دوره 26، شماره 102 ، اسفند 1395، صفحه 1-1
چکیده
فهرست مقالات
بیشتر
فهرست مقالات
همکاران
دوره 26، شماره 102 ، اسفند 1395، صفحه 2-2
چکیده
سخن سردبیر
بیشتر
سخن سردبیر
داوران
دوره 26، شماره 102 ، اسفند 1395، صفحه 2-2
چکیده
داوران این شماره
بیشتر
داوران این شماره
مقاله پژوهشی
علی عابدینی؛ عباس اروجی؛ علیاصغر کلاگری
چکیده
پهنه های کائولینیزه منطقه گورگور (شمال تکاب، استان آذربایجان غربی) محصول دگرسانی سنگهای آندزیتی به سن میوسن در شمال باختر ایران هستند. با توجه به بررسیهای کانیشناسی، کائولینیت، کوارتز، جاروسیت، مونتموریلونیت، آلبیت، مسکوویت- ایلیت، آناتاز، کلریت، اورتوکلاز، کلسیت، گوتیت و هماتیت فازهای کانیایی در این پهنهها هستند. ...
بیشتر
پهنه های کائولینیزه منطقه گورگور (شمال تکاب، استان آذربایجان غربی) محصول دگرسانی سنگهای آندزیتی به سن میوسن در شمال باختر ایران هستند. با توجه به بررسیهای کانیشناسی، کائولینیت، کوارتز، جاروسیت، مونتموریلونیت، آلبیت، مسکوویت- ایلیت، آناتاز، کلریت، اورتوکلاز، کلسیت، گوتیت و هماتیت فازهای کانیایی در این پهنهها هستند. رگههای سیلیسی حاضر در این پهنهها شامل کانیهای فلزی پیریت، کالکوپیریت، گالن، اسفالریت، بورنونیت و استیبنیت است. محاسبات تغییرات جرم عناصر خاکی کمیاب (REEs) با فرض Sc به عنوان عنصر شاخص کمتحرک آشکار میکنند که گسترش فرایند کائولینیتی شدن با غنیشدگی- تهیشدگی La-Nd و تهیشدگی Sm-Lu همراه بوده است. تجزیه و تحلیلهای زمینشیمیایی نشان میدهند که درجه تفریق Al از Fe و تخریب کانی زیرکن توسط سیالهای گرمابی به ترتیب مهمترین عوامل کنترل کننده تغییرات بیهنجاریهای Eu (84/0- 06/1) و Ce (83/0-93/0) در این پهنهها هستند. همبستگیهای مثبت و قوی مقادیر (La/Lu)N و(LREEs/HREEs)N با اجزایی مانند P، S، LOI و Sr، نقش مؤثر محلولهای درونزاد را در پیشرفت فرایند کائولینیتی شدن آشکار میسازد. تلفیق نتایج به دست آمده از مطالعات کانیشناسی و زمینشیمیایی پیشنهاد میکند که تغییرات در شیمی محلولهای دگرسان کننده (pH و Eh) و تنوع در نوع کانیهای تثبیت کننده، دو عامل کلیدی مؤثر در تفریق و توزیع REEs در پهنههای کائولینیزه در گورگور هستند.
مقاله پژوهشی
کورش محمدیها؛ محسن مؤذن؛ اووه آلتنبرگر؛ رباب حاجی علی اوغلی
چکیده
مجموعه سنگهای اولترامافیک مشهد به سن چینهشناسی پرمین - تریاس در شمال خاور کوههای بینالود و در نزدیکی شهر مشهد قرار گرفته است. واحدهای سنگی این منطقه شامل سنگهای اولترامافیک و مافیک، سنگهای رسی و کربناته دگرگون شده، گرانیتویید و فیلیتهای مشهد با راستای عمومی شمال باختر ـ جنوب خاور میباشد. پریدوتیتهای سرپانتینی شده، ...
بیشتر
مجموعه سنگهای اولترامافیک مشهد به سن چینهشناسی پرمین - تریاس در شمال خاور کوههای بینالود و در نزدیکی شهر مشهد قرار گرفته است. واحدهای سنگی این منطقه شامل سنگهای اولترامافیک و مافیک، سنگهای رسی و کربناته دگرگون شده، گرانیتویید و فیلیتهای مشهد با راستای عمومی شمال باختر ـ جنوب خاور میباشد. پریدوتیتهای سرپانتینی شده، بیشترین سنگهای اولترامافیک در منطقه مورد مطالعه را تشکیل میدهند. کانیهای تشکیل دهنده سنگهای اولترامافیک این منطقه شامل الیوین، ارتوپیروکسن، کلینوپیروکسن، آمفیبول قهوهای و کانیهای تیره به عنوان کانیهای باقیمانده از سنگ اولیه و کانیهای گروه سرپانتین (لیزاردیت و آنتیگوریت)، ترمولیت- اکتینولیت، کلریت، مقادیر اندکی تالک و کانیهای کربناتی به عنوان کانیهای تشکیل شده بعدی هستند. بهرغم نبود سنگهای دگرگونی فشار بالا- دما پایین که معرف پدیده فرورانش هستند، شیمی عناصر اصلی، کمیاب و فرعی سرپانتینیتهای مشهد، ویژگیهای سرپانتینیتهای فرورانده شده را نشان میدهند و منشأ پریدوتیت اولیه تشکیل دهنده آنها گوشته تهی نشدهای است که به صورت لرزولیت و یا هارزبورژیت فقیر ازالیوین میباشد. پروتولیت این سنگ ها قبل از سرپانتینی شدن تحت تأثیر مذاب حاصل از فرورانش قرار گرفته و متاسوماتیزه و بارور شده است.
مقاله پژوهشی
مسعود بیرالوند؛ محمد محجل؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
در این پژوهش دگرشکلی ترد در همتافت تکاب بررسی شده است. دو دسته گسل اصلی در شمال خاور تکاب تغییرشکل این منطقه را کنترل کرده است. دسته اول با شیب زیاد و روند شمال شمال باختر- جنوب جنوب خاور دارای سازوکار اصلی راستالغز راستبُر و مؤلفه وارون است. دسته دوم با شیب متوسط، سازوکار وارون و روند باختر شمال باختری- خاور جنوب خاوری ...
بیشتر
در این پژوهش دگرشکلی ترد در همتافت تکاب بررسی شده است. دو دسته گسل اصلی در شمال خاور تکاب تغییرشکل این منطقه را کنترل کرده است. دسته اول با شیب زیاد و روند شمال شمال باختر- جنوب جنوب خاور دارای سازوکار اصلی راستالغز راستبُر و مؤلفه وارون است. دسته دوم با شیب متوسط، سازوکار وارون و روند باختر شمال باختری- خاور جنوب خاوری که به روشنی با گسلهای دسته اول جابهجا شدهاند. برونزد سنگهای دگرگون پیسنگ در فرادیواره این گسلها، درگیری پیسنگ منطقه با گسلش جوانتر و دگرشکلی ستبر پوسته و بالا آمدن آنها را گواهی میدهد.گسلهای اصلی که سازو کار راستالغز راستبر با مؤلفه وارون دارند موجب شکلگیری ترافشارش شیبدار در این گستره شدهاند. چینهای مرتبط با گسلش که در فرادیواره و فرودیواره گسلها به وجود آمدهاند -بهویژه در رسوبات سنوزوییک- به خوبی فعالیت جوان منطقه و بالاآمدگی این گستره را نشان میدهند. گسترش گسلهای عادی و چینهای محلی، و در پی آن، روکانون زمینلرزههای رخ داده در منطقه، شاهدی بر فعال بودن زمینساخت منطقه است. برداشت ساختاری و تحلیل آنها مشخص میکند که گسلهای اصلی و پر شیب منطقه که سازوکار راستالغز راستبر با مؤلفه وارون دارند، دگرشکلی این گستره را کنترل میکنند و با افزایش دگرشکلی موجب تبدیل کرنش همگن (homogenous strain) به کرنش تقسیم شده (partitioned strain) شدهاند و همچنین دگرشکلی سنگهای سنوزوییک که روی سنگهای دگرگونی پیسنگی قرار دارند نشاندهنده ترافشارش شیبدار راستبر است. در این منطقه دگرشکلی در پوشش رسوبی جوانتر (رسوبات سنوزوییک)، به پیروی از تغییر شکل ستبرپوست در پی سنگ دگرگونی رخ داده است.
مقاله پژوهشی
فریبا پادیار؛ محمد رهگشای؛ سعید علیرضایی؛ محمد پورمعافی؛ الکساندر تورینتا؛ الویه واندرحقی؛ ماری کمیل کومون
چکیده
در سنگهای آتشفشانی منطقه لاطلا در شمال میدوک٬ کانسار رگهای دارای کانیسازی عناصر پایه و گرانبها گسترش یافته است. دراین رگهها کوارتزهای خودشکل همراه با کانههای سولفیدی (پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت) با ساختارهای پرکننده فضاهای خالی وجود دارد. مطالعات کاتدولومینسانس روی انواع کوارتزهای رگهای امکان تعیین نسلهای ...
