مقاله پژوهشی
فریبا شیرهزاده اصفهانی؛ نادر کهنسال قدیموند؛ عبدالحسین کنگازیان؛ سیدحسن حجازی؛ واچیک هایراپطیان
چکیده
سازند وژنان (ژلین پسین- آسلین) به عنوان اولین سازند از توالی پرمین کمربند شهرضا- آباده از واحدهای سنگچینهای کنگلومرا، سنگآهک، ماسهسنگ و شیل تشکیل شده است. این سازند بر پایه جایگاه چینهنگاری معادل با گروه پیشرونده دورود در البرز و سازند زلدو در ایران مرکزی است. به منظور بررسی ویژگیهای سنگچینهای و زیستچینهای سازند ...
بیشتر
سازند وژنان (ژلین پسین- آسلین) به عنوان اولین سازند از توالی پرمین کمربند شهرضا- آباده از واحدهای سنگچینهای کنگلومرا، سنگآهک، ماسهسنگ و شیل تشکیل شده است. این سازند بر پایه جایگاه چینهنگاری معادل با گروه پیشرونده دورود در البرز و سازند زلدو در ایران مرکزی است. به منظور بررسی ویژگیهای سنگچینهای و زیستچینهای سازند وژنان دو برش سطحی در دره تنگ دارچاله (شمال خاور شهرضا) و یال خاوری کوه بناریزه (شمال آباده) انتخاب شد که به بازبینی سنگچینهای سازند وژنان در برش تنگ دارچاله، معرفی سازند وژنان در برش بناریزه و تطابق واحدهای سنگچینهای آن در دو برش اشاره شده انجامید. بر این اساس، مرز زیرین سازند وژنان در برشهای مورد مطالعه با توالی کربنیفر پسین از نوع ناپیوستگی همشیب است. در برش تنگ دارچاله (برش الگو) مرز بالایی این سازند با چینههای صخرهساز سازند سورمق از نوع گسلی است و در برش بناریزه (برش مرجع) این سازند با مرز همبری ناپیوسته از سازند سورمق مشخص میشود.
مقاله پژوهشی
محسن خادمی؛ فرزین قائمی؛ سیدکیوان حسینی؛ فرخ قائمی
چکیده
در این پژوهش بازخورد فرایندهای زمینساختی و سطحی بر یکدیگر، در ارتفاعات بینالود و دشت نیشابور مورد بررسی قرار گرفته است. برای دستیابی به این مهم از دادههای توپوگرافی، دادههای ثبت شده زمینلرزهها، مربوط به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران (مرکز مشهد) و اطلاعات به دست آمده از مشاهدات میدانی استفاده شده است. فرایندهای سطحی بر ...
بیشتر
در این پژوهش بازخورد فرایندهای زمینساختی و سطحی بر یکدیگر، در ارتفاعات بینالود و دشت نیشابور مورد بررسی قرار گرفته است. برای دستیابی به این مهم از دادههای توپوگرافی، دادههای ثبت شده زمینلرزهها، مربوط به مؤسسه ژئوفیزیک دانشگاه تهران (مرکز مشهد) و اطلاعات به دست آمده از مشاهدات میدانی استفاده شده است. فرایندهای سطحی بر پیشروی گوههای زمینساختی رانده شده در کمربندهای کوهزایی تأثیرگذار هستند. در مناطقی که فرایندهای زمینساختی سبب تشکیل بلندیها و افزایش شیب سطح زمین شدهاند، فرایندهای سطحی سبب تعدیل ارتفاعات و مسطح کردن شیبها میشوند و حجم زیادی از رسوبات آواری را به وجود میآورند که در پیشانی کمربند کوهزایی نهشته خواهند شد. این رسوبات به علت حجم و وزن زیاد بهصورت مانعی از پیشروی گوههای راندگی بهسوی جلو، جلوگیری میکنند و سبب افزایش نرخ تجمع تنش در آنجا میشوند. همچنین افزایش زاویه گسلها در گوههای کوهزایی، لغزش به روی این گسلها را سخت و گاه غیر ممکن میسازد. تشکیل گسلهای بیرون از توالی و راندگیهای برگشته را میتوان نتیجه آزاد شدن چنین تنشهای تجمع یافتهای در نظر گرفت. راندگی شمال نیشابور یک راندگی ثانویه است و به دلیل قطع کردن یالهای چینها و صفحههای راندگی دیگر، میتوان آن را به عنوان یک راندگی بیرون از توالی در نظر گرفت. نتایج مطالعات به ما نشان میدهد که حجم زیاد رسوبات پالئوژن و نئوژن در حوضه پیشانی راندگی نیشابور مانع از پیشروی رشتهکوه بینالود به عنوان گوه کوهزایی به سوی جلو (جنوب باختر) شده و رهایی نیروهای تجمع یافته حاصل از آن، گسل بیرون از توالی شمال نیشابور و راندگیهای برگشته را ایجاد کرده است.
مقاله پژوهشی
ربابه انتظاری؛ سید احمد علوی؛ محمدرضا قاسمی
چکیده
مجموعه دگرگونی جنوب سلماس که در شمال باختریترین بخش از پهنه ساختاری سنندج- سیرجان جای گرفته است، دربردارنده سنگهای گوناگون با درجه دگرگونی و دگرشکلی متفاوت است. این پژوهش با استفاده از مشاهدات صحرایی و مطالعات کانیشناسی و سنگنگاری، به توصیف و تفسیر ریزساختاری گستره میپردازد. واحدهای سنگی گستره بر پایه سنگ مادر به سه ...
بیشتر
مجموعه دگرگونی جنوب سلماس که در شمال باختریترین بخش از پهنه ساختاری سنندج- سیرجان جای گرفته است، دربردارنده سنگهای گوناگون با درجه دگرگونی و دگرشکلی متفاوت است. این پژوهش با استفاده از مشاهدات صحرایی و مطالعات کانیشناسی و سنگنگاری، به توصیف و تفسیر ریزساختاری گستره میپردازد. واحدهای سنگی گستره بر پایه سنگ مادر به سه دسته سنگهای متابازیتی، سنگهای کوارتز- فلدسپاری و سنگهای مرمری تقسیم میشوند. ریزساختار چیره در بیشتر سنگها، میلونیتی است اما درجه و میزان میلونیتی شدن در آنها متفاوت است. وجود برگوارگی و خطوارگی میلونیتی به همراه ریزساختارهایی مانند انواع پورفیروکلاستهای دنبالهدار، ماهی میکا، ساختار S-C و S-C نشانگر پهنههای میلونیتی در این گستره است. تفاوت در میزان نرخ کرنش، نوع سنگ مادر و ژرفای تشکیل سبب تفکیک 3 پهنه میلونیتی اصلی در این مجموعه شده است. میلونیتهای ایجاد شده بیشتر از نوع میلونیتهای درجه پایین تا متوسط هستند و از خاور به باختر و مرکز گستره درجه میلونیتی شدن آنها افزایش مییابد. وجود اولترامیلونیتها در بخشهای مرکزی گستره نشانگر افزایش نرخ کرنش هستند. همچنین وجود میلونیتهای درجه بالا (دمای بیش از 650 درجه سانتیگراد) و تشکیل میگماتیتها، نشانه ژرفای تشکیل در حد پوسته میانی تا پوسته پایینی است. در این مجموعه دگرگونی میتوان آثار 2 گامه دگرگونی (M1, M2) و 6 گامه دگرریختی (D1, D2, D3, D4, D5, D6) را دید. گامه دگرریختی فشارشی D1 پس از فعالیت ماگمایی پرکامبرین رخ داده و پس از آن در واپسین کامبرین گامه دگرگونی M1 بر این مجموعه اعمال شده است. گامههای دگرریختی D2 و D3 با مؤلفه اصلی برش ساده به شدت بر سنگهای دگرگونی اثر کرده و سبب ایجاد پهنههای میلونیتی در طی واپسین پرمین تا اوایل کرتاسه شدهاند. همزمان با گامه دگرریختی D2، گامه دگرگونی پسروندهای (M2) این مجموعه را متأثر کرده است. گامه دگرریختیD4 سبب فرارانده شدن واحد افیولیتی بر مجموعه دگرگونی در واپسین کرتاسه- پالئوسن شده است و پس از آن گامههای D5 و D6 بهصورت دگرریختی شکننده، همه واحدهای سنگی را تحت تأثیر قرار دادهاند.
مقاله پژوهشی
شهرام حبیبیمود؛ محمدنبی گرگیج؛ خسرو خسروتهرانی؛ عبدالله سعیدی؛ سید علی آقانباتی
چکیده
برش مورد مطالعه در مجاورت روستای دغال در 100 کیلومتری جاده ارتباطی زابل به نهبندان جای گرفته است. این برش ستبرایی برابر با 57/55 متر دارد. مرز زیرین برش یاد شده بهصورت ناپیوستگی با سنگ آذرین مشخص میشود و مرز بالایی در این منطقه نامشخص است. در این مطالعات برش یاد شده از دید سنگشناسی به 4 واحد تقسیم شده است. نتایج حاصل از مطالعات ماکروسکوپی ...
