ریختزمینساختی انجام شده در این پژوهش سـامانه گسـلی گرمـسار به 5 قطعه ساختاری قابل تقسیم است که از خاور (روستای دهنمک) به باختر (ایوانکی) گسترش مییابد و با توجه به این قطـعهبندی میتوان پاره گسل کوه سرخ در بخش باختری گرمسار در تاقدیس کوهسرخ را به عنوان گسلی مستقل با شیب به سوی شمال و سازوکار فشاری همراه با مؤلفه کوچک برشی چپگرد در نظر گرفت. بر پایه مشاهدات و اندازهگیری تنش دیرین در گستره گسل گرمسار، در ایستگاه بنکوه و در بخش خاوری گسل گرمسار میتوان چنین انگاشت که سوی تنش دیرین در محدوده زمانی نئوژن شمالی - جنوبی با مؤلفه فشاری بوده است. در حالیکه بر پایه دادههای بهدست آمده از مطالعات ریختزمینساخت سازوکار جوان و چیره گسل گرمسار در پاره خاوری (پارهگسلی 1) چپ بر همراه با مؤلفه فشاری است. از سوی دیگر در تاقدیس کوهسرخ در بخش باختری گستره مورد پژوهش، سوی تنش را میتوان در دوره کواترنری خاوری- باختری و تحتتأثیر گسل راندگی با مؤلفه چپگرد در نظر گرفت. بر پایه این پژوهش از دیدگاه هندسی گسل گرمسار گسلی با شیب به سوی شمال و قابل قطعهبندی به 5 پارهگسلی است که با توجه به راستا و هندسه هر پارهگسلی، سازوکار آن از چپبر با مؤلفه فشاری تا کششی قابل تقسیمبندی است و گسل گرمسار در ردیف گسلهای فعال در بازه زمانی کواترنری بهشمار میرود. بیشینه و کمینه جابهجایی افقی چپبر اندازهگیری شده بر روی این گسل برابر 220 متر و 4 متر بر روی پارهگسلهای 1 و 3 از سامانه گسلی گرمسار بر روی آبراهههای جابهجا شده قابل مشاهده است.
زهره برومند؛ ابراهیم قاسمینژاد؛ محمودرضا مجیدیفرد
چکیده
به منظور بازنگری سازند دلیچای در البرز مرکزی، برش طالو در 24 کیلومتری شمال خاوری دامغان، مورد مطالعه پالینولوژیکی قرار گرفت. ترکیبسنگی اصلی سازند در این برش، مارن خاکستری متمایل به سبز و آهک مارنی خاکستری است و ستبرای آن 168 متر اندازهگیری شد. از 35 نمونه انتخاب شده از کل برش، 21 نمونه دارای پالینومورف و 14 نمونه آن بدون هر گونه فسیل ...
بیشتر
به منظور بازنگری سازند دلیچای در البرز مرکزی، برش طالو در 24 کیلومتری شمال خاوری دامغان، مورد مطالعه پالینولوژیکی قرار گرفت. ترکیبسنگی اصلی سازند در این برش، مارن خاکستری متمایل به سبز و آهک مارنی خاکستری است و ستبرای آن 168 متر اندازهگیری شد. از 35 نمونه انتخاب شده از کل برش، 21 نمونه دارای پالینومورف و 14 نمونه آن بدون هر گونه فسیل بود. از بین نمونههای دارای فسیل به دلیل این که گروه داینوفلاژلهها فراوانتر بودند مطالعه برش بر مبنای این گروه انجام پذیرفت. بیشتر داینوفلاژلههای شناساییشده در 110 متری پایین حضور داشتند. مطالعه نمونههای یادشده منجر به شناسایی 30 جنس و 49 گونه داینوفلاژله شد. با توجه به حضور گونههایی همچون Cribroepridinium crispum, Ctenidodiniumcombazii/ornatem وDichadogonyulax sellwoodii سن باژوسین پسین- اواسط کالوین زیرین برای بخش دارای فسیل در نظر گرفته شد و با توجه به وجود پراکنده داینوفلاژلههای شاخص کالووین در نمونههای بخشهای رأسی، سن کل سازند در برش مورد مطالعه تا کالووین پسین پیشنهاد شد. بر مبنای این مطالعه دو پالینوزون جهانی شاملCribropridinium crispum Total Range Palynozone ( Riding & Thomas,1992) (Ccr) , Dichadogonyulax sellwoodii Interval Zone ( Riding & Thomas,1992) (Dse)
و یک پالینوزون محلی( (Ctenidodinium combazii/Ctenidodinium ornatum Acme-zoneمشخص و تفکیک شد.