بیشتر
در سنگهای آتشفشانی منطقه لاطلا در شمال میدوک٬ کانسار رگهای دارای کانیسازی عناصر پایه و گرانبها گسترش یافته است. دراین رگهها کوارتزهای خودشکل همراه با کانههای سولفیدی (پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت) با ساختارهای پرکننده فضاهای خالی وجود دارد. مطالعات کاتدولومینسانس روی انواع کوارتزهای رگهای امکان تعیین نسلهای مختلف کوارتز را امکان پذیر کرد. وجود منطقهبندی رشدی و رورشدی (Overgrowth) نشان از تحول چند مرحلهای کانیسازی از سیالهایی با ترکیب مختلف دارد. بالاترین دمای همگنشدگی میانبارهای سیال در مرکز بلور کوارتز 350 درجه سانتیگراد و بیش از دمای همگنشدگی آن در حاشیه دارای رورشدی با دمای پایین همگنشدگی 135 درجه سانتیگراد است. در میانبارهای سیال در این کوارتزهای گرمابی، دامنه دمای همگنشدگی از 380 درجه سانتیگراد تا 131 درجه سانتیگراد و شوری از 17/0 تا 7/7 (Wt % equi-NaCl) است. حضور CO2در شماری از نمونههای میانبارهای سیال هم به وسیله تجزیه لیزر رامان و هم ریزدماسنجی تأیید شده است. شناسایی فازهای جامد در میانبارهای سیال با مطالعه سنگنگاری میانبارهای سیال و تجزیه لیزر رامان انجام و حضور فازهای جامد فیلوسیلیکات همانند مسکوویت، ایلیت و کانیهای کوارتز، کلریت، فازهای کربناتی (داواسونیت- ناتروکربنات) و اکسید آهن تأیید شده است. تنها در دو نمونه فاز جامد هالیت بود. حضور فازهای غنی از بخار و غنی از مایع میانبارهای سیال و شواهد بافتی کانیها بیانگر فرایند جوشش در طی تشکیل کوارتزهای گرمابی و کانهسازی است. نسبت ایزوتوپی گوگرد برای کانیهای پیریت، کالکوپیریت، گالن و اسفالریت از ‰1- تا 8/9- متغیر است که نشانگر منشأ ماگمایی برای گوگرد است. نسبت ایزوتوپی گوگرد در سیال گرمابی با توجه به میانگین دمای تشکیل کانسنگ میان ‰8/1+ تا 2/9- است. با توجه به نتایج حاصل از مطالعات ریزدماسنجی میانبارهای سیال و مطالعات لیزر رامان به نظر میرسد سیالها و بخارهای گرمابی از یک توده ژرف ماگمایی در ژرفا از راه شکستگیها نفوذ کرده و طی فرایندهای جوشش، آمیختگی دو سیال و واکنش سیال با سنگ دیواره سبب تشکیل کوارتزهای گرمابی همراه با کانههای سولفیدی شده است که متأثر از نفوذ تودههای پورفیری جوانتر در آنهاست. شواهد موجود نشان از روند تغییر و تحولات سیالهای گرمابی از منشأ ماگمایی با دمای بالا به سمت اپی ترمال در منطقه دارد.
مقاله پژوهشی
محمدرضا پرتوآذر؛ بهاءالدین حمدی؛ سید علی آقانباتی
چکیده
بهمنظور مطالعه رسوبات سیستم پرمین در ایران مرکزی (ناحیه شیرگشت)، برش چینهشناسی کوه باغ ونگ مورد بررسی قرار گرفت. برش باغ ونگ، در 45 کیلومتری شمال باختری ناحیه طبس و جنوب ناحیه شیرگشت جای گرفته است. در این برش رسوبات پرمین (سازند جمال) به ستبرای 270 متر با ناپیوستگی همشیب روی سازند سردر قرار گرفته است. سپس رسوبات تریاس پیشین (سازند سرخ ...
بیشتر
بهمنظور مطالعه رسوبات سیستم پرمین در ایران مرکزی (ناحیه شیرگشت)، برش چینهشناسی کوه باغ ونگ مورد بررسی قرار گرفت. برش باغ ونگ، در 45 کیلومتری شمال باختری ناحیه طبس و جنوب ناحیه شیرگشت جای گرفته است. در این برش رسوبات پرمین (سازند جمال) به ستبرای 270 متر با ناپیوستگی همشیب روی سازند سردر قرار گرفته است. سپس رسوبات تریاس پیشین (سازند سرخ شیل)، روی چینههای پرمین پسین (سازند جمال) قرار گرفته است. 124 نمونه بهطور سیستماتیک از لایههای مختلف برش باغ ونگ برداشت و پس از مطالعه دقیق فسیلشناسی 41 جنس و 48 گونه از روزنبران و 10 جنس و 12 گونه از جلبکها شناسایی شد. در این مطالعه سن زمینشناسی زیرواحدهای 1و2 سازند جمال (بخش باغ ونگ) با توجه به فسیلهای شاخص آن به آشکوب مرگابین پیشین نسبت داده شد. همچنین در مطالعه زیستچینهای این برش، فسیلهای شاخص از انواع فوزولینیدا دیده شد که از میان آنها زیستزونهای تجمعی زیر انتخاب و با زیستزونهای جهانی پیشنهاد شده توسط Leven (1975) و Ishii (1975) همخوانی داده شد. Paradunbarula – Geinitzina Assemblage Zone (Murgabian), Dagmarita – Paraglobivalvulina Assemblage Zone (Dzhulfian), Colaniella – Reichelina Assemblage Zone (Changxingian).
مقاله پژوهشی
محمدامیر علیمی
چکیده
لرزهخیزی پیاپی، شامل 3 زمینلرزه مخرب در یک دوره زمانی نزدیک به 30 ساله، گستره محمدآباد در خاور ایران را یکی از برجستهترین مناطق فعال لرزهای در ایران ساخته است. به منظور رسیدن به یک الگوی ساده زمینساختی، سامانه گسلی محمدآباد با استفاده از اطلاعات زمینلرزهها و تصاویر ماهوارهای توصیف شده است. برهمکنش سامانه گسلی راستالغز ...
بیشتر
لرزهخیزی پیاپی، شامل 3 زمینلرزه مخرب در یک دوره زمانی نزدیک به 30 ساله، گستره محمدآباد در خاور ایران را یکی از برجستهترین مناطق فعال لرزهای در ایران ساخته است. به منظور رسیدن به یک الگوی ساده زمینساختی، سامانه گسلی محمدآباد با استفاده از اطلاعات زمینلرزهها و تصاویر ماهوارهای توصیف شده است. برهمکنش سامانه گسلی راستالغز محمدآباد و ساختارهای پیسنگی و نیز آرایش نردبانی قطعات گسلی سبب شکلگیری حوضه واچاکیده محمدآباد و منطقه فشارشی تاجکوه شده است. حوضه دق محمدآباد، فرواُفتی است که در یک فراگام رهایی راستگام در سامانه گسلی راستالغز راستبر محمدآباد- طالب شکل گرفته است. ارزیابی زمینریختشناسی پهنه دگرریختی محمدآباد در سطح شامل هر دو گسلش عادی و وارون است. گسلش عادی در حاشیه حوضه و گسلش وارون در پهنه فشاری فراگام گرفتاری چپگام طالب- تاجکوه و نیز پایانه گسلهای اصلی فراگام آشکار است. الگوی ارائه شده برای شکلگیری ساختارهای کششی و فشارشی بر پایه اثر سامانه گسلی راستالغز محمدآباد، حوضه و بالاآمدگیهای جنوب گستره، فراگام دوگانه (رهایی و گرفتاری) است. قطعات گسلی مرتبط با این فراگامها توانایی شکستهای زمینلرزهای را دارند. اتصال پهنههای امتدادلغز اصلی (محمدآباد- طالب و طالب- تاجکوه) توسط گسلهای عرضی حوضه، قابلیت ایجاد زمینلرزههای بزرگ و نیز فعالیت گسلهای همدرد را افزایش میدهد.
مقاله پژوهشی
امیناله کمالی؛ محسن مؤید؛ نصیر عامل؛ محمدرضا حسینزاده
چکیده
کانسار مس- مولیبدن پورفیری سونگون در شمال باختری ایران و در استان آذربایجان شرقی جای دارد. معدن مس سونگون از دید سنگشناسی شامل توده سونگون پورفیری (SP) و هشت دسته دایک تأخیری کوارتزدیوریتی (DK1(a, b, c))، گابرو دیوریتی (DK2)، دیوریتی (DK3)، داسیتی (DK4)، لامپروفیری (LAM) و میکرودیوریتی(MDI) است. کانیهای اصلی تشکیلدهنده دایک لامپروفری شامل بیوتیت، ...
بیشتر
کانسار مس- مولیبدن پورفیری سونگون در شمال باختری ایران و در استان آذربایجان شرقی جای دارد. معدن مس سونگون از دید سنگشناسی شامل توده سونگون پورفیری (SP) و هشت دسته دایک تأخیری کوارتزدیوریتی (DK1(a, b, c))، گابرو دیوریتی (DK2)، دیوریتی (DK3)، داسیتی (DK4)، لامپروفیری (LAM) و میکرودیوریتی(MDI) است. کانیهای اصلی تشکیلدهنده دایک لامپروفری شامل بیوتیت، پلاژیوکلاز، ارتوز، آمفیبول است. این دایک بافت پورفیریک و میکرولیتیک پورفیری دارد. دایکهای لامپروفیری در منطقه مطالعه شده ترکیب آلکالیبازالت دارند و ماگمای مادر این دایکها بر پایه ژئوشیمی سنگ کل، شوشونیتی است. بررسی شیمی کانیها، ترکیب پلاژیوکلاز را الیگوکلاز تا آلبیت، آمفیبول را مگنزیوهورنبلند و بیوتیت را سیدروفیلیت تا استونیت نشان میدهد. دایکهای لامپروفیری از یک ماگمای با فوگاسیته بالای اکسیژن ایجاده شدهاند. بر پایه دماسنجی تک کانی بیوتیت دمای تبلور کانی در دایک لامپروفیری 650 تا 700 درجه سانتیگراد تعیینشده است. با توجه به ویژگیهای کانیشناسی و شواهد ژئوشیمیایی، لامپروفیرهای منطقه مورد مطالعه از نوع کالکآلکالن و جزو کرسانتیتها ارزیابی میشوند. نمودارهای چند عنصری بهنجار شده با کندریت و گوشته اولیه نشاندهنده غنیشدگی عناصر LREE و LILE و تهیشدگی HREE و HFSE در دایکهای لامپروفیری سونگون است. بر پایه نمودار عناصر کمیاب La/Sm در برابر La ماگمای منشأ این سنگها میتواند از نرخ پایین ذوب بخشی یک گوشته گارنت لرزولیتی ایجاد شده باشد. این دایکها در یک محیط زمینساختی پس از برخوردی و از گوشته متاسوماتیزه شده در اثر یک فرورانش کهن ایجاد شده است.