بیشتر
برش مورد مطالعه در مجاورت روستای دغال در 100 کیلومتری جاده ارتباطی زابل به نهبندان جای گرفته است. این برش ستبرایی برابر با 57/55 متر دارد. مرز زیرین برش یاد شده بهصورت ناپیوستگی با سنگ آذرین مشخص میشود و مرز بالایی در این منطقه نامشخص است. در این مطالعات برش یاد شده از دید سنگشناسی به 4 واحد تقسیم شده است. نتایج حاصل از مطالعات ماکروسکوپی و میکروسکوپی و تحلیل ریزرخسارهها نشان میدهد که نهشتههای یاد شده در 4 زیرمحیط لاگون، تپههای زیردریایی، کانال کشندی و دریای باز رسوب کردهاند که ستبرا و گستردگی زیرمحیط دریای باز در مقایسه با زیرمحیطهای دیگر بیشتر است. مطالعه و بررسی ریزرخسارهها و زیرمحیطهای سازنده آنها گواهی رسوبگذاری برش یاد شده در یک رمپ کربناتی از نوع همشیب است و نشان میدهد که در زمان کرتاسه پسین در محدوده مورد بررسی، دریایی به نسبت کمژرفا وجود داشته است. وجود میکروفسیلهایی مانند Orbitoides apiculata و Omphalocyclus macroporusنشاندهنده سن مائستریشتین برای سنگهای این برش است.
مقاله پژوهشی
ئارام بایتگل
چکیده
ادغام مطالعات رسوبشناسی و اثرشناسی توالیهای آواری سازند نایبند با سن تریاس پسین در ایران مرکزی- کرمان موجب تفکیک نهشتههای دلتایی از دریایی باز شده است. با تکیه بر ویژگیهای رخسارهای و شکل لایهها، توالیهای آواری به دو مجموعه رخساره تقسیم شدهاند: A) توالی رخسارهای دریای باز؛ B) توالی رخسارهای دلتایی رودخانهای. ...
بیشتر
ادغام مطالعات رسوبشناسی و اثرشناسی توالیهای آواری سازند نایبند با سن تریاس پسین در ایران مرکزی- کرمان موجب تفکیک نهشتههای دلتایی از دریایی باز شده است. با تکیه بر ویژگیهای رخسارهای و شکل لایهها، توالیهای آواری به دو مجموعه رخساره تقسیم شدهاند: A) توالی رخسارهای دریای باز؛ B) توالی رخسارهای دلتایی رودخانهای. توالی دلتایی شامل 4 رخساره پاشنه دلتا، بخش انتهایی جلوی دلتا، بخش بالایی جلوی دلتا و سدهای دهانهای رودخانه است. ویژگیهای کلی رسوبشناسی و اثرشناسی این توالی نشاندهنده دلتای رودخانهای است. توالی رخسارهای دریای باز نیز شامل 4 رخساره است که به ترتیب عبارتند از رخساره دور از ساحل- شلف، دور از ساحل- حدواسط، بخش پایینی حاشیه ساحلی پایینی و بخش بالایی حاشیه ساحلی پایینی. توالی رخسارهای A و B سازند نایبند تفاوتهای زیادی را از دید ویژگیهای اثرشناسی نشان میدهند. توالیهای رخسارهای دلتایی دارای شرایط نامتعادل زیستی از دید شرایط فیزیکو- شیمیایی هستند که روی استراتژی رفتاری جانداران تأثیر زیادی دارد. نرخ بالای تخلیه بار رودخانه، توربیدایتی بودن جریان آب، نوسانهای فصلی در نرخ تهنشینی و phytodetrital pulses در دلتاهای رودخانهای موجب تغییرات قابل ملاحظهای در دما، اکسیژن و شوری محیط رسوبی دلتایی شده است. همه این عوامل در ترکیب با هم موجب کاهش گوناگونی، فراوانی، اندازه و توزیع غیریکنواخت اثرفسیلها همراه با شدت زیستآشفتگی کم مجموعه اثرفسیلهای محیطهای دلتای رودخانهای شده است. نشانههای اثرشناسی در نهشتههای دریایی باز شامل مجموعههای با گوناگونی و شدت زیستآشفتگی بالا و اندازه بزرگتر اثرفسیلهاست. وجود اثرفسیلهای ستبر و گوناگون از اثررخسارههای زئوفیکوس، کروزیانا و اسکولایتوس اشاره به محیط متعادل زیستی در موقعیت دریایی باز دارد.
مقاله پژوهشی
فردین موسیوند؛ ابراهیم راستاد؛ محمدهاشم امامی؛ جان پیتر؛ میشاییل سولومون
چکیده
کانسار سولفید تودهای آتشفشانزاد مس- روی- نقره نوع پلیتیک مافیک یا Besshi بوانات (جیان) در پهنه سنندج- سیرجان جنوبی و در منطقه بوانات قرار دارد. کانهزایی بهصورت دو افق چینهشناسی کانهدار در توالی آتشفشانی- رسوبی دگرگون شده مجموعه سوریان و در گسترهای به طول بیش از 35 کیلومتر بهصورت ناپیوسته رخ داده است. بهطور کلی از دید چینهشناسی ...
بیشتر
کانسار سولفید تودهای آتشفشانزاد مس- روی- نقره نوع پلیتیک مافیک یا Besshi بوانات (جیان) در پهنه سنندج- سیرجان جنوبی و در منطقه بوانات قرار دارد. کانهزایی بهصورت دو افق چینهشناسی کانهدار در توالی آتشفشانی- رسوبی دگرگون شده مجموعه سوریان و در گسترهای به طول بیش از 35 کیلومتر بهصورت ناپیوسته رخ داده است. بهطور کلی از دید چینهشناسی از کمرپایین به کمربالا، 4 رخساره کانسنگ در پیکرههای معدنی کانسار بوانات تشخیص داده شد که عبارتند از 1) رخساره رگه- رگچهای یا استرینگر (stringer)؛ 2) رخساره مجموعه دهانهای (vent complex)؛ 3) رخساره ماده معدنی لایهای- نواری (bedded-banded)؛ 4) رسوبات گرمابی- بروندمی آهن و منگنزدار (hydrothermal-exhalative sediments). مواد معدنی دارای بافت و ساخت گوناگون اولیه و ثانویه هستند؛ هر چند که بیشتر ساخت و بافتهای اولیه در طی دگرگونی و دگرشکلی از بین رفتهاند. بافتهای اولیه باقیمانده شامل بافتهای تودهای و نیمهتودهای، نواری، برشی، دانهپراکنده و رگه- رگچهای هستند. در رخساره استرینگر و بهویژه رخساره مجموعه دهانهای، کالکوپیریت جانشین دیگر کانیها بهویژه پیریت شده است که نشاندهنده هجوم یک سیال داغ غنی از مس به ماده معدنی تودهای غنی از پیریت بوده و به نام فرایند پالایش پهنهای (zone refining) معروف است. در کانسار بوانات پهنهبندی فلزی و کانیشناسی نیز دیده میشود. انواع دگرسانی ها در کانسار بوانات به ترتیب از مرکز کانه زایی به سمت کناره ها عمدتا" شامل سیلیسی، کوارتز-کلریتی، کلریتی، کلریتی- کربناتی و کلریتی-سریسیتی بوده که پهنه بندی واضحی دارند. بر اساس مطالعات الکترون میکروپروب (EPMA)، کلریتهای کمرپایین از نوع غنی از آهن میباشند. وجود مقادیر زیاد پیروتیت در کانسار بوانات میتواند به دلیل فوگاسیته پایین اکسیژن و گوگرد، و وجود کلینوکلر زیاد در پهنههای دگرسانی نیز میتواند نشاندهنده pH پایین (میان 3/4 و 3/5) برای سیال کانه ساز باشد. مقادیر زیاد مس و روی و مقادیر کم سرب در کانسار بوانات و نتایج مطالعات میانبارهای سیال روی رگههای کوارتزی کانهدار پهنه استرینگر، نشاندهنده بالا بودن دمای سیال کانهساز (300 تا 350 درجه سانتیگراد) است. بر پایه مطالعات انجام گرفته، سیال کانهساز در بوانات از نوع سیالهای داغ، احیایی و اسیدی بوده که وارد حوضههای محبوس دریایی شده و مواد معدنی از آن نهشته شده است.
مقاله پژوهشی
مهدی رازیانی؛ محمد وحیدینیا؛ عباس صادقی
چکیده
این مطالعه در سازند سورگاه و بر پایه روزنبران شناور انجام پذیرفت و سه پهنه زیستی برای تورونین پسین تا سانتونین پیشین تعیین شد. همچنین با استفاده از نسبت روزنبران شناور به کفزی و استفاده از رابطه تعیین ژرفای Van der Zwaan، بهطور کلی از تورونین به سانتونین محیط رسوبی در حال ژرف شدن است. به این صورت که در اواسط انتهای تورونین روزنبران ...