.
فاطمه واعظ جوادی
چکیده
منطقه تیار، جنوب شهر آمل واقع در البرز مرکزی دربردارنده یک افق گیاهی شامل 9 گونه ماکروفسیل گیاهی از راسته اکوئیستالها، فیلیکالها، بنتیتالها، سیکادالها، گینکگوآلها و کنیفرالها است. با توجه به گونههای شاخص Equisetites beaniiو Elatidesthomasiiسن آالنین- باژوسین برای این مجموعه ماکروفسیل گیاهی خاطر نشان میشود. این مجموعه قابل تطابق ...
بیشتر
منطقه تیار، جنوب شهر آمل واقع در البرز مرکزی دربردارنده یک افق گیاهی شامل 9 گونه ماکروفسیل گیاهی از راسته اکوئیستالها، فیلیکالها، بنتیتالها، سیکادالها، گینکگوآلها و کنیفرالها است. با توجه به گونههای شاخص Equisetites beaniiو Elatidesthomasiiسن آالنین- باژوسین برای این مجموعه ماکروفسیل گیاهی خاطر نشان میشود. این مجموعه قابل تطابق با مجموعههای گیاهی منطقه ایوا (جاده بلده، هراز)، رودبارک (شمال خاور سمنان) در البرز مرکزی، گلمکان (بینالود، کپه داغ) و پابدانا و هشونی (حوزه کرمان) است.
مسعود اصغریان رستمی؛ ابراهیم قا سمی نژاد؛ میثم شفیعی اردستانی
چکیده
در این بررسی رسوبات کرتاسه پسین در منطقه زیارت کلا, البرز مرکزی به منظورتعیین ژرفای دیرینه و چگونگی تغییرات نسبی سطح آب مورد مطالعه قرار گرفتند. این رسوبات با 200 متر ستبرا متشکل از طبقات مارنی و مارن آهکی بوده و بر اساس روزنبران پلانکتونیک، دارای سن ماستریشتین پسین (زون Abathomphalus mayaroensis) هستند. به منظور تعیین ژرفا و تغییرات نسبی ...
بیشتر
در این بررسی رسوبات کرتاسه پسین در منطقه زیارت کلا, البرز مرکزی به منظورتعیین ژرفای دیرینه و چگونگی تغییرات نسبی سطح آب مورد مطالعه قرار گرفتند. این رسوبات با 200 متر ستبرا متشکل از طبقات مارنی و مارن آهکی بوده و بر اساس روزنبران پلانکتونیک، دارای سن ماستریشتین پسین (زون Abathomphalus mayaroensis) هستند. به منظور تعیین ژرفا و تغییرات نسبی سطح آب در طی انبایش این طبقات از سه روش متداول شامل مورفوتایپهای روزنبران پلانکتون، نسبت روزنبران پلانکتونیک به بنتیک وتعیین جنسها وگونههای روزنبران بنتیک شاخص ژرفا استفاده شده است. مطالعه آماری مورفوتایپها نشان داد که مورفوتایپ نوع سوم که شاخص مناطق ژرفتر است در بخشهای ابتدایی برش و مورفوتایپ نوع اول که شاخص مناطق کمژرفااست در بخشهای میانی برش فراوانی بیشتری دارند. همچنین تغییرات ژرفا با استفاده از دو جنس Globotruncana(ژرفازی) و Pseudoguembelina (سطحیزی) بررسی شد. به منظور تعیین ژرفای دیرینه در منطقه مورد مطالعه، نسبت روزنبران پلانکتونیک به کل اجتماع روزنبران منهای انواع روزنبران بنتیک درونزی تعیین وازمعادله Depth = e (3. 58718 + (0. 03534× %*p)) استفاده شد. بررسی جنسها و گونههای روزنبران بنتیک شاخص ژرفای و نیز نتایج به دست آمده در روشهای بیان شده نشان میدهد که این رسوبات در محدودی بخش نریتیک خارجی تا باتیال میانی نهشته شدهاند. همچنین نتایج به دست آمده نشان میدهد که ابتدا و انتهای برش مورد مطالعه ژرفتر از بخش میانی آن بوده است.
