فریده باقری؛ عبدالله سعیدی؛ سهیلا بوذری
چکیده
گسل میامی از گسلهای اصلی شمال خاوری ایران است که در تکوین حوضههای رسوبی و ریختشناسی منطقه تأثیر مهمی داشته و پدیدههای ریختزمینساختی گوناگونی به وجود آورده است. وجود این گسل در منطقه، موجب پیدایش ساختهای گوناگون شده و منطقه را از دیدگاه مطالعات زمینشناسی ساختاری، رفتار گسلها و پایانههای آن، برهمکنش ...
بیشتر
گسل میامی از گسلهای اصلی شمال خاوری ایران است که در تکوین حوضههای رسوبی و ریختشناسی منطقه تأثیر مهمی داشته و پدیدههای ریختزمینساختی گوناگونی به وجود آورده است. وجود این گسل در منطقه، موجب پیدایش ساختهای گوناگون شده و منطقه را از دیدگاه مطالعات زمینشناسی ساختاری، رفتار گسلها و پایانههای آن، برهمکنش گسلها و ارتباط میان چینخوردگی و گسلش به محدوده قابل توجهی تبدیل کرده است. برداشتهای انجام گرفته در بخش باختری گسل میامی، راستای گسلها را به طور کلی NE و با شیب بیش از 50 درجه و خط خش با میل کم نشان میدهد. راستای چینها در این محدوده از روند کلی گسلها پیروی میکنند. محور اصلی بیشینه محاسبه شده بر روی گسل ارمیان روند NE و در گسل میامی و گسل قدس روند SE دارد و افقی است. همچنین گسل میامی در بخش باختری، با گسل چاه سیدآباد پهنه برشی را ایجاد میکند که شکستگیهای نوع X و RَR, در آن قابل تشخیص است.
غلامرضا قدمی؛ محمد پوستی؛ فرخنده بابایی
چکیده
در جنوب خاوری کمربند ماگمایی ارومیه- دختر و شمال خاوری شهرستان شهربابک چندین توده آتشفشانی داسیت- آندزیتی به سن میو- پلیوسن در خاور و جنوب آتشفشان مزاحم حضور دارند. بافت آنها بیشتر هیالوپورفیری، هیالوپورفیری میکرولیتی و پورفیری- تراکیتی و درشتبلورهای آنها شامل پلاژیوکلاز، آمفیبول و بیوتیت است. بر پایه دادههای ژئوشیمیایی سرشت ...
بیشتر
در جنوب خاوری کمربند ماگمایی ارومیه- دختر و شمال خاوری شهرستان شهربابک چندین توده آتشفشانی داسیت- آندزیتی به سن میو- پلیوسن در خاور و جنوب آتشفشان مزاحم حضور دارند. بافت آنها بیشتر هیالوپورفیری، هیالوپورفیری میکرولیتی و پورفیری- تراکیتی و درشتبلورهای آنها شامل پلاژیوکلاز، آمفیبول و بیوتیت است. بر پایه دادههای ژئوشیمیایی سرشت ماگمایی این سنگها کالکآلکالن است و از عناصر LILE غنی و از عناصر HFSE مانند Ti، Nb و Ta تهی شده و در یک محیط حاشیه فعال قارهای شکل گرفتهاند. در نمودار بهنجار شده با گوشته اولیه دارای یک الگوی تفریق یافته از عناصر خاکی کمیاب و بدون بیهنجاری منفی یورپیم هستند. این سنگها دارای مقادیر بالای SiO2، Al2O3، Sr، Sr/Y و La/Yb و مقادیر پایین MgO، Y و Yb نسبت به سنگهای کالکآلکالن و از نوع آداکیتهای پرسیلیس(HAS) هستند. مقادیر بالای استرانسیم، نبود بیهنجاری منفی یورپیم، غنیشدگی عناصر خاکی کمیاب سبک، تهیشدگی عناصر خاکی کمیاب سنگین، Y و Yb نشانگر حضور گارنت، آمفیبول و نبود پلاژیوکلاز در منشأ ذوب است. بر پایه سیماهای یادشده این سنگها میتوانند از ذوب گارنت-آمفیبولیت حاصل شوند که احتمالاً حاصل از ذوب پوسته اقیانوسی تتیس جوان در طی فرورانش به زیر قاره ایران مرکزی در نئوژن است.
شهرام حبیبیمود؛ محمدنبی گرگیج؛ خسرو خسروتهرانی؛ عبدالله سعیدی؛ سید علی آقانباتی
چکیده
برش مورد مطالعه در مجاورت روستای دغال در 100 کیلومتری جاده ارتباطی زابل به نهبندان جای گرفته است. این برش ستبرایی برابر با 57/55 متر دارد. مرز زیرین برش یاد شده بهصورت ناپیوستگی با سنگ آذرین مشخص میشود و مرز بالایی در این منطقه نامشخص است. در این مطالعات برش یاد شده از دید سنگشناسی به 4 واحد تقسیم شده است. نتایج حاصل از مطالعات ماکروسکوپی ...
بیشتر
برش مورد مطالعه در مجاورت روستای دغال در 100 کیلومتری جاده ارتباطی زابل به نهبندان جای گرفته است. این برش ستبرایی برابر با 57/55 متر دارد. مرز زیرین برش یاد شده بهصورت ناپیوستگی با سنگ آذرین مشخص میشود و مرز بالایی در این منطقه نامشخص است. در این مطالعات برش یاد شده از دید سنگشناسی به 4 واحد تقسیم شده است. نتایج حاصل از مطالعات ماکروسکوپی و میکروسکوپی و تحلیل ریزرخسارهها نشان میدهد که نهشتههای یاد شده در 4 زیرمحیط لاگون، تپههای زیردریایی، کانال کشندی و دریای باز رسوب کردهاند که ستبرا و گستردگی زیرمحیط دریای باز در مقایسه با زیرمحیطهای دیگر بیشتر است. مطالعه و بررسی ریزرخسارهها و زیرمحیطهای سازنده آنها گواهی رسوبگذاری برش یاد شده در یک رمپ کربناتی از نوع همشیب است و نشان میدهد که در زمان کرتاسه پسین در محدوده مورد بررسی، دریایی به نسبت کمژرفا وجود داشته است. وجود میکروفسیلهایی مانند Orbitoides apiculata و Omphalocyclus macroporusنشاندهنده سن مائستریشتین برای سنگهای این برش است.
سنگ شناسی
مریم درانی؛ محسن آروین؛ رولند اوبرهنسلی؛ هادی عمرانی؛ سارا درگاهی
چکیده
کمپلکس بجگان بخشی از زمینشناسی مکران در ایران را تشکیل میدهد که شامل انواع سنگهای متاپلیت، متابازیت، کالک سیلیکات، آمفیبولیت، مرمر، متاولکانوسدیمنت، نفوذی های اسیدی، بازیک و اولترابازیک است. کالک سیلیکات های موجود در کمپلکس بجگان به انواع اپیدوت شیست های آمفیبول دار، اپیدوت-آمفیبول شیست ها، اپیدوت-آمفیبول-گارنت شیست ها ...
بیشتر
کمپلکس بجگان بخشی از زمینشناسی مکران در ایران را تشکیل میدهد که شامل انواع سنگهای متاپلیت، متابازیت، کالک سیلیکات، آمفیبولیت، مرمر، متاولکانوسدیمنت، نفوذی های اسیدی، بازیک و اولترابازیک است. کالک سیلیکات های موجود در کمپلکس بجگان به انواع اپیدوت شیست های آمفیبول دار، اپیدوت-آمفیبول شیست ها، اپیدوت-آمفیبول-گارنت شیست ها و میکاشیست های کربنات دار تقسیم بندی میشوند. اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها بالاترین درجه دگرگونی را در بین تمامی نمونههای کالک سیلیکاته نشان می دهندو دارای گردهمایی کانیاییگارنت، آمفیبول، اپیدوت، کلسیت، کوارتز، کلریت ثانویه و مقادیر فرعی و پراکنده تیتانیت، آپاتیت، میکای سفید ومگنتیت هستند. در این پژوهش ترکیب شیمی کانی ها در اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها بررسی و دما، فشار و اکتیویته فاز سیال ها در مراحل مختلف دگرگونی تعیین شده است. بر اساس داده های شیمی کانی های اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها، کانیهای گارنت دارای انحلال جامد آلماندین، گروسولار، اسپسارتین و پیروپ (Alm 35-50, Grs 23-31, Sps 14.6-36, Prp 2.6-9.8 ; mol%) و منطقه بندی رشدی هستند، به طوریکه آلماندین و اسپسارتین، به ترتیب، افزایش و کاهش چشمگیری از مرکز به سمت حاشیه کانی نشان می دهند. کانیهای آمفیبول در گروه آمفیبول های سدیک- کلسیک قرار میگیرند و از نوع باروسیت هستند. کانیهای کلریت در زیرگروه ریپیدولیت قرار میگیرند و کانیهای گروه اپیدوت ، در زیر گروه کلینوزوئیزیت تقسیم بندی میشوند. دما و فشار اوج دگرگونی در اپیدوت -آمفیبول -گارنت شیست ها به ترتیب، 610 درجه سانتیگراد و حدود 8 کیلو بار بوده و اکتیویته سیالات در این شرایط، به صورت کسر مولی CO2 در حدود 32/0 و کسر مولی H2O در حدود 68/0 برآورد شده است. در شرایط دگرگونی برگشتی، دما، فشار و اکتیویته سیال ها، به ترتیب 525 درجه سانتیگراد، حدود 5/4 کیلو بار، کسر مولی CO2 در حدود 306/0 و کسر مولی H2O در حدود 69/0 محاسبه شدهاند. روند تغییرات دما و فشار در اپیدوت- آمفیبول-گارنت شیست ها، نشان دهنده یک مسیر ساعتگرد دما- فشار در طی دگرگونی پیشرونده و پسرونده این سنگهاست.
