سخن سردبیر
دوره 27، شماره 107 ، خرداد 1397، صفحه 1-1
داوران
دوره 27، شماره 107 ، خرداد 1397، صفحه 2-2
مقاله پژوهشی
زمین شناسی اقتصادی
هادی محمددوست؛ مجید قادری؛ جمشید حسن زاده
چکیده
دادههای ایزوتوپ گوگرد بر روی کانیهای پیریت، کالکوپیریت و مولیبدنیت موجود در رگچههای تیپ A، B و D سامانههای پورفیری خوشه میدوک واقع در بخش شمالباختری کمربند مس کرمان نشانگر ترکیب ایزوتوپی δ34S نزدیک به صفر برای این سامانهها است. ترکیب ایزوتوپی گوگرد برای کانسارهای پورفیری چاه فیروزه و ایجو و اندیسهای سرنو، گود کلواری و ...
بیشتر
دادههای ایزوتوپ گوگرد بر روی کانیهای پیریت، کالکوپیریت و مولیبدنیت موجود در رگچههای تیپ A، B و D سامانههای پورفیری خوشه میدوک واقع در بخش شمالباختری کمربند مس کرمان نشانگر ترکیب ایزوتوپی δ34S نزدیک به صفر برای این سامانهها است. ترکیب ایزوتوپی گوگرد برای کانسارهای پورفیری چاه فیروزه و ایجو و اندیسهای سرنو، گود کلواری و کدر به ترتیب بین 1.4- تا 2.5+ (میانگین 0.31+)، 1.3- تا 1.1+ ( میانگین 0.07+)، 0.1+ تا 2.4+ (میانگین 0.87+)، 0.2+ تا 1.5- (میانگین 0.1-) و 4.1- تا 1+ (میانگین 1.04-) در هزار است که میتواند معرف منبع ماگمایی باشد. همچنین دامنه محدود تغییرات ایزوتوپی و ترکیب ایزوتوپی مشابه برای سه گروه رگه نشان میدهد که با تحول سیستم گرمابی، تغییر و تحول چندانی در منبع اولیه و به نسبت همگن گوگرد رخ نداده است. مقایسه دادههای حاصل از خوشه میدوک با دادههای موجود در مورد برخی کانسارهای بخش میانی و جنوبی کمربند کرمان پیشنهاد میکند که منشأ گوگرد در سامانههای پورفیری بخش شمالباختری و تا حدی بخشهای میانی کمان ماگمایی سنوزوئیک کرمان از یک ماگمای مافیک که از گوشته لیتوسفری زیرقارهای (SCLM) متاسوماتیز شده منشأ گرفته تأمین شده و آلایش با سنگهای پوسته قارهای نیز بر ترکیب δ34S اثرگذار بوده است، درحالیکه در بخش جنوبی، فرایندهای مرتبط با فرورانش و سیالات ناشی از آب دریا و رسوبات همراه، در ترکیب ایزوتوپی گوگرد نقش اساسی داشتهاند.
مقاله پژوهشی
مجتبی ارجمندی؛ علی صارمی؛ امیرپویا صراف؛ حسین صدقی؛ مهآسا روستایی
چکیده
مدلسازی آب زیرزمینی، بررسی خطر فرونشست و مدیریت صحیح منابع آب زیرزمینی نیازمند برآورد دقیق متغیرهای هیدرولیکی آبخوان است. افزون بر این، روشهای پیشین و روشهای گرافیکی معمول تقریبی، گران و زمانبر هستند. در این پژوهش، ده سری از دادههای آزمون پمپاژ، ثبت شده طی پنج سال (1387 تا 1391) در یک چاه در منطقه 19 در جنوب دشت تهران انتخاب ...
بیشتر
مدلسازی آب زیرزمینی، بررسی خطر فرونشست و مدیریت صحیح منابع آب زیرزمینی نیازمند برآورد دقیق متغیرهای هیدرولیکی آبخوان است. افزون بر این، روشهای پیشین و روشهای گرافیکی معمول تقریبی، گران و زمانبر هستند. در این پژوهش، ده سری از دادههای آزمون پمپاژ، ثبت شده طی پنج سال (1387 تا 1391) در یک چاه در منطقه 19 در جنوب دشت تهران انتخاب شدند. همچنین، طی سالهای یاد شده نرخ فرونشست برای هر سال توسط روش ژئودزی زمینی ارزیابی شد. برای رفع مشکلات روشهای پیشین، 3 کد کامپیوتری با بهکارگیری الگوریتمهای ژنتیک و الگوریتم چندنخبهگرایی بهینهسازی گروهی ذرات توسعه یافتند تا متغیرهای هیدرولیکی آبخوان را برآورد کنند. کفایت و کارایی کدهای توسعه یافته، با بهکارگیری 10 دسته داده مربوط به آبخوان محبوس آزموده شد و سپس نتایج آنها با نتایج حاصل شده از روش گرافیکی حاصله از نرم افزار AquiferTest مقایسه شدند. بر پایه نتایج تابع شایستگی، الگوریتم بهینهسازی چندنخبهگرایی گروهی ذرات و الگوریتمهای ژنتیک بهترتیب قابل اعتمادتر از روش گرافیکی برای برآورد متغیرهای هیدرولیکی آب زیرزمینی بودند. افزون بر این، تجزیه حساسیت متغیرهای هیدرولیکی در طول عملکرد روشهای بهینهسازی یاد شده اثبات کرد که نتایج بسیار دقیق و قابل اعتماد هستند. سپس با توجه به مقادیر هدایت هیدرولیکی حاصل طی سالهای مختلف با استفاده از الگوریتم چندنخبهگرایی بهینهسازی گروهی ذرات رابطهای ارایه شد تا بتواند تغییرات هدایت هیدرولیکی را طی زمان پیشبینی کند و سپس رابطه دیگری به دست آمد تا با توجه به مقادیر هدایت هیدرولیکی طی زمان مقدار نرخ فرونشست برای سالهای آینده تعیین شود. همچنین در این مقاله فرض شده است با رسیدن هدایت هیدرولیکی آبخوان مربوطه به مقدار آب زیرزمینی برداشت نمیشود. در پایان با توجه به روابط بهدست آمده و برداشت پیوسته آب زیرزمینی در منطقه مربوط، 30 سال طول میکشد تا هدایت هیدرولیکی به برسد و در طول زمان 1387 تا 1417 در منطقه مربوط، 52/0متر فرونشست زمین حاصل میشود. دادههای نرخ فرونشست زمین حاصل از روش تداخلسنجی راداری ماهوارهای (InSAR) نیز درستی روابط حاصل را تأیید کردند.
مقاله پژوهشی
شیرین شهابی؛ هادی شفائی مقدم؛ قاسم قربانی
چکیده
سنگهای گرانیتی مجموعه قوشچی در شمال ارومیه بیشتر شامل آلکالیفلدسپارگرانیتها، گرانیتها و دایکهای آپلیتی هستند؛ با ماهیت کالکآلکالن پتاسیم بالا تا شوشونیتی و غنی از آهن مشخص میشوند و به گروه گرانیتهای A تعلق دارند. این سنگها دارای مقادیر K2O+Na2O، FeO/MgO، Ga/Al، Ce/Nb، Zr و Y/Nb بالا و مقادیر CaO، Ba، Sr و Eu پایین و از نوع گرانیتهای ...
بیشتر
سنگهای گرانیتی مجموعه قوشچی در شمال ارومیه بیشتر شامل آلکالیفلدسپارگرانیتها، گرانیتها و دایکهای آپلیتی هستند؛ با ماهیت کالکآلکالن پتاسیم بالا تا شوشونیتی و غنی از آهن مشخص میشوند و به گروه گرانیتهای A تعلق دارند. این سنگها دارای مقادیر K2O+Na2O، FeO/MgO، Ga/Al، Ce/Nb، Zr و Y/Nb بالا و مقادیر CaO، Ba، Sr و Eu پایین و از نوع گرانیتهای نوع A2 هستند. شواهد ژئوشیمیایی و ایزوتوپی Sr-Nd، تبلور تفریقی شدید از مذابهای مشتق شده از گوشته غنی شده همراه با آغشتگی پوسته را آشکار میسازد و محیط تشکیل آنها با موقعیتهای کششی پس از برخورد درون صفحهای همخوانی دارد. سنسنجی آرگون- آرگون روی کانی بیوتیت و Rb-Sr سنگ کل در سنگهای گرانیتی به ترتیب نشاندهنده سن کمینه 27±262 و20 ±256 میلیون سال و سن تبلور 330 تا 320 میلیون سال است و احتمالاً این گرانیتها در پهنههای کششی در مراحل پایانی رویدادهای زمین ساختی کوهزایی واریسکن (Variscan) شکل گرفتهاند.