بیشتر
این مطالعه در سازند سورگاه و بر پایه روزنبران شناور انجام پذیرفت و سه پهنه زیستی برای تورونین پسین تا سانتونین پیشین تعیین شد. همچنین با استفاده از نسبت روزنبران شناور به کفزی و استفاده از رابطه تعیین ژرفای Van der Zwaan، بهطور کلی از تورونین به سانتونین محیط رسوبی در حال ژرف شدن است. به این صورت که در اواسط انتهای تورونین روزنبران شناور 96 تا 98 درصد بودهاند که ژرفای 1000 متر را نشان میدهد که به محیط زیرباتیال بالایی اشاره دارد. در انتهای تورونین پسین ژرفای آب مقداری کاهش (500 تا 900 متر) و درصد روزنبران شناور به 70 تا 90 کاهش مییابد که این ژرفا منطقه میانی باتیال بالایی و شرایط الیگوتروفیکی به یوتروفیکی را نشان میدهد. در ابتدای کنیاسین ژرفای آب روند کاهشی به خود میگیرد و درصد روزنبران شناور 65 تا 80، منطقه باتیال بالایی با ژرفای متوسط 500 متر و شرایط الیگوتروفیکی را نشان میدهد. اما دوباره در انتهای کنیاسین ژرفای آب روند افزایشی به خود میگیرد و به یک پیک افزایشی کوتاهمدت با ژرفای 1000 متر میرسد (شرایط یوتروفیکی). در ابتدای سانتونین ژرفای آب کاهش مییابد. بهطوری که ژرفای آب به 200 تا 600 متر و درصد روزنبران شناور به 45 تا 60 میرسد که نشاندهنده منطقه بالای باتیال بالایی و شرایط الیگوتروفیکی است در این میان با یک پیک افزایشی ژرفا در کمی پیش از انتهای سازند سورگاه ژرفای آب به 950 متر میرسد که فرمهای بدون کارن چیره میشوند (شرایط یوتروفیکی) و در پایان در انتهای سازند سورگاه (اواخر سانتونین پیشین) ژرفای آب کاهش مییابد. بهطور کلی بر پایه روزنبران شناور، یک محیط دریای باز ژرف (باتیال بالایی) برای تورونین به سانتونین در سازند سورگاه تعیین میشود که تحت تأثیر تکرار شرایط الیگوتروفیکی به یوتروفیکی است.
مقاله پژوهشی
غزاله عباسی؛ محمد ابراهیمی؛ مرتضی شریفی؛ نرگس شیردشتزاده؛ جمشید احمدیان
چکیده
سنگهای آتشفشانی مورد مطالعه در شمال خاور تالاب گاوخونی جای دارند و شامل ریولیت، تراکیداسیت، تراکیآندزیت و سنگهای آذرآواری (توف خردهسنگی و برش آتشفشانی) هستند. سنگهای ریولیتی ساخت جریانی و بافت هیالوفیریک دارند. خمیره این سنگها، شیشهای تا نهانبلور است و دارای بلورهایی از کوارتز و فلدسپار هستند. بافت چیره در سنگهای ...
بیشتر
سنگهای آتشفشانی مورد مطالعه در شمال خاور تالاب گاوخونی جای دارند و شامل ریولیت، تراکیداسیت، تراکیآندزیت و سنگهای آذرآواری (توف خردهسنگی و برش آتشفشانی) هستند. سنگهای ریولیتی ساخت جریانی و بافت هیالوفیریک دارند. خمیره این سنگها، شیشهای تا نهانبلور است و دارای بلورهایی از کوارتز و فلدسپار هستند. بافت چیره در سنگهای تراکیداسیتی و تراکیآندزیتی، بافت پورفیریتیک است و دارای بلورهای درشت پلاژیوکلاز و کمتر سانیدین در یک خمیره شیشهای تا ریز بلور دارای میکرولیتهای فلدسپار هستند. در تراکیداسیتها، کوارتز بهصورت ریزبلور در خمیره سنگ و کمتر بهصورت ریزدرشتبلور دیده میشود. بلورهای درشت پلاژیوکلاز در سنگهای تراکیداسیتی و تراکیآندزیتی بهطور معمول بافت غربالی دارند. کانیهای مافیک موجود در سنگهای مورد مطالعه، بیوتیت و آمفیبول هستند که از حاشیه و در مواردی بهطور کامل اپاسیته و به اکسیدهای آهن و تیتانیم تبدیل شدهاند. این سنگها دارای ماهیت کالکآلکالن پتاسیم بالا هستند. بررسی دادههای ژئوشیمیایی سنگهای مورد مطالعه نشاندهنده تهیشدگی این سنگها از عناصر با میدان پایداری بالا مانند Nb، Ti و Ta و غنیشدگی آنها از عناصر سنگدوست با شعاع یونی بزرگ مانند Cs، K، Ba، Rb و Th است که از ویژگیهای فعالیت ماگمایی مربوط به مناطق فرورانش است. بیهنجاری منفی Nb میتواند ناشی از مشارکت پوسته در فرایندهای ماگمایی باشد. غنیشدگی این سنگها از عناصر Cs، Rb، Ba و Pb نشانه متاسوماتیسم منشأ در اثر سیالهای آزاد شده از سنگکره اقیانوسی در حال فرورانش است. بنابراین، آلایش ماگمایی و متاسوماتیسم گوشته بر ترکیب ماگمای مادر سنگهای آتشفشانی شمال خاور تالاب گاوخونی تأثیرگذار بودهاند. فعالیت ماگمایی کالکآلکالن در شمال خاور تالاب گاوخونی همزمان با حرکات کوهزایی ناشی از بسته شدن اقیانوس نئوتتیس در ایران است.
مقاله پژوهشی
فاطمه واعظ جوادی
چکیده
معدن زغالسنگ یورت شرقی در جنوب خاور آزادشهر در استان گلستان قرار دارد. این معدن دربردارنده یک افق گیاهی شامل 19 گونه ماکروفسیل گیاهی متعلق به 13 جنس از راسته اکوئیستالها، فیلیکالها، بنتیتالها، سیکادالها، گینکگوآلها و کنیفرآلهاست. با توجه به گونههای شاخصی همچون Pterophyllum bavieri، Pterophyllum nathorsti و Baiera muensteriana سن تریاس بالایی ...
بیشتر
معدن زغالسنگ یورت شرقی در جنوب خاور آزادشهر در استان گلستان قرار دارد. این معدن دربردارنده یک افق گیاهی شامل 19 گونه ماکروفسیل گیاهی متعلق به 13 جنس از راسته اکوئیستالها، فیلیکالها، بنتیتالها، سیکادالها، گینکگوآلها و کنیفرآلهاست. با توجه به گونههای شاخصی همچون Pterophyllum bavieri، Pterophyllum nathorsti و Baiera muensteriana سن تریاس بالایی (رتین) برای این مجموعه ماکروفسیل گیاهی خاطر نشان می شود. به این ترتیب، چینههای این معدن به سازند کلاریز از گروه شمشک اختصاص مییابد. این مجموعه فسیلی قابل تطابق با مجموعههای گیاهی منطقه نرگسچال، معدن تخت مینودشت، اَشتر، هیو، آبیک، جاجرم (البرز)، پارهسازند قدیر (بالاییترین بخش سازند نایبند) در منطقه پروده (جنوب باختر طبس) و داربیدخون (حوضه کرمان) است. همچنین، گیاهان فسیلی این مجموعه در اروپا (آلمان، اتریش، سوئد، گرینلند، فرانسه، دانمارک...)، چین، ترکستان و آسیای مرکزی نیز به خوبی گسترش داشتهاند. بدین ترتیب، ایران در «کمربند آبوهوایی یوروسینین» از تقسیمات وخرمیف در خلال رتین قرار داشته است. از سوی دیگر با توجه به حضور گونههای بومی و محلی ایران در محدوده «اقلیم آسیای میانه» از تقسیمات وخرمیف و «منطقه آسیای جنوب باختری» از تقسیمات دوبروسکینا با آبوهوایی نیمهگرمسیری- گرمسیری مرطوب جای میگیرد. این یکنواختی انتشار مجموعه فسیلی رتین نشاندهنده یکنواختی آبوهوایی و اقلیم دیرینه در این مناطق نیز است.
مقاله پژوهشی
رباب حاجیعلیاوغلی؛ حمیده فخارینژاد؛ محسن مؤذن
چکیده
منطقه سیهچشمه در جنوب شهرستان ماکو در پهنه افیولیتی خوی- ماکو قرار گرفته است. سنگهای دگرگونی منسوب به پرکامبرین شامل گنیس، آمفیبولیت، میکا شیست و مرمر قدیمیترین برونزدهای سنگی منطقه را تشکیل میدهند. سنگهای مهم دگرگونی در منطقه شامل سرپانتینیت، متابازیت (شیست سبز، آمفیبولیت) و متاپلیت (اسلیت، میکاشیست) با میانلایههایی ...
