سمیه شهبازی؛ مجید قادری؛ نعمتاله رشیدنژاد عمران
چکیده
کانسار آهن باشکند در 16 کیلومتری جنوبباختری سلطانیه در پهنه ساختاری ایران مرکزی قرار دارد. واحدهای سنگی منطقه شامل سنگهای دگرگونه سازند کهر، گرانیت خرمدره و دایک آندزیتی است. دگرسانیهای عمده در منطقه، آرژیلی، پتاسیک، کلریتی، سریسیتی و کوارتز- کربناتی هستند. کانهزایی با روند N30-50W و شیب 30 تا 50 درجه بهسوی جنوبباختر، از لایهبندی ...
بیشتر
کانسار آهن باشکند در 16 کیلومتری جنوبباختری سلطانیه در پهنه ساختاری ایران مرکزی قرار دارد. واحدهای سنگی منطقه شامل سنگهای دگرگونه سازند کهر، گرانیت خرمدره و دایک آندزیتی است. دگرسانیهای عمده در منطقه، آرژیلی، پتاسیک، کلریتی، سریسیتی و کوارتز- کربناتی هستند. کانهزایی با روند N30-50W و شیب 30 تا 50 درجه بهسوی جنوبباختر، از لایهبندی اولیه، برگوارگی فیلیتها و گسلهای همروند آنها پیروی میکند. ماده معدنی در کانسار آهن باشکند، بیشتر بهصورت همروند با برگوارگی و با ستبرای کمتر از 1 سانتیمتر الی 7 تا 8 متر و نوارهایی با بیشینه پهنای 5 سانتیمتر در حدفاصل سنگهای کربناتی و آواری دگرگون شده و گاه درون بخش کربناتی تبلور دوباره یافته با عیار متوسط 56 درصد جای گرفته است. پاراژنز کانیشناختی منطقه شامل 1) گروسولاریت، پیروکسن، ایدوکراز؛ 2) آندرادیت، پیروکسن، فورستریت، فلوگوپیت، مگنتیت و 3) ترمولیت، سرپانتین، اپیدوت، تالک، بیوتیت، مگنتیت، اسپکیولاریت و سولفیدها است که بهوسیله رگههای کوارتز- کربنات قطع شدهاند. حضور مگنتیت همزمان با کوارتز و فلدسپار در توده نفوذی، عدم تطابق الگوی رفتاری Fe2O3 با SiO2 و Al2O3 و تطابق آن با دیگر اکسیدهای اصلی و عناصر مس و روی، تشابه الگوی توزیع عناصر خاکی کمیاب در ماده معدنی، توده نفوذی و سنگ میزبان اسکارنی شده و عدم تشابه با نمونههای کمتر دگرسان شده فیلیت و متادولوستون، نشانگر تأمین ماده معدنی از سیالهای مشتق شده از توده نفوذی است که در مرحله متاسوماتیسم پسرونده در اثر اختلاط با سیالهای جوی و افزایش فوگاسیته اکسیژن، منجر به نهشت ماده معدنی شده است.
رضا کهنسال؛ منصور قربانی؛ سید محمد پورمعافی؛ مرتضی خلعتبری جعفری؛ جعفر عمرانی؛ صدیقه ذوالفقاری؛ سارا سلیمانی
چکیده
سنگهای افیولیتی ناحیه فرومد، در انتهای بخش باختری افیولیت سبزوار، جزیی از افیولیتهای حاشیه خردقاره ایران مرکزی هستند. بررسیهای صحرایی در این ناحیه نشان از وجود توالی خروجی با سن کرتاسه پسین دارد. این توالی در تورونین پسین- سانتونینشامل گدازههای بازالتی بالشی همراه با چرتهای رادیولردار است ولی در کنیاسین- کامپانین پسین از ...
بیشتر
سنگهای افیولیتی ناحیه فرومد، در انتهای بخش باختری افیولیت سبزوار، جزیی از افیولیتهای حاشیه خردقاره ایران مرکزی هستند. بررسیهای صحرایی در این ناحیه نشان از وجود توالی خروجی با سن کرتاسه پسین دارد. این توالی در تورونین پسین- سانتونینشامل گدازههای بازالتی بالشی همراه با چرتهای رادیولردار است ولی در کنیاسین- کامپانین پسین از گدازههای بازالتی بالشی در بخشهای زیرین- میانی و انواع توفها در بخشهای بالایی تشکیل شده است. روانههای صفحهای، برشهای هیالوکلاستیک و سنگآهکهای پلاژیک بهصورت بینلایهای فضای میان گدازهها و توفها را پر کردهاند. گسترش گدازههای بالشی در مقایسه با روانههای صفحهای بیشتر است و بیشترآنها فیریک هستند.با اینکه غنیشدگی عناصر LILE و تهیشدگی برخی عناصر HFSE (Ta, Nb) ناشی از تمایل گدازههای بالشی ناحیه فرومد به محیطهای فرورانش (کمانهای جزیرهای) و غنیشدگی متفاوت در عناصر LREE نسبت به عناصر HREE نشاندهنده وجود گوشتهای ناهمگن در تشکیل بازالتهای بالشی است، ولی سرشت دوگانه ماگمایی (تولهایتی و کالکآلکالن) گدازهها و جایگاه آنها در نمودارهای زمینساخت- ماگمایی و همچنین تهیشدگی آشکار عنصر Th در گدازههای تورونین پسین- سانتونین همگی نشانگر شکلگیری توالی خروجی افیولیتی ناحیه فرومد در محیط فرافرورانش و در حوضه پشت کمان است.
احمد رشیدی؛ محمد مهدی خطیب؛ محمودرضا هیهات؛ سید مرتضی موسوی
چکیده
در منطقه کوه کمرحاجی در شمال باختر بیرجند، عناصر ساختاری مانند ساخت دوپشته(Duplex)، ساخت بالارانده(Pop-Up)، ساخت پهنه سهگوش(Triangle Zone)، ساخت گلواره (Flower structure) ، چین و... وجود دارند. دوپشتههای منطقه، به موازات سیستم گسل شکرآب، روند خاوری ـ باختری دارند. گسل شکرآب یک گسل معکوس با مؤلفه چپگرد است که در جنوب منطقه مطالعاتی قرار دارد و جزو یکی ...
بیشتر
در منطقه کوه کمرحاجی در شمال باختر بیرجند، عناصر ساختاری مانند ساخت دوپشته(Duplex)، ساخت بالارانده(Pop-Up)، ساخت پهنه سهگوش(Triangle Zone)، ساخت گلواره (Flower structure) ، چین و... وجود دارند. دوپشتههای منطقه، به موازات سیستم گسل شکرآب، روند خاوری ـ باختری دارند. گسل شکرآب یک گسل معکوس با مؤلفه چپگرد است که در جنوب منطقه مطالعاتی قرار دارد و جزو یکی از شاخههای انتهایی گسل نهبندان به شمار میآید. بر اساس تحلیل هندسی ـ جنبشی صورت گرفته، دوپشتههای منطقه از نوع ساختارهای دم اسبی (Horsetil structure) هستند که این ساختارها از پهلو بر روی همدیگر قرارگرفتهاند. در راستای عمود بر ساختارهای دم اسبی ساخت گلواره وجود دارد که باعث شده لایههای مرکزی دوپشتهها، مرتفعتر از لایههای کناری باشند. در منطقه، راندگی با جهت جابهجایی مخالف (Antithetic thrusts) حرکت راندگی اصلی دیده میشود. این راندگی، پس راندگی (Back Thrust) راندگی اصلی است. بلوک فرادیواره2 گسل، راندگی و پسراندگی آن، ساخت بالارانده موجود در منطقه می باشد. پسراندگی و راندگی جدیدتر نیز در منطقه مورد مطالعه تشکیل ساخت پهنه سهگوش را دادهاند. در دوپشتههای این منطقه پلکانها (Ramp) دارای سازوکار امتدادلغز چپگرد همراه بامؤلفه راندگی (Thrust) هستند. سکوهای(Flat) موجود در منطقه غیر افقی بوده و عمدتاً سازوکار راندگی با مؤلفه چپگرد دارند. با توجه به سازوکار سکوها، جهت انتقال به سمت باختر است و از آنجا که جهت جوان شدن پلکانها بر روی فرادیواره پلکانهای پیشین است (به عبارتی جهت جوان شدن به سمت پسبوم (Hinterland) است)، تشکیل دوپشتهها از مدل break back پیروی میکند. از آنجا که مدل فیزیکی فهم بهتری از مدل تشکیل و ارتباط ساختارهای منطقه به ما نشان میدهد، از مدلسازی تجربی استفاده کردهایم. نتایج آزمایش نشان میدهد که یک ارتباط قوی بین هندسه سکو با هندسه ساختارهای موجود در منطقه وجود دارد. بر اساس تعیین فازهای تنش دیرین و روندهای کوتاهشدگی ناشی از فشردگی بر روی ساختارهای موجود در منطقه، مانند چینخوردگیها و دوپشتهها مراحل دگرشکی مورد بررسی قرار گفت. بر این اساس دو مرحله دگرشکلی به دست آمد. در مرحله اول، محور تنش بیشینه به کمک درزهها ی مزدوج N42,00، درزههای کششی N40,07 و سطح محوری چینها N38,14 است. مقدار کوتاهشدگی به دست آمده در این مرحله از دگرشکلی 46/41 درصد است. در مرحله دوم دگرشکلی محور تنش بیشینه به کمک درزههای مزدوج N83,02، درزههای کششی N84,00 و راستای راندگیهای خاوری ـ باختری بر اساس تصاویر ماهوارهای N90E است. در این مرحله گسلهای امتدادلغز گسترش بیشتری داشتهاند. براساس بازگرداندن مقطع خاوری ـ باختری رسم شده بر روی دوپشتهها، مقدارکوتاهشدگی30/20 درصد و مقدار لغزش در امتداد سکو، 2640 متر به دست آمد. بر اساس تحلیل هندسی جنبشی صورت گرفته دوپشتهها در مرحله دوم دگرشکلی که با دگرشکلی پیشرونده همراه بوده است به وجود آمدهاند.