زهرا لطیفی؛ فریبا فروغی؛ مریم معتمدالشریعتی؛ سید ناصر رئیسالسادات
چکیده
در این مطالعه نانوفسیلهای آهکی برش نیمبلوک در شمال باختر قائن ارزیابی و بررسی شده است. برش نیمبلوک با ستبرای 164 متر شامل سنگآهک، مارن و شیل است. در برش مورد مطالعه 76 گونه نانوفسیلی متعلق به 30 جنس از 15 خانواده شناسایی شد. بر پایه نانوفسیلهای شناسایی شده، بخشی از زیرزون CC7b و زیستزون CC8 و بخشی از زیستزون CC9 از زیستزونبندی ...
بیشتر
در این مطالعه نانوفسیلهای آهکی برش نیمبلوک در شمال باختر قائن ارزیابی و بررسی شده است. برش نیمبلوک با ستبرای 164 متر شامل سنگآهک، مارن و شیل است. در برش مورد مطالعه 76 گونه نانوفسیلی متعلق به 30 جنس از 15 خانواده شناسایی شد. بر پایه نانوفسیلهای شناسایی شده، بخشی از زیرزون CC7b و زیستزون CC8 و بخشی از زیستزون CC9 از زیستزونبندی Sissingh (1977) و زیرزون NC7Cو زیستزونهای NC9, NC8 و بخشی از زیست زون NC10از زیستزونبندی Roth (1978)تشخیص داده شدهاند و سن نسبی آپتین پسین- آلبین و سنومانین پیشین؟ (late Aptian–Albian- early Cenomanian?) برای نهشتههای این برش پیشنهاد میشود.
صمد علیپور؛ خدیجه موسوی؛ ابتسام حسینی؛ شعله اصلانپور؛ زینب حاصلی
چکیده
دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه فوق اشباع از نمک در جهان است که در میان استانهای آذربایجان شرقی و غربی در شمال باختر ایران جای دارد. در این پژوهش ژئوشیمی عناصر اصلی، جزیی و خاکی کمیاب 130 نمونه که از 25 سانتیمتری پایانی گمانه حفر شده با ژرفای یک و نیم متری میان سالهای 1394 تا 1395 برداشت شده است؛ بررسی شد. مطالعه ژئوشیمی عناصر اصلی ...
بیشتر
دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه فوق اشباع از نمک در جهان است که در میان استانهای آذربایجان شرقی و غربی در شمال باختر ایران جای دارد. در این پژوهش ژئوشیمی عناصر اصلی، جزیی و خاکی کمیاب 130 نمونه که از 25 سانتیمتری پایانی گمانه حفر شده با ژرفای یک و نیم متری میان سالهای 1394 تا 1395 برداشت شده است؛ بررسی شد. مطالعه ژئوشیمی عناصر اصلی نشاندهنده گوناگونی و ناهمگنی زیاد در مقدار اکسید عناصر اصلی در رسوبات بخشهای شمال باختر، شمال خاور، جنوب باختر و جنوب بستر دریاچه است. نتایج تجزیه طیفسنج پراش پرتو ایکس (XRD) رسوبات نشان میدهد که فاز اصلی کانیهای رسوبات دریاچه را کانیهای هالیت، کلسیت، آنکریت، کوارتز، ارتوکلاز، کلریت، آلبیت، ژیپس، پلاژیوکلاز، اوژیت، آمفیبول و هورنبلند تشکیل میدهند و رسوبات بستر دریاچه ارومیه از دید ترکیب کانیشناختی شبیه کانیهای عمومی تشکیلدهنده شیل و ماسهسنگ گریوک هستند. در میان اکسیدهای عناصر اصلی، MgO، CaO و Na2O غنیشدگی بالایی نسبت به استانداردهای UCC، PAAS و NASC نشان میدهند. از مجموعه عناصر جزییRb و Sr نسبت به UCC، PAAS و NASC غنیشدگی بسیار بالایی همراه با تهیشدگی Eu بهویژه در بخش جنوب باختر دریاچه نشان میدهند. مقایسه ترکیب ژئوشیمیایی رسوبات ژرفای مورد مطالعه، با سنگهای پیرامون دریاچه نشان از کنترل اصلی ترکیب کانیشناختی توسط زمینشناسی پیرامون دریاچه در مقایسه با کانیشناسی آورد رسوبی رودخانهها دارد.
مقاله پژوهشی
محمد ابراهیمی؛ معصومه رفیعی
چکیده
در شمال زاویه (جنوب باختر کرج) رخنمون گستردهای از سنگهای آتشفشانی- آذرآواری ائوسن با ترکیب بازیک، حدواسط و اسیدی گسترش دارد. این مجموعه آتشفشانی- آذرآواری شامل گدازههای با ترکیب سنگشناسی بازالت، تراکیبازالت، تراکیآندزیت بازالتی، آندزیت، تراکیآندزیت، تراکیداسیت، ریولیت و سنگهای آذرآواری مانند ایگنیمبریت، توف ...
بیشتر
در شمال زاویه (جنوب باختر کرج) رخنمون گستردهای از سنگهای آتشفشانی- آذرآواری ائوسن با ترکیب بازیک، حدواسط و اسیدی گسترش دارد. این مجموعه آتشفشانی- آذرآواری شامل گدازههای با ترکیب سنگشناسی بازالت، تراکیبازالت، تراکیآندزیت بازالتی، آندزیت، تراکیآندزیت، تراکیداسیت، ریولیت و سنگهای آذرآواری مانند ایگنیمبریت، توف جوش خورده، توف بلورین، توف خردهسنگی، توف بلورین خردهسنگی، توف خاکستر و لاپیلیسنگ است. در این توالی آتشفشانی و آذرآواری ایگنیمبریت حجم قابل ملاحظهای را به خود اختصاص میدهد. بافتهای متداول در سنگهای آتشفشانی مورد مطالعه شامل پورفیریتیک، گلوپورفیریتیک، کومولوفیریک، بادامکی و تراکیتی هستند. در سنگهای آذرآواری قطعات خردهسنگی و بلورهای خرد شده بهطور معمول یافت میشوند. در ایگنیمبریتها بافت اتاکسیتی بهطور متداول دیده میشود. ساخت جریانی در گدازههای ریولیتی و ساخت منشوری در جریانهای گدازه و ایگنیمبریتهای منطقه وجود دارند. کانیهای اصلی در سنگهای مورد مطالعه شامل پیروکسن، آمفیبول، بیوبیت، پلاژیوکلاز و کوارتز است که با کانیهای فرعی فلدسپار پتاسیمدار، کانیهای کدر و الیوین دگرسان شده همراه هستند. کلسیت، کلریت، اپیدوت و سریسیت نیز بهعنوان کانی ثانویه وجود دارند. بر پایه مطالعات ژئوشیمیایی، سنگهای آتشفشانی مورد مطالعه بیشتر کالکآلکالن هستند؛ ولی تعداد کمی از نمونهها در برخی نمودارها در محدوده آلکالن و شوشونیتی قرار میگیرند. بیهنجاری منفی Nb و Ti، بیهنجاری مثبت Pb، غنیشدگی از عناصر سنگدوست درشتیون، غنیشدگی از عناصر خاکی کمیاب سبک و تهیشدگی از عناصر با میدان پایداری بالا نشان از این دارد که ماگمای مادر این سنگها از یک گوشته سستکرهای متاسوماتیسم شده در بالای پهنه فرورانش منشأ گرفته است. وجود بافت غربالی فراوان در پلاژیوکلازها، خورده شدن پلاژیوکلازها و پیروکسنها و همچنین حاشیه سوخته بیوتیتها و آمفیبولها همگی نشاندهنده وجود شرایط عدم تعادل در سامانه است که این امر به احتمال زیاد از اختلاط ماگمایی ناشی میشود. با این وجود، هضم، بالاآمدگی سریع ماگما و کاهش فشار نیز میتواند این بافتها را ایجاد کند.
مقاله پژوهشی
رعنا صمدیمقدم؛ رضا نوزعیم؛ مریم دهبزرگی؛ محمد محجل
چکیده
منطقه کوه درنجال در پهنه زمینساختی ایران مرکزی، در شمال باختری بلوک طبس و در سمت خاوری گسل کلمرد با روند شمال خاوری- جنوب باختری قرار دارد. در این منطقه تنها واحدهای سنگی پالئوزوییک (به سن کامبرین تا دونین) به همراه برونزد بسیار کمی از سنگآهک به سن کرتاسه دیده میشود. سنگهای آذرین منطقه شامل توده آندزیتی لنزی شکل شمال کوه درنجال ...