صمد علیپور
چکیده
غار آبی یاریم قیه در نقطه صفر مرزی ایران و ترکیه دارای آب زلال و کاملاً شفاف است. بارندگی میانگین ناحیه 250 میلیمتر در سال و با دمای میانگین سالانهC° 9 در اقلیم نیمه خشک قرار دارد. دمای أب درون غارC° 5/9 درجه و دمای درون آنC° 9 است. دوره یخبندان از آبان تا فروردین و طول روزهای یخبندان 108 روز در سال است. سنگهای در برگیرنده ...
بیشتر
غار آبی یاریم قیه در نقطه صفر مرزی ایران و ترکیه دارای آب زلال و کاملاً شفاف است. بارندگی میانگین ناحیه 250 میلیمتر در سال و با دمای میانگین سالانهC° 9 در اقلیم نیمه خشک قرار دارد. دمای أب درون غارC° 5/9 درجه و دمای درون آنC° 9 است. دوره یخبندان از آبان تا فروردین و طول روزهای یخبندان 108 روز در سال است. سنگهای در برگیرنده آن الیگوسن - میوسن اما خود غار بسیار جوان ودر مراحل ابتدایی تشکیل خود میباشد. غار با حجم 9600 متر مکعب از دو بخش خشک با مساحت 631 متر مربع و بخش آبدار با حجم 4700 متر مکعب و ژرفای 4 تا 6 مترتشکیل شده است. ساختار غار شامل یک فروچاله در سطح بالایی و ساختار گسلی در داخل است. ارتفاع سقف آن 10 متر اما در بعضی نقاط دراثر سقوط دارای چندین متر افتادگی است. آزمایش میکروبی و شیمیایی نشان میدهد که آب غار عاری از هر نوع آلودگی میکروبی بوده و قابل شرب است. pH آب آن 36/7 و فلوئور آن در مقایسه با فلوئور بالا درآبهای این ناحیه که تا ( (ppm 5/4 اندازهگیری شده، (ppm) 7/1 است که در دامنه مجاز برای شرب قرار میگیرد. در مجاورت غار، تالاب یاریم قیه با وسعتی حدود 5 کیلومتر مترمربع در خاور غار واقع شده است. ارتفاع سطح آب آن 1414 متر ودر مقایسه با ارتفاع1410 متری سطح آب داخل غار 2 متر بالاتر است. اگر چه در شبانه روز 500 متر مکعب آب از غار برداشت میگردد اما این برداشت، تغییری در ارتفاع سطح آب غار ایجاد نمی کند. ترازیابی ارتفاع آب غار و تالاب نشان میدهد که گرادیان هیدرولیکی آب از تالاب به طرف غار است و با توجه به اینکه هیچ آب دیگری به غار وارد نمیشود لذا غار به طور دائم و مستقیم از تالاب تغذیه میشود. غار یاریم قیه فاقد جلوه های زیبای معمول در غارهای با کاربری گردشگری است. لذا برای حفظ کیفیت آب غار از هر نوع آلودگی زیست محیطی و ثابت نگهداشتن رابطه اکوسیستم غار و تالاب بر اساس رده بندیهای استاندارد، باید دسترسی به آن جز در موارد علمی و بازدیدهای ویژه محدود گردد.
سنگ شناسی
محمد فدائیان؛ امین اله کمالی؛ کوروش محمدیها
چکیده
منطقه مورد مطالعه در استان اردبیل و شمال خاور شهرستان مشکینشهر و از نظرساختاری در زون البرز باختری-آذربایجان واقع شده است. دایکهای تفریتی دارای بیگانهسنگهای (زینولیتها) پیروکسنیتی و گابرویی هستند. کانیشناسی دایک تفریتی و بیگانهسنگها شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آنالسیم، آمفیبول، الیوین، فلوگوپیت بوده و بافت ...
بیشتر
منطقه مورد مطالعه در استان اردبیل و شمال خاور شهرستان مشکینشهر و از نظرساختاری در زون البرز باختری-آذربایجان واقع شده است. دایکهای تفریتی دارای بیگانهسنگهای (زینولیتها) پیروکسنیتی و گابرویی هستند. کانیشناسی دایک تفریتی و بیگانهسنگها شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن، آنالسیم، آمفیبول، الیوین، فلوگوپیت بوده و بافت میکرولیتیک پورفیریک، میکروکریستالین، گرانولار و کومولایی عمدهترین بافت آنها است. باتوجه به دادههای کانی شیمی و همچنین وجود بلورهای شکلدار، همگن و درشت آنالسیم میتوان نتیجه گرفت که بلورهای آنالسیم ثانویه هستند و در نتیجه واکنشهای ماگمایی تأخیری در شرایط گرمابی (هیدروترمالی) بر روی بلورهای لوسیت اولیه تشکیل شدهاند. ترکیب الیوین در بیگانهسنگهای گابرویی کریزولیتی است. ترکیب شیمی کانی پیروکسن در دایکهای تفریتی و بیگانهسنگ گابرویی دیوپسید میباشد. کلینوپیروکسنهای مورد مطالعه با ترکیب آلکالن انطباق خوبی با محیط زمینساختی کمان ماگمایی از خود نشان میدهند. همچنین کلینوپیروکسنها در فشارهای کم تا متوسط تشکیل شدهاند که بیانگر تبلور آنها طی صعود ماگما و در اعماق متفاوت است. میزان آهن فریک در کلینوپیروکسنها نشاندهنده فوگاسیته بالای اکسیژن ماگماست. کلینوپیروکسنهای دایکهای تفریتی و گابرویی در فشار 10 و 12 کیلوبار، دمای بین 950 و 1100 درجه سانتیگراد و ژرفای بین 45-35 و 50-40 کیلومتر تشکیل شدهاند. ترکیب شیمیایی آمفیبولهای مربوط به بیگانهسنگهای پیروکسنیتی از نوع آمفیبولهای کلسیک و مگنزیوهاستنگسیت میباشند. میانگین زمینفشارسنجی بر اساس مقدار آلومینیم، برای بیگانهسنگهای پیروکسنیتی 9-7 کیلوبار میباشد. دماسنجی آمفیبولها، دمای تشکیل آنها را 950-900 درجه سانتیگراد نشان میدهد. ترکیب شیمیایی میکاها از نوع فلوگوپیت بوده و عدد منیزیم در میکاها 0/77 است.
لیلا عبادی؛ سید احمد علوی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
گسترهی مورد مطالعه در جنوبباختری شهرستان رفسنجان واقع شده است و بخشی از ایران مرکزی میباشد که درآن گسلهای راستالغز واحدهای سنوزوئیک را تحت تاثیر قرار دادهاند. هدف از این مطالعه بررسی دادههای جمعآوری شده از پهنههای آسیب وابسته به سامانههای گسلی ،تحلیل معماری جنبشیِ زیرشاخههای گسلی، تاثیر شکستگیها در جایگیری ...
بیشتر
گسترهی مورد مطالعه در جنوبباختری شهرستان رفسنجان واقع شده است و بخشی از ایران مرکزی میباشد که درآن گسلهای راستالغز واحدهای سنوزوئیک را تحت تاثیر قرار دادهاند. هدف از این مطالعه بررسی دادههای جمعآوری شده از پهنههای آسیب وابسته به سامانههای گسلی ،تحلیل معماری جنبشیِ زیرشاخههای گسلی، تاثیر شکستگیها در جایگیری دایکها و رابطه بین شکستگیهای ردههای متفاوت با عناصر ساختاری از جمله محور چینخوردگیها و نقش میدانهای تنش متفاوت در تحولات ساختاری جنوبباختری شهرستان رفسنجان میباشد. در تحلیل معماری جنبشیِ زیرشاخههای گسلی در مقابل راستای آنها، 5 روند با چیرگی دو سازگار راستالغز راستبُر و معکوس را مشخص شد؛ که دو روند NW-SEو E-W در گسلهای معکوس مشخص شده، به ترتیب زیرشاخه رده اول (1rev) و زیرشاخه رده دوم(2rev) نامگذاری شدند، در حالیکه زیرشاخههای رده اول (1rl)، رده دوم (2rl) و رده سوم(3rl) شناخته شدهِ در گسلهای راستالغز راستبُر، روندهای NW-SE، NNW-SSE وE-W دارند. در تحلیلهای صورت گرفته، همراستایی زیرشاخههای 1revو 1rl آشکار شد و این همراستایی موقعیت پهنهی جابهجایی اصلی(PDZ) را نشان میدهد، که بر موقعیت شکستگیهای از قبل موجود ( مهمترین آنها گسل رفسنجان) منطبق میباشد. آزیموت زیرشاخهها در مدل معماری جنبشی با مدل برش ساده ریدل هماهنگی دارد. در این مقاله با بررسی و تحلیل پهنههای آسیب گسلی مشخص گردید که پهنههای آسیب ارتباطی نقش بسیار موثری در ایجاد فضای خالی و افزایش نفوذپذیری داشته و دایکها اغلب در این فضاهای خالی حاصل از پهنههای آسیب ارتباطی جایگیری نمودهاند.در تحلیل تنش صورت گرفته بر روی گسلهای گستره تبدیل رژیم برشی به برشی- فشاری مشخص گردید که تغییر جهت محور تنش بیشینه از موقعیت E20Nبه N-S از زمان ائوسن تا کواترنری صورت گرفته است. تنش با روند شمالخاور-جنوبباختر با جهتگیری PDZ(شکستگیهای رده اول) سازگار است و از سوی دیگر جهتگیری تنش با روند شمالی- جنوبی؛ تشکیل گسلها و چینها با روند خاوری- باختری، که زیر شاخههای رده سوم شکل میدهند، را توجیه مینماید. زیرشاخههای رده دوم و سوم در گسلهای راستالغز راستبُر و معکوس در اثر تغییر رژیم تنش در گستره شکلگیری نمودهاند ، از این رو تغییر جهت محور بیشینه تنش اصلی میتواند به علت فعال شدن گسلهای از قبل موجود از جمله گسل رفسنجان در گستره باشد.