فاطمه مصباحی؛ محمد محجل؛ محسن مؤذن؛ لقمان نمکی
چکیده
در خاور تبریز، در جنوب روستای اسکندر، واحدهای سنگی کرتاسه بالایی رخنمون دارند. ساختارهای موجود در این نهشتهها عبارتند از: چینخوردگیهای در مقیاس رخنمون با تمایل سطح محوری به سمت شمالشمالخاوری و آرایه گسلش راندگی که در قالب سه ورقه راندگی اصلی واحدهای کرتاسه بالایی را به سمت شمالباختری بر روی هم راندهاند. این آرایه گسلش ...
بیشتر
در خاور تبریز، در جنوب روستای اسکندر، واحدهای سنگی کرتاسه بالایی رخنمون دارند. ساختارهای موجود در این نهشتهها عبارتند از: چینخوردگیهای در مقیاس رخنمون با تمایل سطح محوری به سمت شمالشمالخاوری و آرایه گسلش راندگی که در قالب سه ورقه راندگی اصلی واحدهای کرتاسه بالایی را به سمت شمالباختری بر روی هم راندهاند. این آرایه گسلش راندگی، چینخوردگیهای متمایل به سمت شمالشمالخاوری واحدهای کرتاسه بالایی را قطع کرده است. واحدهای میوسن به صورت دگرشیب واحدهای کرتاسه بالایی و ساختارهای موجود در آنها را پوشاندهاند. سطح محوری چینهای موجود در سنگهای میوسن به سمت جنوبجنوبباختری متمایل است. گسلهای راندگی به سمت جنوبباختری و همچنین گسلهای امتدادلغز راستگرد در منطقه به موازات گسل شمال تبریز رخنمون دارند. ساختارهای موجود در واحدهای کرتاسه بالایی با تمایل به سمت شمال در فاصله زمانی بین کرتاسه بالایی و میوسن ایجاد شده و توسط گسل شمال تبریز قطع شدهاند. ویژگیهای ساختاری واحدهای کرتاسه بالایی به عنوان شواهدی از وجود پوسته اقیانوسی باریک در زمان کرتاسه پسین در حوضه حاشیهای تتیس جوان تداعیکننده جهت فرورانش احتمالی در این حوضه به سمت جنوب است.
آمنه قربانی؛ محمدحسین آدابی؛ سیما سهرابی
چکیده
میادین نفتی سیری E (اسفند) وD (دنا) در جنوب خلیج فارس قرار گرفتهاند. در هر دو میدان مورد مطالعه، سروک بالایی (بخش میشریف) با سن کرتاسه میانی (سنومانین - تورونین) بهصورت تدریجی و همشیب روی آهکهای آرژیلی خاتیا (شیلیف) و توسط ناپیوستگی اواخر تورونین در زیر شیلهای لافان قرار گرفته است. شواهد سنگنگاری، ژئوشیمیایی (تجزیههای عنصری ...
بیشتر
میادین نفتی سیری E (اسفند) وD (دنا) در جنوب خلیج فارس قرار گرفتهاند. در هر دو میدان مورد مطالعه، سروک بالایی (بخش میشریف) با سن کرتاسه میانی (سنومانین - تورونین) بهصورت تدریجی و همشیب روی آهکهای آرژیلی خاتیا (شیلیف) و توسط ناپیوستگی اواخر تورونین در زیر شیلهای لافان قرار گرفته است. شواهد سنگنگاری، ژئوشیمیایی (تجزیههای عنصری Mg, Ca, Sr, Mn) و مقادیر ایزوتوپ اکسیژن و کربن مشخص کننده کانیشناسی اولیه آراگونیتی برای کربناتهای سروک بالایی (بخش میشریف) در میدان سیری E (چاه A) است. مطالعات ژئوشیمیایی و تغییرات 18Oδ و 13Cδ نشاندهنده تأثیر دیاژنز جوی در آبوهوای گرم و خشک در یک سامانه دیاژنزی نیمهبسته تا باز با قشر کم خاک است. دمای آب دریا در زمان تهنشست سروک بالایی (بخش میشریف) بر پایه سنگینترین ایزوتوپ اکسیژن 18 نمونهای که کمترین دگرسانی را تحمل کرده است و با در نظر گرفتن ایزوتوپ اکسیژن آب دریای کرتاسه به میزان 1- پرمیل در حدود 34 درجه سانتیگراد محاسبه شده است. البته با توجه به مقادیر سبک ایزوتوپ اکسیژن، این دما باید دمای دیاژنزی مربوط به ژرفای کم دفن باشد. مطالعات سنگنگاری چاه A در میدان سیری E و چاه B در میدان سیری D نشاندهنده میزان تأثیر فرایندهای دیاژنزی میکریتی شدن، انحلال، سیمانی شدن، نوشکلی، انحلال فشاری، تراکم فیزیکی، شکستگی و دولومیتی شدن بر کیفیت مخزنی سروک بالایی (بخش میشریف) است که از این میان مهمترین عامل دیاژنزی در افزایش کیفیت مخزنی انحلال است که در طی دیاژنز جوی رخ داده است و مهمترین عامل دیاژنزی در کاهش کیفیت مخزنی گسترش انواع سیمانها بهویژه سیمان اسپاری بلوکی درشتبلور است که در طی دیاژنز دفنی رخ داده است.
فاطمه کنگرانی فراهانی؛ علی اصغر کلاگری؛ علی عابدینی
چکیده
نهشته لاتریتی کمبلو، در فاصله 80 کیلومتری باختر شهرستان دامغان، استان سمنان رخنمون دارد. این نهشته به شکل عدسیهای چینهسان، در مرز بین سازند کربناتی الیکا (تریاس) و شیلی و ماسهسنگی سازند شمشک (ژوراسیک) توسعه و تکامل یافته است. مطالعات سنگنگاری دلالت بر حضور بافتهای کلومورفی، کلوفرمی، پورفیری دروغین و گرهکی درکانسنگهای این ...
بیشتر
نهشته لاتریتی کمبلو، در فاصله 80 کیلومتری باختر شهرستان دامغان، استان سمنان رخنمون دارد. این نهشته به شکل عدسیهای چینهسان، در مرز بین سازند کربناتی الیکا (تریاس) و شیلی و ماسهسنگی سازند شمشک (ژوراسیک) توسعه و تکامل یافته است. مطالعات سنگنگاری دلالت بر حضور بافتهای کلومورفی، کلوفرمی، پورفیری دروغین و گرهکی درکانسنگهای این نهشته دارند. یافتههای کانیشناسی نشان میدهند که کانسنگها دارای کانیهای گوتیت، مگنتیت، هماتیت، دیاسپور، آناتاز، کائولینیت، بوهمیت و زیرکن هستند. با توجه به ترکیب کانیشناسی و ویژگیهای بافتی، این نهشته در یک محیط تقریباً احیایی نزدیک سطح ایجاد شده است. شاخصهای ژئوشیمیایی مانند Eu/Eu* همراه با نسبتهای Ti/Zr، Nb/Y، و Al/Ti پیشنهاد میکنند که نهشته کمبلو محصول دگرسانی و هوازدگی سنگهایی با ترکیب تراکیآندزیت تا بازالت است. مقایسه روند تغییرات عناصر Si، Al و Fe در یک نیمرخ انتخابی آشکار میکنند که تغییر در شیمی (pH) محلولهای مسئول لاتریتیشدن و شدت زهکشی دو فاکتور اصلی درتشکیل این کانسنگها هستند. بررسیهای ژئوشیمیایی نشان میدهند که توزیع عناصر جزیی در این نهشته تابع از عواملی مانند جذب سطحی، روبش توسط اکسیدها و هیدروکسیدهای فلزی، تثبیت در فازهای نوشکل و حضور در فازهای کانیایی مقاوم است. توزیع ناموزون REEها در نیمرخ مورد مطالعه دلالت بر منشأ نابرجا برای این نهشته دارند. یافتههای بهدست آمده نشان از آن دارند که رسها، آناتاز، زیرکن، گورسکسیت، زینوتایم و چورچیت میزبان احتمالی REEها در این نهشته هستند.