مقاله پژوهشی
حسین مصدق؛ مهدی هادی؛ محمد پرندآور
چکیده
در پژوهش حاضر، رسوبات دریایی ائوسن در برش چناربو ناحیه تربت جام (بخش خاوری پهنه ایران مرکزی) بر پایه روزنبران کفزی بزرگ مطابق با زونهای کفزی آبهای کمژرفا (Shallow Benthic Zones= SBZ) و همچنین نانوفسیلهای آهکی مطابق با زونهای استاندارد جهانی (Nannofossil Paleogene= NP) مورد مطالعه زیستچینه نگاری قرار گرفته است. این مطالعات با تمرکز روی تجمعات ...
بیشتر
در پژوهش حاضر، رسوبات دریایی ائوسن در برش چناربو ناحیه تربت جام (بخش خاوری پهنه ایران مرکزی) بر پایه روزنبران کفزی بزرگ مطابق با زونهای کفزی آبهای کمژرفا (Shallow Benthic Zones= SBZ) و همچنین نانوفسیلهای آهکی مطابق با زونهای استاندارد جهانی (Nannofossil Paleogene= NP) مورد مطالعه زیستچینه نگاری قرار گرفته است. این مطالعات با تمرکز روی تجمعات روزنبران کفزی بزرگ همچونEorupertia magna (La Calvaz), Fabiania cassis (Oppenheim), Eoannularia eoconica (Cole ve Bermudez), Gypsina sp., Textularia sp.,Nummulites perforatus (De Montfort) Nummulites sp., Discocyclina sp., Rotalia sp., Acervulina sp. و نیز نانوفسیلهای آهکیCribrocentrum reticulatum, Sphenolithus obtusus, Sphenolithus spiniger, Sphenolithus editus, Helicosphaera compacta, Coccolithus pelagicus, Coccolithus eoplagicus, Discoaster siapanensis, Discoaster barbadiensis, Discoaster sp., Reticulofenestra sp., در توالی آهکی برداشت شده انجام پذیرفت. در نتیجه، با توجه به گونههای شاخص شناسایی شده، زیستزونهای SBZ15?-17 مربوط به روزنبران کفزی بزرگ و زیستزون NP16 از نانوفسیلهای آهکی در توالی مورد مطالعه جدا شد، که بیانگر سن لوتشین پسین- بارتونین پیشین (ائوسن میانی) است. همچنین مرز اشکوبهای لوتشین- بارتونین بر پایه گونههای شاخص نانوفسیلهای آهکی بهطور دقیق جدا شد؛ بهطوری که اولین ظهور گونه روزنبری N. perforatus (de Montfort) در بخش میانی توالی نهشته شده در طی زمان اشکوب بارتونین ثبت شد. بنابراین، این امر گویای این مطلب است که در ایران همانند دیگر بخشهای باختری حوضه تتیس اولین ظهور گونه N. perforatus (de Montfort) در بارتونین پیشین (SBZ17) رخ داده است. همچنین در این مقاله سیستماتیک گونه N. perforatus (de Montfort) بر پایه ویژگیهای تیپشناسی و بایومتریک مطالعه و توصیف شده است.
مقاله پژوهشی
مجید خزایی؛ محبوبه حسینی برزی؛ عباس صادقی؛ حسین مصدق
چکیده
سازند جیرود به سن دونین پسین در برش دهصوفیان در شمال خاور شهمیرزاد (البرز مرکزی) از نهشتههای تخریبی و کربناته تشکیل شده است. مرز زیرین آن با نهشتههای تخریبی ریزدانه سازند میلا ناپیوسته همشیب و فرسایشی و مرز بالایی آن با سازند مبارک همشیب و پیوسته است. رخسارههای تخریبی سازند جیرود در این برش شامل رخسارههای کنگلومرایی، ماسهسنگی ...
بیشتر
سازند جیرود به سن دونین پسین در برش دهصوفیان در شمال خاور شهمیرزاد (البرز مرکزی) از نهشتههای تخریبی و کربناته تشکیل شده است. مرز زیرین آن با نهشتههای تخریبی ریزدانه سازند میلا ناپیوسته همشیب و فرسایشی و مرز بالایی آن با سازند مبارک همشیب و پیوسته است. رخسارههای تخریبی سازند جیرود در این برش شامل رخسارههای کنگلومرایی، ماسهسنگی و گلسنگی است. نهشتههای کنگلومرایی دربردارنده 3 رخساره A1، A2 و A3 است که به ترتیب معادل رخسارههای Gcm، Gt و Gmm/Gmg میال (Miall) هستند. نهشتههای ماسهسنگی با 5 رخساره B1، B2، B3 و B4 به ترتیب معادل رخسارههای St، Sh، Sm و Sr میال و نیز رخساره B5 (Shc) با ساخت لامیناسیون پشتهای (HCS) دیده میشود. رخسارههای ریزدانه گلسنگی شامل رخسارههای C1 و C2 به ترتیب معادل رخسارههای Fsm و Fl میال هستند و رخساره کربناته (D) که حجم کمی از بخشهای بالای ستون چینهنگاری را به خود اختصاص میدهد، تقریباً بهطور کامل دولومیتی شده است. مطالعات صحرایی و سنگنگاری به شناسایی 5 مجموعه رخسارهای تخریبی رودخانهای، ساحلی- پشت ساحلی، حاشیه ساحلی، منطقه انتقالی دور از ساحل و دور از ساحل انجامید و رخسارههای کربناته با توجه به شواهدی مانند سطح زیرین فرسایشی، دانهبندی تدریجی، حضور ساخت لامیناسیون پشتهای و نیز رخسارههای تخریبی همراه به شرایط توفانی نزدیک به ساحل و توفانی دور از ساحل نسبت داده شدند. سازند جیرود در برش مورد مطالعه با نهشتههای رودخانهای آغاز میشود که با نهشتههای دریایی تحت تسلط توفان بهصورت نهشتههای ساحلی- پشت ساحل و تناوب نهشتههای حاشیه ساحل، منطقه انتقالی دور از ساحل و نهشتههای دور از ساحل ادامه مییابد. بررسی سطوح سکانسی به ویژه ناپیوستگیهای مهم و همچنین بررسی الگوی برهم نهشت رسوبات سازند جیرود، به شناسایی 3 سکانس رسوبی که در بالا و پایین توسط ناپیوستگیهای حاصل از فرو افتادن سطح اساس، محدود شدهاند به همراه بخش پیشرونده از سکانس چهارم انجامیده است.
مقاله پژوهشی
مینا بهرامپور؛ محمد لطفی؛ افشین اکبرپور؛ الهه بهرامپور
چکیده
کانسار مس چاهمورا درجنوب باختری شاهرود و در بخش مرکزی کمان ماگمایی ترود- چاه شیرین قرار دارد. کانیسازی در منطقه چاهمورا درون واحد آتشفشانی به سن ائوسن رخ داده است. سنگهای آتشفشانی یاد شده بر پایه مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی قابل تفکیک به آندزیت، آندزیت- بازالت، تراکیآندزیت، تراکیآندزیتبازالت و رخنمونهای کوچکی ...
بیشتر
کانسار مس چاهمورا درجنوب باختری شاهرود و در بخش مرکزی کمان ماگمایی ترود- چاه شیرین قرار دارد. کانیسازی در منطقه چاهمورا درون واحد آتشفشانی به سن ائوسن رخ داده است. سنگهای آتشفشانی یاد شده بر پایه مطالعات صحرایی و آزمایشگاهی قابل تفکیک به آندزیت، آندزیت- بازالت، تراکیآندزیت، تراکیآندزیتبازالت و رخنمونهای کوچکی از آذرآواریها بهصورت آگلومرا هستند. تودههای نیمهآتشفشانی با ترکیب حدواسط توالیهای آتشفشانی آذرآواری را قطع کردهاند. ماهیت این سنگها، کالکآلکالن غنی از پتاسیم تا شوشونیتی است که از دید جایگاه زمینساختی، در موقعیت کمان ماگمایی مرتبط با پهنه فرورانش قرار میگیرند. دگرسانی سیلیسی، کربناتی، سریسیتی وکلریتی در سنگهای میزبان قابل تشخیص است. ساخت و بافت ماده معدنی بهصورت رگه- رگچهای، جانشینی، دانه پراکنده و پرکننده فضای خالی است. بر پایه مطالعات کانهنگاری کانیهای اصلی مس شامل: کالکوسیت، کالکوپیریت، کوولیت، دیژنیت، کوپریت، مالاکیت و کمتر مس طبیعی است که با هماتیت همراهی میشوند. از میان این کانیها، کالکوسیت و مالاکیت بیشترین فراوانی را دارند. مطالعات ژئوشیمی نشان از آن دارد که عنصر مس بیشترین همبستگی را با عناصر نقره (0.894R=) و آرسنیک (0.520R = ) دارد. این در حالی است که با این عناصر کانی مستقلی تشکیل نداده است و احتمال دارد که این عناصر در شبکه کانیهای مسدار، جایگزین مس شده باشند. مطالعه میانبارهای سیال روی سیالهای به دام افتاده در کانیهای کوارتز و کلسیت انجام شده است. دمای همگنشدگی در میانبارهای سیال، بهطور میانگین 200 تا 220 درجه سانتیگراد است. درجه شوری به دست آمده در این سیالها، در محدودههای 97/0-37/1 و 67/3- 07/4 درصد وزنی نمکطعام است. این کانسار همانندیهای فراوانی از دید کانیشناسی، سنگ میزبان، ساخت و بافت و ژئومتری با کانسارهای نوع مانتو و مس در طبقات سرخ آتشفشانی دارد.