زمین شناسی اقتصادی
منیره سخدری؛ مهرداد بهزادی؛ محمد یزدی؛ نعمتاله رشیدنژاد عمران؛ مرتضی صادقی نائینی
چکیده
محدوده گدارسرخ در مرکز پهنه سنندج- سیرجان،20 کیلومتری جنوب باختری موته واقع شده است. کانیسازی طلا در محدوده گدار سرخ، در رگههای کوارتز- سولفید رخ داده است. واحدهای سنگی میکا شیست،کالک شیست، فیلیت، اسلیت و واحدهای کربناته دگرگون شده با سن پالئوزییک است. مجموعه سنگی در مراحل مختلف دگرشکلی، نظم اولیه خود را از دست داده و فابریکهای ...
بیشتر
محدوده گدارسرخ در مرکز پهنه سنندج- سیرجان،20 کیلومتری جنوب باختری موته واقع شده است. کانیسازی طلا در محدوده گدار سرخ، در رگههای کوارتز- سولفید رخ داده است. واحدهای سنگی میکا شیست،کالک شیست، فیلیت، اسلیت و واحدهای کربناته دگرگون شده با سن پالئوزییک است. مجموعه سنگی در مراحل مختلف دگرشکلی، نظم اولیه خود را از دست داده و فابریکهای جدیدی را نشان می دهند. دگرشکلی به شکل پهنههای برشی شکلپذیر- شکنا دیده می شود.کانهزایی در مجاورت شکستگی ها و گسل های عادی با روندN45W رخ داده است،که به صورت ساختاری کنترل شده است.کانیشناسی شامل پیریت، کالکوپیریت، گالن، اسفالریت وکانی های ثانویه کوولیت و اکسیدهای آهن است. طلا به صورت آزاد در حاشیه کانی های سولفیدی دگرسان شده دیده شد، افزون بر آن مطالعات میکروسکوپی الکترونی نشاندهنده طلا به صورت درگیر در شبکه کانی های سولفیدی است. از مهمترین دگرسانی های حاضر می توان به دگرسانی سریسیتی، کربناتی، کلریتی و سیلیسی اشاره کرد. مطالعات میانبارهای سیال در رگههای کوارتز کانهدار بیانگر ترکیب NaCl+CO2+H2O و شوری بین 9 - 17 درصد وزنی معادل نمک طعام است. میانگین دامنه دمای همگن شدن بین °c 300 تا 275 است. مقادیر δ34S درکانی پیریت بین 5+ و 16- ‰ و مقادیر δ18O درکانی کوارتز بین 7/12 و 3/14 ‰ است. نسبتهای ایزوتوپی محاسبه شده اکسیژن سیال بین4/6 و 3/7 ‰ و مقادیر δ34S سیال بین 3/17 - و 2/4+ ‰ قرار می گیرد. با توجه به شواهد زمینشناسی، مطالعات میانبار های سیال و ایزوتوپهای پایدار کانیزایی طلا در محدوده گدارسرخ قابل مقایسه با کانسارهای طلای کوهزایی است که در اثر اختلاط سیالات با شوری و دمای متفاوت رخ داده است.
عزتاله قنواتی؛ امیر کرم؛ ابراهیم تقویمقدم
چکیده
ارزیابی زمین بهمنظور شناخت و پهنهبندی عرصههای حساس به حرکات دامنهای بهویژه زمینلغزش از پژوهشهای مربوط به جغرافیدانان طبیعی به ویژه ژئوموروفولوژیستها است. شناسایی و تعیین مناطق حساس و مستعد لغزش میتواند ضمن جلوگیری از بروز خسارتها، زمینه را برای اجرای طرحهای پایدارسازی دامنهها فراهم آورد. در این پژوهش بهمنظور ...
بیشتر
ارزیابی زمین بهمنظور شناخت و پهنهبندی عرصههای حساس به حرکات دامنهای بهویژه زمینلغزش از پژوهشهای مربوط به جغرافیدانان طبیعی به ویژه ژئوموروفولوژیستها است. شناسایی و تعیین مناطق حساس و مستعد لغزش میتواند ضمن جلوگیری از بروز خسارتها، زمینه را برای اجرای طرحهای پایدارسازی دامنهها فراهم آورد. در این پژوهش بهمنظور پهنهبندی خطر زمینلغزش در حوضه آبخیز طالقان از متغیرهای شیب، سوی شیب، سنگنگاری، کاربری زمینها، بارش، فاصله از رودخانه، فاصله از گسل، فاصله از جاده برای پهنهبندی خطر زمینلغزش استفاده شد. پس از ساخت و تجزیه تحلیل لایههای اطلاعاتی در محیط نرمافزار Arc GISاز توابع عضویت فازی برای وزندهی بهلایهها استفاده شد. لایههای فازی استانداردشده در محیطGIS همپوشانی شده و با استفاده از عملگرهای منطق فازی نقشه پهنهبندی خطر زمینلغزش تولید شدند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد عملگر گامای 7/0 در مقایسه با دیگر عملگرهای فازی مناسبتر است. بر این اساس 91/18 درصد از مساحت منطقه بهعنوان مناطق پرخطر معرفی شده است؛ بدیهی است که اختصاص کاربریهای مسکونی، خدماتی و ... در این محدودهها سبب افزایش خسارتهای مالی و جانی میشود.
خدیجه هاشمی؛ بهنام اویسی؛ عبدالله سعیدی
چکیده
کمربند چین- راندگی زاگرس به عنوان یکی از کمربندهای کوهزایی جوان با چینخوردگیهای گسترده در پوشش رسوبیاش شناخته میشود که در آن فراوانی زمینلرزهها بهشکل نواری به سوی بخشهای درونی زاگرس متمایل است. تاقدیس لار یکی از چینهای فعال و متمایل به بخش درونی زاگرس است که در کمان فارس ساحلی قرار دارد. شهر لار که در بخش شمال خاوری ...
بیشتر
کمربند چین- راندگی زاگرس به عنوان یکی از کمربندهای کوهزایی جوان با چینخوردگیهای گسترده در پوشش رسوبیاش شناخته میشود که در آن فراوانی زمینلرزهها بهشکل نواری به سوی بخشهای درونی زاگرس متمایل است. تاقدیس لار یکی از چینهای فعال و متمایل به بخش درونی زاگرس است که در کمان فارس ساحلی قرار دارد. شهر لار که در بخش شمال خاوری این ساختار قرار گرفته، چندین بار توسط زمینلرزه تخریب شده است. مهمترین این زمینلرزهها، زمینلرزه 1960 (mb ~ 6.0) است که سبب ویرانی و تلفات بسیاری شد. نزدیکترین گسل به شهر لار که بهاحتمال زیاد میتواند مسبب این زمینلرزه باشد گسل لار است. برای نمایش هندسه چین مرتبط با گسلش لار برش ساختاری به درازای 27 کیلومتر تهیه شد. درصد کوتاهشدگی کلی در امتداد برش 3/17 درصد یعنی برابر با 6/4 کیلومتر است. از این مقدار بیشترین کوتاهشدگی توسط تاقدیس لار به میزان 15 درصد (km 4~) جذب شده است. مقایسه هندسه تاقدیس لار در برش ساختاری رسمشده با مدلهای چین مرتبط با گسلش نشان داد که این تاقدیس از دید کینماتیکی میتواند با یک چین پیشروی گسلی صفحه محوری ثابتشده با نازکشدگی در یال جلویی مطابقت داشته باشد. بررسیها نشان میدهد که تاقدیس لار یک چین پیشروی گسلی بالغ است که هسته آن در حال تبدیل شدن بهچین خمشی- گسلی است. این بازسازی دوباره کینماتیکی حذف واحد کمقوام هرمز را در هسته تاقدیس در پی داشته و حذف واحدهای کم قوام نیز به نوبه خود عاملی در تغییر رفتار نرم به رفتار سخت (rigid) در هسته تاقدیس است. بر پایه برش ساختاری چنین رفتار مکانیکی در تاقدیس لار در مرز تماس سنگهای پالئوزوییک در هسته تاقدیس نمود یافته است که میتواند توان لرزهزایی در پوشش رسوبی را افزایش دهد. بنابراین انتظار میرود ژرفای رخداد 1960 کم (km 9-6) و در مغزه تاقدیس لار و در ارتباط با رفتار مکانیکی سخت در هسته تاقدیس باشد. بهکارگیری روابط هندسی نشان میدهد که نرخ نسبی کوتاهشدگی بلندمدت برای تاقدیس لار mm/yr 1 ± 2 بوده که با میانگین نرخ لغزش mm/yr 1 ± 4 بر روی گسل لار همراه بوده است.