افسانه ناصری اسفندقه؛ حبیب بیابانگرد؛ ساسان باقری
چکیده
کمپلکس دگرگونی دهسلم به سن ژوراسیک بالایی در باختر نهبندان و در حاشیه خاوری بلوک لوت رخنمون دارد. این کمپلکس به عنوان یکی از معدود رخنمونهای پیسنگ بلوک لوت در خاور ایران است. سنگهای اولترامافیک دگرگون شده در این کمپلکس برای نخستین بار شناسایی و معرفی شده و به همراه سنگهای مافیک مطالعه شدهاند. پیمایشهای گسترده صحرایی و مطالعات ...
بیشتر
کمپلکس دگرگونی دهسلم به سن ژوراسیک بالایی در باختر نهبندان و در حاشیه خاوری بلوک لوت رخنمون دارد. این کمپلکس به عنوان یکی از معدود رخنمونهای پیسنگ بلوک لوت در خاور ایران است. سنگهای اولترامافیک دگرگون شده در این کمپلکس برای نخستین بار شناسایی و معرفی شده و به همراه سنگهای مافیک مطالعه شدهاند. پیمایشهای گسترده صحرایی و مطالعات تصاویر ماهوارهای حضور مجموعههای سنگی متابازیت و اولترامافیکهای دگرگونشده را در طول سه نوار باریک در راستای این کمربند دگرگونی آشکار ساخت که به آنها نامهای کمربندهای خاوری، مرکزی و باختری داده شده است. مخلوط زمینساختی از انواع شیستهای سبز، آمفیبولیت، متاپریدوتیت، سرپانتینیت و تالکشیست در کمربندهای خاوری و مرکزی دیده شدهاند. در حالی که آمفیبولکالکشیست مهمترین سازنده کمربند باختری در کمپلکس گلوگاه است. مهمترین کانیهای سازنده این کمربندها، هورنبلند، اپیدوت، پلاژیوکلاز (آندزین) و گاه کلینوپیروکسن در متابازیتها و الیوین، آمفیبول، اوژیت، تالک و اسپینل در متاپریدوتیتها هستند. بر پایه مطالعات ژئوشیمی، سنگ مادر سنگهای دگرگونی مورد مطالعه در گروه های بازالت و پریدوتیت قرار میگیرند. ولی به دلیل عملکرد فرایندهای دگرگونی و دگرسانی شدید روی سنگهای مورد مطالعه، نمیتوان محیط زمینساختی و منشأ مشخصی را برای این مجموعهها تعیین کرد. حضور مجموعههای مافیک و اولترامافیک دگرگون شده در کنار دیگر سنگهای کمپلکس دگرگونی دهسلم نشان میدهد که سنگهای یاد شده پیش تا همزمان با ژوراسیک میانی در حاشیه خاوری بلوک لوت جایگزین و سپس با آرایش کنونی خود دچار دگرگونی شده باشند.
پوریا کتابی؛ سید سعید محمدی؛ محمد حسین زرینکوب
چکیده
فعالیتهای ماگمایی ترشیری منطقه شاهسلیمانعلی در جنوب باختر بیرجند، در بخش خاوری لوت به صورت سنگهای آذرآواری – گدازهای و نیمهژرف بروز کردهاند. سنگهای آذرآواری شامل انواع توف، آگلومرا و برش و سنگهای آتشفشانی شامل آندزیت، تراکیآندزیت و داسیت هستند. بافت اصلی این سنگها را پورفیری و گلومروپورفیری با خمیره ریزبلورین ...
بیشتر
فعالیتهای ماگمایی ترشیری منطقه شاهسلیمانعلی در جنوب باختر بیرجند، در بخش خاوری لوت به صورت سنگهای آذرآواری – گدازهای و نیمهژرف بروز کردهاند. سنگهای آذرآواری شامل انواع توف، آگلومرا و برش و سنگهای آتشفشانی شامل آندزیت، تراکیآندزیت و داسیت هستند. بافت اصلی این سنگها را پورفیری و گلومروپورفیری با خمیره ریزبلورین تا شیشهای تشکیل میدهند. درشتبلورهای اصلی در آندزیتها شامل پلاژیوکلاز، هورنبلند با حاشیه سوخته و بیوتیت و در داسیتها شامل کوارتز، پلاژیوکلاز، آلکالیفلدسپار و بیوتیت هستند. دیوریتهای پورفیری تنها سنگهای نیمهژرف منطقه را تشکیل میدهند. دگرسانی سریسیتی، کربناتی و پروپیلیتیک در این سنگها رایج هستند. این سنگها دارای 9/61-8/56 درصدSiO2 ،1/18- 5/16 درصد Al2O3، Sr بالا (990-660 پیپیام)، نسبت بالای Sr/Y ( 6/54- 6/40 پیپیام) و مقادیر پایین Y (7/19-1/16 پیپیام) هستند که نشاندهنده ویژگیهای آداکیتی آنها میباشند. ویژگیهای ژئوشیمیایی نمونههای منطقه با آداکیتهای پرسیلیس %wt)2/2- 5/0%wt, MgO = 11 ppm, Na2O+K2O < 1100 (Sr < همخوانی دارد. همچنین این سنگها از عناصر LILE و LREE غنیشدگی نشان میدهند و دارای تهیشدگی نسبی از عناصر انتخابی HFSE مانند Nb وTi هستند. الگوی شدید جدایشی در REE و نیز مقادیر پایین HREE و Y ممکن است به دلیل وجود گارنت و یا آمفیبول در پسامانده جامد ماگمای این سنگها باشند. همچنین مقادیر بالای استرانسیم و بیهنجاری منفی تانتالیم، نیوبیم و تیتانیم میتواند نشانگر عدم حضور پلاژیوکلاز، وجود اکسیدآهن و تیتان در تفاله باقیمانده ذوب باشد. ویژگیهای ژئوشیمیایی سنگهای منطقه نشان میدهند شکسته شدن صفحه اقیانوسی فرورونده و ذوب باقیمانده این صفحه موجب تولید ماگماتیسم آداکیتی این منطقه شده است.
عطاالله ندیری؛ فریبا صادقی اقدم؛ اصغر اصغری مقدم
چکیده
در این مطالعه از مدل منطق فازی مرکب (ICFL) برای برآورد غلظت آرسنیک کل (III, V) در محدوده مطالعاتی سد سهند استفاده شده است. با توجه به بالا بودن مقادیر آرسنیک نسبت به مقادیر استاندارد جهانی (mg/L 01/0)، گروه زمینشناسی دانشگاه تبریز و سازمان آب منطقهای آذربایجان شرقی از منابع آب زیرزمینی و سطحی منطقه نمونهبرداری و متغیرهای هیدروشیمیایی ...
بیشتر
در این مطالعه از مدل منطق فازی مرکب (ICFL) برای برآورد غلظت آرسنیک کل (III, V) در محدوده مطالعاتی سد سهند استفاده شده است. با توجه به بالا بودن مقادیر آرسنیک نسبت به مقادیر استاندارد جهانی (mg/L 01/0)، گروه زمینشناسی دانشگاه تبریز و سازمان آب منطقهای آذربایجان شرقی از منابع آب زیرزمینی و سطحی منطقه نمونهبرداری و متغیرهای هیدروشیمیایی آن را تجزیه کردهاند. برای برآورد غلظتهای آرسنیک کل، از میان پارامترهای تجزیهای نمونهها از متغیرهای pH، سولفات، نیترات، فلوئورید و آهن کل (II, III) به عنوان ورودی مدلهای فازی ممدانی (MFL)، لارسن (LFL) و ساگنو (SFL) استفاده شد. با وجود نتایج مناسب این مدلها در دو مرحله آموزش و آزمایش و به دلیل همانندی نتایج این سه مدل، به جای انتخاب مدل برتر، مدل ICFL برای ترکیب نتایج سه مدل منفرد فازی به کار برده شد. به منظور استفاده همزمان از مزایای هر سه مدل یاد شده، ترکیب وزنی از خروجی مدلهای فازی برای ایجاد یک مدل منطق فازی مرکب به کار گرفته شد. همچنین در این مدل برآورد غلظت آرسنیک کل با به کارگیری الگوریتم جامعه ذرات برای به دست آوردن وزن بر پایه خروجی سه مدل فازی استفاده شد. نتایج نشان داد مدل ICFLارائه شده، توانست نسبت به روشهای مدل منطق فازی منفرد، بهتر عمل کند.