بیشتر
منطقه سیهچشمه در جنوب شهرستان ماکو در پهنه افیولیتی خوی- ماکو قرار گرفته است. سنگهای دگرگونی منسوب به پرکامبرین شامل گنیس، آمفیبولیت، میکا شیست و مرمر قدیمیترین برونزدهای سنگی منطقه را تشکیل میدهند. سنگهای مهم دگرگونی در منطقه شامل سرپانتینیت، متابازیت (شیست سبز، آمفیبولیت) و متاپلیت (اسلیت، میکاشیست) با میانلایههایی از مرمر و کوارتزیت است. سنگهای آمفیبولیت از دید کانیشناسی گوناگونی بالایی دارند و شامل انواع اکتینولیت-آمفیبولیت، اپیدوت-اکتینولیت-آمفیبولیت، بیوتیت-آمفیبولیت، آمفیبولیت معمولی و گارنت-آمفیبولیت هستند. بافت این سنگها از دانهریز تا دانهدرشت و بسیار دانهدرشت متفاوت است. مطالعات شیمی سنگ کل آمفیبولیتها نشان میدهد که ترکیب پروتولیت این سنگها بازالتی متعلق به سری ماگمایی تولهایتی و کمتر کالکآلکالن است. بر پایه نمودارهای متمایز کننده محیط زمینساختی، ماگمای مادر در جزایر کمانی تشکیل شده است. بیهنجاری منفی Nb همراه با غنیشدگی جزیی LILE و LREE ویژگی مرتبط با کمان آتشفشانی و منشأ تولهایتی ماگمای مادر آمفیبولیتهای مورد مطالعه را تأیید میکند. سن آمفیبولیتها در مجموعه دگرگونی سیهچشمه به روشنی مشخص نیست بنابراین نمیتوان به درستی در مورد سامانه فرورانشی و جزایر کمانی مرتبط که در آن سنگ مادر این آمفیبولیتها تشکیل شدهاند نظر داد. چنانچه آمفیبولیتها مربوط به مجموعه افیولیتی خوی- ماکو باشند در این صورت حاصل فرورانش شاخه شمالی اقیانوس تتیس جوان و تشکیل جزایر کمانی مرتبط و دگرگونی هنگام بسته شدن حوضه اقیانوسی و برخورد بعدی هستند. به دلیل مشخص نبودن سن این سنگها نمیتوان با قاطعیت نظر داد که آیا کمان آتشفشانی مجموعه دگرگونی سیهچشمه مربوط به سامانه فرورانشی تتیس جوان است و یا اینکه کمان بسیار قدیمی منسوب به پرکامبرین منشأ سنگ مادر این آمفیبولیتهاست. سنیابی این سنگها به ارائه مدل مناسب بسیار کمک خواهد کرد.
مقاله پژوهشی
آذر محمدی عراق؛ بهرام نکویی صدری؛ سید سعید هاشمی؛ علی بیاتانی
چکیده
به کارگیری معیارهای ارزیابی تنوع زمینشناختی و معرفی میراث زمینشناختی کشورها برای حفاظت از آن میراث ارزشمند و بهرهبرداری پایدار از آنها در قرن بیست و یکم مورد توجه زمینشناسان کشورهای پیشرفته قرار گرفته است. حفاظت و بهرهبرداری از میراث زمینشناختی یا میراث معدنکاری در قالب معرفی محدودهای ملی یا جهانی به نام ژئوپارک (زمینگردشگاه) ...
بیشتر
به کارگیری معیارهای ارزیابی تنوع زمینشناختی و معرفی میراث زمینشناختی کشورها برای حفاظت از آن میراث ارزشمند و بهرهبرداری پایدار از آنها در قرن بیست و یکم مورد توجه زمینشناسان کشورهای پیشرفته قرار گرفته است. حفاظت و بهرهبرداری از میراث زمینشناختی یا میراث معدنکاری در قالب معرفی محدودهای ملی یا جهانی به نام ژئوپارک (زمینگردشگاه) انجام میشود. یک ژئوپارک محدودهای تحت حفاظت است که افزون بر غنای ژئوسایتها، شامل مکانهای دارای آثار تاریخی، فرهنگی و تنوع طبیعت زنده (اکوسایتها) باشد و با مدیریت کارآمد و آموزش مناسب افراد محلی با جذب گردشگر با محوریت آموزش تنوع- تفریحی مفاهیم زمینشناسی و محیط زیست به عموم مردم بتواند با تفسیر مؤثر همه جاذبهها به پر کردن اوقات فراغت گردشگران بپردازد. بهطوری که این اقدامات بتواند سبب بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی ساکنان محلی و ملی شود. محدوده مطالعاتی پیرامون سایت میراث جهانی تخت سلیمان و شمال باختر کشور است که از نظر تنوع زمینشناختی، تنوع زیستی و تنوع تاریخی- فرهنگی بسیار غنی ولی متأسفانه از نظر اقتصادی فقیر است. بنابراین تأسیس یک ژئوپارک در این منطقه میتواند سبب اشتغالزایی و مهاجرت نکردن روستاییان به شهرها و پویایی اقتصادی کشور شود. در این پژوهش از دو روش مدل ارزیابی میرات زمینشناختی، که هر کدام چند معیار و زیرمعیار را در بر میگیرد استفاده شده است و بر پایه امتیازهای به دست آمده برای هر مکان میراث زمینشناختی و به کارگیری روشهای درونیابی در محیط GIS محدوده ژئوپارک و بهترین مسیرزمینگردشگری محدوده استخراج شده است.
مقاله پژوهشی
مریم حمیدیان شیرازی؛ عبداله سعیدی؛ علی سلگی؛ کورس یزدجردی
چکیده
کوهزاد زاگرس بخش مرکزی کمربند کوهزایی آلپ- هیمالیا یکی از جوانترین سامانههای کوهزایی دنیاست. ویژگیهای زمینشناسی و دگرشکلی این کوهزاد بهطور کامل متفاوت با بخشهای دیگر کمربند کوهزایی آلپی است. از آشکارترین ویژگی ساختاری کوهزاد زاگرس میتوان به چینهای بزرگ مقیاس اشاره کرد. مهمترین ویژگی چینها در این پهنه نبود یکنواختی ...
بیشتر
کوهزاد زاگرس بخش مرکزی کمربند کوهزایی آلپ- هیمالیا یکی از جوانترین سامانههای کوهزایی دنیاست. ویژگیهای زمینشناسی و دگرشکلی این کوهزاد بهطور کامل متفاوت با بخشهای دیگر کمربند کوهزایی آلپی است. از آشکارترین ویژگی ساختاری کوهزاد زاگرس میتوان به چینهای بزرگ مقیاس اشاره کرد. مهمترین ویژگی چینها در این پهنه نبود یکنواختی در هندسه آنهاست. روند عمومی ساختارهای شکل گرفته در پهنه زاگرس (چینها و گسلهای بزرگ) شمال باختر- جنوب خاور است که به دلایل گوناگون از جمله جای گرفتن در پهنه گسلهای بزرگ این روند دچار انحراف و خمش شده است. تغییر الگوی اولیه چینها گاه ممکن است به بیش از یک عامل زمین ساختی مربوط باشد. عملکرد همزمان دو یا چند عامل همچون گسلش و یا نفوذ و رشد نمک در ساختمان یک چین نیز امکان دارد الگوی چین را دچار تغییر چشمگیرتری کند. از چینهایی که میتوان این ویژگی را در آن بررسی کرد، تاقدیس کوه احمدی است که در 50 کیلومتری خاور شیراز شکل گرفته است. این چین دارای الگوی یک چین جعبهای با روند محوری شمال شمال باختر، باختر- جنوب خاور، خاور است که در گستره جنوبی و نزدیک به گسل راندگی اصلی زاگرس و به موازات آن در پهنه زاگرس چین خورده خودنمایی میکند و مرز شمالی دشت سروستان را تشکیل میدهد. تاقدیس احمدی، چینی باز و متقارن است که دارای راستای محوری به سوی شمال باختر- جنوب خاور و نزدیک به خاوری- باختری است. در درازای تاقدیس، محور آن در چند نقطه دچار انحراف شده است و هیچگاه بهصورت یک ساختار مستقیم دیده نمیشود. بزرگترین انحراف محور تاقدیس احمدی در پایانه خاوری آن دیده میشود. در این بخش محور تاقدیس یک انحراف نزدیک به 62 درجه به سوی جنوب از خود نشان میدهد.
مقاله پژوهشی
فرزانه چگنی؛ داریوش باغبانی؛ سیدحمید وزیری؛ طیبه محتاط؛ نادر کهنسال قدیموند
چکیده
به منظور زونبندی زیستی سازند پابده (ائوسن میانی- بالایی) بر پایه روزنبران پلانکتون، یک برش چینهشناسی در دامنه جنوبی کوه میشان و یک برش چینهشناسی درکوه اشگر در پهنه ایذه مطالعه شد که ستبرای آنها به ترتیب 5/162 متر و 150 متر است. سازند پابده در دامنه جنوبی کوه میشان شامل تناوبی از سنگآهک، شیل، سنگآهک مارنی و مارن و در کوه اشگر ...