مقاله پژوهشی
احمد خیاط زاده؛ احمد عباسنژاد
چکیده
در چند دهه اخیر روشهای تصمیمگیری چندمعیاره بسیار پیشرفت و در علوم مختلف کاربرد پیدا کرده است و استفاده از آنها در مباحث مختلف زمینشناسی، بهویژه در ارزیابی خطرهای زمینشناختی که معمولاً چندمعیاره هستند، میتواند بسیار مفید باشد. پژوهشهایی که کاربرد این روشها را در زمینشناسی در عمل نشان دهند کمک به فراگیر شدن استفاده ...
بیشتر
در چند دهه اخیر روشهای تصمیمگیری چندمعیاره بسیار پیشرفت و در علوم مختلف کاربرد پیدا کرده است و استفاده از آنها در مباحث مختلف زمینشناسی، بهویژه در ارزیابی خطرهای زمینشناختی که معمولاً چندمعیاره هستند، میتواند بسیار مفید باشد. پژوهشهایی که کاربرد این روشها را در زمینشناسی در عمل نشان دهند کمک به فراگیر شدن استفاده از آنها در موضوعات مختلف زمینشناسی خواهند کرد. از آنجا که رویدادهای چند قرن گذشته نشان از آن دارد که استراتوولکانها بیش از دیگر انواع آتشفشانها میتوانند فاجعهآمیز باشند؛ بنابراین در این مطالعه، به عنوان یک مطالعه موردی، روشهای تصمیمگیری چندمعیاره آنتروپی وزندهی ساده (EN-SAW) و تحلیل شبکه (ANP) برای ارزیابی و رتبهبندی خطر فوران استراتوولکانهای ایران (دماوند، سهند، سبلان، تفتان، بزمان، مساحیم و بیدخوان) مورد استفاده قرار گرفته است. بدین منظور ابتدا معیارهای مؤثر در ارزیابی خطر با نظر کارشناسان انتخاب شدهاند که عبارتند از سن آخرین فعالیت آتشفشانی، بود یا نبود وضعیت زمینساختی به وجود آورنده، وضعیت فعالیتهای پس از فوران مانند چشمههای آب گرم و میزان فرسایش آتشفشان. سپس آنها با نظر کارشناسان امتیازدهی شدند و در پایان با روشهای EN-SAW و ANP و با استفاده از نرمافزار Super Decision امتیاز خطر فعال شدن این آتشفشانها مشخص شد و بر پایه رقم حاصل، رتبهبندی شدند. در هر دو روش، آتشفشان دماوند در رتبه اول از دید احتمال فعالیت دوباره قرار گرفت. از این رو توصیه میشود که بیش از دیگر آتشفشانهای ایران مورد توجه قرار گیرد؛ مطالعات تکمیلی ژئوشیمیایی، ژئوفیزیکی و غیره روی آن انجام، نقشه پهنهبندی خطر آن تهیه و (به عنوان نوعی پایش) یک پایگاه لرزهنگاری در محدوده آن تأسیس شود. بر پایه روشهای یاد شده، آتشفشانهای بزمان، تفتان و سبلان با امتیازهای نزدیک به هم در رتبه بعدی قرار میگیرند. بهتر است آنها نیز نیمهفعال در نظر گرفته شوند و از دید مدیریت خطر در اولویت بعدی قرار گیرند. وضعیت سهند با توجه به امتیاز آن مشکوک است ولی آتشفشانهای بیدخوان (بردسیر کرمان) و مساحیم (شمال شهر بابک کرمان) امتیاز کمی کسب کردهاند که بر پایه آن غیر فعال در نظر گرفته میشوند و بنابراین خطرناک نیستند.
مقاله پژوهشی
مهسا عبداعتدال؛ ظاهر حسین شمالی؛ محمدرضا قیطانچی
چکیده
منطقه مکران حاصل فرورانش پوسته اقیانوسی صفحه عربستان به زیر صفحه اوراسیاست که در حاشیه جنوب خاوری ایران و جنوب پاکستان جای گرفته است. از دید رفتار لرزهای قطعهبندی مشخصی میان بخشهای خاوری و باختری این پهنه فرورانش وجود دارد. در بخش باختری مکران هیچ زمینلرزه بزرگی تا کنون ثبت نشده است. در حالی که بخش خاوری زمینلرزههای بزرگ ...
بیشتر
منطقه مکران حاصل فرورانش پوسته اقیانوسی صفحه عربستان به زیر صفحه اوراسیاست که در حاشیه جنوب خاوری ایران و جنوب پاکستان جای گرفته است. از دید رفتار لرزهای قطعهبندی مشخصی میان بخشهای خاوری و باختری این پهنه فرورانش وجود دارد. در بخش باختری مکران هیچ زمینلرزه بزرگی تا کنون ثبت نشده است. در حالی که بخش خاوری زمینلرزههای بزرگ و متوسط بسیاری را تجربه کرده است. از دیگر تفاوتهای آشکاری که میان بخش باختری و خاوری مکران دیده میشود دور افت بیشتر آتشفشانهای کواترنری از پیشکمان خود در بخش خاوری نسبت به بخش باختری است. درک رفتارهای غیر عادی این زون فرورانش همواره از چالشهای بزرگ در لرزهزمینساخت این منطقه بوده است. در این پژوهش سعی میشود که با استفاده از روش نوفه لرزهای محیطی، تصاویر دقیقتری از ساختار سرعتی پوسته و گوشته بالایی در پهنه فرورانش مکران به دست آید. برای این منظور، مجموعه بزرگی از دادهها در راستای تعیین تصاویر توموگرافی در این منطقه فراهم شده است. توابع گرین فواصل میان ایستگاهی امواج لاو با استفاده از دادههای نوفه ثبت شده استخراج شده و با استفاده از آن منحنیهای پاشش سرعت گروه امواج لاو برای انجام فرایند توموگرافی دو بعدی به دست آمده است.
مقاله پژوهشی
نرگس شیردشتزاده؛ قدرت ترابی؛ رامین صمدی
چکیده
در بخشهای جنوبی افیولیت نایین قطعات آمفیبولیتی به رنگ سبز تیره درون اسکارنها دیده شد. این سنگها در نمونه دستی ظاهری شبیه به ارتوآمفیبولیتهای (سنگهای بازیک دگرگون) این افیولیت دارند، ولی از دید کانیشناسی کانیهای آمفیبول (هورنبلند منیزیمدار)، کلینوپیروکسن (دیوپسید)، گارنت (گروسولار - آندرادیت با Grs~63-87 And~12-35)، کوارتز و کمی ...
بیشتر
در بخشهای جنوبی افیولیت نایین قطعات آمفیبولیتی به رنگ سبز تیره درون اسکارنها دیده شد. این سنگها در نمونه دستی ظاهری شبیه به ارتوآمفیبولیتهای (سنگهای بازیک دگرگون) این افیولیت دارند، ولی از دید کانیشناسی کانیهای آمفیبول (هورنبلند منیزیمدار)، کلینوپیروکسن (دیوپسید)، گارنت (گروسولار - آندرادیت با Grs~63-87 And~12-35)، کوارتز و کمی کلسیت و ولاستونیت دارند. کلریت و پرهنیت نیز کانیهای ثانویه آنها هستند و بیشتر شکستگیها را پر کردهاند. مطالعات صحرایی، سنگنگاری و شیمی کانیها نشاندهنده برخی تفاوتهای کانیشناسی میان قطعات آمفیبولیتی دروناسکارنها و ارتوآمفیبولیتهای این افیولیت هستند. بهگونهای که شاید بتوان این قطعات آمفیبولیتی را الیستولیتهایی با خاستگاه رسوبی (مارنهای آهکی کف دریا) دانست که در پی دگرگونی ناحیهای در حد رخساره آمفیبولیت - گرانولیت در شرایط فوگاسیته کم اکسیژن به آمفیبولیت (پاراآمفیبولیت) تبدیل شدهاند.
مقاله پژوهشی
احمد حسینخانی؛ محمدحسن کریمپور؛ آزاده ملکزاده شفارودی
چکیده
منطقه اکتشافی جنوب باختری سرخکوه بخشی از کمربند آتشفشانی- نفوذی در باختر بلوک لوت، جنوب باختری شهر بیرجند است. زمینشناسی منطقه متشکل از سنگهای آتشفشانی با ترکیب آندزیت و بازالت بوده که نفوذ تودههای نفوذی در مراحل زمانی متفاوت با ترکیب هورنبلنددیوریت، هورنبلندمیکرودیوریت، هورنبلنددیوریت پورفیری، هورنبلندکوارتزدیوریت ...