محمد تاتار؛ سید مالک مومنی؛ فرزام یمینیفرد
چکیده
پیچخوردگیVشکل رشتهکوههای البرز در جنوبیترین نقطه خود به شهر گرمسار در 100 کیلومتری جنوب خاور تهران میرسد. با نصب و راهاندازی شبکه لرزهنگاری محلی موقت، و ثبت خردزمینلرزههای ناحیه گرمسار با کیفیت و دقت بالا، و استفاده از زمینلرزههای محلی ثبت شده در شبکه لرزهنگاری کشوری وابسته به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران (IRSC) ...
بیشتر
پیچخوردگیVشکل رشتهکوههای البرز در جنوبیترین نقطه خود به شهر گرمسار در 100 کیلومتری جنوب خاور تهران میرسد. با نصب و راهاندازی شبکه لرزهنگاری محلی موقت، و ثبت خردزمینلرزههای ناحیه گرمسار با کیفیت و دقت بالا، و استفاده از زمینلرزههای محلی ثبت شده در شبکه لرزهنگاری کشوری وابسته به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران (IRSC) ، به تفسیر لرزهخیزی و لرزهزمینساخت گستره گرمسار پرداخته شد. نتایج مطالعه صورت گرفته نشان میدهد که بخشهای مرکزی و باختری گسل گرمسار، لرزهخیزی نسبتاً زیادی دارند و سه سازوکار کانونی به دست آمده در بخش مرکزی گسل، حرکات فشاری این بخش از گسل را آشکار نموده است. لرزهخیزی ناچیزی روی گسلهای ایونکی و پیشوا مشاهده شد. همچنین تنها سازوکار کانونی حل شده در تپههای شمالی گسل گرمسار، سازوکار نرمال را در این بخش نشان میدهد که به تخلیه کرنش بین دو گسل فشاری گرمسار و سرخه نسبت داده میشود. بیشتر سازوکارهای کانونی بهدست آمده در منطقه، در دو دسته فشاری و امتدادلغز جای میگیرند که روندهای محورP با آزیموت 10 تا 35 درجه برای آنها چیره هستند. محورP با روند شمال باختر-جنوب خاور در موقعیت گسل سرخه، با روند محورP سایر سازوکارهای کانونی (شمال شمال خاور-جنوب جنوب باختر) همخوان نیست و به چرخش ساختارها در این بخش از ناحیه، همانطور که مطالعاتGPS اخیر نشان داده است، دلالت دارد.
احد نوری مخوری؛ بهزاد زمانی؛ محسن مؤید
چکیده
گسل تبریز، از مهمترین گسلهای ایران است که در منطقه شمال باختر ایران و در آذربایجان مرکزی (ایران) قرار گرفته است. این گسل دارای پیشینه لرزهخیزی است و به لحاظ قرارگیری شهر تبریز با جمعیت حدود دو میلیون نفر در مجاورت آن یک عامل خطر لرزهای مهم بهشمار میآید. در این پژوهش با بررسی دادههای لرزهای دستگاهی، تحلیل تصاویر دورسنجی ...
بیشتر
گسل تبریز، از مهمترین گسلهای ایران است که در منطقه شمال باختر ایران و در آذربایجان مرکزی (ایران) قرار گرفته است. این گسل دارای پیشینه لرزهخیزی است و به لحاظ قرارگیری شهر تبریز با جمعیت حدود دو میلیون نفر در مجاورت آن یک عامل خطر لرزهای مهم بهشمار میآید. در این پژوهش با بررسی دادههای لرزهای دستگاهی، تحلیل تصاویر دورسنجی ودادههای صحرایی در پهنه گسل تبریز، از حوالی شمال شهر میانه تا باختر شهر مرند، سه پاره عمده برای گسل شمال تبریز متمایز شده است. پتانسیل حرکتی گسل رابطه نزدیک با تنش زمینساختی در محدوده آن گسل دارد و از این رو برای برآورد توان حرکتی گسل تبریز در پارههای مختلف آن، وضعیت تنشهای زمینساختی در هر پاره گسل به روش وارون مستقیم تحلیل شده است.بررسی نتایج به دست آمده دراین پژوهش نشان میدهدکه برای پاره میانی وجنوبی گسل تبریز مقدارFMP (Fault Movement Potential) حدود 73/0تا67/0 است بنابراین نشانگر پتانسیل بالای این گسل برای فعالیت دوباره و ایجاد زمینلرزههای بزرگ و مخرب است که تاریخچه زمینلرزههای فشرده تاریخی این گسل نیز این مورد را تأیید میکند. از این رو نتایج این پژوهش احتمال حرکت برای گسل شمال تبریز را 70 درصد برآورد میکند. ولی مقدار متغیرFMP در پاره شمالی (بخش باختر و محدوده شهر مرند) گسل تبریز 37/0تا3/0 و از این رو این بخش دارای توان لرزهخیزی پایینتری نسبت به پارههای میانی و جنوبی استکه با تاریخچه لرزهخیزی محدودتر این بخش همخوانیدارد.
احمد حسینخانی؛ فاطمه ملاصالحی
چکیده
معدن آهنگران از معادن سرب و نقره فعال کشور بوده که در پهنه فلززایی سرب و روی اصفهان- ملایر و در شهرستان ملایر استان همدان قرار گرفته است. مطالعات کانهنگاری در بخشهای مختلف آهنگران نشاندهنده پهنههای مختلف سولفیدی و اکسیدی با کانههای اصلی گالن، سروسیت، کالکوپیریت، مگنتیت، پیریت، هماتیت، گوتیت و دیگر کانههای فرعی است. در بررسیهای ...
بیشتر
معدن آهنگران از معادن سرب و نقره فعال کشور بوده که در پهنه فلززایی سرب و روی اصفهان- ملایر و در شهرستان ملایر استان همدان قرار گرفته است. مطالعات کانهنگاری در بخشهای مختلف آهنگران نشاندهنده پهنههای مختلف سولفیدی و اکسیدی با کانههای اصلی گالن، سروسیت، کالکوپیریت، مگنتیت، پیریت، هماتیت، گوتیت و دیگر کانههای فرعی است. در بررسیهای تجزیه میکروسکوپ الکترونی طی مطالعات SEM و EPMA کانههای فرعی سری جوردنیت- لنجنباسیت، کرونادیت و مولیبدات گالن بهعنوان میزبان سرب و نقره (بهصورت فرعی) برای نخستین بار در آهنگران شناسایی شدند. همچنین با مطالعات میکروسکوپ الکترونی، کانههای فریبرژیت (گروه فهلور) و لنائیت، به عنوان دو کانی فرعی دارای نقره بهعنوان عنصر اصلی در شبکه کانی معرفی میشوند. در طی مطالعات EPMA عنصر نقره افزون بر حضور در کانههای فرعی، در شبکه کانیهای گالن و سروسیت نیز تا میزان 500 پیپیام اندازهگیری شد. مطالعات ایزوتوپی سرب در یک نمونه گالن معدن آهنگران نشان میدهد که ترکیب ایزوتوپی سرب آن رادیوژنیک و دارای ویژگی سرب با مخزن کوهزایی است که در آن سرب به میزان زیاد از پوسته بالایی و پایینی منشأ گرفته است. سن مدل سرب بیشتر نشانگر اشتقاق سرب از پیسنگهای تریاس (249 میلیون سال) است و نسبتهای ایزوتوپی سرب، محیط زمینساختی کمانی را برای معدن آهنگران پیشنهاد میکند.
معصومه روستائی؛ مریم روستائی؛ بهزاد زمانی؛ مجید نعمتی
چکیده
در این پژوهش، سعی شده است که با استفاده از روش تحلیل وارون و با استناد بر حل سازوکار کانونی زمینلرزههای روی داده در دشت گرگان، رژیم تنش حاکم بر این منطقه محاسبه و همچنین، مدلی برای گسلش پنهان و کینماتیک آنها در این منطقه ارائه شود. بدین منظور، ابتدا زمینلرزههای روی داده در منطقه (که دارای حل سازوکار کانونی بودند) برای شرکت ...