بیشتر
منطقه کوه درنجال در پهنه زمینساختی ایران مرکزی، در شمال باختری بلوک طبس و در سمت خاوری گسل کلمرد با روند شمال خاوری- جنوب باختری قرار دارد. در این منطقه تنها واحدهای سنگی پالئوزوییک (به سن کامبرین تا دونین) به همراه برونزد بسیار کمی از سنگآهک به سن کرتاسه دیده میشود. سنگهای آذرین منطقه شامل توده آندزیتی لنزی شکل شمال کوه درنجال (به سن احتمالی ژوراسیک میانی) و تودههای نفوذی با ترکیب دیابازی نفوذ کرده در سازند کالشانه است. چرخش بلوکهای ایران مرکزی، برخورد صفحه عربی با ایران و همچنین اندرکنش ساختاری میان بلوکهای ایران مرکزی در طی تکامل زمین ساختی خود، سبب تغییر در جهتگیری محورهای تنش جنبشی (Kinematic Stress Tensor, P-T-B) و در نتیجه شکلگیری ساختارهای جدید و تغییر در ساختارهای کهن در طول تاریخ زمینشناسی منطقه بوده است. گسل کلمرد به عنوان یک گسل پیسنگی ایران مرکزی و نیز به عنوان پهنه اصلی جابجایی (PDZ) سبب شکلگیری گسلهای امتدادلغز و وارون در منطقه کوه درنجال شده است. مشاهدات و برداشتهای صحرایی نشاندهنده وجود گسلهای همسو (R, P)، ناهمسو (R’, X) و فشارشی رده C2و نیز چینخوردگیهای رده F1 در منطقه کوه درنجال هستند. موقعیت و سازوکار ساختارهای ناحیه کوه درنجال، نشانگر تغییر جهت راستای محور فشارش (P Axis) بهصورت پادساعتگرد از حالت عمود بر گسل کلمرد تا موازی با آن در بازه زمانی پالئوزوییک پایانی تا سنوزوییک پایانی است که سبب تشکیل گسلها و تغییر سازوکار جنبشی برخی از گسلهای مهم منطقه شده است.
مقاله پژوهشی
نجمه علیدادی؛ عباس مهدویان
چکیده
زمانی که امواج زمینلرزه از لایههای آبرفتی میگذرند؛ دامنه امواج لرزهای در برخی از دورهها بهطور قابلتوجهی افزایش مییابد که با عنوان بزرگنمایی سایت شناخته میشود. در این صورت میتوان آن را با یک مدل تحلیلی بهصورت نسبت طیف پاسخ سطح زمین به طیف پاسخ حرکت ورودی برآورد کرد. این رفتار در ارزیابی عملکرد لرزهای سازهها و شریانهای ...
بیشتر
زمانی که امواج زمینلرزه از لایههای آبرفتی میگذرند؛ دامنه امواج لرزهای در برخی از دورهها بهطور قابلتوجهی افزایش مییابد که با عنوان بزرگنمایی سایت شناخته میشود. در این صورت میتوان آن را با یک مدل تحلیلی بهصورت نسبت طیف پاسخ سطح زمین به طیف پاسخ حرکت ورودی برآورد کرد. این رفتار در ارزیابی عملکرد لرزهای سازهها و شریانهای حیاتی ضروری است. در این مقاله سعی شده است که این تأثیر در لایههای ماسهای با ستبراهای متفاوت بررسی شود. برای نمونه، شهرستان ارومیه به عنوان یکی از کلانشهرهای شمال باختری ایران و منطقهای زمینلرزهخیز بررسی شده است. 120 گمانه ژئوتکنیکی حفر و لایههای ماسهای با ستبراهای متفاوت در بخش مرکزی و خاوری آن دیده شده است. در این تحلیلها از شتابنگاشتهای مصنوعی شبیهسازی شده بر پایه نتایج تحلیل خطر لرزهای به عنوان حرکت ورودی برای تحلیل استفاده شده است. سپس با مقایسه شتابهای طیفی در دورههای مختلف سطح زمین با مقادیر متناظر روی سنگبستر لرزهای طیف بزرگنمایی شتاب طیفی در دورههای مختلف ارائه و بهدنبال آن با استفاده از شبکه عصبی و الگوریتم ژنتیک مدلسازی این ضرایب انجام شد. نتایج به دست آمده نشاندهنده افزایش قابل توجه ضریب بزرگنمایی در برخی از دورهها با افزایش ستبرای لایههای ماسهای است. با استفاده از نتایج مدلسازی ارائه شده میتوان ضرایب بزرگنمایی خاکهای ماسهای شهر ارومیه را با ستبراهای متفاوت به ازای دورههای متغیر تا 4 ثانیه برآورد کرد. در این مطالعه نتایج به دست آمده از شبکه عصبی مصنوعی با استفاده از معیارهای ضریب همبستگی و جذر میانگین مربعات خطا جوابهای دقیقتری نسبت به برنامهریزی بیان ژن ارائه کرده است. همچنین در این مطالعه با استفاده از الگوریتم تکاملی برنامهریزی بیان ژن رابطه ریاضی به ازای ستبرای لایه ماسهای و دورههای متفاوت بیان میشود.
مقاله پژوهشی
سیدنعمت الله حقیقی؛ رضا زارعی سهامیه؛ حسن زمانیان؛ احمد احمدیخلجی
چکیده
کانسار آهن تخت در فاصله 120 کیلومتری شمال خاور شهر همدان و در شمال کمربند ماگمایی ارومیه- دختر قرار دارد. نفوذ توده گرانودیوریتی میوسن میانی به درون کربناتهای کرتاسه سبب کانیسازی آهن شده است. کانیسازی دیرزاد پرکننده فضای خالی و جانشینی به صورت رگه و عدسیشکل با دگرسانیهای آرژیلیک، کربنات، کلریت، اپیدوت، سیلیس وکانیهای ...
بیشتر
کانسار آهن تخت در فاصله 120 کیلومتری شمال خاور شهر همدان و در شمال کمربند ماگمایی ارومیه- دختر قرار دارد. نفوذ توده گرانودیوریتی میوسن میانی به درون کربناتهای کرتاسه سبب کانیسازی آهن شده است. کانیسازی دیرزاد پرکننده فضای خالی و جانشینی به صورت رگه و عدسیشکل با دگرسانیهای آرژیلیک، کربنات، کلریت، اپیدوت، سیلیس وکانیهای گارنت، پیروکسن، اپیدوت، ترمولیت- اکتینولیت، فلوگوپیت، هورنبلند، کوارتز، کلسیت، مگنتیت، پیریت، اسپکیولاریت، کالکوپیریت، هماتیت، لیمونیت، گوتیت و مالاکیت دیده شده است. ژئوشیمی ماده معدنی گویای حضور عناصر Si, Al, Ca, Mg, Ti و نیز عناصر کالکوفیل Cu, Zn, As, Pb و به دلیل همراهی کانیهای کالکسیلیکاتی و کانیهای سولفیدی با مگنتیت است. میانبارهای سیال دمای همگنشدگی میان 2/153 تا 3/338 درجه سانتیگراد و شوری از 827/0 تا 36/25 درصد وزنی نمک طعام دارند. در مرحله کانیسازی آمیختگی سیالهای ماگمایی با آبهای جوی در مرحله متاسوماتیسم پسرونده رخ داده است. مقدار δ18O کانی مگنتیت میان 46/0- تا 31/2+ ‰ و مقدار δ18Owater سیال مولد کانیسازی میان 1/8+ تا 9/10+ ‰ متغیر است. این مقدار مشابه با سیالهای ماگمایی متعادل شده با منبع دارای 18O بالاست. مقدار δ34S در کانی پیریت ماده معدنی میان 3/7+ تا 5/12+ ‰ و مقدار δ34SH2S سیال مولد کانیسازی میان 7/5+ تا 9/10+ ‰ است. این مقادیر مثبت دخالت منشأ سولفاتهای تبخیری را در تأمین گوگرد نشان میدهد. در مرحله دگرگونی پسرونده فلزات تحرک یافته همراه با سیالهای فلزدار حاصل از سرد شدن توده نفوذی با آبهای جوی سولفوردار مخلوط شده و در سنگآهکهای کرتاسه دارای فضای خالی ساختاری کانیسازی اسکارن کلسیک آهن تخت را به وجود آورده است.
مقاله پژوهشی
مسعود مرسلی؛ محمد نخعی؛ محسن رضایی؛ حمیدرضا ناصری؛ جعفر حسنپور
چکیده
بخش اول تونل انتقال آب کرج به طول 16 کیلومتر برای انتقال آب از سد امیرکبیر به تصفیهخانه تهران در سازند کرج حفاری شد. برای برآورد میزان نفوذ آب به درون تونلها، روشها و روابط متفاوتی وجود دارد. ورود آب به تونل توسط روشهای تحلیلی و تجربی برآورد شد و اندازهگیری روزانه آب واقعی ورودی به تونل اختلافاتی را با این روشها نشان داد. ...