بیشتر
منطقه اکتشافی جنوب باختری سرخکوه بخشی از کمربند آتشفشانی- نفوذی در باختر بلوک لوت، جنوب باختری شهر بیرجند است. زمینشناسی منطقه متشکل از سنگهای آتشفشانی با ترکیب آندزیت و بازالت بوده که نفوذ تودههای نفوذی در مراحل زمانی متفاوت با ترکیب هورنبلنددیوریت، هورنبلندمیکرودیوریت، هورنبلنددیوریت پورفیری، هورنبلندکوارتزدیوریت پورفیری و بیوتیتکوارتزمونزونیت در آنها موجب دگرسانی گسترده و کانیسازی شده است. در بخشهای شمال باختری منطقه کانیسازی رگهای با امتداد شمال باختری-جنوب خاوری در سنگ میزبان هورنبلند دیوریت پورفیری دیده میشود، که کانیسازی اصلی آن شامل کوارتز، کالکوپیریت، پیریت و کانیهای ثانویه آهن و مس است. این رگه، جوانترین رخداد کانیسازی مرتبط با تودههای نفوذی در بلوک لوت است (سن پس از میوسن). در مطالعه میانبارهای سیال اولیه در بلورهای کوارتز همزمان با کانیسازی، سه نوع میانبار سیال دو فازی با چگالی مختلف شناسایی شد که دو نوع فراوان غنی از مایع دمای یکنواختی 270 و 330 درجه سانتیگراد را نشان میدهند. بر پایه ذوب آخرین قطعه یخ سیال نیز متوسط شوری این دو نوع میانبار سیال به ترتیب 12 تا 15 و 16 تا 19درصد وزنی نمک طعام است. میانبارهای همگن شده به گاز، دمای یکنواختی و شوری کمی بیشتری دارند. با توجه به میزان دمای یکنواختشدگی و شوری میانبارهای سیال و همچنین محاسبه چگالی و فشار این میانبارها، ژرفای حدود 700 متر برای کانیسازی پیشنهاد میشود که معادل سطح فرسایش کنونی است. مطالعات ایزوتوپهای اکسیژن کوارتز در رگه کانیسازی نشان میدهد که مقادیر δ18O کوارتز میان 66/8+ تا 09/13+ در هزار و δ18O سیال گرمابی در تعادل با کوارتز بر پایه دما میان 06/3+ تا 59/7+ در هزار بوده که در محدوده آبهای ماگمایی است. بهطور کلی مطالعات میانبارهای سیال و ایزوتوپی نشانه همخوانی کانیسازی رگهای جنوب باختری سرخکوه با کانیسازی اپیترمال است که با ماگمازایی توده نفوذی دیوریت در منطقه مرتبط است. محلولهای ماگمایی منشأ یافته از توده دیوریتی در اثر تغییر در شرایط فیزیکوشیمیایی محلول و همچنین رخداد پدیده جوشش سبب نهشته شدن کانیها در گسل بهصورت رگه شدهاند.
مقاله پژوهشی
فرح جلیلی؛ فاطمه هادوی؛ بهنام رحیمی؛ احمدرضا خزائی
چکیده
در این پژوهش، زیستچینهنگاری برش خاور افضلآباد در بلوک لوت (بخشی از حوضه فیلیشی در خاور ایران) بر پایه نانوفسیلهای آهکی مطالعه شده است. بر پایه مطالعات انجام شده در فیلیشوییدهای افضلآباد، 19 جنس و 52گونه از نانوفسیلهای آهکی شناسایی شد. بر پایه نانوفسیلهای آهکی شناسایی شده، توالی مورد مطالعه، با زونهای زیستی NN8- NN10 ...
بیشتر
در این پژوهش، زیستچینهنگاری برش خاور افضلآباد در بلوک لوت (بخشی از حوضه فیلیشی در خاور ایران) بر پایه نانوفسیلهای آهکی مطالعه شده است. بر پایه مطالعات انجام شده در فیلیشوییدهای افضلآباد، 19 جنس و 52گونه از نانوفسیلهای آهکی شناسایی شد. بر پایه نانوفسیلهای آهکی شناسایی شده، توالی مورد مطالعه، با زونهای زیستی NN8- NN10 از زونبندی (1971) Martini همخوانی دارد که نشانگر بازه سنی میوسن میانی- میوسن پسین است.
مقاله پژوهشی
خلیل سرکارینژاد؛ بهاره ظفرمند
چکیده
پهنه گسلی قیر با سازوکار لغزشی وارون، بخشی از کمربند پیشبوم چینخورده زاگرس است که در جنوب ناحیه برشی سبزپوشان قرار دارد و پهنه گسلی راستالغز کرهبس از شمال باختر این منطقه میگذرد. شیب این گسل دارای مقداری متوسط و روند آن موازی با روند عمومی چینها و گسلهای راندگی در کمربند چین خورده زاگرس است. در این پژوهش برای تعیین موقعیت ...
بیشتر
پهنه گسلی قیر با سازوکار لغزشی وارون، بخشی از کمربند پیشبوم چینخورده زاگرس است که در جنوب ناحیه برشی سبزپوشان قرار دارد و پهنه گسلی راستالغز کرهبس از شمال باختر این منطقه میگذرد. شیب این گسل دارای مقداری متوسط و روند آن موازی با روند عمومی چینها و گسلهای راندگی در کمربند چین خورده زاگرس است. در این پژوهش برای تعیین موقعیت فضایی محورهای تنش در پهنه گسلی قیر از دو روش استفاده شده است. یکی از این روشها استفاده از وارونسازی دادههای سازوکار کانونی زمینلرزههای حاصل از فعالیت گسل است که تنشهای حال حاضر را نشان میدهد و دیگری، وارونسازی دادههای خشلغز گسلی است. میانگین راستای تنش فشارشی دیرین و عهد حاضر حاصل از این پژوهش به ترتیب N33ºE و N05°E به دست آمد که هر دو راستا سوی تنش فشارشی عمومی NNE-SW را در این پهنه گسلی نشان میدهد که منطبق با جهات تنش فشارش عمومی زاگرس و همگرایی دو صفحه ایران و عربی است. نتایج، تغییرات چپگرد محور بیشینه تنش فشارشی را در طول زمان نشان میدهد و الگوی دوایر مور به دست آمده نشاندهنده یک پهنه ترافشارش فعال است. نسبت بزرگای تنشهای اصلی (شکل هندسی بیضوی تنش ) به دستآمده از وارونسازی دادههای سازوکار کانونی زمینلرزهها مقدار 88/0 را نشان میدهد که معادل بیضوی تنش کلوچهای شکل است؛ در حالی که نسبت بزرگای تنشهای به دستآمده از وارونسازی دادههای لغزش گسل مقدار 2/0 را نشان میدهد که معادل بیضوی تنش دوکیشکل است.
مقاله پژوهشی
شیرین چیذری؛ حمید نظری؛ علیرضا کریمی باوندپور؛ مسعود فتوت؛ مهتاب ملک محمودی
چکیده
دشت صحنه- بیستون با روند عمومی شمال باختری- جنوب خاوری، در شمال خاوری استان کرمانشاه جای دارد و کموبیش با روند اصلی پهنه ساختاری زاگرس همراستاست. همجواری این گستره با گسل اصلی جوان زاگرس (Main Recent Fault) اهمیت مطالعه آن را افزایش میدهد. در این پژوهش، ضمن بازخوانی و شناساندن گسلهای تأثیرگذار در دشت صحنه-بیستون، چگونگی شکلگیری ساختار ...
بیشتر
دشت صحنه- بیستون با روند عمومی شمال باختری- جنوب خاوری، در شمال خاوری استان کرمانشاه جای دارد و کموبیش با روند اصلی پهنه ساختاری زاگرس همراستاست. همجواری این گستره با گسل اصلی جوان زاگرس (Main Recent Fault) اهمیت مطالعه آن را افزایش میدهد. در این پژوهش، ضمن بازخوانی و شناساندن گسلهای تأثیرگذار در دشت صحنه-بیستون، چگونگی شکلگیری ساختار دشت با توجه به عملکرد گسلهای جنبای پیرامونی بررسی شده است. نتایج کلی نشان میدهد که ریختشناسی این دشت، بر آمده از کارکرد دو گسل نهان و جنبای بدربان (Badrban) و برناج (Barnaj) بوده است؛ بدین گونه که به سبب حرکت عادی گسل برناج در خاور کوهستان بیستون- تاق بستان و سازوکار راندگی گسل بدربان، حوضه صحنه- بیستون تشکیل شده است. الگوی ساختاری آبخوان دشت هرسین- بیستون، با توجه به آهنگ و همسنجی ساختار گسلهای جنبای پیرامونی به عنوان گسلهای کنترل کننده حوضه کواترنری با استفاده از دادههای کمی ژئوالکتریکی و تحلیل کیفی رفتار آبخوان تعیین شد. ستبرای آبخوان دشت، در بخشهای گوناگون آن مشخص شد؛ به گونهای که ستبرترین بخش آبرفت آبخوان در بخش مرکزی دشت قرار دارد و به سوی شمال باختری یا جنوب خاوری و با نزدیک شدن به واحدهای سنگی پیرامونی، از ستبرای آن کاسته میشود.
مقاله پژوهشی
سوده صدیقیان؛ سارا درگاهی؛ محسن آروین
چکیده
کمپلکس نفوذی خونرنگ به عنوان یکی از بزرگترین کمپلکسهای موجود در بخش جنوبی پهنه سنندج- سیرجان، در شمال باختری شهرستان جیرفت در استان کرمان جای گرفته است. این کمپلکس از مجموعهای از سنگهای اسیدی و حدواسط مانند دیوریت، کوارتزدیوریت، تونالیت، گرانودیوریت، گرانیت و اعضای مافیکتر مانند هورنبلندگابرو و میکروگابرو تشکیل یافته است. ...