پدرام ناوی؛ محمد یزدی؛ رعنا اسماعیل پور؛ احمد خاکزاد
چکیده
زغالسنگهای منطقه لاویج در 48 کیلومتری جنوب باختری آمل، در شمال پهنه ساختاری البرز مرکزی قرار دارند. لایههای زغالسنگی این منطقه در سازند شمشک با سن تریاس بالایی تا ژوراسیک زیرین تشکیل شدهاند و بیشتر شامل ماسهسنگ، شیل، ماسهسنگ آهکی، سیلت و آرژیلیت است. حد زیرین سازند زغالدار لاویج، محدود به دولومیت تودهای تا آهک دولومیتی ...
بیشتر
زغالسنگهای منطقه لاویج در 48 کیلومتری جنوب باختری آمل، در شمال پهنه ساختاری البرز مرکزی قرار دارند. لایههای زغالسنگی این منطقه در سازند شمشک با سن تریاس بالایی تا ژوراسیک زیرین تشکیل شدهاند و بیشتر شامل ماسهسنگ، شیل، ماسهسنگ آهکی، سیلت و آرژیلیت است. حد زیرین سازند زغالدار لاویج، محدود به دولومیت تودهای تا آهک دولومیتی زرد تا خاکستری الیکای بالایی با سن تریاس میانی است. حد بالایی لایههای زغالدار در بخش باختری به سنگآهک چرتدار سازند نسن (پرمین) محدود میشود و در بخش خاوری به آهک مارنی نازکلایه (ورمیکوله) الیکای زیرین (تریاس پیشین) محدود میشود. با توجه به وجود ویترینیتهایی که در آب شیرین بیشتر تشکیل میشوند و فراوانی و نوع رسوبات تخریبی و گسترش آنها (کم داشتن پیریت) و بررسیهای شریعت نیا (1994) (نقل شده توسط Goodarzi et al.,2006) این زغالسنگها در شرایط دریاچهای آب شیرین و تالابی تشکیل شدهاند. از نظر سنگنگاری، زغالسنگهای منطقه لاویج از نوع دروکلارن نیمهشفاف دارای فوزینیت گازدار هستند. ماسرالهای تشکیلدهنده این زغالسنگ ها شامل ویترینیت، فوزینیت، اکسینیت، سمی ویترینیت، سمی فوزینیت و میکسینیت است. کانیهایی که در این زغالسنگها به صورت ناخالصی وجود دارند شامل کانیهای رسی نظیر ایلیت، کائولینیت، مونتموریلونیت، آرژیلیت وکربناتهایی همچون سیدریت، دولومیت، کلسیت و مقدار کمی پیریت است. افزون بر مطالعات سنگنگاری، 7 نمونه از خاکستر لایههای اصلی زغالسنگدار منطقه با دستگاه XRF و ICP–OES برای تعیین عناصر اصلی و فرعی تجزیه شیمیایی شدند. مطالعات ژئوشیمیایی نشان داد که منشأ K، Ti، Al و Si سنگهای دارای کوارتز و کانیهای رسی، منشأ Fe کانیهای سولفیدی همچون پیریت و منشأ Ca و Mg کانیهای کربناتی است. عناصرکمیاب همچون V، Nb، Ta، Ga، Th، Cr وRb درکانیهای رسی وPb ، Se، Mo و As به احتمال از پیریت منشأ گرفتهاند. منشأ Sr، Ba، Ta و Ga از کانیهای فسفاتی همچون آپاتیت و فلوئورآپاتیت است. همچنین نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که این زغالسنگها دارای رطوبت 4/1درصد، خاکستر کم (17 درصد) و مواد فرار زیادتری (32 درصد) نسبت به دیگر زغالسنگهای البرز مرکزی هستند.
زهرا مردانی؛ منوچهر قرشی؛ مهران آرین؛ خسرو خسروتهرانی
چکیده
شاخصهای زمینریختشناسی زمینساخت فعال، ابزار مفیدی برای بررسی تأثیر فعالیت زمینساخت در یک ناحیه است، محاسبه این شاخصها به وسیله نرم افزارهایArcGIS، سنجش از دور (به عنوان ابزار شناسایی)، در یک منطقه بزرگ برای تشخیص ناهنجاریهای احتمالی مرتبط با زمینساخت فعال سودمند است. این روش بویژه در مناطقی که کار مطالعاتی کمی بر روی ...