بیشتر
بخش اول تونل انتقال آب کرج به طول 16 کیلومتر برای انتقال آب از سد امیرکبیر به تصفیهخانه تهران در سازند کرج حفاری شد. برای برآورد میزان نفوذ آب به درون تونلها، روشها و روابط متفاوتی وجود دارد. ورود آب به تونل توسط روشهای تحلیلی و تجربی برآورد شد و اندازهگیری روزانه آب واقعی ورودی به تونل اختلافاتی را با این روشها نشان داد. در این پژوهش، بر پایه مقایسه میان ارقام واقعی و پیشبینیهای صورت گرفته، روابطی برای شرایط مشابه آبزمینشناختی ارایه شد. روشهای تحلیلی، ارقام بالاتری را نسبت به پیشبینیها نشان دادند که بر پایه این مطالعات، افزون بر نفوذپذیری و بار آبی که در این روشها وجود دارد؛ ساختارهای زمینشناسی، بارش و شیب لایهها در ورود آب زیرزمینی به تونل مؤثرند. بیشترین حجم ورود آب به تونل کرج در ساختارهای زمینشناسی همچون چینها، گسلها، دایکها و درزههای باز صورت گرفته که در بیشتر مواقع نیز انطباق زمانی قابل توجهی با بارندگیها داشته است.
مقاله پژوهشی
حبیب ا.. قاسمی؛ مجتبی رستمی حصوری؛ محمود صادقیان
چکیده
حوضه ژوراسیک لبه شمالی پهنه ساختاری ایران مرکزی و جنوب البرز خاوری در استان سمنان، دربردارنده سنگهای آذرین با ترکیب بازی متعلق به مراحل اولیه پیدایش و گسترش یک حوضه کششی پشت کمانی نابالغ در این زمان است. این سنگهای آذرین بازی، به هر دو شکل خروجی (بازالتی) و نفوذی (دایک، سیل و استوکهای کوچک میکروگابرویی) در توالی رسوبی ...
بیشتر
حوضه ژوراسیک لبه شمالی پهنه ساختاری ایران مرکزی و جنوب البرز خاوری در استان سمنان، دربردارنده سنگهای آذرین با ترکیب بازی متعلق به مراحل اولیه پیدایش و گسترش یک حوضه کششی پشت کمانی نابالغ در این زمان است. این سنگهای آذرین بازی، به هر دو شکل خروجی (بازالتی) و نفوذی (دایک، سیل و استوکهای کوچک میکروگابرویی) در توالی رسوبی بخش زیرین سازند شمشک و معادل آن در پهنه ساختاری ایران مرکزی رخنمون دارند. ماگماهای سازنده این سنگها دارای ماهیت کالکآلکالن هستند و از عناصر سنگدوست بزرگیون (LILE) و عناصر خاکی کمیاب سبک (LREE) غنیشدگی، و از عناصر خاکی کمیاب سنگین (HREE) تهیشدگی نشان میدهند. این ماگماها، از ذوب بخشی 5 تا 30 درصدی ستونهای گوشتهای اسپینل پریدوتیتی (در زیر ایران مرکزی) و گارنت لرزولیتی (در زیر البرز خاوری)، در یک جایگاه زمینساختی کششی پشتکمانی نابالغ، ناشی از فرورانش مایل سنگکره اقیانوسی نوتتیس به زیر ایران مرکزی در تریاس بالایی- ژوراسیک میانی حاصل شده و از راه سامانههای شکستگی و گسلش، به ترازهای بالاتر پوسته قارهای رفته و به روشهای مختلف درون حوضههای رسوبی کمژرفای این پهنهها جایگزین شدهاند. این حوضه، در پشتکمان ماگمایی تریاس بالایی- ژوراسیک زیرین ایران مرکزی و در نتیجه بروز حرکات کششی در پوسته قارهای ایران مرکزی- البرز تشکیل شده است.
مقاله پژوهشی
نسرین هداوندخانی؛ عباس صادقی؛ محمد حسین آدابی؛ علیرضا طهماسبی
چکیده
سازند پابده با ستبرای 2/797 متر و 4 واحد سنگی (واحد شیل ارغوانی (25/144 متر)، واحد مارن و آهک پایینی (75/221 متر)، آهکی (5/73 متر) و واحد مارن و آهک بالایی (7/357 متر)) در برش روستای چهارده در پهنه ایذه گسترش دارد. بر پایه مطالعات زیستچینهنگاری سازند پابده، ضمن تشخیص 150 گونه متعلق به 30 جنس از روزنبران، 23 زون زیستی در این سازند بر پایه زونبندیهای ...
بیشتر
سازند پابده با ستبرای 2/797 متر و 4 واحد سنگی (واحد شیل ارغوانی (25/144 متر)، واحد مارن و آهک پایینی (75/221 متر)، آهکی (5/73 متر) و واحد مارن و آهک بالایی (7/357 متر)) در برش روستای چهارده در پهنه ایذه گسترش دارد. بر پایه مطالعات زیستچینهنگاری سازند پابده، ضمن تشخیص 150 گونه متعلق به 30 جنس از روزنبران، 23 زون زیستی در این سازند بر پایه زونبندیهای زیستی جدید در محدوده تتیس شناسایی و معرفی شده است که زونهای تعریف شده در سازند پابده پهنه ایذه تطابق خوبی با زونهای تعریف شده در محدوده تتیس دارند. بر پایه مجموعه فسیلی و زونهای زیستی شناسایی شده، سن سازند پابده در برش مورد مطالعه پالئوسن میانی (سلاندین)- الیگوسن پسین (شاتین) تعیین شده است. مرز پالئوسن- ائوسن در برش مورد مطالعه در واحد شیل ارغوانی سازند پابده و مرز ائوسن- الیگوسن در برش روستای چهارده پهنه ایذه در واحد مارن و آهک بالایی سازند پابده جای دارد.
مقاله پژوهشی
اسماعیل کشت کار؛ منصور قربانی؛ جعفر عمرانی
چکیده
در شمال روستای پراچان (شمال کرج)، سیلی با ترکیب گابرو تا مونزونیت به درون توفهای کرج تزریق شده است. مجموعه کانیهای تشکیل دهنده این توده شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن، آلکالیفلدسپار، الیوین و بیوتیت است. مطالعات شیمی کانی انجام شده روی کلینوپیروکسنهای موجود در سنگهای توده نفوذی بیانگر حضور دو نوع کلینوپیروکسن با ...
بیشتر
در شمال روستای پراچان (شمال کرج)، سیلی با ترکیب گابرو تا مونزونیت به درون توفهای کرج تزریق شده است. مجموعه کانیهای تشکیل دهنده این توده شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن، آلکالیفلدسپار، الیوین و بیوتیت است. مطالعات شیمی کانی انجام شده روی کلینوپیروکسنهای موجود در سنگهای توده نفوذی بیانگر حضور دو نوع کلینوپیروکسن با ترکیب دیوپسید و اوژیت است. ترکیب شیمیایی پیروکسنها بیانگر شکلگیری آنها در محیط مرتبط با فرورانش است. میانگین دمای تبلور کلینوپیروکسنها حدود 1120 تا 1170 درجه سانتیگراد ارزیابی شده است و به نظر میرسد که کلینوپیروکسنها در دمای پایینتری نسبت به ارتوپیروکسنها شکل گرفته باشند. ترکیب پلاژیوکلاز این سنگها متغیر است و از آندزین تا لابرادوریت تغییر میکند. همچنین آلکالیفلدسپارها در محدوده ارتوکلاز و الیوینها در محدوده هیالوسیدریت جای میگیرند. بیوتیت یکی از شاخصترین کانیهای فرومنیزین در سنگهای مورد مطالعه است که از دید ترکیبی میان قطب آنیت و سیدروفیلیت جای گرفته و از نوع بیوتیتهای غنی از منیزیم است. بیشتر این بیوتیتها از نوع ماگمایی اولیه هستند و بخشی از آنها در محدوده بیوتیتهای دوباره متعادل شده جانمایی میشوند. شواهد سنگشناسی نشان میدهد که در تکوین سنگهای منطقه، فرایند تفریق از گابرو به مونزنیت نقش اصلی را داشته است. غنیشدگی LILE (Ba، Rb و Th) و همچنین افت عناصر HFSE و (Nb و Ti) در الگوی توزیع عناصر کمیاب از نمودارهای عنکبوتی، ویژگی سنگهای وابسته به محیط فرورانش را نشان میدهد. همچنین در این نمودارها LREE نسبت به HREE دارای غنیشدگی است که این ویژگیها نیز در سنگهای مناطق فرورانش و حواشی فعال قارهای دیده میشود. مطالعات ژئوشیمیایی و پتروژنزی انجام شده، بیانگر نقش تبلور تفریقی همراه با هضم و آلایش ماگما با سنگهای پوستهای، در تحول ماگمای سازنده سنگهای مزبور است. این ماگما از ذوببخشی درجهی پایین یک منبع گوشتهای غنی شده زیر سنگکره قارهای با ترکیب گارنت- لرزولیت حاصل شده است.