بیشتر
کمپلکس نفوذی خونرنگ به عنوان یکی از بزرگترین کمپلکسهای موجود در بخش جنوبی پهنه سنندج- سیرجان، در شمال باختری شهرستان جیرفت در استان کرمان جای گرفته است. این کمپلکس از مجموعهای از سنگهای اسیدی و حدواسط مانند دیوریت، کوارتزدیوریت، تونالیت، گرانودیوریت، گرانیت و اعضای مافیکتر مانند هورنبلندگابرو و میکروگابرو تشکیل یافته است. مطالعات صحرایی همراه با شواهد کانیشناسی و ژئوشیمیایی نشان میدهد که کمپلکس نفوذی خونرنگ در سری کالکآلکالن جای میگیرد و اعضای فلسیک این مجموعه از نوع متاآلومینوس تا کمی پرآلومینوس و از نوع I هستند. نمودارهای عنکبوتی بهنجار شده نمونههای مورد مطالعه نسبت به گوشته اولیه، غنیشدگی از عناصر سنگدوست با شعاع یونی بزرگ (LILE) مانند Rb، Cs و K و نیز کاهیدگی از عناصر با قدرت یونی زیاد (HFSE) مانند Ti، Ta و Nb را نشان میدهند که از ویژگیهای اصلی ماگماهای مرتبط با فرورانش است. بر پایه شواهد ژئوشیمیایی، به نظر میرسد بخش مافیک در اثر ذوب گوه گوشتهای متاسوماتیسم شده رخ داده باشد؛ اما بخش فلسیک در اثر ذوب سنگهای متابازیک پوسته زیرین بهعلت تزریق ماگماهای مافیک مشتق از گوشته ایجاد شده است. تشکیل این سنگها میتواند به دلیل فرورانش پوسته اقیانوسی نوتتیس به زیر خردهقاره ایران مرکزی در زمان ژوراسیک میانی، در یک محیط کمان آتشفشانی بوده باشد.
مقاله پژوهشی
مهدیه محمدی؛ حمید احمدیپور؛ عباس مرادیان
چکیده
مجموعه اولترامافیک آببید در شمال استان هرمزگان قرار دارد و جزیی از کمربند افیولیتی اسفندقه- حاجیآباد به شمار میرود. بیش از 90 درصد حجم سنگهای موجود در این مجموعه را هارزبوژیت تشکیل داده و لرزولیت، دونیت، دایکهای پیروکسنیت و همچنین لایهها و عدسیهای کرومیتیت نیز در آن رخنمون دارند. هارزبورژیتها به حالت تودهای دیده ...
بیشتر
مجموعه اولترامافیک آببید در شمال استان هرمزگان قرار دارد و جزیی از کمربند افیولیتی اسفندقه- حاجیآباد به شمار میرود. بیش از 90 درصد حجم سنگهای موجود در این مجموعه را هارزبوژیت تشکیل داده و لرزولیت، دونیت، دایکهای پیروکسنیت و همچنین لایهها و عدسیهای کرومیتیت نیز در آن رخنمون دارند. هارزبورژیتها به حالت تودهای دیده شده، لایهبندی آشکاری ندارند و بلورهایشان جهت یافتهاند. بافتهای موجود در هارزبورژیتهای آببید، همچون جهت یافتگی، کشیدگی و انحنا در بلورها، تبلور دوباره، وجود تیغههای جدایشی کلینوپیروکسن در اورتوپیروکسن و نسلهای مختلف کانیها نشان میدهد که این سنگها در شرایط گوشته بالایی تشکیل و سپس در محیط پوستهای قرار گرفتهاند. شواهد مربوط به شیمی کانیها نشانگر آن است که هارزبورژیتهای مجموعه اولترامافیک آببید در محیطی همانند پریدوتیتهای حوضه پشت کمان شکل گرفته و دچار حدود 15 درصد ذوب بخشی شدهاند. سپس تحت تأثیر متاسوماتیسم گوشته قرار گرفتهاند و مقادیر عناصر کمیاب ناسازگار در سنگ کل آنها افزایش یافته است. دماسنجی الیوین- اسپینل در هارزبورژیتهای مجموعه آببید، دمای تعادل 1000 تا 1200 درجه سانتیگراد را نشان میدهد و نشانگر حضور این سنگها در محدوده اسپینل پریدوتیت است. شواهد شیمیایی و موقعیت زمینساختی هارزبورژیتهای مورد مطالعه در نمودارهای مختلف نشان میدهند که این سنگها به پریدوتیتهای آبیسال شباهت دارند و احتمالاً در یک محیط حوضه پشت کمان شکل گرفتهاند. هارزبورژیتهای مجموعه آببید می توانند بخشی از گوه گوشتهای بالای تیغه در حال فرورانش نوتتیس باشند که در زیر یک پوسته اقیانوسی جوان و متعلق به حوضه پشت کمان تشکیل شدهاند.
مقاله پژوهشی
سجاد مغفوری؛ محمدرضا حسینزاده؛ عبدالرحمان رجبی؛ امیرمرتضی عظیمزاده
چکیده
توالی رسوبی کرتاسه پیشین در حوضه جنوب یزد میزبان کانهزاییهای روی- سرب- باریت است. این توالی را میتوان از دید موقعیت چینهای، سن و جنس سنگها به سه بخش پایینی، میانی و بالائی تقسیم کرد. بخش پایینی یا سازند سنگستان بهطور چیره از رسوبات تخریبی همچون کنگلومرا، ماسهسنگ، شیل، سیلتستون و آهک االیتی تشکیل یافته و با دگرشیبی آذرینپی ...
بیشتر
توالی رسوبی کرتاسه پیشین در حوضه جنوب یزد میزبان کانهزاییهای روی- سرب- باریت است. این توالی را میتوان از دید موقعیت چینهای، سن و جنس سنگها به سه بخش پایینی، میانی و بالائی تقسیم کرد. بخش پایینی یا سازند سنگستان بهطور چیره از رسوبات تخریبی همچون کنگلومرا، ماسهسنگ، شیل، سیلتستون و آهک االیتی تشکیل یافته و با دگرشیبی آذرینپی روی گرانیت شیرکوه و سازند دگرگون شده شمشک به سن ژوراسیک قرار گرفته است. سنگهای رسوبی بخش میانی یا سازند تفت شامل شیلهای غنی از مواد آلی، سیلتستون، آهک و دولومیت هستند. بخش بالائی یا سازند آبکوه (دره زنجیر) از سنگهای شیلی، آهکهای نازکلایه چرتدار و مارن تشکیل یافته است و بهصورت همشیب روی سازند تفت قرار میگیرد. کانهزاییهای روی- سرب- باریت در توالی رسوبی میزبان بر پایه جایگاه چینهای، سن نسبی و نوع سنگ میزبان ماده معدنی در دو افق قرار میگیرند: افق اول که کانسارهای مهدیآباد، منصورآباد و فرحآباد را دربر میگیرد، در بخش زیرین سازند تفت قرار دارد و سنگ میزبان ماده معدنی در آن شیلهای غنی از مواد آلی، آهکهای شیلی، سیلتستون، آهکهای سیلتی و دولومیت است. افق دوم که تنها در کانسارهای مهدی آباد و منصورآباد دیده می شود، در بخش میانی سازند آبکوه تشکیل شده است. سنگ میزبان ماده معدنی در این افق شیلهای سیاه و آهکهای نازکلایه چرتی است.
مقاله پژوهشی
مهتاب افلاکی؛ اسماعیل شبانیان؛ زینب داودی
چکیده
حوضه سنوزوییک ماهنشان- میانه، در جنوب باختری پایانه جنوبی گسل تبریز، میان دو قلمرو زمینساختی شمال باختر و شمال ایران جای دارد که متأثر از دو رژیم زمینساختی و وضعیت تنش متفاوت هستند. از این رو، شناخت وضعیت تنش در گستره ماهنشان- میانه، یک روش کلیدی برای تعیین مرز گذار میان این دو قلمرو زمینساختی است. در این پژوهش وضعیت تنش ...
بیشتر
حوضه سنوزوییک ماهنشان- میانه، در جنوب باختری پایانه جنوبی گسل تبریز، میان دو قلمرو زمینساختی شمال باختر و شمال ایران جای دارد که متأثر از دو رژیم زمینساختی و وضعیت تنش متفاوت هستند. از این رو، شناخت وضعیت تنش در گستره ماهنشان- میانه، یک روش کلیدی برای تعیین مرز گذار میان این دو قلمرو زمینساختی است. در این پژوهش وضعیت تنش کواترنری گستره با استفاده از روش وارونسازی دادههای جنبشی گسلها (صفحه گسل و بردار لغزش آن)، برداشت شده در 25 ایستگاه در گستره حوضه رسوبی سنوزوییک ماهنشان- میانه، بررسی شدهاست. نتایج، راستای محور بیشینه فشارش افقی کواترنری را در بخشهای مختلف گستره، شمالخاور- جنوب باختر (~N049) و رژیم تنش حاکم بر منطقه را فشارشی و هماهنگ با تنش ناشی از همگرایی عربی- اوراسیا نشان میدهد.
مقاله پژوهشی
اعظم ماهانیپور؛ امینه نجفپور؛ محمد داستانپور
چکیده
در این مطالعه بخشهای زیرین سازند گورپی در یال جنوب باختری تاقدیس کوه گورپی از دید نانوفسیلهای آهکی بررسی شد. بر پایه گونههای شاخص نانوفسیلی، زیستزونهای CC22/UC15eTP تا CC24/UC18 در محدوده مورد مطالعه تشخیص و سن کامپانین پسین- ابتدای مایستریشتین برای این محدوده در نظر گرفته شد. تجمع نانوفسیلهای آهکی موجود بیانگر حضور همزمان گونههای ...