بیشتر
شاخصهای زمینریختشناسی زمینساخت فعال، ابزار مفیدی برای بررسی تأثیر فعالیت زمینساخت در یک ناحیه است، محاسبه این شاخصها به وسیله نرم افزارهایArcGIS، سنجش از دور (به عنوان ابزار شناسایی)، در یک منطقه بزرگ برای تشخیص ناهنجاریهای احتمالی مرتبط با زمینساخت فعال سودمند است. این روش بویژه در مناطقی که کار مطالعاتی کمی بر روی فعالیت زمینساختی آن با استفاده از این روش صورت گرفته (باختر البرز مرکزی )، میتواند روش نو و مفیدی باشد. بر اساس مقادیر شاخص طول- شیب رودخانه (SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، انتگرال فرازسنجی (Hi)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شکل حوضه زهکشی (Bs) و پیچ و خم پیشانی کوه (Smf) شاخصی به نام Iat ; Index of relative active tectonics) زمینساخت فعال نسبی( حاصل شد که ترکیبی از شاخصهای بالا بوده و خود به چهار رده تقسیم میشود. مقادیر به دست آمده برای شاخص Iat در منطقه مورد بررسی نشان دهنده، پهنهای با فعالیت زمینساختی متوسط (رده 3) در جنوب سد منجیل و پهنهای با فعالیت زمینساختی بالا (رده 2) در حوضه زهکشی شاهرود، سفیدرود و پهنهای با فعالیت خیلی بالا (رده 1) درحوضه زهکشی طالقانرود و الموترود است. الگوی تقارن توپوگرافی عرضی (T) نیز برای ناحیه مورد بررسی محاسبه و نتیجه آن به شکل نقشهای از بردارهای T تهیه شد. با مقایسه مقادیر این شاخص با نقشه ردهبندی زمینساخت فعال نسبی تطبیق نواحی رده بالا با پهنههای دارای مقادیر بالای عدم تقارن تأیید شد.
حسین مصدق؛ محمد لنگرانی
چکیده
رخسارههای کربناتی پرمین در البرز مرکزی، دارای جلبکهای آهکی فراوانی هستند. بررسی این رخسارهها منجر به شناسایی گونههای مختلفی از سیانوباکتریها, جلبکهای سبز داسیکلاداسه و ژیمنوکودیاسه و جلبکهای فیلویید شده است. در این نهشتهها، جلبکهای فیلویید در رخسارههای آهکی مرتبط با پشتههای کربناتی شناسایی شدهاند. سیانوباکتریها ...
بیشتر
رخسارههای کربناتی پرمین در البرز مرکزی، دارای جلبکهای آهکی فراوانی هستند. بررسی این رخسارهها منجر به شناسایی گونههای مختلفی از سیانوباکتریها, جلبکهای سبز داسیکلاداسه و ژیمنوکودیاسه و جلبکهای فیلویید شده است. در این نهشتهها، جلبکهای فیلویید در رخسارههای آهکی مرتبط با پشتههای کربناتی شناسایی شدهاند. سیانوباکتریها کم و بیش به صورت قشرساز در رخسارههای کشندی تا لاگونی رمپ درونی گسترش داشته و جلبکهای سبز داسیکلاداسه و ژیمنوکودیاسه به طور عمده در رخسارههای کمژرفای رمپ درونی یافت شدهاند. جلبکهای ژیمنوکودیاسه نسبت به داسیکلاداسهها تا ژرفای بیشتری گسترش داشتهاند. حضور سیانوباکتریها در توالیهای رسوبی منطبق بر مرز سکانسی نوع اول بوده است. جلبکهای فیلویید در رخسارههای مرتبط با سطح پیشروی سکانس حضور داشته و بیشترین فراوانی جلبکهای سبز داسیکلاداسه و ژیمنوکودیاسه در پیرامون بیشترین سطح غرقابی و سیستمتراکت تراز بالا ثبت شده است. فراوانی جلبکهای سبز آهکی از قاعده به رأس پاراسکانسهای کربناتی افزایش نشان میدهد. فراوان شدن جلبکهای سبز آهکی ارتباط نزدیکی با گرمشدگی اقلیمی و گذر از شرایط سردخانهای به گلخانهای در پرمین البرز نشان میدهد.