مقاله پژوهشی
عباس قادری؛ جعفر طاهری؛ اعظم کراچیان؛ عبدالمجید موسوی نیا
چکیده
بررسی چینههایرسوبی سیلورین معادل با سازند نیور در شمال باختری رباط قرهبیل، باختر بجنورد (جنوب بلافصل کپهداغ باختری)، افزون بر تهیه ستون چینهشناسی و معرفی دقیق واحدهای سنگچینهایبه شناسایی شماری از کنودونتهای لاندوری انجامیده است. چینههایبرداشت شده از این برش چینهشناسی با ستبرای 5/295 متر و سنگشناسی چیره شیل، سنگآهک ...
بیشتر
بررسی چینههایرسوبی سیلورین معادل با سازند نیور در شمال باختری رباط قرهبیل، باختر بجنورد (جنوب بلافصل کپهداغ باختری)، افزون بر تهیه ستون چینهشناسی و معرفی دقیق واحدهای سنگچینهایبه شناسایی شماری از کنودونتهای لاندوری انجامیده است. چینههایبرداشت شده از این برش چینهشناسی با ستبرای 5/295 متر و سنگشناسی چیره شیل، سنگآهک سنگوارهدار، ماسهسنگ و دولومیت، با گذر همشیب و به واسطه یک واحد آتشفشانی زیردریایی، روی شیلها و ماسهسنگهای منتسب به اردوویسین جای گرفته است و خود توسط ماسهسنگهای کوارتزآرنایتی و شیلهای سرخ رنگ معادل با سازند پادها پوشیده میشوند. کنودونتهای به دست آمده از این چینههاکه شامل عناصر مخروطی، میلهای و صفحهای متعلق به 19 گونه از 10 جنس مختلف هستند، حضور زیستزون بینابینی Aspelundia expansa را تأیید میکنند و شاخص بخش بالایی اشکوب رودانین تا آئرونین هستند. این بازه زمانی همخوانی خوبی با سن ارائه شده توسط بازوپایان، پابرسران و پالینومورفهایی دارد که پیش از این از توالیهای مشابه در باختر کپهداغ معرفی شده بودند.
مقاله پژوهشی
علیرضا نجفزاده
چکیده
کمپلکس فرابازی رودان به سن پالئوزوییک در منتهیالیه جنوب استان کرمان جای گرفته و از هارزبورژیتهای تودهای (massive)، عدسیهای کوچک تا متوسط دونیتی و مقادیر بسیار کمی از دایکهای باریک الیوین وبستریتی با درجه سرپانتینی شدن متوسط تشکیل یافته است. بافت گرانولار و پروتوگرانولار از جمله بافتهای چیره در هارزبورژیتها و دونیتهاست ...
بیشتر
کمپلکس فرابازی رودان به سن پالئوزوییک در منتهیالیه جنوب استان کرمان جای گرفته و از هارزبورژیتهای تودهای (massive)، عدسیهای کوچک تا متوسط دونیتی و مقادیر بسیار کمی از دایکهای باریک الیوین وبستریتی با درجه سرپانتینی شدن متوسط تشکیل یافته است. بافت گرانولار و پروتوگرانولار از جمله بافتهای چیره در هارزبورژیتها و دونیتهاست و الیوین، ارتوپیروکسن و به میزان بسیار کمتری کلینوپیروکسن و کروماسپینل از جمله کانیهای موجود در این سنگها به شمار میآیند. مقدار فورستریت الیوین موجود در دونیتها (Fo92.5) در مقایسه با هارزبورژیتها (Fo91) کمی بالاتر است. مطالعات میکروپروب انجام شده در زمینه کروماسپینلهای موجود در پریدوتیتهای رودان مقادیر متوسط Cr# (33/0 تا 56/0)، مقادیر به نسبت بالای Mg# (59/0 تا 75/0) و مقادیر بسیار پایین TiO2 (متوسط 01/0 درصد وزنی) را نشان میدهد. مقدار Fe3+# در کروماسپینلهای موجود در پریدوتیتهای کمپلکس رودان بسیار پایین (09/0> درصد وزنی) و منعکسکننده تبلور در شرایط فوگاسیته پایین اکسیژن است. همچنین، بیشتر پریدوتیتهای رودان از عناصر خاکی کمیاب (REE) به شدت تهی شدهاند. در پریدوتیتهای کمپلکس رودان، مجموع عناصر گروه پلاتین بسیار پایین (متوسط ppb25) است و در مقایسه با کندریتها بسیار تهی شدهاند. الگوی PGE در دونیتها تفریق نیافته و نسبت PdN/IrN در این سنگها بهطور میانگین 02/1 است. در حالی که هارزبورژیتها کمی شیب مثبت به همراه بیهنجاری مثبت کوچکی از Ru، Pd و Au نشان میدهند و نسبت PdN/IrN در آنها بیش از 75/2 است. همچنین، الگوهای PGE بهنجار شده با کندریت و گوشته اولیه در هارزبورژیتهای کمپلکس رودان به نسبت پهن است که قابل مقایسه با پریدوتیتهای گوشتهای تهی شده هستند و درجات به نسبت بالای ذوب بخشی (17 تا 22 درصد) منبع گوشتهای را نشان میدهند. دادههای شیمی کانی و ژئوشیمی فلزات نوبل نشان از آن دارد که هارزبورژیتهای کمپلکس فرابازی رودان ماهیت تفالهای و دونیتها ماهیت جانشینی دارند و از دید زمینساختی در یک محیط جلوی کمان در بالای پهنه بالای مناطق فرورانش به وجود آمدهاند.
مقاله پژوهشی
حسین مهدی زاده؛ یحیی جمور
چکیده
امروزه با گسترش استفاده از سامانه تعیین موقعیت جهانی (GPS) این امکان فراهم شده که بتوان ارتفاع ژئودتیک هر نقطه را نسبت به بیضوی مرجع به سادگی با کمترین زمان و هزینه تعیین کرد. با وجود مزایای روش نوین ترازیابی با GPS در برابر ترازیابی سنتی، دسترسی به ارتفاع ارتومتریک نقاط با این روش محدودیتهایی دارد. نکته اساسی در این خصوص وجود اختلاف ...
بیشتر
امروزه با گسترش استفاده از سامانه تعیین موقعیت جهانی (GPS) این امکان فراهم شده که بتوان ارتفاع ژئودتیک هر نقطه را نسبت به بیضوی مرجع به سادگی با کمترین زمان و هزینه تعیین کرد. با وجود مزایای روش نوین ترازیابی با GPS در برابر ترازیابی سنتی، دسترسی به ارتفاع ارتومتریک نقاط با این روش محدودیتهایی دارد. نکته اساسی در این خصوص وجود اختلاف میان سطح مبنای ارتفاعی ترازیابی سنتی (ژئویید) و سطح مبنای ارتفاعی GPS (بیضوی) است که باید اثر آن در ترازیابیهای نسبی مورد توجه قرار گیرد. در این پژوهش به جنبههای مختلف روش ترازیابی با GPS برای کسب بیشترین دقت در مؤلفه ارتفاعی و مقایسه این روش (ترازیابی با GPS) با ترازیابی هندسی (یا ترازیابی سنتی) پرداخته میشود. برای بررسی و مطالعه ترازیابی با GPS و میزان دقت قابل حصول، از اطلاعات شبکه 55 کیلومتری فیزیکال ژئودزی و شبکه ژئودینامیک ایران در منطقه آذربایجان و اطلاعات نقاط ژئودزی جزیره قشم استفاده شده است. این اطلاعات در برگیرنده ارتفاعات ارتومتریک و ژئودتیک شبکه نقاط مورد استفاده است که در این پژوهش در 5 دسته با فواصل مختلف تقسیم و انتخاب شدهاند. برای محاسبه ارتفاع ژئویید از آخرین مدل ژئویید ملی جاذبی ایران (IRGeoid10) با دقت مطلق متوسط cm 26± و دقت نسبی متوسط ppm 8/2± استفاده شده است. نتایج حاصل بیانگر کاهش دقت اختلاف ارتفاع ترازیابی با GPS بر حسب افزایش طول خطوط مبناست. محاسبه متغیر k به عنوان معیاری برای تشخیص درجه ترازیابی، نشان میدهد که در حال حاضر ترازیابی با GPS در ایران دقتی معادل ترازیابی درجه 4 فراهم میسازد.