بیشتر
به منظور زونبندی زیستی سازند پابده (ائوسن میانی- بالایی) بر پایه روزنبران پلانکتون، یک برش چینهشناسی در دامنه جنوبی کوه میشان و یک برش چینهشناسی درکوه اشگر در پهنه ایذه مطالعه شد که ستبرای آنها به ترتیب 5/162 متر و 150 متر است. سازند پابده در دامنه جنوبی کوه میشان شامل تناوبی از سنگآهک، شیل، سنگآهک مارنی و مارن و در کوه اشگر شامل تناوبی از سنگآهک نازکلایه کرم رنگ و مارنهای نازکلایه است. دراین مطالعه میکروفونای شناخته شده بیشتر از نوع روزنبران پلانکتون هستند. روزنبران پلانکتون و کفزی شناخته شده در دامنه جنوبی میشان شامل 18 جنس و 8 گونه و در مقطع اشگر شامل 24 جنس و 10 گونه هستند. در مطالعه حاضر 4 زون زیستی در محدوده زمانی ائوسن میانی- پسین برشهای یاد شده تعیین شد که 1 زیستزون متعلق به دامنه جنوبی میشان و 3 زیستزون متعلق به کوه اشگر است و عبارتند از: Hantkenina nuttalli Range Zone، Hantkenina nuttalli Turborotalia cerro-azulensis Interval Zone، Turborotalia cerro-azulensis Range Zone و Turborotalia cerro-azulensis/ Hantkenina sp. Assemblage Zone
مقاله پژوهشی
سهیلا آقاجانی مرسا؛ محمد هاشم امامی؛ محمد لطفی؛ کاظم قلیزاده؛ مجید قاسمی سیانی
چکیده
رگههای کانهدار منطقه نیکوییه در بخش جنوبی ایالت فلززایی طارم- هشتجین در پهنه البرز- آذربایجان (البرز باختری) قرار دارد. سنگهای آتشفشانی ریوداسیت و آندزیت/آندزیتبازالت میزبان کانیسازی رگهای در منطقه معدنی نیکوییه هستند. دگرسانیهای منطقه نیکوییه شامل پروپیلیتی، آرژیلی، سریسیتی و سیلیسی است که در پیرامون رگهها در سنگ ...
بیشتر
رگههای کانهدار منطقه نیکوییه در بخش جنوبی ایالت فلززایی طارم- هشتجین در پهنه البرز- آذربایجان (البرز باختری) قرار دارد. سنگهای آتشفشانی ریوداسیت و آندزیت/آندزیتبازالت میزبان کانیسازی رگهای در منطقه معدنی نیکوییه هستند. دگرسانیهای منطقه نیکوییه شامل پروپیلیتی، آرژیلی، سریسیتی و سیلیسی است که در پیرامون رگهها در سنگ میزبان گسترش دارند. کانهزایی در این منطقه به دو شکل درونزاد و برونزاد در سه مرحله: مرحله آغازین شامل کانههای مگنتیت، پیریت، کالکوپیریت، بورنیت؛ مرحله میانی شامل کانههای گالن، اسفالریت و مقدار کمتر کالکوپیریت و مرحله پایانی متشکل از کانههای برونزاد مالاکیت، سروزیت، کوولیت، هماتیت و گوتیت رخ داده است. مطالعات میانبارهای سیال در کانیهای کوارتز و کلسیت به ترتیب دمای همگنشدگی (Th) 185 تا 312 درجه سانتیگراد و 133 تا 251 درجه سانتیگراد را نشان داد. شوری میانبارهای سیال در نمونههای کوارتز، در محدوده 5/0 تا 5/5 درصد وزنی معادل نمک طعام و در نمونههای کلسیت در محدوده 3/0 تا 4/5 درصد وزنی معادل نمک طعام در تغییر است. همزیستی میانبارهای سیال غنی از مایع و غنی از بخار، برشی شدن، حضور کوارتز ریزبلورین، کلسدونی و کلسیت تیغهای، سازوکار جوشش در منطقه نیکوییه را نشان میدهد. جوشش و سرد شدن مهمترین سازوکار کانهزایی در رگههای کانهدار هستند. مطالعات کانیشناسی، هالههای دگرسانی و میانبارهای سیال نشان داد که کانیسازی در منطقه معدنی نیکوییه از نوع اپیترمال سولفیداسیون پایین است.
مقاله پژوهشی
مرضیه طالبیان؛ مجید شاه پسندزاده؛ یحیی جمور؛ محمدرضا سپهوند؛ علیرضا عربپور
چکیده
بررسی دگرشکلیهای بینلرزهای مانند آهنگ لغزش گسلها بیشتر با استفاده از مطالعات ژئودزی، زمینشناسی زمینلرزهها، دیرینهلرزهشناسی و استفاده از الگوهای مکانیکی، تجربی و عددی امکانپذیر است. در این الگوسازیها با ایجاد ارتباط میان متغیرهای زمینلرزهای گسل و دادههای گردآوری شده از ایستگاههای GPS افزون بر تعیین ...
بیشتر
بررسی دگرشکلیهای بینلرزهای مانند آهنگ لغزش گسلها بیشتر با استفاده از مطالعات ژئودزی، زمینشناسی زمینلرزهها، دیرینهلرزهشناسی و استفاده از الگوهای مکانیکی، تجربی و عددی امکانپذیر است. در این الگوسازیها با ایجاد ارتباط میان متغیرهای زمینلرزهای گسل و دادههای گردآوری شده از ایستگاههای GPS افزون بر تعیین آهنگ لغزش گسل، امکان برآورد متغیرهای ژئودینامیکی دیگری مانند ستبرای لایه کشسان، دوره بازگشت زمینلرزهها، زمان بازگشتپذیری سستکره، زمان سپری شده از آخرین رویداد زمینلرزه و ژرفای قفلشدگی گسل نیز وجود دارد. پژوهش حاضر با استفاده از نمونهگیری تصادفی بوتاسترپ دادههای ژئودتیک مربوط به گسل شمال تبریز و الگوسازی عددی در محیط نرمافزاری R و Matlab، مقادیر متغیرهای لرزهای- ژئودینامیکی یاد شده را برآورد کرده است. بر این اساس، محدوده 1±5/6-4 میلیمتر در سال برای آهنگ لغزش گسل، 5 تا 25 کیلومتر برای ستبرای لایه کشسان، 160 تا 185سال برای زمان بازگشتپذیری سستکره، 650 تا 950 سال برای دوره بازگشت زمینلرزهها و 200 تا 1400 سال برای زمان سپری شده از آخرین رویداد زمینلرزه برای قطعه شمال باختری گسل به دست میآید. این الگوسازی در قطعه جنوب خاوری گسل شمال تبریز محدوده 1±5/5-5/3 میلیمتر در سال را برای آهنگ لغزش گسل، 8 تا 16 کیلومتر را برای ستبرای لایه کشسان، 220 تا 340 سال را برای زمان بازگشتپذیری سستکره، 750 تا 1050 سال را برای دوره بازگشت زمینلرزهها و 200 تا 1500 سال را برای زمان سپری شده از آخرین رویداد زمینلرزه نشان میدهد. مقادیر به دست آمده با نتایج کار دیگر پژوهشگران که از روشهای دیگری مانند دیرینهلرزهشناسی به برآورد متغیرهای زمینلرزهای گسل شمال تبریز پرداختهاند، سازگاری مناسبی را نشان میدهد.
مقاله پژوهشی
محمدرضا حسینزاده؛ سجاد مغفوری؛ محسن موید؛ امیر رحمانی
چکیده
کانسار مس- طلای خلیفهلو در 7 کیلومتری شمال خرمدره، در بخش مرکزی پهنه ماگمایی طارم جای گرفته است. واحدهای سنگی رخنمون یافته در محدوه کانسار شامل واحدهای آتشفشانی، نیمهآتشفشانی و نفوذی است که در ارتباط با زمینساخت و فعالیت ماگمایی ائوسن جایگزین شدهاند. شروع رخدادهای آتشفشانی با حجم گستردهای از گدازههای آندزیتی- تراکی آندزیتی ...