بیشتر
در این مطالعه بخشهای زیرین سازند گورپی در یال جنوب باختری تاقدیس کوه گورپی از دید نانوفسیلهای آهکی بررسی شد. بر پایه گونههای شاخص نانوفسیلی، زیستزونهای CC22/UC15eTP تا CC24/UC18 در محدوده مورد مطالعه تشخیص و سن کامپانین پسین- ابتدای مایستریشتین برای این محدوده در نظر گرفته شد. تجمع نانوفسیلهای آهکی موجود بیانگر حضور همزمان گونههای شاخص میزان بالا و پایین مواد غذایی در برش تحت بررسی است. فراوانی جنس و گونههای الیگوتروف (Eiffellithus spp.، Prediscosphaera spp.، Watznaueria barnesae، Watznaueria fossacincta، Lithraphidites carniolensis، Staurolithites spp.، Micula staurophora و Cribrosphaerella ehrenbergii) بیش از گونههای یوتروف (Biscutum constans، Discorhabdus ignotus، Placozygus spiralis، Reinhardtites spp.، Zeugrhabdotus spp. و Tranolithus orionatus) بوده و در کل روند فراوانی گونههای الیگوتروف به سوی بخشهای بالایی برش (مرز کامپانین- مایستریشتین و مایستریشتین پیشین) افزایشی و روند فراوانی گونههای یوتروف کاهشی است.
مقاله پژوهشی
معصومه منصوری؛ کورش شیرانی؛ اکبر قاضیفرد؛ سیدنعیم امامی
چکیده
در این مطالعه دو مدل دو متغیره شامل وزن شاهد (WOE) و شاخص آنتروپی (IOE)، برای شناسایی مناطق دارای خطر زمینلغزش منطقه دوآب صمصامی مورد استفاده قرار گرفته است. برای این منظور ده لایه عامل شامل شیب، سوی شیب، میزان بارش، شتاب ثقل افقی زمینلرزه، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از نقاط شهری و روستایی، سنگشناسی و کاربری ...
بیشتر
در این مطالعه دو مدل دو متغیره شامل وزن شاهد (WOE) و شاخص آنتروپی (IOE)، برای شناسایی مناطق دارای خطر زمینلغزش منطقه دوآب صمصامی مورد استفاده قرار گرفته است. برای این منظور ده لایه عامل شامل شیب، سوی شیب، میزان بارش، شتاب ثقل افقی زمینلرزه، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه، فاصله از گسل، فاصله از نقاط شهری و روستایی، سنگشناسی و کاربری زمینها انتخاب شد. نقشه پراکنش لغزشها با استفاده از لغزشهای ثبت شده، تصاویر ماهوارهای Google Earth و مشاهدات صحرایی تهیه شده است. نقشه خطر لغزش با استفاده از وزن بهدست آمده توسط هر مدل و نرمافزار ArcGIS تهیه و برای ارزیابی آنها از شاخص سطح سلول هسته (SCAI) و سطح زیر منحنی (AUC) ویژگی عملگر گیرنده (ROC) استفاده شد. نتایج بهدست آمده برآورد خوبی از خطر لغزش در منطقه مورد مطالعه نشان میدهد؛ بهطوری که سنگشناسی، بارش و کاربری زمین نقش مهمی در ایجاد لغزشها در منطقه دارند و بهطور کلی هر دو مدل برای پهنهبندی خطر زمینلغزش منطقه مناسب بوده است. فرایند اعتبارسنجی با استفاده از 30 درصد نقاط لغزشی نشان داد که مقدار سطح زیرمنحنی ROC در روش وزن شاهد برابر با (79/0) بوده و نسبت به روش شاخص آنتروپی با سطح زیر منحنی (73/0) پیشبینی بهتری در رخداد زمینلغزشها داشته است. نقشههای حاصل میتواند برای برنامهریزی مکانی و کاربری زمین مورد استفاده قرار گیرد.
مقاله پژوهشی
محمد پوستی؛ رویا محمدی پورتازیانی؛ حجت حاج حسنی؛ سیدمحسن مرتضوی راوری
چکیده
سنگهای پریدوتیتی لردگرم بخشی از کمپلکسهای الترابازیک در جنوب خاور ایران هستند. این سنگها بیشتر شامل هارزبورژیت، دونیت، لرزولیت، و مقادیر کمی لیستونیت و منیزیتهای ثانویه هستند. مطالعات تفصیلی میکروپروب روی کروماسپینلهای موجود در پریدوتیتها مقادیر بسیار بالای Mg#(51.2-65.63) وCr#(39.9-64.0) و مقادیر پایین TiO2 (میانگین ...
بیشتر
سنگهای پریدوتیتی لردگرم بخشی از کمپلکسهای الترابازیک در جنوب خاور ایران هستند. این سنگها بیشتر شامل هارزبورژیت، دونیت، لرزولیت، و مقادیر کمی لیستونیت و منیزیتهای ثانویه هستند. مطالعات تفصیلی میکروپروب روی کروماسپینلهای موجود در پریدوتیتها مقادیر بسیار بالای Mg#(51.2-65.63) وCr#(39.9-64.0) و مقادیر پایین TiO2 (میانگین 05/0 درصد وزنی) را نشان میدهند. مقدار Fe3+# در کروماسپینلهای موجود در پریدوتیتها بسیار پایین (02/0< درصد وزنی) ا ست که نشاندهنده تبلور در شرایط فوگاسیته پایین اکسیژن است. همچنین ترکیب الیوینها از نوع فورستریت (Fo 90.97-92.63)، ارتوپیروکسنها از نوع انستاتیت، کلینوپیروکسنها از نوع دیوپسید و اسپینلها از نوع آلومینیم کرومدار هستند. ترموبارومتری کانیهای کلینوپیروکسن و ارتوپیروکسن، دمای تعادل دوباره پریدوتیتها را 60±1100 درجه سانتیگراد در فشار 26 کیلوبار نشان میدهد. نمودارهای جدا کننده محیط زمینساختی برای دونیتها محیط ابرفرورانشی از نوع پیش کمان و برای هارزبورژیتها و لرزولیتها ویژگیهای پریدوتیتهای آبیسال را نشان میدهند.
مقاله پژوهشی
رامین صادقی؛ عبدالله سعیدی؛ مهران آرین؛ منوچهر قرشی
چکیده
در این پژوهش، تفکیک فازهای تنش دیرین در منطقه خلخال با استفاده از تحلیل تنش دیرین بر پایه مطالعه داده لغزش گسلی ناهمگن و خطوارههای لغزشی مربوطه صورت گرفته است. این دادهها از واحدهایسنگی ژوراسیک، کرتاسه و ائوسن برداشت شده است. برای تعیین سوی لغزش، از شاخصهایی چون جدایش چینهای شاخصهای ریختشناسی سطح گسل، شکستگیهای مزدوج، ...
بیشتر
در این پژوهش، تفکیک فازهای تنش دیرین در منطقه خلخال با استفاده از تحلیل تنش دیرین بر پایه مطالعه داده لغزش گسلی ناهمگن و خطوارههای لغزشی مربوطه صورت گرفته است. این دادهها از واحدهایسنگی ژوراسیک، کرتاسه و ائوسن برداشت شده است. برای تعیین سوی لغزش، از شاخصهایی چون جدایش چینهای شاخصهای ریختشناسی سطح گسل، شکستگیهای مزدوج، شکافهای کششی استفاده شده است. دادههای صحرایی به کمک روش تحلیل برگشتی بررسی و مورد تفکیک قرار گرفت و مشخص شد که رژیم تنش امتدادلغز رژیم چیره در منطقه است. با انجام تفکیک فازهای تنش و مقایسه نتایج آن با دادههای صحرایی و لرزهای مشخص شد که رژیم تنشی سوم با محور 14دƒ2"> قائم و محور کشش شمال خاوری- جنوب باختری با دادههای لرزهای انطباق دارند و مربوط به فاز تنشی جدید حاکم در منطقه است. رژیمهای تنشی اول و دوم با راستای شمال باختر- جنوب خاور و شمالی- جنوبی مربوط به تنش دیرینه است. بررسیها مختلف شامل تحلیل نمودار گلسرخی برای گسلهای برداشت شده در هر محدوده و تحلیل آرایش ساختارهای موجود در منطقه، نشان میدهد عملکرد گسلهای منطقه بیشتر بهصورت امتدادلغز و امتدادلغز با مؤلفه عادی و شکل میدان تنش فازهای تفکیک شده در منطقه دوکیشکل است.
مقاله پژوهشی
فهیمه کوزهکولانی؛ محمد رهگشای؛ هادی شفائی مقدم
چکیده
تودههای نفوذی جنوب باختر سلماس شامل سنگهای حدواسط- مافیک و اسیدی، در مرز پهنههای سنندج- سیرجان و کمربند ماگمایی ارومیه- دختر در شمال باختر ایران رخنمون دارند. سنگهای مافیک- حدواسط دارای ترکیب متادیوریت و متاگابرو و کهنترین تودههای نفوذی منطقه هستند. سنگهای اسیدی ترکیب متاگرانیت تا متاگرانودیوریت دارند. این تودههای ...