سید ضیا حسینی؛ محسن آروین
چکیده
فعالیت آتشفشانی نئوژن تلقربان-چاهبرشک (شمال شهربابک) بهصورت جریان وگنبد گدازهای داسیتی و آندزیتی رخنمون دارد و از دید سنگنگاری شامل درشتبلورهای پلاژیوکلاز، هورنبلند و گاه بیوتیت و کوارتز در قالب بافت پورفیری و هیالوپلیتیک است. اپاسیته شدن هورنبلند و بیوتیت به همراه منطقهبندی و بافت غربالی در درشتبلورهای پلاژیوکلازها ...
بیشتر
فعالیت آتشفشانی نئوژن تلقربان-چاهبرشک (شمال شهربابک) بهصورت جریان وگنبد گدازهای داسیتی و آندزیتی رخنمون دارد و از دید سنگنگاری شامل درشتبلورهای پلاژیوکلاز، هورنبلند و گاه بیوتیت و کوارتز در قالب بافت پورفیری و هیالوپلیتیک است. اپاسیته شدن هورنبلند و بیوتیت به همراه منطقهبندی و بافت غربالی در درشتبلورهای پلاژیوکلازها از نشانههای شرایط نبود تعادل ماگمایی در هنگام سرد شدن به شمار میروند. دادههای ژئوشیمیایی و نمودارهای سنگشناختی ماهیت ماگمایی کالکآلکالن با پتاسیم متوسط آنها را نشان میدهد. غنیشدگی از عناصرLILE و تهیشدگی از عناصر با شدت یونی بالا HFSE (مانند Ta، Nb و Ti) اشاره به ارتباط فعالیتهای آتشفشانی نئوژن تلقربان- چاهبرشک با محیط فرورانش دارد. همچنین مقادیر Al2O3>16، Sr/Y>80 و الگوی عناصر کمیاب بهنجار شده با کندریت، همانندی زیاد آنها را با آداکیتها نمایان میکند. ویژگیهای ژئوشیمیایی متمایز مانند Rb/Sr80، Yb18 و Y
بهمن رحیمزاده؛ فریبرز مسعودی؛ شیما رنجبر
چکیده
اسکوریها یکی از مواد آذرآواری سازنده آتشفشان دماوند هستند.کانیهای اصلی موجود در واحد اسکوری بهترتیب فراوانی شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن و الیوین است. در این مطالعه، فرایند تشکیل حبابها در هنگامفوران اسکوریهای آتشفشان دماوند با استفاده از روش توزیع اندازه حبابها و با محاسبه فراوانی، سهم حجمی، مدلسازی سه بعدی، هستهبندی ...
بیشتر
اسکوریها یکی از مواد آذرآواری سازنده آتشفشان دماوند هستند.کانیهای اصلی موجود در واحد اسکوری بهترتیب فراوانی شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن و الیوین است. در این مطالعه، فرایند تشکیل حبابها در هنگامفوران اسکوریهای آتشفشان دماوند با استفاده از روش توزیع اندازه حبابها و با محاسبه فراوانی، سهم حجمی، مدلسازی سه بعدی، هستهبندی و رشد حبابها مورد بررسی قرار گرفته است. حبابها در سه بعد عمود بر هم (X, Y, Z) از سنگ اسکوری منطقه به طور کمی اندازهگیری و نتایج ابعاد مختلف با یکدیگر مقایسه شدند. در مجموع در سه بعد 16830 حباب (X=7357, Y=5385, Z=4088) رسم و شمارش شد.سهم حجمی حبابها در سه بعد بهترتیب(X=47.21, Y=40.27,Z=40.01)درصد محاسبه شد. شکل سهبعدی حبابها با استفاده از محاسبه سه قطر عمود بر هم بازسازی شد. بهترین میانگین نسبت ابعاد برای هر وجه برابر با (X=1:1:4,Y=Z=1:1:3.4) اندازهگیری شد و شکل رسم شده در هر 3 وجه یک بیضویگون است که طول قطر کشیده آن (L) تقریبا" 4 برابر دو قطر دیگر (I, S) است. راستای L همان راستای عمود بر سطح است که کمترین فشار به ماگما وارد میشود و حبابها توانایی رشد 4 برابری را در آن راستا داشتهاند. وجود سه قله در نمودار پراکندگی فراوانی اندازه حبابها، نشاندهنده سه رخداد هستهزایی مجزاست(F1, F2, F3) که توزیع پلیمدال تا نمایی را برای حبابهای موجود در اسکوریهای دماوند پیشنهاد میکند.در آتشفشان دماوند سه نسل حباب در سه رخداد هستهزایی تشکیل شده است که به ترتیب از نسل اول تا سوم چگالی هستهبندی افزایش و رشد حبابها کاهش یافته است. شکل این سه نسل حباب در سه وجه اسکوری دماوند همانند است و نسبت میانگین 1:1:3.7 دارد که یک شکل بیضیگون است. نسل اول حبابها در آشیانه ماگمایی و نسل دوم در هنگام صعود ماگماتشکیل شدهاند. نسل سوم ممکن است در میان حبابهای بزرگتر پیشین و یا در آخرین مرحله بیرونریزی ماگما از دودکش آتشفشانی تشکیل شده باشد.
سیما سلطانینژاد؛ بهنام شفیعی
چکیده
کانسار نوچون، با ذخیره قطعی 268 میلیون تن با عیار میانگین 034/0 درصد مولیبدن (در رده عیار حد ppm100) و 62 میلیون تن با عیار متوسط 43/0 درصد مس (در رده عیار حد 25/0 درصد) اولین رخداد شناخته شده از کانیسازی پورفیری سرشار از مولیبدن، ولی بهنسبت فقیر از مس در ایران است که از دید کانیشناسی، زمینشیمیایی و زایشی مورد مطالعه قرار گرفته است. دگرسانی ...
بیشتر
کانسار نوچون، با ذخیره قطعی 268 میلیون تن با عیار میانگین 034/0 درصد مولیبدن (در رده عیار حد ppm100) و 62 میلیون تن با عیار متوسط 43/0 درصد مس (در رده عیار حد 25/0 درصد) اولین رخداد شناخته شده از کانیسازی پورفیری سرشار از مولیبدن، ولی بهنسبت فقیر از مس در ایران است که از دید کانیشناسی، زمینشیمیایی و زایشی مورد مطالعه قرار گرفته است. دگرسانی و کانیسازی در کانسار نوچون در پیوند با یک استوک بسیار تفریق یافته پورفیری (ریوداسیت) وابسته به باتولیت الیگو- میوسن ممزار رخ داده است. بر پایه این مطالعه ، بیشتر کانیسازی مولیبدن و مس در کانسار نوچون به شکل رگچههای متقاطع (استوک ورک) و بسیار کمتر بهصورت افشان رخ داده است. حضور مولیبدنیت با یا بدون همراهی کالکوپیریت در رگچههای پتاسیک کوارتز- انیدریت- ارتوکلاز- بیوتیت و رخداد کالکوپیریت در رگچههای کوارتز- مگنتیتی اولیه نشاندهنده تقدم زمانی بخشی از کانیسازی مس بر مولیبدن در مراحل اولیه کانیسازی است. همبستگی ضعیف (2/0- =r) میان مقادیر مولیبدن و مس در دگرسانی پتاسیک و بهویژه در عیارهای بالا، متفاوت بودن شرایط غنیشدگی و رفتار این دو عنصر در سیالهای گرمابی مسئول کانیسازی در دگرسانی یادشده را نشان میدهد. حضور رگچههای ستبر کوارتز- کالکوپیریت- پیریت با هاله سریسیتی که گاه مستقل هستند و گاه درون رگچههای مراحل اولیه کانیسازی مولیبدن (رگچههای کوارتز- مولیبدنیتی با هاله بیوتیتی) نفوذ کردهاند و همچنین رخداد رگچههای کوارتز- مولیبدنیت بدون هاله دگرسانی بهویژه در بخشهای سیلیسیشده افزایش نسبی عیار مس و تا حدودی مولیبدن را در کانسنگهای موجود در پهنه دگرسانی فیلیک (سریسیتی و سیلیسی) به همراه داشته است. وجود همبستگی مثبت (5/0+ - 0 ≤r) میان عیارهای مولیبدن و مس در کانسنگهای با دگرسانی فیلیک که منطقه دگرسانی پتاسیک را متأثر کرده است میتواند نشاندهنده رفتار یکسان این دو عنصر در طی تشکیل و تکامل محلولهای گرمابی مسئول دگرسانی و کانیسازی منطقه دگرسانی فیلیک کانسار باشد. بر پایه این مطالعه مشخص شد که تمرکز اصلی کانیسازی مولیبدن در بخشهای ژرفتر (دگرسانی پتاسیک) نسبت به مس (دگرسانی فیلیک پوشاننده پهنه پتاسیک) رخ داده است؛ در نتیجه کانسنگهای پرعیار از مولیبدن، مس خیلی بالایی ندارند. این مطالعه نشان داد که کانسار نوچون در مقایسه با کانسار سرچشمه (مس- مولیبدن) در گروه کانسارهای نوع مولیبدن- مس پورفیری ردهبندی میشود. رخداد این زیرگروه از کانسارهای پورفیری به عملکرد سیالهای گرمابی سرشار از مولیبدن ولی بهنسبت فقیر از مس ارتباط داده شده است. ترکیب تفریقیافتهتر پورفیری میزبان کانسار نوچون (ریوداسیت پورفیری) در مقایسه با استوک پورفیری سرچشمه (گرانودیوریت- کوارتزمونزونیت) که اشباع دیرهنگام از آب ماگمای مولد آن را نشان میدهد، احتمالاً عامل زایش چنین سیالهایی بوده است که توانسته است مولیبدن را به مقدار قابل توجهی نسبت به مس از درون مذاب پایانی به فاز سیال سرشار از آب، عناصر قلیایی و سیلیکا وارد کند که نتیجه آن زایش کانسار مولیبدن- مس پورفیری نوچون بوده است.