مقاله پژوهشی
ژئوفیزیک
محمدرضا ابراهیمی؛ محمد تاتار
چکیده
بارگذاری یک مخزن و تغییرات سطح آب دریاچه میتواند منجر به القا / چکانش زمینلرزهها گردد. در این پژوهش تغییرات پایداری در طول گسل گلستان در نتیجه آبگیری مخزن سد گتوند علیا، که در رشته کوههای زاگرس در جنوب غرب ایران قرار دارد، مدلسازی شده است. فرمولبندیهایی بر پایه راه حلهای سه بعدی بوسینسک برای محاسبه تنشهای نرمال و ...
بیشتر
بارگذاری یک مخزن و تغییرات سطح آب دریاچه میتواند منجر به القا / چکانش زمینلرزهها گردد. در این پژوهش تغییرات پایداری در طول گسل گلستان در نتیجه آبگیری مخزن سد گتوند علیا، که در رشته کوههای زاگرس در جنوب غرب ایران قرار دارد، مدلسازی شده است. فرمولبندیهایی بر پایه راه حلهای سه بعدی بوسینسک برای محاسبه تنشهای نرمال و برشی بر روی یک صفحه گسل مشخص، استفاده شد. هندسه و مکانیزم گسل گلستان با دقت بالائی با استفاده از زمینلرزههای ثبت شده توسط یک شبکه لرزهنگاری محلی مشخص شد. برای تحلیل بهتر نتایج، محاسبات در سه شیب متفاوت 55، 60 و 65 درجه برای گسل گلستان انجام شد. از آنجاییکه دریاچه بر روی فرادیواره گسل رورانده گلستان قرار دارد، بنابراین انتظار میرود که بارگذاری مخزن بر روی این گسل موجب پایداری بیشتر گسل و تاخیر در وقوع زمینلرزهها گردد. این امر به خوبی در تحلیل تنشهای ناشی از مخزن بر روی این گسل مشهود و نتایج حاصله در تمامی شیبهای یاد شده در قسمتهای عمیق گسل از 7 تا 20 کیلومتر که نزدیکتر به دریاچه هستند، حاکی از پایداری این گسل است. تنها در بخش کوچکی از این گسل و در اعماق کم بین 5 تا 7 کیلومتر، شاهد ناپایداری آن هستیم. توان برشی محاسبه شده ناشی از مخزن که موجب ناپایداری آن میشود بین 243/0- و صفر بار برآورد شده است. لرزهخیزی مشاهده شده در گستره گسل گلستان قبل و بعد از آبگیری مخزن، نتایج حاصل از مدلسازی تنش را در نقاط مختلف گسل تایید میکند.
مقاله پژوهشی
مجتبی سلطانینژاد؛ حمید احمدیپور؛ عباس مرادیان؛ بهنام زابلی سروتمین
چکیده
مجموعه اولترامافیک حاجیآباد در شمال استان هرمزگان، جزیی از نوار آمیزه رنگین ارزوییه- دولتآباد است و در لبه شمالی راندگی زاگرس جای دارد. این مجموعه شامل هارزبورژیت، لرزولیت، دونیت و کرومیتیت است و هارزبورژیتها، بیشترین حجم سنگها را به خود اختصاص دادهاند. شواهدی همچون مرزهای منحنی، کشیدگی کروماسپینلها و پیروکسنها، ...
بیشتر
مجموعه اولترامافیک حاجیآباد در شمال استان هرمزگان، جزیی از نوار آمیزه رنگین ارزوییه- دولتآباد است و در لبه شمالی راندگی زاگرس جای دارد. این مجموعه شامل هارزبورژیت، لرزولیت، دونیت و کرومیتیت است و هارزبورژیتها، بیشترین حجم سنگها را به خود اختصاص دادهاند. شواهدی همچون مرزهای منحنی، کشیدگی کروماسپینلها و پیروکسنها، شواهد ذوب نامتجانس ارتوپیروکسن و وجود تیغههای جدایشی کلینوپیروکسن، نشان میدهد که سنگهای این مجموعه، ابتدا دگرشکلیهای دمای بالای گوشته بالایی را تحمل کرده و سپس در پوسته جایگزین شدهاند. در همه واحدهای سنگی مجموعه میتوان کانی کرومیت را به مقادیر و اشکال مختلف دید. در هارزبورژیتها و لرزولیتها، بلورهای قهوهای و پراکنده کرومیت، یا به شکل منفرد و شکلدار دیده میشوند و یا بهصورت بیشکل و میاندانهای در میان کانیهای دیگر هستند. در دونیتها نیز این کانی بهصورت بلورهای شکلدار تا نیمهشکلدار سیاه رنگ و بهطور پراکنده درون الیوینها یا در مرز آنها متبلور شدهاند. در کرومیتیتهای پرعیار منطقه، بلورهای درشت، شکلدار و سیاه رنگ کرومیت، بافتهای انباشتی دارند؛ مرز آنها بیشتر صاف است و مرز اتصال سه گانه دارند؛ اما در کرومیتیتهای کمعیار، کرومیتها، پراکنده و شکلدار هستند و در یک زمینه سیلیکاتی قرار گرفتهاند. بررسی شیمی بلورهای کرومیت در سنگهای منطقه نشان میدهد که در این بلورها، بیشترین مقدار Cr# به کرومیتهای موجود در کرومیتیتهای پر عیار (80-84) و کمترین مقدار آن نیز به انواع موجود در لرزولیتها (45-52) تعلق دارد. استفاده از نمودارهای تشخیص محیط زمینساختی، نشان میدهد که ترکیب شیمیایی کرومیتهای پراکنده موجود در هارزبورژیتها و لرزولیتهای مجموعه حاجیآباد، به انواع موجود در پریدوتیتهای گوشتهای منطقه بالای فرورانش شباهت دارد و سنگهای میزبان، به عنوان بخشی از افیولیتهای وابسته به این محیط، دچار 15 تا 20 درصد ذوب بخشی شدهاند. کرومیتهای پراکنده موجود در دونیتها و کرومیتیتهای منطقه نیز در همین محیط زمینساختی و در اثر تبلور مذابهای بونینیتی به وجود آمدهاند. این شواهد بیانگر آن است که احتمالاً پریدوتیتهای حاجیآباد و آمیزه افیولیتی میزبان، به بخشهایی از گوشته بالایی در بالای یک منطقه فرورانش، تعلق دارند و تحولات مربوط به این منطقه، همچون واکنش مذاب- پریدوتیت و ذوب بخشی، در ترکیب کانیها و بافت آنها ثبت شده است.
مقاله پژوهشی
صبا دشتی چندانق؛ محمدرضا شیخ الاسلامی؛ جعفر طاهری
چکیده
این پژوهش به منظور بررسی دگرشکلی اعمال شده بر سنگهای دگرگون مشهد، طی همگرایی صفحات توران و ایران مرکزی و بسته شدن اقیانوس تتیس کهن و ایجاد رویداد سیمرین پیشین انجام شده است. نتایج حاصل از تحلیل دوبعدی و سهبعدی واتنش پایدار نشان میدهد که بیشینه دگرشکلی در بخش مرکزی ناحیه روی داده و متغیر شکل بیضوی واتنش که بر پایه نمودار فلین ...
بیشتر
این پژوهش به منظور بررسی دگرشکلی اعمال شده بر سنگهای دگرگون مشهد، طی همگرایی صفحات توران و ایران مرکزی و بسته شدن اقیانوس تتیس کهن و ایجاد رویداد سیمرین پیشین انجام شده است. نتایج حاصل از تحلیل دوبعدی و سهبعدی واتنش پایدار نشان میدهد که بیشینه دگرشکلی در بخش مرکزی ناحیه روی داده و متغیر شکل بیضوی واتنش که بر پایه نمودار فلین و از روی جهت دار به دست آمده است؛ بیشتر در ناحیه پخشدگی قرار دارد (K≤1). متغیر شدت واتنش در بیشتر نمونهها کمتر از 5/0 و واتنش بیشینه در بخشهای مرکزی ناحیه روی میدهد و به سوی حاشیه کاهش مییابد. این ویژگی از ویژگیهای آشکار بیشتر پهنههای برشی است که در آنها واتنش بیشینه در بخشهای مرکزی تمرکز مییابد. عدد تاوایی به دست آمده میان 2/0 تا 1 است که نشاندهنده حضور مؤلفه برش ساده و برش محض در جریان دگرشکلی ترافشارشی است.