مریم اسدی سرشار؛ عباس بحرودی؛ منوچهر قرشی؛ محمد رضا قاسمی
چکیده
برآورد نرخ گشتاور روشی به نسبت نوین در بررسی میزان فعالیتهای زمینساختی مناطق مختلف به شمار میرود و زمینهای را برای تلفیق روشهای مختلف فراهم میکند. نرخ گشتاور در واقع بیانگر میزان انرژی است که در سامانههای دگرریختی وجود دارد. برای تعیین نرخ گشتاور سه روش متفاوت وجود دارد که هریک از دیدگاهی خاص، تحرک و پویایی زمینساختی ...
بیشتر
برآورد نرخ گشتاور روشی به نسبت نوین در بررسی میزان فعالیتهای زمینساختی مناطق مختلف به شمار میرود و زمینهای را برای تلفیق روشهای مختلف فراهم میکند. نرخ گشتاور در واقع بیانگر میزان انرژی است که در سامانههای دگرریختی وجود دارد. برای تعیین نرخ گشتاور سه روش متفاوت وجود دارد که هریک از دیدگاهی خاص، تحرک و پویایی زمینساختی یک منطقه را بیان میکنند. این سه روش عبارتند از: روش ژئودتیکی (نقشهبرداری)، لرزهای و زمینشناسی. روش ژئودتیکی که بر مبنای تانسور نرخ کرنش (استرین) به دست آمده از دادههای ژئودتیکی تعیین میشود، نمایانگر میزان دگرشکلی (اعم از لرزهای و غیرلرزهای) است که در حال حاضر در منطقه رخ میدهد. نرخ گشتاور لرزهای که بر اساس کاتالوگهای زمینلرزههای تاریخی و دستگاهی به دست میآید نشان دهنده مقدار انرژی است که به صورت لرزهای و در طی وقایع لرزهای موجود در کاتالوگهای زمینلرزهای منطقه آزاد شده و نرخ گشتاور زمینشناسی که با استفاده از ویژگیهای هندسی گسلها بهدست میآید، توانایی بالقوه گسلها در آزاد ساختن انرژی الاستیکی ذخیره شده در آنها را آشکار میکند. برای منطقه البرز مرکزی نرخ گشتاور ژئودتیک، نرخ گشتاور لرزهای (بر مبنای دادههای زمینلرزههای تاریخی و دستگاهی) و میزان نرخ گشتاور زمینشناسی برآورد شده است. بالاترین میزان نرخ گشتاور در منطقه مورد مطالعه مربوط به روش ژئودتیکی (Nm/yr 1019×83/8)و سپس نرخ گشتاور زمینشناسی (Nm/yr 1019×12/0) و در نهایت کمترین میزان، مربوط به نرخ گشتاور لرزهای (Nm/yr 1019×83/8-1019×046/0) است. با توجه به پراکندگی کانون سطحی زمینلرزهها، بیشترین انرژی لرزهای آزاد شده در بخشهای جنوبی البرز مرکزی است که با توجه به بالا بودن نرخ گشتاور ژئودتیک و زمینشناسی در بخشهای شمالی به نظر میرسد بخشهای شمالی البرز مرکزی دارای پتانسیل لرزهخیزی بالاتری باشند.
رضوان خاوری؛ منوچهر قرشی؛ مهران آرین؛ خسرو خسروتهرانی
چکیده
در این مقاله به بررسی زمینساخت فعال نسبی حوضه کرج بر اساس شاخصهای زمینریختی پرداختهشده است. این شاخصها عبارتند از: شاخص طول- شیب رودخانه (SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، انتگرال فرازسنجی (Hi)، نسبت عرض کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شکل حوضه زهکشی (Bs) و پیچ و خم پیشانی کوه (Smf). نتایج بررسی این ویژگیها با هم به عنوان شاخص زمینساخت فعال ...