فردین موسیوند؛ ابراهیم راستاد؛ محمدهاشم امامی؛ جان پیتر
چکیده
انواع گوناگونی از نهشتههای سولفید تودهای آتشفشانزاد (VMS) در بخشهای شمالی و جنوبی پهنه سنندج- سیرجان تشکیل شدهاند که از مهمترین آنها میتوان کانسارهای مس- روی- نقره بوانات (نوع پلیتیک مافیک یا Besshi)، مس- روی سرگز (نوع بایمدال مافیک یا Noranda) و روی- سرب- مس چاهگز (نوع سیلیسیکلاستیک فلسیک یا Bathurst) در بخش جنوبی و کانسار سولفید تودهای ...
بیشتر
انواع گوناگونی از نهشتههای سولفید تودهای آتشفشانزاد (VMS) در بخشهای شمالی و جنوبی پهنه سنندج- سیرجان تشکیل شدهاند که از مهمترین آنها میتوان کانسارهای مس- روی- نقره بوانات (نوع پلیتیک مافیک یا Besshi)، مس- روی سرگز (نوع بایمدال مافیک یا Noranda) و روی- سرب- مس چاهگز (نوع سیلیسیکلاستیک فلسیک یا Bathurst) در بخش جنوبی و کانسار سولفید تودهای غنی از طلای باریکا (نوع بایمدال فلسیک یا Kuroko) را در بخش شمالی نام برد. مقایسه این نهشتهها و بررسی ارتباط تشکیل آنها با فرایندهای تکتونو- ماگمایی در این پهنه نشاندهنده تشکیل آنها در حوضههای کافتی درون کمانی مرتبط با فرورانش پوسته اقیانوسی نوتتیس به زیر صفحه قارهای ایران در دوران مزوزوییک است. دلیل اصلی رخداد انواع گواناگون VMS در این پهنه، میتواند در ارتباط با تحول و تکامل ماهیت ماگما و حوضهای کافتی درون کمانی باشد. مقایسه این نهشتهها با همدیگر از دید برخی ویژگیها مانند سنگهای درونگیر و توالی میزبان و همبود (پاراژنز) کانیشناسی نشان میدهد که نهشتههای بوانات و سرگز با کانسار چاه گز تفاوتهای آشکاری دارند که بهنظر میرسد دلیل اصلی این تفاوتها ترکیب ماگمایی متفاوت یعنی فلسیک بودن ترکیب اصلی سنگهای آتشفشانی در توالی منطقه چاهگز و مافیک بودن آنها در توالیهای میزبان مناطق بوانات و سرگز باشد. ایجاد و گسترش کافت کمانی در مناطق بوانات و سرگز در مراحل آغازین قرار دارد در حالی که کافت درون کمانی در منطقه چاهگز به بلوغ رسیده است و این دلیل اصلی تفاوت در ماهیت ماگما و نوع کانهزایی VMS در این مناطق است. پهنه سنندج- سیرجان (بهویژه بخش جنوبی آن) به دلیل میزبانی انواع گوناگون و بزرگترین و بیشترین ذخایر VMS شناخته شده در ایران، جذابترین پهنه ساختاری برای اکتشاف این نهشتهها است.
مهدی کیانپور؛ محمد سیاری؛ علی ارومیهای؛ محمدرضا نیکودل
چکیده
مقاومت برشی از مهمترین ویژگیهای سنگهای رسی و شیلها در مهندسی سنگ و زمینشناسی مهندسی به شمار میرود. بهدلیل مشکلات موجود در تهیه نمونه دستنخورده، به دست آوردن متغیرهای مقاومت برشی این سنگها در آزمایشگاه همواره امکانپذیر نیست. در این پژوهش برآورد متغیرهای مقاومت برشی شیلهای سازند شمشک با استفاده از دیگر ویژگیهای ...
بیشتر
مقاومت برشی از مهمترین ویژگیهای سنگهای رسی و شیلها در مهندسی سنگ و زمینشناسی مهندسی به شمار میرود. بهدلیل مشکلات موجود در تهیه نمونه دستنخورده، به دست آوردن متغیرهای مقاومت برشی این سنگها در آزمایشگاه همواره امکانپذیر نیست. در این پژوهش برآورد متغیرهای مقاومت برشی شیلهای سازند شمشک با استفاده از دیگر ویژگیهای سنگ بررسی شده است. برای این منظور، 30 نمونه از شیلهای سازند شمشک از گمانههای حفاریشده در محل نیروگاه تلمبه- ذخیرهای سیاهبیشه و از ژرفاهای مختلف گردآوری شد و متغیرهای مقاومت برشی (c و ϕ)، چگالی، تخلخل، مقاومت کششی و درصد کوارتز برای هر نمونه در آزمایشگاه تعیین شد. دادههای به دست آمده از روشهای آماری و منطق فازی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت تا روابطی میان متغیرهای مقاومت برشی و دیگر ویژگیهای سنگ بهدست آید. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که متغیرهای مقاومت برشی شیلهای مورد مطالعه میتوانند با دقت قابل قبولی از مدلهای منطق فازی ارائه شده برآورد شوند. ضرایب R2میان مقادیر برآوردشده از مدلهای منطق فازی با مقادیر بهدستآمده در آزمایشگاه برای چسبندگی و زاویه اصطکاک داخلی به ترتیب 95/0 و 84/0 به دست آمد. افزون برتغییرات ضرایب رگرسیون (R2)، روند توزیع خطاهای محاسبه شده، شاخصهای عملکرد (VAF) و جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) به دست آمده برای متغیرهای مقاومت برشی برآورد شده از روش رگرسیون چندمتغیره و روش منطق فازی نشاندهنده کارایی و دقت بالای مدل منطق فازی ارائه شده و عدم کارایی مطمئن روشهای آماری رگسیون چندمتغیره در برآورد متغیرهای مقاومت برشی شیلهای مطالعه شده است.
مقاومت برشی از مهمترین ویژگیهای سنگهای رسی و شیلها در مهندسی سنگ و زمینشناسی مهندسی به شمار میرود. بهدلیل مشکلات موجود در تهیه نمونه دستنخورده، به دست آوردن متغیرهای مقاومت برشی این سنگها در آزمایشگاه همواره امکانپذیر نیست. در این پژوهش برآورد متغیرهای مقاومت برشی شیلهای سازند شمشک با استفاده از دیگر ویژگیهای سنگ بررسی شده است. برای این منظور، 30 نمونه از شیلهای سازند شمشک از گمانههای حفاریشده در محل نیروگاه تلمبه- ذخیرهای سیاهبیشه و از ژرفاهای مختلف گردآوری شد و متغیرهای مقاومت برشی (cو ϕ)، چگالی، تخلخل، مقاومت کششی و درصد کوارتز برای هر نمونه در آزمایشگاه تعیین شد. دادههای به دست آمده از روشهای آماری و منطق فازی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت تا روابطی میان متغیرهای مقاومت برشی و دیگر ویژگیهای سنگ بهدست آید. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که متغیرهای مقاومت برشی شیلهای مورد مطالعه میتوانند با دقت قابل قبولی از مدلهای منطق فازی ارائه شده برآورد شوند. ضرایب R2میان مقادیر برآوردشده از مدلهای منطق فازی با مقادیر بهدستآمده در آزمایشگاه برای چسبندگی و زاویه اصطکاک داخلی به ترتیب 95/0 و 84/0 به دست آمد. افزون برتغییرات ضرایب رگرسیون (R2)، روند توزیع خطاهای محاسبه شده، شاخصهای عملکرد(VAF)و جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) به دست آمده برای متغیرهای مقاومت برشی برآورد شده از روش رگرسیون چندمتغیره و روش منطق فازی نشاندهنده کارایی و دقت بالای مدل منطق فازی ارائه شده و عدم کارایی مطمئن روشهای آماری رگسیون چندمتغیره در برآورد متغیرهای مقاومت برشی شیلهای مطالعه شده است.