بیشتر
کانسار مس- طلای خلیفهلو در 7 کیلومتری شمال خرمدره، در بخش مرکزی پهنه ماگمایی طارم جای گرفته است. واحدهای سنگی رخنمون یافته در محدوه کانسار شامل واحدهای آتشفشانی، نیمهآتشفشانی و نفوذی است که در ارتباط با زمینساخت و فعالیت ماگمایی ائوسن جایگزین شدهاند. شروع رخدادهای آتشفشانی با حجم گستردهای از گدازههای آندزیتی- تراکی آندزیتی و پیروکلاستیک همراه بوده که در ادامه توسط توده کوارتزمونزونیت قطع شده است. کانیزایی مس- طلا در کانسار خلیفهلو در ارتباط تنگاتنگ با رخدادهای برشی و رگهای است. میزبان اصلی کانیزایی، برشها و رگههای همراه با گسلها هستند. بهترین و بیشترین رخداد کانیزایی درون رگههای سیلیسی رخ داده است. دو مرحله کانیزایی را میتوان در کانسار خلیفه لو تشخیص داد. این مراحل بهصورت یک روند از برش ناحیهای (فاز اول مرحله اول) به رگههای سیلیسی- سولفیدی طلادار (فاز دوم مرحله اول) و برشهای اکسیدی (فاز اول از مرحله دوم) تا رگههای اکسیدی اسپیکیولاریتی (فاز دوم از مرحله دوم) در کانیشناسی برشها و رگهها دیده میشود. کانیسازی طلا در همراهی با سولفیدهای دانهپراکنده در سیمان گرمابی و رگههای قطع کننده آنها در مرحله اول (فاز دوم) رخ داده است. دگرسانی گرمابی در کانسار خلیفهلو دارای یک الگوی تمرکز نسبی است. دگرسانیهای سیلیس حفرهای و آرژیلیک در ارتباط نزدیک با بخشهای پرعیار طلا هستند. دگرسانی پروپیلیتیک بیشتر در پیرامون و حاشیه توده معدنی گسترش دارد. پیریت، کالکوپیریت، بورنیت، کوولیت، کالکوسیت و هماتیت به همراه طلای آزاد، کانیهای معدنی را در کانسار خلیفهلو تشکیل میدهند. بافت کانهها بسیار گوناگون و شامل انواع بافتهای دانهپراکنده، برشی، رگه- رگچهای، جانشینی و تیغهای است. مطالعات انجام شده در مقیاسهای مختلف، عوامل کنترلکننده تمرکز کانیزایی در کانسار خلیفهلو را جایگیری نزدیک به سطح توده کوارتزمونزونیت پورفیری غنی از مواد فرار، رخدادهای برشی- رگهای و دگرسانی گرمابی نشان میدهند. نتایج مطالعات و همچنین مقایسه ویژگیهای اصلی کانسار خلیفهلو با کانسارهای طلای اپیترمال گویای آن است که کانسار خلیفهلو از دید ویژگیهای زمینشناسی، دگرسانی و کانیزایی بیشترین همانندی را با کانسارهای اپیترمال نوع سولفیداسیون بالا دارد.
مقاله پژوهشی
سیمینه عنایتی کولایی؛ محمد یزدی؛ میرعلیاصغر مختاری
چکیده
منطقه کانهزایی مس تازهکند در فاصله حدود 20 کیلومتری شمالخاور تبریز، در استان آذربایجان شرقی جای دارد. منطقه مورد مطالعه در تقسیمبندی پهنههای زمینساختی ایران، بخشی از پهنه ساختاری ایران مرکزی، در حاشیه خاوری نقشه 1:100000 تبریز است. واحدهای سنگی این منطقه شامل ماسهسنگهای سبز- خاکستری (پهنه احیایی)، ماسهسنگها و مارنهای ...
بیشتر
منطقه کانهزایی مس تازهکند در فاصله حدود 20 کیلومتری شمالخاور تبریز، در استان آذربایجان شرقی جای دارد. منطقه مورد مطالعه در تقسیمبندی پهنههای زمینساختی ایران، بخشی از پهنه ساختاری ایران مرکزی، در حاشیه خاوری نقشه 1:100000 تبریز است. واحدهای سنگی این منطقه شامل ماسهسنگهای سبز- خاکستری (پهنه احیایی)، ماسهسنگها و مارنهای سرخ رنگ (پهنه اکسیدان)، گنبدهای نمکی و کنگلومرا با سن میوسن، به همراه گنبدهای داسیتی به سن پلیوسن هستند. بر پایه مطالعات سنگشناختی، ماسهسنگهای میزبان کانهزایی از نوع لیتیکآرکوز با بلوغ بافتی (مچوریتی) ضعیف تا متوسط بوده و در یک محیط دریایی کمژرفا و کشندی تهنشست شدهاند. کانهزایی مس بهصورت چینهسان درون ماسهسنگهای احیایی رخ داده است. ستبرای افقهای کانهزایی از 30 سانتیمتر تا یک متر متغیر است و طول رخنمون آنها گاه تا 500 متر نیز میرسد. کانهزایی مس در این افقها در بخشهایی که دارای مواد آلی یا بقایای گیاهی هستند، تمرکز بیشتری نشان میدهد. افقهای کانهزایی شامل 3 پهنه احیایی کانهزاییشده، شسته شده و سرخ اکسیدان است. از دید کانهنگاری، این کانهزایی متشکل از کانیهای سولفیدی اولیه از جمله پیریت، کالکوسیت و دیژنیت به همراه کانیهای ثانویه شامل کوولیت، مالاکیت و هیدروکسیدهای آهن است. این کانیها با بافتهای عدسیشکل، دانهپراکنده، جانشینی، سیمان میاندانهای و درزههای انحلالی دیده میشوند. با توجه به ویژگیهای سنگشناسی و کانهنگاری (ماسهسنگ احیایی دارای پیریت و کالکوسیت اولیه)، ساخت و بافت، چینهشناسی و عاملهای کنترلکننده کانهزایی (وجود بقایای گیاهی به عنوان عامل اصلی احیاکننده، نفوذپذیری مناسب در سنگ میزبان و دیاپیریسم نمکی)، کانهزایی مس در منطقه تازهکند همانند کانسارهای مس رسوبی نوع لایههای سرخ است که طی دیاژنز اولیه تا پایانی تشکیل شده است.
مقاله پژوهشی
سیروس عباسی؛ بهاءالدین حمدی؛ محمودرضا مجیدیفرد
چکیده
مطالعه زیای کنودونتی سازند ایلانقره در برشهای ایلانقره، ایلانلو و پیراسحاق در شمال باختری ایران، نگرش جدیدی را در مورد چینهشناسی این سازند بیان میکند. سازند ایلانقره دارای توالی تخریبی- کربناتی است که از ماسهسنگ کوارتزآرنایتی، شیل و سنگهای کربناتی تشکیل شده و بیشتر دارای کنودونتهای محیط کمژرفا (Icriodus, Polygnathus) است. زیای ...
بیشتر
مطالعه زیای کنودونتی سازند ایلانقره در برشهای ایلانقره، ایلانلو و پیراسحاق در شمال باختری ایران، نگرش جدیدی را در مورد چینهشناسی این سازند بیان میکند. سازند ایلانقره دارای توالی تخریبی- کربناتی است که از ماسهسنگ کوارتزآرنایتی، شیل و سنگهای کربناتی تشکیل شده و بیشتر دارای کنودونتهای محیط کمژرفا (Icriodus, Polygnathus) است. زیای کنودونتی 5 زیستزون را از دونین (ژیوتین- فامنین) نشان میدهد که عبارتند از: varcus, rhenana , rhenana – linguiformis, Middle triangularis – Late trachytera, postera – expansa. به سبب فعالیتهای زمینساختی و فرسایش، چینههای دونین میانی در قاعده برش ایلانقره از بین رفتهاند و زیستزون varcusوجود ندارد. واحدهای سنگی فامنین میانی با ایست رسوبی به واحدهای سنگی کربنیفر تبدیل میشوند ولی این نبود رسوبگذاری و فرسایش در مشاهدات صحرایی مشهود نیست و با مطالعه کنودونتها وجود ناپیوستگی (نبود چینهای فامنین پسین تا تورنزین پسین) آشکار می شود. با شناسایی کنودونتهای کربنیفر، زیستزون bilineatus - bolandensisبرای نهشتههای پایینی کربنیفر مشخص شد.
مقاله پژوهشی
معین دریاپیما هرمزی؛ حبیب بیابانگرد؛ ساسان باقری؛ محمدرضا بخشی محبی
چکیده
مجموعه آتشفشانی دشتکوه در فاصله 75 کیلومتری شمال ایرانشهر قرار دارد. این توده شامل دو بخش A (توده اصلی) و B (بخش جدا افتاده در بخش شمالی دشتکوه) است. بر پایه نقشههای زمینشناسی تهیه شده از منطقه، مجموعه اخیر به سن کرتاسه بالایی، درون فلیشهای خاور ایران نفوذ کرده است و مرز گسلی با کنگلومرای پایه ائوسن دارد. توده یادشده ...
بیشتر
مجموعه آتشفشانی دشتکوه در فاصله 75 کیلومتری شمال ایرانشهر قرار دارد. این توده شامل دو بخش A (توده اصلی) و B (بخش جدا افتاده در بخش شمالی دشتکوه) است. بر پایه نقشههای زمینشناسی تهیه شده از منطقه، مجموعه اخیر به سن کرتاسه بالایی، درون فلیشهای خاور ایران نفوذ کرده است و مرز گسلی با کنگلومرای پایه ائوسن دارد. توده یادشده شامل سنگهای بازالت، آندزیت، آندزیبازالت و تراکیبازالت است. کانیهای اصلی سازنده سنگهای این توده شامل پلاژیوکلاز، پیروکسن، هورنبلند و سانیدین است و این سنگها بیشتر بافت پورفیری دارند. عضو وابسته به این مجموعه نهشتههای آذرآواری است که در بخش پایینی آنها قرار دارد و بیشتر توف هستند. در نمودار فراوانی عناصر خاکی کمیاب نمونههای مورد مطالعه، نسبت به فراوانی این عناصر در کندریت، شیب منفی قابل ملاحظهای دیده میشود که نشاندهنده غنیشدگی نمونهها از عناصر خاکی کمیاب سبک (LREE) و تهیشدگی از عناصر خاکی کمیاب سنگین (HREE)، برای سنگهای آتشفشانی دشتکوه است. نمودارهای مختلف ترکیب شیمیایی، زمینساخت- ماگمایی و تعیین منشأ وابسته به سنگهای مورد مطالعه نشان میدهد که سنگها ماهیت آلکالن با منشأ گوشتهای دارند و در محیط کمان آتشفشانی قارهای شکل گرفتهاند. به نظر میرسد مجموعه آتشفشانی دشتکوه بخشی از یک کمربند جزایر کمانی است که از شمال پاکستان تا ایران گسترده و طی رخداد زمینساختی جوانتر، از منشأ خود جدا شده است.