بیشتر
در این مقاله به بررسی زمینساخت فعال نسبی حوضه کرج بر اساس شاخصهای زمینریختی پرداختهشده است. این شاخصها عبارتند از: شاخص طول- شیب رودخانه (SL)، عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، انتگرال فرازسنجی (Hi)، نسبت عرض کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شکل حوضه زهکشی (Bs) و پیچ و خم پیشانی کوه (Smf). نتایج بررسی این ویژگیها با هم به عنوان شاخص زمینساخت فعال نسبی (Iat) محاسبه شد و به چهار رده شامل مناطق خیلی فعال تا مناطق با فعالیت کم، تقسیمبندی شد. ناحیه مورد بررسی در دامنه جنوبی البرز مرکزی در شمال ایران، یک مکان مناسب برای بررسی زمینساخت فعال نسبی است. بررسیهای اخیر نشان میدهد که نوزمینساخت، نقش مهمی در تکامل زمینریختی این بخش از البرز دارد. شواهد زمینریختی، بالاآمدگی مختلفی را در گذشته زمینشناسی ناحیه، نشان میدهند. ردههای بالای Iat (فعالیت کم زمینساختی) بیشتر در جنوب و بخش مرکزی حوضه زهکشی کرج به دست آمد، درحالی که بقیه ناحیه دارای ردههای متوسط تا بالای فعالیت است. اطراف دریاچه امیرکبیر، بیشترین میزان زمینساخت فعال نسبی را نشان میدهد. پراکندگی این شاخص نواحی مربوط به فعالیت گسلهای مختلف و نرخهای نسبی زمینساخت فعال را مشخص میسازد. بیش از نیمی از مساحت کل ناحیه مورد مطالعه در ردههای یک و دو، یعنی با فعالیت خیلی بالا و بالا، قرار دارد. محیطهای با نرخهای بالاتر فعالیت، شاخص Iat بزرگتری دارند. شاخص تقارن توپوگرافیکی عرض حوضه (T)، همچنین در ناحیه مورد مطالعه محاسبه شد. نتیجه اندازهگیری این شاخص در حوضه کرج و زیرحوضههای آن به شکل نقشهای از بردارهای T تهیه شد. پس از مقایسه مقادیر این شاخص با نقشه ردهبندی زمینساخت فعال نسبی، تطبیق نواحی رده بالا با پهنههای دارای مقادیر بالای عدم تقارن تأیید شد.
مهدی شمس؛ کاظم سیدامامی
چکیده
سازند دلیچای و زیای آمونیتی آن در منطقه پرور (شمال سمنان) برای اولین بار بررسی شدهاست. در برش مربوطه سازند دلیچای با ستبرای به نسبت کم (70 متر) از مارن، سنگآهک مارنی و سنگآهک تشکیل شده است که به 5 بخش قابل تقسیم است. از انتهای مارنهای بخش 4 و سنگآهک مارنی بخش 5 تعداد 407 عدد آمونیت به دست آمده که وابسته به خانوادههایPhylloceratidae , Lytoceratidae ...
بیشتر
سازند دلیچای و زیای آمونیتی آن در منطقه پرور (شمال سمنان) برای اولین بار بررسی شدهاست. در برش مربوطه سازند دلیچای با ستبرای به نسبت کم (70 متر) از مارن، سنگآهک مارنی و سنگآهک تشکیل شده است که به 5 بخش قابل تقسیم است. از انتهای مارنهای بخش 4 و سنگآهک مارنی بخش 5 تعداد 407 عدد آمونیت به دست آمده که وابسته به خانوادههایPhylloceratidae , Lytoceratidae , Oppeliidae , Haploceratidae , Sphaeroceratidae , Parkinsoniidae , Morphoceratidae and Perisphinctidae هستند. فسیلهای یافت شده در محدوده زمانی باژوسین پسین تا باتونین پسین قرار دارند. از بخشهای جوانتر ژوراسیک میانی، آمونیت به دست نیامد. افزونبر آن در این برش، بخش 5 ، شامل آهکهای گرهکی (ندولر) سرخ و سبز رنگ به سن انتهای باژوسین پسین تا باتونین پسین به عنوان " ردیف فشرده(Condensed strata)" در نظر گرفته شد.
مهین محمدی؛ مهدی یزدی
چکیده
در میان زیای میکروسکوپی موجود در لایههای آهکی سازند جیرود در البرز مرکزی، بقایای میکروسکوپی ارزشمندی از کوسههای غضروفی (کوندریکتین) یافت شده است. این قطعهها شامل دندانها، اندام تنفسی و فلسها است که در این بررسی مطالعه شده است. در این مطالعه گونهها و جنسهایی از خانوادههای Phoebodontidae , Protacrodontoidae ، Hybodontoidae و Ctenacathoidaeشناسایی ...