آذر خدابخشنژاد؛ محسن پورکرمانی؛ مهران آرین؛ علیاکبر متکان؛ عباس چرچی
چکیده
شاخصهای زمینریختشناسی زمینساخت فعال ابزار مفیدی برای بررسی تأثیر فعالیت زمینساخت در یک ناحیه است.محاسبه این شاخصها به وسیله نرمافزارهایArcGIS و سنجش از دور (RS)، در یک منطقه بزرگ برای تشخیص ناهنجاریهای احتمالی مرتبط با زمینساخت فعال سودمند است.این روش بهویژه در مناطقی که کار مطالعاتی کمی برروی فعالیت زمینساختی آن ...
بیشتر
شاخصهای زمینریختشناسی زمینساخت فعال ابزار مفیدی برای بررسی تأثیر فعالیت زمینساخت در یک ناحیه است.محاسبه این شاخصها به وسیله نرمافزارهایArcGIS و سنجش از دور (RS)، در یک منطقه بزرگ برای تشخیص ناهنجاریهای احتمالی مرتبط با زمینساخت فعال سودمند است.این روش بهویژه در مناطقی که کار مطالعاتی کمی برروی فعالیت زمینساختی آن با استفاده از این روش صورت گرفته مانند حوضه آبریز کارون بزرگ، میتواند روش نو و مفیدی باشد. حوضه آبریز رودخانه کارون بزرگ واقع در بخشهای میانی کمربند چینخورده – رانده شده زاگرس با راستای چیره شمال باختر - جنوب خاور در جنوب باختری ایران، یک پهنه بسیار ایدهآل برای آزمودن مفاهیم این شاخصها در پیشبینی فعالیت نسبی زمینساختی بر اساس بررسی سامانه رودخانهای یا جبهه کوهستان شناخته شد.بر اساس مقادیر شاخص طول- شیب رودخانه (SL)، نبود تقارن حوضه زهکشی (Af)، انتگرال فرازسنجی(Hi)، نسبت پهنای کف دره به ارتفاع آن (Vf)، شکل حوضه زهکشی (Bs) و پیچوخم پیشانی کوه (Smf) شاخصی نهایی به نام شاخص زمینساخت فعال نسبی (Index of relative active tectonics; or Iat)حاصل میشود که ترکیبی از شاخصهای بالا بوده و سیماهای زمین را به چهار رده تقسیم میکند.پس از اندازهگیری شاخصها مشخصشد که پهنه کارون بزرگ دارای نرخهای متفاوتی از فعالیت زمینساختی است.بر اساس مقادیر بهدست آمده تصحیح شده برای شاخصIat منطقه مورد مطالعه در سه رده طبقهبندی میشود:رده 1 (24% پهنه با فعالیت نسبی خیلی بالا، مانند بخشهایی از خاور و مرکز یعنی در مناطقی که گسلهای راندگی اصلی زاگرس و فروافتادگی دزفول بیشترین تأثیر را دارند)، رده 2(63 %پهنه با فعالیت نسبی بالا، مانند بیشتر بخشهای خاوری، باختری، شمال و مرکز یعنی در مناطقی که نسبت به رده پیشین عملکرد گسلها کمتر است)، رده 3 (10% پهنه با فعالیت نسبی متوسط، یعنی در مناطقی که عملکرد گسلها کمترین تأثیر را دارد)، و بر این اساس پهنه ضعیف (رده 4) در حوضه آبریز کارون وجود ندارد.همچنین 1% از پهنه حوضه آبریز به علت قرارگیری در نواحی دشتهای ساحلی خوزستان و نبود امکان اندازهگیری شاخصها در این ردهبندی قرار نمیگیرد.
الهه زارعی؛ ابراهیم قاسمی نژاد
چکیده
به منظور بررسی تغییرات سطح آب در طی انبایش سازند گورپی، محتوای موادآلی این سازند، در برش فرهاد آباد واقع در باختر درهشهر مورد مطالعه قرارگرفت. به همین منظور، در این مطالعه دادههای ژئوشیمیایی همچون کربن آلی(TOC)، کربن غیر آلی (TIC)، آلکانهای نرمال اشباع (نسبت انواع آلکانهای نرمال با زنجیره کربنی کوتاه، متوسط و بلند به جمع ...
بیشتر
به منظور بررسی تغییرات سطح آب در طی انبایش سازند گورپی، محتوای موادآلی این سازند، در برش فرهاد آباد واقع در باختر درهشهر مورد مطالعه قرارگرفت. به همین منظور، در این مطالعه دادههای ژئوشیمیایی همچون کربن آلی(TOC)، کربن غیر آلی (TIC)، آلکانهای نرمال اشباع (نسبت انواع آلکانهای نرمال با زنجیره کربنی کوتاه، متوسط و بلند به جمع آلکانهای نرمال، نسبت CPI و نسبت آلکانهای نرمال nC17 به C27)، نسبت پریستان به فیتان(Pr/Ph)، پریستان به آلکان نرمال nC17 (Pr/nC17) و فیتان به آلکان نرمال C18 (Ph/nC18) و دادههای پالینوفاسیسی (نسبت سه گروه اصلی از عناصر پالینولوژیکی و فاکتورهای وابسته به این سه گروه) استفاده شد. پارامترهای ژئوشیمیایی تطابق خوبی را با دادههای پالینوفاسیسی در خصوص تغییرات سطح آب نشان میدهند. فراوانی حداکثری میزان پالینوماسرالهای خشکی، نسبت بالایی از TAR(>1) و(>1) CPI، چیرگی آلکانهای نرمال با زنجیره بلند، کاهش نسبت C17/C27 و بالا بودن نسبت>1 Pr/Ph شرایط پسروی و کاهش سطح آب را در قاعده سازند گورپی، عضو آهکی لوفا، انتهای بخش آهکی امامحسن و در مرز کرتاسه- ترشیری نشان میدهد. در مقابل، افزایش پالینومرفهای دریایی به همراه فراوانی مواد آمورف شفاف و چیرگی آلکانهای نرمال با زنجیره کوتاه و نسبت بالای C17/C27 و نسبت پایین Pr/Ph میتواند نشاندهنده افزایش سطح آب باشد. بیشینه بالا آمدگی سطح آب در سازند گورپی در انتهای زیستزون Globotruncanita stuartiformis ، قاعده بخش آهکی امامحسن و انتهای زیستزون Contusotruncana contusa و قاعده شیلهای ارغوانی سازند پابده شناسایی شد. این بیشینه بالاآمدگی سطح آب (MFS)منطبق با بالاآمدگی سطح آب(70 Ma MFS K175 و 68 Ma MFS K180 و 58 Ma Pg10) در کشورهای عربی است. چیرگی مواد آمورف شفاف به همراه آلکانهای نرمال unimodal زوج کربنی در بیشتر نمونههای سازند گورپی نشاندهنده محیط دریایی باز است. مقایسه منحنی تغییرات نسبی سطح آب ترسیم شده بر اساس دادههای پالینوفاسیس و ژئوشیمی آلی با منحنی ائوستازی ارائه شده توسط Haq et al. (1988) نشان از تأثیرپذیری نهشتههای سازند گورپی در منطقه مورد مطالعه از تغییرات ائوستازی جهانی است.
مسعود مجرب؛ حسین معماریان؛ مهدی زارع؛ ولادیمیر کوسوبوکوو
چکیده
زلزله مورخ 23/10/2011 ترکیه در نزدیکی شهر وان با حدود 600 کشته، باعث خسارات زیادی در شهرهای ارجیش، وان، مرادیه و چالدران شد. مطالعه زلزلههای دستگاهی سده بیستم و تاریخی منطقه نشان داد که منطقه خاور صفحه آناتولی و شمال باختر فلات ایران لرزهخیز بوده و مهمترین زلزله اخیر منطقه در سال 24 نوامبر 1976 و در چالدران رخ داده است. در این مقاله ...
بیشتر
زلزله مورخ 23/10/2011 ترکیه در نزدیکی شهر وان با حدود 600 کشته، باعث خسارات زیادی در شهرهای ارجیش، وان، مرادیه و چالدران شد. مطالعه زلزلههای دستگاهی سده بیستم و تاریخی منطقه نشان داد که منطقه خاور صفحه آناتولی و شمال باختر فلات ایران لرزهخیز بوده و مهمترین زلزله اخیر منطقه در سال 24 نوامبر 1976 و در چالدران رخ داده است. در این مقاله مسئله پیشبینی زلزله در محدوده باختر فلات ایران و بهصورت بازنگرانه مورد بررسی قرار گرفته است. روشهای پیشبینی زلزله بهطور عمده به دو شاخه پیشنشانگری و استفاده از الگوریتمهای شناسایی الگو تقسیم میشوند. در این مطالعه از روش الگوریتم M8 که بر پایه شناسایی الگو کار میکند استفاده شده است. بدین منظور یک شبکه با 49 نقطه در محدوده مورد مطالعه طراحی شد. الگوریتم M8 برای نقاط شبکه اجرا شد و چهار منطقه نزدیک به هم که دارای همپوشانی نیز بودند، به عنوان محدودههای هشدار معرفی شدند. این مطالعه نشان داد که زلزله اخیر وان با پنجره زمانی 1/1/2008 تا 30/12/2012، پنجره مکانی به شعاع 281 کیلومتر و برای بزرگای بیشتر از 7 قابلیت هشدار پیش از رخداد را داشته است. همچنین کاربرد پیشرو الگوریتم نشان داد که از 30/7/2011 به مدت 5 سال هیچ افزایش احتمال رخدادی برای بزرگای 7 دیده نشده است. این مطالعه نشان داد که الگوریتم M8 یکی از قویترین الگوریتم های پیشبینی است که میتوان برای سرتاسر خاورمیانه بهکار گرفت. به این ترتیب میتوان اینگونه نتیجه گرفت که الگوریتمهای مبتنی بر شناسایی الگو نقش مهمی را در کاهش خسارات جانی و مالی در رخدادهای لرزهای بازی میکنند.