بیشتر
در این پژوهش، سعی شده است که با استفاده از روش تحلیل وارون و با استناد بر حل سازوکار کانونی زمینلرزههای روی داده در دشت گرگان، رژیم تنش حاکم بر این منطقه محاسبه و همچنین، مدلی برای گسلش پنهان و کینماتیک آنها در این منطقه ارائه شود. بدین منظور، ابتدا زمینلرزههای روی داده در منطقه (که دارای حل سازوکار کانونی بودند) برای شرکت در تحلیل انتخاب شدند. نتایج به دست آمده پس از اعمال تحلیل وارون روی دادههای لرزهای منطقه، نشان از وجود یک رژیم تنش کششی با روند N42°W دارد. این امر چیره بودن ساختارهای کششی محلی همانند گسلهای عادی کمژرفا را در این منطقه نشان میدهد. همچنین تنش متوسط نیز همانند تنش کمینه نزدیک به افق و بیانگر وجود ساختارهایی چون گسلهای امتدادلغز در منطقه است. این مسئله با سازوکار چیره دادههای لرزهای شرکت کننده در تحلیل وارون همخوانی دارد. با بررسی مطالعات پیشین و نتایج به دست آمده از آنها، تلاش برای ارائه یک مدل کینماتیکی در این منطقه بیشتر شد. فرض بر این است که سامانه گسلی قرناوه که از دو گسل مراوهتپه و اینچهبرون (دارای حرکت امتدادلغز و چپ گرد) تشکیل شده است در پایانه خاوری خود در سطح زمین، بهصورت پنهان در زیر رسوبات دشت گرگان و تا نزدیکی دریای کاسپین با راستای تقریبی خاوری- باختری امتداد دارد. حرکت این دو گسل در زیر رسوبات سبب ایجاد چرخشی در سوی حرکت عقربههای ساعت در پهنه میان دو صفحه گسلی میشود. راستای این پهنه که تحت تأثیر گسلهای یاد شده است با روند لرزهخیزی منطقه همسو است. با ارائه مدل یادشده میتوان برای اغلب سازوکار کانونی زمینلرزههای رویداده و همچنین ژرفای رویداد آنها توجیهی داشت. بیشتر زمینلرزههای رویداده در این ناحیه دارای مؤلفههای عادی و یا چپ گرد هستند. از سوی دیگر، ساختارهایی چون گلفشانها و چینهای مرتبط با گسل (در شمال آققلا) را میتوان با ارائه این مدل توجیه کرد. اگر چه نبود دادههای زیر سطحی ژئوفیزیکی در این منطقه ارائه این الگو را با حدس و گمان همراه میسازد.
محمد علی آرین؛ جلال فصل بهار
چکیده
موادتشکیل دهنده گلفشانهای واقع در بخش جنوب باختری دریای مازندران (کشور آذربایجان) با هدف پیبردن به خاستگاه شان از نظر روند تشکیل، کانیشناسی و ژئوشیمی مورد مطالعه قرارگرفته اند، ولی تاکنون گلفشانهای منطقه گمیشان با دیدگاه کانیشناسی و ژئوشیمی بررسی نشده است این پژوهش برای اولین بار با هدف پیبردن به خاستگاه آنها ...
بیشتر
موادتشکیل دهنده گلفشانهای واقع در بخش جنوب باختری دریای مازندران (کشور آذربایجان) با هدف پیبردن به خاستگاه شان از نظر روند تشکیل، کانیشناسی و ژئوشیمی مورد مطالعه قرارگرفته اند، ولی تاکنون گلفشانهای منطقه گمیشان با دیدگاه کانیشناسی و ژئوشیمی بررسی نشده است این پژوهش برای اولین بار با هدف پیبردن به خاستگاه آنها از گلفشانها و رسوبات بستر حاشیه دریای منطقه مورد مطالعه نمونهبرداری و بررسی شده است. نتایج ژئوشیمی وکانیشناسی نمونههای برداشته شده که با روشهای XRD,XRF,ICP تعیین اندازه آنیونها انجام شده، نشان میدهد که کانی های اصلی سه گلفشان قارنیاریق، نفتلیچه و اینچه برون و رسوبات بستر دریا را کوارتز، کلسیت و آلبیت و کانیهای فرعی آنها را عمدتاً هالیت، کانیهای رسی نظیر ساپونیت، ناترولیت و مسکوویت تشکیل میدهند، بنابراین میتوان نتیجه گرفت هر سه گلفشان خاستگاه مشترکی دارند. در ضمن نتایج آزمایشهای انجام شده با نتایج آزمایشهایی که در مورد گلفشان داشگیل (واقع درکشور آذربایجان) از نظر اندازه اکسیدها و عناصر با هدف مشابه انجام شده و شیمی دریای مازندران (خزر) که از طرف پژوهشگران صورت گرفته، مقایسه شده است. از این مقایسه مشخص شد که گلفشانهای مورد مطالعه منطقه از نظر عناصر Na, K, Ca, Al نسبت به گلفشان داشگیل و دریای خزر غنی و از نظر Cl فقیر است.
محمود صادقیان؛ سکینه شکاری
چکیده
توده گرانیتوییدی درّهباغ در شمال باختر الیگودرز از دو بخش مافیک و فلسیک تشکیل شده است. این بخشها به ترتیب دارای ترکیب سنگشناسی دیوریت تا کوارتزدیوریت و گرانودیوریت تا لوکوگرانیت هستند. آشکارترین ویژگیهای بخش فلسیک توده نفوذی درهّباغ عبارتند از حضور گسترده آنکلاوهای متاپلیتی آندالوزیتدار، سورمیکاسه، سیلیسی (کوارتزی ...
بیشتر
توده گرانیتوییدی درّهباغ در شمال باختر الیگودرز از دو بخش مافیک و فلسیک تشکیل شده است. این بخشها به ترتیب دارای ترکیب سنگشناسی دیوریت تا کوارتزدیوریت و گرانودیوریت تا لوکوگرانیت هستند. آشکارترین ویژگیهای بخش فلسیک توده نفوذی درهّباغ عبارتند از حضور گسترده آنکلاوهای متاپلیتی آندالوزیتدار، سورمیکاسه، سیلیسی (کوارتزی به ارث رسیده از رگههای کوارتزی با ماهیت دگرگونی)، متاپسامیتی و همچنین زینوکریستهای آندالوزیت در سراسر بخش فلسیک. سنگهای فلسیک دارای ماهیت پرآلومین و کالکوآلکالن هستند و در گروه گرانیتوییدهای نوع S (پالینژنتیک) و کمان حاشیه قاره (CAG) قرار میگیرند. سنگهای مافیک دارای ماهیت متاآلومین و کالکآلکالن هستند و در گروه گرانیتوییدهای نوع I و کمان حاشیه قاره (CAG) جای میگیرند. بر پایه مشاهدات صحرایی، شواهد سنگنگاری، ویژگیهای ژئوشیمیایی و تفسیر رویدادهای صورت گرفته، در اثر نفوذ ماگماهای بازیک- حدواسط در مجموعه متاپلیتی- متاگریوکی تریاس پایانی- ژوراسیک آغازین، دما بالا رفته و دگرگونی مجاورتی بزرگ مقیاسی که تا حد تشکیل سیلیمانیتهورنفلس پیش رفته، صورت گرفته است. گذر دما از نقطه ذوب متاپلیتها- متاگریوکها، مذابهایی با ترکیب مناسب برای ساخت تودههای گرانیتوییدی نوع S فراهم کرده است. ماگمای تولید شده به ترازهای بالاتر پوسته رفته و در آن جای گرفته است. جایگیری آن با دگرگونی مجاورتی کم وسعتی در حد کردیریت- هورنفلس همراه بوده است.
اصغر احمدی ترکمانی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
این پژوهش با کمک دادههای صحرایی دقیق به تهیه یک بُرش ساختاری ترازمند برای گستره ماهنشان پرداخته است تا گسترش ساختارهای اصلی آن را مورد کاوش قرار دهد. بررسیهای ساختاری ما آشکار میسازد دو گسله شمال باختری-جنوب خاوری و اصلی ماهنشان و انگوران، گسلههایی بنیادی هستند که با نفوذ در ژرفای پوسته سبب مقدار قابل ملاحظهای کوتاهشدگی ...