مقاله پژوهشی
حبیبالله قاسمی؛ مجتبی رستمی حصوری؛ محمود صادقیان؛ فاطمه کدخدای عرب
چکیده
فرورانش صفحه اقیانوسی نوتتیس به زیر لبه جنوبی ایران مرکزی سبب ایجاد حوضههای کششی پشت کمانی در طول مزوزوییک و سنوزوییک در پشت کمان ماگمایی ارومیه- دختر شده است. پژوهشگران مختلف به تشکیل حوضههای اقیانوسی پشت کمانی نایین، سبزوار و سیستان در ایران مرکزی در زمان مزوزوییک اشاره کردهاند. ولی درباره ایجاد چنین حوضههایی در زمان ...
بیشتر
فرورانش صفحه اقیانوسی نوتتیس به زیر لبه جنوبی ایران مرکزی سبب ایجاد حوضههای کششی پشت کمانی در طول مزوزوییک و سنوزوییک در پشت کمان ماگمایی ارومیه- دختر شده است. پژوهشگران مختلف به تشکیل حوضههای اقیانوسی پشت کمانی نایین، سبزوار و سیستان در ایران مرکزی در زمان مزوزوییک اشاره کردهاند. ولی درباره ایجاد چنین حوضههایی در زمان سنوزوییک، مطالعات کم هستند. حوضه کششی فروافتاده پشت کمانی الیگومیوسن ایران مرکزی، دربردارنده توالیهای رسوبی محیطهای کششی درون قارهای به همراه سنگهای ماگمایی با ترکیب بازیک قلیایی است. این سنگهای ماگمایی، به هردو صورت نفوذی (گابرویی) و خروجی (بازالتی) در میان مارنهای سرخ ژیپسدار الیگومیوسن (سازندهای سرخ) برونزد دارند. در این پژوهش، روانههای بازالتی موجود در توالی رسوبی تخریبی- تبخیری الیگومیوسن بخشهای گستردهای از حوضه رسوبی لبه شمالی ایران مرکزی، از شاهرود تا سبزوار به طول حدود 300 کیلومتر مورد مطالعه قرار گرفته است. این روانهها بهصورت میانچینهای با واحدهای رسوبی الیگومیوسن دیده میشوند و در منطقه کلاتهسادات در جنوب باختر سبزوار، دست کم 5 روانه بازالتی را بهصورت متناوب در میان مارنهای سرخ میتوان دید. این سنگهای بازالتی (با ترکیب الیوینبازالت تا بازالت)، دارای بافتهای پورفیری، گلومروپورفیری و جریانی هستند و از درشتبلورهای الیوین،کلینوپیروکسن و پلاژیوکلاز، در زمینهای شیشهای تا میکرولیتی تشکیل شدهاند. بر پایه دادههای ژئوشیمیایی، ماگمای سازنده این سنگها دارای ماهیت قلیایی سدیک، سرشار از عناصر سنگدوست بزرگ یون (LILEs) و عناصر خاکی کمیاب سبک (LREEs)، تهی از عناصر خاکی کمیاب سنگین (HREEs) و بدون ناهنجاری منفی از عناصر با شدت میدان بالا (HFSEs) بوده است. این بازالتها، ویژگیهای ژئوشیمیایی ماگماهای بازالتی منشأ گرفته از منابع گوشتهای تعدیل شده گارنت لرزولیتی غنیشده، در زیر مناطق قارهای محیطهای کششی پشتکمانی را نشان میدهند.
مقاله پژوهشی
بیتا مصطفوی؛ فاطمه هادوی؛ محسن علامه؛ مرضیه نطقیمقدم
چکیده
سازند آبتلخ یکی از واحدهای رسوبی کرتاسه حوضه رسوبی کپهداغ و شامل شیل و مارن است. این سازند استراکدای فراوانی دارد. بر پایه مطالعات انجام شده و به وسیله میکروسکوپ الکترونی رویشی (SEM) در برش مزدوران 18 جنس و 48 گونه شناسایی شده است. استراکدای شناسایی شده با استراکدای مطالعه شده در ایران و مناطق مجاور مقایسه شدهاند. بر پایه گونههای ...
بیشتر
سازند آبتلخ یکی از واحدهای رسوبی کرتاسه حوضه رسوبی کپهداغ و شامل شیل و مارن است. این سازند استراکدای فراوانی دارد. بر پایه مطالعات انجام شده و به وسیله میکروسکوپ الکترونی رویشی (SEM) در برش مزدوران 18 جنس و 48 گونه شناسایی شده است. استراکدای شناسایی شده با استراکدای مطالعه شده در ایران و مناطق مجاور مقایسه شدهاند. بر پایه گونههای شناسایی شده سه زون زیستچینهشناسی (Cytherelloidea sp.1, Veenia sp.2, Limburgina sp.) در این برش تعیین شده است. با توجه به زیستزونهای استراکدای شناسایی شده و مقایسه با زیستزونهای ارائه شده بر پایه نانوفسیلها، سن سازند آبتلخ در برش مطالعه شده کامپانین پسین- ماستریشتین پیشین- ماستریشتین پسین است.
مقاله پژوهشی
شیرین صفری؛ اصغر اصغریمقدم؛ عطاالله ندیری؛ کمال سیاهچشم
چکیده
آرسنیک به عنوان یکی از سمیترین و خطرناکترین مواد محلول در آبهای طبیعی شناخته شده است و در درازمدت اثرات سوء بر سلامت انسان دارد. آلودگی منابع آب به آرسنیک در بیشتر نقاط جهان و ایران بهویژه در استان کردستان در باختر کشور گزارش شده است. هدف از انجام این پژوهش تعیین منشأ آرسنیک و چگونگی آزادسازی آن در منابع آب زیرزمینی دشت چهاردولی ...
بیشتر
آرسنیک به عنوان یکی از سمیترین و خطرناکترین مواد محلول در آبهای طبیعی شناخته شده است و در درازمدت اثرات سوء بر سلامت انسان دارد. آلودگی منابع آب به آرسنیک در بیشتر نقاط جهان و ایران بهویژه در استان کردستان در باختر کشور گزارش شده است. هدف از انجام این پژوهش تعیین منشأ آرسنیک و چگونگی آزادسازی آن در منابع آب زیرزمینی دشت چهاردولی است. در این دشت منابع آب زیرزمینی بیشتر آب مورد نیاز برای آشامیدن، کشاورزی و صنعت را تأمین میکند. بدین منظور از منابع آب زیرزمینی این دشت 31 نمونه آب گردآوری و یونهای اصلی و فرعی آن در آزمایشگاه هیدرولوژی گروه علوم زمین دانشگاه تبریز و عناصر کمیاب در آزمایشگاه آب فاضلاب کردستان تجزیه شد. نتایج حاصل، نشان از غلظت بالای آرسنیک در آب منطقه دارد؛ بهگونهای که بالاترین غلظت به مقدار270 میکروگرم بر لیتر مربوط به چاه کشاورزی در شمال باختری منطقه و منابع آب بخش دلبران است. بر پایه نتایج به دست آمده از روشهای چندمتغیره و گرافیکی و با توجه به همبستگی معنیدار آرسنیک با کاتیونهای اصلی (سدیم، پتاسیم) و سیلیس میتوان منشأ آرسنیک را زمینزاد و از سنگهای آتشفشانی دانست که آلایندههای شهری و عوامل انسانی تأثیر چندانی در آن نداشته است. چگونگی آزادسازی آرسنیک را میتوان به جذب رقابتی سیلیس محلول با آرسنیک برای جذب شدن در مکانهای جذب مانند اکسیدهای آهن، آلومینیم و منگنز نسبت داد.
مقاله پژوهشی
طاهره ربانی؛ نادر تقی پور؛ رضا اهریپور
چکیده
ناحیه زغالدار قشلاق با داشتن نهشتههای زغالسنگی متعلق به گروه شمشک، بخشی از یک ناودیس بزرگ در ناحیه البرز خاوری است. به منظور بررسی شرایط محیط دیرینه نهشت زغالسنگها بر پایه شواهد سنگنگاری آلی و معدنی و نمودار رخسارهای، از 11 لایه زغالسنگی متعلق به 4 معدن در حال استخراج نمونهبرداری شد. کانیهایی مانند کوارتز، کائولینیت، ...