کورش محمدیها؛ محسن مؤذن؛ اووه آلتنبرگر؛ رباب حاجی علی اوغلی
چکیده
مجموعه سنگهای اولترامافیک مشهد به سن چینهشناسی پرمین - تریاس در شمال خاور کوههای بینالود و در نزدیکی شهر مشهد قرار گرفته است. واحدهای سنگی این منطقه شامل سنگهای اولترامافیک و مافیک، سنگهای رسی و کربناته دگرگون شده، گرانیتویید و فیلیتهای مشهد با راستای عمومی شمال باختر ـ جنوب خاور میباشد. پریدوتیتهای سرپانتینی شده، ...
بیشتر
مجموعه سنگهای اولترامافیک مشهد به سن چینهشناسی پرمین - تریاس در شمال خاور کوههای بینالود و در نزدیکی شهر مشهد قرار گرفته است. واحدهای سنگی این منطقه شامل سنگهای اولترامافیک و مافیک، سنگهای رسی و کربناته دگرگون شده، گرانیتویید و فیلیتهای مشهد با راستای عمومی شمال باختر ـ جنوب خاور میباشد. پریدوتیتهای سرپانتینی شده، بیشترین سنگهای اولترامافیک در منطقه مورد مطالعه را تشکیل میدهند. کانیهای تشکیل دهنده سنگهای اولترامافیک این منطقه شامل الیوین، ارتوپیروکسن، کلینوپیروکسن، آمفیبول قهوهای و کانیهای تیره به عنوان کانیهای باقیمانده از سنگ اولیه و کانیهای گروه سرپانتین (لیزاردیت و آنتیگوریت)، ترمولیت- اکتینولیت، کلریت، مقادیر اندکی تالک و کانیهای کربناتی به عنوان کانیهای تشکیل شده بعدی هستند. بهرغم نبود سنگهای دگرگونی فشار بالا- دما پایین که معرف پدیده فرورانش هستند، شیمی عناصر اصلی، کمیاب و فرعی سرپانتینیتهای مشهد، ویژگیهای سرپانتینیتهای فرورانده شده را نشان میدهند و منشأ پریدوتیت اولیه تشکیل دهنده آنها گوشته تهی نشدهای است که به صورت لرزولیت و یا هارزبورژیت فقیر ازالیوین میباشد. پروتولیت این سنگ ها قبل از سرپانتینی شدن تحت تأثیر مذاب حاصل از فرورانش قرار گرفته و متاسوماتیزه و بارور شده است.
اصغر راستبود؛ بهزاد وثوقی
چکیده
در این نوشتار به منظور بررسی میدان سرعت حاصل از پردازش مشاهدات GPS در منطقه برخورد مایل صفحههای زمینساختی عربستان و اوراسیا، از مفاهیم مکانیک شکست و مدلسازی جداشدگی استفاده شده است. بدینمنظور نخست گسلهای فعال عمده در محدوده منطقه مورد مطالعه، انتخاب و سپس با اعمال شرایط مرزی مناسب آهنگ لغزش امتدادلغز بین گسلها با استفاده ...
بیشتر
در این نوشتار به منظور بررسی میدان سرعت حاصل از پردازش مشاهدات GPS در منطقه برخورد مایل صفحههای زمینساختی عربستان و اوراسیا، از مفاهیم مکانیک شکست و مدلسازی جداشدگی استفاده شده است. بدینمنظور نخست گسلهای فعال عمده در محدوده منطقه مورد مطالعه، انتخاب و سپس با اعمال شرایط مرزی مناسب آهنگ لغزش امتدادلغز بین گسلها با استفاده از روش عددی المانهای مرزی با توابع گرین مستخرج از مدل تحلیلی Okada توزیع شد. در ادامه میدان سرعت حاصل از مدلسازی با میدان سرعت GPS شبکه غیردائم ژئودینامیک سراسری ایران مقایسه شده و با تغییر شرایط مرزی بهصورت سعی و خطا تطابق بهتری بین میدان سرعت مدل با میدان سرعت GPS ایجاد شد، بهنحوی که اختلاف بیشتر مشاهدات GPS از نتایج مدل در محدوده بیضی اطمینان 95 درصد آنها قرار گرفت. در ادامه برآوردها برای بهبود تطابق میدان سرعت مدل با میدان سرعت GPS و با در نظر گرفتن همخوانی آهنگهای لغزش حاصل از مدل با آهنگهای لغزش زمینشناسی، سعی شد با تغییر شرایط مرزی و معرفی برخی از آهنگهای لغزش حاصل از روشهای زمینشناسی بهعنوان شرط مرزی به مدل، تطابق بیشتری بین آهنگهای لغزش حاصل از دو روش ایجاد شود. در مورد دیگر گسلها نیز آهنگهای لغزش حاصل از مدلسازی اولیه به عنوان شرط مرزی به گسلشها داده شد و با روند سعی و خطا، این مقادیر برای رسیدن به آهنگهای لغزش زمینشناسی تغییر داده شد به گونهای که تا حد امکان تطابق میدان سرعت مدل با میدان سرعت GPS حفظ شده و حتی بهبود نیز بیابد. نتایج حاصل از مدلسازی نشان میدهند که در مورد بیشتر گسلها، آهنگ لغزش مدلسازی شده با آهنگ لغزش تعیین شده با استفاده از روشهای زمینشناسی سازگار است. همچنین نتایج نشان میدهند که بیشتر گسلهای امتدادلغز در ایران از نوع راستگرد هستند. از سوی دیگر، با توجه به اینکه آهنگ لغزش مدلسازی شدة نهایی برای گسل شمال تبریز (mm/yr4. 6) بیشتر از گسل اصلی عهد حاضر (mm/yr2. 2) است بنابراین از مدلسازی انجامشده میتوان به این نتیجه رسید که ادامه گسل شمال آناتولی در ایران، گسل شمال تبریز است.
علی مهرابی؛ محمد داستانپور؛ شهباز رادفر؛ محمدرضا وزیری؛ رضا درخشانی
چکیده
در پهنه ساختاری زاگرس ایران، محدوده گستردهای از گنبدهای نمکی رخنمون یافته است که ساختاری ویژه در جهان دارند و در شرایط زمینساختی ایجاد شدهاند. گنبدهای نمکی رخنمون یافته در کمربند چینخورده- راندگی زاگرس، الگوهای خطی ایجاد کردهاند. چنین روندهایی به نظر میرسد که وابسته به ساختارهای خطی است که در تصاویر ماهواره ...
بیشتر
در پهنه ساختاری زاگرس ایران، محدوده گستردهای از گنبدهای نمکی رخنمون یافته است که ساختاری ویژه در جهان دارند و در شرایط زمینساختی ایجاد شدهاند. گنبدهای نمکی رخنمون یافته در کمربند چینخورده- راندگی زاگرس، الگوهای خطی ایجاد کردهاند. چنین روندهایی به نظر میرسد که وابسته به ساختارهای خطی است که در تصاویر ماهواره لندست دیده میشود. تشخیص خطوارههای گسلی و ارتباط آنها با موقعیت گنبدهای نمکی از دیدگاه آماری، موضوع این مطالعه است. بر پایه تجزیه و تحلیلهای سنجش از دور، جابهجاییهای افقی در بخشهایی از ساختار چینها و پراکنش گنبدهای نمکی سری هرمز، 34 خطواره گسلی در منطقه تشخیص داده شد. بهمنظور تعیین ارتباط میان محل گنبدهای نمکی و راستای خطوارههای گسلی، روشی آماری به نام وزنهای نشانگر به کار برده شد. بدین منظور، نقشه خطوارههای گسلی و نقشه مرکز گنبدهای نمکی به مدل رستر تبدیل و حریمهایی در پیرامون گسلها استخراج شد؛ سپس ارتباط مکانی میان گنبدهای نمکی و خطوارههای گسلی به طور کمی با استفاده از روش وزنهای نشانگر به دست آمد. بیشترین ارتباط گنبدهای نمکی در فاصله افقی یک کیلومتری از خطوارههاست. روش وزنهای نشانگر، نشان میدهد که خطوارههای گسلی مرتبط با زمینساخت منطقه، مهمترین عامل در جایگیری گنبدهای نمکی در منطقه مورد مطالعه هستند.
رمضان رمضانی اومالی؛ ناصر حافظی مقدس؛ کژال حیدری
چکیده
ریزش سنگی یکی از انواع متداول ناپایداریهای دامنهای در نواحی کوهستانی است و وجه تمایز آن با دیگر ناپایداری ها سرعت بالا و رخداد ناگهانی آنهاست. به همین دلایل ریزش سنگی از جمله ویرانگرترین حرکتهای تودهای به شمار میرود و سبب از بین رفتن جان انسانها و ایجاد خسارات سنگین میشود. در این پژوهش پایداری دامنههای سنگی ارتفاعات ...