بیشتر
تودههای نفوذی جنوب باختر سلماس شامل سنگهای حدواسط- مافیک و اسیدی، در مرز پهنههای سنندج- سیرجان و کمربند ماگمایی ارومیه- دختر در شمال باختر ایران رخنمون دارند. سنگهای مافیک- حدواسط دارای ترکیب متادیوریت و متاگابرو و کهنترین تودههای نفوذی منطقه هستند. سنگهای اسیدی ترکیب متاگرانیت تا متاگرانودیوریت دارند. این تودههای نفوذی درون مجموعهای از سنگهای آتشفشانی- رسوبی دگرگون شده با سن پرکامبرین نفوذ کردهاند. سنسنجی به روش U-Pb روی کانی زیرکن نمونههای متاگرانیت و متاگرانودیوریتی این مجموعه دگرگون شده، دامنه سنی از 4/2±567 میلیون سال تا7/2±565 میلیون سال (اواخر نئوپروتروزوئیک-کامبرین) را نشان میدهد. زیرکنها دارای هستههای کهن موروثی هستند. نتایج ایزوتوپ Hf (به همراه سن مدل) زیرکنهای این سنگها نشان میدهد که ماگمای تشکیلدهنده آنها اولیه (Juvenile) نیست بلکه حاصل واکنش با پوسته قارهای قدیمی به سن مزوپروتروزوییک است. مقدارδ18O زیرکنها احتمالاً نشاندهنده تبلور زیرکنها از ماگمایی است که با مواد پوستهای ترکیب شده است. تودههای نفوذی جنوب باختر سلماس، با سنگهای متاگرانیتی و گنیسی درون پیسنگ ایران که در ایران مرکزی، پهنه سنندج- سیرجان و پهنه البرز رخنمون یافتهاند، از دید زمانی همسن هستند. همه این سنگهای گسترش یافته موجود در پیسنگ، نشاندهنده بقایای فعالیت ماگمایی به سن نئوپروتروزوییک- کامبرین در امتداد حاشیه شمالی گندوانا هستند.
مقاله پژوهشی
سید جواد مقدسی
چکیده
نهشته فسفات جیرود در 45 کیلومتری شمال شهر تهران، در بخش مرکزی پهنه زمینشناختی- ساختاری البرز قرار گرفته است. این نهشته در سازند جیرود جای دارد که یکی از میزبانهای مهم فسفات در ایران است. افق فسفاتی شامل چندین لایه ماسهسنگی فسفاتی است که در یک واحد شیلی متورق سیاه رنگ جای گرفته است. نتایج حاصل از مطالعات میکروسکوپی نشان میدهند ...
بیشتر
نهشته فسفات جیرود در 45 کیلومتری شمال شهر تهران، در بخش مرکزی پهنه زمینشناختی- ساختاری البرز قرار گرفته است. این نهشته در سازند جیرود جای دارد که یکی از میزبانهای مهم فسفات در ایران است. افق فسفاتی شامل چندین لایه ماسهسنگی فسفاتی است که در یک واحد شیلی متورق سیاه رنگ جای گرفته است. نتایج حاصل از مطالعات میکروسکوپی نشان میدهند که افقهای فسفاتی سازند جیرود کانیشناسی سادهای دارند. آپاتیت و کوارتز کانیهای اصلی سازنده این افقها و کانیهای فرعی شامل کلسیت، دولومیت، پیریت، اکسیدهای آهن و کانیهای رسی هستند. نمونههای فسفات گردآوری شده دارای الگوهای REE، مقدار کل REE و نسبتهای عنصری تقریباً یکسانی هستند که نشان میدهد فرایندهای مشابهی در تشکیل آنها مؤثر بودهاند. میانگین مقدار کل REE نمونههای فسفات معدن جیرود از میانگین آبهای اقیانوسی بسیار بیشتر است. الگوهای REE بهنجار شده نمونههای فسفات جیرود، تفریق و غنیشدگی LREE نسبت به HREE نشان میدهند. فسفات جیرود بدون بیهنجاری Ce است. بررسی الگوی بهنجار شده REE نسبت به کندریت نشاندهنده شرایط احیایی رسوبگذاری فسفات است. الگوی بهنجار شده REE نسبت به میانگین شیلهای پساآرکئن (PAAS) نمونههای فسفات جیرود، الگوی تقریباً محدب همراه با بیهنجاری Eu متوسط مثبت نشان میدهد که وجود یک محیط رسوبی بیاکسیژن یا محیط دیاژنزی (احیا کننده سولفات) را برای تشکیل این فسفاتها پیشنهاد میکند.
مقاله پژوهشی
الهام بهرامنژاد؛ ساسان باقری؛ علی احمدی؛ اعظم زاهدی
چکیده
کمپلکس دگرگونی دهسلم با رخنمونی منحصر به فرد از سنگهای دگرگونی متنوع و پهنههای متوالی از کانیهای شاخص خود با امتدادی شمالی- جنوبی همراه با تودههای نفوذی فلسیک در حاشیه خاوری خردقاره ایران مرکزی، حدفاصل پهنه جوشخورده سیستان و بلوک لوت رخنمون دارد. از میان سنگهای موجود، متاپلیتها فراوانی چشمگیری در بخشهای مختلف دارند. ...
بیشتر
کمپلکس دگرگونی دهسلم با رخنمونی منحصر به فرد از سنگهای دگرگونی متنوع و پهنههای متوالی از کانیهای شاخص خود با امتدادی شمالی- جنوبی همراه با تودههای نفوذی فلسیک در حاشیه خاوری خردقاره ایران مرکزی، حدفاصل پهنه جوشخورده سیستان و بلوک لوت رخنمون دارد. از میان سنگهای موجود، متاپلیتها فراوانی چشمگیری در بخشهای مختلف دارند. شواهد بسیاری نشان از رخداد یک دگرگونی ناحیهای پیشرونده همراه شده با توالی کانیهای شاخص دگرگونی از باختر به خاور دارد. سنگهای پلیتی در محدوده رخساره شیستسبز با پهنه گارنت آغاز و پس از عبور از پهنههای استارولیت، آندالوزیت و سیلیمانیت تا درجات بالای رخساره آمفیبولیت و آستانه گرانولیت با پهنه ارتوکلاز + سیلیمانیت مشخص شدهاند. نتایج دماسنجیهای صورت گرفته بر پایه تغییرات عناصر Fe و Mg در زوج در تعادل گارنت- بیوتیت نشانگر دمایی در گستره 450 تا 550 درجه سانتیگراد از رخساره شیستسبز در بخش باختری تا دمای 750 درجه سانتیگراد و در آستانه گرانولیت در متاپلیتهای بخش خاوری کمپلکس دگرگونی دهسلم است. شرایط دگرگونی سنگهای پلیتی در کنار دیگر سنگهای موجود نشاندهنده وجود یک رویداد دگرگونی ناحیهای پیشرونده نوع آبوکوما در ژوراسیک پسین، همزمان با نفوذ توده گرانیتی شاهکوه و احتمالاً در موقعیت کمان ماگمایی پهنه فرورانش نوتتیس در منطقه دهسلم بوده است.
مقاله پژوهشی
عباس رمضانی اکبری؛ حسین رحیمپوربناب؛ محمدرضا کمالی؛ رضا موسوی حرمی؛ علی کدخدایی
چکیده
سازند فهلیان یکی از سازندهای گروه خامی با سن نئوکومین، میزبان ذخایر هیدروکربوری مهمی در ایران است و در میادین نفتی دشت آبادان اهمیت ویژهای دارد. ستبرای این سازند در چاههای مطالعه شده بهطور میانگین 440 متر و فصل مشترک زیرین آن با آهکهای رسی سازند گرو تدریجی است و در رأس با آهکهای رسی و مارنهای سازند گدوان پوشیده میشود. ...
بیشتر
سازند فهلیان یکی از سازندهای گروه خامی با سن نئوکومین، میزبان ذخایر هیدروکربوری مهمی در ایران است و در میادین نفتی دشت آبادان اهمیت ویژهای دارد. ستبرای این سازند در چاههای مطالعه شده بهطور میانگین 440 متر و فصل مشترک زیرین آن با آهکهای رسی سازند گرو تدریجی است و در رأس با آهکهای رسی و مارنهای سازند گدوان پوشیده میشود. مطالعه مقاطع نازک تهیه شده از کندهها و مغزههای حفاری و تطابق آنها با رخسارههای الکتریکی به شناسایی 12 ریزرخساره و 2 لیتوفاسیس انجامیده است. محیط رسوبی سازند فهلیان از دو بخش کربناته و مخلوط کربناته- آواری تشکیل میشود. بخش پایینی سازند فهلیان در یک رمپ کربناته و بخش بالایی آن در محیط مخلوط کربناته- تخریبی نهشته شده است. برای مشخص کردن رخسارههای الکتریکی، گروههای سنگی با روش MRGC مدلسازی شدهاند. بهترین تطابق میان ریزرخسارههای و رخسارههای الکتریکی در مدل 12 خوشهای (در روش MRGC) ایجاد شده است. از نتایج این گونه دریافت میشود که گروههای سنگی نامتجانس در سنگنگاری مانند محیط مخلوط کربناته- آواری میتوانند رخسارههای الکتریکی قابل قبولی ارایه دهند. همچنین در گروههای سنگی متجانس مانند محیط رمپ کربناته رخسارههای الکتریکی نمیتوانند ریزرخسارههای مدنظر زمینشناسی را کاملاً تشخیص دهند. بر پایه مطالعات سنگنگاری و رخسارههای الکتریکی، سازند فهلیان از دید چینهشناسی سکانسی شامل 3 سکانس رده سه با مرز نوع دوم است که انتهای سکانس سوم در بخش مخلوط کربناته- تخریبی با مرز سکانسی نوع یک به سازند گدوان ختم میشود.