بیشتر
این پژوهش با کمک دادههای صحرایی دقیق به تهیه یک بُرش ساختاری ترازمند برای گستره ماهنشان پرداخته است تا گسترش ساختارهای اصلی آن را مورد کاوش قرار دهد. بررسیهای ساختاری ما آشکار میسازد دو گسله شمال باختری-جنوب خاوری و اصلی ماهنشان و انگوران، گسلههایی بنیادی هستند که با نفوذ در ژرفای پوسته سبب مقدار قابل ملاحظهای کوتاهشدگی در این گستره شدهاند. از این میان، گسله انگوران با سرچشمه گرفتن در پوسته زیرین تا ژرفای حدود 21 کیلومتری پوسته نفوذ میکند و تمام توالی فانروزوییک و حتی بخشی از پیسنگ پرکامبرین در پوسته زیرین را دچار راندگی میکند. بر پایه پژوهش حاضر که راندگی یادشده نه از یک سطح فراکَنِش کمقوام که از یک پهنه بُرش نرم در ژرفا سرچشمه میگیرد. نشانههای شکلگیری و شرایط تشکیل چنین پهنهای در سنگهای پرکامبرین موجود در فرادیواره انگوران دیده میشود. بر این پایه، سطح فراکَنِش راندگی ماهنشان، که در ژرفای کمتری (13 کیلومتری) قرار گرفته است، میتواند در پیوند با وجود احتمالی مواد تبخیری همارز سری هرمز در زیر سازند کهر باشد. دگرریختی همزمان با نهشتگی در سازند قم در فرادیواره راندگی انگوران و شواهد دیگر در نهشتههای نئوژن گستره نشان میدهند که راندگی انگوران از الیگوسن به این سو فعال بوده است. بر پایه بازسازی جابهجایی در پهنای گسله انگوران و مقایسه آن با سن آغاز فعالیت این گسله پیشنهاد میکند این گسله با نرخ لغزشی در حدود یک میلیمتر در سال در حال فعالیت بوده است. ویژگیهای ساختاری گستره ماهنشان گویای آن است که در این گستره، علاوه بر زمینساخت نازکپوست، کارکرد گسلش ستبرپوست نیز سبب ستبرشدگی قابل ملاحظه پوسته شده است. بر پایه نتیجه این پژوهش، ستبرشدگی قابل ملاحظه پوسته در گستره ماهنشان با ویژگی یادشده در پوسته کمربند سنندج-سیرجان سازگار است.
خشایار کاویانی صدر؛ محمد مهدی خطیب؛ محمدحسین زرین کوب
چکیده
منطقه چشمهخوری بهطور عمده پهنهای است از گسلهای موازی- نردبانی که در امتداد آنها کانیسازی از نوع فلزی و غیر فلزی صورت گرفته است. کنترلکنندههای ساختاری به عنوان عاملی مهم در تشکیل عناصر ساختاری این منطقه نظیر دایک، گسل، درزه، چین و بهویژه رگههای معدنی بهشمار میآیند. دایکها در سه نوع گوهای با راستای E-W، چینخورده ...
بیشتر
منطقه چشمهخوری بهطور عمده پهنهای است از گسلهای موازی- نردبانی که در امتداد آنها کانیسازی از نوع فلزی و غیر فلزی صورت گرفته است. کنترلکنندههای ساختاری به عنوان عاملی مهم در تشکیل عناصر ساختاری این منطقه نظیر دایک، گسل، درزه، چین و بهویژه رگههای معدنی بهشمار میآیند. دایکها در سه نوع گوهای با راستای E-W، چینخورده با راستای NW-SE و حلقوی بوده که وضعیت هریک به نحوی در کنترل جنبشهای ساختاری منطقه است. اعمال یک رژیم فشاری- برشی چپبر ناحیهای روی گسلهای موجود، منجر به چرخش پادساعتگرد بلوکهای آندزیتی در مقیاس بزرگ و شکلگیری ساختاری قفسهکتابی در کل محدوده گشته است. چرخش این بلوکها افزون بر ایجاد فضای باز و در پی آن نفوذ محلولهای گرمابی کانهدار و بروز دگرسانیهای گسترده، سبب تشکیل پهنههای برشی راستبر در امتداد گسلها شده که فاز کانیزایی در قالب رگهای در کنترل درزه و شکستگیهای فرعی این پهنهها است. تشکیل رگههای معدنی تحت تأثیر پهنههای برشی راستبر ساختار قفسهکتابی در منطقه و بیان پیچیدگیها و مؤلفههای پی در پی ساختاری یادشده تا رسیدن به مرحله نحوه جایگیری ماده معدنی، به ارائه مدلی آزمایشگاهی انجامید که تطابق مناسب نتایج حاصل از دیگر بررسیها با مدلسازی را در پی داشت.
منصور کاظمی راد؛ ابراهیم راستاد؛ محمد محجل
چکیده
کانسارهای آهن منگنزدار گوشتی- هنشک، گلی و چشمه اسی در شمال خاور دهبید (صفاشهر)، در 175 کیلومتری شمال خاور شیراز قرار گرفتهاند. این کانسارها در پهنه برشی هنشک، زیرپهنه با دگرشکلی پیچیده پهنه سنندج- سیرجان جنوبی، واقع شدهاند. قدیمیترین رخنمونهای سنگی منطقه معدنی را شیل و ماسهسنگهای دگرگون شده و آهک بلورین پرمین ...
بیشتر
کانسارهای آهن منگنزدار گوشتی- هنشک، گلی و چشمه اسی در شمال خاور دهبید (صفاشهر)، در 175 کیلومتری شمال خاور شیراز قرار گرفتهاند. این کانسارها در پهنه برشی هنشک، زیرپهنه با دگرشکلی پیچیده پهنه سنندج- سیرجان جنوبی، واقع شدهاند. قدیمیترین رخنمونهای سنگی منطقه معدنی را شیل و ماسهسنگهای دگرگون شده و آهک بلورین پرمین تشکیل میدهند. واحدهای دولومیتی تریاس میانی (معادل سازند شتری)، توسط گسلهای راندگی روی سنگهای آتشفشانی- رسوبی دگرگون و دگرشکل شده تریاس بالایی، رانده شده و به دلیل قرارگیری در پهنههای گسلی راندگی، غالباً تکرار شدهاند. سنگ درونگیر ماده معدنی، دولومیتهای تریاس میانی و ژئومتری آن عدسیشکل و همروند با لایهبندی و بافت آن تودهای، پرکننده فضای خالی، لامینه و دانه پراکنده است. کانیشناسی ماده معدنی هماتیت، مگنتیت، گوتیت، رامسدلیت، کریپتوملان و پسیلوملان بوده که همراه با دولومیت، کلسیت، کوارتز و باریت هستند. در مطالعات ژئوشیمیایی انجامگرفته برای تشخیص منشأ ماده معدنی نسبتهای Mn/Fe، Si/Al و Na/Mg عناصر اصلی نشاندهنده تشکیل کانسار بهوسیله فرایندهای گرمابی در یک محیط رسوبی- آتشفشانی کمژرفاست. نمودارهای عناصر فرعی همگی بر محتوای پایین کانسنگ از عناصری همچون Ni ، Co و Cu دلالت دارند، که نمایانگر قرارگیری کانسارهای مورد مطالعه، در محدوده کانسارهای با منشأ گرمابی است. الگوی توزیع عناصر خاکی کمیاب برای کانسنگ آهن منگنز دار منطقه نیز شباهت زیادی با الگوی توزیع عناصر خاکی کمیاب در کانسارهای رسوبی- آتشفشانی با منشأ گرمابی دارد. با توجه به ژئومتری و شکل ماده معدنی، دو نوع کانهزایی در منطقه قابل تشخیص است، کانهزایی نوع اولیه که کانهزایی اصلی و چیره در منطقه بوده و همروند با لایهبندی و با میزبانی سنگهای دولومیتی تریاس میانی است. ماده معدنی در آن بهصورت تودهای، لامینه، دانهپراکنده و چینخورده همراه با سیلیس و دولومیت است. کانهزایی نوع رگهای همروند با گسلها بوده و با میزبانی سنگهای دولومیتی تریاس میانی و کربناتی دگرگون شده و خردشده پرمین همراه است و ماده معدنی در آن بافت برشی یا کاتاکلاستیکی یافته است. با توجه به مجموع ویژگیهای مطالعه شده مانند جایگاه خاص چینهای، شکل ماده معدنی، بافت، توالی پاراژنتیک کانیها، رخساره دولومیتی- چرتی کانهدار و ویژگیهای ژئوشیمیایی، کانسارهای آهن منگنز دار شمال خاور دهبید یک نهشته چینه کران (stratabound)، با میزبان کربناتی هستند که در سنگهای دولومیتی تریاس میانی معادل سازند شتری در یک حوضه کمژرفا تشکیل شدهاند.
سهیلا ساکی؛ حبیبالله قاسمی؛ محمود صادقیان
چکیده
توده گرانیتوییدی بویین- میاندشت با گستردگی تقریبی 40 کیلومتر مربع در شمال جاده بویین میاندشت- الیگودرز، به درون سنگهای متاپلیتی درجه پایین تا متوسط (با سن دگرگونی ژوراسیم میانی و سن سنگهای مادر اواخر تریاس-اوایل ژوراسیک) پهنه سنندج - سیرجان نفوذ کرده است.این توده نفوذی دارای ترکیب آلکالیفلدسپارگرانیت تا لوکوگرانیت است. برای ...