مقاله پژوهشی
آناهیتا یاوری؛ محمد قویدل سیوکی؛ محمودرضا مجیدیفرد؛ سیدحمید وزیری
چکیده
سازند کژدمی در تنگ ماغر در شمال باختر شهرستان بهبهان (حوضه زاگرس)، به خوبی بیرون زده و قابل دسترسی است. این سازند در ناحیه مورد مطالعه 344 متر ستبرا دارد که از تناوب شیلهای خاکستری با آهکهای نازکلایه کرم رنگ تا قهوهای تشکیل شده است. در این ناحیه سازند کژدمی با ناهمسازی فرسایشی روی سازند داریان و بهطور همساز زیر سازند سروک جای ...
بیشتر
سازند کژدمی در تنگ ماغر در شمال باختر شهرستان بهبهان (حوضه زاگرس)، به خوبی بیرون زده و قابل دسترسی است. این سازند در ناحیه مورد مطالعه 344 متر ستبرا دارد که از تناوب شیلهای خاکستری با آهکهای نازکلایه کرم رنگ تا قهوهای تشکیل شده است. در این ناحیه سازند کژدمی با ناهمسازی فرسایشی روی سازند داریان و بهطور همساز زیر سازند سروک جای میگیرد. در این مطالعه 220 نمونه دارای آمونیت تهیه شد که 5 متر از بخش بالایی سازند داریان و همه ستبرای (344متر) سازند کژدمی را دربر میگیرد. روی هم رفته 15 جنس و 21 گونه متعلق به 6 خانواده به شرح زیر در این مطالعه شناسایی شد : Douvilleiceras sp., Douvilleiceras cf. mammillatum, Epicheloniceras subnodosocostum– buxtorfi, Hypacanthoplites cf. elegnas, Acanthohoplites cf. aschiltaensis, Nolaniceras nolani, Parahoplites cf. melchioris, Venezoliceras sp., Venezoliceras cf. venezolanum, Mirapelia cf. buarquianum, Mirapelia sp., Oxytropidoceras carbonarium, Oxytropidoceras cf. roissyanum, Hysteroceras cf. orbignyi, Hysteroceras sp., Tonohamites cf. aequicingulatus, Mortoniceras sp., Mortoniceras aff. inflatum, Dufrenoyia sp., Hemiptychoceras cf. gaultinum, Scaphites sp. همه جنسها و گونههای یاد شده به جز Scaphites sp. و Hemiptychoceras cf. gaultinum در مطالعات پیشین از این سازند گزارش شدهاند. بر پایه انتشار چینهشناسی گونههای مختلف آمونیت، 11 زیستزون در این سازند شناسایی شد که زمان آپتین پیشین را برای بخش بالایی سازند داریان و آپسین پسین تا آلبین پسین را برای سازند کژدمی پیشنهاد میکند. بنابراین به نظر میرسد که یک نبود چینهشناسی میان سازندهای داریان و کژدمی وجود دارد که آپسین میانی را دربر میگیرد.
مقاله پژوهشی
بهنام صامتی؛ افشار ضیاء ظریفی؛ محمدرضا جعفری؛ علی درویشزاده
چکیده
منطقه مورد مطالعه در برگه فراش (از برگههای استاندارد نقشهبرداری با مقیاس یک پنجاه هزارم) در استان کرمان، در فاصله 50 کیلومتری جاده آسفالته جیرفت- درب بهشت و در پهنه جبال بارز جای دارد. منطقه مورد مطالعه در برگه استاندارد نقشهبرداری با مقیاس یک دویست و پنجاه هزارم به نام بم قرار دارد. واحدهای سنگی منطقه شامل واحدهای نفوذی گرانیتی، ...
بیشتر
منطقه مورد مطالعه در برگه فراش (از برگههای استاندارد نقشهبرداری با مقیاس یک پنجاه هزارم) در استان کرمان، در فاصله 50 کیلومتری جاده آسفالته جیرفت- درب بهشت و در پهنه جبال بارز جای دارد. منطقه مورد مطالعه در برگه استاندارد نقشهبرداری با مقیاس یک دویست و پنجاه هزارم به نام بم قرار دارد. واحدهای سنگی منطقه شامل واحدهای نفوذی گرانیتی، گرانودیوریتی و واحدهای آتشفشانی رسوبی با ترکیب توف، آهک نومولیتی، کنگلومرا و آگلومراست. در بخش جنوبی محدوده فراش نفوذ سنگهای آذرین با ترکیب اسیدی در مجاورت واحدهای آهکی و توفی سبب کانهزایی اسکارن آهن شدهاند. با استفاده از پردازش و تفسیر 1030 داده ژئوفیزیک مغناطیسسنجی زمینی با فواصل خطوط برداشت 25 متری و رسم نقشههای شدت میدان مغناطیسی، همچنین با استفاده از لایههای اطلاعاتی دیگر مانند نقشههای زمینشناسی و زمینساختی منطقه، مناطق دارای پتانسیل کانیزایی فلزی معرفی شدند و پس از کنترل صحرایی معلوم شد که رخنمونهای اصلی سنگ آهن در بخشهای مرکزی به سوی جنوب خاور تمرکز یافتهاند. میزبان اصلی سنگ آهن، در بخش مرکزی محدوده درون واحدهای اسکارنی و گرانیتی قرار دارند. روند کانیسازی شمال باختری- جنوب خاوری و کانیهای اصلی آهن، مگنتیت و هماتیت هستند. در مناطق کانهزایی آهن دگرسانیهای آرژیلیکی و پروپیلیتیکی نیز رخ داده است.
مقاله پژوهشی
الهام اسدی مهماندوستی؛ شیدا عالیوند؛ هرمز قلاوند؛ علیرضا رستمی
چکیده
تشدید مغناطیس هستهای (NMR) روشی است که در بهبود دقیق پارامترهای مهم مخزنی نقش اساسی داشته است. در این مطالعه برای اولین بار خواص پتروفیزیکی سازند کربناته ایلام در یکی از میادین نفتی دشت آبادان با روش تشدید مغناطیس هستهای بررسی و به منظور اعتبار سنجی از دادههای مغزه و مقاطع نازک میکروسکوپی استفاده شده است. روش تشدید مغناطیس ...
بیشتر
تشدید مغناطیس هستهای (NMR) روشی است که در بهبود دقیق پارامترهای مهم مخزنی نقش اساسی داشته است. در این مطالعه برای اولین بار خواص پتروفیزیکی سازند کربناته ایلام در یکی از میادین نفتی دشت آبادان با روش تشدید مغناطیس هستهای بررسی و به منظور اعتبار سنجی از دادههای مغزه و مقاطع نازک میکروسکوپی استفاده شده است. روش تشدید مغناطیس هستهای، کمک به تعیین پارامترهای مهم مخزنی سازند ایلام از جمله تخلخل، تراوایی و بازسازی منحنی فشار موئینه در میدان نفتی مورد مطالعه نموده است. تطابق نتایج پتروفیزیکی حاصل از روش تشدید مغناطیس هستهای با دادههای مغزه و مطالعه مقاطع نازک میکروسکوپی، نشاندهنده کارآمد بودن این روش در تعیین پارامترهای مهم مخزنی است. علاوه بر این، نتایج ارزیابی سازند کربناته ایلام با روش تشدید مغناطیس هستهای نشان میدهد که مخزن مورد مطالعه در اعماق 2846 تا 2890 متری در میدان نفتی مورد بررسی در دشت آبادان کیفیت مخزنی مناسب برای ذخیره هیدروکربن دارد.
مقاله پژوهشی
سیدمحسن طباطباییمنش؛ فاطمه جوادی؛ فروغالسادات ظهوری
چکیده
اسکارن نابر در حدود 35 کیلومتری جنوب باختر کاشان و در کمان ماگمایی ارومیه- دختر قرار دارد. اسکارنسازی در این منطقه در مجاورت سنگآهک سازند قم به سن الیگومیوسن و توده نفوذی با سن احتمالی میوسن میانی- بالایی شکل گرفته است. کانیهای سازنده اصلی این اسکارنها شامل گارنت، کلینوپیروکسن، اپیدوت و کانیهای فرعی شامل وزوویانیت، کلریت، ...