بیشتر
ناحیه زغالدار قشلاق با داشتن نهشتههای زغالسنگی متعلق به گروه شمشک، بخشی از یک ناودیس بزرگ در ناحیه البرز خاوری است. به منظور بررسی شرایط محیط دیرینه نهشت زغالسنگها بر پایه شواهد سنگنگاری آلی و معدنی و نمودار رخسارهای، از 11 لایه زغالسنگی متعلق به 4 معدن در حال استخراج نمونهبرداری شد. کانیهایی مانند کوارتز، کائولینیت، پیریت، سیدریت، بیوتیت، مونتموریلونیت و دولومیت در معادن زغالسنگ قشلاق تشخیص داده شد. شاخص آب زیرزمینی (GWI) نشانگر شرایط هیدرولوژیکی Ombrotrophic برای لایههای زغالسنگی ناحیه زغالدار قشلاق است. لایههای K13 و K11 به دلیل داشتن مقدار مواد معدنی بیشتر نسبت به دیگر لایهها، دارای مقدار GWI بالاتری هستند. شاخص پوشش گیاهی (VI) این زغالسنگها کمتر از 3 است که میتواند دلیلی بر برتری گیاهان آبزی/علفی در تشکیل این زغالسنگها باشد. دادههای سنگنگاری آلی و معدنی به همراه نمودار رخسارهای، گویای شرایط بیهوازی تا کم اکسیژن، آلکالن و تغییرات سطح ایستابی به همراه مجاورت نسبی به سوی محیطهای دریایی است.
مقاله پژوهشی
پویا صادقی فرشباف؛ محمدمهدی خطیب؛ حمید نظری
چکیده
هدف از این مطالعه بررسی لغزش ناشی از انگیزش گسل در نتیجه آشفتگی تنش توسط شکست هیدرولیکی است. ضرورت این بحث، مشاهده آثار مخرب ساخت سد در مکانهای همسایه با گسلهای سطحی است. برای این منظور، از برنامهنویسی Matlab و سامانه نگاشت SimDesigner بهره گرفته میشود. پس از تعریف گرهها برای سطوح شکستگی، تنشهای نقطهای اعمال میشوند. با تعیین گسل، ...
بیشتر
هدف از این مطالعه بررسی لغزش ناشی از انگیزش گسل در نتیجه آشفتگی تنش توسط شکست هیدرولیکی است. ضرورت این بحث، مشاهده آثار مخرب ساخت سد در مکانهای همسایه با گسلهای سطحی است. برای این منظور، از برنامهنویسی Matlab و سامانه نگاشت SimDesigner بهره گرفته میشود. پس از تعریف گرهها برای سطوح شکستگی، تنشهای نقطهای اعمال میشوند. با تعیین گسل، تحلیلها در مسیر تعدیل تنش برای رسیدن به یک حالت موازنه حرکت میکنند. با تعریف نیروهای واکنشی در شرایط مرزی امکان قیاس تغییر مکان گرهی فراهم میشود. تنش اولیه عمودی بر پایه قرارگیری لایه بالایی سنگی و تنش افقی با پیروی از معیار شکست کولمب به دست میآید. آشفتگی تنش توسط یک شکستگی کششی و بر پایه تئوری مدل تنش انتهای درزی به دست آمد. با ترکیب تنش شکستگی و تنش منطقه، شرایط اولیه بررسی لغزش و بزرگای زمینلرزه مرتبط مشخص میشود. نتیجه این محاسبات مقدار برابر با 2 متر برای لغزش تجمعی بیشینه در طول گسل مجاور با شکست هیدرولیکی است. این مقدار لغزش در طول گسل بر پایه محاسبات بزرگای زمینلرزه لحظهای، معادل با یک زمینلرزه به بزرگای حدود 8/3 به دست میآید. این کار در آینده نیازمند افزایش دقت لغزش گرهی و بهینهسازی اجزای محدود برای بالا بردن نتایج پژؤهش است.
مقاله پژوهشی
الهام فرشید؛ بهاءالدین حمدی؛ واچیک هایراپطیان؛ سید علی آقانباتی
چکیده
برش کوه باغوک در 50 کیلومتری شمال باختری شهر آباده برای اولین بار بر پایه کنودونتها بررسی شده است. ناحیه آباده یکی از مهمترین مناطق برای بررسی گذر رسوبات پرمین- تریاس در ایران است. با توجه به فراوانی کنودونتها در این برش، زیستزون کنودونتی Clarkina orientalis برای پایان ووچیاپنگین (Wuchiapingian) یا جلفین و 7 زیستزون کنودونتی 1) Clarkina subcarinata، ...
بیشتر
برش کوه باغوک در 50 کیلومتری شمال باختری شهر آباده برای اولین بار بر پایه کنودونتها بررسی شده است. ناحیه آباده یکی از مهمترین مناطق برای بررسی گذر رسوبات پرمین- تریاس در ایران است. با توجه به فراوانی کنودونتها در این برش، زیستزون کنودونتی Clarkina orientalis برای پایان ووچیاپنگین (Wuchiapingian) یا جلفین و 7 زیستزون کنودونتی 1) Clarkina subcarinata، 2) Clarkina changxingensis، 3) Clarkina bachmann، 4) Clarkina nodosa،5) Clarkina abadehensis، 6)Clarkina yeni و 7)Clarkina hauschkei و 3 واحد سنگی بدون سنگواره شاخص برای چانگزینگین (Changhsingian) یا دورآشامین و دو زیستزون کنودونتی شامل 1)Hindeodus parvus- Isarcicella staeschei و 2) Isarcicella isarcica برای قاعده تریاس، گریسباخین (ایندوئن) شناسایی شده است. با توجه به محدوده سنی به دست آمده از برش باغوک، این ناحیه با برخی نقاط جهان از جمله جنوب چین، هندوستان، آلپ، قفقاز شمالی و با محدوده هایی از ایران مانند شمال باختر ایران، آمل، شهرضا (شاهزاده سید علی اکبر) و همبست قابل مقایسه است. همچنین بر پایه مطالعات انجام شده و تکیه بر نوع سنگوارهها، از دید ژرفاسنجی و وجود ساختارهای استروماتولیت، شواهد گویای ژرفای کم حوضه در مرز پرمین- تریاس است.
مقاله پژوهشی
زهرا تشکری؛ منوچهر قرشی؛ محسن پورکرمانی
چکیده
حوضه کپهداغ با توجه به شباهتهای ساختاری و رسوبی با پهنه زاگرس، مورد توجه زمینشناسان قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از شواهد سنجش از دور، مطالعات صحرایی، تغییرات چینهشناسی و فعالیتهای زمین لرزهای، سامانه گسل اصلی جوزک- قتلیش معرفی میشود. مطالعات نشان میدهد از دیدگاه لرزهخیزی، زمینلرزههای اوت 943 میلادی ...
بیشتر
حوضه کپهداغ با توجه به شباهتهای ساختاری و رسوبی با پهنه زاگرس، مورد توجه زمینشناسان قرار گرفته است. در این پژوهش با استفاده از شواهد سنجش از دور، مطالعات صحرایی، تغییرات چینهشناسی و فعالیتهای زمین لرزهای، سامانه گسل اصلی جوزک- قتلیش معرفی میشود. مطالعات نشان میدهد از دیدگاه لرزهخیزی، زمینلرزههای اوت 943 میلادی با بزرگای 6/7 و 14 فوریه 1976 با بزرگای 3/4 از مهمترین زمینلرزههایی هستند که روی این سامانه گسلی ثبت شدهاند. از دیدگاه چینهشناسی تغییر سازند شوریجه به سازند زرد از خاور به باختر گسل جوزک- قتلیش روشنترین تغییر سازندی در خاور و باختر گسل یاد شده است. نقشههای تغییر ستبرای سازند شوریجه نیز نشان داد ستبرای این سازند در نزدیکی گسل جوزک- قتلیش از خاور به باختر به صفر میرسد و در امتداد آن ستبرای سازند زرد از باختر گسل یاد شده به سوی باختر حوضه به تدریج افزایش پیدا میکند. از شواهد کارکرد چپبر این گسل وجود آبراهههای منحرف و جابهجا شده در بخش جنوبی این گسل است. آبراههها در جنوب آشخانه که از کوههای یمنداغ سرچشمه میگیرد در میانه راه در پهنه گسلی مورد بحث به سوی باختر منحرف میشوند و برخی از آنها جابهجایی حدود 60 تا 130 متر را نشان میدهند. در بخش شمالی در میان مخزن سد شیریندره جابهجایی محور ناودیسی که مخزن سد در آن قرار میگیرد در واحدهای ماسهسنگی آیتامیر بهصورت چپبر دیده میشود. در سوی شمال خاور، جابهجایی محور ناودیسهای امیرآباد، تاقدیس میانسو و حتی ناودیس گیفان میتواند از شواهد کارکرد چپبرگسل جوزک-قتلیش در منطقه باشد. این گسل با روند شمال خاور- جنوب باختر و کارکرد چپبر و تأثیرات آن بر زمینساخت محدوده میتواند به عنوان مرز میان کپهداغ خاوری و باختری مورد توجه قرار گیرد و همچنین با توجه به تغییر ستبرا و رخساره سازندها (مانند سازند زرد و شوریجه به عنوان سنگ پوش مخازن) میتواند کلیدی برای دریافت مخازن نفتی حوضه کپهداغ باشد.