بیشتر
ریزش سنگی یکی از انواع متداول ناپایداریهای دامنهای در نواحی کوهستانی است و وجه تمایز آن با دیگر ناپایداری ها سرعت بالا و رخداد ناگهانی آنهاست. به همین دلایل ریزش سنگی از جمله ویرانگرترین حرکتهای تودهای به شمار میرود و سبب از بین رفتن جان انسانها و ایجاد خسارات سنگین میشود. در این پژوهش پایداری دامنههای سنگی ارتفاعات تپال در شمال باختری شهر شاهرود مورد تحلیل قرار گرفته است. برای این منظور نقشه زمینشناسی 10000/1 منطقه تهیه و مطالعات درزه نگاری در 12 مقطع انجام شد و با استفاده از این دادهها ناپایداری دامنهای به دو روش استریوگرافیک توسط نرم افزار Dips 5.103 و شبیهسازی تعادل حدی توسط نرم افزار Swedge 4.078 مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان از پایداری دامنهها در شرایط استاتیک و ناپایداری آنها در شرایط دینامیک دارد. در صورت رخداد شرایط بحرانی (بارشهای شدید و متوالی و رخداد زمینلرزههای شدید) قطعات سنگی به شدت ناپایدار خواهند بود و خطری جدی برای پایین دست ایجاد خواهند کرد. همچنین سازوکار ریزش سنگی با استفاده از نرمافزار Rocfall 4.039 شبیهسازی، سپس نتایج آن وارد نرمافزار Arc GIS 9.3 و به صورت پهنههای با درجات مختلف خطر نشان داده شد. پس از روی هماندازی نقشه کاربری اراضی منطقه و نقشه پهنهبندی خطر، مشخص شد که جاده سلامتی، جاده کاج و حواشی آن، مزار شهدای گمنام، هتل جهانگردی و بخشهایی از پارک آزادی، مناطق مسکونی پایین دست جاده سلامتی و مجتمع تفریحی آبشار در محدوده خطر قرار گرفتهاند.
نازنین بدری؛ انوشیروان لطفعلی کنی
چکیده
سازند گورپی گسترش وسیعی در حوضه رسوبی زاگرس دارد و به دلیل موقعیت چینهشناسی، زمانی، تنوع و فراوانی میکروارگانیسمها، تاکنون مورد توجه و مطالعه زمینشناسان بسیاری قرارگرفته است. در این مطالعه برای طبقهبندی و انطباق زیستچینهنگاری سازند گورپی در دو برش کوه کورده و کوه گچ (استان فارس، منطقه لار) مطالعات نانوستراتیگرافی بر روی ...
بیشتر
سازند گورپی گسترش وسیعی در حوضه رسوبی زاگرس دارد و به دلیل موقعیت چینهشناسی، زمانی، تنوع و فراوانی میکروارگانیسمها، تاکنون مورد توجه و مطالعه زمینشناسان بسیاری قرارگرفته است. در این مطالعه برای طبقهبندی و انطباق زیستچینهنگاری سازند گورپی در دو برش کوه کورده و کوه گچ (استان فارس، منطقه لار) مطالعات نانوستراتیگرافی بر روی این دو برش صورت گرفت. از مطالعه دقیق300 اسلاید تهیه شده، 53 گونه متعلق به 30 جنس و 15 خانواده شناسایی و توصیف شد. پراکندگی مجموعه نانوفسیلهای موجود، حضور زونهای CC18 تا CC24 در برش کوه کورده با سنی معادل کامپانین پیشین تا مایستریشتین پیشین و زونهای CC19 تا CC24 در کوه گچ با سنی معادل انتهای کامپانین پیشین تا مایستریشتین پیشین را (مطابق با زوناسیون جهانی) آشکار کرد. مطالعه و بررسی نانوفسیلهای سازند گورپی در دو برش یادشده حضور گونههای شاخص عرضهای پایین جغرافیایی را نمایان میسازد که دلالت بر قرارگیری حوضه رسوبی تشکیلدهنده رسوبات سازند گورپی در عرضهای پایین جغرافیایی دارد.
محمد پاک نیا؛ حبیب علیمحمدیان؛ محمود رضا مجیدی فرد؛ جعفر صبوری؛ سید علی آقانباتی
چکیده
برش گلبینی در 35 کیلومتری شمال خاوری شهرستان جاجرم، دربردارنده توالی بههم پیوستهای از سنگنهشتههای سازندهای تریاس- ژوراسیک است. با بررسیهای صورتگرفته روی سازند دلیچای در این برش و در محدوده آشکوبهای ژوراسیک میانی (باتونین-کالووین)، سه عضو سنگچینهای، 31 جنس و13 گونه آمونیتی شناسایی و مرز این دو اشکوب نیز، ...
بیشتر
برش گلبینی در 35 کیلومتری شمال خاوری شهرستان جاجرم، دربردارنده توالی بههم پیوستهای از سنگنهشتههای سازندهای تریاس- ژوراسیک است. با بررسیهای صورتگرفته روی سازند دلیچای در این برش و در محدوده آشکوبهای ژوراسیک میانی (باتونین-کالووین)، سه عضو سنگچینهای، 31 جنس و13 گونه آمونیتی شناسایی و مرز این دو اشکوب نیز، مشخص شد. برای این مطالعه، 155 نمونه مغزه جهتدار رسوبی از لایههای سنگآهکی و سنگآهک مارنی به منظور مطالعات پارینهمغناطیس در این مرز، توسط دستگاه مغزهگیر قابل حمل (پرتابل)، تهیه و در آزمایشگاه محیط و پارینه مغناطیس سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور بررسی شد. مراحل کار آزمایشگاهی در این پژوهش شامل اندازهگیری پسماند مغناطیسی طبیعی، آزمایش روند تغییر پذیرفتاری مغناطیسی در برابر افزایش درجه حرارت و تعیین نوع کانیهای مغناطیسی موجود در هر نمونه، مغناطیسزدایی به روش حرارتی و میدان متغیر است. با تکیه بر روشهای آزمایشگاهی انجامشده، جهتها و میانگین جهتهای مغناطیسی و یا به عبارتی مقادیر مربوط به زوایای میل Inclination)) و انحراف مغناطیسی (Declination) نمونهها در زمان نهشته شدن رسوبات، قطبیتهای مغناطیسی عادی و وارون، قطب ظاهری زمینمغناطیسی (VGP) (Virtual Geomagnetic polarity) نمونهها و متوسط میزان انباشت رسوب (نرخ رسوبگذاری) در این برش تعیین شد. افزون بر این، قطبیتهای مغناطیسی عادی و وارون (Normal & Reverse) در طول برش مورد نظر برای هر مغزه گرفتهشده تعیین، تغییرات قطبی مغناطیسی آن رسم و با جداول قطبیت مغناطیسی بینالمللی و برشهای معرفیشده از کشورهای آلمان و روسیه مقایسه شد که نتایج بهدست آمده از برش گلبینی با این برشها همخوانی دارد.
امیر نعیمی؛ قاسم حیدرزاده؛ محمد رضا شیخالاسلامی
چکیده
پهنه گسلی چشمهنی با طول حدود 100 کیلومتر و روند عمومی شمال خاوری- جنوب باختری در رشته کوههای البرز- اللهداغ قرار گرفته است. این پهنه متشکل از گسلهای بسیاری است که بهطور عمده دارای شیب زیاد °85-40 به سمت شمال باختر یا جنوب خاور هستند. این پهنه متعلق به سامانه گسلی شاهرود و دارای جنبش چپبر است. شواهد ریختزمینشناسی از جمله آبراهههای ...
بیشتر
پهنه گسلی چشمهنی با طول حدود 100 کیلومتر و روند عمومی شمال خاوری- جنوب باختری در رشته کوههای البرز- اللهداغ قرار گرفته است. این پهنه متشکل از گسلهای بسیاری است که بهطور عمده دارای شیب زیاد °85-40 به سمت شمال باختر یا جنوب خاور هستند. این پهنه متعلق به سامانه گسلی شاهرود و دارای جنبش چپبر است. شواهد ریختزمینشناسی از جمله آبراهههای منحرف شده، مخروطافکنههای جابهجا شده و نهشتههای کواترنری بریده شده نشاندهنده پویا بودن پهنه گسلی چشمهنی در کواترنری هستند. برونزد واحدهای پالئوزوییک و مزوزوییک در مجاورت یا بر روی واحدهای جوانتر به همراه وجود صفحات گسلی با سازوکار راندگی نشان میدهند که دستکم یک سازوکار راندگی در بخشی از دوره تکوین ساختار این گسل وجود داشته است. از سوی دیگر پهنه گسلی چشمهنی بر روی خطواره مغناطیسیF-431 منطبق شده است و به نظر میرسد در نتیجه فعالیت این گسل پیسنگی تشکیل شده است. این پهنه گسلی مرز بین دو حوضه البرز و کپهداغ را شکل داده و یک پهنه گسلی عادی محدودکننده حوضه است که تغییر سازوکار داده و به یک پهنه گسلی راندگی مبدل شده است. این تغییر سازوکار به احتمال در اثر حرکت بلوک ایران به طرف توران و کپهداغ در تریاس و یا پدیده وارون شدگی در کرتاسه پسین روی داده است. به دنبال تجدید سازمان در دگرشکلی ناحیهای در پهنه برخورد عربی- اوراسیا در بازه 3 تا 7 میلیون سال پیش و یا در کواترنری، پهنه گسلی چشمهنی به یک پهنه گسلی با مؤلفه چیره چپبر مبدل شده است.