بیشتر
توده گرانیتوییدی بویین- میاندشت با گستردگی تقریبی 40 کیلومتر مربع در شمال جاده بویین میاندشت- الیگودرز، به درون سنگهای متاپلیتی درجه پایین تا متوسط (با سن دگرگونی ژوراسیم میانی و سن سنگهای مادر اواخر تریاس-اوایل ژوراسیک) پهنه سنندج - سیرجان نفوذ کرده است.این توده نفوذی دارای ترکیب آلکالیفلدسپارگرانیت تا لوکوگرانیت است. برای اولین بار مطالعه ناهمسانگردی پذیرفتاری مغناطیسی این توده، در 65 ایستگاه و با استفاده از 225 مغزه جهتدار بررسی شد. بر پایه مقادیر پذیرفتاری مغناطیسی اندازهگیری شده، مقدار Km بر حسب SIµ برای آلکالیفلدسپارگرانیتها، گرانیتهای ریزدانه، گرانیتهای درشتدانه، و لوکوگرانیتها به ترتیب برابر است با 158، 120، 166 و 34. مقدار Km برای ترکیب چیره این توده کمتر از SIµ 500 است که این توده را در گروه گرانیتوییدهای پارامغناطیس قرار میدهد. بیوتیت مهمترین حامل رفتار مغناطیسی در سنگهای مورد نظر است. دامنه تغییرات ناهمسانگردی مغناطیسی (P) بر حسب درصد در این توده میان 1 تا 15 متغیّر است. آلکالیفلدسپارگرانیتها دارای بیشترین مقادیر P هستند. میان شدت دگرشکلی و ناهمسانگردی پذیرفتاری مغناطیسی تقریباً ارتباط مستقیم و مثبتی وجود دارد. میزان تغییرات متغیر شکل (T) میان 43/0- تا 85/0 است و حدود 75 درصد از نمونهها دارای T مثبت هستند. این امر نشان از آن دارد که بیضویهای مغناطیسی غالباً کلوچهای شکل هستند و شواهد صحرایی نیز این امر را تأیید میکند.
حمید کمالی سروستانی؛ عباس صادقی؛ سید مسعود موسویان
چکیده
همزیستی میان هیدروییدProtulophila gestroi و خانواده سرپولیدا از نقاط مختلف اروپا (انگلستان، فرانسه، آلمان و...) و خاورمیانه (سوریه) با سن ژوراسیک میانی (باژوسین) تا پلیوسن گزارش شده است. در این مطالعه همزیستی یاد شده برای اولین بار در ایران و دومین بار در خاورمیانه گزارش میشود. این همزیستی در سازند دبرسو در منطقه هفتومان در جنوب باختر شهر ...
بیشتر
همزیستی میان هیدروییدProtulophila gestroi و خانواده سرپولیدا از نقاط مختلف اروپا (انگلستان، فرانسه، آلمان و...) و خاورمیانه (سوریه) با سن ژوراسیک میانی (باژوسین) تا پلیوسن گزارش شده است. در این مطالعه همزیستی یاد شده برای اولین بار در ایران و دومین بار در خاورمیانه گزارش میشود. این همزیستی در سازند دبرسو در منطقه هفتومان در جنوب باختر شهر خور شناسایی شده است. سازند دبرسو با سن سنومانین پیشین- میانی دارای مجموعه غنی از همزیستی هیدرویید Protulophila gestroi با سرپولیدRotulispira در 225 متری از قاعده خود است.
محمدرضا شیخ الاسلامی
چکیده
عملکرد رویداد سیمرین میانی در کوههای بینالود خاوری، نواحی باختر و جنوب باختر مشهد تا شمال خاوری نیشابور در فیلیتهای مشهد و نیز در ناحیه آقدربند قابل پیگیری و بررسی است. در ناحیه بینالود، این رویداد دگرگونی در شرایط رخساره پرهنیت- پومپلهایت تا زیرین شیست سبز، رسوبات تخریبی شیلی و ماسهسنگی معادل گروه شمشک را که به صورت مولاسهای ...
بیشتر
عملکرد رویداد سیمرین میانی در کوههای بینالود خاوری، نواحی باختر و جنوب باختر مشهد تا شمال خاوری نیشابور در فیلیتهای مشهد و نیز در ناحیه آقدربند قابل پیگیری و بررسی است. در ناحیه بینالود، این رویداد دگرگونی در شرایط رخساره پرهنیت- پومپلهایت تا زیرین شیست سبز، رسوبات تخریبی شیلی و ماسهسنگی معادل گروه شمشک را که به صورت مولاسهای پس از کوهزاد سیمرین پیشین در یک حوضه پشت کمانی به سن رتین- لیاس در جنوب باختری مجموعه سنگهای دگرگون مشهد رسوب کردهاند، تحت تأثیر قرار داده و آنها را به اسلیت، فیلیت و ماسهسنگهای کم دگرگون تبدیل کرده است. چینخوردگیهای تنگ تا باز بههمراه برگوارگی سطح محوری و همچنین ریزچینها، در اثر دگرشکلی مرتبط با این رویداد شکل گرفتهاند. روند اصلی این ساختارها شمال باختری- جنوب خاوری هستند. رویداد سیمرین میانی به دلیل درجه دگرگونی و دگرشکلی به نسبت پایینتر، تأثیر قابل توجهی روی سنگهای دگرگون و دگرشکل شده پیشین (رویداد سیمرین پیشین) نگذاشته است. بالا آمدگی و فرسایش سنگهای متأثر از رویدادهای سیمرین پیشین و میانی، تشکیل حوضههای میان کوهی در بخش درونی کوههای بینالود را به دنبال داشته است. در ناحیه آقدربند نیز سنگهای سازند سینا از گروه آقدربند توسط رویداد سیمرین میانی دچار چینخوردگی شده و به صورت دگرشیب توسط سازند کشفرود پوشیده شدهاند.
یوسف علاء دین؛ مرتضی طالبیان؛ مهران آرین؛ محمد مهدی احمدی
چکیده
زمینلرزه یک پدیده غیرقابلانکار است که چنانچه در مناطق پرجمعیت رخ دهد خسارات زیادی را از نظر مالی و جانی بهوجود میآورد. آسیبپذیری ساختمانها در شهرها نه تنها تابع بزرگی و فاصله از کانون زمینلرزه بلکه ویژگیهای فیزیکی خاک زیر ساختگاه است. در این پژوهش آبرفت که در بخشی از باختر تهران شامل مناطق 2، 5، 9، ...
بیشتر
زمینلرزه یک پدیده غیرقابلانکار است که چنانچه در مناطق پرجمعیت رخ دهد خسارات زیادی را از نظر مالی و جانی بهوجود میآورد. آسیبپذیری ساختمانها در شهرها نه تنها تابع بزرگی و فاصله از کانون زمینلرزه بلکه ویژگیهای فیزیکی خاک زیر ساختگاه است. در این پژوهش آبرفت که در بخشی از باختر تهران شامل مناطق 2، 5، 9، 10 و شمال منطقه 17، بین طولهای جغرافیایی´23،º51 و´ 15، º51 و عرضهای جغرافیایی´40، º35 و´50، º35 قرار گرفته و گستردگی حدود 100 کیلومتر مربع دارد، مورد مطالعه قرار گرفته است. بدین منظور ابتدا با برداشتهای صحرایی در منطقه نسبت به شناسایی موقعیت دقیقتر گسلها همراه با گردآوری و بررسی دوباره دادههای موجود در آبرفتهای تهران اقدام شده است. سپس دادههای حدود 440 گمانه ژئوتکنیکی مربوط به بیش از 100 پروژه عمرانی مورد بازنگری قرار گرفت و با استفاده از نمودارهای رسوبی گمانهها، منطقه مورد مطالعه به سه زون اصلی، درشتدانه، بینابینی و ریزدانه تقسیم شد. همچنین ویژگیهای فیزیکی و مکانیکی نهشتههای آبرفتی منطقه مورد مطالعه استخراج و سپس مبادرت به تهیه نقشه آنان شد. با ترکیب این دادهها منطقه مورد مطالعه از نظر تشدید دامنه امواج زمینلرزه به سه زون بدون تشدید، با شدت کم و با شدت بیشتر تقسیم شد. در بررسیهای تکمیلی سطح آبهای زیر سطحی و وضعیت ساختار زیر سطحی منطقه مورد ارزیابی قرار گرفته است. با در نظر گرفتن وضعیت دانهبندی و سطح آب زیرزمینی به نظر میرسد که منطقه مورد مطالعه فاقد استعداد روانگرایی است.