بیشتر
اسکارن نابر در حدود 35 کیلومتری جنوب باختر کاشان و در کمان ماگمایی ارومیه- دختر قرار دارد. اسکارنسازی در این منطقه در مجاورت سنگآهک سازند قم به سن الیگومیوسن و توده نفوذی با سن احتمالی میوسن میانی- بالایی شکل گرفته است. کانیهای سازنده اصلی این اسکارنها شامل گارنت، کلینوپیروکسن، اپیدوت و کانیهای فرعی شامل وزوویانیت، کلریت، ترمولیت- اکتینولیت، اسفن، کوارتز و کلسیت و کانههای همراه شامل پیروتیت، پیریت، به همراه مقادیر کمتر کالکوپیریت، اسفالریت و مگنتیت هستند. با توجه به حضور فراوان مجموعه کانیهای منیزیمدار مانند دیوپسید و کانیهای کلسیمدار مانند گارنت، وزوویانیت و اپیدوت وجود سنگ میزبان از نوع کلسیتی- دولومیتی میتواند بسیار محتمل باشد. برای تشکیل اسکارن و توسعه کانیزایی در این منطقه 3 مرحله پیشنهاد میشود: مرحله 1 که با تشکیل کانیهای بیآب دما بالایی همچون گارنت (گروسولار) و دیوپسید مشخص شده است. مرحله 2 که با تشکیل کانیهای آندرادیت و اسفن همراه است. در مرحله 3 جایگزینی کانیهای بیآب توسط مجموعههای آبدار در دمای کمتر از 470 درجه سانتیگراد انجام میگیرد. در این مرحله کانیهایی همچون ترمولیت- اکتینولیت، اپیدوت، کلریت و وزوویانیت تشکیل میشود. کانهزایی مربوط به فاز تأخیری تشکیل اسکارن بوده و تحت تأثیر سیالهای گرمابی رخ داده است.
مقاله پژوهشی
فاطمه واعظ جوادی
چکیده
سازند هجدک گسترش خوبی در محدوده کفه طبس دارد. پالینوفلورای گوناگون و به نسبت حفظ شدهای در سازند هجدک چاه شماره 210 اکتشافی زغالسنگ منطقه کوچکعلی جنوبی در جنوب باختر طبس وجود دارد. این پژوهش بر پایه سیستداینوفلاژلهها صورت گرفت؛ بهطوری که 12 گونه داینوسیست متعلق به 5 جنس و 2 گونه اکریتارک شناسایی شد. بر پایه اولین و آخرین حضور ...
بیشتر
سازند هجدک گسترش خوبی در محدوده کفه طبس دارد. پالینوفلورای گوناگون و به نسبت حفظ شدهای در سازند هجدک چاه شماره 210 اکتشافی زغالسنگ منطقه کوچکعلی جنوبی در جنوب باختر طبس وجود دارد. این پژوهش بر پایه سیستداینوفلاژلهها صورت گرفت؛ بهطوری که 12 گونه داینوسیست متعلق به 5 جنس و 2 گونه اکریتارک شناسایی شد. بر پایه اولین و آخرین حضور دیده شده (LOO, FOO) گونههای شاخص داینوفلاژله، یک زیستزون تجمعی به نام Nannoceratopsis triceras-Pareodinia ceratophora Assemblage Zone شناسایی شد. همچنین، یک زیرزیستزون Nannoceratopsis gracilis Total Range Subzone در بخش بالایی سازند هجدک تشخیص داده شد. این زیستزونها قابل تطابق با مناطق مختلف ایران و جهان بهویژه در نیمکره شمالی هستند. حضور گونههای گوناگون Nannoceratopsis در این منطقه از کوچکعلی جنوبی نشاندهنده مرز ساحل جنوبی دیرینه کفه طبس در خلال آالنین- باژوسین بوده است.
مقاله پژوهشی
زینب عالیشوندی؛ حسین رحیمپور بناب؛ علی کدخدایی؛ مهران آرین
چکیده
سازند سروک، واحد کربناته ستبری است که در بخش شمال خاوری سکوی عربی در کرتاسه میانی تشکیل شده است و در حوضه زاگرس چینخورده گسترش زیادی دارد. پس از سازند آسماری دومین سنگ مخزن مهم میدانهای نفتی مناطق جنوبی و جنوب باختر ایران به شمار میرود که بخش قابل توجهی از ذخایر هیدروکربنی را میزبانی میکند. سنگنگاری مقاطع نازک میکروسکوپی ...
بیشتر
سازند سروک، واحد کربناته ستبری است که در بخش شمال خاوری سکوی عربی در کرتاسه میانی تشکیل شده است و در حوضه زاگرس چینخورده گسترش زیادی دارد. پس از سازند آسماری دومین سنگ مخزن مهم میدانهای نفتی مناطق جنوبی و جنوب باختر ایران به شمار میرود که بخش قابل توجهی از ذخایر هیدروکربنی را میزبانی میکند. سنگنگاری مقاطع نازک میکروسکوپی این سازند در چاههای مورد مطالعه، به شناسایی 8 ریزرخساره انجامید که در 3 زیرمحیط تالاب محدود شده، تالاب- دریای باز و پشته زیرآبی، در بخشهای داخلی یک سکوی کربناته روقارهای نهشته شدهاند. با توجه به موقعیت چاههای مورد مطالعه، در میدان نفتی کوپال، از خاور به باختر، حوضه ژرفتر شده است. همچنین بر پایه یافتههای این مطالعه، فرایندهای دیاژنزی مهمی شامل میکریتی شدن، انحلال، دولومیتی شدن، سیمانی شدن، استیلولیتی شدن، نوشکلی و شکستگی، کربناتهای این سازند را تحت تأثیر قرار دادهاند. توالی دیاژنزی این سازند مربوط به دو بخش بالا و پایین مرز سنومانین- تورونین است. نفوذ آبهای جوی در زیر مرز سنومانین- تورونین و تأثیر فرایند انحلال سبب گسترش تخلخل حفرهای و قالبی و در نتیجه موجب بالا رفتن پتانسیل مخزنی این بخش شده است. بررسیهای چینهنگاری سکانسی به شناسایی 3 سکانس رسوبی رده سوم انجامیده است.
مقاله پژوهشی
حمید پیرنجم الدین؛ ابراهیم راستاد؛ عبدالرحمان رجبی
چکیده
کانسار روی- سرب- باریت کوهکلنگه با سنگ میزبان کربناته در توالی آواری- کربناته کرتاسه زیرین حوضه جنوب اراک و در بخش میانی کمربند فلززایی ملایر- اصفهان در حوضه کششی پشت کمانی تشکیل شده است. کانهزایی بهصورت همروند با لایهبندی در بخش بالایی سنگآهک خاکستری اربیتولیندار (واحد Kl) در زیر واحد شیل- مارن با میانلایه سنگآهک ...
بیشتر
کانسار روی- سرب- باریت کوهکلنگه با سنگ میزبان کربناته در توالی آواری- کربناته کرتاسه زیرین حوضه جنوب اراک و در بخش میانی کمربند فلززایی ملایر- اصفهان در حوضه کششی پشت کمانی تشکیل شده است. کانهزایی بهصورت همروند با لایهبندی در بخش بالایی سنگآهک خاکستری اربیتولیندار (واحد Kl) در زیر واحد شیل- مارن با میانلایه سنگآهک نازک لایه (واحد Ks) به سن آپسین رخ داده است. کانیهای سولفیدی شامل اسفالریت، گالن و پیریت هستند و فراوانترین کانی غیر سولفیدی باریت است که با کوارتز، کلسیت و دولومیت همراهی میشود. ساخت و بافت ماده معدنی بهصورت برشی، جانشینی، رگه- رگچهای، لامینه- پراکنده و باریت تودهای همراه با سولفید است. دگرسانیهای سیلیسی- کربناتی شدن (کلسیتی- دولومیتی) اصلیترین دگرسانیهای همراه با کانهزایی به شمار میروند. میانبارهای سیال مطالعه شده در کانسار را میتوان به دو نوع تقسیم کرد. میانبارهای نوع اول، دوفازی غنی از مایع با شکلهای کروی و بیضوی و آمیبی، میانگین دمای همگنشدگی آنها 8/206 درجه سانتیگراد و میانگین درجه شوری 3/8 درصد وزنی معادل NaCl و میانبارهای نوع دوم، سهفازی (دو فاز مایع آب و CO2 و یک فاز بخار) با شکلهای کروی و بیضوی، میانگین دمای همگنشدگی 8/234 درجه سانتیگراد و میانگین درجه شوری 17/7 درصد وزنی معادل NaCl هستند. با توجه به نتایج مطالعات صورت گرفته و بر پایه محیط زمینساختی، نوع سنگ میزبان، شکل لایهای کانسار، ساخت و بافت ماده معدنی، دمای همگنشدگی و درجه شوری میانبارهای سیال و رخداد باریت تودهای، میتوان کانسار کوهکلنگه را مشابه با کانسارهای روی- سرب- باریت نوع ایرلندی در نظر گرفت.