بیشتر
در میان زیای میکروسکوپی موجود در لایههای آهکی سازند جیرود در البرز مرکزی، بقایای میکروسکوپی ارزشمندی از کوسههای غضروفی (کوندریکتین) یافت شده است. این قطعهها شامل دندانها، اندام تنفسی و فلسها است که در این بررسی مطالعه شده است. در این مطالعه گونهها و جنسهایی از خانوادههای Phoebodontidae , Protacrodontoidae ، Hybodontoidae و Ctenacathoidaeشناسایی شده است. سازند جیرود تناوبی از رخسارههای آواری و کربناتی همراه با یک یا دو واحد بازالتی است که در البرز مرکزی گسترش وسیعی دارد. سن این سازند دونین بالایی/کربنیفر زیرین گزارش شده است و نام آن از برش الگوی آن در دهکده جیرود در شمال تهران گرفته شده است. نهشتههای دونین بالایی/کربنیفر زیرین در سراسر البرز و ایران مرکزی گسترش دارد. مطالعه کوندریکتینهای دونین بالایی در نواحی خاور ایران و ایران مرکزی و مشابهت کوندریکتینهای این نواحی و سازند جیرود، ارتباط حوضهای این نواحی را در دونین بالایی تأیید میکند. همچنین تطابق کوندریکتینهای فامنین خاور ایران و ایران مرکزی با زیای مشابه در مراکش و الجزایر ارتباط حوضهای این سرزمینها در این زمان را تأیید میکند. مطالعات جغرافیای دیرین حاکی از آن است که این سرزمینها در نواحی کم ژرفای شمال گندوانا قرار داشتهاند. همراهی این زیا با فسیل کنودونت شاخص فامنین بالایی (Expansa zone)، تعلق این رسوبات را به این زمان تأیید میکند.
سعید معدنیپور؛ علی یساقی
چکیده
کوههای طالقان در جنوب البرز مرکزی قرار داشته و بهدلیل داشتن توالیهای کاملی از سنگهای پالئوزوییک تا ترشیری محل مناسبی در تبیین تکامل ساختاری جنوب البرز مرکزی است. این رشته کوه از شمال بهوسیله گسل طالقان و از جنوب به گسل مشا محدود شده است. این گسلها مرز واحدهای پالئوزوییک - مزوزوییک کوههای طالقان را با ترشیری در دامنههای ...
بیشتر
کوههای طالقان در جنوب البرز مرکزی قرار داشته و بهدلیل داشتن توالیهای کاملی از سنگهای پالئوزوییک تا ترشیری محل مناسبی در تبیین تکامل ساختاری جنوب البرز مرکزی است. این رشته کوه از شمال بهوسیله گسل طالقان و از جنوب به گسل مشا محدود شده است. این گسلها مرز واحدهای پالئوزوییک - مزوزوییک کوههای طالقان را با ترشیری در دامنههای شمالی و جنوبی آن تشکیل میدهد. در این مقاله هندسه ساختاری گسلهای رشته کوه، تحلیل و بر آن مبنا الگویی بر تکامل ساختاری جنوب البرز مرکزی ارائه شده که نشانگر تکامل آن از زمینساخت وارون تا ترافشارش چپگرد است. گسل مشا در خاور کوههای طالقان پرشیب بوده و موجب رانده شدن نهشتههای پرکامبرین کهر پوشاننده پیسنگ که در هسته تاقدیس بزرگ فرادیوارهای آن جای گرفته بر روی نهشتههای ائوسن دارای ناوفرمهای فرودیوارهای شدهاست. چنین هندسهای از گسل مشا بیانگر پیسنگی بودن گسل و تکامل آن از وارونشدگی(Inversion) یک گسل نرمال اولیه است. بر همین اساس گسل پرشیب طالقان بهعنوان گسل پسراند(Back thrust) فرادیوارهای مشا و کوههای طالقان بهعنوان منطقه بالاجسته(Pop-up) مابین آنها تحلیل شده است. تحلیل جنبشی گسل طالقان در برشهای مختلف این گسل در منطقه کوههای طالقان در این مطالعه بیانگر وجود دو فاز حرکتی معکوس با مؤلفههای متفاوت راستالغز راستگرد و چپگرد است. حرکات معکوس راستگرد گسل طالقان با توجه به قرارگیری آن در فرادیواره گسل مشا مرتبط با فرایند وارونشدگی این گسل از زمان کرتاسه پایانی و حرکات چپگرد آن در نتیجه حاکمیت زمینساخت ترافشارش چپگرد بر البرز مرکزی از زمان پلیوسن تحلیل شده است.