آینور ناصری؛ محمدجعفر محمدزاده؛ پریا محبی؛ پریناز جوانی
چکیده
منطقه قرهچمن- دوزدوزان در آذربایجان شرقی روی پهنه ارومیه- دختر قرار دارد و بیشتر از سنگهای آذرین درونی و بیرونی میانگین تا اسیدی با سن الیگوسن و رسوبات عهد حاضر تشکیل یافته است. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 394 نمونه رسوب رودخانهای در مقیاس ناحیهای شروع و با هدف تعیین مناطق پتانسیلدار برای 44 عنصر تجزیه شدند. آنچه در ...
بیشتر
منطقه قرهچمن- دوزدوزان در آذربایجان شرقی روی پهنه ارومیه- دختر قرار دارد و بیشتر از سنگهای آذرین درونی و بیرونی میانگین تا اسیدی با سن الیگوسن و رسوبات عهد حاضر تشکیل یافته است. اکتشافات ژئوشیمیایی با برداشت 394 نمونه رسوب رودخانهای در مقیاس ناحیهای شروع و با هدف تعیین مناطق پتانسیلدار برای 44 عنصر تجزیه شدند. آنچه در بیشتر کارهای اکتشافی مدنظر قرار میگیرد، آشکارسازی بیهنجاریها بهویژه هالههای مثبت عناصر کانساری است. ولی توجه بههالههای منفی بسیار کمتر مد نظر قرار میگیرد. این مقاله نشان میدهد که کاهش برخی عناصر همراه در منطقه نیز ممکن است در ارتباط با کانیزایی ویژهای باشد بنابراین هالههای منفی نیز میتوانند حائز اهمیت باشند. به طور معمول حد آستانه بیهنجاری های منفی نیز مشابه بیهنجاریهای مثبت برآورد میشود که این امر موجب پوشش هاله و عدم ثبت و کارآیی آنها میشود. در این مقاله اقدام به مدلسازی توأم هالههای مثبت و منفی و ارتباط آنها در ثبت الگوهای بهینه ژئوشیمیایی شده است. نتایج این بررسی نشان میدهد که هالههای منفی مهم ثبت شده بیشتر به تداعی از فرایندهای سینژنتیک و برخی نیز تحت تأثیر ورود سیالهای کانهدار در منطقه ایجاد شدهاند. از جمله آنها ثبت هالههای منفی عناصری مانند Sc, Sr, Na در کنار هالههای مثبت عناصری مانند Au, Cu, Pb, Zn, Mo, U که نشانگر کانیزایی عناصر پایه و دیگر عناصر مهم در منطقه است. بهطور کلی نتایج، نشان از سه مدل از همراهی هالههای مثبت و منفی ﮊئوشیمیایی در منطقه قره چمن بود: 1) مدل همپوشانی هالههای مثبت و منفی با همدیگر مثل هالههای عناصر (Rb, Sr)؛ 2) احاطه و حضور هالههای منفی در پیرامون هاله مثبت مانند هاله Sc محاطکننده هالههای مثبت Ce Rb/K, و هاله منفیSr محاط کننده نسبت Ba/Sr و پهنه فلسیک و کلریتی در منطقه؛ 3) مدل شاخص و کاملاً مجزای هالههای منفی از هالههای مثبت مانند (Mo-Sr)، (U-Sr) و (Cu-Sr). مطالعه توأم هالههای مثبت و منفی بهویژه در اکتشافات ژئوشیمیایی مقدماتی میتواند در ردیابی نهشتههای پنهان مؤثر باشد. انطباق پهنههای مرکب دگرسانی فلسیک و شاخص جمعی کلریتی با مدل شماره 2 نشان میدهد که این مدل در ارتباط با بیهنجاریهای مثبت Au و منفی Sr در منطقه است. نتایج نشانگر این واقعیت است که صرفاً بررسی تمرکز عناصر مثبت در راستای پهنه گسلش کافی نبوده بلکه انطباق مدلدار هالههای منفی با مثبت به انضمام نتایج حاصل از شاخص مرکب بیانگر تجمع کانیزایی قوی در راستای NW-SE است.
سحر دهنوی؛ یاسر مقصودی؛ محمدجواد ولدانزوج؛ علی بیاتانی
چکیده
شناسایی اهداف معدنی و تفکیک پهنههای دگرسانی با استفاده از روشهای سنجش از دور موضوعی است که طی سالیان متمادی، مورد مطالعه شمار بالایی از پژوهشگران قرار گرفته است. شناسایی بسیاری از نمونههای معدنی با استفاده از الگوریتمهای در سطح پیکسل ممکن نیست. با روی کار آمدن تصاویر ابرطیفی، مسئله حل ابهام آمیختگی طیفی در پیکسلهای مخلوط ...
بیشتر
شناسایی اهداف معدنی و تفکیک پهنههای دگرسانی با استفاده از روشهای سنجش از دور موضوعی است که طی سالیان متمادی، مورد مطالعه شمار بالایی از پژوهشگران قرار گرفته است. شناسایی بسیاری از نمونههای معدنی با استفاده از الگوریتمهای در سطح پیکسل ممکن نیست. با روی کار آمدن تصاویر ابرطیفی، مسئله حل ابهام آمیختگی طیفی در پیکسلهای مخلوط و دستیابی به دقتهای جزءپیکسل مطرح شد. بنابراین روشهای آشکارسازی گوناگون در این حوزه گسترش یافت. از سوی دیگر، تجربیات پژوهشگران نشان داده است که استفاده از ترکیب ردهبندیکنندهها یکی از روشهای مطرح در بهبود خروجی ردهبندیکنندههاست. در این کار پژوهشی از خروجی ردهبندی شده در سطح پیکسل که حاصل از نتایج آشکارساز مختلف، برای شناسایی نمونههای معدنی در دادههای سنجنده هوابرد هایمپ خاور ایران است، استفاده شده است. با توجه به اینکه آشکارسازهای مورد استفاده در مرحله اول اطلاعات را از سطح جزءپیکسل در اختیار قرار میدهند و ردهبندی ترکیبی بر پایه این اطلاعات انجام میگیرد. انتظار میرود دقت آشکارسازی پایانی نسبت به هر یک از آشکارسازهای مجزا افزایش داشته باشد. نتایج حاصل از این بررسی تأییدکننده این افزایش دقت در خروجی پایانی بوده است.
کیوان اورنگ؛ محمد محجل؛ غلامرضا تاجبخش
چکیده
تحلیل حرکتی سامانه گسلی کوشک نصرت در ناحیه شمال ساوه نشان میدهد که سازوکار این گسل (با راستای WNW-ESE)، در زمانی پس از میوسن زیرین، از راستالغز- موربلغز معکوس راستبر به موربلغز معکوس چپبر (در برخی پهنهها تا راستالغز چپبر) تغییر کرده است. شواهد ساختاری بازمانده از حرکت راستبر گسل عبارتند از: 1) حوضه کششی کوشک نصرت که در نتیجه ...
بیشتر
تحلیل حرکتی سامانه گسلی کوشک نصرت در ناحیه شمال ساوه نشان میدهد که سازوکار این گسل (با راستای WNW-ESE)، در زمانی پس از میوسن زیرین، از راستالغز- موربلغز معکوس راستبر به موربلغز معکوس چپبر (در برخی پهنهها تا راستالغز چپبر) تغییر کرده است. شواهد ساختاری بازمانده از حرکت راستبر گسل عبارتند از: 1) حوضه کششی کوشک نصرت که در نتیجه خمیدگی راست پله مسیر گسل در شمال ساوه توسعه یافته و در داخل آن توالی نازکی از سازند قم نهشته شده است. 2) باندهای برشی و نشانگرهای حرکتی فعالیت راستالغز- موربلغز معکوس راستبر که در پهنه اصلی گسل یافت شدهاند. 3) گسلهای همسو با سازوکار راستالغز راستبر و ناهمسو با سازوکار راستالغز چپبر که در پهنه تخریب دیوارهای گسل اصلی یافت شدهاند. پس از وارونگی جهت بردار لغزش در گسل کوشک نصرت: در محل خمش، مجموعهای از گسلهای موربلغز معکوس چپبر، راندگیها، گسلهای راستالغز چپبر و چینخوردگیهای کوچک مقیاس توسعه یافتهاند. سازوکار جوان گسل کوشک نصرت شاهدی دیگر بر نقش اساسی گسل های معکوس دارای مؤلفه راستالغزی چپبر در دگرریختی جوان بخش شمال باختری بلوک ایران مرکزی (در ناحیه قم- ساوه) است. موضوعی که پیش از این، توسط شواهد ساختاری و ریختزمینساختی در مورد گسلهایی چون ایپک (در جنوب بوئین زهرا) و البرز (در شمال قم) و شواهد لرزهای از تحلیل سازوکار کانونی زمین لرزه بوئین زهرا گزارش شده است.