نصراله عباسی؛ عبدالحسین امینی
چکیده
سازند سرخ بالایی در برش ایوانکی از توالی کنگلومرا، ماسه سنگ، گلسنگ و افقهای تبخیری (gypsum) با برتری گلسنگهــــای ژیپسدار (gypsiferous mudstones) تشکیل شده است که درتوالیهای ریز شونده به سمت بالا (fining upward) مرتب شدهاند. این سازند خود به صورت یک بزرگ توالی (megasequence) ریز شونده به سمت بالاست، به گونهای که نیمه زیرین با برتری ماسه سنگ و نیمه بالایی ...
بیشتر
سازند سرخ بالایی در برش ایوانکی از توالی کنگلومرا، ماسه سنگ، گلسنگ و افقهای تبخیری (gypsum) با برتری گلسنگهــــای ژیپسدار (gypsiferous mudstones) تشکیل شده است که درتوالیهای ریز شونده به سمت بالا (fining upward) مرتب شدهاند. این سازند خود به صورت یک بزرگ توالی (megasequence) ریز شونده به سمت بالاست، به گونهای که نیمه زیرین با برتری ماسه سنگ و نیمه بالایی با چیرگی گلسنگ مشخص است. در قاعده این سازند لایههای ژیپس تا ستبرای ١٠ متر مشاهده میشوند. بخشهای مختلف این سازند، بویژه ماسهسنگها دچار هوازدگی شدهاند. در لایههای ماسهسنگی بخشهای میانی این سازند آثار ردپای پستانداران یافت میشود که عمدتاً به علت هوازدگی، تغییر شکل یافته و به صورت گودیهایی در سطوح لایهبندی باقی ماندهاند. در این میان، دو اثر ردپای خوب حفظ شده مربوط به راسته گوشتخواران (Carnivoripedida) تشخیص داده شد که یکی از آنها ایکنوجنسChelipus isp. است که متعلق به گربهسانان میباشد. محیطهای رسوبگذاری رخسارههای این سازند، مخروط افکنههای با فراوانی جریانهای خردهدار، سامانة رودخانهای بریده بریده با برتری بار بستر شن و ماسهای با دشتهای سیلابی گسترده و دریاچههای وسیع کویری همراه با باتلاقهای محلی تعیین شده است که اثر ردپای پستانداران به طور عمده در رسوبات نرم و شکلپذیر پشتههای کناری و طولی درون کانالها، حاشیه کانالها (overbank) و خاکریزهای طبیعی (Levee) بر جای مانده است.
محسن الیاسی؛ سیران احمدیان
چکیده
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل تاریخچه تنش دیرینه در محدوده کن- کرج است. فازهای تنش دیرینه با استفاده از تعدادی گسل متوسط مقیاس دارای خطوارههای لغزشی، تعیین و دستهبندی شدند. نتایج حاصل، با توجه به برخی پدیدههای زمینشناسی دیگر همچون سطح محوری چینها، صفحات تزریق، و صفحات استیلولیت کنترل شدند. موقعیت محورهای ...
بیشتر
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل تاریخچه تنش دیرینه در محدوده کن- کرج است. فازهای تنش دیرینه با استفاده از تعدادی گسل متوسط مقیاس دارای خطوارههای لغزشی، تعیین و دستهبندی شدند. نتایج حاصل، با توجه به برخی پدیدههای زمینشناسی دیگر همچون سطح محوری چینها، صفحات تزریق، و صفحات استیلولیت کنترل شدند. موقعیت محورهای اصلی تنش و شکل هندسی بیضوی تنش در فضای تنش چهار بعدی توسط تعیین محور چرخش در هر محدوده با توجه به نظریه اندرسون تحلیل شده است. دو فاز تنش متفاوت شناسایی و وضعیت هندسی مسیرهای تنش بیشینه فشارشی روی نقشه ساختاری نمایش داده شد. مسیرهای تنش محاسبه شده روند شمالی - جنوبی داشته و همگرایی محسوسی به سمت شمال نشان میدهند که نشاندهنده افزایش شدت تنش در حین فعالیتهای سامانه گسلی است.